ایست قلبی در صنعت بازی های رایانه ای| بررسی و تحلیل وضعیت بازی های رایانه ای در چند سال اخیر
صنعت بازی های رایانه ای، صنعتی که با سرعتی سرسام آور در حال رشد و پیشرفت است، صنعتی که در آن به معنای واقعی کلمه رویا ها به حقیقت تبدیل میشوند،محلی که افکار نوآورانه و اشخاص بلند پرواز آن جا را به عنوان خانه ی خود میشناسند، صنعتی که سرگرمی مجازی را به دنیای حقیقی صادر میکند و اذهان واقعی را به خیال پردازی مصنوعی وا میدارد، منظره ای که افراد بیشماری ساعت ها صرف تماشای زیبایی اش کرده اند، هنری که که هنرآموزانش روز ها و شب ها به تمرین آن پرداختند بلکه درک صحیحی از مفهوم آن هنر به دست آورده باشند، چگونه تغییر کرد و به جایگاه کنونی خود رسید؟ صنعتی که در ابتدا نام سنگین و پر افتخار خلاق بودن را بر دوش میکشید، سرگرمی که وظیفه اش ایجاد تصویری نو در دنیای تکراری اطرافمان بود، چه شد که خودش به آفت تکرار دچار شد؟ چه اتفاقی افتاد که نبرد ایده و خلاقیت (محض) به نبرد تعداد پیکسل و متا و گرافیک های کذب تغییر مسیر داد؟ چرا دیگر تجربه ی چند ساعته ی بازی های جدید به اندازه تجربه ی چند دقیقه ای از بازی های قدیمی برایمان لذت بخش نیستند؟ به چه دلیلی دیگر بالا رفتن از دیوار ساختمان ها، تماشای آسمان خراش های بلند و نجات گروگان ها به اندازه ی بالا رفتن از بلوک های ماریو، تماشای قلعه ای که شاهزاده در آن زندانی شده و نجات دادن وی ما را سرگرم نمیکند؟ چرا کمپانی اکتیویژن مدام ندای وظیفه ی جدید میسازد و این فرانچایز (لعنتی) را برای مدتی کوتاه هم که شده رها نمیکند؟ آیا به راستی علاقه ی ما گیمر ها سیر تکراری نسخه های اساسینز است؟ آیا در حقیقت همه ی ما خواهان اضافه شدن یک شماره به پشت نام فرانچایز مورد علاقه مان هستیم و میخواهیم همان بازی نسخه ی ((قبل)) را این بار با یک ((تم و اسکین پک)) جدید بازی کنیم؟ چرا صنعت بازی های رایانه ای دچار (( ایست قلبی )) شده اما هیچ کس متوجه این اتفاق نیست؟ یا اینکه شاید همه ی ما گیمر ها به این بیماری مبتلا شده ایم اما آن را احساس نمیکنیم؟ چه کسی مسئول شیوع این بیماری است، گیمر ها یا کمپانی های سازنده بازی؟ مگر نه این که بعد از مبتلا شدن به بیماری های قلبی بایستی برای مدتی به طور کامل ((استراحت)) کرد، پس چرا هیچ دکتری این نسخه ی استراحت را برای بیماران تجویز نمیکند؟ بیایید برای یافتن پاسخ این سوالات با یک دیگر همراه شویم.
فلسفه ی تولید بازی های رایانه ای
به عنوان نقطه ی صفر مسئله، از فلسفه ی بازی سازی آغاز میکنم. چرا نوع بشر شروع به ساختن به بازی های رایانه ای کرد؟ مگر سرگرمی برای نوع انسان کم است؟ قاعدتا خیر! سرگرمی به انواع فراوان و تعداد فراوان از ابتدای زندگی بشر وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. بازی ها ساخته شدند تا بتوانیم رویاهایمان را بازی کنیم، تا بتوانیم آن چه را که امکان انجام دادنش نیست را انجام دهیم، تا بتوانیم با شخصیت هایی تعامل کنیم که در دنیای حقیقی با آن ها هیچ هنگام برخورد نخواهیم داشت. بازی ها را ساختیم تا بتوانیم آن حجم بیسابقه! از خلاقیت را به نحوی جدید و بدیع تجربه کنیم. به عبارتی دیگر بازی ها را ساختیم تا از دنیای اطرافمان که پر از (( تکرار )) و روزمرگی است فاصله بگیریم تا بتوانیم تجربه هایی تکرار نشدنی و باور نکردنی داشته باشیم. اگر قصد آن را داشتیم که زندگی واقعی را انجام دهیم که دیگر بازی ها ساخته نمیشدند. اگر میخواستیم عصر های جمعه یا روز های تعطیل را به تفکر در مورد مشکلات زندگی و جنبه های تکراری آن که هر روز برایمان تکرار میشوند بگذرانیم که دیگر نیازی به ساخت باس فایت ها و دنیا های خیالی و کاراکتر های اساطیری نبود. این روندی بود که تا مدت ها در صنعت بازی های رایانه ای ادامه داشت، طریقی که در آن به اشتراک گذاشتن ایده های ناب و این که بتوان در ایده های نو شنا کرد بار ها مهم تر از آن بود که فردی یا کمپانی بخواهد با در آوردن پول استخری از اسکناس ایجاد کند و در آن شنا کند! نکته ی جالب تر آن است که کمپانی های اولیه و تیم های اولیه بازی ساز نیز دقیقا با همین خط فکری شروع به فعالیت کردند، آن چه را که چنان خلاقانه است که شما برای تجربه ی حس خالص آن نیاز به تعامل همه جانبه ی آن دارید باید به شکل یک بازی ساخته شود. میبینیم که همین خط مشی حتی هنوز هم توسط بعضی کمپانی های پیش تاز و نوآور نظیر ولو دنبال میشود که باور داردند برای تجربه ی کامل یک سرگرمی که در این جا یک بازی است باید تمام احساسات انسان درگیر شوند(ساخت هدست واقعیت مجازی VIVE). اما خب همان طور که میدانید اهداف افراد متاسفانه به راحتی هر چه تمام تر توسط شیئی عجیب به نام پول تحت تاثیر قرار میگیرند و بازی سازان نیز از این قاعده مستثنی نیستند و به همین دلیل کم کم آرزو های آنان به زیر خاک رفت و پول تمام هدفشان شد به نحوی که حتی بعضا تعدادی از کمپانی ها با پرداخت پول برای خود متای بالا هم میخریدند و به این ترتیب این صنعت عظیم به جایی که هم اکنون در آن قرار داریم رسید. به عبارتی ساده تر یا بهتر است بگویم رک تر صنعت نوآورانه ی بازی های رایانه ای توسط اکثریت(و نه تمام آنان) کمپانی ها و بازی سازان هم اکنون به محلی برای استخراخ کوه های طلا تبدیل شده است و این مسئله را نمیتوان انکار کرد!
بیایید رو راست باشیم، فرانچایز های محبوبمان نابود شده اند
دروغ چرا؟(تا قبر آآآ!) دیگر چه فرانچایزی از دست سازندگان گرامی در امان مانده که بتوان لقب نوآور را هم چنان به آن داد؟ حتی اگر به سختی بخواهیم بازی هایی که فقط بخش کمپین دارند را جدا کنیم، بازی هایی که بخش چند نفره شان حال چه به صورت آنلاین و چه به صورت آفلاین در بورس هستند را که دیگر مطمئنا میتوانم بگویم مدت هاست روی تغییر را ندیده اند. از سری ندای وطیفه آغاز میکنم، واقعا نمیتوانم بگویم اکتیویژن، infinity ward یا treyarch بر چه اساسی این سری را پیش میبرند؟ یعنی آنقدر پول برای این کمپانی ها مهم است که این گونه به شعور مخاطبان گیمر خود توهین میکنند؟ بعضی اوقات فکر میکنم جلسه ای که قرار است که در آن ندای وظیفه ی بعدی در کمپانی اکتیویژن معرفی شود این گونه است: خب حالا که (مثلا) چهار سال پیش یک بازی معرکه ساختیم چرا تغییرش دهیم؟ گیمر ها که دوستش داشتند مگر نه؟ پس بیایید این بار بازی را یک چند صد! سالی به جلو هل دهیم اما لازم نیست خودمان هم این مقدار به جلو برویم فقط لازم است یکی دو تا اسلحه را ظاهرا تغییر دهیم، یکی دو تا grenade جدید معرفی کنیم و سپس با یک تم زمانی، محیطی جدید بازی را عرضه کنیم و تمام! به راستی مدت هاست که همین قضیه پشت نسخه های جدید این سری پنهان( پنهان که چه عرض کنم!) شده است. به عبارتی دیگر هر بار ندای وظیفه جدید= هشتاد درصد ندای وظیفه ی قبلی+ بیست درصد تغییر خط داستانی و محیط بازی. جالب این جاست که حتی همین بیست درصد هم درست اعمال نمیشود! خط داستانی در چندین نسخه ی اخیر(به استثنای نسخه آخر این سری) به شدت سطحی است و گویا یک نویسنده ی سطح پایین روی دیالوگ ها و خط داستانی بازی کار کرده به گونه ای که این مصنوعی بودن شخصیت ها و کارهایشان به شدت گیمر را آزار میدهد. از طرف دیگر اکتیویژن همیشه به بخش چند نفره ی این بازی مینازد و تعداد پلیر های مولتی این بازی را به رخ دیگر کمپانی ها میکشد، درمورد بخش چند نفره ی ندای وظیفه بایستی بگویم که بلی تجربه ی این بخش از بازی لذت بخش است، بازی سرعت بالایی دارد و هیجان خوبی را به گیمر تزریق میکند اما این تمام داستان نیست، بازی هم چنان تکراری است و بعد از مدتی شما پیش خود میگویید که خب این بازی مولتی پلیر خوبی است اما تکراری است و هر وقت حوصله ام از بازی های دیگر سر رفت این بازی را انجام میدهم. از طرفی دیگر هم هستند گیمر هایی که به شدت( مقدار این شدت واقعا به سوی بینهایت میل میکند!) از نسخه های مختلف و جدیدی که در چند سال اخیر ریلیز شده اند دفاع میکنند و آن ها را بهترین تجربه ی شوتینگ اول شخص خود مینامند! که به نظر من علت این گونه دفاع کردن این گیمر ها بازی نکردن نسخه های پیشین این سری نظیر سری جنگاوری مدرن(modern warfare) از نسخه ی یک تا سه و یا black ops 1 است زیرا وقتی این نسخه ها را بازی کنید و کمی هم فاکتور زمان را در این میان دخالت دهید میبینید که این بازی ها به معنای وافعی کلمه انقلابی بوده اند و تعریف جدیدی از first person shooter را در زمان خود ارائه داده اند. از روایت داستانی بینظیر سری جنگاوری مدرن گرفته تا خط داستانی متاقطعی که با فلش بک خوردن های متعدد در BO 1 یک رخ میداد و زمان گذشته را به زیبایی هر چه تمام تر به زمان حال وصل میکرد، بخش چند نفره ی بینظیر سری modern warfare به گونه ای کار شده بود که حتی در زمان حال هم تعداد بالایی از گیمر ها آن را بازی میکنند شاید بتوان گفت برای اولین بار در جنگاوری مدرن یک بود که اسلحه های مدرن و اتوماتیک یک بار برای همیشه به اسلحه های مورد علاقه ی گیمر ها تبدیل شدند و در این نسخه بود که تفاوت میان اسلحه های اتوماتیک، نیمه اتوماتیک و دستی به خوبی مشخص میشد، گیم پلی اسلحه های بازی و لگد اسلحه ها برای آن زمان به خوبی کار شده بود و بخش چند نفره ی بازی به گونه ای طراحی شده بود که انتخاب نوع اسلحه در بازی شما و زمانی که میمیرید نقش حیاتی ایفا میکرد. تمام این ها به کنار چندین نسخه ی نام برده از سری ندای وظیفه معدود بازی هایی بودند که به گونه ای حقیقی حس ترس جنگ را القا میکردند به عبارتی دیگر آن ها جنگ را همان گونه که هست معرفی کردند و به همین خاطر همیشه در ذهن ها باقی میمانند.
حالا نوبت حریف همیشگی ندای وظیفه یعنی میدان جنگ (battlefield) است، بگذارید از همین اول بگویم اگر دایس بدتر از اکتیویژن نباشد قاعدتا بهتر نیست! و من برای این حرف خودم دلیل موثقی دارم که در ادامه به آن میپردازم. سری میدان نبرد همان طور که از نامش پیداست به نبرد و جنگ واقعی آن هم در میدان نبرد میپردازد یا حداقل بایستی بپردازد!(مگر این که اسم این سری تغییر یابد!) همین جمله یعنی بایستی انتظار یک تجربه ی واقعی تر و شبیه سازی شده از میدان جنگ را داشته باشیم که از هر جنبه شما را وارد جو یک جنگ طبیعی کند اما خب گویا EA چندان دلش نمیخواهد شما جنگ را واقعی حس کنید و در هر نسخه از این بازی چیزی را از قلم میاندازد(به جز نسخه ی آخر این بازی که میتوان آن را مجموع تمام نسخه های پیشین این بازی دانست) یک بار بحث داستان است که به هیچ وجه واقعی جلوه نمیکند، بار دیگر گیم پلی مشکل دار اسلحه هاست و وقتی هم که دیگر تمام ایرادات تقریبا در نسخه ی آخر این بازی رفع شده که واقعا جای تحسین دارد زیرا حداقل گیمر را امیدوار میکند که یک کمپانی به حرف وی گوش میکند، این بار تکرار و تکرار مدام هسته ی اصلی بازی است که شما را اذیت میکند. DICE گویا آنقدر از گیم پلی روان اما تکراری بتلفیلد خوشش آمده که حتی بازی دیگری دقیقا( تکرار میکنم) دقیقا نظیر آن ساخته و اسمش را Star wars: battlefront گذاشته و حتی آنقدر حوصله نداشته که بخش تک نفره برای آن تعریف کند و به بخش چند نفره بسنده کرده است. این بازی دقیقا همان بتلفیلد است+ یک پوسته ی جنگ ستارگانی! شما اگر هر دوی این بازی ها را انجام داده باشید( حتی اگر بازی هم نکرده اید دیدن چند ویدیوی گیم پلی شما را متوجه موضوع میکند) گاهی اوقات آنقدر این دو بازی مثل هم هستند که انتظار دارید به جای دارث ویدر نیروهای متجاوز چینی و سرباز های پیاده آمریکایی را مشاهده کنید! اگر این توهین به مخاطب نیست پس اسم آن را چه میتوان گذاشت؟ گاهی اوقات پیش خودم فکر میکنم نکند نسخه های پیشین این بازی ها که چندین سال پیش ساخته شده اند( هم میدان نبرد و هم ندای وظیفه) توسط استودیوی ها بزرگ ساخته شده اند اما نسخه هایی که اخیرا منتشر شده اند کار یک استودیوی مستقل و کوچک است؟ یعنی به این میزان خط مشی کمپانی ها تغییر کرده که DICE و ACTIVISION نمیتوانند با آن تعداد بسیار زیاد نیروی بازی ساز اعم از طراح و نویسنده و برنامه نویس و… به همه ی جوانب یک بازی توجه کنند؟ وقتی این بخش عظیم از این دو سری معروف همیشه دست نخورده باقی میماند و تکراری جلوه میکند واقعا حضور این همه بازی ساز و نیروی کار در این کمپانی ها چه توجیهی دارد؟ هر چند که من این دو سری تنها برای مثال آوردم و به غیر از این دو سری بازی های بسیار زیاد دیگری هم هستند که وضعیت مشابهی دارند.
یوبیسافت مثل همه، یوبیسافت متفاوت با همه
در میان این همه کمپانی بازی سازی که روند مشابهی را برای سالیان دراز دنبال میکنند کمپانی فرانسوی یوبیسافت پدیده جالب توجه و قابل تاملی است که باید به آن پرداخته شود. کمپانی یوبیسافت نسبت به دیگر کمپانی ها نظیر EA,ACTIVISION,ROCKSTAR,VALVE خط مشی متفاوت و در عین حال موفقی را دنبال میکند که به گونه ای ترکیبی از خط مشی های کمپانی های نام برده است! در میان تمامی کمپانی ها جریان ساز بزرگ، جریانی که یوبیسافت برای خودش و طرفدارانش ایجاد میکند همیشه شناگران کنجکاو زیادی را به خود جذب میکند. این کمپانی هم جنبه ی مثبت دارد و هم جنبه ی منفی، هم تصمیم گیران عقلانی دارد و هم تصمیم گیران احساسی که هر کدام به نوبه ی خود باعث ضرر و منفعت این کمپانی میشوند. اول به جنبه ی منفی این کمپانی میپردازیم: یوبیسافت متاسفانه همین که ببیند بازی که ساخته در آمد خوبی برایش ایجاد میکند هنوز اولین نسخه دو، سه هفته است دارد میفروشد دستور ساخت نسخه ی دوم و سوم را میدهد و به بازی سازانش میگوید دیدید چه شاهکاری ساختید؟! خسته نباشید دیگر نیاز نیست این همه تلاش کنید، همین اولی را کپی کنید در محیط دیگری که خط زمانی آن متفاوت باشد قرار دهید(paste کنید!) و تمام! دومی را هم به بازار عرضه کنید و این گونه میشود که بعد از تجربه ی دومین و یا حداکثر سومین نسخه از سری بازی جدید، نه تنها شما از تکرار بیش از حد بازی خسته میشوید بلکه نویسنده و طراحان بازی هم ایده هایشان تمام میشوند و DLC بعدی بازی را به جای نسخه ی بعدی بازی جا میزنند! این داستان دقیقا روایت گر سری اساسینز و بعد از آن فارکرای است(فارکرای از نسخه ی دوم به بعد توسط یوبیسافت ساخته شد) که در ابتدا پتانسیل بینهایت در این بازی ها و ایده هایشان موج میزد اما بعد از مدتی تجربه ی نسخه های بعدی این بازی ها بیاندازه ملال آور احساس میشد. جنبه ی احساسی یوبیسافت که البته منفی هم ارزیابی میشود این است که به ایده های عالی مجال رشد نمیدهد و به محض این که فردی ایده ی خوبی را برای ساخت یک بازی در میان بگذارد، این کمپانی از ترس این که نکند دیگران این ایده را بدزدند آن را در هوا میگیرد و با سرعت هر چه تمام تر آن را میسازد و به بازار عرضه میکند بدون آن که بداند چقدر عرضه ی یک بازی ناقص گیمر را عذاب میدهد. این داستان هم دقیقا روایت گر اتفاقی است که برای watch dogs، assassin’s creed unity، the crew و بسیار بازی های دیگر این کمپانی افتاد. اما حالا نوبت به جنبه ی مثبت این کمپانی میرسد که بسیار در کسب در آمد این کمپانی تاثیر گذار است: یوبیسافت از ساخت فرانچایز های جدید هراسی ندارد و حاضر است میلیون ها دلار به پای بازی های جدیدش بریزد و ریسک کند! به همین سبب است که ما بازی نظیر watch dogs را تجربه کردیم و قرار است بعدیش را هم تجربه کنیم(خدا به خیر کنه که خوب از آب در بیاد) به همین علت است که دیویژن این همه طرفدار و پلیر دارد به عبارتی به خاطر روحیه ی سرسخت یوبیسافت است که ما این همه فرانچایز جدید و کلی خاطره ی جدید! داریم و میتوانیم تنوع و خلاقیت را دوباره تجربه کنیم.جنبه ی عقلانی یوبیسافت هم این است که این کمپانی از خطاهایش به نسبت دیگران بسیار زودتر درس میگیرد، به عنوان مثال وقتی دید که چقدر طرفداران از نسخه های جدید اساسینز و فارکرای ناراضی هستند هر چند با کمی تاخیر اما بالاخره عرضه ی سالیانه آن ها را متوفق ساخت و حتی چندی پیش صحبت بر سر آن بود که شاید سال بعد هم شاهد نسخه های جدید این دو سری نباشیم بلکه از این راه هم گیمر ها، هم بازی سازان و از همه مهم تر خود فرانچایز یک نفس راحت بکشد و استراحت کند. مثال دیگر این درس گرفتن قضیه ی هایپ کردن و افت گرافیکی watch dogs بود که این بار به مراتب بسیار کمتر از watch dogs 2 میشنویم(که جای شکر دارد!) و این کار باعث میشود انتظارات کاذب از یک بازی ایجاد نشود و همچنین این دفعه به نظر میرسد گرافیک بازی همچنان در همان سطح اولیه است و افتی را شاهد نیستیم. به طور کلی اگر بخواهم با خوش بینی تمام به داستان یوبیسافت نگاه کنم میتوانم بگویم خود یوبیسافت این ایست قلبی را تجربه کرده و مشاهده نموده که چقدر این قضیه برایش دردناک تمام میشود و همین خاطر حالا سعی دارد هر وقت که دوباره نزدیک است قلبش از کار بیفتد با دستگاه شوک آن را دوباره به کار بیندازد!( امیدوارم بعد از عرضه watch dogs 2 حداقل برای یکی دوسالی دیگر شاهد عرضه شدن این بازی نباشیم)
نبرد پیکسلی برای پرت کردن حواس از ایست قلبی است!
حالا نوبت به تفهیم موضوع ایست قلبی در بازی های رایانه ای میرسد.ایست قلبی در اینجا به خاطر تجربه و حس هیجان بیش از حد نیست بلکه برعکس! به خاطر تکرار و خستگی بیش از حد ناشی از آن است. بزرگان صنعت بازی های رایانه ای کل این صنعت را وارد یک ایست کلی کرده اند که در آن تقریبا همه چیز ایستاده و ذره ای حرکت نمیکند،از داستان گرفته تا گیم پلی و حتی گاها موسیقی! و حالا برای این که بخواهند کیفیت یک بازی را قضاوت کنند دست روی ثبات فریم و تعداد پیکسل های بازی در کنسول فلان و بهمان و تجربه ی ۴k بازی میگذارند که هرکس این فاکتور های نام برده را با کیفیت بالا داشته باشد،بازی خوبی ارائه داده است اما انگار کسی نیست بگوید:(( ای بابا! شق القمر کردید بازیتون داره درست اجرا میشه! اگه نمیتونید بازیتون رو درست رو کنسول یا کامپیوتر اجرا کنید اصلا برای چی بازی میسازید؟ قصد آذار و اذیت دارید؟ تازه اگر بازیتون خوب اجرا میشه باید ببینم ارزش داره که بازیش کنم یا نه)) به عبارتی دیگر این جنگ پیکسلی حالا دارد همه چیز را به هم میریزد، ارزش بازی ها را تغییر میدهد، متا ها را کم و زیاد میکند و از همه مهم تر حتی دارد ذهن سازندگان را هم از مسئله ی اصلی یعنی ارائه ی یک بازی خوب و جدید منحرف میکند. باز هم احساس میکنم باید کسی بیاید پشت این تریبون و بگوید:(( به خدا ما به ۷۲۰p هم راضی هستیم شما بازیت رو خوب و قشنگ بساز ما ۴k و ۶۰ فریم نخواستیم!)) خلاصه این که این مبحث گرافیک و پیکسل و فریم تماما تنها نقش یک پیش در آمد الزامی را برای تجربه ی خود بازی ایفا میکنند و نگذارید این مباحث حواس شما را از موضوع اصلی یعنی بازی خوب و کامل پرت کند.
آنچه این قلب را احیا میکند: یوبیسافت خوب و معقول بودن
حالا که این همه از مشکلات و درد هایم گفتم، درمان این درد را هم بگویم بلکه کسی آن را بشنود! از بازی سازان عزیز خواهش میکنم در وهله ی اول بررسی کنند بازی که قصد ساخت آن را دارند، میتواند به خوبی و روان روی هر کنسول و کامپیوتر اجرا شود یا خیر( با انتظارات معقول) اگر که نمیتوانند خود را خسته نکنند و از آن مهم تر گیمر ها را از خوشان متنفر نکنند زیرا هیچ چیز به اندازه یک تجربه ی ناقص و پر از مشکلات مسخره نظیر افت فریم یک گیمر را عذاب نمیدهد! در مرحله ی دوم خواهشا بازی جدیدشان ایده ی جدید داشته باشد زیرا در غیر این صورت باز هم قشر گیمر را از خود میرانند، سعی کنند تا جای ممکن به طور کلی یک بازی جدید خلق کنند که حول ایده ای نو حرکت کند و یا اگر میخواهند ادامه ی یک فرانچایز را بسازند خواهشا خاطرات خوب ما را از آن سری خدشه دار نکنند،هم چنین لطفا یک سری را مدام و بی جهت کش ندهند مگر آنکه بر روی هر نسخه ی جدید آن به اندازه ی چندین سال کار شده باشد( نظیر آنچه در سری بازی GTA رخ داده است) و این که از سوی دیگر بی جهت ساخت نسخه ی بعدی را کش ندهند که گیمر را از کمپانی دلسرد کند( نظیر آنچه بر روی مافیا و یا حتی half life رخ داده است و امیدوارم لست گاردین این طور نشود).دیگر این که تریلر کذب و دروغین تحویل قشر گیمر ندهند که بعد از انتشار بازی، از خجالتشان در بیاییم. هایپ بیش از حد نکنند و دل ما را بیجهت صابون نزنند که دلسرد شویم زیرا در خرید بازی بعدی گیمر از این کمپانی تاثیر میگذارد و این که از همه مهم تر به شعور مخاطبان گیمر خود احترام بگذارند تا گیمر ها نیز آن کمپانی را ارج بنهند.
پر بحثترینها
- ۱۰ حقیقت تلخ که گیمر ها نمیخواهند به آنها اعتراف کنند
- مورد انتظارترین بازی های سال ۲۰۲۵
- چرا GTA IV بهترین ساخته راکستار است؟
- روابط عاطفی در The Witcher 4 معنای عمیقتری خواهند داشت
- گزارش: Intergalactic: The Heretic Prophet شامل عناصر وحشت خواهد بود
- استراتژی ریسکی Xbox که ۱۰ سال آینده آن را تعریف خواهد کرد
- Indiana Jones and the Great Circle بهترین بازی سال Gamescom از دید مخاطبین شد
- کارگردان Silent Hill 2 Remake از علاقه خود به ساخت یک بازی در ژانر وحشت با اقتباس از Lord of the Rings میگوید
- بنیانگذار ناتی داگ دلیل فروش استودیو به سونی را توضیح میدهد
- شایعه: Xbox در سال ۲۰۲۵ بازیهایی خواهد داشت که هنوز رونمایی نشدهاند
نظرات
یکی از بهترین مقاله های این چند وقت اخیر بود
واقعا حرف دل همه گیمر ها رو زدی…….
عالی بود خسته نباشین…..
خداییش battlefield 1 هم داستان و مولتیش شاهکاره و من هیچ شباهتی بین این و starwars نمی بینم اگه منظور شما نحوه شوتینگشه که زمین تا آسمون با هم فرق دارند ولی از لحاظ گرافیک و فیزیک تا حدودی شبیه به هم هستند. همونجوری که خودتون گفتید battlefield 1 کاملترین نسخه هست این یعنی dice ea کارشو عالی انجام داده حالا شما نظر شخصتونو گفتید موردی نداره ولی من با شما مخالفم
یعنی کل مقاله از خط اول تا اخرش همه ی حرفای دلم بود
از بین رفتن فرانچایز های عششششششق مثلا COD که از MW رسید به اینجا…..اینکه گیمرا کل عشقشون شده گرافیک و البته عشقم:
یوبی :inlove: 😀
با کلیت مقاله موافق بودم اما من هیچ وقت نمیتونم برای یوبی سافت صفت خوب به کار ببرم
من می خواستم حرف دلمو یجوری بگم ولی نمیشد.این مقاله همه چیز رو روشن کرد :-))
مقاله جذابی بود…خسته نباشید آقای عباسپور :yes:
بحث گرافیک همیشه تو این هنر مهم بوده و بهش تاکید شده ولی به اندازه و بجا (البته تا قبل از شروع نسل فعلی) و چیزی که اولویت داشته داستان و گیمپلی بوده…اما متاسفانه امروز پیکسل بیشتر یعنی سود بیشتر! که دلیل اصلیش بعضی گیمرهای ظاهرنگر و گرافیک پرست هستش.
از طرف دیگه اکثر کمپانی های بازیسازی اجازه ریسک به استودیوهای خلاق رو نمیدن…یوبیسافتی که به خلاقیت و تنوع معروفه یا اکتیویژن که همه ازش انتظار عناوین انقلا.بی شوتر اول شخص دارن و…الان مشغول چه کارین؟! یه فرمول موفق ولی قدیمی رو سفت چسبیدن که خدایی نکرده سودشون کمتر نشه!
صنعت گیم نیاز به عناوین جدید با نوآوری بالا داره…امیدوارم این اتفاق قبل از مرگ نسل فعلی گیمرها بیفته :-((
بله واقعا اینکه بازی ها روند تکراری به خودشون گرفته شکی نیست بقول معروف دیگه کف گیرها به ته دیگ خورده اکثر بازی ها نه نواوری دارن نه کششی جهت دوباره بازی کردنش و برای جبران این ضعف فقط به جلوه های بصری تکیه میکنن این نسل که دیگه رسما شده ریمستر بقول یکی از بچه ها هم که دیگه خود کنسول رو هم ریمستر کردن امسال تنها بازی که توش نواوری واقعی دیدم بازی اینساید بود این شرکت کوچیک بعد از عرضه لیمبو انقلابی باعث شد تقریبا بازی هایی که از فرمول لیمبو تقلید میکنن اون قدر زیاد شده که نگو وچقدرم بد تقلید میکنن مخصوصا بازی های گوشی که گرافیک اتمسفر بازی دقیقا عین لیمبو هست اما داستان گیم پلی مضخرف… به امید روزی که مثل نسل ۶ اونقدر فرانچایز جدید بیاد که ادم وقت نکنه همشون رو بازی کنه
خب اگه نواورامه باشه که شماها بازی نمیکنین مثلا بازی های نینتندو نواورانه هستند ولی شما ها بازی نمیکنین
نظرت رو تازه خوندم لایک داری داداش :yes: :yes:
خوب مقاله عالی از سهند عباس پور. 😎
گرچه اندکی(فقط اندکی) با صحبت شما درباره واقع گرایانه نبودن بتلفیلد مخالفم اما بقیه مقاله رو انگار خودم نوشته باشم 😀 . خیلی عالی بود آقای عباسپور. امیدوارم که بیشتر از این نوشته ها داشته باشیم.
آقای عباس پور بد برداشت نشه. منظورم این بود که کاملاً در باقی قسمت های مقاله با شما هم عقیده هستم
پوریا جان شما هر چی هم بگی نور چشمی :-))
مقاله عالی بود :yes: :inlove:
واقعا خلاقیت تو بازی ها رو به افول رفته و فقط گرافیک میبینیم
شما تو این مقاله بازی های کامپیوتری رو نقد نکردین بلکه فقط چندتا شرکت بازی سازی رو نقد کردین و نسبت دادن این نقد به همه شرکتشها و ایست قلبی و از این حرفا یکم ظالمانس
هنوزم بعضی شرکتها مثل والو و راکستار و بلیزارد و غیره فقط شاهکار میسازن
حرف شما کاملا صحیحه و من هم گفتم که توسط اکثریت و نه تمام کمپانی ها این اتفاق افتاده، بله ولو و راکستار و بلیزارد بازی های جذابی میسازن اما متاسفانه اون ها هم خیلی دیر به دیر بازی ها شون ریلیز میشه و تنوع فرانچایز هاشون خیلی کمه به همین خاطر میگم که کمکی به وضعیت حال حاضر نمیکنن
خیلی ممنون از اینکه مقاله رو کامل مطالعه کردید
خب همین دیر به دیر هست که باعث میشه بگیم کار راکستار شاهکار هست، حالا اگه کار امثال راکستار از نظر شما اشتباه هست (تأخیر و فاصله ی زیاد بین بازی ها) پس دیگه نباید به اکتی و یوبی خرده و ایراد بگیرید
ایشون نمیگه راکستار بازی هاش بده یا کار اشتباهی میکنه که دیر بازی میده منظورش اینه که وقتی اکثر بازی های این نسل مضخرفی بیش نیست بازی های آنلاین بلیزارد و والو و عرضه ی ۵ سال یه بار بازی های راکستار تغییری ایجاد نمیکنه توی این وضعیت بد…گیمر فقط بازی آنلاین نمیخواد…۵سال یه بار هم نمیخواد یه بازی توپ بازی کنه دوست داره حداقل توی ۱ سال ۵ تا بازی درجه ۱ بازی کنه مثل نسل ۷
مقاله خوبی بود متأسفانه همه فکر و ذکر گیمر ها و سازنده ها شده فریم ریت و رزولوشن بازی در وهله اول باید داستان خوبی داشته باشه و بعد از اون باید گیم پلی متنوع و سرگرم کننده داشته باشه، به نظر من ۹۰۰p 30fps هم کافیه اگه بازی واقعا خوب باشه. مگه رزولوشن بازی های سگا جنسیس یا ps2 چقدر بود؟ اصلا اون زمان کسی به رزولوشن یا hdr اهمیت نمیداد بلکه مهمترین پارامتر ها داستان و هنر و گیمپلی بودند.
از نظر من اهمیت اجزای بازی به ترتیب زیره
۱٫ گیم پلی
۲٫داستان
۳٫شخصیت ها
۴٫طراحی مراحل و محیط
۵٫گرافیک و رزولوشن
doing the exact same fu..ing thing…over and over and over again
ممنون از مقاله بسیار خوبتون…
این روزها فقط جنگ بر سر رزولوشن و فریم ریت بالاتر رو شاهدیم…
انگار به جز گرافیک بهتر هیچ چیز دیگه ای برای بازی لازم نیست!
واقعا مقاله ی جالبی بود و حرف دل خیلیا بود. حالا جدا از روند تکراری شدن و این حرفا، متاسفانه تمرکز زیاد روی گرافیک هم چند سالی هست که صنعت گیم رو کوبونده مخصوصا تو این چند سال اخیر که خیلی وقت ها شاهد پست های مربوط به این هستیم که مثلا فلان بازی با رزولوشن فلان و فریم بهمان بر روی یک پلتفرم اجرا میشه و بعدش موج بزرگی از فن ها میان و اون یکی دیگه رو می کوبونن و بالعکس.
تو این نسل بازی خوب کم نداشتیم. بازی های با داستان و گیم پلی عالی ولی متاسفانه بعضیا شون قربانی مشکلات گرافیکی و امثالهم شدند و شکست خوردند.
امیدوارم باز هم به همون دوران جذاب نسل شش و هفت برگردیم که جدا از زیبایی های داستانی و گیم پلی و گرافیکی، مشکلات فنی خیلی خیلی کم بود. نه مثه الان که تو سال ۲۰۱۶ چندین بازی AAA با مشکلات فنی زیاد منتشر شدن.
مقاله جالبی بود خسته نباشی سهند عزیز :yes: :yes:
یه مطلبی هست که بد نیست گفته بشه خیلی ها اخیرا میگن چرا بازی ها تکراری شده؟؟؟ و درست هست بله بازی ها و صرفا انچه ما میبینیم کاملا تکرار هست کالاف چه بره اینده چه بره گذشته و چه بیاد حال تکرار هست بتلفیلد چه بره جنگ جهانی اول چه بره جنگ جهانی دوم بازم تکرار هست هیلو چه اسلحه جدید بده چه شخصیت جدید مثل لاک بهش اضافه بشه بازم تکرار هست گاد چه پیر بشه چه جوان بازم تکرار هست یعنی هدف ما در شوتر رفتن به جلو و کشتن هست و هدف ما در هک اند اسلش بازم کشتن هست این وسط سلاح ها عوض میشن مراحل عوض میشن شخصیت ها عوض میشن ولی اصل هدف همون هست اینکه همیشه سازنده ها رو مقصر بدونیم درست نیست چون سازنده وقتی میخواد یه شوتر اول شخص بسازه ماشاالله انبوهی از انواع شوتر ها با داستان ها با گیم پلی ها و ….. میبینه شاید گیمرها یکم از گیم “خسته شدن” شاید ما در طی این سال ها کمی “خسته” شدیم و دیگه حوصله قدیم رو نداریم ببینید ایده ها در این چند سال تقریبا همشون به کار گرفته شدن و هر بازی که بیاد در نگاه اول برای ما تکراری به نظر میاد یه عده میگن کالاف باید تمام بشه یا مثلا هیلو باید تمام بشه یا مثلا انچارتد تمام شد خب ایا وقتی این بازی ها تموم شدن قراره به جاشون چی بیاد؟؟؟ خب یه بازی دیگه میاد که فقط اسمش عوض شده ولی در واقع همون هیلو هست ولی با نام جدید یا کالاف تمام شد و اکتیویژن یه شوتر جدید داد خب اینم همون کالاف هست فقط اسمش عوض شده یعنی با پایان رسیدن فرانچایزها قرار نیست تغییری به وجود بیاد قرار نیست صنعت گیم متحول بشه نه هرگز همینه فقط همینه که داریم میبینیم اگر بازی ها رو به چشم سرگرم شدن نگان کنیم خیلی لذت بخش تر هستن یعنی مدام غر نزنیم این داستان فلان بود این فلان مشکل رو داشت نه همین کالاف اخری رو بازی کنید و لذت ببرید اما اگر فقط بنا باشه ایراد بگیریم لذت نمیبریم الان کالاف بعدی میاد و میره به جنگ جهانی و همه خوشحال میشن ولی عملا خوشحالی نداره چون این کالاف همون کالاف هست ولی دید ما بهش عوض میشه و فکر میکنیم خیلی جذاب تر شده ولی نه اینکه میگن ACC تکراری شده خب بله که تکراری میشه اگر نسخه بعدی به هر جای دنیا هم بره بازم تکراره فقط در حال حاضر تنها راهی که میشه از بازی ها لذت برد این هست که بهشون به دید یک “سرگرمی” نگاه کنیم اگر قرار باشه مدام غر بزنیم نه تنها لذت نمیبریم بلکه هیچی هم عوض نمیشه فقط خودمون رو محروم کردیم درباره گرافیک هم به نظر من وجودش لازمه در حال حاضر که همچی یه روند تکرار گرفته “گرافیک” میتونه تجربه بازی رو لذت بخش کنه همین که چند دقیقه بشینی پای گیم و از محیط های بازی لذت ببری از گرافیک لذت ببری به اطراف نگاه کنی خودش یک دنیاست این نظر منه
سلام خیلی ممنون از اینکه مقاله رو کامل مطالعه کردید
واقعا لذت بردم از کامنتتون،دیدگاه جالبیه
و اینکه تا حدی با شما موافقم اما اگه عوامل داستان، گیم پلی، موسیقی و گرافیک به درستی طراحی و اجرا بشن واینکه تغییر داشته باشن،مثلا گیم پلی اسلحه ها و حالت نشونه گیری اون تغییر کنه، فاز داستان تغییر کنه و از اون حالت های قدیمی انتقام و آخر زمانی جدا بشه، موسیقی به درستی به کار گرفته بشه، بازی میتونه شما رو تو خودش غرق کنه و این اتفاقی هست که باید بیفته :yes: :yes:
حرف شما کاملا درست ومنطقیه.اما به این نکته هم توجه کنید که بازی مثل اساسینز کرید یا انچارتد یا گیرز اف وار که همه شروعشون از نسل قبل بود وقتی اولین شماره هاشون انتشار پیدا کرد وبعد تو شماره های ۲و۳به تکامل رسیدن کسی گفت تکراری بهشون؟موضوع اینجاست که شرکت ها تو این نسل هیچ بازی جدید وخلاقانه ای نمیسازند فقط سعی میکنند که ایده های قبلی رو بهشون تنوع بدن (که اونم اکثرا فقط سعی میکنند).امیدوارم بازی هایی به خلاقیت وزیبایی اساسینز کریدوکالاف و…دوباره ساخته بشن نه اینکه فقط این بازی ها تکرار بشن.
microsoft.xboxone
داداش پس تکلیف اونایی ک با گیم بزرگ شدن چیه؟منی ک از ۶ سالگی دارم بازی میکنم انتظاراتم از ی سرگرمی بالاتر از این حرفاست.هر چند بعضی بازیها هستند ک واقعا با داستان زیباشون و ایده های جدیدشون ماندگار شدند اما خیلی وقته ک دیگه هنر برای بازی کامپیوتری ی واژه غریبه.
من با این دید(سرگرمی) نمیتونم ب بازی کامپیوتری نگاه کنم!
محمد رضا جان ما قبلا هم این بحث رو کردیم و فکر نمیکنم دیگه ادامه دادنش فایده ای داشته باشه 😀
فقط اینو بهت بگم که ربطی به تموم شدن ایده ها و بالا رفتن سن وحتی کلیشه ای شدن نداره من الان بعد از ۱۷ سال گیمر بودن هنوز از بازی های قدیمی بیشتر لذت میبرم حتی بازی هایی که داستان فوق العاده کلیشه ای داشتن ولی گیم پلی و لول دیزاین خوبی داشتن…من قصدم تخریب همه ی بازی های این نسل نیست مثلا من الان دارم با dishonored 2 حال میکنم خب دلیلش چیه؟؟دلیلش اینه که روی گیم پلی بازی کار شده و براش زحمت کشیده شده و به گیمر احترام گذاشته شده یا آنچارتد یا گرز۴ خب اینا چیز خاصی نسبت به نسخه های قبلی نداشتن ولی همین که درست روشون وقت گذاشته شده و سازنده با قلبش اونو ساخته تبدیل به بازی های موفقی شدن…بازی های این نسل به نظرم ۹۰ درصدش فقط برای سرگرمیه واسه بعضی ها(از جمله خودم)گیم فقط سرگرمی نیست چیزی میخوان که باهاش زندگی کنن و غرق بشن توی محیط و گیم پلی بازی…موفق باشین
راست میگی 😀
Microsoft.Xbox one@
دیدی سخت گرفتن نیست.صنعت بازی ها از سال ۲۰۱۳ که نسل هفتم تموم شد مرد.الان من نسل هفتم رو با هشتم مقایسه کردم دید تو این سه سالی که از نسل هشتم گذشت اصلا نتونست مثل حتی نصف سه سال نسل هفتم عمل کنه. :shy:
داداش والا من تنها بازی که دیدم با بقیه فرق داشت متال گیر فانتوم پین بود که برای من مثل بقیه نبود
دقیقا گل گفتی خیلی بازی پیچیده ای بود.
محمد رضا حرف واقعا درسته.ایول :yes:
ولی بازی هایی مثل فانتوم پین واقعا متفاوت با دیگر بازی ها ظاهر میشن.
ممنون آقای عباسپور.مقالتون در یک کلام عالی بود.از نظر من بدترین آفتی که بازی های امروز بهش دچار شدن،نبود خلاقیت و ایده ی تازست
از وقتی که نسل هشت اومده صنعت گیم خلاصه شده تو گرافیک و رزولوشن، من اینو تو همون سال اول فهمیدم، چون تا زمان نسل هفت هر سالی که شروع میشد منتظر کلی بازی جدید و البته عالی بودیم و وقتی سال تمام میشد برای انتخاب بهترین بازی کلی گزینه بود، ولی الان کلا سالی شاید سه چهار تا بازی شاخ بیاد ….
مقاله خوبی بود آقای عباسپور :yes: :yes: :yes:
فکر کنم ی چند وقتی میشه ک ی بازی رو درست حسابی تا آخرش نرفتم.(The Last of Us استثنا بود).اونم فقط ب خاطر اینکه بازیها نه خلاقیت و جذابیت گذشته رو دارن نه هدف مشخصی.همین آنچارتد رو ک خیلی ها سنگشو ب سینه میزنن وسط بازی رهاش کردم و رفتم.(لطفا فن ها گارد نگیرن بازی قشنگیه)اونم ب این خاطر ک مدام تکرار و تکرار رو شاهد هستیم.این صنعت چند وقتی هست ک از هنر فاصله گرفته و ب قول شما ایست قلبی کرده چون سازنده ها ایده هاشون ته کشیده و ی المان رو مدام تکرار میکنن ک آخر سر از هر چی بازی هست زده میشیم.در کل همینجور پیش بره شاهد مرگ بازیهای کامپیوتری از نظر خلاقیت شاهد هستیم.
بازم ممنون بابت این مقاله زیبا و تامل برانگیز. :yes: :yes: :yes:
جالبه چطور تونستی وسطش ول کنی انچ ۴ 😀
من ۶ بار دقیقا تمومش کردم :rotfl: :rotfl:
البته خودمم خیلی بازیا هستن که تو این نسل نصفه ول کردم نمونش
بتمن ارکام نایت
اساسین سیندیکیت
به نظر من دلیل اصلی حال نکردن ما با بازیا بالارفتنه سنمونه
ولا خود من بچه بودم تیکن ۳ رو روزی ۱۰ ساعت بازی میکردم خسته نمیشدم
الان واقعا دیگه به ندرت با بازی حال میکنم
تو این نسلم فقط دوتا بازی برام واقعا خوب بودن یکی انچ ۴ یکی ویچر ۳
بقیه بازیارو یا نصفه نیمه رفتم یا فوقش یه بار تموم کردم!!
منم اول فکر کردم سنم رفته بالا اینجوری شدم تا اینکه انیموشا و سایلنت هیل ۲ رو دوباره نصب کردم و تموم کردم و در کمال تعجب دیدم چقدر لذت بخش بود برام با اینکه تازگی نداشت برام و قبلا هم بارها تموم کرده بودم!تمام اینا برمیگرده به اینکه بازی ها از حالت خطی در اومده و کمیت داره جای کیفیت رو میگیره و سازنده وقتش رو بیشتر واسه بخش آنلاین و پر کردن مپ میذاره اصلا انگار نه انگار اصل بازی داستانه و لول دیزاین و گیم پلی
بحث خاطره ی خوب از یک بازی هم خیلی تأثیر داره مثلن بیشتری ها از GTA sa خاطره ی خوبی دارن و این از نظر روانشناسی ثابت شده که وقتی شما با چیزی که خاطره ی خوب داری مواجه میشی، باعث خوشحالی و آرامش و احساس خوب میشه یه بخشی هم به این دلیله ، من هم از تکرار مافیا ۱ هیچ وقت خسته نمی شم اصلن همیشه برام حکم جدید ترین و بهترین بازی رو داره
حرفت درسته شکی نیست که خاطره خوب تاثیر داره ولی من انیموشا رو بازی نکرده بودم و هیچ ذهنیتی ازش نداشتم ولی خیلی لذت بردم ازش
”به نظر من دلیل اصلی حال نکردن ما با بازیا بالارفتنه سنمونه”
دقیقا.بالا رفتن سن باعث میشه دیگه با ایده های قدیمی حال نکنی.
من آدمیم ک با بازیهای کامپیوتری بزرگ شدم و این ملال آوره ک ی ایده صدها بار در مورد بازیهای دیگه تکرار بشه.در کل اگه ب دید سرگرمی نگاه کنی لذت بخشه برات ولی برای من ک دیوونه این صنعتم خسته کننده و ناامید کننده است :smug:
دقیقا نظرت شما منم هست البته غیر از اون بخشی که گفتین ایده ها ته کشیده…به نظرم ایده ها ته نکشیده بلکه در راستا و جهت اشتباهی داره ازش استفاده میشه مثلا سازنده ی کالاف میاد این حجم از ایده رو میذاره توی بخش داستانی و اینقدر قدرت تخیلشو به کار میندازه البته خیلی هاش تکراریه ولی بازم زحمت زیادی کشیده شده براش ولی چرا در حد mw نمیشه؟؟چون کارگردانی صحنه ها ضعیفه…لول دیزاین ضعیفه…اغراق بیش از حد شده و…
داستان The Last of Us خیلی واقع گرا بود و قابل فهم تر(به اون زامبی ها کار ندارم) اما Uncharted 4 یک مشکل داشت توی بخش داستانی اونم روایت کردن از یک دزد مهربون که میاد جلو سم رو میگیره تا اون خانم رو نکشه و برای جان آدمی ارزش قائل میشه اما در تمام درگیری ها دیگر سرباز هارو قطار قطار می کشه! همین تناقضش جالب نبود برای من. جدای اون یک بازی خوبی بود هرچند بازم The Last of Us خیلی بزرگ تر بود. حتی توی بخش گرافیک اگر حواسمون به نسل هر بازی باشه. Uncharted 4 یک پسرفت بود نسبت به بازی قبلی ناتی داگ(البته اگر سخت گیر باشی) هم توی داستان هم توی گرافیک
اضافه کنم من منکر گرافیک فوق العاده خالی از ایراد Uncharted 4 نیستم. مقایسه با بازی قبل این استدیو و گذر به نسل بعد هست منظورم
سلام من عضو جدید گیمفا هستم امیدوارم از نظراتم راضی باشید. 🙂 . ممنون از اقای عباسپور بابت مقاله.
خوش امدی :rose:
یه خسته نباشید ویژه میگم به جناب عباسپور بابت محتوای جذاب مقاله.
صرفا برای اینکه نظر شخصیم رو گفته باشم اومدم تو بخش نظرات تا یک سری موضوعات که از چارچوب مقاله خارج بود رو براتون عنوان کنم. اولین مشکلِ بنده صحبتتون در رابطه با متای بازیهاست! من نمیدونم چرا اسم متا بین اکثرکاربران بد در رفته و اکثرا شعار مهم بودن یا نبودن متا در بین عناوین نسل هشتمی رو میدن. متا یک عدده و در واقع میانگینِ نظرات بهترین منتقدان جامعه مجازیـه و در نتیجه چه بخوایم و چه نخوایم از ارزش بالایی برخورداره. موضوع دوم که باهاش مخالفم، بحثِ مربوط به فرانچایزهایی مثل بتلفیلد و کالافـه! زمانی که به یک بازی یا مجموعه میگیم «فرانچایز» چه بخواهیم و چه نخوایم باید دنیایی از ایده اولیه بازی رو در دنبالههاش ببینیم؛ وگرنه شک نکنید که با متحول شدنِ یک فرانچایز قالبا اون بازی با شکست مواجه میشه. شاید در صورت تکرار المانهای نسخهی اول در دنبالهها بگیم «بازی اندکی تکراریـه» ولی فراموش نکنید که با تغییر اون المانها هم یک عده هستن که بگن «این بازی (فرضا) کالاف نبود»! در نتیجه زمانی که شما کالاف رو میخرید، قطعا انتظار یک بازی شوترِ اول شخص رو دارین که اکثر چالشهاش روی مهارتهای تیراندازی کاربرا تکیه میکنه و لاغیر… درکل مقاله بسیار خوبی بود و اگر از دید بازتری به موضوعات مختلف نگاه میشد قطعا بار مفهومی بیشتری هم داشت. خسته نباشید
موافقم باهات از طرفی بعضی ها به تکراری بودن اعتراض می کنن و در مقابل هم به تغییر سبک هایی مثل RE 7 اعتراض میشه و میگن این رزیدنت نیست پس خیلی اوقات تکرار اجتناب ناپذیر است
اقا ما چه کاری می تونیم انجام بدیم چقدر گیمرها گفتن رزیدنت گرز اف وار نیست کی گوش کرد چقدر گفتن این کال اف دیوتی اشغال را هرسال ندید بیرون یه استراحتی به این اساسین بدید و…………خیی چیزهای دیگه البته فعلا جای شکرش باقیه اساسین و رزیدنت در دقیقه نود یه تکونی به خودشون دادن و باید منتظر موند ببینیم چی میشه
عالی خسته نباشی. گیمر های عزیز بخش بزرگ این مشکل هستن. از دفاع کردن از فلان بازی یا فلان کنسول بدون هیچ شعوری! شعور منظورم اینکه فکر نکرده. بابت حرفش حساب کتاب نکرده. همینجوری یک چیزی می گه. یک نگاه فکر شده پیشت حرفش نیست. و تند تند بازی های جدید رو هم می خره. بازی های داغون. خب من اصلا اگر خودم سازنده بودم نمیومدم از تکرار دور بشم وقتی پول در میارم.(بازم اینجا منظور این نیست همه مقصر گیمر ها هستن. نه … یعنی این یک رابطه دو طرفه است بین ما و کمپانی ها) همین بازی مافیا داغون رو شخصا نسخه کرکش رو بازی کردم حالمو خراب کرد و متنفر شدم از خالق اثر! این کجا و نسخه دو کجا؟(نسخه PC)
خلاصه عزیز مقابله با این جریان اولین قدم نخریدن گیمر هاست و پیش از اون حالی کردن این دوستان برای اوضاع بدی که هست. که دمت گرم گفتی 😉
دم شما گرم آقای عباسپور حرف دل خیلی ها رو زدی :yes:
به نظرم تمام تقصیر ها گردن سازنده ها نیست گیمر ها هم مقصرن الان اگه نگاه کنید همیشه بازی هایی که کمترین خلاقیت رو دارن و صرفا آنلاینن همیشه تو لیست پرفروشترین ها هستن و گیمر ها هم کلی استقبال میکنن ازش ولی بازی هایی که براشون هنر خرج شده در کمال تعجب کمتر فروش میکنن مثلا یه بازی مثل pokemon go که کلا فلسفه ی ویدئو گیم رو تغییر داد و کلی هم فروش کرد ولی دریغ از مقداری ذوق و هنر…
خب سازنده هم واسش پول مهمه و کار خودش رو راحت میکنه و یه بخش آنلاین طراحی میکنه و کار خودشو راحت میکنه و پول پارو میکنه حالا گیمر کلی وقت با این بازی سرگرم میشه ولی آیا با اون بازی زندگی میکنه؟؟احساساتش برانگیخته میشه؟؟هنر و ذوق و سلیقه میبینه؟؟نه فقط برای کشتن ۴ تا گیمر مجازی و لول آپ تلاش میکنه
خیلی عالی و فوق العاده بود آقا سهند.
تعریف الکی نمیکنم ولی واقعا بهترین نویسنده هستید که تا به حال دیدم، خیلی قلمتون رو دوست دارم رکو راست میآید همه چیو میگید.
کلا انگار پیش بچه ها گیمفا نشستید دارید این حرفارو بشون میزنید.
اگر قراره یک از بازی هارو معرفی کنم که اصلا موفقیتش هیچ ربطی به گرافیک بازی نداشت چون واقعت به پا خیلی بازی ها نمیرسید ولی راضی کننده بود و میتونم بگم معتاد کننده ترین بازی تاریخ رایانه ای هست جوری که از خیلیا شنیدم بخاطر اینکه از کار زندگیشون نیوفتن بازی رو ترک کردن فقط بازی wow هست، هیچ بازی ای نبوده تو این نسل و نسل های قبل اینجوری با آدم بازی کنه،
خیلی ساده و خودمونی هست مقالتون،
دمتون گرم واقعا
دوستان شرمنده نکنید بنده رو خیلی ممنون از لطف همگی
بهترین مقاله ای بود که تو این چند وقت خوندم واقعا حرف دل ما رو زدید
ممنون از مقاله ی زیباتون اقای عباس پور
مقاله زیبا در عین حال مهمی بود آقای عباسپور، خسته نباشید. واقعا که مفهوم خلاقیت در بازی ها آهسته آهسته رو به نابودیه
ممنون کسری جان 😉
تحلیل فوق العاده یی از اوضاع فعلی گیمینگ اکثر شرکت ها بود .درود برد شما آقا سهند :yes:
پایداد بمونین :heart:
اون بخش مقایسه Battlefield با starwara battlefront واقعا اشتباه هست
اولاً اولین starwars battlefront در سال ۲۰۰۴ برای نسل ۶ منتظر شد که اینکه بخاییم بگیم انتخاب اسم بتلفرانت برای اینکه نزدیک به بتلفید هست و جنبه تبلیغاتی داره خیلی خنده داره و حتی به نسل ۶ بر میگرده نه به این نسل
گیمپلی بتلفید بسیار با بتلفرانت متفاوت هست
مثلا استاروارز میشود بین اول شخص یا سوم شخص بودن انتخاب کرد که در بتلفید چنین چیزی رو نداشتیم
حتی سلاح های بتلفرانت کلا از روی فیلم های استاروارز ساخته شده و خیلی با بتلفید متفاوت هست
حتی در ساده ترین مورد میتونیم بگیم که در بتلفرانت سلاح داغ میشه ولی تو بتلفید ما خشاب عوض میکنیم
حتی تو کلاس سلاح ها ما در بتلفرانت اسنایپ رو به صورتی که تو بتلفید هست نداریم یا حتی شاتگان
حتی ما در بتلفرانت فقط یک سلاح با خود داریم ولی در بتلفید ما ۲ سلاح میتونیم با خودمان داشته باشیم
حتی کلاس پیاده نظام ها در بتلفید به Assult، Medic، Support و Scout تقسیم میشه ولی چنین چیزی در بتلفرانت وجود نداره
یا حتی نوع هدایت هواپیما در بتلفید با سفینه ها در بتلفرانت دقیقا عکس دیگر هست
و حتی تو مد ها هم در بتلفید در Conquest ما حداکثر ۶۴ نفر داریم ولی در بتلفرانت ۴۰ نفر
حتی وجود جت پک یا سپر و نارنجک های الکتریکی در بتلفرانت گیمپلی رو نسبت به بتلفید کاملا عوض کرده
و در مورد عدم وجود بخش داستانی در بتلفرانت باید اشاره کنم که هیچوقت قرار نبود این استاروارز بخش کمپین داشته باشه و وعده ی دروغی دایس به طرفداران نداده بود و حتی به rainbow 6 که بخش کمپین نداره به اندازه بتلفرانت بهش ایراد وارد نمیکنن
بازی نظیر watch dogs را تجربه کردیم و قرار است بعدیش را هم تجربه کنیم(خدا به خیر کنه که خوب از آب در بیاد)
انشالله که خوب در میاد اولین نفری بودم توی گیمشیرینگ که پیش خریدش کردم چون به یوبی سافت ایمان دارم که میخواد پیشرفت کنه و واقعا برای من نسخه اول لذت بخش بود و اولین بازی که برای پلی فورم خرید واتچ داگز یک بود و تا ۸یا۹ ماه پیش داشتمش.
و خسته نباشید و دستتون درد نکنه.
خیلی خوب بود واقعا همینطوره همش افتادن به فکر گرافیک و پیکسل رزولوشن والا اگه یه ذره بهینه هم بود من که به شخصه دلمو صابون میزدم برا بازی ولی با این سیستمی هم که دارم هیچ شاهکار جدیدی رو نمتونم بازی کنم اگر هم بخوام سیستم اپ کنم به این فکر میکنم که همین سیستم جدید عم تاچند وقت دیگه کار ساز نیست ولی واقعا از جی تی ای خوشم اومد خیلی عالی بهینه شده بود که من الان تازه با تکسچر های که اصلا به سیستمم نمیخوره دارم با ۱۶ فریم بازی میکنم واقعا عالی راک استار .یوبیسافت هم همیشه اولین قسمت های فرانچایز هاش خوب از اب در میاد بعدی هارو خزاب میکنه یا اولی ها بد اخری رو خوب کار میکنه
خیلی اموزنده و خوندنی ممنون اقای عباسپور
دنیای بازی های کامپیوتری کسالت آور شده چون Konami و Capcom دیگه شاهکار نمیسازن . نسل ۶ پر بود از بازی های این دو شرکت همراه با داستان و گیم پلی و گرافیک خیره کننده . علاوه بر این بازی های ژآپنی هر کدوم گیم پلی خاص خودشونو دارن که از بقیه بازی ها متمایز میشن و بازی های سخت هستن که بازی کردنشون لذت بخشه نه مثل بازی های غربی که NPC های خ.ن.گ میزارن و ۵ دقیقه به ۵ دقیقه Save و Checkpoint که عام گیمر ها راضی باشن
ایول خداییش خیلی حال کردم با نظرت دمت گرم
واقعا یکی از دلایل ضعف این نسل عملکرد ضعیف بازی ساز های ژاپنی به نظر من این صنعت بیشتر از همه مدیون ژاپنی هاس به خصوص کپ کام و کو.نامی که متاسفانه این نسل اصلا بخاری ازشون بلند نمیشه!
آخخخخخخخخخخخخخخخخ
خدا کجاست اون ezio با اون دست نابغش(davinchi)
کجاست اون جمگ جهانی یا حداقل واقعی بودن cod
کجاس farcry 3
یکی ب من بگه ن خدااااااااااایش vito scaletta چ ایرادی داشت ک این لینکلن و آوردن (mafia 2) چ دوستی بین ویتو و جو بود
باو از لحظه ب لحظه اون بازیا خرکیف و ناراحت میشدیم مثل مرگ (henry (mafia2 یا اعدام خانواده ezio یا خیلیا دیگه ک شما بهتر از من میدونین
الان فقط امیدم dishnord 2 و gow بود ک dis رو سفیدمون کرد
شاید یکم بی انصافی کردم سر امیدام ولی…
سهند داداش دمت گرم عاااالی بود
مرسی ک خوندین اگه غلط املایی بود شرمنده
دلم واسه ezio تنگ شده 😥 😥 😥
نوع انسان 😐 Mankind 😐
آیا مقاله از خودتون ه؟ اگه نیست جون من ذکر منبع کنید
کاملا مقاله ی خوبو منطقی بود همیشه حرف دلمو میزنی اره خوش بینانه نگاه کنیم تو نسل هشت بازی ببسیار کمی داشتیم تا حالا که به دل بشینه نسل هفت شاهکار بود
مقاله بسیار خوبى بود که جاى خالیش کاملا احساس مى شد. براى من به شخصه قابل درک نیست چندتا شوتر آنلاین لازمه تا بازار سیر بشه! و چقدر بازى ها باید به سمت ساده شدن برن تا مخاطب راضى باشه! و چقدر باید داستان ها سطحى بشن تا مخاطب باهاشون ارتباط برقرار کنه.
حذف معما، ساده کردن بازى ها، پر شدن خط سلامتى در زمان کوتاه، حذف هرگونه پیچیدگى در روند قصه، همه و همه مشکلات اولیه گذر موج بازى سازها از شرق به غرب بوده و حالا این بیمارى در جهت معکوس داره به شرق هم سرایت مى کنه. متاسفانه روش بازى سازى جدید بسیارى سطحى، و بازى ها بسیار مصرفى شدن. بعید مى دونم بتونید ۱۰ تا بازى از ۵ سال اخیر جدا کنید که بشه ۱۰ سال دیگه به خاطر آورد (فارغ از فن بازى که هر تولید سطحى انحصارى رو به عنوان بازى برتر لیست کنیم).
خنوز هم بهترین خاطرات ما از بازى مربوط به سالهاى کنسول PS2 هست. نه به واسطه اینکه سونى تولیدش کرد، به این دلیل که تک تک بازى ها خلاقیت خوبى داشتن. هنوز هزینه هاى تولید اینقدر بالا نبود، و هنوز متاکریتیکس هم نبود تا با جمع شدن کلى آدم بى نام و نشان سلیقه ما رو براى بازى کردن طبقه بندى کنه. امیدوارم فروش بازى هاى متفاوتى مثل آثار دیوید کیج، یا RPG هاى ژاپنى، یا بازى هاى کوچکترى مثل Last Guardian و Until Dawn یا Nier اینقدر خوب باشه تا کمى خلاقیت، کاوش و جستجو و سختى رو به دنیاى بازى برکردونه.
البته با احترام به مجموعه Souls (همشون) و Bloodborn.
فوق العاده بود کامنتتون تبریک میگم از صمیم قلب :rose:
واقعا سختی توی بازی ها از بین رفته و جاشو درجات سختی گرفته که اصلا منطقی نیستن
بازی سازهای ژاپنی مثل کپ کام و ک.ونامی و … که وقتی لوگو شرکتشون رو میدیدم اول بازی با اطمینان میگفتیم این بازی درجه یکه الان هیچ بخاری ازشون بلند نمیشه و فقط مدام عناوین اول شخص میبینیم اونم نه با خط داستانی قوی و کارگردانی شده و صرفا برای سرگرمی طراحی میشن(که واسه من حتی سرگرم کننده هم نیستن)باور کنید دلم لک زده برای یه بازی هک اند اسلش سخت یا یه بازی سوم شخص خطی و پرداخت شده به نظرم این نسل واسه کسایی که به گیم به چشم هنر نگاه میکنن عذاب آوره…امیدوارم بازی سازهای شرقی یه خورده به خودشون بیان و اصالت از دست رفته خودشون رو برگردونن
فقط فقط assassins creeeeeeeeeeeeeeeeeed 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥 😥
واقعا عالی بود یکی از بهترین مقاله های گیمفا
مرسیییییییییییییییییییییییی
مقاله خوب بود اما من وقتی کامنت ها و مقاله رو میخونم متوجه میشم همه یک موضوع رو نادیده گرفتن
درسته تمام شرکت ها تمام توان خود رو روی گرافیک گذاشتن و کار درست اینه چون گیمر همین رو میخواد
الان اگر شما یک بازی مثل بازی های ps1 جلوی یک گیمر حال حاضر بزاری امکان نداره که بازی هایی مثل gta و cod و dota رو بزاره کنار بیاد یک بازی با گیم پلی خیلی ضعیف بازی کنه
من خودم یک طراح بازی هستم و هر موقع یک پروژه جدید شروع میکنم تمام سعی خودم رو میکنم که گیم پلی بازیکن رو جذب کنه جگر نه یک گرافیک پیکسلی مثل ماریو رو هم خیلی راحت میشه پیاده کرد
ولی مقاله جالب بود
این خلاقیت تو بازیای ریسینگم باید باشه؟ بازیای ریسینگ که هدف همشون یکیه.