شاید همگی، یادتان باشد که در مقالات قبل، بارها از تأثیرات یک شاهکار داستانی گفته باشیم! اگر هم بنده نگفته باشم، دیگر دوستان بارها و بارها اشاره کرده بودند! اینکه چگونه یک شاهکار داستانی، میتواند سلول به سلول بدنتان را به گریه بیندازد! چند روز پیش بود که پس از مدتها، دوباره پا به کلمبیای Bioshock Infinite برگشتم و میهمان کن لوین و دوستانش بودم! راستش، حالا که بازی جدید کیج قرار است به زودی منتشر بشود، من هم احساس اشتیاق بیشتری نسبت به قبل دارم. اشتیاقی که از عشق به تجربه آثار بیبدیل میآید. اشتیاقی که از عشق به تجربه ایدههای نو همیشه همراه من است. و خب، ظاهر ماجرا نشان میدهد که کیج، در بازیهای گذشته، خودش را به خوبی ثابت کرده و آماده است! با پیش نمایش بازی Detroit: Become human همراه ما باشید.
برای لمس کردن تاثیری که یک داستان شاهکار میتواند بر روی یک بازیباز بگذارد، میتوانید به انواع پزشکان نامی عرضه بازیهای ویدیویی از جمله آقای دکتر کن لوین و دکتر کوجیما و البته، دیوید کیج سری بزنید! بله! دیوید کیج بزرگ! کسی که با نسخههای طلاییاش میتواند میلیونها بیمار عاشق را آرام کند! شاید از بزرگترین کارهاش بتوان به ساخت انحصاری Heavy Rain اشاره کرد. عنوانی که با بازخوردهای مثبت زیادی روبرو شد، اما مهمتر از بازخوردهای مثبت و البته متا، روح خود بازی است که حسابی به دل مینشیند. وقتی خودِ اثر، با روان بازی کند، متا و نمره و بازخورد همه نقش “هویج” را بازی میکنند! و خب خوشبختانه، Heavy Rain هم دقیقاً همینطور عمل کرد و با نسخه جادویی دیوید کیج، همه را به “هویج” تبدیل کرد! هدف مشخص بود، بازهم قدرت افزودن بر حرفی که مدتهاست آتش آن گر گرفته. دیدگاهی که باید نسبت به بازیهای رایانهای عوض شود و تمام قضاوتهای اشتباهی که باید ریشهکن شوند. کیج، یک نابغه بسیار قدرتمند است! او روانشناسی بلد است، همچنین جامعه اطرافش را به خوبی میفهمد و درک فوقالعادهای از انسان و احساساتش دارد! این است که یک بازی مانند Heavy Rain میتواند با تک تک سلولهای بدنمان ارتباط داشته باشد و با آنها حرف بزند. احساس گناه، عشق و تقریباً هرچه را که با کلمه “انسان” بتوان ربط داد! خبر خوب این است که دیوید کیج، سالهاست امتحانش را پس داده. او بارها ثابت کرده که از انجام ریسکهای بزرگ و صدالبته احمقانه هیچ ترسی ندارد، چرا که همین ریسک احمقانه میتواند باعث ساخت یک بازی فوقالعاده هوشمندانه و بینظیر بشود؛ و خبر بهتر هم این است که کیج، ساخت بازی جدیدش را تمام کرده است!
بحث نابودی و یا انقراض نسل کنونی بشر از مدتهاست که مطرح شده و هنوز هم ادامه دارد. همانگونه که استیون هاوکینگ (خدابیامرز!) قبل از مرگش نیز به آن اشاره کرده بود! ایدههای زیادی هم تاکنون در این باب مطرح شده است؛ برای مثال، عوامل طبیعی و جنگها و بمبهای اتمی، اما از ایدههایی که شاید خیلی هم احمقانه نباشند، نابودی، به دست همان تکنولوژی بی رحمی است که خودمان با عشق تمام آن را ساختیم!همان چیزی که کیج روی آن دست میگذارد. هوش مصنوعی، اگر به درجه بالایی از قدرت برسد، قطعاً تهدید کننده و خطرناک خواهد بود. اما روایت انزوای بشر، از زبان دیوید کیج کیج چگونه خواهد بود؟ با بنده، حسین غزالی و پیشنمایش بازی Detroit: Become a human همراه باشید.
هدف من همیشه ساخت بازی و روایت داستانی است که برای خودم اهمیت داشته باشد؛ داستانی که تاثیرگذار، عمیق و جذاب باشد و یکی از وظایف من بهعنوان بازیساز، ارائه تجربهای است که مردم انتظارش را ندارند. در واقع اگر من میخواستم آثاری بسازم که همه انتظارشان را دارند، هرگز از من بهعنوان یک بازیساز خلاق یاد نمیشد. من همواره دوست دارم تجربهای تاثیرگذار و معنیدار خلق کنم و به نظرم طرفداران باید بازی را تجربه و صحنههای مختلف آن را در ارتباط با یکدیگر بررسی کنند تا بتوانند قضاوت درستی در مورد آن داشته باشند.
هنوز یک روز از نمایش تریلر جدید بازی نگذشته بود که ۲۵ سازمان با نام و نشان، و بی نام و نشان شروع به جوسازی علیه بازی کردند! سازمان حمایت از حقوق کودکان کمی از حال رفته، همچنین ستاد مبارزه با تریلرهای با رزولوشن کمتر از ۱۰۸۰p با یکدیگر متحد شدند و برچسب خشونت علیه کودکان را محکم بر سر دیوید کیج زدند! جالب است که در همین حوالی، مقالههایی نیز درباره خشونت افراطی در تریلر The Last Of US: Part II نوشته شد! نکته جالب ماجرا هم آن است که در همین سینمای ایالات متحده، خشونت علیه زنان خط قرمز را هم رد کرده و در یمن، کودکان فقط سیلی نمیخورند! ولی ظاهرا، دیواری کوتاهتر از بازیهای ویدیویی هیچثوت وجود نخواهد داشت. اما چیزی که مهم است، خودِ دیوید کیج است و بس. چرا که پس از این حواشی،او در مصاحبهای با یوروگیمر، تکلیف همه را مشخص کرد:
قطعا همیشه افرادی خواهند بود که تصور میکنند ما از این دست مسائل سواستفاده میکنیم، اما واقعیت اینچنین نیست. بازی Detroit: Become Human اثری در مورد خشونت نیست، بلکه اثری در مورد شخصیت کارا است و این اتفاقات هم بخشی از زندگی وی هستند. در واقع کارا داستان بسیار زیبایی دارد و امیدوارم که پس از تجربه بازی، این داستان بتواند تاثیری را که مد نظر ما است، روی مخاطب بگذارد.
در ادامه بازهم به این نکته اشاره کرد که:
کار ما به این شکل است که میدانیم در حال کار روی یک تجربه به مراتب بزرگتر و اساسیتر هستیم؛ تجربهای که قرار است معنی عمیقی داشته باشد. تجربهای که قرار است داستانی عالی روایت کند و گاهی هم در این بین، وارد قسمتهای تاریک زندگی خواهد شد. در این حالت است که شما تبدیل به یک نویسنده خوب میشوید و سعی میکنید با ورود به جنبههای تاریک، به مسائل مهم و ارزشمندی بپردازید. پس در کل به این شکل نیست که من عمدا بخواهم با نشان دادن خشونت توجه دیگران را جلب کنم؛ بلکه هدف من پرداختن به موضوعی تاثیرگذار و عمیق است.
اگر این حرفها بازهم شما را قانع نمیکند، بگذارید بازهم یادآوری کنم که کیج، به ریسکها و انتخابهای دیوانهوار، نبوغ و خلاقیت غیرقابل انکارش معروف است. همانند چیزی که در عناوین قبلی او دیدیم. قبل از اینکه وارد بحثهای مهمتر بشویم، بهتر است به این نکته اشاره کنم که موتور گرافیکی بازی دستخوش تغییرات مهمی شده است. به طوری که عمده تمرکز استودیو کوانتوم دریم، بر روی چهره و نورپردازیهای فنی صرف شده. ظاهراً، این تغییرات آنقدر خوب پیش رفتهاند که حتی کارگردان، آن را تحولی در جلوههای بصری بازیهای PS4 میداند.
همه اینها را گفتم و گفتم، تا به نقطه اصلی و مهم بازی برسم! بله، داستان. نقطه جوشان و زیبای Detroit! همان کلمهای که در Heavy Rain، با روح و روانمان بازی میکرد. بالاتر، کمی درباره پسزمینه داستانی عنوان جدید استودیو کوانتوم دریم صحبت کردیم. اما اکنون، به صورت گستردهتر به آن خواهیم پرداخت:
به سالها بعد میرویم، اینجا همین زمین است و همان آسمان؛ البته با محتویاتی که زمین تا آسمان با قدیم فرق میکنند. حالا دیگر، آرزوهایی که زمانی بر روی دفتر نقاشی بودند، روی تابلوهای تبلیغاتی شهر نقش بستند. اندروید، دیگر نام یک سیستم عامل برای لوازم الکترونیک نیست؛ بلکه محصول جدید کمپانی سایبرلایف است که اکنون، در همه جا منتشر شده. رباتهای خانگی پیشرفتهای که نه احساس دارند، نه عشق و نه خسته میشوند. آنها یک برده با استقامت بینهایت، و البته قیمت بالا هستند. کمپانی سایبرلایف، بالاخره توانسته تا جهان را متقاعد به بیدردسر بودن محصولاتش بکند. و آنقدر این اتفاق، مضحک رقم خورده که دیگر باید دست زن و بچهمان را بگیریم و بریم بیرون و یک اندروید بخریم!

همه اطلاعاتی که برای خرید یک اندروید نیاز دارید همینجاست! رنگ لباس، مو و ویژگیهای برده جدیدتان را انتخاب کنید!
در دنیایی پر از اندرویدها و سیستمهای برنامهریزی شده، ناگهان گروهی از اندرویدها به مرزی از آگاهی میرسند که توان تشخیص اتفاقات اطراف را داشته باشند؛ کم کم، این آگاهی، باعث بهوجود آمدن جنبشی در دنیای اندرویدها میشود. کارا یکی از همین اندرویدهاست. از همان تریلرهای اولیه Detroit میتوان متوجه روحی بود که دیوید کیج در بازی نهاده. اگرچه این ایده، بارها و بارها در سینما و دنیای ادبیات و حتی بازیهای ویدیویی استفاده شده، اما اگر کیج میخواهد دیترویت، همان چیزی بشود که باید، بایستی تا مثل همیشه از نبوغ خود تمام استفاده را ببرد و با بهرهگیری از پیچش داستانی و ریسکهایی که در این مسیر وجود دارد، کفه ترازو را به نفع خودش بچرخاند. خب اگر هم بخواهیم صادق باشیم، باید بگوییم که طراح ارشد بازی نیز همین کار را انجام داده! حتی با تجربه دموی کوتاه بازی هم میتوان به این نتیجه رسید که انتخابهای متفاوت، چقدر زیاد و تأثیرگذار هستند و طراحی مراحل، اصلا کار یکی دوسال نبوده و زمان قابل توجهی صرف ساخت بازی شده.
بله! این آرزوهای زیبای انسان، همانقدر که زیبا و رویایی هستند، ترسناک و دلهرهآور نیز بهنظر میرسند. تکنولوژی، همانقدر که زیباست، وحشتناک نیز خواهد بود. کیج و تیمش، ۸ سال پیش امتحانشان را پس دادهاند. ساخت بازیهایی که دیگر، تنها یک سرگرمی نیستند. بازیهایی که معنا و مفهوم بازی را دستخوش تغییر کردند. البته، از حق هم نگذریم، تنها دیوید کیج نبود که در این سالهای اخیر، دست به همچین کار شجاعانهای زده بود. همانطور که بالاتر اشاره کردیم، پزشکان نامی زیادی بودند که این شجاعت را به خرج دادند. بازی Life Is Strange را بیاد بیاورید! آن انتخابها و نتایج، آن شخصیتپردازیهای بینظیر، و یا حتی انتخابهای گرالت، بایوشاک و کلی عنوان دیگر… .
گیمپلی Detroit: Become Human همانند دیگر آثار کیج، و استودیو کوانتوم دریم، معمولاً آن گیمپلی سریع و روانی نیست که در اکثر بازیهای امروزی میبینیم. در دیترویت نیز، از سیستم Quick-time Events استفاده شده. سیستمی که البته به دل هر نوع گیمری نمینشیند و بیشتر نوعی کمک به نقطه قوت اصلی اثر، یعنی داستان آن است. علاوه بر این، شما در طول بازی، موظف هستید تا از میان دیالوگهای انتخابی، جمله مد نظر خود را انتخاب کنید. در واقع، به مانند همه بازیهایی که تاکنون در این سیستم دیدهاید، دیترویت نیز در انتخاب، عمل و نتیجه خلاصه میشود؛ اینبار خیلی قویتر از همیشه و با دایره انتخابهای فوقالعاده استثنایی! گویا دیترویت اینبار، به شدت مصمم است تا استانداردهای جدیدی به بازیهای همسوی خود دیکته کند! دهها دیالوگ، انتخاب و شرایط مختلف در لحظه، برای شماست و همانگونه هم که از تریلرهای بازی دیدیم، همگی به طرز فوقالعادهای با یکدیگر در ارتباط هستند. هر تصمیمی که بگیرید، حتی ریزترین و بیاهمیتترین تصمیمتان، درنهایت ممکن است تغییر بزرگی در روند داستانی ایجاد کند. داستانی که کارگردانش، خودِ شما هستید. مثلا در همین سکانسی که پدر دخترک از راه پله بالا میرود و در شرایط روحی خوبی قرار ندارد، دهها تصمیم و انتخاب، مستقیماً پیشروی شماست. همین گزینههایی که با فونت ریز نوشته شدهاند، در نهایت باعث رقم خوردن تغییرات بزرگ در داستان دیترویت خواهند بود. حتی دیوید کیج نیز بازها گفته بود که کنار هم چیدن تمامی این داستانها، خودش یک پازل بزرگتر برای استودیو کوانتوم دریم به وجود آورده بود.
شما داستان سه اندروید را دنبال میکنید. سه اندروید متفاوت و البته ماجرایی که به هر سه آنان گره خورده است. انقلابی که دیر یا زود، هر سه آنان را با خود خواهد برد. “کانر”، “مارکوس” و “کارا”، سه اندروید داستان کیج هستند. جالب اینجاست که دیگر، قرار نیست از آن داستانهای کلیشهای سه نفره بشنویم! خیر! جالب اینجاست که در این سه نفر، هر کدام خط فکر متفاوتی نسبت به دیگری دارد و دقیقاً، همین مزیت است که به نکات مثبت بازی میافزاید. مارکوس، در تلاش است تا روح خفته دیگر اندرویدها را بیدار کند و به آنها بفهماند که انسانها، تنها، ظالمانی هستند که آنها را کنترل میکنند. روح انقلابی مارکوس، قطعاً میتواند درگیریهای بینظیری را در بازی رقم بزند. اما جالبتر از مارکوس، شخصیت کانر است، کسی که برخلاف مارک، میخواهد تا به انسانها آسیبی نرسد و هرطور که شده، شورشها را کنترل کند. مظلومتر از همه اما، (البته فعلاً) شخصیت کارا است! اندرویدی که ظاهراً بیشتر از بقیه عواطف و احساسات دارد و دلسوزتر از باقی است؛ همانطور که در تریلر پاریس دیدیم، او تنها به عنوان یک اندروید خانه دار و عادی استخدام شده بود، اما کم کم، کار به جایی میرسد که بتواند جان دخترک را نجات بدهد. تمامی این پیچشهای داستانی، درنهایت، باعث شکلگیری همچین عنوانی شد. و از آنجا که همه ما، با سازنده و دیوانهبازیهایش آشنا هستیم، نباید نگران چیزی باشیم. حتی همان بحث بیجهت و غیرمنطقی برخی غیرمتخصص درباره صحنههای خشن و کودکان! چرا که تا جایی که خطوط قرمز، دست نخورده باشند، همه چی عالی است و اتفاقاً گاهی، همین رد کردن خطوط قرمز، شاهکار میآفریند. مانند چیزی که در باطن بایوشاک اینفینیت دیدیم. همه چیز آماده است تا اشک را بر روی گونههایتان جاری کند، یا اینکه سرخی خشم را روی گونههایتان سایه بزند. میگوید دیدن این تصاویر، باعث میشود تا فردا پسفردا، ما هم یک سرپرست بد رفتار بشویم، یا برویم بالای یک ساختمان، کلت بگیریم رو سر دخترک مردم، و داد و هوار بکشیم! در صورتی که به دست بعضی از عزیزان، هر روز هزاران دخترک و پسرک در وخیمترین وضعیت ممکن به قتل میرسند! قضاوت با خودتان!
نظر شما چیست؟ آیا ساخته جدید کیج و استودیو کوانتوم دریم، میتواند بار دیگر، رازهای جدیدی از دنیای بازیهای ویدیویی به ما نشان بدهد؟
نظرات
Spam
میشه گاد رو با تمام اپگرید ها و زره ها از اول شروع کرد؟؟؟
همون new game plus
نه دوست من
ولی پیشنهاد می کنم یه بار با درجه متوسط بازی رو فقط انجام بدی و ازش لذت ببری بعد با درجه راحت هر چی تروفی توش هست و جمع کنی و بعدشم اگه چالش و از این جور چیزا دوست داری ۲ درجه سختی بالای بازی رو تجربه کنی
کیج بعد از میکامی برای من بهترین بازی ساز دنیاست. هنوز که هنوزه تک تک سکانسهای فارنهایت یادمه بعد از این همه سال که گذشت. هوی رین هم جزو سه بازی برتر عمرم بود. قطعا دیترویت هم شاهکار میشه. به شدت منتظرم.
بدددددددد موافقم باهات…
احساسات بخشی از اندروید هاست و در مقالتون گفتید که اون اندروید ها عشقی و احساسی ندارند که غلطه صد در صد
کارا احساساتش دلسوزی و مهربونی و اصلا به همین دلیله توی تریلر دوم تلاش می کنه دختر بچه رو از بابای معتاد به الکلش نجات بده
کانر هم بسیار جدیه و خیلی سخت میشه ناراحتش کرد ولی خوب عصبی میشه به موقعش
مارکوس هم چیزی ازش ندیدم ولی با روحیه انقلابیش اونم قطعا احساسات داره
اون خانم رباتیه خیلی بانوی خوبیه
ممنون آقای غزالی مث همیشه زیبا و خواندنی ایشالا به زودی تجربه ش کنیم
واقعااااا خیلی ها شعورشون هنوز به بازی های حضرت کیج نمیرسه واقعااا متاسفم!!! -_-