هزار و یک شب | یک عقاب دیگر در آسمان پاریس | داستان بازی Assassin’s Creed Unity
واقعیت این است که ما، شاید خیلی ظالمانه یقه یوبیسافت را گرفتیم و هِی میکوبیم تو سرش! گاهی با دلیل، گاهی بیدلیل! یعنی اصلاً این کار دیگر برای ما عادت شده. تا یوبیسافت یک بازی میدهد، دوباره همین جریان آغاز میشود و محکم میکوبیم تو سر کارگردان و طراح و صداگذار و… . هنوز بازی منتشر نشده، به کج بودن برگِ درخت سمت راست، همان گوشهها در ثانیه چهار گیر میدهیم و با یک مقاله شدیداً حرفهای، کار بازی را یکسره میکنیم و بازی هم که منتشر میشود، میگوییم که خب، همه تغییرات خوب بازی از بیخ کشک، دور انداخته میشود، و برمیگردیم به سراغ همون برگِ درخت کجی که در ثانیه چهار دیدیم و سه نمره همینطوری کم میکنیم! این هم از این! نقد و بررسی یک بازی Assassin’s Creed جدید اینگونه میشود. بدون توجه به اینکه واقعاً این سری، خیلی حرفها برای گفتن دارد و با ایده بینظیرش، هربار سعی میکند دستی به سر و صورت این صنعت بزند. باشد! قبول که بعضی جاها، آنچنان بد این کار را کرده است که صورت این صنعت، کمی خراش برداشته، اما صادقانه، نمیتوان این مسیر خوب را نادیده گرفت. همان وقفهای که پس از انتشار Assassin’s Creed Syndicate افتاد و باعث شد، آنچنان نقشهای را از مصر شاهد باشیم. و تغییرات گیمپلی که واقعاً جهشی مثبت بودند و البته داستانی که فراتر از نکات گذشته سری، مسائل جدیدی را هم به میان میآورد. شما میتوانید نقد و بررسی Assassin’s Creed Origins را اینجا به قلم بنده مشاهده کنید. در قالب هزار و یک شب، و در قسمتی جدید، در ادامه بررسی سری Assassin’s Creed، به سراغ یکی از بحثبرانگیزترین نسخههای بازی میرویم و داستان زیبایش را بررسی میکنیم. با حسین غزالی، و سری مقالاتَش همراه باشید!!! به هزار و یک شب خوش آمدید.
با تمام حرف و حدیثهایی که هربار پشتسر این سری و بازیهایش گفته میشود، همه ما واقعیت را میدانیم. Unity پس از انتشارش خیلی خیلی سر و صدا کرد و بخاطر ایراداتش، حسابی متهم شد، اما یه دور از تمامی این بحثها، این بازی، اشارات خیلی مهمی دارد و البته در نقطه مهمی از تاریخ قرار گرفته. انقلاب فرانسه مهم است و همین اهمیت، داستان این بازی را به سطح بالاتری میبرد و باعث میشود تا برایش هزار و یک شب بنویسیم. بازی، بالاخره پس از آپدیتها بینظیر و عالی میشود و با تمام ایرادهایش، داستانی به ما میدهد که ارزش بررسی را داشته باشد. طبق رسم همیشگی، و رسمی که نباید تغییری داشته باشد، ابتدا داستان بازی را شرح میدهیم و پس از آن، پوست رویش را آرام آرام میکَنیم و عمیقتر وارد وادی تاریخ میشویم.
خب، انقلاب فرانسه قطعاً سوژه بینظیری برای ساختن یک بازی جدید است. پر از شخصیتهای خام و دست نخورده و البته مهم و حیاتی. داستان بازی، از ماجرای یک معبد شروع میشود. البته اصل ماجرا در دوران انقلاب فرانسه جریان دارد. جایی که “آرنو دورین” تلاش میکند تا این انقلاب را در مسیر درست خودش قرار بدهد. ژاک دی مولی در یکی از معابد پاریس دستگیر میشود و این یعنی، آخرین رهبر تمپلارها (البته فعلاً) در سال ۱۳۰۷ میلادی از بین میرود. ژاک دی مولی، یک شمشیر و یک کتاب به تمپلارهای دیگر میدهد و از آنها میخواهد تا مخفی بشوند. همانجا یک کوچولو شاه فیلیپ چهارم و پاپ کلمنت را هم میبینیم! پس از این ماجراها گروه اساسینها، شروع میکنند به همان حافظه دزدی معروفشان و در جریان همین به دست آوردن حافظهها، آنها توانایی سفر به سال ۱۷۷۶ و البته زندگی شخصیت آرنو دورین را پیدا میکنند.
جالب است بدانید که آرنو، درواقع پس از فوت پدرش، توسط یکی از سران تمپلار به فرزندخواندگی قبول میشود. در جریان زندگی آرنو، “الیزه دلا سره”، دختر همین تمپلار، نقش مهمی دارد. یک شب، نامهای به دست آرنو داده میشود، که باید حتماً به دست پدر الیزه برسد اما آرنو آن نامه را در اتاقش میگذارد و بدون توجه به هیچ چیز، تمام سعی خود را برای دیدن الیزه میگذارد. پس از آن، آرنو دورین از جشن خارج میشود و ناگهان با جسد پدر الیزه مواجه میشود! دقیقاً همان زمان است که مأموران آرنو را در صحنه قتل میبینند و به عنوان قاتل، او را به زندان میفرستند! به زندان رفتن آرنو، شروع ماجرای بزرگ او در فرانسه است. در زندان، نوشتههای مهمی میبینید که روحیه خاصی به او میدهند و برای او جذاب هستند. در همان حال، او با شخصی با نام “بلک” آشنا میشود. حمله به زندان باستیل، یکی از مهمترین جریانهای تاریخی فرانسه است و اتفاقاً در بازی هم اتفاق میافتد. در جریان فرار از زندان، بلک از آرنو میخواهد که به انجمن اساسینها بپیوندد و او را در این مسیر همراهی کند. آنها قبلاً با یکدیگر آشنا شده بودند. وقتی آرنو به خانه برمیگردد، الیزه به او خبر میدهد که در این پیام، هشداری برای قتل پدرش بوده و اگر آن شب، آن نامه را با خود به جشن میآورد، همه چیز متفاوت بود. آرنو که تحت تأثیر قرار میگیرد و از کرده خود ناراحت میشود، به یاد پیشنهاد بلک میافتد و پیشنهادش را قبول میکند. حالا او از اساسینها میخواهد تا به او فرصتی بدهند. در واقع، آرنو یکی از متهمان قتل پدر الیزه را لا روی دی تومس میداند. آرنو پس از جستجوی زیاد، فردی با نام فرانسوا توماس ژرمن را آزاد میکند. او که توسط یکی از سران تمپلارها به نام لافرنیر گروگان گرفته شده بود، خودش را همیشه یک انسان عادی نشان میداد. آرنو لافرنیر را میکُشَد و ای دل غافل! پس از تمام اینها متوجه میشود که ژرمن خودش نقشه قتل پدر الیزه را داده بود! اما حالا دیگر دیر است. حالا او بیشتر از قبل زیر ذرهبین است و فعالیتهایش تحت کنترل هستند.
حالا آرنو دوباره شروع به تحقیقات میکنند. او متوجه میشود که ژرمن میخواهد شورشهای مهمی علیه پادشاه انجام بدهد. او در نهایت، برای جلوگیری از این اتفاق، بسیاری از دشمنان را از پیش روی برمیدارد و سعی میکند تا نامههای میرابو به پادشاه نیز در دستان تمپلارهای طغیانگر نیفتد تا اوضاع از این بدتر نشود. آرنو جانِ الیزه، شاید عزیزترین شخص زندگیاش را نجات داده است و حالا از او میخواهد تا با اساسینها کنار بیاید و مذاکره کند. اما این وسط، بلک کار را خراب میکند و میگوید که این کار اصلاً به نفع اساسینها نیست و یک خیانت است. تازه همه اینها به کنار، بدتر از این هم اتفاق میافتد و بلک، میرابو را به قتل میرساند! حالا بلک از آرنو میخواهد تا با او همکاری کند، اما آرنو نمیپذیرد و با یکدیگر درگیر میشوند و بالاخره، بلک به قتل میرسد. آرنو سعی میکند تا بازهم ژرمن را تعقیب کند، اما درنهایت، با جدایی الیزه، آرنو دچار افسردگی بدی میشود. اما خب، خوشبختانه قهرمان قصه ما خیلی هم اشک نمیریزد و الیزه را در ورسای ملاقات میکند. آنها تصمیم میگیرند تا به پاریس که حالا اوضاعش از همیشه بدتر است سفر کنند.
در جریان سفر و سکونت آنها در پاریس، آنها متوجه میشوند “ماکسیمیلیان دی روبسپیر” یکی از راههای اصلی رسیدن به ژرمن است. ژرمن او را برای حفظ بیثباتی در پاریس، حفظ کرده و از او نگهداری میکند. اما بالاخره آرنو و الیزه موفق میشوند تا روبسپیر را به قتل برسانند و از محل اختفای ژرمن اطلاع پیدا کنند. آنها برای دیدن ژرمن به بالاترین معبد پاریس میرسند و حالا آرنو که حقیقت را میداند، سعی در کشتن ژرمن و خاتمه دادن به تمام این داستانها را دارد. آرنو پس از مدتی مبارزه موفق به قتل ژرمن میشود اما در جریان این مبارزه الیزه کشته میشود! پس از این ماجراها میبینیم که آرنو یکی از سران ارشد اساسینها میشود و البته خاطراتی که باید از الیزه زنده بماند… .
یادداشتی برای داستان Assassin’s Creed Unity
بگذارید یک مسئله را روشن کنم و تمام! داستان Unity یک داستان ساده است! ساده به معنای واقعی! ساده به معنای اینکه، شاید بتوان با دو سه روز فکر کردن هم آن را در آورد و نوشت! دقیقاً به همین اندازه ابتدایی. پیچشهای داستانی، آن جذابیت خاص را به بازی نمیدهند و باور کنید که تنها جذابیت بازی، نامی است که با خودش همراه کرده و بر روی پیشانیاش نوشته شده. و الا، نمیتواند شما را شگفتزده کند. واقعاً نمیدانم چرا سازندگان فکر کردند با مرگ الیزه، قرار است داستان بازی خیلی قابل قبول و هیجانانگیز، و البته دردناک و غمگین باشد. راستش را بخواهید، ارتباط برقرار کردن با آرنو هم سخت است! البته، نسبت به داستان آبکی و سوخته Syndicate، داستان یونیتی خیلی بالاتر قرار میگیرید! اما به هر حال، خط داستانی بازی، اصلاً و ابداً آن چیزی نیست که بخواهد شما را خیلی محکم و دیوانهوار روی صندلی بازی بنشانند! در فرار از زندان، به آرنو پیشنهاد همکاری داده میشود، خون آرنو به جوش میآید و او از انجمن طرد میشود و بعدها با انتقام به درجات عالی میرسد تازه، الیزه هم میمیرد. الیزهای که ظاهراً، عزیزترین شخص این دنیا بود برای آرنو! عجب! من بارها گفتهام که بازهم میتوان از یک استارت و پسزمینه کلیشهای، یک شاهکار بیبدیل ساخت اما بنظرم، یونیتی، جدای از معنای زیبایش، واقعاً طلوع یک تاریکی بد برای سری Assassin’s Creed بود. به قول یکی از دوستان خوبم در یکی از مقالات، یوبیسافت گویا با خودش مشکل دارد! خیلی از بازیهایش، میتواستند با کمی تقلا و زحمت بیشتر، به بازیهای فوقالعاده ارزشمند و بینظیر و حتی شاهکار تبدیل بشوند؛ اما این اتفاق ظاهرا نمیخواهد بیفتد یا اینکه نمیگذارند بیفتد! سازندگان، خیلی راه برای نوشتن یک داستان عالی و همه چیز تمام داشتند. بازی و مخصوصاً آن برهه از زمان، خیلی قضا برای جولان در اختیارشان گذاشته بود و واقعاً مایه تعجب است وقتی اینچنین میشود.
اگر چه اگر ظالم نباشیم، بازی در نشان دادن حس و حال آن روزهای فرانسه، واقعاً خوب عمل کرده و داستان هم نسبتاً قابل قبول بوده (اما ساده و فاقد پیچشهای شگفتانگیز و بهیادماندنی و البته شخصیتهای ماندگار است) مثل تمامی بازیهای این سری، گاهی دلتان میخواهد مدتها بنشینید و فقط محیط اطراف و شهرها و مردمان را تماشا کنید. اما یادتان باشد، شما هیچوقت نمیتوانید تمام حقیقت را از فیلمها، سریالها و یا حتی بازیهای ویدیویی بفهمید. شما نیاز به کتاب و اسناد دارید و این نیاز حتمی است.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
خیلی ممنون بابت مقاله
اما به نظر من نقطه ضعف اصلی یونیتی همین داستانش بود، در حالی که میتونستن از این ظرفیت انقلاب فرانسه استفاده کنن و یه داستان حماسی و جذاب رو روایت کنن به جاش یه داستان شخصی رو روایت کردن که خلاصش این میشد که پدر نامزدتو میکشن و برای اینکه ثابت کنی تو نکشتی میری دنبال دشمنا یکیشو میکشی خاطره هاشو میبینی و میری بعدی رو میکشی و همین تا آخر بازی تکرار میشه حتی کشتن اون شخصیت ها هم فرقی نداره همشون تو یه ساختمون با کلی نگهبانن خلاصه این داستان حتی گیمپلی بازی رو هم تکراری کرد اون قدری که تو تریلر های سینمایی قبل انتشار بازی آرنو تو انقلاب نقش داره تو کل بازی نداره، خود بازی پتانسیل خیلی بالایی داشت هنوز هم با اختلاف بهترین پارکور رو داره گرافیکش فوق العاده بود پاریس طراحی بی نظیری داشت گیمپلی خوب بود ولی متاسفانه از ظرفیتش استفاده نکردن و یه بازی خسته کننده دادن بیرون که به اعتبار یوبیسافت و این سری ضربه زد
تریلر های سینمایی این بازی به حدی هایپ کننده بود که خود بازی نبود
((((واقعیت این است که ما، شاید خیلی ظالمانه یقه یوبیسافت را گرفتیم و هِی میکوبیم تو سرش! گاهی با دلیل، گاهی بیدلیل! یعنی اصلاً این کار دیگر برای ما عادت شده. تا یوبیسافت یک بازی میدهد، دوباره همین جریان آغاز میشود و محکم میکوبیم تو سر کارگردان و طراح و صداگذار و… . هنوز بازی منتشر نشده، به کج بودن برگِ درخت سمت راست، همان گوشهها در ثانیه چهار گیر میدهیم و با یک مقاله شدیداً حرفهای، کار بازی را یکسره میکنیم و بازی هم که منتشر میشود، میگوییم که خب، همه تغییرات خوب بازی از بیخ کشک، دور انداخته میشود، و برمیگردیم به سراغ همون برگِ درخت کجی که در ثانیه چهار دیدیم و سه نمره همینطوری کم میکنیم! )))
این قسمت از مقاله تون واقعا عالی بود :yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
ممنونم ازتون. بله اینم نظر شماست و خب همونجور که پایینتر دوست خوبم محمدآریا مقدم گفتن مشکلات بازی بدجوری پشت داستانش قایم شدن و ول نمیکنن!
یکی از آرزو هام توی این یکی دو سال اخیر این بوده که یکی از مقاله های هزار و یک شب مربوط به farcry 3 باشه
اوایل ابهام خاصی نداشت
بعد ها نمیدونم کار به جایی کشید که نفمیدم واس جیسونه?جیسون واسه?
هردوشون یکین? بچه جیسون چیشد? (پایان دوم با توجه به گفته های سیترا)
جیسون برادر خودشو هم کشت تو پایان دوم?
آخر سر اون چاقو افسانه ایه به دست کی رسید؟
نصف بازی رویا بود؟
موقی که جیسون می خواست واس رو بکشه واس گفت منو بکش تا تو رو باخودم ببرم
یعنی جیسون خودکشی کرده بود؟
جیسون موقعی تیرو تو مخ واس خالی کرد بلا فاصله خودش افتاد و مرد ولی چشمای واس باز شد
با توجه به گفته واس که تو منی و من تو ام
در واقع در صحنه مرگ واس، واس جیسون بوده که از واس می خواست تا اونه بکشه
نمیدونم چی در باره این بازی بگم ولی اینو میدونم که یوبیسافت بهترین داستانشو تا به امروز تو farcry 3 خلق کرده
یعنی داستان بازی بقدری پیچیده و عمیق و مفهومی بود که فقط یه فیلسوف میتونه دیوانه ای به اسم واس رو درک کنه و مفهوم کار هاش رو بفهمه
به نظر من واس با این که خودشه یه دیوونه جلوه میداد ولی در واقع یه آدم خیلی
به نظر من واس با این که خودشه یه دیوونه جلوه میداد ولی در واقع یه آدم خیلی در واقع یه آدم پیچیده و کاریزماتیک و باهوش بود
و بر عکس جیسون یه آدم دیوونه بود که نصف هوشیاریش مربوط به رویا بود
به گفته خود واس
جیسون واس بود
و واس جیسون
از آقای غزالی بسیار بسیار خواهش مندم که یک بار برای همیشه پرونده داستان farcry 3 با یک مقاله مفصل ببنده
چشم عزیز دل چشم. آره واقعا خب داستان خفنی داشت 🙂 اونم بررسی می کنیم.
اقای غزالی ازتون ممنونم که همچین بررسی هایی از داستان بازی ها قرار می دید.
ولی داستان AC:UNITY اونقدری جذابیت و نقطه اوج نداره که شما وقتتون رو صرفش کردید.
مجددا ازتون تشکر می کنم،انتقاد من ازتون نسبت به این هست که این بار برعکس دفعات قبل موضوع خوبی و سوژه جالبی رو انتخاب نکرید.
امیدوارم ناراحت نشید از حرف من،بهتر بود سراغ عنوانی دیگر مثل همین FC3 میرفتید که داستانش حداقل چند تا نکات پنهان و بدرد بخور داشته باشه.
واقعا داستان یونیتی چیزی نیست که بیایم دربارش مقاله بنویسیم.
برای بار سوم باز هم ازتون ممنونم.
سلام عزیز دل! بله خب این قضیه رو بنده هم متوجه بودم. اما اساس انتخاب در هزار و یک شب ها، اینطوریه که داستان، نکات تاریخی خاصی داشته باشه یا اینکه خود داستان خاص باشه
و سری اساسینز بهترین سوژه هارو برای این سری مقالات دارن. و انقلاب فرانسه عالی بود. ولی متوجه هستم دقیقا چی میگید و خب من این سری رو خواسته یا ناخواسته استارت زدم و واقعا تا آخرشو باید برم که کار کامل باشه.
منم از شما ممنونم بابت کامنت و مطمئن باشید می دونم چی میگید و متوجه هستم. به امید بهتر شدن کار با همدیگه
چون من برای شما می نویسم نه برای خودم فقط
ممنونم از شما بابت درک خوب و ذهن بازتون.این که تمامی سلیقه ها و مخاطبین رو پوشش میدید خیلی خوبه و قابل تحسینه.مطمئنم کاری که شروع کنید را تا انتها طی می کنید و به بهترین شکل ممکن هم انجامش می دید.موفق باشید.
PSFAN@COD
خیلی خیلی ممنونم ازتون. لطف دارید. انشالله همینطوره
پس هزار یک شب بعدی برا farcry 3 هستش
من با این نسخه اش زندگی کردم و تنها مشکلش باگ هاش بود که بعد از آپدیت بزرگش یکی دو تا ازش رو دیدم :yes: tnx :inlove:
لطفا هر چه زود تر هزار و یک شب اوریجینز رو هم برید
منو چرا reply کردی؟ 😐 tnx
اتفاقاً باید حتماً تمام کنم سری اساسینز رو به طور کامل و حتما اوریجینز هم میریم براتون. خیلی ممنونم چشم.
مقاله زیبا و جامعی بود
واقعا لذت بردم
به نظر من اون بحث های تاریخی هم واقعا لازم بود
ممنون آقای غزالی
مرسی ازتون و خیلی خیلی ممنونم. بله واقعاً احساس کردم مقالات من باید یک نوآوری خاصی داشته باشند و مثلشون هیچ جا نباشه. و هر بار سعی می کنم این حرکت رو قویتر و بهتر زده باشم.
ممنونم 🙂
یوبیسافت بدون شک شرکت مورد علاقه من است.از اساسین و فارکرای تا گوست ریکون و واچ داگر و اسپلیتر سل که بازیهای مورد علاقه منو تشکیل میده.میشه گفت نصف IP های مورد علاقه من دست یوبیسافته.
سری فرقه آدمکش از نسخه Revelations افتش رو شروع کرد تا جایی که من حاضر به تجربه نسخه Rogue نشدم.( بقیه همگی رو بازی کردم) .تا جایی که در Syndicate دیگر بازی اصلا انگار یک آی پی دیگر بود.اما در Origins خوشبختانه روند صعودی دوباره شروع شد و با چیزیکه بنده از Odyssey دیدم میتونم بگم داره روند خوب و با ثباتی رو طی میکنه.هر چند ممکنه برخی بگن دیگه این سری شباهتی به نسخه های اولیه نداره اما این تغییرات لااقل به مذاق من که خوش اومده.
برگردیم سر نسخه یونیتی.یک نسخه متفاوت.اولین نکته تحسین برانگیز بازی گرافیک فوق العاده بازی هست.نحوه مبارزات و تنوع سلاح ها هم عالی است.پارکور خوب و زیبایی محیط.اما نکته منفی هم داشت.اول از همه شلوغی بیش از حد معابر .انگاری اونجا شانگهای است.جا واسه سوزن انداختن نیست.افت فریم گاه و بیگاه بازی و فریم نامناسب حتی در نسخه PC و باگ های عجیب و غریب و همینطور گیر کردن یا خارج شدن ناگهانی از بازی (لااقل در نسخه PC ) ایراداتی هست که من به بازی وارد دارم.البته این رو هم نمیشه ندیده گرفت که بازی کلا تو شهر جریان داره و خبری از دشت و صحرا و جنگل و مناطق آزاد نیست.در کل بازی خوبی بود و ارزش تجربه کردن رو داشت.و فکر میکنم حداقل نسبت به Syndicate و Rogue برتری داره.در هر صورت من که از نسخه های جدید فرقه آدمکش استقبال میکنم.
ممنون بابت بررسی.
بله واقعاً همه ما کم و بیش بازیهای یوبی رو بازی کردیم! یعنی اصلا نقشش رو نمیشه انکار کرد و غیر ممکنه! درباره Syndicate هم که من فرصت نشد خوب صحبت کنم ولی واقعاً یه جورایی حس بدی بهش دارم و احساس می کردم دارن سرمون کلاه می ذارن!
یکی از مزخرف ترین اساسین ها با اختلاف
حیف محیط پاریس
آرنو خودخواه فقط به دنبال انتقام جویی بود و اخرش هم به خاطر حماقتش فردی و ک دوست داشت و از دست داد
بازی ام ک پر باگ و مشکلات فنی بود
ی بازی کاملا افتضاح
البته از یوبی باگ بیشتر از این انتظار نمیره
ممنون از آقای غزالی بابت مقاله . :rose:
ممنون از شما بابت مطالعه 🙂 :rose: :rose: :rose:
از مقاله که بگذریم داخل پرانتز آرنو چقدر نوشیدنی میخورد :dazed:
اولا یه خسته نباشید جانانه به حسین عزیز بگم که هر هفته از مقالاتش استفاده میکنیم، چه نقد و بررسی و چه تحلیلهای این فرمی. امیدوارم کاربران عزیز هم قدر چنین مقالاتی رو بدونن و ساده از کنارش نگذرن.
منتهی حسین من یک سری نکته رو اگه اجازه بدی اضافه کنم که دیدها نسبت به Unity یخورده مثبتتر بشه ( اساسینه دیگه 😀 )
مشکلی که یونیتی داره به نظرم هسته داستانی نیست، روایت داستان هم نیست، مشکل شخصیت پردازی ضعیف کاراکترهای بازی هستش. دقت کنید تو AC Revelations زمانی که یوسف کشته میشه، یا مثلا مرگ آکیلیس تو AC III و تا حدودی مرگ ریش سیاه در Black Flag، با مرگ الیز تو یونیتی خیلی تفاوت داره. قاعدتا این سه نمونهای که مثال زدم صحنههای فوقالعاده ناراحتکنندهای هستن و برعکس، اندینگ یونیتی به هیچ وجه نمیتونه تاثیری روی بازیکن بزاره چرا؟ چون بازیکن نتونسته با الیز یا شاید هم آرنو ارتباط برقرار کنه. این موضوع در مورد همه شخصیتهای بازی ( البته Bellec وضعیت بهتری داره ) صادقه و ضعف بزرگ بازی همینه دقیقا. ایده فوقالعادست، حتی روی دیگهای از اساسینها رو به ما نشون میده از اعضای متعصب گرفته تا ملایم تر.
بهترین شخصیت بازی هم به نظر من Bellec هستش. کسی که به اعتقاداتش پایبنده و از تمپلارها متنفره. البته اگه تو جنگ آخرش با آرنو به حرفهاش گوش کنید شاید بهش حق بدید. جدا از شخصیتی که بلک داره، یک اساسین به شدت وفادار به آرمانهای خودش و فرقست. خلاصه اگه بخوام بازم ادامه بدم دیگه واقعا طولانی میشه:دی در این حد بگم که AC Unity با اینکه داستانش همونطور که حسین عزیز هم گفت پیچیدگی خاصی نداره، اما سطحی نیست و خیلی چیزها رو تو خودش جا داده. اگه با دقت بازی رو دنبال کنید خودتون متوجه میشید که به مراتب حرفهای بیشتری برای گفتن نسبت به خیلی از نسخههای دیگه داره. و در آخر این دیالوگ بلک که حرفهای زیادی برای گفتن داره و اگه روش فکر کنید شاید در آخر هم حق رو به بلک بدید و کاملا دیدتون عوض بشه
We’re an army. And in an army, “making peace with the enemy” is called “treason.”
ممنونم محمد جان عزیز و رفیق خوبم. دقیقاً همینطوره که شما میگی. ولی واقعاً بنظرم این ایده مرگ عزیزان و نزدیکان رو میتونستن جور دیگه اجرا کنند و واقعاً نمیشد با مرگ الیزه داستان رو نجات داد و مشکل هم جای دیگه ای بود! مشکل دقیقاً همین شخصیت پردازی بود که شما بهش اشاره کردی و کاملاً هم درست و منطقی صحبت کردی که همینه. مثلا همین آرنو! واقعاً برای من همچین مهم نبود! می دونی؟ بیشتر اصلا دلم می خواست آرنو رو خودم ببینم تا آرنوی واقعی در بازی!!!!! برخلاف مثلا زمانی که بازی های اول بودن یا همین بایک! عالی بود محمد و من میگم اگر مشکلات داستان حل می شد خیلی بازی بهتری رو داشتیم.
خسته نباشید بسیار زیبا بود :rose:
با وجود تمامی باگ هاش اخرش تمومش کردم ولی نمیدونم چرا از یوبی باگ بدجور متنفرم,کاش ی استراحت ده ساله ب این سری بده و بره سراغ پرنس یا درایور
شما هم خسته نباشید 🙂 زیبا شمایید 🙂
اشکال نداره حستون هم درک می کنیم! انشالله که خیره 🙂
دادااااااااااااااش، تیکه آخر مقاله فقط، خیلی حال کردم حسین جان، مثل همیشه قلم و بیان درخشان دمت گرم داداش، سلیقه شما رو دقیق نمیدونم اما اگه سیک راک هم گوش میدید آهنگ جدید گروه evanescence بنام hi-lo یا همون high low هم گوش بدید، واقعاً آرامبخشه، خودم توی ماشین هرروز صبح و عصر گوش میدم، نقد گیم عالی بود، انقلاب فرانسه جزء تلخ ترین و در عین حال شیرین ترین انقلابهای تاریخ بوده، تلخ برای نحوه شکل گیری انقلاب و قربانی های بیشمار، شیرین برای دستاوردهای پساانقلاب، توی این نسخه پاریس رو انقدر خوب طراحی کرده بودن که واقعاً انگار توی همون دوره در حال قذم زدن در کوچه پس کوچه های پاریس بودیم، من اون قسمت از بازی که از زندان فرار میکنن رو خیلی دوست داشتم، آقا حسین اگه قابل دونستید و به قول خودتون یار به دوست تبدیل شده بودم آی دی psn خودتون رو بدید در ارتباط باشیم، اگه هم نشد که فداسرت داداش، بازم مرسی
سلام فرهاد جان!!!! آقا خیلی ممنونم ازت. یعنی شما رو واقعاً نمیشه فراموش کرد. برای من، شما یکی از بهترینایی و فرق داری. عزیز دلی. سبک راک هم بله! باید باید شروع کنم. حقیقتش من از هیپ هاپ شروع کردم و بعد که صدای سیا رو شنیدم خیلی دل بستم بهش و حالا حتما راک هم میام و حتما شروع می کنم. انشالله با همین گروه evanescence و U2 شروع می کنم کار راک رو و امیدوارم که واقعا مثل بقیه دل بستشون بشم.
پارت ۲:
معلومه که هستی فرهاد جان!!! مگه میشه نباشی؟ شما و حتی بقیه دوستان رو واقعا اینطور می بینم و شما هم که فراموش ناشدنی هستی و همیشه کنارمون بودی 🙂
در پیام خصوصی فرستادم برات. همینجا در سایت 🙂
داستان اساسینز کرید از نسخه یک تا اخرین نسخه به طرز خیلی ماهرانه ای وقایع تاریخی رو به نفع فراماسونرا نشون میده
چه اوریجین که ترور اخرین فرعون مصر رو میگه کار ما بوده چه سه گانه اتزیو که تمام شخصیتای مهم ایتالیا رو میچسبونه به اساسینزا (فراماسونرا)
درواقع این سری جز تاریخ سازی واسه فراماسونری هیچی نداشته
حالا این تاریخ سازی یک بار بواسطه داستانی معرکه مثل اساسینز ۲ بوده ی بارم بواسطه یه عنوان آبکی مثه سیندیکیت
داداش بازیه دیگه اینقد بش گیر نده
Pure bullshit
با تشکر از آقای غزالی که این مقاله عالی رو نوشتن. لطفا داستان بازی های کمتر دیده شده رو هم بنویسید. البته که بازی های بزرگ هم واجب هستن :yes: 😎
چشم حتما به همشون میرسیم. تک تک هر بازی که دوست داشته باشید رو میریم. فقط من این سری رو شروع کردم و باید تمومش کنم 🙂
خسته نباشید آقای غزالی :yes:
AC Unity بعد از آپدیت شدن! یه بازی خوب بود…داستان متوسط ، گیمپلی خوب ، گرافیک عالی و موسیقی خوب.
دل نوشته هاتون هم بسیار جالب بود…البته یه نکته هم با اجازتون من عرض کنم که در طول تاریخ مردم دنبال اصلاح مشکلات بودن و وقتی کار به بن بست برسه انقلاب میکنن…شما انقلاب های دنیا رو بررسی کنید میبینید که قبل و بعد انقلاب ها اصلا قابل مقایسه نیست و قطعا وضعیت مردم بارها بهتر شده ولی خب بعد از انقلاب هم مهمه و باید اصلاحات مداوم باشه.
متاسفانه اون انقلابی که ما تحت تاثیرش قرار گرفتیم واقعا قبل و بعدش اصلا قابل مقایسه نیست و وضعیت مردم بارها …… شد.
بله دقیقاً این نکته بدیهی بود و بهش اشاره نکردم. من فقط خواستم تا اشاره ای هم به اندیشمندان اون زمان و نقششون در انقلاب فرانسه داشته باشم. ولی ممنونم که این رو گفتید و این از دقت بالای شماست. بله واقعا هیمنطوره که شما گفتید. حالا انقلاب فرانسه به مراتب مسیر سخت تری رو داشته تقریباً.
بازم ممنونم ازتون دوست گلم :yes: :rose:
سلام حسین.عالی بود.اتفاقا منم دوست دارم به همه بگم چی دوست دارم :laugh:
اقا ایشالا بازی بعدی همونیه که پیشنهاد دادم.بسیار عالی :laugh:
اواتارمم به شدت زیباست و تو را فرا میخواند :laugh: :laugh: :laugh:
من نمیدونم.حسین بترکون :inlove:
😀 😀
بهزاد من خیلی وقته دارم به پیشنهادت فکر می کنم و قطعا می نویسمش. ولی خب من باید اول این سری رو تموم کنم و نیمه کاره نذارمش. حتما همینطوره
ممنونم بهزاد
حالا یک دو هفته ای این سری بازی را ول کن و برو سراغ بازی پیشنهادی دو شب پیش.اینطوری بهتره.همش اسسین باشه خودت هم خسته میشی :laugh:
چند بار نصبش کردم از بس ایراد داشت بیخیالش شدم
تنها نسخه بازی که بازیش نکردم!،
ممنون بابت مقاله و اینکه مثل خیلی از منتقدا و کسایی که حتی یک بار هم این بازی رو بازی نکردن بی دلیل نکوبیدین بازی رو :yes: داستان بازی واقعا جوری که خیلیا میگن بد نیست شاید مثل بازیای شاهکار یه داستان پیچیده چند لایه نباشه ولی یه داستان سر راست خوب رو روایت میکنه و شخصیت پردازی هم ضعیف نیست واقعا درسته که از تمام پتانسیل شخصیتا استفاده نشده ولی باز هم نمیشه گفت ضعیفه به همه دوستان طرفدار این سری پیشنهاد میکنم یه بار هم که شده بازیش کنن داستان خوب گیمپلی خوب گرافیک چشم نواز حداقل ارزش یک بار تجربه رو داره :yes:
ممنونم از نظرتون دکتر جان 🙂
حسین جان مثل همیشه عالی و بینظیر بود خسته نباشی
تو کل سری اساسین با این نسخه و سیندیکیت خیلی حال کردم(اساسینز باز نیستم کلا)از نظر طراحی محیط و ساختمونا واقعا یچیز بی نظیری بود این نسخه ولی از پتانسیل اون انقلاب استفاده نکرده بود تو داستان
درمورد قسمت آخر مقاله ام فکنم همه دوس داشته باشن جلوی ینفر(ینفر گرالت نه ها یک نفر منظوره 😀 )بشینن و درمورد کل علایقشون باهاش حرف بزنن حالا یار باشه که دیگه بهترین حالت ممکنشه اون شخص مدنظرتم امیدوارم کنارت باشه تا ابد داداشی :heart: :rose: :rose:
عزیز دلی واقعاً شما! عزیز دلی. باور کن از کامنتهای شما خیلی لذت می برم. خیلی خیلی زیاد. گرالت هم عالیه آقا فقط من یکم ازش میترسم به دلایل بسیار مشخص و واضح امیدوارم که همه بدونن منظورم رو 🙂
اون شخص هم حقیقتش منم امیدوارم تا ابد کنارم باشه ولی راستش رو هم بخوام بگم هنوز اون شخص رو پیدا نکردم! انشالله خدا کمک می کنه و یدونه خوبشو میده به ما 🙂
قسمت شما انشالله
دعوتمون کن عروسی 🙂
من فداتم سلطان :heart: :heart: :heart:
انشالله زود زود پیداش میکنی و خوشبخت میشی امیدوارم مثل منم ثانیه ای یبار به در بسته نخوری
چشم انشالله اگر جور بشه مخصوص دعوتی قدمت رو جفت چشام
نگو اینطوری بابا من فقط برای دشمن سلطانم برای دوستای گلی مثل شما چاکریم آقا چاکر! عزیز دلی شما نگو اینطوری.
انشالله همه چی برای همه خوب بشه
هیچ دری بسته نمیشه مگر اینکه یه در دیگه اونورتر باز بشه. انشالله زندگیی با عزتی داشته باشید و از همیشه موفق تر
خواندن مقاله واقعا لذت بخش بود :rose: :rose:
خوندن کامنتها لذت بخش تره 🙂
یه سیستم دارم میخوام بفروشم چقدر بفروشمش
i7 6700k
asus rog 1060 6g gaming
۸g ram
یونیتی واقعا پر باگ بود کلا میشه گفت بازی نبود باگ کده بود !!!! بجز داستان و گیم پلیش حرفی واسه گفته نداشت ! فکر کنم اورجین خیلی بهتر بود تا یونیتی !
با تشکر بسیار از آقای غزالی . واقعا در حق اساسین کرید بدی میکنن همه ولی باز میرن همون اول میخرن بازیرو
بله حسین جان :)) البته خب خود دوستان سازنده هم بی تقصیر نبودن! ولی خب دیگه اینطوری می کنن بعضیا!!
خداییش بازی محشری بود اصلا تا حالا به پاریس خوب نگاه کردید
ممنون از حسین غزالی بابت مقالۀ کامل و جذابی که ارائه فرمودند.
من نمیخواهم در مورد بازی نظری بدهم؛اما دوست دارم چند موردی در مورد مقاله،بگویم.
بنده دبیر ادبیات هستم و هر وقت،مقالههای آقای غزالی را میخوانم،حس عجیبی را در خود احساس میکنم و این حس من ناشی از تحت تأثیر قرار گرفتن آرایههایی است،که آقای غزالی آنها را در مقلۀ خود میگنجاند.رعایت کردن سه قلمرو(زبانی،ادبی،فکری)،استفاده از تشبیه و استعاره در بیان کلام،استفاده از ارایههای تضاد،ایهام،مراعاتنظیر،ساختن ترکیبات وصفی و اضافی در نگارش مقاله و بیان منظور،استفاده از لحن حماسی در بیان نکات تاریخی و …؛از مواردی اند،که سبب زیبایی مقاله و نوشته میگردد و همۀ اینها،به وفور،در مقالههای آقای غزالی یافت میشوند.
در مورد بخش کلاس تاریخ،واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتم.انقلاب فرانسه یکی از بزرگترین انقلابهای تاریخ است و شخصاً احترام زیادی را برای این انقلاب قائلم؛از جمله نبرد واترلو.دوستانی هم که به تاریخ فرانسه علاقهمند هستند،میتوانند کتاب«تاریخ تمدن»،نوشتۀ «ویلدورانت» را تهیه نمایند.در کتاب «بینوایان» نوشته «ویکتور ماری هوگو» نیز توضیحات مفصلی را در مورد تاریخ فرانسه میتوان یافت.
بازهم از آقای غزالی بابت این همه زحماتی که میکشند،ممنونم و چنین کسانی مثل شما در این روزگار،لایق ستایش و احترام اند.راستی داشت یادم میرفت،در مورد آن قطعهای که گفته بودید،حساس تنهایی میکنید.اصلاً غصه نخورید،همۀ ما گیمرها،همین احساس تنهایی را داریم. 😎
خب خب خب!! آقا باور کن که من رفتم همه کامنتا رو جواب دادم تا بالاخره به کامنت شما برسم 🙂
فکر کنم دیگه گفتن کلماتی مثل شما لطف دارید و عزیز دلید و خیلی ممنون واقعا تکراری و کوچک باشند برای اینطور کامنتها. آخه میدونید؟ بعضی اوقات واقعا آدم زبونش بند میاد که چی بگه دقیقا در این شرایط و می مونه توی این مسئله. و بعضی از دوستان آنقدر عزیز و دوست داشتنی هستند که آدم نمیدونه چطور تشکر کنه و چطور از خجالت در بیاد. و الان هم دقیقا از همون مواقع هستش و من گیر کردم نمی دونم چی بگم واقعاً!
_________________________________________________
بگذارید از اول شروع کنم! راستش رو بخواید، من خیلی معلمهای ادبیات رو دوست دارم! خیلی زیاد! چرا که دبیر ادبیات من، یکی از مهمترین انسانها، ظاهرا در زندگیام بود. اون بود که بهم نشون داد چه کارهایی از دستم برمیاد و می تونم قوی باشم در ادبیات. کلی تشویقم کرد و حتی بعضی اوقات من رو تا آسمون بالا نشون می داد در زمینه ادبیات و نوشته هایی که داشتم. به من نشون داد که می تونم نویسنده توانایی باشم و من تا آخر عمر ممنونشون هستم. و چند باری هم ازشون خواستم که بیان در سایت و نوشتههات رو بخونند ولی خب نمیدونم واقعاً این کار رو کردند یا خیر! به هر حال جناب یوسفی عزیز، خیلی خیلی ممنونم ازتون و تا آخر عمر متشکرم.
شما هم که یک دبیر ادبیات خوش ذوق و بی نظیر هستید! و گیمر هم هستید که دیگه به به! ازتون میخوام که حتماً استعدادهای درستون رو بشناسید و براشون وقت و ارزش بگذارید و بعضی اوقات الکی الکی تشویقهای رویایی بکنید، شاید از بینشون، یک نویسنده خوب دربیاد. متاسفم که این روزها، نوشتن کمتر مورد توجه قرار داره و زیاد علاقه بهش نشون نمیدن. این همون مسئله کمرنگ شدت کتابها در نقشهای مهم آیندست که میگن و میگم! و خب وظیفه دبیران ادبیات خیلی مهمه و مطمئناً سرنوشت ساز. بهشون بگید و تکونشون بدید!
________________________________
درباره کامنتتون هم خب باید بگم که واقعاً نمیدونم چی بگم! خیلی ممنونم بگم بازم کمه! عزیز دلید بگم یخورده کمه! لطف دارید هم که مسخرست! فقط بگم خیلی من چاکرم و زبانم هم چیزی ازش درنمیاد. شما عزیز دلید و واقعاً این کامنتتون یک دنیاست برای من. واقعاً من از ته دل به خودم افتخار می کنم، افتخار میکنم و افتخار میکنم و بازم افتخار می کنم که تونستم همچین لحظاتی رو خلق کنم و شما رو در کنارم داشته باشم. شما لایق ستایش و احترامید واقعا من که هنوز خیلی راه دارم. دست همه شما رو می فشارم و خیلی عشق هستید همتون و دوست داشتنی. احساس می کنم که همشو مدیون شما هستم عزیزان دل.
واقعا افتخار می کنم که برای همچین عزیزانی می نویسم که هیچ جای دیگه دنیا نیستند.
ممنونم خیلی ممنونم بابت معرفی کتاب. و من تا خدا رو دارم در کنارم خوبم واقعاً و شما هم همینطور وقتی کنارم باشید خیلی حس خوبیه! جوری که آدم دوست داره هر روز یک مقاله منتشر کنه و بنویسه! و یک هفته وقفه خیلی زیاد میشه. انشالله همه چی عالی باشه برای همه و این احساس تنهایی لعنتی هم بره پی کارش!!!!
سلامت باشید عزیز دل همیشه و در پناه خدا. خیلی خیلی این کامنتتون زیبا بود و دوست دارم حتی ازش عکس بگیرم و نگهش دارم 🙂
شرمنده اگر نتونستم خوب جواب بدم و جوابم به اندازه کامنت شما زیبا نبود :rose:
ممنون از اینکه جواب بنده را دادید. 😎
عزیز دلید
کاش یکی باشه برای مام نوشابه باز کنه 😀
شما هم عزیز دل مایی! شما امر کن من همه نوشابه های دنیا رو برات باز می کنم 🙂
مخلصیم آقای غزالی خداوکیل من مقاله های شمارو خیلی دوست دارم ولی خب کامنت گذاشتن رو دوست ندارم چون همه راست و چپ بمن منفی میدن !
خیلی مخلصیم بهرحال :heart:
فقط میشه لطف کنید اگه وقت کردین یه هزار و یک شب در مورد داستان DISHONORED برین؟ (الته اگه همچین مقاله ای توی سایت نیست )
خیلی ممنون میشم .
ما هم مخلصیم! بابا ول کن این منفی ها رو! این کار شماست که ارزش داره. اگر همه شما به جای این بازخوردای مثبت زیر مقاله بد و بیراه هم می گفتید من بازم می نوشتم و برام مهم نبود. چون به خودم اعتقاد دارم که می تونم بهترین باشم. می تونم بی نظیر باشم. و مال خودم بکنم سبک نوشتنم رو
درباره پیشنهادتونم حتما
فقط یخورده صبر کنید من سری اساسینز رو ببندم و تمومش کنم بره چون چیزی نمونده.
اگر شد هم که بین کار می نویسم حتما
درود و سپاس
من هم با شما هم همداستانم
Origins بازی خوبی بود ولی گیمپلی ش سوهش کهنگی میگرفت
ولی من از Bayek خیلی خوشم اومد یکی از جاهایی هم که خیلی دوست داشتم Stone Circle ها بودن و اون چهره اندوهگین بایک پس از برداشتن سنگ
آخ آخ آره خب 🙂 تنهایی ما مردا خیلی سخت تره 🙂
ممنونم ازتون
سپاسگزارم از نوشتارهاتون جناب غزالی
یونیتی هم underrated هست
من به پیشنهاد جناب آقابابایی تونستم وازیگش(بازیش) کنم و با این که کم و کاستی هایی داره ولی من رو خوشنود کرد
سری AC هرچقدر هم از اوجش دور بشه باز هم ارزش داره
اگر آقای آقابابایی پیشنهادی دادن شک نکنید پشیمون نمیشید! دقیقا همینه
عالی بود، من عاشق این بازیم در کنار اوریجین بهترین سری بود سیستم مبارزاتشم قشنگ بود همه چیش عالی بود بغیر از هوش مصنوعی دشمنا
نکته ،میشه بجای اسم فرانسه اسم ایرانو بیاریم
#به امید پیروزی انقلاب فرانسه
با این وجود قطعا مشکل از منه که اصلا نمیتونم با سری اساسینز کانکت شم
سلام بچه ها، میگم آقا حسین برای من نوشتن توی پیام خصوصی برام من پیام گذاشتن اما من توی بخش دریافت پیام میرم چیزی نیس خالیه، کسی میدونه کدوم قسمت باید برم؟ یا تاخیر داره دریافت پیام؟ ممنون میشم کمک کنید
نرسید فرهاد؟ الان یه بار دیگه می فرستم.
باید بری بخش پیشخوان. اونجا پیام های خصوصی رو چک کنی.
یا فرهاد اگر میخوای آی دی تلگرامت رو بذار بهت پیام بدم 🙂
سلام حسین داداش رفتم توی پیشخوان و دریافتی نبود متاسفانه، این آی دی تلگرام بنده س اگه قابل دونستید…. اگه هم پیام رو ندیدید یا سرتون شلوغ بود فداسرتون
Farhad_Pale_Raven
نه دیدمش خیالت تخت 🙂 عزیز دلی شما قابل دونستی یعنی چه! حتما پیام میدم.
کل مجموعه ی اساسین از همون اول به درد نخور بود این قدر باگ داره تو گیم پلی که آدم از اساسین سیر می شه
آخه این چه وضعشه یکی نیس به ایم یو بی سافت بگه آخه چرا روی یک بازی کامل تمرکز نمی کنی و ایراداتشو رفع نمی کنی بعد بدیش بیرون هر سال یکی یا دو تا اساسین میده بیرون همشونم پر باگ مراحلش هم خسته کننده باگ هاش هم مانع از ادامه ی مرحله می شه
یکم بره از راک استار یاد بگیره
بازی با تاخیر منتشر می شه ولی عالی و بی نقص از آب در میاد
واقعا باید به حال این کمپانی تاسف خورد
نه فقد اساسین بلکه همه ی بازیاش پر باگن اونم باگ مخل مرحله.
خسته نباشید و خیلی ممنون بابت مقاله هاتون جناب غزالی خیلی به شما و دوستانتون زحمت میدیم ایشالا که خستتون نکرده باشیم .
ممنونم از شما.
خسته نباشید آقا غزالی عالی بود .
ممنونم از شما. شما هم عالی هستید
عالی و بی نقص
البته من مقاله رو نخوندم
فقط عکسارو نگاه کردم
عالی بود
همونم خدا رو شکر 🙂 خیلی لطف دارید عزیز
کوچیکتم عزیزم 😀
کل این مطلب چرته ارنو بهترین اسسینزی که تا حلا دیدم تقریبا تمامی نسخه های Ac رو بازی کردم که به اونم اینو بگم به جز ادیسه فقط نمیدونم چرا پایانش آنقدر دارک بود همون ویتچر کافی بود دیگه نیاز نبود چیز دیگه ای اضافه بشه