تارهای اسپایدی چسبناکتر از همیشه | نقد و بررسی بازی Marvel’s Spider-Man
هر کدام از ما دوران کودکی و نوجوانی خود را با داستانهای جذاب و دلبرانهی یکی از قهرمانان دنیای DC یا Marvel گذراندهایم و حداقل طرفدار یکی از آنها هستیم. قهرمانانی که آنقدر در دنیای کمیکها به آنها پرداخته شده است که میتوان از آنها دهها فیلم و بازی، آن هم در بازههای زمانی مختلف و با شخصیتهای منفی و مثبت مختلف ساخت. از بتمن و Cat Woman و Aquaman در دنیای DC، تا Spiderman و Deadpool و Iron Man در دنیای مارول. آن اوایل وقتی میشنیدیم یک فیلم سینمایی یا بازی ویدئویی از قهرمانان محبوبمان در دست ساخت است قند در دلمان آب میشد، اما به تدریج آنقدر آثار ضعیف یا متوسط از این کاراکترها ساخته شد که همه چیز رنگ عادی بودن به خود گرفت و تقریبا به همگان ثابت شده بود که هدف اصلی اقتباس از آنها فقط و فقط درامدزایی بیشتر است; نه ساخت یک عنوان با کیفیت و حیرتانگیز.
تا دلتان بخواهد نام خفاش شهر گاتهام و مرد عنکبوتی منهتن در هنر هشتم با آثاری کم کیفیت نظیر Batman Begins و Amazing Spiderman زیر سوال رفت. آثاری که از دیگر Heroها هم ساخته میشد بسیار ضعیف و سطحی بودند. این روند در سال ۲۰۰۹، توسط RockSteady به پایان رسید و کمپانی برادران وارنر با انتشار Batman: Arkham Asylum یک سه گانه فوقالعاده را کلید زد و در نهایت در سال ۲۰۱۷ با اتمام این سهگانه زیبا سود بسیار زیادی نسیب Warner Bros و DC شد. این سهگانه به قدری قوی بود که تحولی عظیم را در جهان بازیهای سوپرهیرویی و سیستم مبارزات بازیهای Open World به وجود آورد. با وجود تمامی موفقیتهایی که بتمن با Rocksteady به دست آورد و به قلهی خوشبختی رسید، قهرمانان مارول همچنان از داشتن یک عنوان فراتر از معمولی در جهان بازیها بیبهره بودند. تنها عنوان نسبتا موفق آنها، The Ultimate Spiderman بود که آن هم به دلیل سبک گرافیکی خاصش، چندان مورد توجه واقع نشد.
در E3 2016، اعلام شد که حق استفاده از نام Spiderman در بازیها، توسط سونی از Activision خریداری شده و یک عنوان انحصاری برای PS4 از این شخصیت فوقالعاده محبوب، در دست ساخت است. Activision، سالهای سال نتوانسته بود عنوان درخوری برای مرد عنکبوتی بسازد و هر از گاهی با عناوینی بسیار کلیشهای و متوسط، طرفداران را ناامید و ناامیدتر میکرد. با انتشار خبر خرید حق نام این عنوان توسط سونی، امیدها جان گرفت. آیا بلاخره Spiderman صاحب یک عنوان شایستهی نامش در جهان بازیها میشود و یا بازهم باید شاهد تبلیغاتی پر از وعدههای رنگارنگ و نتیجهای کاملا متفاوت میبودیم؟ با وجود سابقه قوی سونی در ارائهی انحصاریهایش، احتمال چنین چیزی بسیار کم بود، اما باز هم با نگاه کردن به تاریخچهی بازیهای Spiderman کمی نگرانی در ته دلمان زنده میشد. وظیفهی ساخت بازی را Insomniac Games بر عهده داشت که با انحصاریهای سونی غریبه نبود و با ساخت سری محبوبResistance، برای همگان اثبات شده بود. با نزدیک شدن به تاریخ انتشار بازی و ارائهی تریلرهای مختلف، نگرانیها به مرور جای خود را به احساس رضایت و تحسین Insomniac و Sony میدادند. حال چند روزی است از انتشار The Marvel’s Spiderman میگذرد. عنوانی که البته حال و هوایش با دیگر عناوین انحصاری PlayStation تفاوت میکند. با بررسی The Marvel’s Spiderman با گیمفا همراه باشید. به منهتن نیویورک خوش آمدید.
اگر کامیکبوکهای اسپایدرمن را خوانده باشید، میدانید که برای این شخصیت، بازه زمانی معنایی ندارد; به این معنا که این شخصیت، در زمانهای مختلف، اتفاقات خوشایند و ناخوشایند زیادی را تجربه کرده که هر کدام میتواند دستمایهی ساخت یک فیلم یا بازی باشد. پیتر پارکر در قالب اسپایدر من، پیروزی و شکست، مرگ، جدایی از معشوق، مبارزه با تروریستها و بسیاری از موارد دیگر را تجربه کرده که تنها اگر کمی پر و بال داده شوند هیچ چیز از یک داستان درجه یک کم ندارند. Insomniac Games هم میتوانست با اقتباس از یکی از این داستانها و کمی زرق و برق دادن به جزئیات، به این مهم دست پیدا کند. از آنجا که میدانیم نام این شرکت خلاق با نواوری گره خورده و انتظاز تکرار مکررات از Insomniac کمی بیجاست، به هیچ عنوان شاهد چینین چیزی در The Marvel’s Spiderman نیستیم. Insomniac، به جای تقلید صرف از یکی از داستانهای Spiderman(کاری که اکیتیویژن سالها انجام میداد) نکاتی را از تمامی کامیکهای Spiderman برداشت کرده و داستان اوریجینال خودش را در بازی تعریف کرده است. بازی در عین این که کاملا به کامیکها وفادار است و هیچ تناقضی با آنها ندارد، داستانی کاملا جدید را برای مرد عنکبوتی تعریف میکند و از هیچچیز اقتباس نکرده است.
بگذارید حقیقت را بگویم. در دوساعت ابتدایی بازی( از حیث داستانی) حس میکردم با یک کلون دیگر از بازیهای قبلی روبه رو هستم و لحظه به لحظه ناامیدتر میشدم. یک شخصیت منفی غولپیکر که طبق معمول عناوین قبلی، با دار و دستهاش در شهر مزاحمت و تخریب ایجاد کرده بودند و باید دستگیر میشدند. حتی کات سین جذابی که مرا به اشتباه بودن تفکرم متقاعد کند وجود نداشت و بازی کاملا در مسیری تکراری حرکت میکرد. اما تنها دقایقی بعد از آن، همهچیز از زمین تا آسمان عوض شد. داستان بازی چنان ورق برگرداند که حتی یک درصد هم فکرش را نمیکردم قرار است با چنین اتفاقاتی روبه رو شوم. تنها چند ساعت بعد از آن بود که به حدی روایت بازی زیبا شده بود که در حال مقایسه اسپایدرمن اینسامنیاک با بتمن راک استدی بودم! عنوانی که تا قبل از Spiderman سونی آن را کاملا بیرقیب خطاب میکردم اما الان کمی قضیه فرق میکند. داستان و روایت این بازی آنقدر خوب و به جاست که نه تنها بتمن راکاستدی بلکه هر عنوان داستان محوری را میتواند به چالش بکشد و دست بالا را داشته باشد. قبل از تجربه بازی، با توجه به سازنده بازی و ناشری مانند سونی تا حدی مطمئن بودم که داستان بازی خوب از آب در میآید; اما تا این حد خوب؟ اگر روراست باشم نه!
در ابتدای بازی تنها خطری که شما را نگران میکند و فکر میکنید بزرگترین دشمن شماست، Fisk است. مردی غولپیکر که با ثروت بسیار زیاد خودش هر چیز و هر کس را میخرد و تقریبا تمام شهر را در کنترل خود دارد. با کمی گذر زمان، مزاحم دیگری برای کارتان پیدا میکنید و کمی بعد از آن دشمن خطرناکی دیگر. در واقع با از بین بردن یا خنثی کردن هر تهدید، خطر بعدی پایش را به جهان بازی باز میکند که آنقدر از قبلی جدیتر است که آرزو میکنید همان Fisk ابندای بازی برای همیشه خطر اصلی باقی میماند! Tombstone، Black Cat، Martin Li و مستر نگاتیو تنها چند مورد از دشمنان پر تعدادتان در بازی هستند که شخصیتپردازیهای فوقالعادهای دارند و اگر یکی یا دوتا از کامیکهای اسپایدرمن هم خوانده باشید که بیشتر هم با آنها ارتباط برقرار خواهید کرد. اما نگران نباشید، اگر برای اولین بار هم است که وارد این جهان دوست داشتنی شدید، باز هم از داستان عالی بازی لذت زیادی خواهید برد. علاوه بر دشمنان پرتعداد و کارشدهای که در نیویورک انتظارتان را میکشند، دوستان و همراهان خوبی هم دارید; Aunt may که همواره نزدیکترین فرد به اسپایدی بوده و از کودکی او را بزرگ کرده است، در اوایل تنها فردی است که سعی میکنید از دشمنانتان دور نگهش دارید، اما با ورود Marry Jame، Davis، Miles و چندی دیگر افراد زیادی برایتان اولویت خواهند داشت.
بازی به طور همزمان، چند داستان را به موازات هم روایت میکند. مهمترین تفاوتی که در داستان اسپایدرمن سونی با دیگر بازیهای اسپایدی و به طور کلی عناوین سوپرهیرویی وجود دارد، پرداختن به زندگی شخصی پیتر پارکر در کنار نشاندادن کارهای خارقالعاده اوست. پیترپارکر با وجود یک قهرمان بودن و داشتن تواناییهای ابرقهرمانی، یک انسان است و هر کاری یک انسان انجام میدهد را میتواند انجام دهد! پس چرا زندگی شخصی او به تصویر کشیده نشود و مدام درگیر کارهای ابر قهرمانی او باشیم؟ این مورد، جذابیت داستان بازی را چندین برابر کرده است. پیتر، به عنوان یک محقق در مرکز تحقیقاتی دکتر Otto کار میکند. Otto یک مخترع نابغه است که تا به حال چندین و چند اختراع ثبت کرده و هم اکنون در حال کار بر روی اندامی مکانیکی برای انسان است که با قدرت ذهن و تفکر کار میکنند و در این راه هم به کمک پارکر، پیشرفت زیادی کرده است. طولی نمیکشد که Osborn، شهردار منهتن با حکم قانونی آزمایشگاه را تعطیل میکند و به Otto پیشنهاد کار زیر نظر خودش را میدهد. در سویی دیگر Demonها، شبانه به خانهی موزهمانند Fisk حمله کرده و سرقت کلانی را انجام میدهند. بعد از مدتی، پیتر متوجه میشوید دلیل حمله Demon ها به خانه فیسک، چندان ربطی به اختلافات این دو گروه نداشته و هدف Demonها بسیار کثیفتر از این هاست; اما دیگر دیر شده است و با انفجار City Hall توسط آنها، در مرکز نیویورک، و حمله تروریستی برای کشتن شهردار، شهر به آشوب کامل کشیده میشود و تنها راه نجات آن کسی نیست حز پیتر پارکر یا همان اسپایدرمن خودمان.
در کنار این دو خط داستانی و ماجرهای دیگری که در طول آنها با ورود شخصیتهای فرعی پیش میآید، روابط پارکر با اطرافیانش هم به زیبایی هرچه تمامتر به تصویر کشیده شده.Mary Jane به عنوان معشوقه سابق پیتر، Aunt May که از مادر هم به پارکر نزدیکتر است و هری به عنوان نزدیکترین دوستش روابط بسیار موثر و قابل باوری با او دارند که به برقرای ارتباط شما با شخصیت اصلی بازی کمک شایانی میکند. پرداخت به جنبهی احساسی شخصیت اسپایدرمن و نشان دادن عشق و محبت او به اطرافیانش او را دهها برابر واقعیتر و باورپذیرتر از سابق کرده است. برای اولین بار در یک بازی رایانهای رابطهای به بالغی و زیبایی رابطه Nathan و Elena در دنیای آنچارتد و به خصوص در نسخه چهارم دیدم. همان قدر زیبا، همانقدر دوست داشتنی.
تارانداختن در نیویورک و پریدن از یک ساختمان به دیگری در Spiderman، جرء لذت بخشترین کارهاییست که میتوان در نسل هشتم انجام داد. سیستم تاراندازی در این نسخه از اسپایدرمن به جز پرتاب کردن تار به یک ساختمان برای آویزان شدن از آن هیچ شباهتی به دیگر بازیهای با نام این شخصیت ندارد. هنگامی که با تار انداختن در هوا معلق هستید، حتی لحظهای حس نمیکنید کنترل اسپایدی را از دست دادهاید و کمترین تاخیری هم در اجرای فرمانها با وجود پیجیده بودن آنها، مشاهده نمیکنید. قابلیت Web Zip کمک بسیار زیادی به این سیستم کرده است و قطعا اگر نبود، شاهد جنین تکاملی در جابهجایی Spiderman نبودیم. با کمک این قابلیت، پیتر تارهای کوتاهی را به ساختمانهای اطراف پرتاب میکند و این کار باعث میشود کمی به جلو کشیده شده و تعادلش در هوا حفظ شود. اگر چنین ویژگی نبود، مدام باید روی زمین فرود آمده و مجددا برای تار اندازی اقدام میکردیم و سرعت و لذت این قسمتها جندین برابر کمتر میشد. در حین تار انداختنهایتان، میتوانید روی هوا پرش هم انجام دهید. این کار میانه چرخشتان( زمانی که تار انداختهاید و مسیری را طی میکنید) باعث سرعت گرفتن شما و در بالای چرخشتان باعث ارتفاع گرفتن بیشتر میشود. حتی در حین تارانداختن و معلق بودن در هوا، میتوانید حرکات نمایشی هم اجرا کنید که هم به متنوعتر شدن هر چه بیشتر آن کمک میکند هم باعث سریعتر پرشدن Focus Bar میشود که در ادامه آن را توضیح میدهم.
به احتمال بسیار بالا، اگر از یک گیمر در مورد بهترین مبارزات تن به تن تاریخ بازیهای رایانهای بپرسید، دو جواب خواهید گرفت: Batman Arkham Asylum و Batman Arkham City. این دو عنوان چنان انقلابی در مبارزات تن به تن به پا کردند که تا مدت بسیار زیادی شاهد استفاده از همان سیستم موفق در بازیها خواهیم بود. مبارزات در اسپایدرمن هم با آن که از دید کلی، شبیه به آنها طراحی شده، اما تفاوتهایی اساسی هم دارد. کما آنکه استفاده از المان موفق یک عنوان به درستی، هیچ ایرادی ندارد و تحسین هم خواهد شد. از همان ابتدای بازی متوجه خواهید شد مبارزات بازی ساده نیست. کمبوهای بسیار متنوعی وجود دارد که میتوانید بنا به تواناییهای دشمنان روی آنها پیاده کنید و آنها را از پای دراورید. اصلیترین کار شما در حین مبارزات، جاخالی است و اگر بتوانید به موقع ضربات را جاخالی دهید و البته به سرعت کمبوها را تا جای ممکن بزنید، به احتمال زیاد پیروز میدان خواهید بود. اسپایدرمن با استفاده از ویژگی به نام Spider-Sense میتواند لحظهای که دشمن در حال فرود آوردن یک ضربه، یا تیراندازی به سمت اوست، او را شناسایی کند. در این لحظه یک آیکون سفید رنگ بالای سرتان ظاهر میشود که باید جاخالی بدهید و بعد به دشمن ضربه بزنید.
نواری به نام Focus Bar Level در بازی وجود دارد که با پر شدن آن، میتوانید از قابلیت مخصوص لباس خود استفاده کنید. هر لباس در بازی یک قدرت خاص به شما میدهد که با پرشدن Focus Bar فعال میشود. علاوه بر فعال کردن قدرت ویژه، این نوار دو قابلیت مهم دیگر هم دارد: امکان اجرای Finisher بر روی دشمنان و پر کردن نوار سلامتیتان. Finisherها تنوع خوبی دارند و شاید تنها در اواخر بازی یک Finisher را دوبار یبینید. پرگردن نوار سلامتی هم عنصری بسیار مهم در مبارزات است و سعی کنید به محض پر شدن Focus Bar تصمیم خود را برای نحوه استفاده از آن به سرعت بگیرید، چون همه چیز در مبارزات بازی به سرعت پیش میرود و چندان وقت تامل و تجزیه تحلیل ندارید! دشمنان بازی، بسیار متنوع هستند و از شمشیر زن تا تفنگدار و شلاقزن و باسقایتهای خوب، همه و همه در بازی حضور دارند تا Spiderman حتی برای یک لجظه هم رنگ و بوی تکرار به خود نگیرد.
هر Suit تعدادی Mode دارد که میتوانید با آنلاک کردن آنها قدرت لباس خود را افزایش دهید. همچنین در بازی گجتهایی وجود دارد که به ترتیب برای شما آنلاک شده و برای ارتقا آنها باید Token خرج کنید. Token، واحد پول بازی است; برای باز شدن Suitهای جدید، مدها و ارتقا دادن کچتها. Tokenها در بازی به ۶ دسته: Backpack،Challenge،Base،Landmark،Crime و Research تقسیم میشود. برای خریدن یا باز کردن هر چیزی، نیاز به مقدار مشخصی از این Tokenها دارید.لباسهای متنوع اسپایدی، علاوه بر آن که از تکراری شدن ظاهر بازی جلوگیری میکنند، با قدرت مخصوصشان گیمپلی مبارزات هم دچار تغییر و تحول میکنند. اما این فقط لباسها و گجتها نیستند که میتوانند ارتقا یا تغییر پیدا کنند; تواناییهای فردی پروتاگونیست بازی هم قابل ارتقا دادن هستند و شاهد یک درخت مهارت کار شده هستیم. طبق روند دیگر بازیها، در طول گشتزنی در شهر و انجام ماموریتها و مبارزات،XP کسب میکنید و بعد از رسیدن آنها به مقداری مشخص، Skill Point به دست میآورید. Skill Pointها میتوانند سه توانایی کلی حمله،دفاع و جست و جو را که هر یک شامل مهارتهای زیادی است، ارتقا دهند و شما میتوانید به دلخواه از SPها برای آنلاک کردن یک مهارت استفاده کنید. نکتهای که در مورد درخت مهارتها وجود دارد، این است که Skill Tree میتوانست برای کامل شدن، شما را بیشتر به چالش بکشید. فکر نکنید بعد از ۱۰ یا ۱۵ ساعت بازی با یک درخت مهارت کامل شده روبه رو خواهید شد; اما کمی سرعت به دست اوردن Skill Pointها برای ارتقای یک مهارت بالاست و بهتر بود، بازیباز برای ازاد شدن یک مهارت با SPها چالش بیشتری را تجربه کند.
نقشه بازی با توجه به داستانی محور بودن بازی وسعت بسیار خوبی دارد و سطح و تنوع فعالیتهایی که در آن میتوانید انجام دهید هم بالاست. علاوه بر ماموریتهای اصلی، ماموریتها و فعالیتهای جانبی بسیاری برای کامل کردن وجود دارند. Side Missionها، بیشتر برای تقدیم کردن XP به شما حصور دارند و خیلی کم پیش میآید در به اتمام رساندن آنها دچار مشکل شوید. اگر این ماموریت ها هم مانند خط اصلی داستان گیمپلی چالش برانگیزی داشتند، قطعا بازی از چیزی که هست هم کم نقصتر و کاملتر میشد. البته ناگفته نماند در پشت اکثر این ماموریتها یک داستان نسبتا قانع کننده و جذاب و جود دارد که علاوه بر XP گرفتن، انجام دادنشان از این حیث هم خالی از لطف نیستند. بهترین داستانهای فرعی هم در ماموریتهای Research Mission روایت میشود که باید بحرانهای جدی را در آن مدیریت کنید. فعالیتهای جانبی هم کارهایی را مانند دنبال کردن گربههای Black Cat برای یافتن او، از بین بردن مخفیگاههای Fisk و Demonها، عکسبرداری از Landmarkها و مناظر زیبا، پیدا کردن بیش از ۵۰ کوله پشتی که در نقشه رها شدهاند و… شامل میشوند که گاها باعث میشوند ساعتها به آنها مشغول شوید و خط اصلی داستان را دنبال نکنید. گشت و گذار در نیویورک به لطف سیستم تاراندازی و تنوع فعالیتهای جانبی بسیار لذتبخش است.
به جز گیمپلی پرجزئیات و زیبایی که با پیتر پارکر تجربه خواهید کرد، در بخشهایی از داستان هم کنترل Mary و Miles هم بر عهده خواهید داشت که بسیار گیمپلی کار شدهای دارند و به هیچ عنوان تنها به عنوان رفع تکلیف به آنها نگاه نشده است. در بخشهایی که مری را کنترل میکنید، تماما باید مخفیانه مراحل را به اتمام برسانید و از درگیریها دوری کنید. فراموش نکنید که Mary Jane فقط یک خبرنگار است نه یک سوپر هیرو! اگر تنها امکان کنترل پارکر هم بر عهده داشتیم، باز هم با یک گیمپلی ناب طرف بودیم، اما اینسامنیاک با روایت داستان با ۳ شخصیت با ویژگیهای مختلف، سنگ تمام گذاشته است.
تقریبا امکان ندارد بازی AAA انحصاری سونی، کیفیت بصری بدی داشته باشد. این موضوع در طول سالیان اخیر کاملا ثابت شده است و سونی از همان روزهای اول با عرضه Killzone:Shadowfall و Infamous: Second Son نشان داد برای گرافیک عناوینش ارزش بسیار زیادی قائل است و بهترین منابع را در اختیار سازندگان قرار میدهد. طبق رسم همیشگی، The Matvel’s Spiderman هم گرافیکی خیرهکننده دارد و هر بینندهای را به تحسین وا میدارد. از چهرهها شروع کنیم; به احتمال بسیار بالا تا قبل از شروع بازی فکرش را هم نخواهید کرد که اینسامنیاک تا این حد در طراحی چهرهها عالی عمل کرده و نه تنها یکی از بهترین طراحی چهرههای نسل هشتم بلکه تاریخ بازیهای رایانهای را برایمان تدارک دیده است. جزئیات صورت شخصیتها و تغییر حالت صورت آنها در مواقع مختلف مبنی بر ناراحتی، خوشحالی، عصبانیت و شادی به بهترین شکل ممکن طراحی شده و چهرهها و حالتهایشان فوقالعاده از آب درامدهاند. بافتهای ساختمانی و زمین شهر نیویورک بسیار واقعگرایانه هستند و کیفیتی فراتر از کنسولها دارند. تابش و بازتاب نور در هنگامی که در آسمان در حال جابه جایی هستید بسیار زیباست و برای باور کردن معجزهی آن فقط و فقط باید با چشم خودتان آن را ببینید. هیچگونه Downgrade یا افت گرافیکی هم در بازی وجود ندارد و از این بابت کمترین نگرانی نداشته باشید. روز و شب و هوای بارانی فرقی ندارد، گرافیک Spiderman سونی فوقالعاده است.
به تمام موارد بالا جمعیت زیاد و شلوغ بودن شهر و جزئیات فراوان هم اضافه کنید; اصولا کمی افت فریم باید طبیعی باشد، اما با این وجود حتی در شلوغترین و سنگینترین صحنات هم شاهد کمترین افت فریمی نیستیم و تجربه بازی چه بر روی PS4های معمولی و چه نسخه Pro، با فریمی کاملا پایدار و ثابت امکانپذیر است. امیدواریم در ادامه نسل هشتم و نسل بعد، بیشتر شاهد چنین بازیهایی با چنین کیفیت بصری و فریم ریت ثابت باشیم.
جست و جو در یک شهر زیبای بزرگ با یک گیمپلی چالش برانگیز و روایتی زیبا معجونیست که برای کامل شدنش هنوز به یک عنصر نیاز دارد: موسیقی خوب و صداگذاری طبیعی شخصیتها. خوشبختانه Spiderman قدم آخر هم خوب برداشته و کاملا گلیم خود را از آب بیرون کشیده است. در حین گشت و گذار در شهر، گاهی قطعهای آرام و گاهی قطعهای حماسی پخش میشود و برای مبارزات هم موزیکهایی زیبا در نظر گرفته شده است که هیجان بازی را چندبرابر میکند. صداگذاری پیتر پارکر و بعد از آن Mary Jane یک سطح از بقیه شخصیتها بالاتر است و صداگذاری این دو به طرز دیوانهواری با شخصیتشان هماهنگ است. صدای باقی صداگذاران هم مانند Martin Li و Aunt May به خوبی با شخصیت درونی آنها تطابق دارند.
اگر از طرفداران Spiderman هستید بدون لحظهای درنگ و تردید، بازی را تهیه کنید و از ۴۰ ساعت روایت ناب لذت ببرید. اگر طرفدار Spiderman نیستید، بدون لحظهای درنگ بازی را تهیه کنید و از یکی از بهترین عناوین نسل هشتم لذت ببرید. حتی اگر از سوپرهیروها تنفر هم دارید، باز هم تجربه Spiderman به عنوان یک شاهکار بر شما واجب است. آنقدر چیزهای خوب و مثبت در بازی وجود دارد که با خیال راحت میتوانید اندک نقاط ضعف را نادیده بگیرید و از تجربه آن نهایت لذت را ببرید.
پر بحثترینها
- خالق Nier: استودیوهای ژاپنی نمیتوانند با تکنولوژی غربیها رقابت کنند
- سونی ممکن است اجرای بازیها با نرخ فریم ۳۰ روی PS5 Pro را قبول کند
- سیستم مورد نیاز Ghost of Tsushima مشخص شد؛ اولین بازی که روی PC از تروفیها پشتیبانی میکند
- طرفداران GTA 6 حاضرند حتی بیشتر از ۷۰ دلار برای این بازی بپردازند
- چطور میتوان Starfield را به بازی بهتری تبدیل کرد؟
- شایعه: رئسای سابق استودیوی ۳۴۳ کمپین Halo Infinite را نابود کردند
- کنسول یا PC؟ مقایسه تجربه بازی و قیمت
- نسخه PS5 بازی Starfield به مدت ۴ سال در دست توسعه بود
- محبوبیت بتای Sea of Thieves روی PS5 سرورها را مختل کرده است
- پیشنهاد رئیس سابق Blizzard به بازیکنان: پس از به پایان رساندن یک بازی به توسعهدهندگان انعام دهید
نظرات