یک تریپ معمولی! | نقد و بررسی بازی Garage Bad Trip
Garage Bad Trip یا “سفر بد در گاراژ”، یک بازی در سبک تاپ داون، ایندی، و اکشن تیراندازی است که با گرافیک به شدت جذاب خود و البته مشکلات متعدد، نسبتا موفق میشود خود را به سطح قابل پیشنهاد به دیگر دوستداران این سبکها برساند. با نقد و بررسی بازی Garage Bad Trip با گیمفا همراه باشید.
بازی با بیدار شدن شما، در صندوق عقب یک ماشین شروع میشود. کاراکتر بازی بوچ نام دارد و هیچ خاطرهای از اینکه چرا اینجاست و به چه دلیلی به اینجا آمده، ندارد. با کمی گشت و گذار و مداوا کردن خود، به این نتیجه میرسید که در یک گاراج هستید و با توجه به اطرافتان، اتفاقات خوبی در اینجا رخ نداده است. لاشهی ماشینهای خراب، زمین پر از خون و تاریکی و نبود برق در اکثر جاها، این فرضیه را تایید میکند. پس از این که به این نتیجه میرسید که باید هر چه سریعتر این مکان را ترک کنید، شروع به گشت و گذار در مناطق مختلف میکنید. به یک جسد میرسید و با بررسی اوضاع وخیم آن، به این فکر میکنید که حتما یک خرس گریزلی وجود داشته که او را به این شدت نابود کرده و گوشت بدنش را پاره پاره کرده است. اما ناگهان، جسد بلند میشود و به دنبال شما راه میافتد. با وحشت تمام، او را با چند مشت نابود میکنید و حالا علاوه بر وجود موانعی مانند خرابی ساختمان و اتش و موجودات موذی مانند موشهای لعنتی که بعدا به آنها میرسیم، باید با زامبیهای وحشی هم مقابله کنید. داستان بازی با اینکه با کمی جذابیت شروع میشود، به سرعت به درهی داستانهای معمولی سقوط میکند. یک دانشمند دیوانه داشته بر روی ساخت ابرسربازهایی کار میکرده، که متاسفانه آزمایشش کمی خطا رفته و حالا، شما مجبورید با نتایج آزمایش او سر و کله بزنید. بخشی از داستان بازی با تعداد کمی دیالوگ و صحنههای مکالمه بین بوچ و دیگران، یا بوچ با خودش گفته میشود و بخش دیگری از داستان از طریق پیدا کردن یادداشتهایی در اینجا و آنجای نقشه کامل میشود. با توجه به این نکته که داستان بازی از همان اول هم چیز خاصی برای ارائه نداشت و در بهترین حالت میتوانست خود را به حد قابل قبول برساند، اما این نحوهی داستانگویی ضربهی محکمی به پیکرهی این بخش از بازی میزند و باعث میشود حتی رشتهی داستانگویی پاره شود و ما با یک روایت با سرعت ثابت طرف نباشیم و بیشتر با یک حالت توقف، ادامه بده و توقف، ادامه بده طرف باشیم. این لحن داستانگویی حداقل برای این عنوان مناسب نیست و باعث میشود مشکلاتی برای داستان بازی پیش بیاید.
گیمپلی بازی، که میتوان گفت در کنار گرافیک آن، از بخشهای مهم و اصلی بازی به شمار میرود، موفق میشود تجربهای لذت بخش برای شما به ارمغان بیاورد. البته، مشکلاتی در بحث کنترل با موس وجود دارد. شما با دکمههای کیبورد بر روی نقشهی دو بعدی بازی که از بالا به آن نگاه میشود، عقب و جلو میروید و با استفاده از موس، برای مشتها یا تفنگهایتان، نشانه میگیرید. با اینکه طبیعتا از یک بازی دوبعدی انتظار میرود در بخش گیمپلی عالی عمل کند یا حداقل تا جای ممکن آن را بهینه کند تا بتواند برای گیمر لذتبخش ظاهر شود، اما در این بازی، این مهم عملی نمیشود و کنترل با موس کمی آزاردهنده است. مورد بعدی که سازندگان چه از روی عمد و چه سهوا، موفق شدهاند تا آن را به آزاردهندهترین بخش گیمپلی تبدیل کنند، موشهای لعنتی هستند. این موش ها را باید با نشانه گیری دقیق و لگد زدن به اینطرف و آنطرف پرتاب کرد تا نتوانند به شما صدمه بزنند و بعد از چند لگد، زیر پا له میشوند. موردی که در مورد این موشها وجود دارد این است که اولا باید برای برخورد لگد شما به موش، نشانهگیریتان بسیار دقیق باشد و گفته شد که موس نیز کمک شایانی در این موضوع به شما نمیکند، پس در اکثر مواقع لگدتان خطا میرود، و این موضوع به شدت آزار دهنده است که بازی شما را نه به خاطر نداشتن مهارت، بلکه به خاطر مشکلات فنی خودش سرزنش و تنبیه کند. از این دو مورد که بگذریم، بقیهی گیمپلی واقعا جذاب و لذت بخش است. اوایل که فقط از مشت خود استفاده میکنید و برای همین چندین بار با زامبیها دست به یقه میشوید و به سختی موفق میشوید از آنها جان سالم به در ببرید، پس از مدتی یک تبر گیرتان میآید که باعث میشود قسمت لذت بخش بازی شروع شود. با استفاده از تبر سرهای آنها از تنشان جدا میکنید، دستها یا پاهایشان را قطع میکنید و باعث میشود صفحهی پیکسلی مانیتورتان پر از خون قرمز رنگ زامبیها شود. با فشردن دکمهی کیو، میتوانید زمان را متوقف کنید و از میان سلاحهای موجود در بازی، یکی را انتخاب کنید. بازی از لحاظ تنوع سلاحها، در وضعیت خوبی قرار دارد و از شاتگان گرفته که به نوعی یک الزام در یک بازی زامبی محور محسوب میشود تا سلاح پایه یا همان پیستول معمولی، همه با هم تفاوتهای حساب شدهای دارند و یک لایه استراتژی به حملهی شما به زامبیها اضافه میکنند. تعدادی نارنجک نیز در گوشه گوشهی بازی وجود دارند که باید با استفاده از نقشه از آنها استفاده کنید وگرنه سرانجامتان یک مرگ تلخ و قطعه قطعه شدن به نحوی دردناک است. شما میتوانید با فشردن دکمهی اسپیس، غلت بخورید که البته این باعث پرشدن یک نوار استقامت میشود که اگر پر شود، باید کمی صبر کنید تا ضربان قلبتان آرام بگیرد و البته باید حواستان باشد که در این مدت نمیتوانید غلت بخورید پس باید زمانبندی درستی داشته باشید وگرنه بدون هیچ راه فراری وسط زامبیها گیر خواهید افتاد و مرگتان حتمی خواهد بود. نحوهی سیو بازی نیز بدین گونه است که اول هر چپتر، بازی شما سیو خواهد شد و در طول مراحل نیز، در نقاط مشخصی، بازی خود به خود سیو خواهد شد که در مواقع مرگ دوباره به آنجا برخواهید گشت. در مواقع مرگ شما به سرعت به نقطهی سیو برخواهید گشت که به حفظ سرعت بازی و گیمپلی آن کمک شایانی میکند. باس فایتهای بازی نیز به شدت جذاب هستند و هر کدام از آنها حس و و حال مربوط به خودشان را دارند. از موجود هزارپا مانند که از وصل کردن چندین زامبی به هم به وجود آمده تا باس آخر، همه لذت بخش هستند و چالشهای خوبی با مرگهای بسیار به گیمر هدیه میدهند. در کل، گیمپلی بازی به شدت لذت بخش است و در اکثر مواقع، به جز دو مشکل، موفق میشود تا بازیباز را راضی نگه دارد.
مورد بعدی، گرافیک به شدت زیبا و پیکسل آرتی بازی است. خون و اعضای قطع شدهی زامبیها، ضربهها، محیط تاریک و اتمسفر گرفته که احساس خفقان به شما میدهد، همه و همه به شدت بر روی تجربهی شما از بازی تاثیر میگذارند و واقعا این حس را به شما میدهند که در یک مکان مخوف گیر افتادهاید و باید به هر قیمتی شده فرار کنید. یکی از زیباترین بخشهای هنری گرافیک بازی نیز جایی است که شما مقداری مواد مصرف میکنید و به واسطهی آن، میتوانید صدای دیوارهای پوک را بشنوید اما دنیا برایتان به شدت رنگارنگ میشود و تا مدتی به اصطلاح روی هوا هستید. این بخش از گرافیک به شدت زیبا کار شده بود و حس واقعا خوبی به بازیباز میداد. دوربین بازی از بالا و به صورت دو بعدی به کاراکتر نگاه میکند که اغلب باعث میشود کنترل کاملی بر روی اطرافتان داشته باشید تا توسط زامبیهایی که از پشت به شما حمله میکنند، غافلگیر نشوید. هر چند مشکلی در این سیستم وجود دارد و آن این است که اگر یک زامبی به دنبال شما باشد و شما به اتاق بعدی بروید، تا زمانی که زامبی کاملا از در رد نشده باشد، برای شما نامرئی است و اگر به طور مثال مانند من تلاش برای بستن در داشتید، مشاهده میکردید که زامبیای که نمیتوانید آن را مشاهده کنید، دارد به شما صدمه میزند و از خط سلامتیتان که البته بسیار نیز با ارزش است، میکاهد. این نکتهای است که اگر اشتباه نکنم مربوط به موتور بازیسازی که بازی با آن ساخته شده میشود که نمیتواند دو جسم نزدیک به هم را همزمان پردازش کند. نقشه بازی نیز با اینکه در بعضی مواقع شبیه به هم میرسید، اما موفق شده یک محیط تنگ اما قابل باور برای مکانی که ما بعدا میفهمیم یک سوپرمارکت بزرگ است، ارائه دهد. احتمال گم شدن شما در مراحل بازی کم است، چون همیشه مشخص است مسیر درست کدام است و حتی اگر از مسیر اصلی نیز منحرف شوید، راه دوری نخواهید رفت و سریع به مسیر اصلی بر خواهید گشت.
موزیک بازی نیز خوب است. در بعضی نقاط، موزیک آرام در حال پخش شدن است و ناگهان با باز شدن در و هجوم زامبیها به داخل، به طور ناگهانی صدایش زیاد میشود و شرایط خوبی را برای یک جامپ اسکر به وجود میآورد. در بقیهی مواقع، مخصوصا در زمان باس فایتها، به خوبی با فضا و اتمسفر دنیای بازی هماهنگ است و باعث میشود حس ترس و ناآرامی به خوبی به شما منتقل شود. با توجه به اینکه این بازی یک بازی پانزده دلاری است، و با توجه به این سطح کیفیت، توصیهی آن به دیگران کمی سخت است. با این که بازی نکات بسیار خوبی مانند گرافیک عالی برای این سبک بازی، موزیک خوب و گیمپلی مناسب و لذت بخش دارد، اما نکاتی مانند نحوهی نه چندان درست تحویل داستان به مخاطب و قطعه قطعه گفتن آن، چند مشکل در گیمپلی و تکراری بودن برخی از نقاط در نقشهی بازی و طول کم آن که تقریبا پنج ساعت است، باعث میشود تا این بازی نتواند تمام پتانسیل خود را شکوفا کند و به یک بازی عالی تبدیل شود. اما با حساب همهی این حرفها، باز هم بازی به طرز نسبتا راضی کنندهای خوب است و مخصوصا با توجه به اکشنهای دیوانهوارش، موفق میشود خود را به سطح قابل قبول برساند.
خلاصه و نتیجه گیری:
با توجه به طول کوتاه بازی که در حدود پنج ساعت است، و وجود نکات منفی مانند کنترل نه چندان خوب و نحوهی تحویل داستان، ممکن است افراد زیادی از این بازی خوششان نیاید، اما از طرفی گیمپلی خوب و گرافیک و موزیک عالیای به کمک بازی میآیند تا از تبدیل شدن آن به یک شکست جلوگیری کنند. اگر با توجه به نقد نظرتان در مورد تجربهی این بازی عوض نشده، پس ما آنرا حتما به شما توصیه میکنیم.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
آشغال ترین بازی دنیا
موافقم
مزخرف و خسته کننده هم اضافه کنیم
نقد خوبی بود ولی بازیشو دوست نداشتم اگه میشه نقد بازی های بهتر بزارید با تشکر 🙂
سلام خسته نباشید خدمت استادان نویسنده سایت خوب گیمفا سوالی که میپرسم ربطی به این نقد نداره هرکی خواست میتونه جواب بده منتظرشم سوال اینکه ما چون تی ویمون توی پذیرایی هس یکمی با انتخاب بازی مشکل دارم از نظر موارد از جمله صحنه های….میخوام بدونم کدوم بازی مشکل اینجوری داره که از لیست خرید خط بزنم کدوم بازی نداره که اضافه کنم منتظر نظراتون هسم :heart:
کاورش ب بازیش نمی خوره!