سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا
سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا
سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا
سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا

سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter

کسری کاظمی
۰۹:۰۰ ۱۳۹۵/۰۹/۲۸
سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا

به طور قطع با واژه مستقل زیاد برخورد داشته اید، مگر نه؟ انجام دادن کاری بدون استفاده از کمک های دیگران یا بدون استفاده از هیچ گونه امکانات؟ به راستی مستقل یعنی چه؟ سال هاست که این واژه در صنعت موسیقی، سینما و بازی های رایانه ای به گوش می خورد. در سینما کارگردانان جوان و کم تجربه، با در دست گرفتن یک دوربین فیلم برداری ساده و تیم جمع و جور خود، دست به خلق آثاری می زنند که در عین معمولی و کوچک بودن، در بسیاری از مواقع تبدیل به آثار بزرگ و مهمی شده و کارگردان پروژه را بیش از پیش به شهرت رسانده و حتی وی را وارد صنعت و جریان اصلی سینما می کنند (به عنوان نمونه واضح می توان به آقای Quentin Tarantino و فیلم مشهور و مستقلش Reservoir Dogs اشاره کرد). در صنعت موسیقی نیز سالهاست که بحث میان جریان Mainstream (جریان اصلی) و Underground (زیرزمینی) داغ می باشد و این طور که به نظر می رسد، قطع کردن و بخش نکردن آثار زیرزمینی از رادیو و فروش گسترده هم نتوانسته جلوی عظمت بسیاری از این آثار را بگیرد. در صنعت بازی و بازی سازی اما این واژه به شکل متفاوت تری تعریف می شود. یکی از مهم ترین تغییرات رخ داده در صنعت بازی در دهه گذشته، ظهور بازی های مستقل می  باشد. هنگامی که کمپانی های غول پیکر سازنده کنسول ها در حال کلنجار رفتن با شرکت های First Party و Second Party خود هستند، در این میان افراد خلاقی هم پیدا می شوند که با کمترین بودجه و امکانات تصمیم می گیرند تا توانایی های نهفته درون خود را در صنعت بازی سازی سنجیده و دست به خلق بازی های هر چند کوچک ولی تاثیر گذار بزنند. خوشبختانه کمپانی هایی مانند Kickstarter نیز وجود دارند تا به داد این افراد رسیده و با قرار دادن بودجه ای که از سمت مردم جمع آوری شده، مسیر آن ها را بیش از پیش هموار کنند. گویا درگیری بین جریان اصلی و جریان مستقل در صنعت بازی به شدت سایر صنایع نبوده و حتی شرکت های بزرگ نیز با اعتماد کردن به بازی سازان مستقل، تصمیم دارند تا آخرین قطره استعدادی که بر روی زمین وجود دارد را شکار کنند و با به استخدام در آوردن این افراد، پیوندی میان بازی های مستقل و عناوین بلاک باستر و عظیم ایجاد کنند. به نظر شما موج بازی های مستقل و کوچک که امروزه بسیار همه گیر شده و پا به پای صنعت اصلی بازی ها در حال حرکت است، می تواند تبدیل به یک انقلاب صنعتی در بین بازی های رایانه ای شود یا اینکه حتی نمی تواند حفره کوچکی را در این بازی ها پر کرده و تنها به چشم حقارت توسط بازیکنان تشنه بازی های بزرگ دیده می شود؟ برای یافتن جواب این سوال بهتر است به تصویر زیر نگاه کنید:

۰۱

شما به یک بازی به نام Minecraft خیره شده اید که به مستقلانه ترین شیوه ممکن ساخته و منتشر شده و دارای کمترین پیچیدگی و عظمت نسبت به بازی است که امروزه توسط شرکت های غول پیکر منتشر می شوند و تا این لحظه که این متن را مطالعه می کنید، این بازی موفق به فروشی بیش از ۱۲۰ میلیون نسخه شده است (بیش تر از تمام عناوینی که در طی چند سال اخیر منتشر شده اند و به اصطلاح AAA می باشند). حال به نظرتان می شود این دسته از بازی ها را دست کن گرفته و به سادگی از کنارشان عبور کرد؟ آیا عنوانی مانند Limbo یا Inside که دارای عمیق ترین و خلاقانه ترین گیم پلی و داستان در مقابل خیلی از بازی های AAA هستند، عناوینی معمولی اند؟ خوب پس با داشتن این درک که بازی های مستقل و کوچک (در ظاهر کوچک) در بسیاری از مواقع می توانند حرف های فراوانی برای گفتن داشته باشند، قرار است تا به سراغ یکی از مهم ترین عناوین مستقلی برویم که در سال جاری عرضه شده است. بازی Hyper Light Drifter عنوانی است دو بعدی و در سبک اکشن نقش آفرینی که توسط استودیوی کوچک Heart Machine توسعه یافته است. گرافیک هنری بازی یاد آور عناوینیست که در اواخر قرن بیستم ساخته شده اند و دارای گرافیک ۸ بیتی و ۱۶ بیتی بودند. توسعه دهنده اصلی بازی یعنی Alex Preston با ایجاد کمپینی در وبسایت Kickstarter در نظر داشت تا بودجه ای بالق بر ۲۷ هزار دلار را کسب کرده و بازی خود را برای رایانه های شخصی (ویندوز)، OS X و Linux تولید کند؛ وی در نهایت موفق به کسب بیش از ۶۰۰ هزار دلار شده و گویا ایده ترکیب سیستم بازی های The Legend of Zelda: A Link to the Past و Diablo به مزاق مخاطبان خوش آمده بود. با استفاده از این بودجه، وی توانست برنامه نویسان و هنرمندان بیشتری را استخدام کرده و با به کار گیری ابزار و امکانات بیشتر، بازی خود را برای سیستم های عظیم ترین طراحی کند. بازی در نهایت در ماه مارچ ۲۰۱۶ علاوه بر رایانه های شخصی، برای کنسول های پلی استیشن ۴ (PlayStation 4) و ایکس باکس وان (Xbox One) به همراه کنسول Ouya عرضه شد. Hyper Light Drifter موفق به دریافت نقد ها و بازخورد های مطلوبی شده و میانگین نمرات ۸۴ از ۱۰۰ را در وبسایت Metacritic کسب کرد. جدا از امتیازات مختلفی که بازی از سایت های بازی دریافت کرد، این موضوع کاملاً آشکار است که با یک بازی متفاوت و بسیار زیبا طرف هستیم و نامزدی در دو رشته طی مراسم The Game Awards 2016 (بهترین بازی مستقل و بهترین بازی اکشن و ماجراجویی) به خودی خود گویای این موضوع هستند. با مخلوط کردن گیم پلی بازی های نقش آفرینی و مبارزات تن به تن در کنار درجه سختی طاقت فرسا و گرافیک خیره کننده، Hyper Light Drifter آمده تا رسالت بازی Shovel Knight را تکمیل کرده و تبدیل به یک عنوان مستقل شود که سال های بعد در باره آن صحبت می کنیم و خاطرات خوشمان را به اشتراک می گذاریم. برای اینکه با تک تک قسمت های مختلف بازی و راز گیرا بودن و قدرت نهفته درون آن آشنا شویم، با ما همراه باشید تا سفری داشته باشیم به اعماق عنوان Hyper Light Drifter.

۰۲

جنگجویی سرگردان و در ردایی قرمز رنگ، شمشیری از جنس نور را با خود حمل می کند. وی به چشم اندازی دور خیره شده که به مانند یک معما به نظر می رسد؛ گویا مسافر ما به دنبال چیزی می گردد که انگار به طور واضح مشخص نیست. جنگجوی ما گاهی اوقات غوز کرده و خون سرفه می کند که صفحه نمایش را وادار کرده تا برفکی شده و بلرزد؛ گویا وی به شدت مریض می باشد. به طور قطع یک راز بزرگ و جذاب در رابطه با این جنگجوی بی هویت وجود دارد؛ همانند یک تفنگدار گاوچران در غرب وحشی که سوار بر اسب خود به سوی افق حرکت می کند یا حتی یک سامورایی خاموش در میدان نبرد. شاید جنگجوی ما در این میان تنها پدیده ای نباشد که به صورت معما باقی مانده و در واقع کل جهان بازی همچین جو گنگ و عجیبی را دارا می باشد. جهانی دارای ماشین آلات عجیب و غیر عادی، جنگل ها و سبزه زار های روحانی، معابد باستانی و روبات های عظیم و بی روح. در مقدمه ای خیره کننده ما شاهد این هستیم که شهر درون بازی که بسیار آینده نگرانه نیز ساخته شده، توسط یک رویداد عجیب، در میان انفجاری از نور های کورکننده ناپدید می شود. برای کشف کردن تمام راز های این حوادث و واضح سازی جریان داستان بازی، باید به سال ها پیش از خیزش قهرمان بازی برگردیم. زمانی که تکنولوژی به حدی رسیده بود که دانشمندان توانستند با استفاده از آن، دست به خلق شهر های زیبایی بر روی جنگل ها بزنند، همزمان با یافتن شیوه بقا در این محیط ها، دانشمندان متوجه راهی شدند تا بتوانند از انرژی تازه ای برای تامین نیاز های خود استفاده کنند. انرژی مذکور درون خود زمین نهفته بوده و برای استفاده از آن، دانشمندان از دستگاه هایی (چهار قطعه) استفاده کردند تا انرژی را به میزان نا محدودی استخراج کنند. البته کاملاً مشخص است که قرار نیست دستکاری و دخالت در کار مادر زمین به خوبی و خوشی پایان بپذیرد و آزمایشات دانشمندان نتایج فاجعه باری را به همراه داشت. انفجاری بزرگ باعث زیر و رو شدن زمین شده و پیش از اینکه بازمانده های این حادثه بتوانند خود را جمع و جور کنند، چهار تایتان غول پیکر که به ظاهر حاصل همان چهار قطعه ای بودند که دانشمندان از آن ها برای جمع آوری انرژی استفاده کرده بودند، به شکل مرموزی پدیدار شدند و باعث ایجاد وجشتی حتی فراتر از انفجار بزرگ شدند. نژاد هایی که در شمال، جنوب، شرق و غرب ساکن بودند (چهار نژاد اصلی بازی شامل مارمولک های جنوبی، راکون های غربی، پرنده های شمالی و قاقم های شرقی هستند) موفق شدند تا جلوی پیش روی تایتان ها را بگیرند که البته دشواری های فراوانی را برای آن ها به وجود آورد.

۰۳

خسته و بیمار، ولی مصمم برای رسیدن به هدفی که به درستی نمی داند چیست…

سال های متوالی گذشت و شهر نفرین شده ما همچنان پذیرای ساکنانش بود که به سختی زنده مانده و سعی در یافتن راه هایی برای بقا داشتند. البته از گذشته تباه شده آن ها هنوز خاطراتی باقی مانده که از مهم ترین آن ها می توان به آزمایشگاهی اشاره کرد که آن آزمایشات شیطانی در آن رخ داده بودند. حال وارد زمان حال می شویم؛ بازی ما را در نقش یک موجود آبی رنگ قرار می دهد که شمشیری از جنس نور را حمل می کند. وی به بیماری نا مشخصی مبتلاست که گاه و بی گاه وی را وادار می کند که سرفه های خونین کرده و و وضعیت سلامتی وی بسیار وخیم می باشد. زمانی که وی مشغول سرفه های خونین نیست، نما هایی از گذشته و دلایلی که دنیای امروزی را به دورن سایه های تاریک وارد کرد، به وی نمایش داده می شود. در این سفر شگفت انگیر، یک سگ شکاری نژاد K9 نیز شما را همراهی کرده و به سمت سوال های بی جواب سوق می دهد. در نظر داشته باشید که موجودات تاریکی در پی این هستند که شما را از میان بردارند و قرار نیست که این سفر به این راحتی ها باشد. با یک بیماری مخرب و درک این موضوع که هیچ چیزی برای از دست دادن ندارید، قهرمان قصه ما با شجاعت زیاد راه خود را از میان موانع و تک تک نژاد ها و قوم های مختلف باز کرده و به سوی یافتن جواب گذشته نفرین شده می شتابد. در واقع تمام چیزی که برایتان در متن بالا نوشتیم را قرار نیست که به صورت واضح و ساده در بازی متوجه شوید و با توجه به شیوه داستان سرایی خاص بازی، که ترکیبی از تصاویر و تفسیر کردن آن هاست و هیچ گونه دیالوگ و حرفی در آن وجود ندارد، باید سر از داستان سرایی بازی که چیز معمولی ای هم نیست، در بیاورید. تعامل با NPC ها (شخصیت های غیر قابل کنترل یا Non-player character) از مهم ترین بخش های انتقال اطلاعات می باشد که نمونه کامل تری از آن را در عناوین سری Souls مشاهده کرده ایم. مهم تر از این موضوع، میان پرده های مرموز بازی هستند که به نوبه خود می توانند شما را در یافتن جواب ها یاری کرده و در عین حال شما را بیشتر از موضوع اصلی دور کنند. گویا ایده های فراوان سازندگان برای پر کردن بخش داستان سرایی بازی به حدی زیاد بود که از گوشه بازی سرازیر شده است! جزئیات بسیار زیاد و مبهم بازی می توانند مخاطبان مفهوم طلب را بسیار راضی نگه داشته، در عین حال افرادی را از خود براند که قبول دارند عناوین اشکن محور نباید به این شکل پیچش های داستانی را به بازیکن تحمیل کنند. بیایید تمام قسمت های داستان را باری دیگر با هم مرور کنیم: یک آخرالزمان، بیماری شدید، سگی مرموز و سفر در زمان که هنوز هم مطمئن نیستیم که چگونه توانسته اند با یکدیگر سازگاری پیدا کرده و یک داستان خاص و بی همتا را به ما تحویل دهند، ولی چیزی که می دانیم این است که همانند سازندگان عناوین Limbo و Inside سازندگان دست ما را نیز برای یافتن نکات داستان بازی و همینطور ساخت و پرداخت به تئوری های مختلف باز گذاشته اند تا به شیوه ای که دوست داریم داستان بازی را روایت کنیم.

۰۴ ۲

به جبهه سربازان خوش آمدی، جایی که کسی جز من در آن نیست…

نکته قابل توجه در مورد بازی، آن هم در نگاه اول، جلوه های بصری فوق العاده چشمگیر آن می باشد. البته تمامی این قدر دانی ها کاملاً از داخل بوده و بسیار سخت می باشد که بدون تجربه کامل بازی بخواهیم درباره آن نظر بدهیم؛ زیرا در اولین نگاه، تنها چیزی که به چشم افراد می آید نمایی از بازی های دوران کنسول NES می باشد و بس. اگر به عمق واژه مستقل وارد شوید، متوجه می شوید که این کلمه توسط بازی Hyper Light Drifter به طور کامل تعریف می شود. جلوه های پیکسلی و دو بعدی بازی، صدا ها و سایر عناصر بازی بسیار ساده و عادی می باشند و زمانی متوجه عمدی نبودن این قضیه می شویم که نگاهی به موتور گرافیکی بازی بیاندازیم. افرادی که حتی کوچک ترین نظری به ساخت بازی های رایانه ای داشته باشند، حتماً باید نام موتور کوچک و ساده Game Maker را شنیده باشند که از افراد ۸ ساله تا طراحان بالغ را به ساخت بازی های ساده دعوت می کند. خوب پس باید بدانید که این انجین دقیقاً همان موتوری است که برای ساخت بازی Hyper Light Drifter از آن استفاده شده است. جدا از بحث موتور گرافیکی، طراحی هنری بازی نیز بسیار خلاقانه بوده و در سبک خود قابل ستایش می باشد. طراحی جهان بازی نیز فوق العاده می باشد؛ تنها کافیست به جزئیات موجود در مغازه ها، شهروندان و محیط های طبیعی خیره شده تا متوجه شویم که به طور حقیقی سازندگان هیچ چیزی برای بی نظیر شدن بازیشان کم نگذاشته اند. شاید داستان های ناگفته ای در دل این مکان ها نهفته باشد که ما هرگز از آن ها مطلع نمی شویم، ولی همین که می دانیم همچین تاریخ با شکوهی در پس نقاط مختلف بازی وجود دارد، باید به سازندگان یک تبریک جانانه بگوییم. فکر هوشمندی که پشت گرافیک زیبای بازی مخفی شده در واقع بسیار ساده و گیرا می باشد: گرافیک بازی به گونه ای طراحی شده که هم چشمان را نوازش کند و هم آرامشی به بازیکن ببخشد که نمونه آن در بازی های اکشن و بزرگ امروزی بسیار محدود می باشد. زمانی که به مناظر بزرگ بازی خیره می شوید ضربانتان آرام گرفته و در واقع شما راهنمایی شده اید تا آماده شوید برای ورود به صحنه نفس گیر نبرد و بالا رفتن آدرنالین خونتان. افراد حاضر در استودیو Heart Machine در طی مطالعاتی که برای طراحی بازی داشته اند، چشمکی هم به درس های ساخت و پرداخت موسیقی داشته اند و حال نتیحه آن را در قطعات بی نظیری که در بازی می شنویم، می توان مشاهده کرد. نت های موجود در هر قطعه کاملاً سوار بر وقایعی هستند در حال رخ دادن در صحنه می باشند؛ بدون حتی یک نت کم و زیاد. زمانی که در حال مشاهده مناظر و لذت بردن از وقایع طبیعی می باشید، این موسیقی های زیبا هستند که تا حد زیادی به تقویت این حس کمک می کنند.

۰۵

خیره شوید و هیچ کاری نکنید؛ این بخشی از چیزیست که سازندگان از شما می خواهند

بیایید کمی درباره سیستم مبارزه فوق العاده بازی صحبت کنیم. در ابتدا موجودات کوچکی که به عنوان دشمن در مقابلتان سبز شده تا شما را از بین ببرند، به عنوان دشمن های اولیه قرار است که کمی چالش پیش رویتان بگذارند؛ ولی مطمئن باشید که اگر به دید دست گرمی و تمرین به آن ها نگاه کنید، در ادامه مبارزات با اسلحه های سرد برایتان بسیار آسان تر می شود. در این ساعات اولیه بهترین فرصت را در اختیار دارید تا به تمرین با این اسلحه ها بپردازید که با پیش روی در بازی به تدریج بهتر و حرفه ای تر نیز می شوند. دشمنان متنوعی نیز در مسیرتان قرار می گیرند که به عنوان مثال می توان به عنکبوت های کریستالی، کرکس ها و همینطور سربازان اسلحه به دست اشاره کرد. به یاد داشته باشید که گیر کردن در یک فضای محدود و تنگ آن هم با تعداد زیادی از این دشمنان می تواند از بزرگ ترین چالش های بازی به حساب بیاید، پس یا سعی کنید تا می توانید مهارت های خود را در مبارزه افزایش داده، یا بر روی عامل شانس حساب کنید. به عنوان یک نماینده برای بازی های اولد اسکول (Old School) و کلاسیک، باید هم انتظار داشته باشیم که گیم پلی Hyper Light Drifter به این سادگی ها هم نباشد و همانند عناوین هم سبک که در دهه ۹۰ و اوایل هزاره دوم به بازار عرضه می شدند، Hyper Light Drifter نیز دارای گیم پلی تا حد زیادی دشوار و طاقت فرسا می باشد. سیستم مبارزات بازی مشابه عناوینی به مانند Contra می باشد که از حالت چپ و راست خارج شده و مقدار زیادی رنگ ها و صدا های متنوع نیز به آن اضافه شده است. در عین اینکه گیم پلی و سیستم مبارزات بازی بسیار به نوادگان سبک اکشن و ماجراجویی شباهت دارند، باز هم شاهد تلفیق این سیستم با عناوین مدرن تری مانند سری Souls و حتی بازی های سبک هک اند اسلشی (Hack and slash) مانند سری Devil May Cry هستیم و استفاده از این امکانات در فضایی دو بعدی و با استایل گرافیکی پیکسلی، باعث ایجاد حال و هوای متفاوت و عجیبی در بازی شده است. جا خالی دادن از ضربات دشمن، در عین حال حرکت سریع از جایی به جای دیگر، می تواند بسیار به روند مبارزات بازی سرعت بخشیده و با ارتقاء دادن شمشیرتان حتی می توانید تیر های که از جانب دشمن به سمتتان می آید را مانند آیینه ای به سمت خود آن ها باز گردانید. حال که سخن از سیستم ارتقاء به میان آمد، جا دارد به این نکته اشاره کنیم که ارتقای ابزار و لوازمتان به حدی می تواند در روند گیم پلی تاثیر بگذارد که جای خالی ابزار و اسلحه های جدید را به سختی در بازی حس می کنید و پس از هر ارتقای جدید، می توانید از آن به چشم یک وسیله جدید نگاه کنید. نکته جالب تر این است که تمامی اتقاء ها به صورت دلخواه بوده و شما می توانید بخش کمپین بازی Hyper Light Drifter را بدون خرید حتی یک عدد از این ارتقاء ها به اتمام برسانید و با سخت کردن هر چه بیشتر شرایط برای خودتان، به شیوه تازه ای از بازی لذت ببرید؛ فقط توجه داشته باشید که باید توانایی ها و همینطور استعدادی خدا دادی در این سبک از بازی ها داشته باشید که به هیچ وجه چیز ساده ای نمی باشد. منقطه نهایی بازی علاوه بر باس های اصلی که در سایر مناطق نیز به چشم می خورد، شامل مینی باس هایی هم هستند که به خودی خود پدیده بسیار جالبی می باشند و ایکاش در مراحل اولیه نیز اثری از آثار آن ها مشاهده می کردیم. با وجود آن ها می شد کمی از یک نواختی را از میان برداشته و چالشی جدید به روح بازی تزریق کرد.

۰۶

صحنه ای که به طور مکرر به شما نشان می دهند؛ به راستی می خواهد در مورد نحوه تحمیلشان به شما توضیح دهند؟

باس ها و غول هایی که در نقاط مختلف بازی با آن ها برخورد خواهید کرد، در کنار ابهت خاصی که دارند، دارای نقاط ضعف و تکنیک های خاصی برای شکست دادن می باشند که آن ها را تبدیل به هدفی ساده و آب خوردن کرده است. شاید بازی برای اینکه گوشه چشمی به عناوین سری Souls هم داشته باشد، به مانند آن ها، این باس را از عمد به این گونه طراحی کرده که نتیجه بر خلاف عناوین مذکور، به دلیل دو بعدی بودن و محدود بودن زمین بازی، چیزی تقریباً معکوس حاصل شده است و قرار نیست که بار ها و بار ها در تلاش برای شکست دادن باس مذکور، کشته شده و با امید بیشتر دوباره به میدان نبرد بازگردیم؛ زیرا در همان بار اول یا دوم از پس هیولای کذایی بر آمده و کارمان به چندین و چند بار تجربه نمی کشد. در Hyper Light Drifter شما به کند و کاو درون دخمه های متروکه پرداخته، از مغازه های مختلف دیدن کرده و قابلیت های خود را تقویت می کنید، در کنار بازی اصلی به تجربه مینی گیم های مختلف پرداخته و در نهایت به دیدار محفل گرم مبارزات بازی بروید. شاید چیزی که در میان تمامی عناصر به ظاهر کامل و بی نقص بازی کمی بازیکن با تجربه را آزار دهد، این نکته است که بر خلاف سری The Legend of Zelda و Souls که بازی به طور واضح از آن ها الهام برداری کرده است، Hyper Light Drifter نتوانسته عناصر بی نقص بازی های مذکور را به درستی درون خود چیده و به اصطلاح در قرار دادن قطعات پازل نا موفق بوده است. در The Legend of Zelda ما دخمه هایی را می بینیم که هم از نظر مهندسی و ساختار دقیق و بی نقص هستند و هم جزئیات و نکاتی که درونشان مخفی است حرف های زیادی برای گفتن دارند. در بازی های محبوب استودیوی FromSoftware یعنی سری Souls نیز، دقت در طراحی تک تک موجودات درون بازی به همراه انیمیشن ها و حرکات دقیقی برای هر حرکت از هر شخصیت، نشان دهنده این هستند که تنها داشتن عناصر کافی به منظور حاصل شدن یک معجون بی نقص نبوده و برای موفقیت کامل باید دانست که چگونه این عناصر را با یکدیگر به درستی ترکیب کرد و متاسفانه Hyper Light Drifter این خروجی را به ما ارائه نمی دهد. هوش مصنوعی نیز می توانست برای یک بازی در این سبک بسیار بهتر عمل کند و باگ های عجیب و غریبی که تاریخ مصرف آن ها چند نسل پیش تمام شده بود، در بازی حضور دارند. به عنوان مثال گیر کردن یک دشمن بین دو دیوار و نداشتن هدف مشخصی، شاید در زمان بازی های Mario منطقی می بود، ولی در سال ۲۰۱۶ نباید اینگونه موارد در یک بازی مشاهده شوند. با وجود تمامی این موارد، هنوز وارد بزرگ ترین مشکل درون بازی نشدیم و در مقایسه با نرخ فریم وحشتناک بازی، سایر مشکلات بسیار ناچیز به نظر می رسند. حال که کمی دقیق تر به موتور گرافیکی بازی نگاه می کنیم، متوجه می شویم که انتخاب Game Maker قرار نیست کاملاً دست سازندگان را باز نگه دارد و حداکثر نرخی که آن ها توانستند برای فریم های بازی تعیین کنند، عدد منسوخ شده ۳۰ می باشد. در واقع با نگاه به سایر عناوینی که با استایل هنری پیکسلی ساخته شده اند نیز می توان متوجه شد که قرار نیست خبری از نرخ فریمی بالا و پیشرفته باشد و وجود انجین Game Maker به خودی خود یک مشکل کوچک برای بازی می باشد. در سایر عناوینی که از نرخ فریم ۳۰ بهره می برند، شاید بتوان مشکلات را با توجه به گیم پلی بازی فراموش کرد، ولی در Hyper Light Drifter با توجه به گیم پلی سریع و همینطور به شدت سختی که در آن وجود دارد، از دست دادن حتی کوچک ترین نکته ای می تواند باعث مرگتان شده، بدون آنکه بدانید دقیقاً چه اتفاقی در کسری از ثانیه رخ داد. البته اگر یک بازیکن هاردکور و سخت طلب (با تمایلات مازوخیستی) هستید، خوب پس نگران نباشید زیرا قرار است از پرواز هزاران پیکسل به هوا و سیستم مبارزات بی مانند بازی که برای آن حتی یک نامزدی در جشنواره The Game Awards 2016 را به ارمقان آورد، لذت کافی را ببرید.

۰۷

جایی برای کودکان نیست؛ بازی زیبا ولی در عین حال بسیار بی رحم است و با کسی شوخی ندارد

در کنار مبارزات، جستجو در بین دخمه ها نیز لذت های خاص خود را دارند و این حس که دقیقاً چه اتفاقی در حال رخ دادن در بازی است نیز همیشه دنبالتان می کند و شما را برای پیشروی بیشتر تشنه تر می کند. شاید بتوان اولین دخمه ای که در بازی به آن وارد می شوید را هم یکی از مشکلات اساسی بازی نام برد و باید این موضوع را به این گونه تعریف کرد که همه چیز درباره این دخمه عجیب به نظر می رسد. موسیقی غریبی که به هیچ وجه با گیم پلی تناسب ندارد و همچنین دخمه مذکور درون معبدی پر از آب می باشد که معکوس چیزیست که ما از واژه دخمه در ذهن داریم. با این حال این به ظاهر مشکل تنها در همان دخمه اول وجود داشته و در دخمه های بعدی هم عامل موسیقی با محیط تناسب داشته و هم سرگرمی فراوانی انتظارتان را می کشد. همانطور که اشاره شد، بازی قرار نیست دیالوگی را به شما تحویل دهد که این قضیه هر چه بیشتر بازی را به عنوانی که از آن الهام برداری کرده، یعنی The Legend of Zelda، نزدیک می کند. نقشه بازی به جای اینکه راهنمای خوبی برای شما باشد، بیشتر حکم گمراه کننده ای را دارد که شما را از مسیرتان بیشتر منحرف می کند و ظاهراً نباید زیاد روی آن حساب باز کنید! مطمئناً اگر بازی را تجربه کنید، پس از گذشت زمانی بالق بر ۹ ساعت کم کم متوجه کاغذی شدن و معمولی به نظر رسیدن ویژگی های درون بازی خواهید شد؛ قطعاً در ابتدای بازی، شکاندن تک تک اشیای موجود در یک مکان جهت یافتن غنیمت و گشت و گذار بین تمامی قفسه های کتاب در یک کتابخانه، می تواند فعالیتی لذت بخش باشد، ولی پس از مدتی طولانی دیگر این موضوع صحت ندارد و مطمئناً از خیر خیلی از وسایل موجود در صفحه خواهید گذشت. اگر در شیوه روایت داستان و همینطور توجه بیشتر به اِلِمان های سبک نقش آفرینی، در کنار توجه بیش از حد به سیستم مبارزه و اکشن بازی، تغییراتی ایجاد می شد و کمی پر بار تر بودند، شاید شاهد عنوانی عظیم تر و در نهایت مهم تر می بودیم. حال که از روایت داستان بازی هم ایرادی گرفتیم، پس بیایید نگاهی بیاندازیم به پدیده نبود شخصیت های مهم و شخصیت پردازی که می توانست به کل بازی را تامین کرده و رنگ و بویی تازه به آن ببخشد. اگر به عناوینی مانند Undertale که در سال گذشته منتشر شدند نگاهی بیاندازید، متوجه می شوید که خبری از اکشن های سریع و سیستم ارتفاء عظیم نبوده و در عین حال گرافیک هر دو بازی به صورت پیکسل آرت می باشد و در Undertale بر خلاف Hyper Light Drifter داستانی وجود دارد که می تواند از نظر کیفیت با بزرگ ترین بازی های موجود در صنعت رقابت کند و بهتر است سخنی از شخصیت پردازی های بی نظیر آن نکنیم. شاید نبود امید، حس شادی و زندگی را بتوان به گردن فاجعه ای که بر سر مردم شهر درون بازی نازل شده است، انداخت و از جهاتی نمی شود زیاد به داستان بازی خرده گرفت که در سبک روایی خود حرف های زیادی برای گفتن دارد؛ به هر حال اگر به دنبال تکاملی فوق العاده از همه جهت در یک بازی اکشن و ماجراجویی هستید، بهتر است سریعاً یک کنسول شرکت نینتندو را تهیه کرده و به سراغ سری The Legend of Zelda افسانه ای بروید و دست از سر نسخه مستقل آن بر دارید! چیزی که سعی داریم به زبان بیاوریم این است که Hyper Light Drifter یک بازی مستقل می باشد که همانند تک تک عناوین مشابه خود، سعی در تعریف جدید و متفاوتی از یک سبک و یک بازی رایانه ای دارد؛ پس اگر این عنوان را تجربه کرده اید و از آن لذت نبردید، بدانید که همچنان باید به مارکت عظیم بازی ها و لبه مین استریم، دو دستی چسبیده و آن را رها نکنید. گیم پلی بازی خیلی در نظرتان جذاب و عالی جلوه می کند؟ خوب پس این نکته را هم در نظر داشته باشید که نباید بدون در دست داشتن چند بسته افزایش جان در بازی گشت و گذار کنید. نیاز به این بسته های کمک های اولیه زمانی برای بازیکنان بیش از پیش آشکار می شود که می فهمیم نوار نمایش دهنده جان ما در کل از ۵ قسمت بیشتر تشکیل نشده است و این موضوع بازیکنان را وادار می کند تا نه تنها در طی مبارزات، حواس خود را کاملاً جمع کرده، بلکه زمانی هم که در حال مبارزه کردن نیستند، متر به متر زمین های بازی را وجب کرده تا حتی یک بسته جان را هم از دست ندهند. با توجه به این موضوع باید بدانید که برخی از لوازم و ابزار درون بازی، به شدت دقیق پشت سکو ها و نقاطی که به سادگی با چشم قابل مشاهده نیستند، پنهان گشته اند و برای یافتن آن ها باید از چشم بصیرت خود کمک بگیرید! گشت و گذار در محیط بازی بر خلاف سیستم مبارزاتش به هیچ وجه حس دردناکی را به شما وارد نکرده و بر خلاف آن می تواند سرگرمی زیبایی، با توجه به محیط رنگارنگ بازی باشد.

۰۸

مقاومت نکن سرباز؛ تو هم یه آهن به مانند باقی آن ها هستی…

همانند خود پدیده نور، Hyper Light Drifter نیز چیزی است که بسیار سریع تر از آن حرکت می کند که بتوانید دنبالش کنید. اکشن و مبارزات بازی بسیار سریع و دیوانه وار می باشند و نخ باریکی بین مرگ و قسر در رفتن از دست آن وجود دارد، پس بهتر است که از عواملی چون مهارتتان در بازی های اکشن، تمرین های مکرر و در نهایت عامل شانس استفاده کنید تا بتوانید بازی را به سر انجام برسانید. لحظات زیبای فراوانی وجود دارند که با پیروی از سیستم اکشن بازی، آن ها نیز به سرعت و در یک چشم به هم زدن محو می شوند، پس بهتر است که در هنگام تجربه بازی، به هیچ وجه چشم از صفحه نمایش خود بر ندارید تا چیزی را هم از دست ندهید. شاید سختی بیش از حد بازی را بتوان کمی زیر بار انتقاد شدید برد و بر اساس همین موضوع این بازی مناسب هر بازیکنی نمی باشد. داستان پیچیده و بی دیالوگ بازی نیز از دلایلیست که آن را نسبت به سایر عناوین امروزی خاص جلوه می دهد و در نوبه خود جای تقدیر دارد. شاید مشکلات اندکی از جمله نرخ فریم نا مساعد و باگ های فراوان را بتوان در کارنامه بازی ثبت کرده و زیر سوال برد، ولی گرافیک پیکسل آرت بازی همه این مشکلات را درون خود حل کرده و یک معجون شیرین به ما تحویل می دهد که فقط و فقط به مقدار کمی ممکن است دل ما را بزند! عنوان Hyper Light Drifter یک بازی در سبک نقش آفرینی اکشن است و در بازار داغ بازی های مستقل، انتخابی مناسب برای طرفداران این دسته از بازی می باشد.

hyper light drifter 391836753

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا
سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا
سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا
سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا
سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا
سرزمین عجایب ۱۶ بیتی | نقد و بررسی بازی Hyper Light Drifter - گیمفا