هزار و یک شب | تاریخ به قلم تری آرک | داستان بازی Call Of Duty: Black Ops
حقیقتش، بعضی چیزها هستند که اگر بخواهیم حذفشان کنیم، رسماً یک جای کار خواهد لنگید. مثل حذف کردن اعضای کلیدی و حیاتی یک تیم بازیسازی؛ مثل حذف کردن چند حرف از یک کلمه و خلاصه که کلی حذف کردن دیگر هم هست که اتفاقاً زیاد هم هستند. سری Call Of Duty هم دقیقاً از آن مواردی است که اگر بخواهیم حذفشان کنیم، همیشه یک تیکه از دنیای بازیها گم میشود. خیلی بد است اگر بخواهیم COD را از تاریخ بازیها جدا کنیم. حتی هم اکنون که حسابی هم بد کرده، بازهم سهمش خیلی زیادتر از این حرفها است. Call Of duty را شاید بتوان، رزیدنت اویل چهارِ تمام شوترها خواند! چرا که سهم بزرگی در پیشرفت شوتر داشت و کارش حسابی درست بود (برخلاف این روزها). خب، Call Of Duty: Black Ops هم یکی از بهترینهای این سری است. یک حرکت عالی و جدید و بینظیر، تکرار ناشدنی و قوی!
البته، با تمام شگفتیها در گیمپلی، داستانِ بازی، دلیل نوشته شدن این پست، ماجرای دیگری دارد! داستانی که، آنقدر سوژه قوی داشت که بخواهیم، برایش یک هزار و یک شب دیگر بنویسیم، و پس از آخرین هزار و یک شب ما، یعنی بررسی داستان بازی Bioshock Infinite، حالاً به سراغ Black Ops برویم! داستانی که بیشتر از همه، به دلیل حضور شخصیتهای تاریخی مانند فیدل کاسترو و صد البته جان اف. کندی جذاب میشود و خب، در برهه پرآشوب و خاصی از تاریخ، قرار میگیرد. انقلاب کوبا، یکی از مهمترین اتفاقات آن دوران بود که باعث ایجاد تنشهای مهمی بین حکومت کاسترو و آمریکا شد. COD: Black Ops نیز، با دست گذاشتن روی این موضوع، قصد در ساخت یک بازی خاص داشت. به دلیل همین خاص بودن، حالا ما، در یازدهمین قسمت هزار و یک شب، به سراغ این بازی خواهیم رفت، تا رک و پوست کنده، ساخته تری آرک را زیر ذرهبین بگذاریم. مثل همیشه، با حسین غزالی، هزار و یک شب و بررسی داستان بازی Call Of Duty: Black Ops همراه باشید.
به رسم همیشگی هزار و یک شب، بگذارید تا با یک شرح کلی از داستان بازی آغاز کرده باشیم. خب، داستان بازی، ما را در نقش شخصی به نام الکس میسون تنها میگذارد. جنگاور و شخصیتی مهم که بعدها، بسیار هم باارزش میشود. داستانی که در دوره بسیار پر التهابی روایت میشود. دنیایی که در آن، آلمان نازی، بار و بندیلش را بسته و از میدانها دور شده، ولی حالا، جانشینی به بزرگی شوروی دارد! دنیایی که دو سر دارد و یک سرش، شوروی و دیگری آمریکاست! جایی که شوروی و آمریکا، مدام برای یکدیگر خط و نشان میکشیدند، اما خب، اوضاع به مراتب خطرناکتر از اینها بود، چرا که با رو در رو شدن مستقیم آمریکا و شوروی، احتمال وقوع جنگ جهانی سوم بسیار زیاد بود و باقی داستان را که همه ما میدانیم. اینجاست که سازمانهای جاسوسی مهم میشوند که در ادامه مقاله، بیشتر توضیح خواهیم داد.
الکس میسون، یکی از مامورین ویژه SOG به همراه باقی دوستان، شبی در جریان مأموریت چهل، که یک مأموریت سری برای نابودی فیدل کاسترو است حضور یافته(شروع مستقیم بازی در کوبا پس از بیدار شدن میسون). میسون در حال دریافت اطلاعات از جاسوسشان، کارلوس است که البته، هنگامی که میخواهند اولین تحرکات را آغاز کنند، ناگهان با دخالت سربازان کاسترو مواجه میشوند و در حالی که آنها سه-چهار نفر هستند، یک لشگر از این سربازان را نابود میکنند و الفرار (!) اما این پایان ماجرا نیست و در ادامه، الکس میسون و دوستان، (به خصوص وودز) در جریان حملات سازماندهی شده آمریکا، موفق میشوند تا با حرفهایترین و خفنترین روش ممکن، به محل سکونت فیدل کاسترو حمله کنند و فیدل را به قتل برسانند. پس از آن، در حالی که میخواستند از شر نیروهای کوبایی خلاص بشوند، متاسفانه میسون بین نیروهای فیدل جا میماند و مهمان آنها میشود! و این یعنی اوضاع اصلاً به نفع میسون پیش نمیرود و از طرفی، حسابی به نفع آمریکا پیش میرود (در واقع، فیدل کاسترو یکی از مهمترین مخالفین آمریکا بوده که البته هیچگاه به دست آمریکاییها کشته نشد!). صحنههای بعدی بازی، گویی دوباره همه چیز را به حالت اول برمیگردانند. جایی که میسون، پس از دستگیر شدن توسط حکومت کوبا، خودش را زیر پاهای فیدل کاستروی واقعی میبینید (در واقع، حالا متوجه میشویم که شخصی که کشته شد، بَدَل کاسترو بوده و عملیات، ظاهراً ناموفق تمام شده).کاسترو نیز، او را تقدیم به متحد روسیِ خود، جنرال دراگوویچ میکند. در میان اعترافات میسون، متوجه میشویم که دراگوویچ، او را به یک زندان و اردوگاه کار اجباری به نام Vorkuta فرستاده است که ۵ سال سخت را در آنجا گذرانده. و بازهم یک حرکت هنرمندانه دیگر از تری آرک را شاهد هستیم! زمانی که میسون، پس از یادآوری خاطرات زندان، خودش را به همراه ویکتور رزنوف میبیند! بله! همان رزنوفی که در Call Of Duty: World At War به عنوان یکی از افراد مهم شوروی دیدیم! آنها در همان صحنه با یکدیگر درگیر میشوند، اما پس از مدتی، زندانبان خودش را وارد ماجرا میکند و رزنوف را کتک میزند، در همان حال، میسون زندانبان را به قتل میرساند و فرار شروع میشود. جالب است بدانید که میسون و رزنوف پس از این دعوا با یکدیگر آشتی نکرده بودند، بلکه اصلاً این قضیه دعوا، یک نمایش بود، برای فرار از زندان و کشاندن زندانبان به داخل محوطه مرگ! حالا دیگر نقشه فرار عملی میشود، آنها تک تک موانع را کنار میزنند و به جلو میروند تا اینکه به طور کلی از محوطه زندان خارج بشوند. پس از رسیدن به وسایل نقلیه، ظاهرا تنها افرادی که با استفاده از مهارتشان موفق به خروج از محوطه زندان و رسیدن به قطار میشوند، میسون و رزنوف هستند، اما متاسفانه، الکس موفق به پریدن در قطار و فرار از دست مأموران میشود، اما رزنوف، همانجا میماند و دستگیر میشود.
میسون عازم آمریکا میشود و به همراه با جیسون هادسون به پنتاگون می رود تا رئیس جمهور را از نزدیک ملاقات کند. جان.اف.کندی او دستور قتل دراگوویچ را به میسون و تیمش می دهد. جالب اینجاست که میسون در یک لحظه فکر میکند اسلحهای به سمت کندی گرفته و می خواهد او را به قتل برساند. اینبار میسون و تیمش به یک پایگاه موشکی در شوروی می روند تا جلوی پرتاپ یک موشک را بگیرند آنها در ابتدا Weaver را می بینند که یک چشمش توسط Kravchenko فرمانده دارگوویچ زخمی میشود. الکس همه چیز را عوض میکند و مییخواهد که تیم ابتدا ویور را نجات بدهد و بعد به سراغ موشک بروند. تیم کمی دیر به محل میرسد و موشک پرتاپ میشود اما میسون با یک راکت موشک را در هوا منفجر میکند تیم به سرعت از منطقه خارج، و پایگاه نابود میشود. پس از تمامی این اتفاقات، میسون برای برنامهریزی حملات دیگر به ویتنام میرود تا صحبتی با افراد مهم داشته باشد که البته، همانجا اوضاع خراب میشود و درگیری شدیدی با ویتنامیها شکل میگیرد. پس از اتمام درگیریها، به تیم خبر میدهند که یک روسیِ فراری در یکی از ساختمانهای شهر پنهان شده! حال این فرد، فرصت مناسبی برای استخراج اطلاعات به شمار میرود. پس جنگاوران ویژه عازم شهر میشوند. پس از درگیریهای سنگین در شهر، میسون و وودز، هرطور شده به داخل ساختمان مهمِ داستان پرتاب میشوند و پس از پاک شدن ساختمان، میسون در کمال ناباوری رزنوف را میبیند! رزنوفی که قبلتر در ماجرای فرار از زندان دستگیر شده بود حالا اینجا است، اما هیچ توضیحی درباره اینکه چطور زنده ماند نمیدهد (قضیه مشکوک است!).
همانطور که میدانید، اتفاقات اصلی بازی حول بمبی شیمیایی به نام Nove 6 میگذرد؛ پس بازجوی ابتدای بازی (همان صندلی و همان اتاقی که اولین بار دیدیم) از میسون منبع انتشار اعداد لازم برای بمب Nove 6 را میخواهد که میسون، به هادسون و ماجرای دستگیری Daniel Clarke اشاره میکند! حال در نقش هادسون هستیم ویور را می بینیم که کلارک را گرفته است هادسون از او می خواهد که توضیح بدهد که چرا با دراگوویچ همکاری میکرده و او میگوید که با دانشمندی نازی به نام Steiner همکار بوده و بر روی پروژه Nove 6 کار میکردند. در همین لحظه است که نیروهای دراگوویچ به آن ها حمله میکنند اما کلارک که از قبل به فکر چنین روزی بود سلاحها را در اختیار آنها قرار می دهد و جنگ بر روی پشت بام های هنگ کنگ آغاز میشود. ویور از یک ارتفاع زیاد می پرد هادسون هم همینطور اما کلارک نمی رسد، هادسون دستش را میگیردو پس از آن است که کلارک سعی میکند آدرس یک منطقه در شوروی را به آنان برساند. استانیر همانجاست و میگوید اعداد از همه چیز مهمتر هستند اما قبل از اینکه بتواند حرف دیگری بزند تیری به سرش میخورد و او هم به قتل میرسد. البته پس از آن ماجرا، هادسون و ویور موفق به فرار میشوند. میسون بیان میکند که هادسون و تیمش برای پیدا کردن محلی که کلارک به آنها داده بود عازم روسیه شدند و من و و تیمم هم به ویتنام رفتیم تا Kravchenko را بکشیم. بازجو از میسون میپرسد رزنوف چیزی درمورد Nove 6 به تو نگفت؟ و میسون جواب می دهد که رزنوف برای من داستان آخرین ماموریتش تو ارتش رو تعریف کرده بود. رزنوفی که دستگیر شده بود!
حال به نقش ویکتور رزنوف میرویم. جنگ جهانی دوم به پایان رسیده اما هنوز گروهی از نازیها باقی ماندهاند. پس نیروهای ارتش به فرماندهی دراگوویچ به آنها حمله میکنند تا استاینر را هم پیدا کنند. بعد از یافتن استاینر آنها به یک کشتی نازی میروند تا Nave 6 را بیابند بعد از پیدا کردن این ماده دراگوویچ خیانت می کند و رزنوف و تیمش را درون سلولهایی زندانی میکند که گازهای سمی همه جا را فرا گرفتهاند. اما هرطور که شده، رزنوف و تیمش موفق به فرار میشوند که دراگوویچ آنها را به Vorkuta میفرستد.(اشاره به داستان آشنایی با میسون).
ماجرا دوباره به ویتنام بازمیگردد. هلی کوپتری در آب غوطهور است تلاش می کنیم تا در باز شود اما درگیر کرده دیگر اکسیژن در حال تمام شدن است که رزنوف از راه میرسد و در را باز می کند (خیلی جالب است که رزنوف همه جا به همراه میسون آمده در صورتی که حتی یک توضیح درست و حسابی درباره زنده ماندش نداده است!). خلاصه هر طور شده، تیم به روستای آن اطراف میرسد و پس از پاکسازی این محل میسون به تونلی میرود که به پایگاه مخفی راه دارد. او ناگهان رزنوف را نیز در کنار خود میبیند! (ببینید که بازهم به طور ناگهانی رزنوف وارد ماجرا میشود!). پس از یافتن اتاق Kravchenko میبینیم که او زودتر فرار کرده اما اطلاعات درون اتاق نشان می دهد دراگوویچ تحقیقات بر روی Nove 6 را به اتمام رسانده و حال میخواهد آن را منتشر کند ناگهان تونل میلرزد و میفهمیم که استادِ بزرگ، Kravchenko در آن بمب کار گذاشته! میسون به سختی از میان سنگهای ریخته شده خودش را نجات میدهد اما راهش بسته میشود. بزرگوار دست از تلاش بر نمیدارد و سرانجام نجات پیدا میکند و به همراه وودز از محل خارج میشود. به آنها خبر می رسد که یک هواپیما به همراه Nove 6 سقوط کرده! میسون به محل سقوط میروند تا آن را بیابد. پس از رسیدن به محل و باز کردن در جعبه میبینیم که یک سورپرایز درون آن است و اینجاست که روشن میشود همه این اقدامات یک تله بود برای به دام انداختن آنها سپس هواپیما دوباره از روی کوه به زمین میخورد و میسون، وودز و بومن دستگیر میشوند. بازجو بیان می کند وقتی شما در ویتنام بودید، هادسون و ویور به شوروی رفتن تا در مورد اون اطلاعات کلارک سرنخهایی به دست بیارند!
خود را در نقش Mosely میبینیم. وظیفه ما نشان دادن راه امن به هادسون و تیمش روی زمین می باشد. سرانجام تیم راه امن را پیدا می کنند و به محل مورد نظر میرسد اما اثری از استاینر نیست (بازهم اوضاع مشکوک میشود). ناگهان صدایی میگوید: من استاینر هستم، دراگوویچ در حال از بین بردن تمامی مدارک هست و احتمالا میخواهد من را نیز بکشد. من در منطقه Rebirth Island میباشم و اگر شما امنیت مرا تامین کنید من با شما همکاری می کنم. بازجو بازهم از میسون میخواهد که منبع اعداد را بیان کند چون او هم یکی از افرادی بوده که برای انتشار بمب انتخاب شده اما میسون به یاد کشتن Kravchenko میافتد. در ابتدای مرحله بومن توسط یک افسر شوروی کشته می شود اما وودز و میسون میتوانند فرار کنند و با یک بالگرد به مقر Kravchenko میروند؛ که خب خوشبختانه در آنجا زندانیها را آزاد میکنند که در بین آنان رزنوف نیز حضور دارد. وودز و میسون به اتاق Kravchenko میرسند و در همان حال که Kravchenko میخواهد همه را به جهنم بفرستد، وودز دخالت میکند و خودش و Kravchenko را از پنجره به بیرون میاندازد. میسون متوجه میشود که استاینر در Rebirth Island پنهان شده!
میسون و رزنو به پایگاه استاینر می رسند در همین زمان ویور و هادسون نیز در حال جنگ با نیروهای دراگوویچ برای رسیدن به استاینر هستند. رزنوف و میسون پس از درگیری به اتاق استاینر می رسند الکس به استاینر می گوید: این پایان تو خواهد بود. اما استاینر داستان زندان رو تعریف میکند و به میسون میگوید که نمیداند چه کارهایی که روی او انجام ندادند! استاینر ادامه میدهد کشتن من جلوی Nove 6 رو نمیگیره. اما رزنوف جواب میدهد که من اهمیتی به Nove 6 نمیدهم، اسم من ویکتور رزنوف هست و من انتقام خودم را خواهم گرفت. از سوی دیگر هادسون و ویور به پشت شیشه اتاق استاینر میرسند و میبینند که به به! میسون هم دارد همین جملات را تکرار میکند! من ویکتور رزنوف هستم و من انتقامم رو خواهم گرفت درست وقتی که میسون استاینر را می کشد هادسون او را دستگیر میکند. حالا، متوجه میشویم که رزنوف واقعاً در جریان فرار از زندان به قتل رسیده بود و تمام مدت، این ظاهر شدنهای وقت و بی وقت، همه زاییده ذهن شخصِ میسون بوده! حالا هادسون هم وارد اتاق بازجویی میشود و متوجه میشویم که بازجوها هادسون و ویور بودند. هادسون دست های میسون را باز می کند و از او میخواهد که منبع اعداد را شناسایی کند اما میسون فک هادسون گرامی را پایین آورده و با حالتی نامتعادل وارد سالن میشود. حالا میسون خاطرات مهمی به یاد میآورد. صحبتهای مهمی که در رأس آنها، دراگوویچ بوده. ناگهان مشتی به میسون می خورد و هادسون خطاب به الکس میگوید که روزنوف، حس انتقام را در تو ایجاد کرده و باعث شده که اینطور باشی! حالا دوباره فکر کن و منشأ اعداد را بگو! میسون کمی فکر می کند و به یاد روز دستگیری در کوبا می افتد و نوشته روی کشتی را به هادسون اطلاع میدهد! بله Rusalka منبع انتشار اعداد است. حالا وقت انتقام واقعی فرا میرسه! الکس میسون و ویور به سراغ کشتی در خلیج مکزیک میروند و پس از در اختیار گرفتن اسناد، متوجه میشوند که دراگوویچ در زیر آب مخفی شده! حالا دقیقاً وقتش است! میسون به کمک تیمش، دراگوویچ را پیدا میکنند، میسون انتقام میگیرید، دراگوویچ را به قتل میرساند، و فریاد پیروزی، گوش همه را کر میکند… .
حقیقتش، تری آرک بسیار عالی عمل کرده بود! هم در زمینه شخصیتپردازی و هم در زمینه گیمپلی، با یک اثر عالی طرف بودیم. شیوه روایتی که برای اولین بار، به طرز عجیبی گیجکننده به نظر میرسید و سخت بود درک کردن بسیاری از مسائل. در کنار اینها، وجود شخصیتهای مهم و معروف، در کنار افرادی که واقعاً دوستشان داشتیم، مهر تایید دیگری بودند بر عملکرد شدیداً قابل قبول تری آرک و سازندگان بازی. اما اگر در زمینه داستان بازی بخواهیم عمیقتر برویم، باید بگویم که داستان بازی، میتوانست بیشتر از اینها روی مسائل میان کوبا و آمریکا و شوروی مانور بدهد. اما خب، مسئله به جاهای دیگری کشیده میشود و ظاهراً وجود شخصیتهایی مانند فیدل کاسترو و کندی، هرچند تأثیرگذار و جذاب بوده، اما در نهایت فقط برای جدیتر نشان دادن فضای بازی است! راستش را بخواهید، کاری که سازندگان و نویسندگان بازی با شخصیتی مانند روزنوف کردند، در تاریخ بازیهای ویدیویی بینظیر و فوقالعاده بود و واقعاً قابل تقدیر. چرا که نشان دادن دوگانگیهای شخصیتی و توهمات، به طوری که قابل درک و تأثیرگذار باشد، هنرمند میخواهد و البته ساخت رفیق و همراه فداکاری مانند وودز و شخصیتهای جذابی مثل هادسون، که البته از اینطور شخصیتها زیاد در سری Call Of Duty دیدیم هم عالی بودند. و اما درباره وقایع تاریخی بازی، به رسم هزار و یک شب، باز هم باید توضیح بدهیم. پس تکان نخورید!
فیدل کاسترو: او را در عنوانی مانند Black Ops دیدهایم. او از سال ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۸ به عنوان رئیس جمهور در کوبا فعالیت سیاسی داشته؛ همچنین، هفده سال را به عنوان نخست وزیر در کوبا گذرانده. پس از آنکه او از دانشگاه هاوانا فارغ التحصیل شد، مصمم به ایجاد یک تغییر در کوبا بود و البته که سرانجام موفق به انجام این کار شد. اما موردی که خیلی درباره داستان بازی جالب است نیز پس از پیروزی انقلاب کوبا روایت میشود. زمانی که کوبا به سمت و سوی شوروی متمایل شد و تعداد زیادی از موشکهای شوروی را در خاک خودش قرار داد و این حرکت حکومت کوبا، شروع کننده تنشهای سیاسی میان آمریکا و کوبا بود. پس از آن و حتی قبل از آن، آمریکا تلاشهای زیادی برای نابود کردن فیدل کاسترو و دستگاهش کرد که معروفترین آنها حمله به خلیج خوکها بود. جایی که آمریکا، با ایجاد ارتشی از تبعیدشدگان کوبایی و البته نیروهای خودی، در پی ضربه زدن به او بود که البته با دخالت سیستم جاسوسی شوروی، این حمله به طرز سنگینی شکست خورد (شوروی و آمریکا قبل از این هم مشکلات خودشان را داشتند). بارها هم توسط سیا، برنامههایی برای ترور فیدل کاسترو تنظیم شده بود که همه با هم شکست خوردند. کاسترو، در نهایت در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۶ درگذشت.
جنگ ویتنام: جنگ ویتنام نیز یک تجربه تلخ دیگر در تاریخ بود که بین نیروهای ضد کمونیست یعنی آمریکا، ویتنام جنوبی، تایلند، استرالیا، و در نقطه مقابل، ویتنام شمالی، چین، شوروی و کره شمالی بود. از سویی، در شمال، نیروهای خواهان کمونیست ساکن بودند و در جنوب کشور هم ، نیروهای ضد کمونیست حضور داشتند که باعث شد ویتنام به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم بشود و درگیریها شکل بگیرد. به مرور زمان، کشورهای متعددی همانگونه که نام بردیم وارد میدان شدند اما از مهمترین آنها آمریکا بود که کمکهای فراوانی به ویتنام جنوبی کرد و معتقد به روحیه ضد کمونیستی آنها بود. جنگ خونین ویتنام، بیش از سه میلیون کشته ویتنامی برجای گذاشت و حدود ۲۰ سال به طول انجامید. نا گفته نماند که تحرکات مشکوک برای شروع جنگ، از دوران جنگ جهانی دوم شکل گرفته بود. جان اف. کندی، رئیس جمهور دو ساله آمریکا نیز با همین دیدگاه به مبارزه با برخی از افراد ساکن در آمریکای جنوبی (مثل کاسترو) و به کمک ویتنام جنوبی رفت. او سی و پنجمین رئیس جمهور آمریکا و سناتور اهل ماساچوست بود. رفتارهای او در جریان جنگ جهانی باعث شد تا در نهایت مدالها و یادبودهای مختلف به او هدیه داده شود. در دوران او، اتفاقات مهم زیادی مانند ساخته شدن دیوار برلین و مشکلات موشکی کوبا و البته جنگ ویتنام افتادند. او در سال ۱۹۶۳ ترور شد.
البته یک شخص حقیقی دیگر هم در بازی با نام رابرت مک نامارا وجود دارد که او، در زمان کندی، وزیر دفاع آمریکا بود. او را در مرحله پنتاگون در بازی دیدهایم. او به مدت هفت سال وزیر دفاع آمریکا بود که این مدت زمان در تاریخ این کشور برای یک وزیر دفاع بی سابقه بوده است.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
سلام حسین جان.عالی بود.
رو ان مثل ها که گفتی میشه این را گفت
مثل حذف کردن میکامی که اگر حذف شه کلی دستاورد که یقینا از تمام دستاوردهای بازیسازان دیگر بزرگتر است هم رخت بر میبست و صنعت بازی به شدت و جدت کارش مشکل میشد :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl: :rotfl:
آخ آخ دقیقاً 🙂
حسین جان عشقم، گلم و اقا!بیا یک مطلب راجع به استاد میکامی در تاریخ یازده اگوست بنویس
البته من به جناب اقابابایی گفتم گفت ان شا الله.اما اگر شرایطش جور بشه
حالا شوما بیا تقبل کن
بهزاد! بهزاد چی بهت بگم آخه؟! 🙂 آخه الان کلی هم مقاله توی صف هستش. ولی خودم صحبت کردم انشالله همش درست میشه. انشالله درباره میکامی هم اوکی می کنیم. اتفاقاً خیلی لازمه یه مقاله درباره بازی سازان بنویسیم و دیدگاهشون رو زیر ذره بین بگیریم که چشم! حتما میرسیم. 🙂
میدونم بابا.نه من منظورم بیوگرافی نیست!روز تولد هر بازیساز خفنی یک مطلب مثل یک یادداشت نوشته بشه
:laugh: :laugh: :laugh:
آقا باور کنید من اینجا کاری نداشتم! داشتم میرفتم قسمت جدید اشتاینز گیتمو ببینم که چون داشت دانلود میشد گفتم یه سری هم به گیمفا بزنم ببینم چه خبرا و اینا یهو چشمم افتاد به هزار و یک شب و بعدش دیگه نفهمیدم چیشد 😀 تنها صحنه ای که یادمه این بود که یه صفحه ی تکمیل شدن دانلود اومد رو به روم منم بستمش که مزاحم خوندنم نشه برای خودمم عجیب بود همچین کاری کردم (دو هفته بود منتظر بودم این قسمتو ببینم بعد زدم بستمش بدبختو). و هیچی دیگه فقط اقای غزالی یه انتقادی داشتم به مقالات که واقعا آزاردهنده هستش برای من حداقل و اونم اینکه انقدر خوب ننویسید لطفا 😀 آدمو از کار و زندگی میندازید خب! البته با اینکه دوره ی انتشار قسمتای جدید هزار و یک شب داره میرسه به سالی یه قسمت ولی خب هر از چندی هم آدم یه لذتی ببره بد نیست اونم با همچین قلم روان و جذابی! والا من اومدم مقدمه رو نخونم سریع برم دنبال انیمه و اسکایریمم بعد دو سه کلمشو دیدم هی میرفتم بالا که بالاخره یه جای کسل کننده ای پیدا شه از همونجا شروع کنم به خوندن که یهو از اول مقاله سر دراوردم دیگه نشستم همشو خوندم 😀 الانم ترغیب شدم برم برای بار سوم بشینم بازیش کنم انقدر که این بازی ماه و قشنگه! هرچند هیچی به مدرن ۳ نمیرسه که اونم به مدرن ۲ نمیرسه که اونم به د لاین نمیرسه که بازم اونم به آندرتیل عزیز من نمیرسه اصلا آندریتل یه نقد داره فقط روی این سایت خدایی حقش خورده شده هیچکس دیگه ای هم فن بوی بازی در نمیاره سر این شاهکار بنظرم باید ۱۱ میداد گیمفا بهش 😀 به هر حال ممنون بابت مقاله واقعا مثل همیشه عالی و بی نظیر و از این جور تعریفا که جناب غزالی خودشون بیشتر از همه باهاشون آشنایی دارن 😀 :rose:
اصلا آقایون، خانوما، دوستان من رو شرمنده میکنید بخدا از بس که همتون گلید و عزیزای دل هستید! باورتون نمیشه که چقدر، چقدر خوشحالم کردید! آخه مگه من چی بگم؟ نه واقعاً شما خودتون بگید وقتی یه نفر اینو میگه پرواز نمیکنید؟ باعث افتخاره. یعنی افتخار میکنم به تمام معنا از اینکه شما رو دارم و اینطوری هستش مقالات. عزیز دلید شما و لطفاً لطفاً این مهر و محبت رو از من نگیرید که با شماست که اصلاً من علاقه پیدا می کنم به نوشتن و نقد کردن که تمام دلیلش شمایید و فقط برای شما و به عشق شماست و اگر نباشید هیچ اررزشی نداره هیچی هیچی! این لطف و محبت رو از من نگیرید که محتاج شما هستم و تا شما هستید همه چی اوکیه. من خیلی خیلی خیلی خیلی متشکر و ممنونم از محبتتون عزیز دل. انشالله همیشه زنده و سلامت باشید. درباره فاصله بین قسمت های هزار و یک شب هم روی چشمم! سعی می کنیم مدام بیشتر کنیم و آرشیو رو قوی تر از همیشه کنیم. چشم حتماً سرعت کار رو بیشتر می کنم و واقعاً شرمندم میکنید من رو با این نظرات زیبا که اصلاً آدم دلش میخواد پرواز کنه! مرسی واقعاً مرسی.
واقعا هزار و یکشب دیگه ازین بهتر نمیشه. خیلی عالی بود جناب غزالی.
خیلی ممنونم جداً. خیلی خیلی لطف دارید. با تمام تعریفها اما، واقعاً هنوز هم احساس میکنم که این سری مقالات می تونن خیلی خیلی بیشتر پیشرفت کنند. و عالی تر باشند. عزیز دلید شما.
خیلی عالی بود خسته نباشید
خیلی ممنونم سلامت باشید عزیز
بی نظیر بود استاد غزالی
شما هم بینظیر و گل هستید 🙂
مقاله ی فوق العاده ای بود.
دیوونه ی Call of Duty هستم. Black Ops که دیگه نیاز به تعریف نداره.
خیلی ممنون و متشکرم! بله دیگه همین که شما فرمودید 🙂
The Numbers Mason,What do they mean
داستان سری بلک اپس به جز سه و چهار همیشه چند لایه،زیبا،جذاب و درگیر کننده بود
دقیقا مثل سری مدرن وارفار :yes: :yes: :yes:
دیگه وسوسه شدم بازی رو پس از۲۵بار دوباره تجربه کنم،حسین جان دمت گرم :yes: بنظرم یک سری هم به رزیدنت اویل بزنی خیلی خوب میشه چون داستان خفنی داره 😉
سلام مازیار عزیز دل! آقا باور کنید این داستان رزیدنت رو من هم خیلی دوست دارم شروع کنم و دارم همینکارو میکنم. من حتماً اینکارو میکنم ولی خب میخوام بهتون یک کار خیلی خاص و بهتر بدم و تقدیمتون کنم و اصلاً نمی خوام سرسری باشه. روی چشمم
با تشکر از نویسنده محترم برای زحمتی که برای مقاله میکشن بررسی داستان این بازی رو تغریبا کامل انجام دادین! ولی نکات ریزی هم ناگفته موندن که شاید نکات فرعی داستان باشن ولی همچنان جذاب هستن (از اونجای که این بازی تلفیق واقعیت و تخیل نویسنده بازی هست) چند تا سوال برای من بی جواب موند.مثلا چه ازمایشهای روی میسون انجام میشد و اینکه میسون واقعا طرف کی بود چون هدف اون ازمایشات کنترل میسون برای رسیدن به هدفشون بود و اینکه میسون چه رابطه ی با قتل کندی داشت؟ و همینطور چند تا سوال دیگه…
یه نکته کوچیک که شما اشاره نکردین هم این بود که تو اون مرحله که رزنوف رو تو سلول زندانی میکنن و میخوان با nova6 بکشنش کارکتر اصلی بازی cod waw که اسمشم یادم نیست جلوی رزنوف که دوست صمیمیش هم بود به صورت دردناکی کشته میشه و این صحنه برای کسایی که cod waw رو تجربه کردن واقعا ناراحت کننده بود!
از نظر داستانی cod bo1 بهترین قسمت سری هستش ولی از لحاظ کلی cod 4 بهترین قسمت سری هست
سلام
*تقریباً
_________________________________
ممنونم ازتون
ببیند درباره سوالتون درباره آزمایشهای میسون، حقیقتش آزمایش های خیلی خاصی روی میسون انجام نشد. بلکه دراگوویچ سعی می کرد تا میسون رو شستشوی مغزی بده و دلیل مشکلاتشم همین دوگانگی و شکنجه ها بود. میسون طرف ارتش آمریکا بود و توی عملیات ۴۰ هم حضور داشت اما بعد دستگیر شد و بعد در زندان، با رزنوف آشنا شد و بعد از توهم های رزنوف، فقط میخواست تا انتقام بگیره و همین موضوع، اونو خیلی آسیب پذیر می کرد. اون صحنه ای هم که دوست رزنوف کشته شد دیگه جزئی از بازی بود و نکته خاصی نبود و بله دردناک بود.
خوب اگه هدف از این مقاله پرداختن به اصل داستان هست حق با شما هست مقاله کامله و ایرادی بهش وارد نیست
دوستان خوبم، اگر این کامنت من رو میخونید حتما بهم بگید، چرا که برای آینده این سری مقالات و بهتر شدنشون فقط برای خودِ شما تاثیر داره و قشنگه. و چه جیزی قشنگ تر از اینکه ببینم خودِ شما چی دوست دارید؟؟!!
حالا سوال من اینه که، دوست دارید توی سری مقالات هزار و یک شب، بیشتر درباره وقایع تاریخی و مراسمات واقعی که به بازی مربوط هستند توضیح داده بشه؟ مثلا همین الان در این سری، میشد که خیلی بیشتر جلو برم و حتی اقدام به معرفی بهترین همسنگر های فیدل کاسترو و قضایای جان اف. کندی و نقش شوری در جنگ جهانی و جنگ ویتنام و نقش آمریکا و کشور های متحد و روند مبارزات بین شوروی و آمریکا بگم و واقعا خیلی می شد اما همیشه میترسیدم برای شما جذاب نباشه و خستتون کنه!
لطف کنید و حتما بهم بگید که خودتون دوست دارید بیشتر درباره وقایع تاریخی مرتبط با بازی ها بدونید یا خیر!؟
بازم ممنونم 🙂
اتفاقا نقطه قوت مقالتون گریز به همین وقایع تاریخی بود به نظرم .خیلی خوبه که این موضوع ادامه دار باشه
متشکر 🙂
واقعا خوبه که این چیز ها گفته بشه ، خیلی به فهم عمق داستان کمک میکنه حتما ادامه بدید این کار رو
ممنونم عزیز دل
اگه اینطور باشه که،میترکونید!!!!!!!!
از نظر من،این گونه مقالهها از خود بازی هم با حالتر هستند.چه بهتر،که ما اطلاعات بیشتری نسبت به بازی و وقایع تاریخی گذشته بهدست بیاوریم!!!!
امیدوارم،این راه شما ادامه دار باشه. 😎
خیلی خیلی ممنونم ازتون واقعاً. چشم حتما بهتر و بهتر میشه.
من از مسئولین گیمفا سوال دارم: چرا حسین غزالی انقدر خوبه؟
چون ما گیمفایی ها به مقالات شاهکار عادت کرده ایم و چون حسین غزالی هم یکی از خاص ترین نویسندگان تاریخ گیمفا هستند همیشه سعی میکنند تا با گوش دادن به نظرات کاربران کیفیت مقالات را بهتر کنه که خیلی هم موفق آمیز بوده و نتیجه اش را داریم میبینیم.
فایز من خیلی چاکرم فایز خیلی خیلی زیاد! نمی تونم بگم که چقدر این کامنتها برای من عزیزن و دلم میخواد در آغوش بگیرمشون!! (البته اول خودِ شما رو!!!!)
پوریا جان نمی دونم این کامنت رو می خونی یا نه ولی اگر می خونی بدون خیلی عشقی و منم ازت خواهش دارم که همیشه کامنت بذاری برای من و اصلا نمی دونی با دیدن این کامنت چقدر خوشحال شدم 🙂
با سلام. ممنون خیلی قشنگ بود متن . ولی من هنوزم که هنوزه نفهمیدم تو منوی بازی که هستیم چرا انقدر صدای خوندن اعداد میاد
مرسی دوست گل! خب یه دیالوگ خیلی قشنگ بود توی بازی، که می گفت اعداد! اعداد همه چیز هستند. راست هم میگفت و خب این خوندن اعداد دقیقا اشاره به همین می کنه. اعداد نقش اصلی رو بازی می کنند. همین اعداد بودند که کل داستان بازی رو تقریباً رقم زدند و باعث فعال شدن و برنامه ریزی اون بمب می شدن.
سلام خسته نباشید
واقعا هزار و یک شبها عالی ان خیلی ممنون
اگه امکانش هست داستان سری S.T.A.L.K.E.R هم بنویسین کمتر کسی سری و میشناسه اما داستان خیلی قوی و پر از رمز و رازی داره ارزشش رو داره!
متشکرم ازتون و لطف دارید. چشم حتما یه جا یادداشت میکنم و انشالله که نوشته میشه هرچی شما بخواید.
آقا مثل همیشه عالی و بی نظیر و فوق العاده
اتفاقا داشتم هزار و یک شب The Evil withinمیخوندم تموم که شد زدم صفه اصلی گیمفاا باز شد اینو دیدم نشستم اینم خوندم 😀
ممنون و خسته نباشید :rose: :rose: :rose:
خیلی ممنونم ازتون واقعاً! حقیقتش سر هزار و یک شب Evil Within خودمم راضی نبودم ولی مرسی که زحمت کشیدید. عزیز دلید شما. سلامت باشید
چرا راضی نبودی?!من راضی بودم!خب حسین جان قسمت دوم را بنویس و خودت را راضی کن :rotfl: :rotfl:
رزیدنت را که ما نتونستیم بکنیم تو پاچت :laugh:
مرسی بهزاد جان عزیز دل! چشم باور کنید به همه می رسیم!
بهترین نسخه cod. نمی دونم چرا اما همیشه بلک اوپس رو بیشتر از مدرن وارفار دوست داشتم. احتمالا بدلیل علاقه شدیدم به جنگ سرد باشه.
این سری مقالات واقعا عالین.لطفا یک قسمت رو به سایلنت هیل ۲ اختصاص بدید.
بله دقیقاً همینطوره! کلاً این قضیه خیلی جذاب تره. خیلی خیلی ممنونم و نظر لطفتونه. چشم حتما می رسیم به همه.
تشکر و قدردانی بینهایتی از آقای حسین غزالی بابت این مقالۀ عالی.آقا واقعاً سنگ تموم گذاشتید!!!!! اون تیکۀ اول،دربارهی موارد محذوف و تیکهای که در مورد دروغ نوشته بودید.شخصاً از کال آف،بابت این تغییراتی که در چند سال گذشته داشته است،متنفر بودم ولی با خوندن مقالۀ شما،و دید کلینگری که،در این مقاله به چشم میخورد،نظر ودیدگاه من نسبت به کال آف،به کلی تغییر کرد. 😎
آقا دم شما هم گرم! خیلی خیلی ممنونم. خیلی خوشحالم که خوشتون اومده. آره خب این اواخر دیگه خبری از اون دیالوگای خفن نیست زیاد، ولی خب، من متشکرم. همیشه هم سعی کردم یک یادداشت کوچیک مناسب با فضای بازی از خودم اول یا پایان مقاله بنویسم حتما که خیلی جالب بوده برام. مرسی
ممنون از اینکه جواب مرا دادید.مطمئنم که به خاطر غلطهای نگارشی موجود در کامنت من درست متوجۀ حرفهای من نشدید.خلاصه شرمندۀ شما،یکم عجله داشتم و به همین خاطر بودکه،غلطهای املایی زیادی در کامنت من به چشم میخورَد.وگرنه رشتۀ تخصصی من ادبیات است و این گونه خطاها حتی در فضای مجازی نیز،از من سر نمیزند.با تشکر فراوان بابت مقاله 😎
نه بابا هیچ مشکلی نیست. همین که کامنت گذاشتید یعنی لطف کردید و خودش کلیه. ممنونم ازتون.
بهترین کالافی که بازی کردم و صد در صد نقطه قوتشم داستان غنی و روایت عالی اش بود .
هعی میسون کجایی که بلک آپستو کشتن 😥 😥
اقای غزالی به حدی این متن عالی بود که اصلا یه کلمه ش رو هم نتونستم جا بندازم ، تا حالا هیچ مقاله ای رو اینقدر کامل نخونده بودم ، الحق که کارتون درسته فقط یه نقد ریز میکنم که اگه اشتباهه گوشزد کنین ، توی بیشتر متن بخش هایی وجود داشت که با تعنه و تمسخر راجب بازی حرف میزدید و منی که این بازی رو بعد ۸ سال از تموم کردنش هنوز بهترین بازی عمرم میدونم یه کوچولو دلخور شدم ، بهرحال این یه بازیه و لازم نیست حکم کتاب تاریخ رو برای ما داشته باشه و مقداری دست بردن تو واقعیت باعث ضعف اون نمیشه ، بازم تشکر از متن بسیار بسیار بی نظیرتون ، خسته نباشید ، :-* :inlove:
سلام عزیز دل! بازم من نیم دونم چطوری تشکر کنم و چطوری ابراز خوشحالی کنم بخاطر این کامنت قشنگ! باور کننید. درباره اون نکتهای هم که گفتید خب واقعاً بعضی اوقات، باید دید که بازی داره واقعیت رو به سخره میگیره و خیلی فضایی میشه و من این نکته رو دیدم و گفتم دقیقاًً! یعنی واقعاً من همیشه همینطوریم و حتی اگر همه بگن اون بازی بهترینه و هیچ نقصی نداره، بازم سعی می کنم تمام ایرادات کار رو ببینم. که البته این متن نقد و بررسی نبود وگرنه می نوشتم بیشتر! در اصل، اینکه گاهی اوقات از اونطور کلمات استفاده میکردم، بیشتر برای تنوع بود نه صرفاً مسخره کردن بازی. چرا ک هباور کنید همونقدر که این بازی براتون عزیزه برای من هم عزیزه 🙂
واقعا عالی بود، یعنی این مقاله از کل بازی شاهکار تر بود :-))
خیلی ممنونم ازتون بابت وقتی که می زارید و برای افرادی که داستان بازی رو خوب متوجه نشدن (یکیش خودم :rotfl: ) چنین مقاله هایی مینویسید
–
واقعا حیفه این سری عظیم با داستان های پیچیده خودش به جایی کشیده شده که حتی یه بخش استوری مد کوچیک هم نداره :-((
من خیلی متشکرم ازتون آقا دیگه رسماً داره به فاز جدید وارد میشه تشکرات و من دارم دیوونه میشم! خیلی ممنونم دوستای گل خودم خیلی خیلی زیاد ممنونم و فوق العاده خوشحالم که براتون خوب و مفید بوده و لذت بردید. 🙂
یادش بخیر عجب ابهتی داشت هرشب میرفتیم خونه همسایه بازی میکردیم
Cod bo3 از ریشه هاس دور شد و واقعا بازی خوبی نبود امیدوارم ۴ به ریشه اصلیش که جنگ ویتنام هستش برگرده واقعان جنگ های فوق مدرن جذابیتی نداره
BO4 که کلن زده ریشه هارو قطع کرده متاسفانه :-((
به به حسین جان خسته نباشید
آقا شما که انقدر مقالاتت خوبه و یه بخش عالی به اسم هزار و یک شب رو استارت زدی، یه موردی هست چندبار دیدم کاربران درخواست کردن
یه تحلیل از داستان God of War جدید هم اگه مقدور بود زحمتشو بکش که خیلیا خاطر خواهشن 😉
بازم ممنون، بین عناوین CoD بلک آپس برای من بهترین و شوک آور ترین داستان رو داشت، خسته نباشید :rose:
سلام ممنون از داستان خوبتون
ولی ای کاش راجع به فیلم پایان بازی هم صحبت می کردین
فیلم مهمی بود.
واقعا عالی بود خاطراتم زنده شد واقعا هزار و یک شب برازندشه اگر میشه در مورد سری فالوت هم بنویسید.
اقای غزالی امیدوارم این نظر منو بخونید، لطفا اگه میتونید نسخه دوم این سری رو هم نقد کنید چون که متسفانه اقای رسول خردمندی یه نقد کاملا غیر حرفه ای و مبتدیانه از بازی گذاشته که هرکی بخونه خندش میگیره ممنون
واقعا سری بلک اپس عالی هستند
سلام
یادتون رفت بگید که اون فردی که جلوی رزنوف کشته میشه. دیمیتریه. همون فردی که در کال اف دیوتی WAW ما نقشش رو بر عهده داشتیم و پرچم شوروی رو در برلین بر سقف پارلمان زدیم. متاسفانه دیمیتری در طول مرحله از رزنوف می پرسه که آیا بعد از این جنجال به خونه بر می گردیم؟ رزنوف جواب میده امیدوارم. ولی هیچ وقت به خونه نمی رسه.