روزی روزگاری : آشوبی به وسعت یک حماسه | نقد و بررسی بازی WarCraft 3
هنر داستان گویی در بازیهای ویدئویی سابقهای طولانی دارد، چرا که به طور اخص، بازی های ویدئویی، به علت بستر پر از تعاملی که دارند، همیشه هم پای سینما و کتاب ها داستان ها را تعریف کرده اند و گاهی حتی بسیار بهتر از دیگر رسانه ها عمل می کنند. در عرصه بازی های ویدئویی، شرکت ها و در واقع جادوگرانی وجود دارند که می توانند با چند پیکسل، چند خط دیالوگِ صداگذاری نشده و کرکتر های بسیار ریز، قصه ای تعریف کنند که تا سال های سال، در ذهن مخاطب ها باقی بماند. قصه هایی که گاهی آنقدر وسیع و زیبا می شوند که حتی نویسندگان را وا میدارند تا به اقتباس از آن ها به نوشتن کتاب بپردازند و گاهی حتی، سودای سودی کلان را به جان تهیه کنندگان سینمایی می اندازند. داستان ها، بیشتر از آن که رخداد هایی واقعی باشند، از ذهن و رویاهای ما انسان ها سرچشمه می گیرند، اما شاید رویایی ترین ژانر داستانی را بتوان فانتزی دانست. ژانری که همیشه موفق بوده بشر را به نداشته های این جهانی اش برساند و باید گفت یکی از موفق ترین راویان فانتزی در عصر ما، بلیزارد است. شرکتی که به اصالت، داستان، پیام و البته موضوع اساسی هنر در بازی های رایانهای اهمیت بسیار میداد. بلیزارد در سال های بسیاری، بیشتر از هر سازنده دیگری برایمان قصه گفته. از داستان های فانتزی و عجیبش گرفته تا ماجراهای علمی تخیلی استارکرفت. بلیزارد از آن سازنده هایی است که می داند، چطور قصه بگوید، چطور قهرمان بسازد و چطور همه این ها را در خدمت گیم پلی و گیم پلی را در خدمت همه این ها به کار ببندد.
یکی از نکاتی که همیشه برای منِ نگارنده جالب بوده، هویت داستان های بلیزارد است. این شرکت افسانهای، در بطن بازی های زیبایش، حتی آن هایی که سال های سال پیش منتشر شده اند، همیشه داستانی زیبا داشت. داستانی که برخلاف بسیاری از آثار دیگر، هویتی مستقل را با غروری مثال زدنی، توی چشم مخاطب فرو می کرد. این هویت مستقل اما بیشتر از هرجای دیگری (بله حتی بازی اسطوره ای این شرکت یعنی دیابلو) خودش را در داستان عظیم، دقیق، بی نظیر و البته بسیار زیبای سری وارکرافت به رخ دیگران کشید. داستانی که گفتن از آن، جسارتی بسیار میخواهد. چرا که به علت پیچیدگی ها و وسعت بسیار زیادش، کمتر کسی می تواند به تمامی ابعاد آن تسط کامل پیدا کند.
مادربزرگ یا پدربزرگ؟
راستش را بخواهید، به عنوان یکی از طرفداران و غرق شدگانِ داستان های بلیزاردی، نمی دانم این بازی عظیم را پدربزرگ سبک استراتژیک بخوانم (و گاهی نقش آفرینی) یا مادربزرگ قصه گوها. چرا که بلیزارد دوست داشتنی (در گذشته بیشتر) به طور قطع، نقش بسیار مهمی در شکل گیری فرمول امروزی بازی های استراتژیک هم زمان دارد. چرا که بازی های بزرگی چون سری Warcraft و سری StarCraft استاندارد هایی نوین، زیبا و کامل را به بازی های سبک افزودند که هنوز هم معیار هایی تعیین کننده در خوبی و یا بد بودن یک بازی در سبک استراتژیک همزمان محسوب می شوند. اما از طرفی، نویسندگان توانای این شرکت و به طور اخص سری وارکرفت، موفق شده اند بازی ای بسازند که همچون مادربزرگ های قدیمی، برایمان قصه ای از انسان ها و اورک ها بگوید ( البته مادر بزرگ های ما معمولاً قصه دختر شاه پریان تعریف می کردند) این مادربزرگِ بی نظیر که به خوبی هم بلد است قصه تعریف کند، خودش شبیه قصه هاست. چرا که مگر می شود در دنیای واقعی ما، اینقدر خوبی یکجا جمع شود؟
سری وارکرفت (یا وارکرافت) از همان شماره اول و با آن گرافیک دو بعدیِ زیبایش، به همگان نشان داد که قرار است جاودان شود. جاودانگیِ بی همتایی که همه ما، اگر خواهانش نباشیم، به وجود داشتنش فکر کرده ایم. چرا که به قول تالکین:” به راستی اگر مرگ به گفتهی الدار هبه آن یگانه است به آدمیزادگان، پس پذیرفتن این هبه بسیار دشوار مینماید”، گویی که این جاودانگی، قرار است در وجود ما انسان ها نباشد، اما آثار ما انسان ها، مثل همین مادربزرگِ ساخته بلیزارد، میتوانند جاودان شوند و چه خوب که این امکان وجود دارد.
مادربزرگ بلیزارد، نه چادر گل گلی دارد و نه می نشیند کنار سماور نفتی و چای توی استکان های کمرباریک می ریزد، مادربزرگِ بلیزارد، با صدایی رسا، قصه می گوید (شبیه همه مادربزرگ ها)، قصه ای از آدمیزادگان، اورک ها، الف ها و سرزمینی که ما قرار نیست هیچ گاه بوی آسمانش را حس کنیم و پا روی خاک گران بهایش بگذاریم. اما گویی این مادربزرگ مهربان، خیلی آرام جای چای ریختن. دست روی سرمان می کشد و ما در رویایی عمیق، توی سرزمینی غنی و بی نظیر بیدار می شویم. سرزمینی که وسعتش هوز هم می تواند همه ما گیمر های گرافیک دوست و مجهز شده به “متاسنج” را شوکه کند. چرا که این سرزمین، جدا از قصه بی نظیرش، به علت وسعتِ تاریخچه ای بی همتا، زنده است و زندگی هم می بخشد.
عنوانِ به یاد ماندنی و عمیقِ WarCraft 3 در تاریخ سوم جولای سال ۲۰۰۲ زاده شد. این بازی، سومین عنوان از سری بازی های استراتژیک ساخته بلیزارد در فضایی فانتزی به نام وارکرفت بود. عنوانی که داستان خود را با جنگ عظیم میان انسان ها و ارک ها شروع کرده بود و حالا، می خواست سرنوشت نژادهایی را برایمان بازگو کند که همگی ساکنان سرزمینی بی همتا بودند. سرزمینی که اگر از آردای وسیع تالکین ارشمندتر نباشد، کمتر نیست. حالا با همه این ها، مانده ام که بگویم وارکرفت ۳ به لطف همه داشته هایش، آیا پدربزرگ استراتژیک های همزمان حالاست و استاندارد های گیم پلی آن را جاودان کرده است؟ و یا این بازی، مادربزرگ همه قصه گوهای خوب است؟ این درگیری بسیار عمیق است اما شاید، این دوگانگیِ عمیق، عنصر اساسی و جادویی این اثر بزرگ باشد. اثری که هم پدربزرگیست برای بازی ها و هم مادربزرگیست برایشان.
آشوبی به وسعت یک حماسه
نگاه کردن به وارکرفت ۳، به علت میزانِ غیرقابل وصفِ عشقی که در قلبمان جاری ساخته، با دیدی منتقدانه سخت است. چرا که دیدن اشتباه های این بازی، مثل فروکردن خنجری ست به قلب خودمان. وارکرفت ۳، یک بازی خاص است. یک بازی عجیب و غریب که حاصل دست و پنجه لطیف و رند بلیزارد است. وارکرفت بیشتر از هرچیز دیگر، یک داستان بی نظیر دارد. یک روایت بی نقص که پر شده از دیالوگ هایی به یاد ماندنی، لحظه هایی بی مانند و رخ دادهایی فراموش نشدنی. و این داستانِ بی نظیر که حتی پس از گذشت ۱۴ سال، هنوز به یادمان هست و قصد ندارد برود. فقط و فقط در قالب یک بازی میتواند این قدر زیبا، دقیق و البته تاثیر گذار روایت شود. چرا که بازی، بنا به ذاتِ تعاملیِ محض اش، می تواند مخاطب را مثل تکه سنگی خشک، در قلبِ دریای داستانش غرق کند و این جادوی بازیست. جادویی که بیش از هر چیز دیگری، حتی عنصر گیم پلی، یک گیمر را میخکوب و البته عاشق می کند.
داستان WarCraft 3، در چند بخش داستانی ( تک نفره) جداگانه روایت می شود، اما پیوستگی بی نظیری دارد که می تواند کلاس درسی باشد برای بازی سازان امروزی. داستان با روایتِ یک بخش افتتاحیه و پیش از آن، یک صحنه سینمایی کارگردانی شده آغاز می شود. ثرال (Thrall) فرمانده نژاد ارک ها در بازی، پس از دیدن کابوسی وحشتناک که بازگشت لژیون آتش را خبر می دهد از خوابی آشفته برمی خیزد. رهبر بزرگ اما غافل از این است که کابوس شب گذشته اش، پیش گویی عظیمی را به همراه دارد. ثرال، ارتش ارک هایش را به سرزمین فراموش شده کالیمدور رهبری می کند و در حالی این سفر عظیم را آغاز می کند که آرتاس (Arthas)، شاهزاده لردران، تنها امیدِ زنده انسان ها و کسی که قرار است برای نوری بی همتا بجنگد، همراه استاد و یار وفادارش اوثر آورنده نور (Uther the Lightbringe) به سمت استرثهلم (Stratholme) حرکت می کنند تا در مقابل طاعونی ناشناخته که مردم را به مردگانی متحرک تبدیل می کند، قرار بگیرند. طاعونی که حتی پس از کشته شدن منبع احتمالی اش، کلتوزاد (Kel’Thuzad)، به دست آرتاس، همچنان به راهش ادامه می دهد. آرتاس، شهزاده لردران اما راهی جز قتل عام مردم روستا پیش از تبدیل شدنشان به تهدیدی احتمالی نمی بیند و این در حالی است که اوثر، و جاینا پراودمور (Jaina Proudmoore) با این تصمیم مخالفت می کنند. اما ارتاس قسم خورده که هر بهایی را برای نجات مردمش بپردازد. (شاید او از آن عده ای است که عاشق بشریت اند و از مردم نفرت دارند، کسی چه میداند) آرتاس مردم بیگناه استرثهلم را در مسابقه ای خونین با ملگانث (Mal’Ganis)، قتل عام می کند و روح روشنش، به تاریکیِ دنیای حقیقی خوش آمد می گوید.
داستان وارکرفت اما جدا از روایت بی نظیر، آرتاس و تبدیل شدن او به یکی از بهترین و البته شرور ترین شخصیت های بازی های ویدئویی، روایت های دیگری را در خودش جایی داده که شرح دادن آن ها فقط به طولانی شدن متن می انجامد، چرا که تجربه بی همتای این بازی، بهتر از هر متن و کتابی، داستانش را روایت می کند و مخاطب را درون دریایی بی همتا غرق میسازد. اما هنر داستان گویی بلیزارد، بیش از آن که در قصه ای خوب نهفته باشد. در روایتی بی نظیر پنهان شده است. این روایت که روندی بسیار زیبا هم دارد، در ابتدا خبری شوم را به گوش شخصیت ها و البته مخاطب می رساند. خبری شوم که دلهره ای عظیم و دهشتناک را به دل مخاطبان می اندازد و از طرفی اشتیاقی عظیم را در وجودشان به آتش می کشد که ای جان، قرار است حسابی هیجان زده شویم. این ترفند ساده و زیبا، کاری می کند که مخاطب تا آخرین لحظه همراه داستان پیش برود و مدام، با هر رخ داد جدیدی، بیش تر از قبل تشنه دانستن شود. یکی از زیبایی های این روایت، قطعاً داستان تباهی (یا به زعم بسیاری از دوستان، تغییر) آرتاس، شهزاده لردران است. در کنار این روایت جذاب (که به عقیده نگارنده، حتی بهتر از شکل گیری دارث ویدر هم روایت می شود) بازی پر است از داستان ها و قصه هایی که همگی به زیبایی به یکدیگر مرتبط هستند و به بهترین نحو هم با گیم پلی عالی آن گره خورده اند. داستان بازگشت برادران استورمریج (Stormrage)، ماجرای انتقام و کینه تیرانده ویسپرویند (Tyrande Whisperwind) از انسان ها و ارک ها، روایت حمله لژیون و در آخر، کشته شدنِ شاه تریناس (King Terenas)، به دست پسرش که حامل فراستمورن است. همگی به زیبایی بی نظیر و مثال زدنی داستان این بازی کمک کرده اند.
اما جدای از روایت ها، شخصیت پردازی هم نقشی اساسی در این بازی دارد (شخصیت پردازی که یکی از ارکان اساسی داستان است!!!) شخصیت ها در وارکرفت، به معنای دقیق کلمه، زنده هستند. با اینکه همگی به سبب گرافیک کهنه و نمور بازی حالا فقط شبیه عروسک هایی چند پیکسلی هستند که با دهان کج حرف می زنند! بلیزارد به لطف شخصیت پردازی دقیقش کاری کرده که مخاطب، به عنوان کسی که در شکل گیری ماجرای اصلی بازی نقشی اساسی دارد و در واقع آن را پیش می برد، کاملا با انگیزه ها، انتخاب ها و امیال شخصیت ها کنار بیاید و همگی آن ها را به طور دقیقی درک کند. مسئله مهم در شکل گیری شخصیت های وارکرفت ۳، و جاودان شدن آن ها، میزان بسیار زیاد همزات پنداری مخاطب با آن هاست. مخاطب به عنوان یک ناظر، با احساسات و انگیزه های همه شخصیت ها آشنا می شود و می تواند با تک تک آن ها همذات پنداری کند. این شیوه شخصیت پردازی، کاری می کند که مخاطب، همراه شخصیت ها دروغ بگوید، تباه شود، زانو بزند و حتی از کشتن لذت ببرد. این میزان به حدی می رسد که مخاطب، همراه آرتاس، در مسابقه خشونت بار و خونین کشتار مردم شهر استرثهلم هیجان زده می شود و مدام، سعی می کند تا بیشتر و بیشتر بکشد. مخاطب حتی کینه تیرانده از انسان ها را هم درک میکند و این معجزه ای است که فقط می توانید در بازی های رایانه ای بیابید. چرا که مخاطب در بازی های قبلی فقط در نقش انسان ها و ارک ها بازی کرده و به طور خاصی با این نژاد ها خو گرفته است، در این نقطه یک الف وارد ماجرا می شود و از تمامی انسان ها و ارک ها کینه به دل دارد. چطور ممکن است مخاطبی که تا این حد با نژاد هایی خاص خو گرفته و دوستشان دارد، با ورود یک عنصر جدید، تمامی خشم و نفرت او نسبت به انسان ها و ارک ها را درک و حتی قبول کند؟
بلیزارد، یک جادوگر است، که اگر بخواهد داستان بگوید، می تواند یکی از عمیق ترین فانتزی های تاریخ را بسازد. یکی از فانتزی هایی که برخلاف رسم همیشه، از دل کتاب ها سربرنیاورده و این بار، در دلِ بازی های رایانه ای چشم به جهان گشوده است. در اخر باید گفت که داستان وارکرفت ۳، هیچ مشکل و یا نقصی را در خود نمی بیند و پس از عرضه شدن محتوای الحاقی تاج و تخت یخ زده، حتی کامل تر و وسیع تر هم می شود. داستانی که هنوز هم، همین نزدیکی در دنیای عظیم وارکرفت در حال روایت شدن است.
دستهایم …
بازی های استراتژیک، بیش از هر چیز، نیازمند یک الگوی دقیق هستند که نیرو ها، واحد ها و ساختمان ها را در شرایطی قرار دهد که تجربه بازی به طوری دقیق متعادل و یا به اصطلاح بالانس شود. در کنار این موضوع، در اصول اساسی گیم پلی این ژانر، دوربین، طراحی مرحله، دستور ها و البته هوش مصنوعی اهمیت بسیاری دارند.
وارکرفت ۳، به عنوان اولین شماره از سری که در جهانی سه بعدی رخ می دهد، به خوبی توانسته تمامی انتظاراتی را که از یک بازی استراتژیک می رود برآورده سازد و در قدمی بزرگ رو به جلو، حتی از سقف انتظارات تمامی بازیباز ها هم فراتر برود. در بخش داستانی وارکرفت ۳، به طور کلی ۵ روایت متفاوت وجود دارد، بخش ابتدایی مربوط به محتوای آموزشی و البته افتتاحیه بازی است و در چهار روایت دیگر آن، بازیباز کنترل چهار نژاد متفاوت در بازی را بر عهده خواهد گرفت. این نژاد ها عبارت اند از ارک ها، انسان ها، نامرده ها و البته الف های شب با آن غرور بیحدشان که مکانیک های گیم پلی زیبایی را به بازی افزوده اند. فرمول کلی بازی از استاندارد اصلی ” جمع کردن منابع، ساخت نیرو و حمله” پیروی می کند. اما طراحی مرحله عالی و شیوه های روایتی در مراحل ، باعث می شود که این فرمول تکراری به هیچ وجه خسته کننده ظاهر نشود.
این بازی به لطف سیستم زیبای جمع آوری منابع، که در سه بخشِ طلا، الوار و غذا تعریف شده اند. تعادل عجیبی را در گیم پلی به وجود اورده است. برای جمع آوری منابع در بازی لازم است که دست به ساخت و ساز بزنید و برای ساخت و ساز هم نیاز است که واحد هایی با هویت کارگر در اختیار داشته باشید. این در حالی است که برای افزایش جمعیت نیاز به واحد غذا ایجاد می شود. این سیستم ساده اما در عین حال پیچیده که امروزه به یکی از استاندارد های سبک بدل شده. چالش بسیار زیبایی را در بازی به وجود می آورد. چالشی که مخاطب را وادار می کند کنترلی بر منابع، جمعیت و مکان سازه هایش داشته باشد و از طرفی، برای جنگ پیش رو و نابودی دشمن ارتشی را شکل دهد. اما یکی از عناصری که از هم مخاطب را آزار می دهد ( و این آزار به معنای شیرینش است) وجود موجوداتی بی طرف اما جنگنده در محیط نقشه است که معمولاً از محل منابعی مثل طلا و گاهی چوب ها در جنگل محافظت می کنند. این موجودات که Creep نام دارند، در نقشه به طور پراکنده حضور دارند و هیچ وقت از وجودشان مطلع نمی شوید تا در مقابلتان قرار بگیرند. چرا که بازی به کمک سیستم ماسک سیاه (Black Mask) تمامی نقشه مرحله را به حالتی سیاه و نادیدنی در می آورد. این نقشه سیاه با پیشروی شما، کشف می شود. اما درست پس از اینکه از محل مورد نظر فاصله بگیرید باید با مه جنگ (Fog of war) دست و پنجه نرم کنید. به این صورت که مکان هایی که از دید واحد های شما خارج باشند، با شمایلی تیره تر نمایش داده می شوند. در این حالت بازیباز می تواند نقشه را به طور کلی ببیند اما از تغییرات در آن آگاه نمی شود. تغییراتی مانند ساخته شدن و یا تخریب یک سازه، حرکت نیرو های دشمن و غیره. این سیستم که حالا به یکی از استاندارد های سبک تبدیل شده، عنصر چالش برانگیز و زیبایی است که در گیم پلی وارکرفت ۳ خودنمایی می کند. همچین وجود استراتژی های دقیق جنگی و تعادل عمیق نیروهای متفاوت در بازی چالش عظیمی را در مقابل هر بازیباز قرار می دهد.
در وارکرفت ۳، برای اولین بار، شاهد وجود چرخه روز و شب هستیم. نکته مهم در مورد این چرخه این است که فقط برای ظاهر بهتر طراحی نشده و واقعاً در گیم پلی بازی تاثیر گذار ظاهر می شود. به عنوان مثال، بسیای از Creep ها در طول شب به خواب می روند، مه جنگ کمی غلیظ(!)تر می شود و دید شخصیت های شما را کم می کند. این سیستم زیبا، علاوه بر بخشیدن جلوه های زیبای بصری، باعث می شود که برای حملات، دفاع و گشت و گذار در محیط برنامه ریزی کنید و برنامه ریزی، یکی از اصلی ترین المان های سبک استراتژیک است.
یکی از جالب ترین مکانیک های جدید و نو در Warcraft 3، وجود عنصر به نام ماموریت فرعی است. در این بازی با شروع هر مرحله، بازیباز هدفی اصلی دارد که تا پایان مرحله باید آن را به انجام برساند. اما برای اولین بار در سری، شاهد این هستیم که با پیشروی در نقشه، بازیباز با رخداد هایی رو به رو و مواجه می شود که معمولاً به شروع یک ماموریت فرعی میانجامند. این ماموریت های فرعی اکثراً اهدافی ساده و سرراست دارند، اما به طور کلی، به غنی تر شدن تجربه گیم پلی و البته روایت داستان کمک بزرگی می کنند. این ماموریت ها خرده داستان هایی فرعی را برای بازیباز روایت می کنند که نقشی بسیار اساسی در زنده شدن جهان Warcraft دارد.
اما شاید مهمترین تغییر و البته یکی از اصلی ترین عناصر این بازی، وجود سیستمی است که وارکرفت ۳ را، تبدیل به یک بازی نقش آفرینی هم می کند؛ قهرمان ها. قهرمان ها در بازی، در واقعا نیروهایی خاص هستند که در اختیار بازیباز قرار میگیرند. در بخش داستانی قهرمان ها معمولا شخصیت اصلی خط داستانی بازی هستند و در بخش چند نفره هم به عنوان واحد هایی بسیار تعیین کننده و سرنوشت ساز معرفی می شوند. قهرمان ها در واقع رهبر و راهنمای تمامی واحد های دیگر محسوب می شوند و توانایی کسب امتیاز تجربه و پیشرفت دارند. هر قهرمان با پیشربرد بازی و کشتن دشمنان، امتیاز تجربه کسب می کند. امتیازی که در افزایش سطح موثر است و باعث قدرتمند تر شدن قهرمان می شود. هر قهرمان به طور کلی ۴ توانایی خاص دارد که می تواند آن ها را در نبرد ها به کار بگیرد. این توانایی ها معمولاً آنقدر قدرتمند هستند که در صورت استفاده درست و به موقع بتوانند سرنوشت یک نبر را تغییر دهند. توانایی قهرمان ها در چند دسته متفاوت دسته بندی میشوند. بعضی از توانایی ها به دشمن ضربه وارد می کنند، بعضی شفا بخش هستند، بعضی شرایط محیطی را به نفع شما تغییر خواهند داد و بعضی از قهرمان ها هم توانایی هایی دارند که یارانشان را در میدان نبرد یاری می کند. اما جالب ترین مکانیک در میان توانایی های منحصر به فرد قهرمان ها، وجود چهارمین توانایی به عنوان توانایی نهایی (ultimate skill) است . این توانایی که فقط پس از رسیدن قهرمان به سطح ۶ قابل استفاده می شود (گمان می کنم اکثراً با این توانایی ها آشنایی دارید) معمولا بسیار قدرتمند و سرنوشت ساز هستند. توانایی های چهارم، همانند دیگر Skill ها، در دسته های مختلف دسته بندی می شوند، اما معمولاً قدرتی غیرقابل وصف را به قهرمان می دهند که در بخش داستانی، تاثیر بسیار ویژه ای دارد.
بخش چند نفره بازی، تجربه ای کامل و زیباست که در حالت اصلی، شامل نبرد نژاد ها با یکدیگر است، به این صورت که هر بازیباز با انتخاب یک نژاد ( بازیباز ها می توانند نژاد های یکسان انتخاب کنند) در نقشه ای قرار داده می شود که بازیباز های دیگر هم در آن حضور دارند. هدف اساسی و اصلی در این بخش، نابودی کامل تمامی نیرو ها و ساختمان های حریف است.
گیم پلی بازی، به عنوان یک اثر در سبک استراتژیک، تقریباً هیچ گونه نقصی را در خود نمی بیند، اما وقتی در حال پیشروی در وارکرفت ۳ هستید، گاهی بنا به نیاز، این حس به شما دست خواهد داد که تعداد واحد های قابل انتخاب در هر بار تلاش بسیار کم است. بازی اجازه کنترل تعداد محدودی از واحد ها به طور همزمان را به شما می دهد و اگر بیشتر از محدودیت بازی نیرو ساخته و آماده کرده باشید، مجبور خواهید شد که آن ها را دسته دسته و به طور جداگانه کنترل کنید. این موضوع گاهی باعث می شود که در نبرد های بزرگ (مخصوصاً در بخش چند نفره) دچار سردرگمی و مشکل شوید. این محدودیت در کنار منابعِ معمولاً کمیاب و جمعیت محدود شده در بازی، نشان دهنده این است که سازندگان به طور عمدی، قصد داشتهاند تا از ساخته شدن نیرو ها در تعداد بسیار بالا ( برخلاف بازی های روز) جلوگیری کنند. به نظر می رسد که این موضوع از اهمیت چندانی برخوردار نباشد، اما گاهی به دلیل همین محدودیت ساده در جمعیت و البته امکان انتخاب نیروها، سرنوشت یک نبرد تغییر می کند و نمی توانید با یک حمله برق آسا تمامی نیرو ها و سازه های دشمنان را نابود کنید. از این رو، این مشکل به خصوص در بخش چند نفره به شدت خودنمایی می کند و مخاطب را آزار می دهد (و این آزار دیگر شیرین نیست.)
اما به طور کلی، گیم پلی وارکرفت ۳، یکی از بهترین ها و استاندارد ترین های سبک است. نوعی گیم پلی استثنایی که به طور قطع، مکانیک ها و المان های بسیاری را به بازی های استراتژی همزمان افزود و در ساخت آن چه که ما امروزه به عنوان استاندارد سبک می شناسیم نقشی اساسی را ایفا کرد. با این حال، نمی توانیم در مواجهه با یک شاهکار در سبک، ایراد محدودیت در آن را نادیده بگیریم.
در آخر باید بگویم، گیم پلی وارکرفت ۳ به حدی اعتیاد آور، متعادل، زیبا، دقیق و البته روان است که پس از چندین ساعت بازی کردن، با تعجب به دست هایتان که درد گرفته اند نگاه می کنید و از اینکه به شما خیانت کرده اند و خسته شده اند، عصبانی می شوید. وارکرفت ۳ از آن بازی هایی است که یادتان می اندازد قدر دست هایتان را بدانید.
به زیبایی رویاها
برای توصیف توانایی های گرافیکی این بازی، کافی است بدانید که هنوز هم هستند کسانی که به لطف ماد ها و محتواهایی بی پایان بازی، به انجام آن مشغولند. به طور کلی چطور امکان دارد بازیای که بستر اساسی یکی از ماندگار ترین پدیده های بازی های رایانه ای یعنی Dota است، از نظر گرافیکی ضعیف باشد؟
در ابتدا باید دقت کنیم که بازی در سال ۲۰۰۲، یعنی چیزی در حدود ۱۴ سال قبل منتشر شده. وارکرفت ۳ که در محیطی کاملاً سه بعدی روایت می شود. جدا از گرافیک فنیاش، گرافیکی به شدت هنری دارد. سازندگان در بلیزارد کاملاً از دنیای عظیمی که در ذهن نویسندگان شکل گرفته آگاه بوده اند، چرا که توانسته اند با امکانات مربوط به ۱۴ سال قبل، سرزمینی با آن وسعت بی نظیر را زنده و کاملاً باور پذیر در مقابل ما قرار دهند. طراحی محیط ها واقعاً عالی است و حال و هوایی قرون وسطیای را با درون مایه عمیق فانتزی بازی پیوند داده. این موضوع در کنار نورپردازی جالب بازی و چرخه شب و روز باعث شده که محیط های بازی به شدت زنده و سرحال به نظر برسند. همچین سبک گرافیکی بازی، پر است از رنگ های مختلف، طراحی ای عجیب و غریب و البته محیط هایی که در هیچ جا، جز وارکرفت نمی توانند وجود داشته باشند.
در کنار گرافیک هنری عالی، وجود مدل های سه بعدی شخصیت ها در منو ها و Hud بازی واقعا لذت بخش است. مدل هایی که در زمان پخش شدن صدای هر کرکتر و گفتن دیالوگ ها به زیبایی تکان می خورند و لب میزنند. البته این لب زدن، قطعاً هیچ شباهتی با جمله ادا شده ندارد. اما یادمان باشد که با یک بازی در سال ۲۰۰۲ طرف هستیم. نه یک میدان نبرد که قرار است با رزولوشن ۴K اجرا شود. مدل های سه بعدی شخصیت ها، به منو ها و رابط کاربری بازی، جلوه زیبایی داده اند و خشکی همیشگی بازی های استراتژیک با منو های پیچیده را از میان برده اند. دستور ها به درستی در جای جای رابط وجود دارند و به راحتی قابل دسترسی هستند. همچنین وجود مینی مپ جذاب بازی در پایین صفحه، باعث می شود که گشت و گذار در محیط لذت بخش تر شود.
یکی از موضوعاتی که به شدت برای بازیباز ها و البته شخصی نگارنده جالب بوده، طراحی بی نظیر منو های و مخصوصاً منوی اصلی بازی است. منوی اصلی حالتی زنده و تعاملی دارد و در پس زمینه شاهد وجود تصویری هستیم که مدام حرکت می کند و دچار تغییر می شود. این روش طراحی منو، شاید حالا و با گذشت ۱۴ سال حتی از مد هم افتاده باشد. اما در زمان عرضه بازی، به یکی از عوامل اساسی زیبایی وارکرفت ۳ بدل شده بود. این موضوع در کنار طراحی منو های زنده و بسیار بسیار زیبای سه گانه استارکرفت ۲، نشان دهنده ظرافت دید و دقت نظر سازندگان در بلیزارد است. دقت نظری که باعث می شود این شرکت دوست داشتنی، همیشه به عنوان یکی از مطرح ترین بازی ساز ها شناخته شود.
به طور کلی باید گفت که یک بازی، بیشتر از آن که به گرافیک نیاز داشته باشد، به داستان و گیم پلی زیبا نیاز دارد تا ماندگار شود. چرا که گرافیک، عنصری وابسته به زمان است و در هر حال، گرد پیری و کهنگی را بر چهره خود می بیند. با این حال، مادربزرگِ پیر و قصه گوی ما، حتی پس از گذشتن ۱۴ سال از عمر طولانی اش، هنوز هم گرافیک زننده ای ندارد و همچنان به چشم عاشقانش زیباست. کسانی که به لطف در کنار هم بودن و تکامل تمامی عناصر بازی اعم از داستان، گیم پلی، گرافیک و صداگذاری دل به عشق وارکرفت ۳ سپرده بودند.
آه … حماسه سازی!
قبلاً از نحوه شکل گیری حماسه و عوامل مهم بودن آن گفته ام، یک بازی حماسی، بیش از آن که به وسعت نیازمند باشد، به چینش درست اجزاء و جزییاتِ داستانی نیاز دارد. Warcraft 3 نمونه ای دقیق از یک بازی است که توانسته با وجود عرضه در سال ۲۰۰۲ و نبودن همه امکانات عظیم امروز، حماسه بسازد. و این حماسه سازی بی همتا را مدیون داستان قدرتمند، شخصیت پردازی بی نظیر و البته جای گیری درست المان های داستانی است. المان ها و عناصری که به طور دقیق با گیمپلی بازی مخلوط شده اند و در جای جای تجربه بازیباز دیده می شوند. از طراحی محیط ها و گرافیک هنری گرفته تا عناصر موجود در گیم پلی. حتی درخت ها هم در وارکرفت در خدمت داستان هستند. وارکرفت با نگاه یک گیمر امروزی، گرافیک خوبی ندارد و به شدت هم از مد افتاده تلقی می شود، وارکرفت در نگاه یک بازیباز امروزی، شدیدا کهنه شده، اما هنوز هم، راوی پیری است که هرگز از یاد نخواهد رفت. چرا که برای هرکس، که همراهش شود، داستانی بی نظیر را روایت کرده و تجربهای بی بدیل ساخته. این بازی، مثل مادربزرگی پیر، گوشه اتاق نشسته تا هر از گاهی، کسی به یادش بیفتد. اما بدانید، هروقت که سراغ این مادربزرگ بروید، مفهوم ساعت ها را از ذهنتان پاک خواهد کرد، چرا که گویی دست های مهربانش شما را از این دنیا می کند و در دنیایی زیبا، پر مفهوم و غنی پرتاب می کند که خارج شدن از آن، جزو دشوار ترین کارهاست.
وارکرفت، اول و آخرش خوش است …
به طور کلی، صحبت از عنوان بزرگی مثل وارکرفت ۳، کاری بس دشوار است و به عقیده بنده، هیچ کس توانایی گفتن از تمامی وجوه این اثر عظیم را ندارد. اما با نگاهی کلی و البته بسیار خلاصه شده، می توانیم به این اتفاق نظر برسیم که قشر عظیمی از بازیباز ها، برای مدتی که به طرز غریب و عجیبی هم طولانی است. از این بازی زیبا لذت برده اند. وارکرفت علاوه بر بخش داستانیِ بسیار غنی و زیبایش که هنوز هم پر است از تازگی، بخش چند نفره ای بسیار زیبا را معرفی کرد که میزبان ماد ها و حتی عامل اساسی شکل گیری بازی بزرگی همچون Dota بود. Dotaای که به علت غفلت چندین و چند ساله بلیزارد، حالا در خانه ای غریب، میزبان بازیباز هاست. از سوی دیگر، این بازی، به علت ادامه پیدا کردن داست۱ان غنی و بی نظیرش در بازی نقش آفرینی کلان آنلاین دنیای وارکرفت، همچنان هم موجودیتی زنده دارد. چرا که اساس و پایه داستانی دنیای وارکرفت در این بازی شکل گرفته و بسیاری از شخصیت های مهم و تاثیر گذار این دنیای بزرگ، در وارکرفت ۳ ( و نسخه های قبلی) به مخاطب معرفی شده اند.
در آخر، باید گفت که این بازی، یک شاهکار ماندگار است که ضعف هایی بسیار کوچک دارد. ضعف هایی که آزار دهنده هستند، اما به هیچ وجه نمی توانند از عشق و علاقه ما نسبت به این بازی بزرگ کم کنند. Warcraft 3 عنوانی است که به هر نحو و وسیله ای، که از دانش ما خارج است، به اکسیر جاودانگی دست یافته. این بازی نه میمیرد و نه فراموش می شود، چرا که میراثی به وسعت یک حماسه را بر روی دوش های پرقدرتش حمل می کند. Reign of Chaos بازی کاملی است که با محتوای استثنایی و بینظیر Frozen Throne کامل تر می شود و می تواند یکی از به یاد ماندنی ترین داستان های تاریخ بازیهای ویدئویی را روایت کند. از سویی این بازی در بخش گیم پلی، استاندارد های بسیاری را به سبک استراتژی همزمان اضافه می کند و با ارائه یک تجربه عالی، در خاطره همه بازیباز ها ماندگار می شود.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
متاسفانه یا خوشبختانه ! من اصلا با سری این بازی ارتباط برقرار نکردم
ولی فیلم سینمایی ش قشنگه و تازه سه گانه ساخته خواهد شد و به کسانی که ندیده اند پیشنهاد میکنم حتما تماشا کنید.
من درسبک استراژیک بازی هایruseوجنگهای صلیبی خیلی باش حال کردم
بازی هایی که گفتی هر کدومشون در جا و سیک خودشون سالار هستن. اما نمیسه باهم مقایسشون کرد. هر کدوم به یک نوعی استراتژیک هستن.
حتما وارکرفت رو بازی کن. این شاهکار رو از دست نده
یعنى اینا بالاتر از سرى حماسه اى warcraft بودن که بعد از ۱۲ سال هنوز منتظر انتشار نسخه ۴ هستیم؟ 😐
آقای عبداللهی پور نقدتون عالی بود..این قدر حرف دارم درباره این بازی و این قدر مطلب تو ذهنم هست که اگه بخوام بنویسم باید تا غروب فقط تایپ کنم 😀 فقط همین رو بدونید که این همون بازی هست که دوتا رو به وجود یعنی اگه این بازی نبود شاید هیچ وقت دوتایی هم در کار نبود…نکته دیگه شاهکار بودن این بازی هست که حتی نسخه دوبله فارسی بازی هم اومد و خودم نسخه دوبه فارسی بازی رو تجربه کردم.
آقای عبداللهی پور شاهکار کردید با این نقد :yes: :yes: :yes:
من تو استراتژی با جنگ های صلیبی خیلی بیشتر حال کردم :yes:
اتفاقا فیلمش اشغالی بیش نبود
تنها خوبیش جلوه های ویژش بود 😀
تویی که بازیشو بازی نکردی معلومه که باس از فیلمش خوشت اومده باشه….چون یه بیننده عام محسوب میشی که اومده یه فیلم اکشن دیده…اما از نظر من که عاشق این بازیم (یا بقول نویسنده مادربزرگ) فیلم در وظیفه خودش بی نهایت کوتاهی کرد
باید ۱۰بدین این بازی اگه استراتژیک بهتر میشناسین بگین
این محدودیت اینا رو قبول ندارم این نقد درست نیست . این بهتریم استراتژیک دنیاست و ۱۰هم کمشه
این بازی یه شاهکار بود. واقعا یکی از بهترین بازی های عمرم و بهترین استراتژیکی بود که بازی کردم. گیم پلی خوب و داستان عالی باعث شده بود تو نوع خودش بهترین باشه . شخصیت پردازی و داستان سراییش واقعا عالی بود. امیدوارم بلیزارد رو وارکرافت ۴ هم کار کنه. اگر تا حالا امتحانش نکردید حتما پیشنهاد میکنم یه بار امتحانش کنید. ممنون بابت نقد آقای عبداللهی پور.
لطفا نقد و بررسی world of warcraft رو هم انجام بدید. با تشکر
ممنون بابت مقاله چقد با این بازی خاطره دارم
یکی از بهترین بازیای سبک استراتژیک دوران گیمریم هست البته از جنگهای صلیبی و ژنرال هم نباید گذشت
لعنت به این ویندوز ۱۰ بیاد اعصابم رو خورد کرده :reallyangry:…با تمام خوبی هایی که نسبت به ویندوز های قبلی داره اما یه نقطه ضعف خیلی بزرگ داره و اونم اینه که بازی های قدیمی رو ساپورت نمی کنه…الان اومدم به یاد قدیم ها Rome Total War 1 رو اجرا کنم بالا نیاورد :pissedoff:
عیب نداره داداش من الان جای شما rome total war 1 میزنم بر بدن!
شما فقط بگو کدوم کشورو انتخاب کنم؟
آقا سینا یعنی واقعا راهی نداره رو وین ۱۰ این جور بازی ها رو انجام بدیم ؟؟!؟ الان من واقعا هوس کردم دوباره این بازی رو به نصبم باهاش خاطره زیاد دارم ولی خب رویه وین ۱۰ نمیشه … کسی راهی بلد نیس ؟؟!؟
برای وارکرفت۳ احتمالا این dll رو دانلود کنید و بندازین تو فایل نصبی درست بشه (d3d8.dll) این مربوط به مشکل گاما میشه . اما بطور کل اگر در حالت compatibility بزاریدش روی run in 640×480 screen resolution اینم شاید کمکی بکنه. درکل مشکل بخاطر دایرکت ایکس هشته ، چون وین ۱۰ برای دایرکت ۱۰ برنامه ریزی شده.
برای rome 1 هم اکثرا مشکل رزولیشن صفحه هست که باز راه حل های هست . بازی های مثل جنرال و … هم اجرا میشن من امتحان کردم. ولی درکل برای ویندوز ۱۰ خیلی خودتونو اذیت نکنین ۸٫۱ هم بد نیست.
ویندوز ۱۰ هیچ مشکلی نداره
واسه من که نداره
شما برید ویندوز تون رو آپدیت کنید
تو قسمت run بنویسید winver ورژن ویندوز نشون میده
مال من build 14393.479 ver 1607
تو بازهای قدیمی هم هیچ مشکلی ندارم
همین الان برای من warcraft 3 رو ویندوز ۱۰ نصبه، همین دیشبم بازی کردم.از ۱۴ سال پیش دارم این بازیو بازی میکنم هنوز ازش خسته نشدم البته فارسی بودنش هم نقش مهمی در شاهکارشدنش برای من داشت چون اگه انگلیسی میبود،اون زمان هیچی از داستان نابش نمیفهمیدم.با تمام مپاش خاطره دارم.یادش بخیر این و fifa 2002 اولین بازیهای pc بودن که خریدم.
بهترین راه داشتن همزمان دو ویندوز ۱۰ و ۷٫البته اینو بنظرم میدونید فقط یاد اوری کردم. 😀
تا جای که من میدونم نمیشه بازیهای قدیمی را روی ویندوز ۱۰ بازی کرد.شایدم بشه اما من تا حالا ندیدم.
چطوری شما نمیتونی بازیهای قدیمیو اجرا کنی؟!
من دارم همین warcraft 3 رو بازی میکنم
و تمام بازیهای قدیمی اجرا میشه بدونه هیچ مشکلی
واقعا اگه اعضای شرکتی عشق و علاقه به کاری که میکنن نداشته باشن بازی هایی رو هم که میسازن چیز خوبی در نمیاد به قول فردریش هگل:”هیچ کار بزرگی در دنیا بدون اشتیاق صورت نپذیرفته است.”
عشق و علاقه ای که به نظر میرسه تو مادربزرگ داستان سرایی 😉 😉 موج میزنه.
تشکر بابت مقاله زیباتون آقای عبداللهی پور.
نقد خوب زیبایی بود
فقط اگه به این نمیخوایید ۱۰ بدید به کدوم بازی استراتژیک دیگه میخواید ۱۰ بدید؟!
به جز این بازی هنوز بازی لایق نمره ۱۰ تو این سبک ندیدم
rome totalwar 1 لایق نمره ۱۰ میباشد.
البته اون استراتژی نوبتیه ولی درکل هردو استراتژیک هستن.
اگه ازم بپرسم کدوم بازی استراتژیک تاریخ لایق نمره کامل بدون شک میگم وارکرافت۳ البته بازی های زیادی لایق نمره کاملن مثل استارکرافت و چند تا دیگه اما اگه قرار باشه یکی را انتخاب کنم این بازی.
بازی که زمان خودش متای فوق العاده ۹۲ گرفت.بازی که زمان خودش بهترین گرافیک را داشت.حتی میتونم بگم بهترین داستان و گیم پلی و موسیقی.این بازی فقط بخش افلاینش میتونه یک گیمر را صدها ساعت سرگرم کنه چه برسه به انلاینش که اون زمان جز بهترینها بود.حتی هوش مصنوعیش هم اون زمان جز برترینها بود.یادمه بعد از تموم کردن بخش ناب داستانی بازی ساعتها توی بازی در نقشه های مختلف به جنگ با هوش مصنوعی میرفتم ولذت میبردم.
من نقدهای شما را قبول دارم اقا میثم.یکدفعه از شما پرسیدم کدوم بازیها لایق نمره کامل هستن شما هم گفتید بازی که بخش های قویش بخش های ضعیف بازی را کمرنگ یا محو کنند.ایا بنظرتون این بازی از اون بازیها نیست.اگه این بازی نتونه نمره کامل را بگیره بنظرم هیچ بازی در تاریخ نمیتونه نمره کامل را بگیره.به هر حال این نظر شخصی شماست و قابل احترام.مطمئنم اگه ۲۰۰۲ نقدش میکردید نمره کامل میدادید.
وارکرافت ۳ بهترین بازی استراتژیک عمرم و جز سه بازی برتر عمرم.بازی های استراتژیک زیادی بازی کردم اما هیچکومشون به گرد پای این بازی نرسیدن جز استارکرافت.شاید بخاطر این بود که انتظارم از بازیهای استراتژیک بالا رفته بود.اما بعضیاشون مثل جنگهای صلیبی و ژنرال تا حدودی سرگرم کردن.هنوزم بعد از ۱۴ سال این بازی روی سیستمم دارم و گاهی بازی میکنم.بنظرم این بازی بهترین بازی انحصاری تاریخ pc.به امید معرفی نسخه ۴ این بازی تمام شاهکار.
یادش بخیر اون زمان چه بازیهای بازی میکردیم.مکس پین,جزیره سایه ها,شبح مرگ,رزیدنت,میراث کین,هیتمن,یادمه اون موقع شبیه ساز پلی وان امده بود پی اس بازی میکردیم با ربرتو کارلوس از وسط زمین شوت میزدیم گل میشد و یک عالمه بازی دیگه.
بعد از خوندن نقد هم شاید نظر بدم.
با تشکر
به طور قطع بهتون میگم، اگر بنده بودم و در زمان درست به نقد این بازی مینشستم، هرگز به خودم اجازه کم کردن نمره از بازی رو نمیدادم، اما الان و با ذهنیتی که حالا برما حاکم شده، این موضوع محدودیت انتخاب واحد ها، واقعاً آزار دهنده ست. ممنونم که مطالعه کردید، از نظر شخص من به عنوان یک مخاطب، وارکرفت ۳ هیچ گونه نقصی نداره!
اقا میثم نقد را چند ساعت پیش خوندم اما بعدش نتونستم جلوی خودمو بگیرم و چند ساعتی این بازی شاهکار را بازی کردم.
نقدتون عالی بود.ایندفعه مقدمه خوب و خواندنی بود.تنها ضعف این نقد عالی ندادن نمره کامل به بازی بود.حرفتون را قبول دارم اگه به دید امروزی به بازی نگاه کنیم بازی بی نقص نیست اما بنظر من هر بازی را بهتره نسبت به زمان خودش بسنجیم که اینطوری واقعا این بازی بی نقص ترین بازی زمان خودشه.در مورد نقطه ضعف بازی کاملا با شما موافقم اما با توجه به زمان انتشار بازی و محدودیت هاب فنی اون زمان و یا شایدم محدود کردن منابع بازی از روی عمد که احتمالا به خاطر برابری یا یک چیزی تو این مایه ها بوده بنظرم این نقطه ضعف قابل چشم پوشی.
منو ببخشید که اینقدر گیر دادم به اون نیم نمره واقعیتش من شیفته این بازی ام و کلی خاطره با این بازی شاهکار دارم.شما هم حق دارید هر نمره ای که دوست دارید به هر بازی که دوست دارید بدهید.اما از نظر من این بازی لایق نمره کامل.البته با توجه به نظر شما انگار به عنوان یک مخاطب هم عقیده ایم و همین برام کافی.
با تشکر.
اقا میثم نقد را چند ساعت پیش خوندم اما بعدش نتونستم جلوی خودمو بگیرم و چند ساعتی این بازی شاهکار را بازی کردم.
نقدتون عالی بود.ایندفعه مقدمه خوب و خواندنی بود.تنها ضعف این نقد عالی ندادن نمره کامل به بازی بود.حرفتون را قبول دارم اگه به دید امروزی به بازی نگاه کنیم بازی بی نقص نیست اما بنظر من هر بازی را بهتره نسبت به زمان خودش بسنجیم که اینطوری واقعا این بازی بی نقص ترین بازی زمان خودشه.در مورد نقطه ضعف بازی کاملا با شما موافقم اما با توجه به زمان انتشار بازی و محدودیت هاب فنی اون زمان و یا شایدم محدود کردن منابع بازی از روی عمد که احتمالا به خاطر برابری یا یک چیزی تو این مایه ها بوده بنظرم این نقطه ضعف قابل چشم پوشی.
منو ببخشید که اینقدر گیر دادم به اون نیم نمره واقعیتش من شیفته این بازی ام و کلی خاطره با این بازی شاهکار دارم.شما هم حق دارید هر نمره ای که دوست دارید به هر بازی که دوست دارید بدهید.اما از نظر من این بازی لایق نمره کامل.البته با توجه به نظر شما انگار به عنوان یک مخاطب هم عقیده ایم و همین برام کافی.
با تشکر.
داشت یادم میرفت محبوبترین شخصیتهای این بازی برای من اول grom hellscream بعدش شاهزاده ارتاس و بعد Illidan.اسپویل
grom hellscream=که مبارزی بی نظیری بود و تقریبا هیچکس یارای مبارزه با اون نبود و دو تا از قویترین شخصیتهای بازی که یکیش تقریبا قویترین فرد الف ها را بود شکست داد و دومیش دومین فرد فدرتمند نامرده ها بود اما تا جای که یادمه اخرش متاسفانه مرد.
شاهزاده ارتاس=ولیعهد بینظیر انسانها اما حیف که بد شد.میدونم توی وارکرافت ۳ پایان سرنوشت این شاهزاده را نشون نمیدن و اینکه بعد از اون کی جانشین و فرمانده انسانها میشه اما امیدوارم پایان بدی نداشته باشه در این داستان بینظیر.
Illidan=دقیقا چیزی یادم نمیاید اما میدونم جنگجوی بینظیری بود شاید فرمانده کل الفها اما شنیدم که شیطانی میشه.همین طور شنیدم که دو برادر هستن.
چند سالی بخش داستانی را بازی نکردم شاید به این خاطر که میترسم دلم بگیره که چرا ادامه داستان بازیرا نساختن.چه میشد اگه فیلم یا سریالی زیبا بر مبنای داستان وارکرافت میساختن اثری که شاید از ارباب حلقه هم بهتر میشد.
منظورت کدوم یکی از Hellscreamها است؟!
Golmash Hellscream پدر بزرگ مطمعآ هستم مرده
Grommash Hellscream پدر والا پتچ warlord of dernor بازی نکردم ببینم میمیره یا زنده است
Garrosh Hellscream پسر که اونم از سرنوشتش خبری ندارم
آرتاس هم که مرد
ولی ایلیدن
چطوری سر ایلیدن چیزی یادت نمیاد؟!
خداییش ایلیدن از ارتاس گنده تره هم از نظر سن و داستان و هم از نظر قدرت و …
ولی ارتاس یه جذابیتی داره که ایلیدن نداره
ایلیدن و برادرش ملفورین
نمیدونم چطوری داستانش رو بهت بگم فقط در همین حد ایلیدن خدای استعداد بود
تو جنگ لجیون رفت سمت سارگراس و به الفها خیانت کرد واسه همین بهش میگن خیانت کار(این داستان مال ۱۰۰۰۰ سال اگه درست بگم قبل از آرتاس هست یا ۱۰۰۰ سال)
واقعیتش بخش داستانی وارکرفت ۳ را خیلی وقت پیش رفتم.بازی دنیای وارکرافت که انگار داستان بازی داخلش ادامه پیدا میکنه را بازی نکردم البته کمی بازی کردم اما نشد که ادامه بدم.
grom همونی که توی وارکرافت ۳ بدن خودشو و افرادش قرمز میشه.اییلیدن چیزی ازش خاطرم نمونده بود جز اینکه خیلی قوی بود.
سلام دوست عزیز
بدون شک وارکرافت ۳ بهترین و تاثیرگذار ترین بازی استراتژیک تمام دوران هاست و حرف های شما مهر محکمی بر اثبات این موضوعه
تو این سبک من فقط جنگ های صلیبی دوس داشتم …یادش بخیر رو pc میزدیم..داد میزد سرباز کماندار خ.ر کیف میشدیم.. :rotfl: دم دارینوس گرم :yes:
آره منم تقریبا تمام بازی ها استراتژیک رو (به جز age of empires) با دوبله دارینوس حداقل یه بار بازی کردم.
واقعا دمش گرم مخصوصا اون گوینده مردش که راهنمایی جنگ میکنه و گوینده زنش هم که معمولا نقشه کمپین رو یاد میده. حتی civilization رو هم با دوبله دارینوس بازی کردم. :yes: :yes:
سرباز کماندار؟!
فقط وقتی میگفت یاغی(درست نوشتم؟!) من کف میکردم
سرباز کماندار عرب :rotfl:
سربااز نیزه دار . اسن خیلی باحال میگفت یادمه بعضی وقتا وقتمو میذاشتم همینارو یک سره گوش میدادن 😀
خداییش شاید باورتون نشه ولی اون موقع ها خیلی بازی میکردم
شب بود ساعت ۲ ۳ داشتم قلعه بازی میکردم
این مشاور سلطان بود کی بود تو بازی مشاوره میداد اومد بالا این جمله رو گفت
“سرورم دیروقت است شما نیاز به خواب دارید” :rotfl: :rotfl:
دقیقآ یادم نیست ولی شبیه این بود خداییش تا ۱ هفته تو شوک بودم
خیلی با ادب گفت کامپیوترو خاموش کن برو بتم رگ
تا زنده هستم یادم نمیره
ولی نمیدونم کس دیگه ای براش اتفاق افتاده؟!
سرباز گرز دار – شوالیه _یک پیام از پپیک _ صدای خلیفه هنوز تو گوشمه
بیاید تو گین رنجر اگه داریتش بزنیم چند نفری :yes: :laugh:
دوستان اصلا مقایسه کردن این شاهکار با دیگر عناوین استراتژی هم زمان خیلی اشتباست من خودم هم جنگ های صلیبی رو بازی کردم هم بقیه عناوینی رو که نام بردید . اما هیچ کدومشون به اندازه وارکرفت بزرگ نیستند . کدومشون داستانی حماسی همچون وارکرفت داره ، کدومشون شخصیت پردازی قشنگ تر از وارکرفت داره یا کدومشون دیالوگ های به یاد ماندنی تر از وارکرفت داره . حالا بحت گرافیک و گیم پلی که به کنار که اصلا در حد این بازی نبودن . فقط شاهکار دیگه بلیزارد یعنی استارکرفته که میتونه در حد وارکرفت ظاهر بشه و به نظرم بعضی جاها حتی بهترم عمل میکنه .
خدا کنه نسخه ۴ معرفی کنن
تا سنم زیاد بالا نرفته این شاهکارو بازی کنم
چقد این بازی قشنگ بود گه بجز خودش حتی مودش dota هم جاودانه شد
داستانش فوق العاده قشنگ بود. خدا میدونه چند بار تمومش کردم. هنوزم دلم نمیاد پاکش کنم.
ممنون بابت نقد خیلی بازی خوبیه :yes: :chic: 😛 :inlove:
در یک کلام این بازی شاهکاره
هنوز که هنوزه دارن بازیش میکنن ..
مرسی نقد عالی بود
مرسی اقا میثم بابت نقد کردن شاهکاری مثل وار ۳ ولی چیزی از بهترین مپ این سری یعنی دوتا ندیدم من مپی که واسه یه بازیکن معمولی بودن توش حداقل باید ۱ سال وقت گذاشت توش و بازیکنای رده بالا هم که همه بالا ۵ سال این مپو بازی کردن که هنوزم که هنوزه پلیر داره و من خودمم عمرمو گذاشتم پاش الان که داشتم نظراتو میخوندم واقعا ندیدم که کسی ارزش واقعی این بازی رو بدونه و یه استراتژیک معمولی میدوننشو با چند تا استراثژیک دیگه مقایسه میکننش حتی خیلیاشون اصلا از مپی به عظمت دوتا تو این بازی خبر ندارن خلاصه ممنون بابت نقدتون
خب شایدم شما ارزش بقیه استراتژیکا رو نمیدونید!!
ارزش هیچ بازیای کم نیست، اما واقعاً در ایران ارزش اصلی سری وارکرفت و استارکرفت گاهی نادیده گرفته میشه. گیمر های ایرانی معمولا با بازی های دیگری خاطره دارند.
اما نباید فراموش کنیم که سری وارکرفت یکی از جریان ساز ترین بازی ها در سبک استراتژی همزمان هست.
سلام
من می خواستم بدونم چرا انقدر کم درباره شاهکار بلیزارد صحبت کردید به نظر من شاهکار بلیزارد فقط به خود وارکرافت ۳ محدود نمیشه باید درباره مپ Dota هم توضیحات بیشتری میدادید اگه شما فقط خود وارکرافت رو بازی کرده باشید شاید به نحوه ای با خودتان یک شاهکار رو فرض کنین ولی در مپ های Dota این شاهکار کاملکامل شده هیرو ها کامل شدند level ها کامل شدند آیتم ها کامل شدند همه چی کامل شده درسته از داستان خبری نیست ولی رقابتی بسیار بسیار جذاب رو تجربه میکنی که از هر بازی استراتژیکی جذاب تره به طوری که پلیرهایی که این بازی رو تجربه میکنن و با هیرو ها آشنایی کامل پیدا میکنن و نوع آیتمگیری و مقابله با حریف رو هم یاد میگیرن دیگه دلشون نمی خواد این بازی رو کنار بزارن و کاملا اعتیاد پیدا میکنن حالا اگه این مپ یه شاهکار باشه مپ دیگری هست که شاهکار تره که شاید به گوشتان خورده باشد Dota LoD این مپ واقعا اعتیاد آور است چون شما فقط با یک هیرو نمی خواهید بازی کنید شما با روح چندین هیرو بازی میکنید level های هیروهای مختلف که در یک هیرو جمع شده است و شما می توانید هیرویتان را به سه دسته ی تانک و اسپل و اتکر تبدیل کنید و لذت کامل رو از یک نبرد ۵v5 ببرید اگر باحرف های من عاشق این مپ شدقد می تونین یک سر به برنامه rgc بزنید که تعداد بسیار زیادی پلیر مشغول بازی شبانه روزی هستن و بعضی از آنها با سن زیاد یا کم دیگر هیچی از دنیای بیرون خود نمی دانند و فقط در مانیتور خود به یک چیز خیره میشن اون هم سری مپ های Dota . Dota LoD است
مطلب رو کامل بخونین و خواهش میکنم یک نقد دیگر از Dota بزارید ممنون (ببخشید به Dota 2 اشاره نکردم) :shy:
و هم چنان در انتظار WARCRAFT 4
یکی از به یاد ماندنی ترین دیالوگ های گیم برای بنده
Betrayer… In truth, it was I who was betrayed. Still, I am hunted. Still, I am hated. Now, my blind eyes see what others cannot: that sometimes the hand of fate must be forced! Now go forth… unleash the tides of Doom… Upon all those…who would oppose us.
– Illidan Stormrage
:yes: :yes:
First scene in Frozen throne
Now my blind eyes see what others cannot, that sometimes the hand of fate must be forced :yes: :inlove:
ممنون آقا میثم. بهترین MMORPG ای که تا حالا بازی کردم.هیچی کم نداشت و از هر نظر عالی بود.نژاد های متفاوت و بالانس مناسب بینشون،رعایت استاندارد های سبک استراتژی،گرافیک زیبا و داستان سرایی عالی منو شیفته ی این بازی کرده بود.البته محدودیت ساخت نیرو ها همونطور که گفتید یه مقدار اذیت میکرد ولی با مدیریت درست همون مقدار،میشد به موفقیت رسید.
بازی Warcraft3 سبکش Real-time strategy
اونی که شما میگی world of warcraft هست
بعله درسته world of warcraft رو میگم.وارکرافت ۳ رو تا حالا تجربه نکردم
تک تک بازی های بلیزارد برای من یاد آور کلی خاطرهس بهتریناش warcraft 3 ,wow 😉
نسخه بعدی اگه بیاد میتونه گوتی بشه.
تو این پست دهنتو میبندی
گو.ه نمیخوری ،بحثم درست نمیکنی
عزیز چرا دعوا می کنی. خوب گو.ه ها رو تو بخور.
اگر بقیه کامنتای این اقا دیده باشی مفهمی چرا اینو گفتم
هر پست این و.چند نفر دیگه سونی فن و ایکس باکس فن بحث درست میکنن همش اعصاب ادم خورد میشه
در ضمن هر وقت اسمتو اوردن بیا دخالت بکن
یک شاهکار از شرکت شاهکار ساز blizzard
خیلی کم پیش میاد تو گیمفا کامنت بدم ولی وقتی پای محبوبترین بازیه زندگیت بیاد وسط نمیشه سکوت اختیار کرد
سال دوم دبیرستان بودم که این بازی رو با قیمت ۵۰۰ تک تومنی روی یه CD خریدم ، دقیقا ۱۴ سال پیش ، نسخه که خریده بودم دوبله شرکت دارینوس بود وقتی بازی رو برای اولین بار اجرا کردم با این جمله میخکوب شدم
(( شن های زمان در گذرند ای پسر توراتان ))
لحظه لحظه بازی از ورود پرنس آرتاس به دهکده اول بازی و مبارزه با اورکها تا با یکی شدن لیچ کینگ و آرتاس منو مبهوت خودش کرده بود ، تا اون موقع همچین داستان حماسی بزرگی رو در هیچ جا ندیده بودم برای منی که شخصیتها فقط به دو قسم سیاه و سفید تقسیم میشدن آرتاس با اون تصمیماتش تبدیل شد به یک اسطوره همیشگی توی زندگیم ، کسی که از عشقش جینا پردمر از منتورش لوتار گذشت تا با بزرگترین ترس مردمش مواجه بشه و در این راه روحشو از دست داد ، اون فریاد آرتاس هیچوقت از گوشم بیرون نمیره که هنگام اولین برخوردش با انددها رو به افرادش کرد و فریاد زد برای برادران و به دل دشمن حمله برد هیچوقت اولین تماس آرتاس و فراست مورن رو نمیتونم فراموش کنم که تمام تنمو عرق ، پر کرده بود مثل آرتاس احساس قدرت تو وجودم سرازیر میشد و هیچوقتم مرگ آرتاس رو توسط اش برینگر فراموش نمیکنم که بدترین خاطره دوران گیمریم رو رقم زد تو بازی WOW و پتچ خشم لیچ کینگ
حتما پیشنهاد میکنم اگه بازیشو تا حالا تجربه نکردین حداقل رومان ارتاس رو به قلم کریستی گلدن بخونید تا با این اسطوره آشنا بشید
خسته نباشین آقای عبداللهی پور
واقعا خاطرات رو زنده کرد
من یکی که با سری وارکرافت زندگی کردم.
واقعا بازی محشری بود،از گیمپلی و داستان و موسیقی گرفته تا شخصیت پردازی :inlove:
دوستان میشه تفاوت بازی warcraft و world of warcraft و Dota 2 رو بگین؟
warcraft سبک اش Real-time strategy و قدیمتر از world of warcraftوDota 2 است
world of warcraft سبک اش MMORPG و ادامه داستان warcraft هست
Dota سبک اش MOBA هست یکی از مپ هایی بود که بازیکن ها میتونستن تو بازی warcraft بسازن یه جور mod که بازیکن ها ساختن
Dota 2 از رو Dota ساختن و اینم سبک اش MOBA هست
راستی dota و dota 2 داستانشون هیچ ربطی به سری warcraft نداره
ممنون بابت توضیح
از دل این شاهکار، شاهکار دیگه ای به اسم defense of the ancients یا بطور خلاصه dota به وجود میاد :inlove:
این یک بازی نیست !!! این زندگیه !!! شما میتوانید خیلی راحت در دنیایی wow زندگی کنید !! این یه زندگی دیگست !!!
یادمه وارکرافتو با هیتمنه یکو با هم خریدم رو ی کامپیوتر با گرافیکه ۳۲ رو منوشو تو مراحل افته فریم داشت بعدا گرافیکه ۱۲۸ جیفورس بود چی بود گرفتم درست شد بعد گرافیکه ۱۲۸ ک اومده بود همه میگفتنه خوده واقعیته و دیگه از این بالاتر نمیاد ک فک کنم گرافیکه معادله پی اس ۲ هم بود ک ساله بعدش گرفتم چقد قدرته خرید بالا بوده لامصب همه کنسولارو داشتیم با همه بازیا
مرسی آقای عبداللهی پور از نقد زیباتون . خیلی خوشحال شدم که یکی از بهترین عنواوین بازی های رایانه ای رو نقد کردید . واقعا وارکرفت یکی از بهترین عناوینی است بازی کردم و به جرات میتونم بگم در کنار استارکرفت بلیزارد نیز جز بهترین ریل تایم استراتژی هاست . داستان بازی که خیلی خلیی زیباست هم حماسی هم درام و کلا همه چی داره . این بازی اونقدر بزرگ و پرعظمت بود که از دلش یه بازی دیگه در میاد (dota) . نمیدونم کی بلیزارد میخواد نسخه بعدی رو بده . به تمام دوستان تو سایت پیشنهاد میکنم که حتما اگه تونستن این بازی رو به همراه دی ال سی داستانی بعدش (frozen throne) بازی کنن مطمعنا بعدش میرید سراغ wow و بعدش هم مثل من کلا از دنیاش بیرون نمیاد و کل زندگیتون رو تسخیر میکنه این بازی
راستی آقای عبداللهی پور اگه وقت کردید بازی starcraft 1 رو هم نقد کنید . از بهترین های بلیزارد هست . مخصوصا بسته الحاقیش یعنی brood war .
نظر نویسنده ی متن محترم، اما از دید من دلیل ایشون برای کسر نمره از این بازی با توجه به زمان عرضه و مولف بودن اثر، قابل قبول نیست؛ زیرا که استودیوی سازنده به تمام و کمال اثر خود اشراف داشته و تمامی ایتم ها و دستورالعمل های بازی رو با توجه به کشش کلیت کار طراحی کرده تا بازی در بالاترین و بهترین کیفیت ممکن عرضه بشه که شده! ازون گذشته چرا اعمال محدودیت تولید واحدها یا حتی انتخاب اونها رو به عنوان یک ویژگی در نظر نمی گیریم؟ و با بازی های هم سبک دوران پس از اون مقایسه ش می کنیم!
این بازی شاهکاری کلاسیک، مولف و کامل هست و برای دریافت نمره ی کامل نیازی به میانجیگری و مداخله ی طرفدارانش نداره.