۸ ساعت سالاد مکزیکی رنگارنگ | نقد و بررسی بازی Guacamelee! 2
نسخه اول Guacamelee! یکی از موفقترین بازیهای مترویدوانیا سال ۲۰۱۳ بود و با گیم پلی استاندارد، گرافیک هنری فوقالعاده و سیستم مبارزات جالب، با استقبال بسیار خوبی رو به رو شد. حال سازنده این عنوان یعنی استودیو Drinkbox، پنج سال بعد از عرضه نسخه اول، نسخه دوم این بازی منتشر کرده است. در ادامه به بررسی این عنوان میپردازیم تا ببینیم آیا این بازی توانسته موفقیتهای نسخه اول را تکرار کند یا نه.
———————————————
نام بازی: Guacamelee! 2
سازنده: Drinkbox Studios
ناشر: Drinkbox Studios
سبک: اکشن پلتفرمر – مترویدوانیا
پلتفرم: PC و PS4
تاریخ انتشار: ۲۱ آگوست ۲۰۱۸ | ۳۰ مرداد ۱۳۹۷
———————————————
پیش از شروع نقد این بازی، به طور مختصر به معرفی نسخه اول این عنوان میپردازیم تا افرادی که نسخه قبلی را تجربه نکرده بودند، با کلیت داستانی این نسخه آشنا شوند. در سری Guacamelee! شما در نقش فردی به نام جوآن آگواکاته (Juan Aguacate) قرار میگیرید. در ابتدای نسخه اول، Juan میخواست با دختر مورد علاقه خود که در بازی به نام دخترِ El Presidente شناخته میشود، ملاقات کند که ناگهان موجودی اسکلتی به نام Calaca سر رسیده و او را میدزدد. جوآن سعی میکند که دختر را نجات دهد که خود کشته شده و به دنیای مردگان پا میگذارد. در دنیای مردگان او با فردی به نام توستادا (Tostada) ملاقات میکند که به او یک ماسک اسرارآمیز لوچادور (Luchador، لوچادور به کشتی گیران حرفهای مکزیک گفته میشود) داده و بدین ترتیب او به دنیای زندگان باز میگردد و داستان اصلی بازی شروع میشود. البته داستان چه در نسخه اول و چه در این نسخه تمرکز اصلی سازندگان نبوده و بیشتر بستری برای ارائه گیم پلی بازی بوده است. نسخه اول بازی از نظر نمرات عنوان بسیار موفقی بود و از این رو طبیعتاً، سازندگان به فکر ساخت نسخه بعدی بازی افتادند.
نسخه جدید بازی در اصل چندین سال بعد از نسخه اول شروع میشود. البته در ابتدای بازی خلاصهای از انتها داستان نسخه اول پخش شده و البته مبارزه انتهایی بازی نسخه اول به صورت خیلی ساده شده هم قرار گرفته تا کسانی که نسخه قبلی را بازی نکردهاند کلیت ماجرا را بفهمند. بعد از وقایع نسخه اول، جوآن با دختر El Presidente ازدواج کرده و صاحب دو فرزند شده است که در یکی از روزها، ناگهان ابرهای سیاهی در آسمان ظاهر میشوند. فردی به نام Uay Chivo که در نسخههای قبلی نیز تکنیکهایی را به جوآن آموزش میداد، به سراغ او آمده و میگوید در دنیای موازی که او از آن جا آمده، جوآن شکست خورده و فرد دیگری به نام سالوادور موفق به شکست Calaca شده و حالا این فرد به سراغ سه شیء باستانی جادویی رفته تا Guacamole ای که گفته میشود متعلق به یکی از خدایان مکزیک بوده را به دست آورده و با خوردن آن، به قدرت خدایان دست پیدا کند (گوآکاموله نوعی سس سنتی تمدن آزتکها است و امروزه سس سنتی مکزیک محسوب میشود و در بسیاری از سالادها و… از آن استفاده میشود). استفاده از این اشیای باستانی و خارج کردن آنها از محل اصلیشان باعث از بین رفتن تعادل دنیاهای موازی شده است. حالا جوآن باید به سراغ این فرد که در خط زمانی به نام Darkest Timeline قرار دارد رفته و مشکل را برطرف کند.
داستان بازی به طور کلی مبتنی بر کش و قوسهای به دست آوردن این آیتمها و مبارزه با افراد سالوادور است. در این میان، موضوع دنیاهای موازی و وجود دنیاهای مختلف نقش اساسی در داستان داشته و در بخشهای فرعی بازی نقش اساسی دارند. البته با وجود همه این موارد، داستان بازی تا حد زیادی روندی قابل پیش بینی داشته و اتفاق خیلی عجیب و دو راز انتظاری در آن رخ نمیدهد. شاید یکی از نقاط ضعف اندک بازی نیز همین داستان سطحی باشد که آن طور که باید یا شاید به آن پرداخته نشده است. از طرف دیگر مدت زمان بازی نیز در حدود ۸ ساعت است که در مجموع مدت زمان زیادی نیست و اساسیترین نقطه ضعف بازی است.
اما از طرف دیگر، عنصر طنزی که در داستان بازی وجود دارد، تا حد زیادی ضعف داستانی بازی را پوشش میدهد. طنز و اشارات طنز به بازیهای دیگر در بازی به قدری زیاد است که بررسی همه این اشارات، بخش زیادی از این مقاله را میگرفت و در این جا صرفاً اشارهای کوتاه به آن میکنیم. واضحترین نمونه این طنز، نقش اساسی بزها در بازی است که شخصیت Uay Chivo که به شما حرکات مختلف را آموزش میدهد، میتواند تبدیل به یک بز خندهدار بشود. از طرف دیگر، بازی به خوبی در یک بخش فرعی که هیچ ربطی به داستان بازی ندارد، بازیهای دارای پرداخت درون برنامهای را به طور کامل مسخره میکند؛ در این قسمت فرعی، شما وارد دنیایی میشوید که برای باز کردن هر در، باید چند دقیقه منتظر مانده یا سکه بپردازید. بعد از نجات افرادی که پشت یکی از درها زندانی شده بودند، آنها به شما میگویند که ثروت عظیمی را میخواهند به شما بدهند که در یک صندوقچه قرار دارد. برای باز کردن این صندوقچه باید ۲۴ ساعت (بله ۲۴ ساعت) منتظر بمانید یا با پرداخت پول آن را باز کنید، درون صندوقچه، دوباره یک صندوقچه دیگر قرار دارد که یا باید مدت زیادی منتظر مانده و یا برای باز کردن آن پول بپردازید. در نهایت با باز کردن همه این صندوقها، تنها یک سکه به دست میآورید! بازی در این جا به شکل واضحی انتقاد خود را به بازیهای با پرداخت درون برنامهای نشان میدهد. اشارات مختلفی به بازیها و موضوعات دیگر هم در Guacamelee! 2 وجود دارند و بهتر است خودتان بازی را تجربه کرده و آنها را ببینید.
با وجود این مواردی که گفتیم، داستان بازی در مجموع قابل قبول است. هر چند مدت زمان آن نسبتاً کم بوده و پیچشهای داستانی خیلی زیادی نیز در بازی وجود ندارند ولی در عوض بخش طنز بازی به شدت این خلأها را جبران کرده است و باعث شده که با وجود داستان نه چندان غافلگیر کننده، همچنان بازیکن علاقه داشته باشد تا بازی و بخشهای مختلف آن را ادامه بدهد.
بخش بعدی که به بررسی آن میپردازیم، گیم پلی است. در زمینه گیم پلی همان طور که در ابتدای مقاله هم گفتیم، این بازی و نسخه قبلی آن در زمینه عناوین مترویدوانیا قرار میگیرند. عناوین مترویدوانیا که به سبب فرنچایز معروف Metroid این نام را بر خود دارند، معمولاً از عناصر سبکهای اکشن و پلتفرمر استفاده میکنند اما وجه تمایز اصلی آنها این است که در طول بازی بارها باید به نقاط مختلف محیط دوباره سر زده و با تواناییهایی که در طول بازی کسب میکنید، راههای جدیدی را در محیطهای قبلی پیدا کنید. Guacamelee! 2 نیز به خوبی عناصر این سبک را پیاده سازی کرده است و توانسته از این لحاظ موفقیت نسخه قبلی خود را تکرار کند.
اول به جنبه پلتفرمر و سکوبازی این عنوان میپردازیم. در عناوین مترویدوانیا عناصر پلتفرمر نقشی اساسی دارند زیرا یکی از مهمترین عواملی که بازیکن را مجبور به بازگشت به نقاط قبلی میکنند، کسب تواناییهای حرکتی جدید (مثلاً پرش دوگانه) است که به او اجازه دسترسی به نقاط دیگری از محیط را میدهد. خوشبختانه تنوع حرکات مختلف پلتفرمر در Guacamelee! 2 بسیار بالاست. از حرکات معمولی نظیر دَش به سوی جلو گرفته تا پرش دوگانه و بالا رفتن از دیوار در این بازی وجود دارند؛ اما عناصر ویژهای در بازی وجود دارند که باعث میشوند بازی در این زمینه بسیار منحصر به فرد بشود.
اولین و مهمترین عامل منحصر به فرد شدن سیستم پلتفرمینگ بازی تغییر میان دنیای زندگان و مردگان است. تقریباً در اوایل بازی، قابلیت تغییر سریع میان دنیای مردگان و دنیای زندگان تنها با فشردن یک کلید را به دست میآورید و همین زمینه خلق معماهای سکوبازی بسیار مختلفی در بازی میشود. از آن جایی که یکسری از سکوها و آیتمهای جا به جایی محیط و حتی موانع، تنها در دنیای مردگان حضور دارند و یکسری دیگر تنها در دنیای زندگان، از این رو برای جا به جایی مؤثر در محیط، باید در بسیاری از بخشهای بازی به سرعت میان این دو دنیا جا به جا شوید تا بتوانید از قسمت مورد نظر عبور کنید. در ابتدا چالشهای این بخش در حد سکوهای مختلف در هر دنیا هستند ولی به تدریج عناصر دیگری نظیر موانع محیطی نظیر مواد مذاب، آیتمهای پرش سریع و بسیاری موارد دیگر اضافه میشوند که مجبور میشوید بدون درنگ میان این دنیاها جا به جا شوید و برای این کار باید سرعت عمل خود را بسیار بالا ببرید.
دومین عامل که البته تا حدی جنبه طنز هم دارد، تبدیل شدن به خروس است. با این کار، علاوه بر یکسری حرکات سرعتی خاص، امکان عبور از گذرگاههای تنگ را نیز به دست آورده و در طول زمان، قابلیت معلق ماندن موقتی نیز به شخصیت شما داده میشود. این قابلیتهای ویژهای که در حالت خروسی شخصیت وجود دارند، باعث پیچیدهتر شدن معماهای پلتفرمینگ بازی میشوند و تنوع ویژهای به آنها میدهند که در کمتر بازی پلتفرمری شاهد آن هستیم. در این میان باید توجه کنید که امکان تغییر نسبتاً سریع میان دو حالت خروسی و انسانی هم وجود دارد و اتفاقاً برای یکسری معماها باید به سرعت میان این دو حالت تغییر شکل بدهید و در عین حال ممکن است عنصر تغییر دنیای زندگان و مردگان نیز در معما دخیل باشد تا مجبور شوید هر چه بیشتر سرعت عمل خود را آزمایش کنید. فارغ از تأثیرات گیم پلی این موضوع، حضور مرغ و خروس در بازیها به نکتهای عجیب تبدیل شده و خیلی از بازیها سعی میکنند به شکل ویژهای به مرغ و خروس اشاره کنند.
به هر حال ترکیب این دو قابلیت، با سایر قابلیتهای شخصیت باعث میشوند که معماهای پلتفرمینگ بسیار جالبی در بازی طراحی شوند. بخش فرعی برای به دست آوردن یک کلید خاص و رسیدن به مکانی به اسم Crucible وجود دارد که هم این بخش و هم خود Crucible به شدت معماهای پلتفرمینگ سختی دارند که نیاز به عکسالعملهای بسیار سریع دارد و اگر عنوان Super Meat Boy را تجربه کرده باشید، احتمالاً با تجربه این بخش یاد این عنوان بیفتید؛ اگر هم Super Meat Boy را تجربه نکردهاید ولی به دنبال بازیهای چالش برانگیز و سخت هستید، پیشنهاد میکنم حتماً آن را تجربه کنید.
موضوع دیگری که در زمینه گیم پلی بازی مطرح است، سیستم مبارزات بازی است. در این بخش نیز عملکرد بازی بسیار خوب و قابل قبول بوده است. چالش اصلی در این بخش، این است که به جز دشمنان معمولی، یکسری دشمنان با هالههای رنگی احاطه شدهاند که هر هاله رنگی مربوط به یکی از تواناییهای شخصیت میشود (مثلاً هاله آبی مربوط به دَش کردن رو به جلو و هاله قرمز مربوط به آپرکات است). برای این که بتوانید به این دشمنان ضربه بزنید، ابتدا باید با حرکات مربوط هاله را از بین ببرید و سپس به هر شکلی که دوست دارید به دشمن ضربه بزنید. ضمن این که اگر مدتی دشمن را به حال خود رها کنید، دوباره هاله بازیابی میشود. بر این اساس و با توجه به این که این گونه دشمنان به هالههای مختلف در تعداد بالا در مبارزات بازی ظاهر میشوند، چالش اصلی در مبارزات بازی به وجود میآید. ضمن این که در صورتی که بدون ضربه خوردن به دشمنان ضربه بزنید، شمارنده کمبوی شما بالاتر میرود با اتمام مبارزات یا ضربه خوردن، بسته به عدد شمارنده، یکی از شخصیتهای بازی در گوشه تصویر ظاهر میشود و به نوعی با چنین ایدهای، سازندگان شما را تشویق میکنند در مبارزات بعدی کمبوهای پیشرفتهتر و سریعتری اجرا کنید تا با کسب امتیازهای بالاتر، شخصیتهای دیگری در کنار تصویر ظاهر شوند. با همه این موارد، مبارزات بازی کاملاً بی ایراد نیستند و عموماً بخشهایی که مبارزات اصلی بازی شکل میگیرند، ظاهری مشابه و بدون جزئیات دارند که تا حدودی باعث شبیه شدن مبارزات به هم میشود. البته چنین موضوعی در بخش پلتفرمر بازی و دشمنان معمولی که در طول بازی با آنها رو به رو میشوید وجود ندارد ولی در قسمتهایی که به طور جداگانه برای مبارزه طراحی شدهاند، این نبود تنوع در ساختار محیط در اواخر بازی شاید باعث خسته کننده به نظر رسیدن مبارزات بشود.
علاوه بر همه اینها، سیستم ارتقا نیز برای شخصیت در نظر گرفته شده است که با کسب سکههای مختلف، امکان ارتقای تواناییهایی شخصیت در زمینههای گوناگون مبارزاتی و سایر قابلیتها وجود دارند. این ارتقاها هر چند شاید خیلی ضروری نباشند و بدون آنها نیز امکان به اتمام رساندن بازی وجود داشته باشد ولی در اواخر بازی که با دشمنان قویتری رو به رو میشوید، این ارتقاها میتوانند به خوبی کمک حال شخصیت باشند.
ذکر این نکته نیز لازم است که در نسخه PC بازی هر چند امکان انجام بازی با کیبورد وجود دارد ولی پیشنهاد میشود حتماً بازی را با استفاده از کنترلر انجام دهید زیرا از یک طرف طراحی کنترلی بازی برای کیبورد خیلی خوب نبوده و از طرف دیگر اساساً به دلیل سرعت عمل بالای بازی و مخصوصاً بخشهای سخت پلتفرمینگ، انجام بازی با کیبورد بسیار مشکلتر از انجام آن با کنترلر خواهد بود.
علاوه بر همه اینها امکان انجام بازی به صورت همکاری (Local Co-op) با دوستان تا چهار نفر هم وجود دارد که طبیعتاً باعث میشود بازی بسیار جذابتر و لذتبخشتر بشود. خوبی این بخش این است که در صورتی که هر کدام از بازیکنان نتواند بازی را ادامه بدهد، به راحتی میتواند از بازی خارج شده و تداخلی در بازی بقیه ایجاد نمیشود و البته هر زمانی هم که بخواهد، میتواند بدون مشکلی در نقاط معینی از بازی که حکم Checkpoint را دارند و البته تعدادشان هم نسبتاً زیاد است، دوباره به بازی برگردد.
با همه مواردی که گفتیم، در مجموع از لحاظ گیم پلی Guacamelee! 2 یک مترویدوانیا استاندارد و خوب است که هم سیستم پلتفرمینگ خوبی دارد و هم سیستم مبارزات بازی به خوبی طراحی شده است. البته در این میان مدت زمان نه چندان زیاد بازی و همچنین تغییرات کم بازی نسبت به نسخه قبلی را میتوان به عنوان نکته منفی به حساب آورد ولی با همه اینها، همچنان بازی در زمینه گیم پلی سطح کیفی بالایی و بسیار خوبی دارد.
در زمینه گرافیک هنری بیشک با دیدن تصاویر موجود در متن، متوجه شدهاید که بازی از این لحاظ عملکرد بسیار خوبی دارد. این عنوان از سبک گرافیکی خاصی استفاده میکند که بیشباهت به نقاشیهای تمدنهای قدیمی نظیر آزتکها و مایاها نیست. استفاده از رنگهای متنوع و مختلف در بازی یکی از ویژگیهای بصری منحصر به فرد این عنوان است که باعث میشود بازی از لحاظ هنری، عنوان منحصر به فردی باشد و به خوبی در ذهن شما باقی بماند. در کنار این موارد، این نوع گرافیک اجازه نوعی طراحی طنز و خندهدار را هم به سازندگان داده و چه دشمنان و چه شخصیتهای بازی، نوعی حالت طنز در خود دارند که البته همان طور که اشاره شد، این حالت طنز در داستان بازی نیز وجود دارد.
در زمینه فنی هم عملکرد بازی خوب بوده است. بازی با چنین سبک گرافیکی را از جنبه فنی، عموماً تنها میتوان در زمینه پرفورمنس بررسی کرد که خوشبختانه عملکرد Guacamelee! 2 در این زمینه خوب و قابل قبول بوده است. در این زمینه خوشبختانه مشکل چندانی در بازی وجود ندارد و در نسخه PC با سیستمهای متوسط و معمولی نیز میتوان بازی را با کیفیت خیلی خوبی تجربه کرد. البته انتظار دیگری هم از بازی با این سبک گرافیکی در زمینه پرفورمنس نمیرود.
موسیقیهای بازی توسط Peter Chapman و Rom Di Prisco آهنگسازهای نسخه قبلی ساخته شده است ک البته کاملاً کیفیت خوب و قابل قبولی دارد. موسیقی بازی کاملاً متناسب با شرایط مرحله و محیط است و خوشبختانه این موسیقی، تنوع بسیار خوبی نیز دارد. با توجه به سرعت بازی، آهنگها نیز اکثراً ریتم تندی دارند که باعث میشوند حس و حال مراحل هر چه بیشتر به شما منتقل بشود. در زمینه صداگذاری بخشهای مختلف نیز عملکرد سازندگان خوب و قابل قبول بوده است و صداهای ضربات و حرکات مختلف و… به خوبی پیاده سازی شدهاند. با این وجود دیالوگهای بازی هیچ گونه صداگذاری ندارند که طبیعتاً نکته منفی محسوب میشود ولی با توجه به سایر بخشهای بازی و البته ریتم تند آن که باعث میشود دیالوگ ها بخش زیادی از بازی را تشکیل ندهند، این ایراد در حدی نیست که تجربه کلی بازی را مخدوش کند.
نتیجهگیری نهایی:
در مجموع، Guacamelee! 2 مترویدوانیای بسیار خوبی است که با پیاده سازی بسیار عالی المانهای پلتفرمینگ، مبارزات خوب، طنز جالب در داستان و گرافیک هنری منحصر به فرد، توانسته به خوبی موفقیتهای نسخه قبلی را تکرار کند. در این میان شاید مدت زمان کم داستان و تفاوتهای کم نسبت به نسخه قبلی ضعفی برای این عنوان محسوب بشوند اما با وجود این بازی جزو عناوینی است که طرفداران بازیهای مترویدوانیا و اکشن پلتفرمر باید حتماً آن را تجربه کنند.
پر بحثترینها
- رسمی: Forza Horizon 5 بهار امسال برای PS5 عرضه خواهد شد
- گزارش: بازی بعدی God of War با محوریت اساطیر مصر در دست ساخت قرار دارد [بهروزرسانی شد]
- کارگردان Ori: پلی استیشن بهزودی استراتژی چندپلتفرمی ایکس باکس را دنبال خواهد کرد
- منبع داخلی: Halo: The Master Chief Collection به PS5 میآید
- شایعه: Halo: Infinite به پلی استیشن خواهد آمد
- سیستم مورد نیاز Marvel’s Spider-Man 2 مشخص شد + تریلر نسخه PC
نظرات
خسته نباشید نقد طولانی بود برای یه همچین بازی :yes:
صبح همه گیمفایی ها بخیر D:
آیا شمام جزو گیمرهایی هستین که از صبح بازی کردن لذت میبرین ؟ منم هستم :lashes: :blush:
در این صبح زیبا که فردا شاخا راهی مدرسه میشن و با فن بازیهاشون سایت رو بهم نمیریزن sniper elite 4 رو تموم کردم 🙂
یادش بخیر یه صبح بارونی بود که farcry 3 رو هم تموم کردم عجب روز قشنگی بود…..
این لحظه های قشنگ هزاران بار تقدیم شماها باد :rose:
درود برشما :heart: آره آقا شاخا میرن مدرسه ما هم حدود۳۰دقیقه دیگه میریم سر شغلمون(راننده تاکسی) البته احتمالا پس از برگشتشون عقده های مدرسه شون رو اینجا خالی میکنن که با پاسخ محکم ما روبه رو میشن،۳۱شهریور بر همگان مبارک :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl:
ممنون بابت مقاله :yes: اگه بتونم بازی رو تجربه میکنم.
یک انحصاری کنسولی عالی دیگر از سونی 😎
حتما تجربه میکنم عاشق بازی های مترویدوانیا هستم :inlove:
انحصاری؟؟؟؟ 😐
دیگه کم کم دارم به سوادت شک میکنم اون از پست تبلیغاتى مقایسه “””کنسول””” هاى نسل هشتمى که PC رو وسط میکشى :rotfl: این از این که یا نمیتونى اون بالا رو بخونى که نوشته PS4 و PC یا هنوز معنى انحصارى “””کنسولى””” رو نمیدونى :rotfl:
جناب با سواد ! Pc و ps4 میشه انحصاری؟ عجب !
واى خداااااا … :rotfl: پس گزینه دوم بوده تو که خودتو گیمر میدونى هنوز معنى انحصارى کنسولى رو نمیدونى :rotfl: انحصارى کنسولى یعنى بازى فقط روى یک کنسول باشه حالا میتونه رو PC و موبایل هم باشه
اگه انحصارى هاى کنسولى رو انحصارى حساب نکنى که یعنى ایکس باکس یدونه هم انحصارى نداره :rotfl:
برا مایکروسافت وقتی بازی برا ویندوز و ایکس باکس بیاد میشه انحصار کنسولی, ( هر دو متعلق به مایکروسافت هست), سونی هیچ سیستم عاملی برا رایانه های شخصی عرضه نمیکنه.
برا سونی باید برا ps4 و ps vita یا ps3 عرضه بشه تا این اتفاق بیوفته.
با تشکر از نقد خوبتون.
Guacamelee 2 برای من واقعا بازی جذاب و مفرح،و البته با نمکی بود.من که خیلی لذت بردم
مسئله ای که هست اینه که بازی تا حد نسبتا زیادی به نسخه اول شباهت داشت و پیشرفت های بازی آنچنان چشمگیر نبودن و در چند المان انگشت شمار خلاصه میشدن(هنوز نمیدونم این رو باید برای بازی ها نکته منفی به حساب بیاریم یا نه)