Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا

Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی

رسول خردمندی
۲۱:۳۵ ۱۳۹۱/۰۷/۱۱
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا

نقدهای بازی رزیدنت اویل ۶ از سایت ها و مجلات مختلف در حال انتشار است. رزیدنت اویل بازی بزرگ ، پر از ابهام و زامبی است ولی آیا این بازی شما را عصبانی می کند؟ اجازه دهید تا از لئون کندی بپرسیم…

اسم من لئون.اس. کندی هست. در حال حاضر خیلی خستم.  خستم چون بین یه مشت زامبی برای سومین بار گیر افتادم و اصلا مهم نیست که من چکار می کنم چون دوباره خبر مرگشون بر می گردند. مثل این می ماند که یک کابوس بارها و بارها روی مخ آدم راه می رود و هرجا که من میرم دنبالم میاد. انگار بدبختی من را دنبال می کند. الان تو شهر Tall Oak با همکارم هلنا هستم و میخواهیم که از شورش زامبی ها فرار کنیم. ۷۰ هزار شهروند دیگر هم تبدیل به یک مشت زامبی شدند که تا دیروز زندگی معمولی داشتند. هر روز مشکلاتی جدید ظاهر می شود و من دیگر …. خسته شدم!

من همینطور به رئیس جمهور شلیک کردم و کشتمش. البته از حالت طبیعی خارج شده بود و به یک زامبی شکل گرفته بود. بهش شلیک کردم و حالا یه عده آدم دارند از من سوال می پرسند. حالا من علاوه بر اینکه دارم از عوامل آمبرلا فرار می کنم ، به عنوان یک خائن شناخته شدم و باید از کشور خودم هم فرار کنم. من خیلی ……خستم.

با اینکه دارم از داخل دانشکده Tall oak حرکت می کنم ولی فکر می کنم که نمی تونم بدون مشکلی ازش گذر کنم.  بدون هیچ توضیحی توسط وسایل میان راه حرکتم آرام شده و نمی توانم حتی به راحتی از یک جنازه گذر کنم مبادا یک دام باشد و مرا از پشت بگیرد و همانند فوتبال آمریکایی مرا به زمین بزند. چندی بعد گروهی از زامبی ها بر روی ما بریزند. اسلحه خود را بیرون بکشم و به سرشان هدف بگیرم. یک …دو….سه.. مطمئنا به چهار نمی رسد و سر زامبی مفلوک را با پیستول خود می ترکانم. البته با دادن فحش به این جماعت به نظرم تاثیر بیشتری در هدف گیریم دارد. آنها این بازی را یک Survival horror نمی دادند ، درسته؟ قرار هست که من این محرومیت را احساس کنم ، درست همانگونه که در راکون سیتی حس کردم ولی الان ، اوضاع تغییر پیدا کرده است. دنیا تغییر کرده است. تفنگ های بیشتری از قبل در اختیار دارم ولی همچنان احساس می کنم که بی مصرفم. به اولین موج تیراندازی کردم ولی حس ششمم می گوید که زامبی های دیگری پشت سر من هستند. سعی می کنم که غلت بخورم و تا اونجایی که می تونم سریع بهش شلیک کنم ولی تنها کاری که می تونم بکنم یه ضربه نه چندان قوی به زامبی است.  قبل از اینکه هلنا وارد درگیری شود از کتفم گاز گرفته می شود و بعد هلنا وارد درگیری می شود و به خدمتش می رسد. فکر نمی کردم که باز ممکن باشد ولی باز در دوران من چیزهای عجیب و غریب تر دیده ام. حتی یک بار یک آدم قدکوتاه اسپانیولی دیدم که به یک هیولای غلاف دار ۲۰ فوتی تبدیل شد. عجیب تر از اینم مگر چیزی میشود گفت؟

شانه ام درد می کند و هنوز من ….خستم.

Resident Evil 6 Image

هلنا کمکم کرد تا بلند شم و به من یک جور داروی محرک تزریق کرد. هیچ نظری ندارم که چه چیزی هست ولی مامورهای ویژه زیادی رو دیدم که از این چیزها استفاده می کنند. دوباره تجمع کردم و از یک پلکان امنیتی عبور کردیم که با حسگرهایی فلزی محصور شده بود. من اسلحه خودم را می شناختم؛ می دانستم که از فلز ساخته شده است. فکر می کنم که باعث می شود زنگ خطر به صدا در آید و گله زامبی ها روانه ما شوند پس سعی کردم زرنگ بازی در بیارم و از حاشیه حرکت کنم ولی خستگی زیاد مرا بازداشت. نمی توانستم حتی قدمی دیگر بردارم! آرزو داشتم که جای دیگری باشم ، به دور از هیچگونه دیوانگی و این امور. بعد از چند دقیقه از طراحی اتاق سوال پرسیدن ، از اسکنر گذر کردیم و با یک مشت زامبی که با صدای آلارم پر سر و صدا روانه ما شدند مبارزه کردیم.

با گذر از تقاصی کثیف ، ریسک کردیم و به سمت زیرزمین راه افتادیم. تاریک بود…خیلی تاریک. به محضی که از پلتفرم پایین تر رفتیم آنها را دیدم. ۳ ، نه … شاید ۵ زامبی ساکت در گوشه ایی دراز کشیده بودند و منتظر ما بودند تا از بین آنها عبور کنیم. چیزهای زیادی درباره بقا از راکون سیتی یاد گرفتم. پس به سمت زن جوان زامبی نشانه گرفتم و به سرش شلیک کردم ولی اتفاقی نیفتاد. گندش بزنن. این فقط تو اسپانیا عمل می کرد. چرا اینجا کار نمی کند؟ گیج شده و با بی لیاقتی من آماده شدند و به سمت ما راه افتادند و به پشت در نزدیک شدند. می دونم که چه اتفاقی در حال وقوع هست ولی چطور می توان آماده شوم وقتی که خیلی خستم؟

 Resident Evil 6 Image

ناگهان ، به محضی که از چندین دام سیمی نامرئی رد شدیم ، گروهی از زامبی ها بیدار شدند. می دونستم که این اتفاق میفتد و زیاد تعجب نکردم. به جای تعجب ، عصبانی هم شدم پس سعی کردم قبل از اینکه زامبی کناری من بیدار شود بهش شلیک کنم. ولی هنوز ضربات به مر نمی نشست. به نظر می رسد که در آن بازی های ویدئویی من یک مشت کارهای روتین رو انجام می دادم. شما می دانید که بعضی اوقات تا زمانیکه انیمیشن اسکریپت شده دشمنان تمام نشود آسیب نمی بینند و بدون هیچ هدفی حال آدم رو می گیرند؟ الان درست همان شکلی است!

خیلی با متانت و وقار صبر کردم تا هیولاهای گرامی بلند شوند و عرض اندام کنند تا بتوانم کله شان را بترکانم. تازه متوجه شدم که هلنا را یک عده دیگر گرفتند. به سمتش دویدم و نزدیک ترین زامبی را که می توانستم پیدا کنم گرفتم و با یک حرکت پلنگی که شب قبلش در کشتی کج دیده بودم ، کلکش را کندم.  جفتمان نقش بر زمین شدیم و کله زامبی عین هندوانه قاچ خورد ولی الان تن من خیلی درد می کند. نگاهی به تجهیزاتم کردم و فهمیدم که تازه اکشن شروع شده و قرار نیست تمام شود. برای چند لحظه فکر کردم که دارم Dark Souls بازی می کنم.

خیلی دوست دارم که نمی توانی بازی را متوقف کنی چون باعث می شود که فشار بیشتری را در حین اکشن متحمل شوی و مجبور می شوی تا بهتر مبارزه کنی. فشاری که بر روی شما وارد می شود شبیه فشاری است که من در راکون سیتی سالیان گذشته تحمل کردم. البته این نوعی جدیدی از مبارزه است.

 Resident Evil 6 Image

دشمنان سریع تر هستند ولی من سریع تر چون من همش در حال کشت و کشتار این موجودات لعنتی بودم. نمی تونم یک نقطه امن پیدا کنم و علف هایی که پیدا می کنم را با هم قاطی کرده و به زخم هام بزنم تا التیام یابد. هر کسی که این شهر را طراحی کرده به فکر میکس کردن این علف ها حتی ۱ ثانیه نیقتاده است.

بعد از اینکه مدتی حرکت کردیم ، به جماعتی بازمانده در ایستگاه گاز رسیدیم.  به سمتشان دویدیم تا به آنها کمک کنیم و ناگهان در دلم گفتم آیا آنها انسان هستند یا یک مشت زامبی؟ رنگشان که پریده است و جانی در بدنشان نمانده است. یکی از آنها صحبت کرد و برای کمک فریاد کشید ولی صدایش و حرکات لبش با هم تطابق نداشت. حالا مطمئن شدم که او یکی از زامبی ها است. اسلحه ام را در آوردم و به سمت جماعت یورش بردم ولی از ناکجاآباد آمبولانسی بدون کنترل خودش آژیر کشان به سمت من می آمد. فرضتی نداشتم تا از مهلکه فرار کنم و فقط توانستم به طرفی بپرم و با وسیله نقلیه برخورد کردم. احساس کردم که گول خوردم و خسته از اینکه چرا نتوانستم فرار کنم ولی هی ، من به این چیزهای عجیب غریب عادت کردم.

با اینکه گاز گرفته شدم و بدنم درد می کرد ، مدتی ایستادم تا این جنون تمام شود. شاید مقداری از امتیازات توانایی که به دست اوردم کمکم کند تا قوی تر شوم و جنگ را مدیریت کنم؟ PDA خودم را باز کردم تا شاید نصیحتی بگیرم ولی  نمی دونم کجا و چطور باید ازش استفاده کنم. می دانم که می توانم آنها را برای توانایی های جدید استفاده کنم ولی هیچ کس بهم نگفته است که چگونه می توانم. من خسته شدم و گم شدم و خیلی ، خیلی ، خیلی خسته شدم. تصمیم گرفتم این بار به دوستانم کریس و جیک  سر بزنم.  امیدوارم سالم باشند. ولی صبر کن؛ من نمی توانم بهشان سر بزنم چون اگر سر بزنم ، پیشروی من تا اینجا از بین می رود. شبیه آن بازی هایی است که فقط یک اسلات ذخیره بازی دارد!

گفتم که نمی توانم به کریس و جیک تا موقعی که فصل را به پایان برسانم ، سر بزنم.  مسلما دوست ندارم که کل این مراحل را دوباره انجام دهم پس به جلو حرکت کردم و چیزهایی بر روی صفحه نقش بست. Progress….Chapter……. Skill points

یعنی تموم شد؟

 بخشی از گیم پلی لیون اس.کندی-زیر زمینهای تاریک و شیطانی

دانلود HD

دانلود SD

من یک کاراکتر بازی ویدئویی هستم و هیچ کدام از این ها حقیقت ندارد. ولی صبر کن… چرا من هنوز انقدر خستم؟

میخوام که فقط تمام شود و نفسی راحت بکشم ، تا مطمئن شوم تمام این دیوانگی ها دور من می چرخد ولی نمی توانم ، فقط چون یه آدم یادش رفته در بازی دکمه Pause را تعبیه کند. واقعا انقدر آدم ظالم پیدا می شود؟

خیلی خستم ، بیش از آنکه بتوانم شرح دهم ولی امیدوارم بتوانم ادامه بدم… امیدوارم شاید چیزهای بهتری رخ بدهد ، نور کم سویی از مهارت ها در گوشه ایی افتاده است و منتظر من است. شنیدم که مرحله Graveyard بهتر است پس چشمانم را بستم و سعی کردم تصویرش را تجسم کنم.  ناگهان متوجه شدم که کسی که کنترلم می کند مرا میان مرحله رها کرده و به دست شویی رفته است. ترسیدم! جیغ کشیدم تا شاید برگردد ولی دنیا ایست نکرده و گله ایی از زامبی ها محاصره ام کردند و به سمتم پیشروی کردند و مرا گاز گرفته اند. 

Resident Evil 6 Image

سعی کردم فرار کنم ولی انگار به زمین میخ کوب شدم  و کاملا در حال جر دادن بدن من بودند. می دانم که کسی که دکمه Pause را در بازی نگذاشته است حتما دلیلی خوب در چنته خود دارد!  همان فرد در قبال اتفاقی که برای من و دنیا افتاد مسئولیت دارد. همین دنیایی که فقط قصد داشت از جریانات راکون سیتی عبرت گرفته و دنیای بهتری برای مردم بسازد. حالا می فهمم ولی این را نمی توانم ببخشم که چرا زندگی من به این راحتی رو به اتمام است.

پس دوباره احیا می شوم و دفعه بعد بهتر عمل می کنم.

اسم من Leon.S.Kennedy است و خیلی ….خستم.

Resident Evil 6 Image

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا
Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Resident Evil 6 : پیغامی از جهنم – لیون اس.کندی - گیمفا