افسانه های نانوشته | نقد و بررسی بازی The Book Of Unwritten Tales

The Book Of Unwritten Tales یک بازی است که نام آن را فقط تعداد کمی شنیده اند و این نشان دهنده ی آن است که سازنده ی بازی یعنی شرکت King Art که ناشر بازی هم هست تبلیغاتی برای بازی انجام نداد. یعنی نمی توانست انجام دهد؛ چون این بازی اولین بازی این شرکت بوده و برای آن ها فقط دست گرمی محسوب می شود. اما آن ها در اولین کار خود توانسته اند

سازنده: King Art
ناشر: King Art
سبک: Adventure
پلتفرم: PC
Adventureبازان و منتقدان را راضی نگه دارند. این بازی ابتدا در آلمان یعنی در سرزمین مادری استودیوی King Art عرضه شد و در کشور خودش به محبوبیت خاصی دست پیدا کرد و استودیوی بازیسازی King Art را مجبور کرد که این بازی را در خارج از آلمان هم عرضه کنند و مدتی بعد در کل اروپا عرضه شد. باز هم این بازی موفق بود و King Art تصمیم گرفت که بازی را تقریباً جهانی کند و بازی را بعد از یک سال و اندی تأخیر در انگلستان نیز عرضه کرد. این بازی در تاریخ ۲ آپریل سال ۲۰۰۹ در آلمان و در تاریخ ۲۸ اکتبر سال۲۰۱۱ در انگلستان عرضه شد. (قضیه ی این بازی مانند گرشاسپ خودمان است که البته گرشاسپ با تأخیر کمتری نسبت به یک سال و نیم تأخیر این بازی در جهان عرضه شد.)
در مجموع این بازی دارای سه شخصیت است که می توان آن ها را کنترل کرد. طراحی آنها نیز مناسب است که باعث می شود با بازی کردن این شخصیت ها لذت کافی را ببرید. اولین شخصیت بازی Wilbur Weathervaneنام دارد که این شخص هیچ علاقه ای به تکنولوژی و ماشین آلات و از این قبیل وسایل ندارد و آنها را چیزهای بدرد نخور می نامد ولی علاقه ی او به جادوها و ماجراجویی مثال زدنی است. او در یک آشپزخانه در شهر کوتوله ها در کوهستان Whitecombسرآشپز است. او در بازی حلقه ای را می گیرد و باید آن را به کسی بدهد. از اینجاست که ماجراحویی های این کوتوله ی باهوش شروع می شود. دومین شخصیت بازی Nathaniel Bonnetکه در این بازی یک انسان است و همینطور یک شخصیت ماجراجو مانند Wilbur است. او یک شخص مغرور، از خود راضی و خودشیفته است و خود را بهترین می داند. این نکته را از آن جا می فهمیم که او ابتدا نمی خواست به یاری Wilburو Ivo برود و موقعی راضی شد که آنها جان وی را نجات دادند. حالNathaniel به نوعی مدیون آن دو بود و باید به کمک آنها می شتافت. سومین شخصیت بازی Ivo است که نام کامل او IvodoraEleonora Clarissa است و در واقع پرنسس جنگل نقره ای است و کسی است که به مسائل فنا پذیران (Mortals) اهمیّتی نمیدهد و در این مسائل مداخله نمی کند. این شاهزاده شاهد ربوده شدن پروفسور منطقه است و برای همین تلاش می کند تا بتواند پروفسور را نجات دهد و او را بر گرداند. این سه شخصیت در بازی به هم کمک می کنند تا هر کدام بتوانند به خواسته ای که می خواهند برسند. (البته هر یک مسیر جدا دارند)
همانطور که می بینید بازی دارای داستان زیبایی است و واقعاً به ارتقای کیفیت بازی کمک شایانی کرده، به صورتی که می توان گفت اگر داستان بازی خوب نبود بازی شکست می خورد. (بر خلاف بعضی بازیها)
گرافیک بازی زیباست و بیشتر از آنکه بخواهد روی گرافیک تکنیکی تکیه کند روی گرافیک هنری تکیه کرده است. گروه گرافیکی بازی بسیار خوب عمل کرده اند و توانسته اند گرافیک بازی را خوب جلوه دهند؛ چون یک بازی دو بعدی Adventure به یک گرافیک خیلی خوب احتیاج دارد که خوشبختانه این مورد در این بازی یافت می شود. برای مثال در مرحله ای که سوار یک اژدها هستند گرافیک بازی را می توانید به خوبی ببینید و همینطور توانایی های دست اندرکاران استودیوی King Art که در تک تک لحظه ها می توان آن را مشاهده کرد. محیط های مختلف بازی که ماجراجویان ما به آن مکان ها می روند بسیار خوب طراحی شده است و محیط ها بسیار رنگارنگ هستند. برای مثال در یک مرحله که Ivo می خواهد به خانه ای برود طراحی بی نقص است و یکی از بهترین ها را می توانید در این مرحله ببینید. طراحی پازل ها بسیار زیباست ولی بعضی از پازل ها متاسفانه بسیار بسیار آسان هستند، در حالی که یک بازی Adventure باید پازل قوی و دشوار داشته باشد.
موسیقی بازی و صداگذاری شخصیت های اصلی بازی هم خوب است. یکی از مشکلاتی که بازی دارد دیالوگهای مسخره ی بازی است. البته در بعضی بازیهای Adventure و همینطور بعضی بازی های RPG می توان این مشکل را پیدا کرد. در کل این بازی یک بازی زیبا و قابل قبول است و ارزش تهیه کردن و بازی کردن را دارد که در این دوره زیاد بازی هایAdventure نمی آیند و با وجود این بازی Adventure بازان هم سیر می شوند.
گیم پلی: ۸
گرافیک: ۸
صداگذاری و موسیقی: ۸.۵
داستان: ۸.۵
امتیاز کلی: ۸
نکات مثبت: طراحی زیبای محیط های مختلف بازی، گرافیک کارتونی و رنگارنگ، صداگذاری و موسیقی خوب
نکات منفی: بعضی دیالوگهای مسخره، اغلب پازل ها بسیار ساده هستند