به دنیای هیولاها خوش آمدید | نقد و بررسی بازی Monster Hunter: World
انتخاب سلاح و ادوات جنگی، پذیرفتن قرارداد کشتن یک هیولا، آماده شدن برای نبرد، جدالی سهمگین و شکار هیولا، گرفتن دستمزد و به دست آوردن غنائم، قویتر شدن سلاحها و جنگافزارها و پذیرفتن قراردادی جدید. این چرخه، خلاصهای است از بازی Monster Hunter: World ، که ژانویه امسال یعنی سال ۲۰۱۸ میلادی برای پلتفرمهای Play Station 4 و Xbox One توسط کمپانی Capcom منتشر گردید و احتمالاً همین امسال برای Microsoft Windows نیز عرضه خواهد شد. از سال ۲۰۰۶ تا کنون «شکارچی هیولا: جهان» اولین نسخه از این سری است که در انحصار کنسولهای کمپانی نینتندو نیست( حدود ۱۲ سال پیش Monster Hunter 2 برای Play Station 2 منتشر شده بود). بازگشت این فرنچایز به کنسولهایی با تعداد بازیکنان بیشتر، بدون تردید بازگشتی باشکوه بوده است. از فروش مناسب این عنوان گرفته تا کسب متاهای عالی ۹۱ و ۹۳ (به ترتیب برای PS4 و Xbox One) همه و همه نشان از موفقیت این عنوان دارند. اما آیا به راستی این عنوان شایسته کسب این نمرات هست یا خیر؟ و این که آیا همه بازیبازان میتوانند از آن لذت ببرند؟ یا بازی مشخصاتی دارد که ممکن است مناسب برخی از گیمرها نباشد؟ در این مقاله، بخشهای مختلف این عنوان بررسی میگردد و شاید پس از آن، راحتتر بتوان به سؤالات فوق پاسخ داد. پس با گیمفا و نقد و بررسی Monster Hunter: World همراه باشید.
در بازی Monster Hunter World که از این به بعد، به آن MH:W خواهیم گفت، همچون عناوین قبلی این سری، بازیباز بازی را در نقش یک شکارچی آغاز مینماید. پس از شخصیسازی ظاهر کاراکتر اصلی بازی و پالیکو(گربه همراه بازیباز) شکارچی برای کمک به گروهی از محققان، به سرزمین «New World» سفر میکند تا هم در برابر خطرات این منطقه، از آنها دفاع کند و هم هیولاهای خاصی را شکار کرده تا گروه بتواند بر روی آنها، تحقیقات مورد نظرش را انجام دهد. در این سفر کشتی آنها از طرف یک اژدها به نام زورا مگداروس مورد حمله قرار میگیرد. شکارچی و همکارش از دیگر اعضای گروه جدا میشوند. آنها باید با تلاش خود، به مقر اصلی و امن بازی، یعنی آسترا رسیده تا آماده ماجراهای بعدی شوند، که این ماجراها چیزی جز کشتن هیولاهای گوناگون نخواهد بود.
در نسخههای قبلی این سری داستان بازی به نوعی مقدمهای برای ورود به دنیای بازی بود و گیمر با انجام مأموریتهای ساده داستانی، آماده انجام مأموریتهای سختتر میشد اما در این سری اوضاع این گونه نیست. به پایان بردن بخش داستانی بازی که حدود ۴۰ تا ۵۰ ساعت به طول خواهد انجامید، شامل انجام مأموریتهای کوچک و ساده و بزرگ و پیچیده و دشواری خواهد بود. بین مأموریتها نیز میتوانید در دهکده زیبای Astera که همان هاب و مآمن اصلی بازی است به گشت و گذار پرداخته و از محیط بینهایت زیبا و شاد آن لذت ببرید. طبیعی است که با توجه به داستان محور نبودن بازی، نباید انتظار زیادی هم از داستان این عنوان داشت، اما داستان بازی تا بیش از اندازه آبکی و کلیشهای و قابل پیشبینی است. بخش داستانی بازی فقط برای این وجود دارد، تا کمی تنوع به بازی بدهد و یکی از ابزارهایی باشد که در جهت تکراری نشدن بازی به کار میروند. در واقع با شنیدن این که بازی، نقشآفرینی است و ۵۰ ساعت هم بخش داستانی دارد، نباید فکر کنید که این عنوان داستان قوی و عمیقی نیز خواهد داشت. راستش نمیتوان این مسئله را ایرادی اساسی و ضعفی جدی برای بازی به حساب آورد زیرا همانگونه که ذکر شد MH:W عنوانی داستان محور نیست. ولی باید به این مسئله اشاره کرد که بازیهای دیگری مانند این عنوان بودهاند که نیازی به داستان خیلی قوی نداشته و بدون یک روایت عالی نیز جذاب بودهاند، اما باز هم سعی کردهاند داستانی عالی و عمیق خلق کنند ( مانند عناوین میازاکی مانند سری Dark Souls). و خب همین مسائل است که باعث میشود یک بازی از مرحله جذاب بودن و لذتبخش بودن عبور کرده و به مرتبه شاهکار بودن برسد.
سرزمین «New World» خالی از جمعیت انسانی میباشد. اما تا دلتان بخواهد پر است از هیولاهای گوناگون و خطرناک. قرار است تا شکارچی، هیولاهایی را کشته و یا به دام انداخته و در ازای آن پول دریافت کند. او فاقد هر گونه ویژگی ذهنی خارقالعاده و یا جادو و نیروهای عجیب و غریب است. قدرت او سلاح و زره و ادوات جنگیای است که در اختیار دارد و هدف از بازی نیز قویتر کردن آنهاست. در بازی ۱۴ سلاح گوناگون وجود دارند که طراحی فوقالعادهای دارند و حتی به دست گرفتن و راه رفتن با آنها هم لذتبخش است. سلاحهای اغلب بسیار بزرگ و سنگین بازی، به گیمر حس قدرت و اعتماد به نفس برای کشتن هیولاهای عظیمالجثه خواهند داد. ضمن آن که این ۱۴ سلاح به هیچ عنوان تکراری و شبیه به هم طراحی نشدهاند. از شمشیر و نیزه و پتک گرفته تا تیرکمان و آتشافروز و … هر کدام شیوه بازی و انیمیشنهای مخصوص به خود را دارند. در واقع میتوان گفت گیمر هیچگاه از سلاحهای بازی خسته نخواهد شد. همچنین بسیار بعید است که کسی نتواند سلاح مورد علاقه خود را در میان این ۱۴ سلاح پیدا کند. برای ارتقا این سلاحها میتوان از لوت کردن هیولاها پس از شکارشان و همچنین پول درون بازی استفاده کرد که راه اصلی به دست آوردن آن، انجام قراردادها و کشتن هیولاها و همچنین کسب غنائم پس از انجام هر مأموریت است. بازیباز با ارتقا این سلاحها و همچنین زرههای بازی، قویتر میشود و میتواند با کشتن هیولاهای جانسختتر، باز هم سلاحهای خود را ارتقا دهد. این ارتقا و قویتر شدن سلاحها، کاملاً در طول بازی به چشم میآید و به عنوان انگیزهای برای ادامه بازی، مناسب است. بازی پر است از آیتمهای زیاد، ترکیبات بیشمار مواد اولیه و ساخت و ساز ادوات جدید و همچنین غذاهای گوناگون و اثرات مختلفی که میتوانند بگذارند. بازی آنقدر آیتم و وسیله و سلاح و زره و چیزاهای دیگر دارد که اگر اولین بارتان است که یک Monster Hunter بایز میکنید قطعا گمراه و گیج خواهید شد. اگر هم تا به حال تجربه بازیهای نقشآفرینی نداشته اید که اوضاع بدتر هم خواهد شد. راستش این پیچیده بودن، که به طور کل برای یک بازی نقشآفرینی یک مزیت به شمار میآید، ممکن است شما را در ابتدا بترساند و حتی از بازی زده کند. اما اگر بتوانید به طور کامل با این موارد خو بگیرید قطعاً از وسعت و تنوع آن لذت خواهید برد.
MH:W در شاخه نقشآفرینی اکشن سوم شخص جهانباز قرار میگیرد(Third Person Perspective , Action Role Playing ، Open World). هسته اصلی بازی شامل مأموریتهایی است که شامل کشتن یا اسیرکردن هیولایی بزرگ در مدتزمان محدود است که معمولاً ۵۰ دقیقه برای آن در نظر گرفته میشود. حال میتوان به صورت تک نفره به انجام مأموریت پرداخت و یا به صورت آنلاین با ۱، ۲ و یا ۳ گیمر دیگر همراه شد. پذیرفتن قراردادها از طریق Quest Board و یا همان تابلو اعلانات بازی صورت خواهد گرفت و در آنجا میتوان مأموریتی مناسب خود را به سادگی پیدا کرد و با انجام آن جوایزی به دست آورد. در صورت بازی به صورت تک یا دو نفره پالیکوها و یا همان گربههای همراه هم در انجام مأموریت کمکحال بازیبازان خواهند بود. پالیکو بسیار دوستداشتنی طراحی شده و میتواند در نبرد نیز، بسیار تعیینکننده باشد.
در مورد محیط بازی هر چقدر هم که تعریف کنیم کم است. دنیای بازی پر است از پوششهای گیاهی و همچنین هیولاهای مختلف که کاملاً مانند دایناسورها طراحی شدهاند. زیستبوم بازی به زیبایی و پویایی هر چه تمامتر کار شده و تمام هیولاها و حیوانات بازی برای اهداف گوناگون خود کاملاً از آن بهره میبرند. برای مثال هیولاها سعی میکنند به زیر آب و یا حتی خاک رفته و از پایین و به طور ناگهانی به شما حمله کنند. موجودات با یکدیگر ارتباط داشته و اگر دعوا و یا جدالی مشاهده کنند بعضاً خود نیز وارد آن میشوند تا شاید از این آشفتهبازار نفعی ببرند. موجودات کوچکتر معمولاً سعی میکنند ضعف جثه خود را با حرکت کردن و جنگیدن به صورت گروهی جبران کنند و هیولاهای بزرگ بعضاً برای قدرتنمایی و نشان دادن آن که خود رئیس منطقهاند، به نزاع و دعوا با یکدیگر میپردازند. در بازی بسیار پیش میآید که گیمر برای کشتن هیولایی بزرگ در تقلاست و به یکباره هیولای عظیم و قدرتمند دیگری نیز به دعوا با هیولای دیگر وارد شده و ناخودآگاه کمکحال بازیباز خواهد شد. نبرد خونین و نفسگیری که میان دو غول قدرتمند شکلگرفته، به همراه انیمیشنهای بسیار باکیفیت و خارقالعاده طراحی شده برای آن، حس و حالی حماسی به بازی میدهد و نتیجه، به وجود آمدن صحنههایی از جدال موجوداتی است که مشابه آنها را بارها در مستندهای حیوانات دیدهایم و ما را به وجد آوردهاند.
از لحظهای که محدودیت زمانی برای کشتن هیولای مورد نظر آغاز میگردد، دقایقی طول خواهد کشید تا گیمر بتواند او را پیدا کند. این فرایند شامل پیدا کردن ردپایی از او و همچنین دنبال کردن آن ردپاها و یا سرنخها است. پس از آن که به هیولای مورد نظر رسیدیم نوبت به کشتن آن خواهد رسید که در برخی مواقع بسیار سخت و نفسگیر خواهد بود. هیولاهای بازی روباتهایی ساده نیستند که مجموعهای از حرکات تکراری و قابل پیشبینی را به طور مداوم انجام دهند. هوش و ذکاوتی که توسط سازندگان بازی برای آنها خلق شده، ستودنیاست. آنها گاهی اوقات بیپروا به گیمر حمله کرده و گاهی نیز محافظهکارانه عمل میکنند. بعضی وقتها نیز که اوضاع را مناسب نمیبینند پا به فرار میگذارند و باید دقایقی آنها را تعقیب کرد تا گیرشان انداخت. هنگامی که زخم شدیدی میخورند وحشی و جری شده و بیمحابا خود را به آب و آتش میزنند تا به شما آسیب برسانند. زمانهایی نیز با شدت تمام جیغ میکشند طوری که شخصیت بازی مجبور به گرفتن گوشهای خود خواهد شد و برای چند ثانیه قادر نخواهد بود به نبرد خود ادامه دهد. تمام این حرکات، رنگ واقعی بودن به آن هیولا میدهد. این احساس که او حقیقی است و هوش دارد، باعث میشود ما نیز نسبت به او حس داشته باشیم و یکی از عوامل موفقیت این بازی هم هنر سازندگان در القای این حس است. گاهی اوقات که خیلی آسیب میبینیم، از هیولا حرصمان خواهد گرفت و به او فحش خواهیم داد و سپس زمانی که بر روی زمین افتاده و از درد به خود میپیچد، دلمان خنک خواهد شد. گاهی پس از شکست عصبانی خواهیم شد و خواهیم گفت این بار هر طوری شده تو را خواهم کشت! و سپس با کشتن او لذت انتقام را خواهیم چشید.
تمام نکاتی که تاکنون از گیمپلی بازی بیان شد، فقط و فقط نوید یک شاهکار را به خواننده خواهند داد، اما متأسفانه عواملی نیز هستند که به این عنوان لطمه وارد میکنند. عواملی که تا حدی نیز میتوانند سلیقهای باشند اما از دید من، اگر نبودند میتوانستیم با عنوانی بهتر طرف باشیم. اولین نکته منفی که در بازی به چشم خواهد خورد، نحوه ضربه زدن با سلاحهاست. در بازیهای مشابه سوم شخص که با شمشیر یا هر سلاح دیگری به دشمنان آسیب وارد میکنیم، گزینه قفل کردن بر روی دشمنان (Lock on) قابلیتی است بسیار کاربردی، که باعث میگردد ضرباتمان به هدف نشسته و همچنین دشمن از صفحه نمایش خارج نشود. متأسفانه این عامل در این عنوان بسیار ضعیف کار شده است. در بازی بسیار دیده خواهد شد که ضربات به جای برخورد به حریف به هوا برخورد خواهند کرد و همچنین حتی پس از Lock کردن روی دشمنان، آنها از زاویه دوربین بازی خارج شدهاند! گاهی ضرباتی به بدن هیولا برخورد کرده و باعث آسیب میشوند و گاهی نیز همان ضربات، تقریبا در همان موقعیت اصلاً به او اصابت نمیکنند، طوری که گویا سیستمی تصادفی و Random برای میزان آسیب به دشمن وجود دارد. البته همه سلاحها این گونه نیستند و همیشه این اتفاقات رخ نخواهند داد، اما همان طور که ذکر شد، این عامل به تجربه کلی عنوان، ضربه خواهد زد. ویژگی دیگری که در بازی قرار دارد و خب قطعاً مدافعانی قابل احترام هم خواهد داشت، نشان ندادن میزان سلامتی هیولاها و آسیبی که به آنها وارد شده. در واقع نمیتوانیم میزان سلامت دشمنان را به صورت نواری ساده در صفحه نمایش بازی مشاهده کنیم، بلکه باید از لنگانلنگان راه رفتن هیولاها، یا افتادن آنها بر روی زمین و پیچیدن آنها به خودشان و یا روشهای غیرمستقیم دیگر، زمان مرگ آنها را تخمین بزنیم. جدا از مزایای این مسئله، یعنی واقعیتر شدن مبارزات و همچنین هیجان ناشی از نامشخص بودن نتیجه نبرد تا انتها، این عامل بعضاً باعث سرخوردگی و بیانگیزگی بازیباز خواهد شد. فرض کنید که ده دقیقه از نبرد باقی مانده و شما واقعاً نمیدانید که آیا این زمان برای کشتن هیولا کافی است یا خیر زیرا تا کنون علائمی از آسیب دیدگی در او مشاهده نکردهاید. در نتیجه ناخودآگاه پیش خود خواهید گفت احتمالاً بیجهت وقت خود را تلف خواهم کرد در حالی که امکان ندارد او در این زمان کشته شود. صحبت از واقعی بودن و حس باورپذیری بازی شد که باید گفت متأسفانه MH:W مشکلات عدیدهای در این زمینه دارد. برای مثال در بازی بشکههایی پر از باروت و مواد منفجره وجود دارند که تقریباً نصف قد شخصیت اصلی بازی هستند و با آنها میتوان به هیولاها آسیب زیادی وارد نمود. طبیعتاً در یک بازی باورپذیر که قرار است در آن باور کنیم که شکارچی هیولا هستیم، نخواهیم توانست این بشکهها را در جیب خود حمل کرده و هر وقت خواستیم آنها را ظاهر کنیم. اما در این بازی این امر امکانپذیر خواهد بود. این تنها مثالی ساده بود از وجود عناصر بسیاری در بازی، که دائم به ما یادآوری میکنند این عنوان یک بازی است و قرار است فقط از آن لذت ببریم و قرار نیست باور کنیم که واقعاً یک شکارچی هیولا هستیم. در واقع MH:W برای افرادی که تمایل دارند کاملاً در نقش خود در بازی فرو بروند و باور کنند که در محیط بازی هستند خیلی مناسب نخواهد بود.
خب برگردیم به نکات مثبت بازی. در بازی آیتمها و امکانات بسیار گسترده و زیادی برای از بین بردن هیولاها وجود دارد که باعث میشوند گیمپلی بازی خسته کننده نشود. از تلههای گوناگون و بشکههای باروت و شوک الکتریکی گرفته، تا انواع و اقسام تیرها و سلاحهای گرم. ترکیب و به کار گیری این امکانات با یکدیگر، به همراه آسیب رساندن به هیولاها از طریق استفاده از محیط و طبیعت و یا روبرو کردن آنها با هیولاهای دیگر، همه و همه باعث بروز خلاقیت بازیکنندگان و افزایش تعداد راههای کشتن یا اسیر کردن هیولاهای گوناگون خواهد شد. ضمن آن که هیولاها با یکدیگر کاملاً متفاوتاند و شکست هر کدام از آنها استراتژیها و روشهای گوناگونی را طلب میکند.
در بازی باید دائم مراقب نوار سلامتی و نوار استقامت خود نیز نیز باشیم. با تمام شدن نوار سلامتی به یکی از مقرهای اولیه در نقشه باز خواهیم گشت و زمانی طول خواهد کشید که دوباره به هیولا برسیم. همچنین اگر این اتفاق سه بار رخ دهد در مأموریت با شکست مواجه خواهیم شد. پس از ضربات پیاپی و کار زیاد با سلاحها، آنها کند شده و کارایی خود را از دست خواهند داد و لازم است لحظهای از مهلکه دور شده و سلاح خود را تیز کنیم. تمام این نکات باعث پیچیده شدن بازی شده و خب پیچیدگی زیاد و توجه همزمان به چندین موضوع توانسته است، باعث جذاب شدن هر چه بیشتر بازی شود.
گرافیک بازی چه از دید هنری و چه از منظر فنی عالی کار شده است. بافتها برای یک عنوان نقشآفرینی جهان باز، کاملاً باکیفیت و قابل قبولاند. محیط بازی زیبا، زنده و پویاست. در آن، فراوان از رنگهای شاد و همچنین نور زیاد استفاده شده است، تا بازی بسیار چشمنواز شود. نورپردازی و سایهزنی طبیعی و زیبا کار شدهاند. طراحی هیولاها و حیوانات دیگر نیز عالی از آب درآمده، که خب این طراحیها شدیداً الهام گرفته و یادآور دایناسورها هستند. در بازی باگهایی نیز کم و بیش مشاهده میشود که تعدادشان به حدی نیست که لذت بردن از بازی را تحت تأثیر خود قرار دهند و خب شاید با آپدیتهای بعدی به طور کامل برطرف شوند. هاب اصلی بازی یعنی همان Astera بینهایت زیبا و پویا و شاد طراحی شده و گشت و گذار در آن از بهترین لحظات بازی است. انیمیشنهایی که در این دهکده زیبا طراحی شده از جمله صحنه پختن غذا توسط آشپزها بسیار دیدنی است.
موسیقی بازی نیز خوب کار شده و با اتمسفر و محیط آن کاملاً سازگار است. در هنگام نبرد موسیقی حماسی میشود و هنگام گشت و گذار در محیط آرامشبخش است. در Astera نیز قطعه شادی پخش خواهد شد که بسیار زیبا و شنیدنی است. نکته جالب در مورد موسیقی بازی آن است که دقیقاً هنگام حمله هیولا به سمت گیمر موسیقی بازی بلندتر و حماسیتر میشود و همین امر به ظاهر کوچک، مبارزه را نفسگیرتر و جذابتر خواهد کرد. صداگذاری هم از نقاط قوت این عنوان به شمار میرود به خصوص صدای هیولاها و نعرهها و جیغهایشان که مخوف و با ابهتاند.
به عنوان نتیجهگیری باید گفت بازی Monster Hunter: World ویژگیهای فوقالعادهای دارد که تا به حال در بازیهای دیگر کمتر مشاهده کردهایم. از اکولوژی کاملاً پیشرفته و طبیعی بازی گرفته تا طراحی هیولاها و حیوانات بازی به همراه سیستم ارتقا ادوات و تجهیزات جنگی بسیار پیشرفته. ماهر شدن در استفاده از سلاح مورد علاقه خود و همراه شدن با دیگر بازیکنان به صورت آنلاین برای کشتن هیولاهای عظیمالجثه و هر روز قوی و قویتر شدن، همگی لذت بخشاند. اگر چه Monster Hunter: World عنوانی داستان محور نیست اما لازم به ذکر است که بخش داستانی ۴۰ تا ۵۰ ساعته بازی، نخواهد توانست طرفداران عناوین نقشآفرینی داستان محور را از نقطهنظر داستان راضی نماید. همچنین بازی در زمینه گیمپلی و به خصوص استفاده از سلاحها مشکلاتی جدی دارد که میتوانند تا حدی از ارزش نهایی کار بکاهند.
پر بحثترینها
- مایکروسافت هماکنون روی پلی استیشن بازیهای پرفروش بیشتری نسبت به سونی دارد
- خالق Nier: استودیوهای ژاپنی نمیتوانند با تکنولوژی غربیها رقابت کنند
- سیستم مورد نیاز Ghost of Tsushima مشخص شد؛ اولین بازی که روی PC از تروفیها پشتیبانی میکند
- سونی ممکن است اجرای بازیها با نرخ فریم ۳۰ روی PS5 Pro را قبول کند
- شایعه: رئسای سابق استودیوی ۳۴۳ کمپین Halo Infinite را نابود کردند
- بازی هایی که مورد بیمهری مخاطبین قرار گرفتند (قسمت دوم)
- نسخه PS5 بازی Starfield به مدت ۴ سال در دست توسعه بود
- Fallout 4 پرفروشترین بازی هفته گذشته در اروپا
- آپدیت جدید بازی Marvel’s Spider-Man 2 منتشر شد
- محبوبیت بتای Sea of Thieves روی PS5 سرورها را مختل کرده است
نظرات