جادوگر واقعی کیست؟/نقد و بررسی نسخه بتای بازی SpellForce 3
داستانی سراسر حماسه و شور؛ همراه شدن با یک حماسه
تاریخ همواره قصهگوست، قصهای به وسعت سن بشر؛ حتی قبلتر از آن، بشر همواره از سرگذشتش قصه گفته است، قصههایی بی تعداد، قصههایی که برای هر موقعیت متفاوت، روایتی متفاوت داشته و دارد، انگار قصهها بوده اند که مردم را میآفریدند نه آنکه مردم قصهها را خلق کنند. قصهها بودند که میماندند و مردم بودند که میرفتند، خیالهایی شکل میگرفت و آنهایی که خیال را شکل میدادند میرفتند، اکنون تاریخ که داستان تعریف میکرد خود تبدیل به داستان شده بود، داستان تاریخ تبدیل به افسانه شد. افسانهای که نسل به نسل روایت شد و شکل واقعیت به خود گرفت، در سرزمینی ظهور میکرد و به سرزمین دیگری صادر میشد، خدایانی از دل این افسانهها ظهور میکرد و جاودانه میشد، داستان این جاودانهها سینهبهسینه نقلشده تا به ما رسیده. داستانهایی از جنس تخیل به وسعت بیکران. داستان Spellforce ازاینگونه داستانهاست، داستانی از جنس خیال به قدمت سن بشر زاده هزاران سال پیش و نقل زمان حال. بازی SpellForce 3 ادامه نسخههای قبل نیست، ایکاش بود، خط داستانیاش فرق میکند، روایت سالهای قبل از تشکیل انجمن است. بازی تلفیق از دو سبک RPG/RST است که سبب ساختهشدن گیم پلی منحصربهفرد شده است. منتشرشده توسط شرکت THQ NORDICو توسعه Grimlore Game.
فصل سوم:
قبل از برگزاری انجمن، در سال ۵۱۸ آشوبها سرکوبشدهاند، اما تمامی کشور را به ویرانی کشانده است، ملکه بهشدت مجروح شده وکشور اکنون توسط لُرد مارشال اداره میشود، اداره کشور که از سرتاسر آن شورش در جریان است، کار بسیار سختی است. اگرچه شما یکی از پسران جادوگران (همان کسانی که تفرقه و حرص قدرت در میان آنها کشور را به ویرانی کشانده) محفل هستید، اما آیا مسئولیت خود را به پادشاهی حفظ میکنید؟و نسبت به پادشاه وفادار میمانید!؟
داستان چندوجهی SpellForce ، چند موقعیت مختلف را روایت میکند، داستان SpellForce 3 ادامه داستانهای سریهای گذشته نیست، انگار دوربین از دریچه دیگری به این سرزمین نگاه میکند، شناسایی افراد، مهم است، همانگونه که در این قسمت انسانها، اُرک ها، اِلفها راداریم، اما نیازی نیست بدانیم در قسمتهای قبل، آنها چه کردهاند. هیرو های جدید هم اضافهشدهاند، اما قهرمانان قدیمی هم هستند. برای کسانی که علاقه دارند داستان بازی را متوجه شوند، داستان فصلهای قبل را در ادامه آوردهایم.
۱۳ جادوگر از تمام کشور دور یکدیگر جمع شدند و محفلی را تشکیل دادند. هدف تشکیل این گروه یادگیری هنر جادوگری و کشف تمامی جنبههای جادوگری بود. جادوگران مهارتهای خود را گسترش دادند، تا جایی که در نسخه یک مجموعه SpellForce 1 به درجه استادی در جادوگری و در مجموعه دو این داستان راه رسیدن به جاودانگی و علم زمان را یافتند. طمع رسیدن به جاودانگی و قدرت آنها را در مراسمی در سرزمین “زو” که فال داگ برگزار کرده بود جمع کرد؛ سخنران این مراسم فال داگ درباره تشکیل انجمنی مذهبی بر اساس عقایدشان برای آنها گفت.
انجمن (شروع spellforce) آغاز آیین
آغاز آئین چند سال پس از مراسم رخ می دهد؛ انجمن مراسمها را ترتیب میداد. مراسمهایی که به افزایش قدرت جادوگران کمک میکرد. آئونیر خدای ستارهها (Aonir) کسی که جهان را به وجود آورده بود، بر نیروهای عناصر غلبه پیدا کرد و قدرت آنها را در شروع جهان گرفت. جادوگران پس از مشورت راهحل را یافتند؛ آنها دریافتند که در صورت فلکی خاصی در این سیاره ستاره آئونیر تاریک است. اما اتفاق دیگری در پس این اتحاد در حال رخ دادن بود؛ بهزودی تفرقه در میان آنها بر سر قدرت و برتری بر دیگری پدید آمد و باعث نابودی همهچیز در این مسیر شد، ارتشهای بسیاری تشکیل شد و بهسرعت هر چیزی را که در مسیرشان بود نابود کردند. از هدف خود دور شده بودند در روزهای موعد انجمن، آنها عناصر آفرینش را فرامیخواندند، اما فقط برای اینکه یکدیگر را ضعیف کنند. جنگها تاجایی ادامه پیدا کرد که تنها چند جزیره کوچک باقیمانده بود و در این زمان بود که بر دریای قدرت آئونیر اضافه میشد. انجمن جادوگران نیاز به تشکیل ارتشی وفادار داشت که بهسرعت جمع شوند. جنگجویانی وجود داشتند که روح آنها در سنگها به دام افتاده بود، جنگجویانی جادوئی که جاودانهاند و اگر از دلسنگها بیرون کشیده شوند وفادار میمانند و جلوتر از افراد بیدفاع به مبارزه میپردازند.
قصه پیدایش:«فصل اول»:
داستان از آنجایی شروع میشود که خدمتکاری به نام طاهره از انجمن بازنشسته میشود، طاهره میپذیرد که به یک سرباز کمک کند تا همراهان گمشده خود را پیدا کند، و هدف خود را به پایان برساند. هدف پیدا کردن سنگ بزرگ جادوئی منطقهشان است که به نظر میرسد در دست قبیلههای محلی اُرک هاست. طاهره به کمک یکی از سربازان Runewarriors، با اُرک ها میجنگد و سنگ را به دست میآورد و آنها به دست آخرین بازمانده، Rohen Tahir” از محفل جادوگران میدهد. رائن از تاریکی و سایه ها به سمت شهر گرایفل عازم میشود، جایی که بنای یادبود قدیمی را برای احضار Runewarriors” پیدا میکند. بدین ترتیب آواتار را آزاد میکند و سنگ را به او میدهد، به این وسیله او را از بند بردگی آزاد میکند، بنابراین جنگجویی که در سنگ بود به رائن آخرین جادوگر محفل جادوگران قول میدهد که به او در نجات هر چه در جهان باقیمانده کمک کند. رائن مدتهاست که در حال سفر است، برای جمعآوری وسایلی که جزایر باقیمانده را در کنار یکدیگر نگه دارد؛ درواقع اینگونه بوده است که او به سمت شهر گرایفل آمده است، جایی که سرنوشت در انتظار اوست، او به آواتار میگوید که به ملاقات یک پیامرسانی که در شهر منتظر آنهاست بروند. پس از شنیدن خبرها مبنی بر شکستن پیمانها از طرف «موجودات فولادی سیاه» آواتار و شهر را به سمت سرزمین وحشی ترک میکند. بعد از رفتن رائن پیامرسان آواتار را به یک کمینگاه هدایت میکند، بهوسیله جادوی سیاه او را در یخ منجمد میکند، جادوگر مخالف رائن و آواتار که این دامها را پهن کرده بود، و جاسوس را برای پیامرسانی اجیر کرده بود، به پیامرسان دستور میدهد که آواتار را بکشد و جعبه مهرومومشدهای که حاوی اطلاعات حمله و نقشه است را برایش بیاورد. پیامرسان در کشتن آواتار شکست میخورد، آواتار به دنبال رائن برای جلوگیری از به تله افتادن او میافتد. اخباری به گوش آواتار مبنی بر اینکه شمال توسط مزدوران پرشده است میرسد، آنها با قبیله اُرک ها متحد شدهاند.
شخصیت اصلی داستان میبایست با تعداد زیادی از دشمنان مبارزه کند، اما بهیکباره با رائن ملاقات میکند و از اینکه او زنده مانده تعجب میکند، او را در سرزمینهای شمالی که برای قوم یخی بود پیدا میکند، اگرچه رائن از وجود یک جادوگر دیگر که از انجمن باقیمانده تعجب میکند، اما هر آنچه درباره کتاب آموخته به او میگوید و کتاب را نیز به او میدهد دربارهی پیداکردن میراث هاکونس ها به او میگوید، «تنها راه باقیمانده برای پایان دادن به این ماجرای انجمن و جنگها». رائن جعبه را باز میکند ولی چیزی در آن پیدا نمیکند جادوی سیاه بهیکباره ظاهر میشود و او را میکشد. آواتار را نمیکشد به او میگوید که زمان آغازین به پایان رسیده و زمان جنگ فرارسیده است. در هنگامه جنگ مسیر سرزمین یخی توسط ارتشی آهنین مسدود شده است، آواتار برای پیروزی به دنبال میراث هاکونس میگردد، میفهمد که او نیز یکی از اعضای انجمن بوده است؛ در حقیقت قدرتمندترین ساحر انجمن. آواتار درمییابد که روح هاکونس هنوز هم به حیات خود ادامه میدهد و کنترل ارتش ارواح را در دست دارد. آنها به قلمرویی که ساکنان آن مرد هستند حمله میکنند و به دنبال چیزی به نام the mask of belial میگردند. سربازان آواتار بعد از جنگ بالاخره ماسک را پیدا میکنند و به دست هاکونس میدهند، هاکونس نیز در عوض به آنها اطلاعاتی دربارهی تنها سنگی که میتواند به این ماجرا پایان دهد به نام Phoenix Stone میدهد. هاکونس همچنین اطلاعاتی دربارهی سلاحی آهنی به آواتار میدهد که میتواند توسط آن نیروهای شیطانی را نابود کند. پس از شکست چند خط از دشمن و کمک برخی از دوستان ارتش آواتار از این فرصت برای رسیدن به انجمن جادوگران استفاده میکند. در میانه راه سنگ و کتاب را از دست میدهد، بااینحال ناامیدانه راه خود را به سمت حلقه جادوگران پیش میبرد، متوجه میشود که یک نسخه جوان از رائن که قبلاً مرده است سنگ را از او دزدیده تا اطمینان حاصل کند که بهسلامت سنگ به مقصد میرسد، رائن از آواتار به خاطر همکاریهایش تشکر میکند و توسط قدرت جادوئی سنگ او را به سالهای قبل از تشکیل انجمن میبرد. سنگ قدرت دیدن زمان را دارد.
فصل دوم: داستان تنفس زمستان
در هنگام رستاخیر زمین، زمانی که اِلف ها (نوعی پری) جوان بودند، اژدهای بزرگ و باقدرتی به نام Aryn زندگی میکرد. آرین هر جا که پا میگذاشت با خود سردی و تنهایی و تلخی به همراه میبرد. تنهاملکه اِلف ها بود که در مقابل اژدها ایستاد و با صدای خود قلب اژدها را گرم کرد. آرین هدایای خود را به مردم یخی میدهد، در عوض ملکه اِلف ها همراه او میماند. بازی ازآنجا شروع میشود که لِنا و گریم دو سرپرست یک گروه پناهنده را آزاد و احضار میکنند. آواتار درصدد برگرداندن دو نفر به نامهای Reowys و Dunhan است. دو نفر دیگری که مدتی رهبری گروه را بر عهده داشتند. پس از ماجراجوییهایی آواتار بالاخره موفق به پیدا کردن این دو نفر و برگرداندن آنها تحت فرماندهی خود میشود، سپس گریم برنامهای را برای حمله به شهر یخی ارائه میدهد زیرا آنها یخ میخواهند؛ حمله موفق آمیز است، اما موفق به آزادسازی ملکه نمیشوند چراکه در شهر نیست، اما موفق به آزادسازی پرنسس Fial Darg میشوند (شاهزاده تاریکی). این کار به واکنش ارتش اِلفی میانجامد. لِنا و آواتار متوجه میشوند که توسط گریم فریبخوردهاند، شاهزاده تاریکی قصد داشته از خون ملکه الفها استفاده کندبرای بازگرداندن خدایان تاریکی Nor و Zarach آواتار به دنبال شمشیر میگردد، تنها سلاحی که میتواند با آن جلوی شاهزاده را بگیرد؛ اما برای این کار و نجات جهان آواتار مجبور به پرداخت بهای سنگینی است، شمشیر از جنس سایه است و در دنیا نامرئی است و با چشم معمولی نمیتوان آن را دید، آواتار بهای کار را پرداخت، شاهزاده را کشت، ملکه اِلف ها را به آرین بازگرداند و صلح را به جهان بازگرداند. داستان بازی شمارا به یاد داستانهای نویسنده معروف J.R.R. Tolkien میاندازد، آنجایی که صحبت از ساخت دنیایی فرا ساخته به میان است، مثل داستان Warcraft.
گرافیک جذاب بازی
بازی در ابتدا شمارا شوک زده میکند و با شروع بازی و مشاهده تصاویر انتظارات جدیدی از یک بازی سبک استراتژی در شما به وجود میآید. چیزی که این بازی بهخوبی آن را بلد است، این است که همیشه یک قابلیت و ترفند جدیدی برای رو کردن دارد، وقتیکه با ابزار زوم در اولین مبارزه به جلو میروید، متوجه خواهید شد، گرافیک بازی چقدر پیشرفت میکند، جزئیات باورنکردنی. وقتی در سایت بازی مشخصات گرافیکی بازی را دیده بودم، وجود کارت گرافیک بالاتر از ۱۰۲۴ برام قابلدرک نبود، اما حالا مسئله فرق میکند. این مسئله زمانی جالبتر میشود که متوجه خواهید شد گرافیک بازی در بالاترین تنظیمات خود قرار ندارد. اگر گرافیک خوبی دارید به منو display بروید و قدرت بازی را در جزئیات درک کنید.
چیزی که در هنگام تکرار این زومها میفهمید، این است کهبرگهای درختان اندکی بیکیفیت و تیز میشوند اما برای من که میخواستم از یک بازی استراتژیک لذت ببرم این موضوع اصلاً آزاردهنده نبود. بافتهای بازی نیز درجاهایی اشکالاتی داشت که امیدواریم بهعنوان باگ بازی رفع شود. ترکیبات نور و سایه وحشتناک کارشده است؛ شما با نور اصلی صفحه که بسته به این است که بازی در چه موقع از روز است یا حتی شب هیچ ایرادی نمیبینید، گویا یک گروه خاص مربوط به سایهها و یک گروه خاص نورها را کارکرده اندکه نور اصلی را کاملاً دقیق از کار درآوردهاند. همانطور که میدانید از ویژگیهای بازیهای استراتژیک کنترل کامل روی نقشه و دوربین بازی است، اما چیز خاصی که در این بازی اضافهشده است، کنترلهای زوم است که برای به رخ کشیدن قدرت گرافیک بازی به وجود آمدهاند یادم است زمانی که قلعه بازی میکردیم، در حال zoom out بازی، تقریباً سربازان و محیط گرافیکی را نقطههایی در صفحه میدیدیم، برای اینکه قدرت این بازی را لمس کنید، پیشنهاد میکنم اگر دوست دارید آن را حتی با بازیهایی مثل وارکرافت مقایسه کنید، نتیجه یقیناً یکسان است. زمانی که بازی را تهیه کنید (البته نسخه اورجینال) همراه بازی کانسپت آرت های بازی و ArtBook بازی نیز خواهد بود، آرت بوک بازی را که ورق میزنید، قدرت شخصیتپردازی و گرافیکی در حد فیلم آواتار را پیدا میکنید. همانطور که میدانید آرت بوک های بازی در مرحله پیشتولید تهیه میشود، پیشنهاد میکنم قبل از تهیه بازی یک نگاهی به آنها در اینترنت بی اندازید، خودتان متوجه خواهید شد.
مپهای بازی در انواع مختلف جنگلی، صحرایی، سرزمین برفی و… هستند، پس قرار نیست که از مپها حوصلهتان سر برود. تلفیق دو سبک RTS/RPG ، گرافیک بازی استراتژیک را در اولویت دوم قرارداده است، اما بازی نشان داد که نگرانیهایی را که مبنی برافت گرافیک برای RPG بوده را برطرف کرده است. یکی از ایرادهایی که به گرافیک بازی وارد است این است که بازیکنان حتی اُرک ها بسیار کوچکاند. غولها، اِلف ها و انسانها هماندازهاند، خندهدار است.
گیم پلی:
در صفحه نخستِ رابط کاربری جدید و زیبای بازی، دسترسی خوبی به همهچیز خواهید داشت. میتوانید گزینههای مربوط به بازی چند نفره، تک نفره و تنظیمات بازی را ببینید؛ در قسمت تنظیمات یک مسئله بسیار خوبی که وجود دارد، شخصیسازی شُرت کاتهای کیبورد برای سریعتر بازی کردن است. میتوانید آنها را یاد بگیرید و یا عوض کنید بر اساس سلیقه خودتان.
شما در گوشه بالا، سمت راست صفحه به نقشه بازی دسترسی دارید؛ در پایین صفحه اطلاعاتی درباره هیروها مثل نام، مهارت و… . مهارتهای کاراکترها نیز از منو گوشهی سمت چپِ بالای صفحه میتوانید تغییر دهید. در انتخاب مهارتها دقت کنید، هر سلاح در موقعیتهای مختلفِ بازی کارایی متفاوتی دارد سمت راست گوشهی پایینِ صفحه ابزار انتخاب و حالتهای مختلفِ انتخاب. البته شُرت کاتهای آنها را هم در پرانتز میبینید که بعداً مورداستفاده قرارمیگیرد. زمانی که کلید F را نگهدارید، به کنترل منو هرکدام از کاراکترهای انتخابی دسترسی پیدا میکنید.در بازیهای استراتژیک مبارزات بسیار هیجانانگیز هستند، این قاعده در این بازی نیز بهخوبی مشهود است، درگیریهای نفسگیرِ کاراکترهای مختلف، بامهارت های مختلف که شما نمیتوانید بهراحتی از دست آنها فرار کنید.
ترکیب سبک بازی RTS/RPG از همان ابتدای بازی مشخص است و بازی را منحصربهفرد کرده است. زمانی که هیرو های شماDamage شوند میتوان از منو بار بالای صفحه برای بهبود آنها استفاده کرد، اما حواستان باشد که در مصرف آنها باید دقت شود. God-stone هایی وجود دارد که با پیدا کردن آنها میتوانید بین دو سنگ جابهجا شوید، خاصیت سفر در زمان و مکان رادارند، درست مثل داستان بازی. مأموریتهای موجود در SpellForce 3 برای حفظ نورتاندِر و وفاداری به پادشاه، مارشال است. شما باید باروحهای سرگردان مبارزه کنید، شورشیان را سرکوب کنید و آشوبها را بخوابانید، برای خود اولویت مشخص کنید و در این قسمت از بازی SpellForce 3 باید به دنبال افرادی بروید که به شما در این راه کمک میکنند مثل «بالزاتار». بالزاتار یکی از جادوگران انجمن است. در منوی Ability Point مهارتهای بازیکنانتان را افزایش دهید، در زمان مبارزه با هات کی های روی صفحهکلیدتان بازی کنید تا به مهارت موردنظر برای آن مبارزه خاص برسید. در هنگام مبارزه به مهارتهایی که بیشتر به درد آن صحنه مبارزه میخورد، برسید. هر موجودی را که در بازی از پای دربیارید، ابزار جدیدی به شما خواهد داد، گیج نشوید موجودات در این بازی زیاد است و تا زمانی که همه آنها را بیابید و یاد بگیرید وقت نیاز است. آموزشهای ابتدایی بازی را که رد کنید خیلی چیزها را متوجه میشوید. به دنبال هدفهای مشخصشده بروید، شما باید حواستان به راهزنان جواهرات هم باشد آنها اصلاً منطقهشان را به دست کسی نمیدهند. هدف اصلی در این بازی پیدا کردن جادوگران خوب از انجمن است؛ در حقیقت در SpellForce 3 همانند دیگر نسخهها جادو نقش اصلی را بازی میکند. به کارگران خودکارهای مختلفی مثل جمعآوری منابع، تعمیر و ساخت ساختمانها و … را میتوانید بدهید اما توجه داشته باشید که تسلط مستقیم بر روی آنها ندارید. مثل بازی Rise of Nation شما در ابتدای بازی نیاز به چوب و سنگ دارید کهموجود است، اما برای منابعی مانند آهن نیاز به پیشرفت در بازی است. مناطقی را که شما تحت سلطه خوددارید Secters نام دارند و مناطق دیگر natural که باید فتح شوند. جستجو مناطق جدید و اضافه کردن توانایی به هیروها شاهرگ اصلی این بازی است. طلسمها و ابزارهای جدیدی که در طول بازی باید به دست بیاورید را در درون حلقه هرکدام از هیرو ها قرار دهید به همین سادگی شما پیشرفت خواهید کرد.
ساختمانهای به دست آوردن چوب، آهن و غذا را همیشه تعمیر کنید و آنها را شخصیسازی کنید، یادتان باشد که برای بهرهوری بیشتر تعداد کارگرها را تا آنجا که میتوانید افزایش دهید، برای شخصیسازی و ساخت، همانطور که اشاره شد گوشه پایین سمت راست صفحه این ابزار را در اختیار شما قرار میدهد. شما میتوانید این بازی را در حالتهای چند نفره و آنلاین نیز بازی کنید و به رقابت با یکدیگر بپردازید همه اینها در منوی استارت صفحه موجود است. مقایسه گیم پلی بازی با وارکرافت ۳ شاید بد نباشد، از همان ابتدا که شروع کردم بیشتر یاد آن افتادم تا بازیهای دیگر. برای نباختن باید منطقه تحت سلطه خود را افزایش دهید تا به منابع بیشتری دسترسی داشته باشید.
موسیقی:
در مورد موسیقی و صداگذاری میتوان گفت، پرخرجترین آلبومی بود که تابهحال میدیدم، موسیقی منحصربهفرد برای هر قسمت از بازی فانتزی که با هر قسمت بهدرستی سینک شده بود، وقتی فهرستی از صداگذاران این مجموعه تهیه کردم سه صفحه شد، نام بردن همه آنها در اینجا از حوصله خارج است اما میتوان به مهمترین افراد این گروه مثل: Jean-Luc Julien بازیگر مشهور تئاتر که کارنامهای از فیلمهای بسیار دارد، بهعنوان صدای اصلی نسخه سوم این مجموعه، یا افرادی مثل Jennifer Armour بیرقیب که کارنامه کاری پر است از فیلمهای مهم، مثل فیلم آواتار ۲۰۱۷ که قرار است صدای او را بشنویم،، D.C. Douglas که حتماً پیشنهاد میکنم کارهای او را ببینید از مجریگری در بر کینگ نیوز تا بازیهای کامپیوتری مثل رزیدنت اویل، آواتار، تایتانیک ۲، تیکن، جنگ ستارگان و… میشه گفت پرکارترین هنرمند هالیوود در این بازی حضورداشتهاند. درمجموع بیش از ۱۰۰ نفر صداگذار قوی در این بازی حضورداشتهاند.
وقتیکه در جمعآوری نام صداپیشگان ناموفق بودم، شروع کردم به جمعآوری ترکهای موسیقی این بازی؛ هر قسمت از بازی متناسب با موقعیت زمان و مکانی موسیقی متفاوتی داشت، موسیقیهای چندصدایی، پلی فونی، جاهایی هم موسیقی ساده اما دقیقاً سینک شده با موضوع، سبک استراتژیکِ بازیها موقعیتِ متفاوتی از موسیقی نویسی در برابر موزیکدانان قرار میدهد. بیشتر موسیقی کار در زمان پُست پروداکشن همراه با تولید مجموعه کارشده است، زمانی که آلبوم موسیقی کار را تهیه کردم به نتیجه جالبی دست پیداکرده. به نظرم اینکه شما نیز تصمیم به جمعآوری این آلبوم کنید دور از انتظار نیست…
موسیقی نسخههای قبل بازی از جشنواره German Developer Awards حائز مقام اول شده است در سال ۲۰۰۴، باید دید که در این نسخه چه اتفاقی خواهد افتاد.
سخن پایانی:
دنیای بازیهای استراتژیک مخاطب خاص خود را دارد، سازندگان این نوع بازیها هم بر اساس علم مخاطب شناسی سراغ راههایی برای سود درآوردن از این بازار خاص میکنند، تجربه به کسانی که در صنعت بازیسازی هستند نشان داده که مردم داوران بسیار بیتعارفی هستند، یا از بازی خوششان میآید، در این صورت است که آن بازی محبوب میشود و سوددهی دارد، یا آن بازی شکست میخورد و توان رقابت را ندارد، مردم نشان دادهاند که برای بازیای که دوست داشته باشند خرج میکنند، وقت میگذارند و هزینه از جیب میدهند اما فقط درصورتیکه از بازی لذت ببرند. بازی SpellForce نیز از این دسته بازیهای موفق است، این را بازیسازانی میگویند که مخاطب را شناختهاند و با سود حاصل از این بازی سریهای زیادی از این مجموعه ساختهاند. مجموعههای چندگانه که این را میگویند، وقتی زمان ارائه نسخه جدید از این بازی چندین بار به عقب افتاد بازخورد نظرات مردم بسیار جالب بود، عدهای برای آمدن آن لحظهشماری میکردند و عدهای دعا. درمجموع نظرات کمتر حرف از ناامید شدن از بازی به میان آمده بود. بازیای که سبک استراتژیک و قهرمان محور را با یکدیگر ترکیب کرده بود و با این کار مخاطبهای گوناگون را جذب کرده بود، عدهای بودند که فقط به خاطر هیرو های بازی از آن خوششان میآمد، اینها را میتوان شبیه کسانی دانست که بازی Age of Mythology را میپسندند. باید برای قدرت بیشتر هیرو جمع کنید، وارکرافتی ها هم از این بازی خوششان میآید، عدهای هم صرفِ استراتژیک بودن آن،آن را دوست دارند. بازی ۳SpellForce نشان داد که میتوان بازیای باقدرت گرافیکی بسیار در سبک استراتژیک ساخت که انگشتها به دهن بماند؛ یا بازیای باشخصیتهای مختلف ساخت که محور اصلی داستان باشند از این نظر که من با آنها همذات پنداری میکنم و او را دوست دارم و به خاطر او بازی میکنم. بازی SpellForce 3 بهتماممعنا یک غول درزمینهٔ موسیقی بود، موسیقیهای چندصدایی و ترکهای ساده که نشان از گروه بسیار قوی برای این کار میطلبید، انگار این موسیقیها دقیقاً برای همین تصویرسازیهای فانتزی ساختهشده است، این را موقعی میفهمید که وقتی ArtBook کتاب را ورق میزنید و همزمان به موسیقی گوش میدهید، مطمئن میشوید که موسیقی قبل از ساخت بازی ساختهشده است. اصلاً شاید سازندگان بازی به این دلیل است که جعبه حاوی بازی را حاوی آلبوم موزیک و ArtBook به عرضه عموم دادهاند. طبق آخرین گفتهها نسخه کامل بازی در تاریخ ۱۶ آذر میآید، تعداد مپ ها کم است ولی به بازی تحت شبکه و آنلاین دسترسی دارید. فانتزی داستان به زیباییشناسی بالغ تبدیلشده است، همهچیز زیباست، داستان زیباست، کاراکترها زیبا هستند، فضای بازی زیباست. مراحلی سراسر حماسی و فانتزی در انتظار شماست، به نظر شما این بازی گوی سبقت را از وارکرافت خواهد ربود؟
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
باید بازی خیلی باحالی باشه.جزییات تو بازی هم واقعا بالاست.
تصویر اخر هم خیلی بحاله چون مدتهاست که دیگه صفحه ویندوز ایکس پی رو ندیده بودم.
Spellforce نبود ولی بازی خوبی بود به نظر !…مخصوصا برای نسخه ی بتا که از باگ آنچنانی هم خبری نبود در صورتی که نسخه ی قبل مشکل فنی یک مقدار زیاد داشت مخصوصا تو مسیریابی نیرو ها که جالب کار نشده بود روی اون بازی ولی این بازی حداقل از نظر فنی خیلی بهتر کار شده.
نسخه ی قبل از نظر داستانی هم برای من به شخصه خیلی جالب بود و همینکه دنبال متحد بودی و نیرو های جدید میگرفتی و غیره هم داستانهای خودش رو داشت که اونهم جالب بود.از طرف دیگه هم همین ترکیب دو بخش نقش آفرینی و استراتژی بود که خودش یک دلیل بزرگ بود برای اینکه بازی زیاد خسته کننده و تکراری نشه تا از یک بخش خسته میشدی بازی می رفت سراغ اون سبک دیگه اش و برعکس…وبخش داستانی هم که حسابی طولانی بود !…
این قضیه استفاده از گوینده ی شخصیت اصلی ویچر ۳ هم به نظر من کار جالبی نبود..
از نظر گرافیکی هم بازی انصافا جالب هست البته نمیشه گفت در حد Dawn of war 3 که واقعا اون بازی تو زمینه گرافیکی و افکت ها فوق العاده بود ! ولی این بازی هم خیلی خوب کار شده از این نظر.
در کل بازی خوش ساختی هست ولی احتمالا طرفدار های قدیمی این سری باهاش به مشکل بخورن که البته این قضیه دلیل بر بد بودن بازی نیست و این سری کلا فکر می کنم نیاز به تغییر داشت برای اینکه یکسری طرفدار جدید پیدا کنه..
کیفیت بازی بسیار بالاست.
عمق طراحی زیبا محیطی رو در بازی میشه مشاهده کرد.
بنظر بازی خوبی میاد بازی های استراتژیک اگر محتوای کافی داشته باشند میتونند بعد از مدتی خسته کننده نشند و تا مدت ها ازشون لذت برد
ایکاش اینم نوبتی بود، با ریل تایم زیاد حال نمیکنم
منکه هنوز درگیر divinity ام
تو شهر ارکس گیر کردم، یه باگ نمیزاره جای thieves’ guild رو پیدا کنم :/
یه دختر بچه رو راضی میکنم که بگه ولی رو نقشه waypointش نمیاد، اگه دوباره هم باهاش صحبت کنم دوباره همون conversation تکرار میکنه، باگ revenant ها هم خیلی رو اعصابه