[سینماگیمفا]: سامورایی نابخشوده | نقد فرمالیستی فیلم Warlock
«وارلاک ۱۹۵۹» یکی از آخرین فیلمهای خوب و کمالیافتهی ادوارد دمیتریک فیلمساز لهستانی – اکراینیالاصل سینمای آمریکاست که در پایان دوران سخت فیلمسازی پس از تفتیش عقاید مارکسیستیاش در مکارتیسم هالیوود ساخته است. دمیتریک یکی از فیلمسازان به نوعی مولف هالیوود محسوب میشود که در دههی پنجاه منتقدان کایهدوسینما به او علاقهی زیادی نشان دادند. بخصوص فرانسوا تروفو در مجموعه مقالاتی که بر فرم و ساختار سینمای او به رشتهی تحریر درآورد. فیلمهایش مملو از ارتباطات پیچیدهی انسانها در عمق بحران است که با هدفها و انتخابهای سخت روبرواند. به همین منظور «وارلاک» یک وسترن شخصیتمحور با لایههای اجتماعی محسوب میشود که قهرماناش را در اوج نابودی و نه پیروزی همچون یک رونین تنها در افق رها کرده و حصار قانون و جامعهی مدنی بر او فائق میآیند.
فیلم با نمایی اکستریملانگشات از شهر آغاز میشود که بیشتر شبیه به پُرترهای نقاشیوار از شهر کوچک وارلاک است. در این حین اسامی بازیگران بر روی صحنه ظاهر شده و در اولین المانی که به مخاطب داده میشود، معرفی سوژهی مرکزی است. شهر وارلاک، هستهی اصلی پیرنگ بوده که به عنوان مرکز دایره میتوان آن را به حساب آورد و محوریت داستان و تک تک شخصیتها در این دایره نقش خطوط شعاع را بازی میکنند، خطوطی که به صورت مجزا و در امتداد هم به صورت یکجا به هستهی مرکزی وصل شده و کانسپت کلیدی توسط فیلمساز، یک مدار محیطی را میسازد. اساساً در فیلمنامههای این چنینی، بخصوص با ساختار درامپردازی کلاسیک و خطگذاری میان پرسناژها و از همه مهمتر پروتاگونیست و آنتاگونیست، قرار گرفتن مرکزیتی واجبالوجودی به عنوان یک چهارچوب زیستی کار مشکلی است. چون تمام کنشها و علتها باید در راستای معلول قرار گرفتن یک زیستمحیط باشد، پس در وهلهی نخست معرفی زیستگاه مهمتر است و سپس ممتد ساختن خطوط داستانی و معرفی شخصیتها. پس از نمایی از شهر، افرادی در یک لانگشات در وسط کادر از یک لوکیشن بیابانی وارد صحنه شده و به سمت مرکز در حال حرکتاند. روش دیرآشنای معرفی شخصیتها در ژانر وسترن که در همان گام نخست، مخاطب را به درون فضا و کانسپت پرتاب میکند. پس از این نما با پلان لانگشات از شهر روبرو میشویم که یک درشکهچی در خیابانی نسبتاً خلوت با درشکهاش در حال گذر است و به افراد شهر اخطار میدهد که: «خیابان را خالی کنید…. برین تو خونههاتون…. اونا دارن میان». اولین دیالوگ فیلم و عصارهی ارتباطی اثر در پلان دوم، هشدار بحران است و دمیتریک به صورت کوبنده اما در حین آرامشی غیر طبیعی از همان ابتدا پیرنگش را با بحران و التهاب کلید میزند و در همین دقایق نخستین گرهافکنی را برای مخاطب ایجاد میکند، اینکه گفته میشود آنها دارند میآیند یعنی چه؟؟ چه کسانی دارند میآیند؟ سپس معرفی یکی از زنان قدرتمند و پرسناژ کلیدی فیلم یعنی جسی مارلو (دولورس میشلز). آغاز پرولوگ با ایجاد آشوب و ناامنی در وارلاک است و کُنشمند نشان دادن آنتاگونیستها. در این آغاز همانطور که گفتیم فیلم با دو پلان لانگشات شروع میشود، لانگشاتی از چند سوار که به سمت مکانی نامعلوم میرفتند و سپس در پلان مونتاژی بعدی، یک لانگشات از شهر مسکوت و خلوت. در این دو لانگشات فیلمساز دو استفادهی بهینه میکند، اولی مرموز بودن آن کابویها و دوم معرفی زیستگاه خلوت و مسکوت که در عمق لانگشات اولین تصویری که به مخاطب میدهد، سردی و افسردگی این شهر است و سپس از پس مونتاژ این دو و کنار هم قرار گرفتن دیالوگ ابتدایی، ایجاد حس بحران و تعلیق بغرنج بدون اینکه ما از داستان خبر داشته باشیم. این کاری است که دمیتریک در ابتدای کارش فقط با دو نما و دو میزانسن، فرمی میسازد که دریچهی ورود مخاطب به جهان اثرش باشد. در ادامه سیر تصاعدی درام با آن استارتی که زده شده حال بهترین موقعیت را برای بارگذاری چهارچوب محیطیاش، یعنی معرفی سوژهی کلیدی (شهر) به دست آورده است و گام به گام انگیختهی بصریاش را زیاد میکند. شهری که کلانتری خمود دارد و در ظاهر رو به نابودی و یاس است، مردم در خانههای خودشان احساس ناامنی میکنند و پردهها را میکشند و در این بین گروه متخاصم که هنوز چیزی از آنها نمیدانیم به جز قرار گیری در معرض کنش آنتیپات، در شهر برای خودشان خیلی راحت قدم میزنند و گویی برای یک معامله و ملاقات آمدهاند و در این بین پرداختی تیپیک و مقدماتی از جانی گانون (ریچارد ویدمارک) معترض و دو دل به اقدمات پیش رو از جانب گروهش. از پس دیالوگهای جسی میفهمیم که شهر بیحفاظ است و فقط یک کلانتر دستتنها دارد که مردها دورش را خالی کردهاند. فیلمساز برای نمایش غلبهی گروه مزبور از شهر که فقط یک خیابان دارد (لوکیشن مرسوم و ثابت شهر در غرب وحشی وسترنیک) بار دیگر از لانگشات استفاده میکند و اینجا تکنیک قاب عریض سینماسکوپ به کمک بازنمایی میزانسن باز و گسترده میآید تا مخاطب عمق طویل بودن خیابان و خانههای اطرافش را ببیند. قاب سینماسکوپ بزرگترین خدمت تکنیکیاش برای فرم، ایجاد کردن فضایی است که کاراکترها در دل کنش و محیط میتوانند تعاملی دوسویه و مزدوج داشته باشند و تصادم نور و رنگ و تکنیکالر و از همه مهمتر هوش فیلمساز در دکوپاژ، امر متورانسن را در قالب درام به ارجحیت میرساند تا جایی که لوکیشن تبدبل به یک اتمسفر غایی رئالیته گشته که ما تمام گوشه و کنارش را میبینیم و لمس میکنیم. دمیتریک در درآوردن فضا بسیار فیلمساز دقیقی است و فاصلهها را با مونتاژ و دکوپاژ در لحظه در میرانسنش به ابژه تبدیل کرده و مخاطب را بدون مقدمه به داخل زیستمحیط طراحی شده پرتاب میکند تا از هر طرف با بحران پیش رو مواجهه شود.
ادامه مطلب را از اینجا بخوانید.
پر بحثترینها
- مایکروسافت هماکنون روی پلی استیشن بازیهای پرفروش بیشتری نسبت به سونی دارد
- نقدها و نمرات بازی Stellar Blade منتشر شدند
- شایعه: احتمال عرضه Helldivers 2 روی Xbox Series X|S وجود دارد
- بازی Stellar Blade به دلیل طراحی شخصیت Eve نقدهای منفی دریافت کرده است
- بازی هایی که مورد بیمهری مخاطبین قرار گرفتند (قسمت دوم)
- دنیاهای آخرالزمانی که اگر در واقعیت رخ بدهند بقاء در آنها دشوار خواهد بود (قسمت اول)
- رتبهبندی شخصیتهای اصلی سری GTA
- انتقاد EA از ممنوعیت فروش Dead Space در ژاپن اما صدور اجازه انتشار به Stellar Blade
- آیا Final Fantasy 7 Rebirth فروش کمی داشته است؟ تحلیلگران پاسخ میدهند
- آپدیت جدید بازی Marvel’s Spider-Man 2 منتشر شد
نظرات
اون چیزی که تو سینمای هالیوود از غرب وحشی میزاشتن همیشه لباسهای تمیز و شیک و اتو کرده و صورتهای اصلاح شده بود و زنها همیشه ارایش خوشگلی رو دارن و لباسهاشون متد روز بوده و کلا همه چیز غلط و دروغ بود
_
اما در وسترن ایتالیایی که بزرگشون سرجیو لئونه خدا بیامرز بود شاهد محیط گلی یا زیادی خشک و لباسهای پاره و وصله دوخته شده و موسیقی گوشنواز محشر کبرائی که ادم ازش سیر نمیشد و صورتهای اصلاح نشده و کثیف (و از گفتن این مورد شرمنده هستم اما واقعیت داشته و امیدوارم بخاطر این مورد پرانتزی تعید بشه و منت بر سر من بگذارید )دیدن واقعیت زنان بی سرپرست اون موقع داره و مردم مدام در حال مست کردن هستن و غذا بسختی پیدا میشه و هرکسی بخاطر یک سکه ناچیز ادم میکشه میتوان اشاره کرد که از دم درسته و میشه به فیلمهای از قبیل
خوب بد زشت
جنگو
بخاطر چند مشت دلار
دلارهای بی ارزش
به من میگن هیچ کس
سرتو بدزد رفیق
سکوت بزرگ
به من میگن ۳گانه
من هنوز ۳گانه ام
مردگان اسب میرانن
فرار کن مرد فرار کن
کیوما
خدا میبخشه اما من نه
نبرد بزرگ
۴ بی شرافت
به دور از قانون
میشه اشاره کرد و واقعیت اینه که هرکسی در امریکا سعی بر ساختن فیلم وسترن داشته هیچ اطلاعی درباره اتفاقاات اون موقع نداشته و جالبه بدونید که هیچ کدام از این فیلمها که گفتم هرگز در اسکار دعوت نشدن و هرگز نامزدی هم نداشتن حتی اون خوب بد زشتی که ششمین فیلم بزرگ تاریخه
واقعیت قضیه اینه که تو امریکا هیچ کس نمیدونه برادران دالتون ۳ تا بودن نه ۴ تا یا کسی از گروه بزرگ برادران جیمز چیزی نساخته و کسی بسراغ ویلیام هنری مکارتی نرفته یا جانی پیتر رینگو یا هری الونزو لانگوباو و رابرت لیروی پارکر یا جان وزلی هاردین
البته یه فیلم هست به اسم بوچ کسیدی و ساندنس کید که هیچ چیز درستی نداره و خیلی بد هستش
قسمت اول نظرت درست دلیلش هم اینه که کلا فیلم فیلم های آمریکایی اون دوران بر اساس مد هالیوود بوده.ولی قسمت آخر نظرت صحتی نداره کی تایین کرده خوب بد زشت ششمین فیلم برتر تاریخه!!!!؟؟؟:|برادران دالتون هم چارتا بودن داداش 😐
باب دالتون برادر بزرگه گرت دالتون برادر دومه و امت دالتون برادر کوچیکه اما از همه هیکلتره چون ۲۳ تا گلوله خورد و زنده ماند و نفر چهارم یه دزد انگلیسی بنام چارلی پاول با لقب بلک بارته که همیشه ادب رو رعایت کرده و از کلمه لطفا در دزدی خیلی استفاده میکرده
توی یه سرقت در شهر کافیویل تصمیم میگیرن ۲ تا بانک شهر که در یک خیابان بوده رو همزمان بزنن اما نقششون نمیگیره و صندوق دار بهشون کلک میزنه و میگه گاوصندوق اتوماتیک وار ساعت ۹ باز میشه و تمام شهر مسلح میریزن سرشون و دالتون گنگ تمام شد و بهت بگم که قبلا کلانتر بودن و میشن علیه قانون
یه جستوجو ساده در گوگل حرف من رو تعید میکنه و اون داستان لوک خر شانس رو بیخیال باش چون یه کمدیه برای سرگرمی و خوب بد زشت هم به عقیده بسیاری از منتقدین رتبه رو بدست اورده اسم سایتش رو یادم رفته شرمنده
یعنی قسم میخورم بهترین صحبتی بود که در ۲۷ سال زندگیم درباره سینما شنیدم :yes:
بنده با نظر شما موافقم و خوبی یا بدی یک فیلم را در واقع گرایی آن میتوان درک کرد.من خودم یه منتقد انیمه هستم و با تمامی ابعاد شناختی و درکی موضوع،آشنایی دارم و میدانم که چه انیمههایی،لایق اول شدن را دارند و چه انیمههایی لایق آخر شدن را دارند(هر چند انیمه ربطی به موضوع ندارد،اما بریم سر اصل مطلب).در دنیای فیلمهای سینمایی،نقد و بررسی یک فیلم،مثل یک یک انیمه نیست که،کیفیت طراحی محیط و گرافیک آن را مورد بررسی قرار دهیم،بلکه در نقد یک فیلم،به تمامی ابعاد جذب مخاطب و تمامی حقایق و رازهای آن و کیفیت بیان داستان از سوی بازیگر،بها داده میشود(حالا صداگذاری و سوتیهای موجود در فیلم و … بماند) و نقد آن،براساس همین روایتها،صورت میگیرد.همان موردی که خودتون هم بهش اشاره کردید،که در سینمای هالیوود هنگامی که میخواهند،داستان غرب وحشی را راوی باشند،اصلاً موارد جزئی مانند کثیفی محیط،بهش بها داده نشده است و همین امر،باعث زیان رساندن به داستان فیلم و نحوۀ بیان آن میگردد.در علم ادبیات به نکتۀ جالبی اشاهره شده است و آن این است که،هر حرف جایی و هر نکته مقامی دارد.دقیقاً در دنیای سینما نیز،این مورد صدق میکند و اگر بخواهیم مصداق بارزی از آن بزنیم،همون حرفی است که خودتان بهش اشاره کردید و من نیز باری دیگر آنرا بیان کردم و این گفته را در این مورد میتوان به کار برد که،در سینمای غرب وحشی،باید وحشت و ترس را به صورت کاملاً زیبا ببینیم و مثال این نوع از فیلمها،همونThe Good The Bad And The Ugly است که در آن تمامی حس یک فیلم وسترن به آدم منتقل میشود و تمامی سکانسهای آن،بسیار اثر گذار و زیبا هستند.امروزه میان در هالیوود یه فیلم وسترن و رومانس را با هم ترکیب میکنند و یه ندانم کاری را به بار میآورند که خودشان هم،نمیدانند که،چه جوری جمعش کنند(البته من خودم،یه طرفدار پر و پا قرص سینمای هالیوود هستم،اما آدم یکمی نقدپذیر باشه بد نیست!)
خلاصۀ حرفم به اینجا ختم میشه که،هر سبک از فیلمهای سینمایی باید،طعم و بوی خود را حفظ کنند و نباید یه شلم شوربای کس نجور را بار بیاوریم و این مورد نیز از بیتجربگی و یا نادانی کارگردانها سرچشمه میگیرد که به خاطر پول هرکاری میکنند.کسانی که به سبک وسترن(یا به قولی دیگر،غرب وحشی)علاقه دارند،فیلمهایی که این دوستمون معرفی کرد،بسیار زیبا و نادر هستند و در سبک خودشون بسیار زیبا درخشیدهاند.از جمله:The Good The Bad And The Ugly را به تمامی شما پیشنهاد میدهم. 😎
با تشکر از همگی شما.
راستش وقتی کامنت شما رو خوندم یه جوری لرزم گرفت و هیجان بار اول فیلم رو بیاد اوردم که چطوری خیلی راحت شد بهترین فیلم تاریخ زندگیم که ار توصیفش عاجزم
خیلی ممنون که وقت گذاشتید و کامنت من رو خوندید واقعا ممنونم از شما و دوستان بالا