روزی روزگاری: خلأ دروغی بیش نیست | نقد و بررسی بازی Dead Space
می دانید جهنم ساکت کجاست؟ برای یافتن آن کافیست ۸۰ کیلومتر بالا تر از سطح زمین بروید تا به این جهان عجیب و پیچیده برسید. به عالمی می رسید که در آن کهکشان ها، میلیارد ها ستاره و پدیده های دیگری مانند سیاه چاله ها نیز وجود دارد. به این درگیری ذهنی مطلق که صد ها سال است که ذهن افراد بی شماری را مشغول کرده، فضا می گویند. ۳۵۰ سال قبل از میلاد مسیح، فیلسوف یونانی، ارسطو، طبق نظریه ای حاکی از جدا بودن زمین و خلاء، از اولین تعاریف وجود واژه فضا را در علم اختر شناسی مطرح کرد. هنگام نخستین راهپیمایی فضایی در سال ۱۹۶۵ میلادی، به نظرتان فضانوردان قصه ما می توانستند در خارج از مدار کره زمین با یکدیگر به راحتی صحبت کنند؟ خیر زیرا کوچک ترین نشانی از جریانات صوتی در فضا وجود ندارد و تنها راه ارتباطی برای آنان استفاده از بی سیم های رادیویی بود. این پدیده بیگانه که با نام فضا شناخته می شود، همچنان از بزرگ ترین عجایب برای نسل بشر می باشد. از یوری گاگارین روسی تا نیل آرمسترانگ آمریکایی، همه و همه افرادی که به خود این جرعت را دادند تا پا به این مکان ممنوعه بگذارند، قطعاً با تنفر شدیدی که فضا نسبت به آن ها ابراز کرد روبرو شده اند. لایکای مظلوم هم که اولین موجود زنده ای بود که به فضا فرستاده شد، اولین قربانی و اخطاری بود که فضا به ما داد تا دیگر جرعت نکنیم دست از پا خطا کنیم. این مجموعه را مانند دریای عمیقی در نظر بگیرید که هر چقدر در آن پایین تر می روید (در این مورد بالا تر) خود را تنها تر، گمشده تر و افسرده تر می یابید؛ به گونه ای که کم کم توسط همین مجموعه بلعیده شده و جزئی از آن می شوید. فیلسوفان و فیزیک دانان زیادی بر سر این موضوع که بهترین مفهوم ممکن را برای تعریف فضا ثبت کنند، به جان هم دیگر افتادند، ولی گویا قضیه خیلی پیچیده تر از این ها است.
هر چقدر هم که از دید فلسفی، معماری، هندسی و فیزیکی بر روی پدیده فضا بزرگ نمایی کنیم، به نتیجه مشترکی نخواهیم رسید و ادبیات و سینما نیز وضعیت را با مطرح کردن کلی قصه رنگارنگ و متنوع، از بحث اصلی منحرف می کنند. شاید ما خودمان هم می خواهیم که از صورت مسئله دور شویم و نرسیدن به جواب را به درگیر شدن ذهنمان ترجیح می دهیم. خوب پس اگر اینطور است، بیایید این شرایط را به حداکثر برسانیم و مقوله فضا و جو خارج از زمین را در قالب یک بازی رایانه ای به شما معرفی کنیم. عنوانی که در کنار پرداختن به بحث اصلی ما، حرف های زیاد دیگری هم برای گفتن دارد.
بازی Dead Space عنوانی در سبک علمی تخیلی و ترس و بقا است که در سال ۲۰۰۸ توسط استودیوی EA Redwood Shores ساخته شده و توسط Electronic Arts منتشر شد. بازی محصول نسل هفتم بازی های رایانه ای بوده و برای کنسول های پلی استیشن ۳ (PlayStation 3)، ایکس باکس ۳۶۰ (Xbox 360) و رایانه های شخصی منشر شد. بازی از طرف منتقدان و بازی کنان ستوده شد و بیش از ۲ میلیون نسخه در سراسر جهان فروش کرد. بازی بعد ها دارای دو نسخه ادامه با نام های Dead Space 2 و Dead Space 3 شد که در طی سال های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ منتشر شدند. این بازی محصول بازه زمانی است که بازی های ترس و بقا تنها به حبس کردن بازی کن ها درون اتاقی دلهره آور و ریختن چند هیولای تصادفی بر سر آن ها خلاصه می شدند؛ البته خود Dead Space نیز از این قاعده مستثنی نبوده، ولی زمانی که بازی شما را برای اولین بار در استرس دیدن اولین هیولای بازی قرار داده و در نهایت در بدترین شکل ممکن آن را به شما معرفی می کند، تازه متوجه می شوید که Dead Space چیزیست بسیار متفاوات با آنچه تا به حال از این سبک مشاهده کردید. با طراحی های گروتسک، در عین حال جالب توجه موجودات و هیولا های بازی و سیستم مبارزه سنگین و استراتژیک وار و داستان بی نظیر، Dead Space از عناوینیست که تا مدت ها قرار نیست از یاد هیچ یک از مخاطبان و طرفداران سبک ترس و بقا برود؛ مخصوصاً آن بازی کن هایی که خاطرات شادی را با Resident Evil های کلاسیک به همراه دارند. بازی همچنین استاندارد هایی را نیز در سبک مذکور تعیین کرد که امروزه در بسیار از بازی های جدید استفاده می شوند. با توجه به تمامی خلاقیت ها و نوآوری هایی که Dead Space در سال ۲۰۰۸ به میدان آورد، آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت و امروزه نیز این روند ادامه دارد. حتی ارائه ۲ نسخه دیگر نیز دردی از بازی دوا نکرد. حال بیایید تا با هم سفری داشته باشیم به طول و عرض بازی و از اتمسفر تا اگزوسفر آن را شکافته تا ببینیم که آیا با یک بازی کلیشه ای طرفیم یا چیزی فراتر از این حرف ها دیگری انتظارمان را می کشد.
گمشده در مدار صفر درجه
در آینده ای نچندان دور، خود را در حالی تصور کنید که در یک سفینه فضایی کار می کنید. روزی مافوقتان با شما تماس گرفته و به اطلاعتان می رساند که بروید و سر از یک مشکل فنی ایجاد شده در بخش کنترل از راه دور سفینه در بیاورید. گویا ارتباط با آن بخش به طور مرموزی هم از دست رفته است. بهترین کاری که در آن شرایط باید انجام دهید این است که بگویید دچار مسمومیت غذایی شدید و یا اینکه از شغل خود استعفا دهید! مطمئناً خرابی بخشی از یک سفینه فضایی و قطع شدن ارتباط با کارکنان آن جا آن هم در اعماق فضا، معنی جالبی نخواهد داشت و از لحاظ علمی ثابت شده است که در این میان پای موجودات فضایی خونخار که منتظرند تا انسانی را دیده تا او را تکه تکه کرده و بخورند، در میان است و شما نیز باید هر چه سریع تر، برای نجات زندگی خود، از مهلکه فاصله بگیرید. اما متاسفانه قرار نیست که همه چیز برای شخصیت اصلی داستان ما به این راحتی ها پیش برود. زمانی که تشکیلات CEC (مخفف Concordance Extraction Corporation) ارتباط رادیویی خود را با کشتی فضایی کاوشگر خود به نام USG Ishimura از دست می دهد، مهندس شرکت یعنی آیزاک کلارک (Isaac Clarke) مامور می شود تا به سفینه مذکور رفته، دلیل قطعی ارتباطات را کشف کرده و مشکل را برطرف کند. با این حال، خود آیزاک نیز دلیلی شخصی برای رفتن به Ishimura دارد؛ وی اخیراً یک پیام مرموز از نیکول برنان (Nicole Brennan)، پزشکی که بر روی Ishimura خدمت می کند، دریافت کرده است. آیزاک قصد دارد تا علاوه بر رفع مشکل قطع ارتباطات، سر از راز نهفته در آن پیام در آورده و ببیند که چه اتفاقی برای نیکول رخ داده است. متاسفانه درست زمانی که پا بر روی سفینه می گذارید، اتفاقات ترسناک و عجیب و غریبی شروع به رخ دادن می کنند.
در حالی که بازی را در نقش آیزاک شروع می کنید، پس از ورود به سفینه فضایی Ishimura، بلافاصله از باقی همراهان خود جدا می شوید؛ آن هم توسط کارکنان سابق سفینه Ishimura که تبدیل به هیولا های ترسناک و عجیبی به نام نکرو مورف (Necromorph) شده اند. در طول بازی قهرمانمان کاملاً سکوت کرده و به تنها چیزی که فکر می کند، نجات نامزدش نیکول از آن کشتی کذایی است و داستان بازی به سادگی، روایطی بسیار زیبا را در پیش گرفته است. داستان بازی کاملاً تعاملی بوده و با خواندن متن هایی که بر روی دیوار ها نوشته شده (اکثراً با خون) و پیام هایی صوتی که در سراسر محیط بازی پیدا می کنید، باید سر از داستان بازی در بیاورید. با پیش روی در بازی، اطلاعات مختلفی از دلیل تبدیل کارکنان کشتی فضایی به هیولا و همچنین دلیل پیام اسرار آمیز نیکول کشف می کنید که در قابل یک بازی ترس و بقا همراه با فرمول اصلی این سبک یعنی گیم پلی به تکامل زیبایی دست می یابند. Dead Space با فضا سازی های بی نظیرش می تواند انتخاب شماره یک طرفداران ژانر وحشت در سینما و در کل وحشت دوستان باشد. در ساخت بازی از فیلم های ترسناک متعددی از جمله بیگانه (Alien) محصول ۱۹۷۹ میلادی اثر ریدلی اسکات (Ridley Scott) و موجود (The Thing) محصول ۱۹۸۲ اثر جان کارپنتر (John Carpenter) الهام گیری شده است. حتی می توان گفت که آثار زامبی محور سینما نیز در خلق این فضا سازی بازی و موجودات آن بی تاثیر نبوده اند. اما حقیقت این است که جدا از پیشینه سینمایی این بازی، کلید موفقیت اصلی Dead Space تعادلی است که بازی بین بخش های مختلفش برقرار کرده و به جرعت می توان گفت که کار بی نقصی را هم انجام داده است. بازی به حدی عظیم به نظر می رسد که از همان ابتدا متوجه می شوید که قرار است دنباله هایی برای آن ساخته شوند. شخصیت پردازی کاراکتر ها (بیشتر از همه شخصیت آیزاک) کمی ضعیف پرداخته شده است. آیزاک بیش از اینکه برای ما حکم یک قهرمان را داشته باشد، تنها مانند روباتی ساده به نظر می رسد که از دستورات ما پیروی می کند و این موضوع باعث می شود که به هیچ وجه نتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم. آیزاک حرف نمی زند، با هیچ شخصیت دیگری تعامل ندارد و در کل تنها خلق شده تا جای شخصیت اصلی در بازی خالی نباشد. اگر قبول کنیم که گوردون فریمن (Gordon Freeman، شخصیت اول بازی Half Life) که همانند آیزاک شخصیتی ساکت بود ولی با تعامل بی نظیری که با دیگر شخصیت ها داشت، شخصیت محبوبی است، در مورد آیزاک نمی توانیم این موضوع را قبول کنیم. البته می شود این موضوع را اینگونه برای خود حلاجی کرد که با توجه به فضای به شدت ترسناک و خوفناک بازی، کمترین چیزی که در این میان اهمیت دارد یک شخصیت بی نظیر با تاریخچه ای غنی است. روایت داستان هم برای بازیکنان تا حدودی زجر آور است، زیرا پس از تعمیر یک ناحیه و آماده شدن برای بازگشت به خط داستانی، باری دیگر از طرف مرکز به شما خبر می رسد که نقطه ای دیگر نیاز به تعمیر دارد و شما باید یک مسیر طولانی و پر از نکرو مورف هایی که به گوشت و خونتان تشنه هستند را رد کنید تا به موقعیت ماموریتتان برسید. در کل داستان بازی جدا از محیط بسیار سیاه و تاریک همراه با شخصیت پردازی های گنگ و بی اهمیت، دارای لایه های عمیقی می باشد که از همان ابتدا پتانسیل این را دارد که شما را تا انتها با خود نگه دارد. سوالات بی جواب زیادی هم در انتهای داستان بازی انتظارتان را می کشند.
آهنگر و کشتی آهنین
از اولین چیز هایی که در Dead Space توجهتان را به خودش جلب می کند، فقدان وجود یک سیستم نمایشگر اطلاعات شخصیت اصلی (Heads-Up Display یا HUD) کلاسیک در اکثر بازی ها است؛ در عوض ما شاهد وجود این سیستم به صورت یکپارچه بر روی لباس مخصوص و اسلحه آیزاک هستیم. برای دیدن میزان سلامتی وی، کافیست به نوار لیزری واقع در محل ستون فقرات وی نگاه کرده تا بفهمید که چه میزان از جان او باقی مانده است؛ و برای اطلاع از تعداد محماتتان هم می توانید با نشانه گرفتن اسلحه خود، تعداد گلوله های باقی مانده را به صورت مانیتور کوچکی بالای اسلحه مشاهده کنید. اگر زمانی احساس کردید که نمی دانید کجا بروید و گم شدید، نگران نباشید بلکه تنها کافیست دکمه ردیاب بر روی لباس ویژه آیزاک را فشرده تا موقعیت بعدی تان را ردیابی کند. برای حفظ رعب و وحشت مخصوص بازی، در هر زمانی، حتی وقتی در حال مشاهده لیست امکاناتتان هستید هم امکان حمله هیولا ها وجود دارد و هیچ زمانی امنیت را به معنای واقعی حس نخواهید کرد. آیزاک دقیقاً آن قهرمانی نیست که انتظارش را دارید. او هیچ گونه آموزشی در رابطه با مواردی که در طی بازی برایش پیش می آید ندیده است و قرار هم نیست که با یک آتش افکن یا کمربندی پر از نارنجک به مهلکه وارد شود و تمامی هیولا ها را قلع و قمع کند. حتی اسلحه های وی هم در جای جای سفینه فضایی پیدا می شوند و او هیچ مهماتی از پیش تدارک ندیده است (غیر از اولین اسلحه اش که بر روی میز کارگاهی در ابتدای بازی دریافت کرد). در حالی که تنها اسلحه حقیقی وی یک تفنگ پلیس می باشد، باقی سلاح آیزاک از به هم پیوستن قطعات مختلف تشکیل شده اند. با این حال آیزاک یک مهندس است و می تواند با دانش خود به درستی از این قطعات استفاده کند. مشکل کوچکی که در رابطه با اسلحه ها در بازی وجود دارد این است که هرگز به ارتقاء یافتن ادامه نمی دهند و پس از پایان بخش چهارم بازی (بازی در کل از ۱۲ قسمت تشکیل شده است) شما به تمامی ۷ سلاح بازی دسترسی دارید. البته این موضوع زیاد نگران کننده به نظر نمی رسد زیرا با وجود اسلحه های بسیار جالب که برای طرفداران خشونت می تواند بسیار مهیج باشد، خبری از کمبود در این بخش حس نمی شود.
هدف اصلی بازی فرار از سفینه Ishimura (در صورت پیدا کردن نیکول یا به تنهایی) می باشد؛ اما ابتدا باید یک سری وظایف را به سر انجام برسانید که از طریق بی سیم به شما گفته می شود. همچنین وظایفی هم وجود دارند که توسط بازماندگان باقی مانده مطرح می شوند و باید به آن ها هم برسید. در ضمن ماموریت اصلی خود را که از ابتدا برای آن به سفینه آمدید را فراموش نکنید: یافتن و تعمیر خرابی سفینه. این ماموریت ها به صورت زنجیر وار به یک دیگر متصل هستند؛ به عنوان مثال در ماموریتی می فهمید که دلیل خرابی موتور های سفینه در اصل خاموش بودن منبع برق رسانی آن است و سپس باید کل سفینه را دور زده تا منبع را به حالت اول خود برگردانید. پس از برگرداندن سفینه به حالت اول، ناگهان متوجه می شوید که امنیت خودکار سفینه در مقابل برخورد با سیارک ها پایین آمده و باری دیگر باید برای حل مشکل دست به کار شوید. هر ناحیه ای که به آن قدم می گذارید، دارای سیستم و محیط بخصوصی است و با رد شدن از هر کدام امیدتان بیش تر شده یک قدم خود را به آزادی نزدیک تر می بینید. افراد گروه تان هم که زنده مانده اند، از مرکز با شما در ارتباط هستند و دستورات لازم را بهتان می رسانند. با این حال این تنهایی و حس انزوا در این محیط تاریک و خونین همراه با صدا های نفرت انگیر گاهی اوقات این شک را در شما بر می انگیزد که به سلامت عقلی خود نیز مشکوک می شوید؛ و اینجاست که پای هیولا های نازنین بازی یعنی نکرو مورف ها به ماجرا باز می شود.
برای زنده ماندن و بقا در این جهنم، آیزاک مجبور است تا از تمامی وسایلی که به درد می خورند استفاده کرده تا بتواند از خودش در برابر این موجودات دفاع کند. این ابزار در اکثر اوقات شامل ابزار معدن چیان مانند ابزار جوشکاری پلاسما و دستگاه منجمد کنند می باشند. با ترکیب این قطعات با یکدیگر، آیزاک همچنان نمی تواند به خوبی از پس نابودی نکرو مورف های چندش آور بر بیاید (هر چند که با قطعه قطعه کردن نکرو مورف ها، لحظات خشن و جذابی رقم می خورد). تنها راه نابودی کامل یک نکرو مورف، قطع کردن بازو هایشان می باشد. این نکات ریز، تکنیک های استراتژیک خوبی می باشند آن هم در زمان که اکثر بازی های اکشن و زامبی محور تنها به شلیک به سر برای نابودی دشمنان اکتفا کرده اند. هر چند که می توانید با شلیک به پاهای نکرو مورف ها از سرعتشان بکاهید، سپس به دست های آنان شلیک کرده و در نهایت نیز کله شان را با فرود آوردن پایتان، بترکانید تا اینکه چیزی جزء چند تیکه گوشت بی تحرک باقی نماند! اگر امروزه بازی هایی مانند Bloodborne و Dark Souls خشونت سادیسمی (البته بیشتر مازوخیسمی) را درون گیم پلی خود پنهان کرده اند، کافیست به یک نسل قبل تر برگردید تا معنای صحیح و حقیقی کلمه خشونت را درک کنید. با پیش روی در بازی، با سطح ها و نژاد های مختلفی از نکرو مورف ها روبرو می شوید و تقویت تاکتیک های نظامیتان هستند که تعیین می کنند چه مدت قرار است در این جهنم زنده بمانید. دانش ترکیب اسلحه ها و شیوه به کار گیری آن ها در زمان و مکان به جا، می تواند بسیار مفید باشد. هر چند در پایان تنها صبر و دلهره نداشتن کلید پیروزی می باشد. مطمئن شوید که حتماً کار نکرو مورفی که بهتان حمله کرده را تمام می کنید، وگرنه تا آخرت دنبالتان کرده و تا جانتان را نگیرد دست بر نمی دارد. جدا از ظاهر کریه و رفتار های عجیبشان، نکرو مورف ها بسیار باهوشند و این موضوع را مدیون هوش مصنوعی بی نظیر بازی می باشند. اگر با یک دسته از نکرو مورف ها برخورد کنید، آن موقع است که باید نگران شوید زیرا حمله آن ها بسته به تاکتیک های تیمی است که برای آن برنامه ریزی شده اند. هر قدمی که در بازی بر می دارید باید مراقب اطراف باشید زیرا در هر نقطه ای اعم از هواکش ها و پنجره ها یک نکرو مورف ممکن است به کمین شما نشسته باشد و منتظر است تا غافلگیرتان کند. آن ها به حدی باهوشند که گاهی اوقات در میان اجساد همنوعان خود دراز کشیده و وانمود می کنند که مرده اند و زمای که نزدیک می شوید، با یک حرکت شوکه کننده به سمت شما می پرند. پس به هیچ وجه این هیولا های گروتسک بازی را دست کم نگیرید که اولین نگرانی اصلی شما در بازی خواهند بود. ساده ترین آن ها هیولا های انسان نماییند که تنها تفاوتشان با انسان ها، چند شاخک و گوشت اضافی است که از بدنشان بیرون زده است. نوزادان نامیرا از دیگر نکرو مورف های بازی هستند که دسترسی به آن ها سخت بوده زیرا به سرعت از دیوار ها بالا رفته و از پشت خود گلوله های سمی به سمتتان شلیک می کنند. باقی نژاد های نکرو مورف، زره های سنگینی بر روی بدن خود دارند ولی از پشت آسیب پذیر بوده و به سادگی می تواند نابودشان کرد. حتی باس های وحشتناکی نیز در طول بازی وجود دارند تا هم شما را به یک چالش اساسی دعوت کرده و هم خواب شب را برایتان حرام کنند.
هنگامی که در سراسر سفینه و عرشه های مختلف آن سفر می کنید، حتماً با قابلیت های متعددی که در مبارزات و حل معما های بازی به کارتان می آیند، مواجه می شوید. یکی از آن ها حالت ساکن کردن (Stasis) است که دارای انرژی محدودی است و باید در ایستگاه های فضایی سراسر سفینه شارژ شود یا اینکه می توانید از بسته های مخصوص برای تقویت آن استفاده کنید. با کمک این قابلیت می توانید سرعت اشیایی که سریع حرکت می کنند را به مدت کوتاهی کاهش دهید. توانایی دیگر (kinesis) به شما کمک می کند تا اشیای سنگین را بلند کرده، حرکت دهید و پرتاب کنید. این قابلیت ها در مبارزات بسیار به کمکتان می آیند. قابلیت Stasis برای مقابله با نکرو مورف های بسیار سریع که کشتنشان بسیار مشکل است، می توانند بسیار مفید واقع شوند؛ از kinesis هم می توانید برای پرتاب بشکه های انفجاری به سوی نکرو مورف ها استفاده کرده و مهمات خود را ذخیره کنید. می خواهید که کمی هم با استفاده از این قابلیت ها تفریح کنید؟ خوب پس نزدیک یک نکرو مورف رفته و با استفاده از Stasis او را منجمد کنید، سپس با شلیک یک گلوله ساده به وی، از تکه تکه شدن اعضای بدنش و پراکنده شدن آن ها لذت ببرید! در طول سفر های خود به سراسر سفینه، گاهی به مناطقی بر می خورید که عملاً نیروی جاذبه در آن جا کار بردی ندارد. در این شرایط، چکمه های مغناتیسی آیزاک به کمکتان می آیند. با استفاده از این چکمه ها شما می توانید پرش های بلند انجام داده و به نزدیک ترین سکو متصل شوید. قطعاً به دست آوردن این قابلیت آن هم ناگهانی، ممکن است کمی سرگیجه به شما وارد کند، ولی مطمئن باشید که لحظات جالبی در این حالت رقم می خورد؛ مثلاً پرش از زمین به سقف و جا خالی دادن حملات و تمام کردن کار دشمن. بین پیدا کردن نیکول، فرار از سفینه فضایی و نجات جانتان در برابر هیولا های عجیب و غریب دستتان بسیار باز است. گیم پلی بازی در سبک خود بسیار غنی و درجه یک است؛ به جرعت می توان گفت یکی از بهترین بازی های سبک ترس و بقا در طی چند سال اخیر. امکانات بی نظیری هم برای پشتیبانی آیزاک وجود دارد؛ تقویت و آپگرید لباس مخصوص او، آیتم های کار آمد، اسلحه های جدید و نیرو های ویژه. در حالی که آیزاک مشغول گشت و گذار در بخش های مختلف سفینه فضای برای یافتن دوستان و مردمی است که زنده ماندند و همینطور تعمیر تمام خرابی می باشد، برای همراهی با وی به ۱۲ ساعت یا بیشتر نیازمندید. پس از اینکه وارد هر بخش از سفینه Ishimura می شوید، معمولاً چند کار ساده باید انجام دهید تا آماده رفتن به بخش بعدی شوید: ابتدا چند نکرو مورف دره پیت را از پای در بیاورید، سپس موقعیت وسیله ای را که باید تعمیر کنید پیدا کرده و با حل چند معما و پازل یا یافتن قطعات، دستگاه را تعمیر کنید و در نهایت نیز باری دیگر از شر چند نکرو مورف دیگر (اینبار کمی قوی تر و بیشتر) خلاص شده و به مسیرتان ادامه دهید. در حل معما هایی هم که به آن ها بر میخورید معمولاً نیرو های kinesis و Stasis به کارتان می آیند تا سریع تر به نتیجه برسید.
فروشگاه ها از دیگر امکاناتی هستند که در بازی وجود دارند. قطعات جدید برای ساخت اسلحه های بهتر و آپگرید لباس آیزاک همگی در فروشگاه های سراسر بازی امکان پذیرند. اگر لوازم اضافی به همراه دارید و مبلغ کافی هم برای خرید ندارید، می تواند با فروش آن ها به جنس مورد نظرتان دست یابید. مهمات نیز در بازی بسیار مهمند و در اکثر اوقات پیش می آید که به سرعت مهماتتان به اتمام برسد؛ خوب می توانید آن ها را یا به راحتی از فروشگاه تهیه کرده یا بدون مهمات پیش بروید و خدا خدا کنید که قبل از حمله یک نکرو مورف، به تعدادی مهمات بر بخورید. تمامی فرمول های اصلی سبک ترس و بقا که بازی دیگر در Resident Evil 4 از نو نوشته شدند، در بازی رعایت شده اند و اگر طرفدار این سبک از بازی ها هستید، Dead Space از بهترین گزینه ها برای تجربه می باشد. داستان درگیر کننده و گیم پلی ناب در کنار هیولا های عجیب و غریب عنوانی را پدید آورده اند که از هر جهت قابل تقدیر است. با این وجود با تمامی تعریف هایی که از بازی کردیم، نمی توان این موضوع را انکار کرد که Dead Space خالی از هر گونه مشکل و ایرادی می باشد. به عنوان مثال مناطقی که دارای جاذبه صفر می باشند کمی عجیب و غریب و غیر قابل کنترل طراحی شده اند. زمانی که تنها یک پرش کوتاه برای رسیده به مقصد نیاز است، پرش بدون جاذبه مشکلاتی را برایتان ایجاد می کند. مشکل دیگری که در جاذبه صفر به سراغمان می آید، محدود بودن زاویه چرخش دوربین می باشد. زمانی که می خواهید به جهت خاصی نگاه کنید (مخصوصاً وقتی که بر روی سکو یا لبه ای ایستاده باشید) متاسفانه دوربین قفل کرده و تا حدودی می تواند اعصاب خرد کن باشد. این مشکل زمانی اوج می گیرد که شما ممکن است توسط موجودی در خارج از دید خود مورد حمله قرار بگیرید و نتوانید از خود دفاع کنید. مشکل دیگر بازی گیج کننده بود محیط ها می باشد. زمانی که شما از یک محیط به طور کامل عبور کرده و به محیطی دیگر رفته اید، بازی از شما می خواد که برای یافتن چیزی بازی دیگر به آن جا برگشته و سردرگمی عجیبی را گاهی اوقات برایتان رقم خواهد زد. با وجود اتاق ها و موارد بسیاری مانند، اتاق تجهیزات، اتاق موتور سفینه و اتاق های ابزار، اوضاع بیش از پیش خراب می شود. سیستم قدم های سنگین آیزاک و توانایی له کردن هر چه که زیر پای او قرار دارد از عواملی در بازی می باشد که نمی توان به چشم یک مشکل به آن نگاه کرد و علاوه بر له کردن نکرو مورف های بی جان، توانایی له کردن جعبه ها و باقی وسایل را هم در جاذبه صفر دارید. مشکل دیگری که وجود دارد این است که امکان ندارد شما بتوانید از تمامی آپگرید ها و لوازم موجود در بازی، در اولین بار تجربه استفاده کنید. خوشبختانه با به اتمام رساندن بازی، ۵ آیتم جدید آزاد می شود و به همراه یک حالت سختی جدید که پیش از به اتمام رساندن بازی برای بار اول قابل رویت نبود. شما حتی می توانید باری دیگر بازی را به همراه تمامی تجهیزات خود آغاز کرده و این بار سریع تر بازی را به اتمام برسانید.
پیش به سوی بی نهایت و فراتر از آن
از مهندسی های واقع گرایانه گرفته تا طراحی و چهره پردازی هیولا ها؛ Dead Space در بازی کردن با جلوه ها و گرافیک کار فوق العاده ای انجام داده است. به نسبت بازه زمانی بازی، گرافیک بازی حقیقتاً چشمگیر است. مهم نیست که شما در حال تماشای بارش سیارک ها از پشت شیشه سفینه فضایی باشید یا تماشای جسدی معلق که در خلاء در حال گشت و گذار است. گرافیک زیبا، در عین حال چندش آور و زننده بازی Dead Space چیزیست که تا مدت ها قرار نیست شما را رها کند. با در دست داشتن یک موتور گرافیکی قدرتمند، باید هم از EA انتظار همچین گرافیک اورجینالی را داشته باشیم. میان پرده های تقریباً تعاملی هم در بازی به چشم می خورد، مانند میان پرده اول که تا حد زیادی شما را در جریان اتفاقات بازی قرار می دهد. نور پردازی به شدت حرفه ای بوده و در واقع در اکثر مواقع خبری از نور پردازی نیست که همین موضوع به القای ترس درون دلمان بیشتری کمک را می کند. گاهی اوقات که کلاً برق قطع می شود، آرزو می کنید که ایکاش هیچ وقت این بازی را شروع نکرده بودید! طراحی لباس آیزاک که از جالبت توجه ترین زره های مکانینکی در بین بازی های رایانه ای است شروعی برای طراحی های بی نظیر بازی بوده و با طراحی گروتسک وار نکرو مورف ها به اوج خود می رسد. اگر نمی دانید گروتسک چیست، اینگونه می شود این مفهوم را باز کرد که به سبکی از هنر که در آن اشکالی ترسناک، اغراق آمیز و کج و معوج استفاده می شود گروتسک می گویند.
در نهایت می رسیم به چیزی که بر تمامی نکاتی که قبلاً ذکر کردیم سنگینی می کند و بهترین و مهم ترین ویژگی کل بازی می باشد. صدا گذاری های شاهکار و ناب برترین برگ برنده بازی Dead Space می باشند. در راهرو های دراز و طویل Ishimura شما بار ها توسط نکرو مورف ها شکنجه می شوید؛ حتی زمانی که آن ها را مشاهده نمی کنید. صدا های خش دار و چندش آور نکرو مورف ها لحظه ای شما را رها نمی کند و قلبتان را همیشه مشغول نگه می دارد. علاوه بر این موضوع، صدای جیغ قربانیان نکرو مورف ها گاه و بی گاه به گوش می رسد. آوای آواز خواندن یک بازمانده که مشکلات روانی بیش از حد به وی فشار آورده نیز زمانی به گوش می رسد که آخرین چیزی که می خواهید در این شرایط بشنوید این است! در مجموع تمامی عوامل بازی بر علیه شما هستند و صدا ها نیز از این قاعده جدا نیستند. حتی محیط بازی نیز بر ضد شما قیام کرده است؛ رها شدن ناگهانی بخار یا سقوط قطعه ای آهنی در کنار صدای شکستن شیشه ها، از وهم آور ترین صدا گذاری های بی نظیر بازی به حساب می آیند. در کنار تمامی این موارد، مطمئناً مهم ترین استفاده از فرمول صوت در بازی مربوط به بخش خلاء باشد. هر صدایی که خارج از کلاه ایمنی آیزاک جریان دارد، گنگ بوده و به سختی قابل شنیدن می باشد؛ در حالی که صدا های داخل لباس مخصوص وی از جمله نفس کشیدن ها و صدای ضربان قلب به راحتی قابل شنیدن هستند. بخش صدا گذاری بازی به حدی کامل بود که حتی برنده چندین جایزه BAFTA در زیر شاخه های: بهترین استفاده از صدا، بهترین موسیقی متن و همینطور چند جایزه از GameSpot در زیر مجموعه های بهترین طراحی صدا و بهترین اتمسفر شد.
Dead Space از بهترین و معدود بازی های باقی مانده در سبک ترس و بقاست که توانسته سنت های پدر نوین این سبک یعنی Resident Evil 4 را به طور کامل حفظ کرده و برای خود نیز یک امپراطوری هر چند اندک خلق کند. دو نسخه رسمی دیگر پس از بازی اول که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد، در سال های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۳ عرضه شدند که نتوانستند شیرینی نسخه اول را تکرار کنند ولی در مجموع بازی های قابل قبولی بودند. شاید تا مدت های زیادی نمونه ای به خوبی نسخه اول بازی Dead Space ساخته نشود و اگر روزی سازندگان تصمیم گرفتند تا باری دیگر این سری را زنده کرده و سری به آن بزنند بهتر است که یک قدم به عقب برداشته و فرمول های موفق نسخه اول را با قوای بیشتری در عنوان جدید قرار دهند. جلوه های هنری، گرافیک فنی عالی، داستان زیبا، گیم پلی نوین و در نهایت صدا گذاری های درجه یک از عواملی هستند که بازی Dead Space را در لیست بهترین بازی های ترس و بقا در جایگاه بالایی قرار می دهند. مهم نیست که آیا طرفدار سبک وحشت و شوک های ناگهانی هستید یا اینکه به دنبال یک بازی ترسناک به همراه داستانی عمیق (به یاد روز های خوش Sillent Hill) هستید؛ در هر صورت قرار نیست که Dead Space شما را ناامید کند. حتی سیستم مبارزات بازی نیز دلیلی جدا برای ترسیدن هستند. پس تا اینجا یک بسته کامل از همه عوامل سبک وحشت در اختیار دارید که شما را ۱۵ الی ۲۰ ساعت درگیر خود می کند؛ بهتر است وقت را تلف نکنید.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
نسخه یکش از همه ترسناکتر بود هنوز یادمه اولین اسلحه که دستم اومد شیشتا تیر داشت همشو رو سر اول خالی کردم بعدش گفتم بدبخت شدم رفت :rotfl: :rotfl:
نسخه سومش رو بازی کردم خیلی عالی بود
باید ۱ و ۲ رو هم حتماً بازی کنم
بدترین نسخش رو بازی کردی برادر نسخه ی اول و به خصوص نسخه ی دوم فوق العادس و یکی از بهترین های سبک ترسناکه
پس لازم شد یک و دو رو هم حتماً بازی کنم
صددرصد اگه ترس و هیجان بیشتر رو دوست داری حتما بازی کن به خصوص نسخه ی ۲ که از هر نظر کامل بود
اشتباه نکن من هر سه نسخه رو بازی کردم نسخه ی سه با نادیده گرفتن تنظیمات کم گرافیکی، فقط داستانش مبهم مونده…
اسپویل
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
اگه یادتون باشه بعد تموم شدن بازی فکر میکردی که آیزک مرده ولی آخرش الی رو صدا زد.
و این باعث شد که مبهم بمونه، امیدوارم ادامش بدن.
تو dlc awakened داستان بازی رو ادامه دادن
من کاری به داستان ندارم داداش گیم پلی بازی شده بود کالاف دیوتی!!
درضمن پایان بندی نسخه ۲ هم قشنگ تر بود در کل ضعیف ترین نسخه ۳ بود هم نمراتش اینو نشون میده هم نظرات کاربرا
بنده به امید اینکه نسخه سومش اشکالات و کمبود نسخه قبلی رو برطرف کرده باشه.. بازیش کردم ولی پشیمون شدم…جدا از روند خطی بازی..هوش مصنوعی افتضاح .. گرافیکشم جالب نبود… و خلاصه حیف حجمی که برا دانلودش گذاشتم 😐 چرا بازی ساز ها به جایه غذا مغز الاغ میخورن ؟!! واقعا جای سواله برام.. انگار یه بچه ۱۰ ساله که هیچ مهارتی تویه بازی سازی نداشته و فقط تونسته افکار خشونت بار دوران بچگیش رو کرده بازی dead space 3 واقعا متاسفم برای EA با این تیم بازی سازیش… به نظرم دوتا از بهترین تیم بازی سازی یکی ناتی داگه و دیگری راک استار
داداش نسخه ۱ رو بازی کنی میفهمی ترس واقعی یعنی چی من که اوایل همش قهوه ای بودم نسخه دوم هم عالی بود نسخه هم همینطور کاش نسخه ۴ ام هم بدن زودتر شدید عاشق این بازی ام
مقاله عالی بود.ایشالا نسخه ی دوم رو هم که مثل این نسخه شاهکار بود رو هم نقد کنید 🙂
منم قسمت شده فقط نسخه ۳ رو بازی کنم . چقدر هم طولانی بود به نسبت خطی بودن و جهان باز نبودنش .
نسخه اولش از همشون ترسناک تر بود یادمه اولین اسلحه ایکه داشتم شیشتا تیر داش همه رو رو سر اولی خالی کردم بعدش با خودم گفتم بدبخت شدم رفت :rotfl: :rotfl:
اقا چرا همش می ره واسه بررسی
آی گفتی داداش خوف برانگیزش اون قسمته که دوباره برمیگردی با اسانسور سر نکته اول یه لاشه افتاده بود گفتم شاید همون اجسادیه که خودم تکه پاره کردم بقیشو خودتون حدس بزنید :evilgrin: بد تر از همه اون شکم پرها بودن میزدیشون ۴۰ تا جک و جونور از توشون میریخت بیرون نامصب فضاش جوری بود که از قسمت های خالی و ساکت و امن بیشتر از خود دشمناش می ترسیدی :evilgrin:
بررسی خیلی خوب بود . نسخه اندروید هم داره که پیشنهاد میکنم تجربه کنین دوستان :heh:
فاز اینایی که منفی میدن چیه؟
نسخه اندرویدش بهترین بازی اندرویدی که بازی کردم، خود بازی هم که بهترین گیمی که پلی دادم😁
یه موقع هایی یه سری بازیا خیلی به دل ادم میشینه ولی به دل خیلیا نمیشینه اکثر بازیایی که من دوسدارم اینجوریه البته به همین دلیل یعنی سلیقه بد هیشکی منو واسه خرید و کمک گرفتن در انتخاب نمبره.یکی از این بازیا dead space بود واسه من.خصوصا نسخه دومش.ساعت ها واسشون وقت صرف میکردمو تو دنیا ی تاریک این بازی غرق میشدم.یکی دیگه از بازی هایی که من دوسدارم و به دوسداران dead space پیشنهاد میکنم بازیlegendary است که خیلی جالب است البته اولاش زیاد خوب نیست.یه بازی دیگه که خیلی قدیمیه و گرافیکش کمه ولی عالیه سکند سایت به معنی بصیرت دوم هست که فوقالعادس و بازیکردنشو به همتون توصیه میکنم.
ای گفتی legendary چه بازی باحالی بود چندین بار تمومش کردم
چیزی که خیلی خوشم اومد جدا از بازی باحالش. اون اهنگش بود تو منو بازی اهنگش خیلی قشنگ بود
آخ آخ آخ سکند سایت…..آتیشم زدی
فوق العاده بود این بازی البته تا نسخه ی دوم…یکی از متفاوت ترین و زیباترین بازی های سبک وحشت بود…ea نسل قبل کجا بود و این نسل کجا؟؟!
کلا این نسل ea خلاصه میشه تو بازی های اول شخص آنلاین!
هر سه نسخه رو دوبار تموم کردم و واقعا عالیه. واقعا. یکی از بهترین ها در سبک ترس و بقا.
امیدوارم EA دوباره یک نگاهی به این سری بندازه و دوباره یک نسخه جدید بزنه
خیلی جالبه همین دیشب ساعت ۱۲ تمومش کردم انگار فهمیدید و نقدش کردید 😀 من متاسفانه فقط نسخه سه رو بازی کرده بودم که متوجه شدم بدترینه الان هم هر سه نسخه رو دارم به ترتیب بازی میکنم از خشونتش خیلی خوشم میاد خشونتش مثله خدای جنگه ولی بنظرم نسخه دوم ترسناک تره مخصوصا چپتره اول که ی هو تلویزیونه روشن میشه یا لوله گاز ها :-X نسخه یکش هم توی زمان خودش گرافیکش خیلی خوبه بنظرم بهترین بازیه شوتر سبک ترسه نسخه سومش خیلی چرت شد رسما شد کالاف دیوتی از نسخه ها و سبک خودش خیلی فاصله گرفت
خدایی پایان بندی نسخه دوش یه چیز دیگه بود مخصوصا اونجا که آیزاک تو سفینه یه دفه به پشت سرش نگاه کرد که یه نکته ی داشت نسبت به نسخه یک 😉
آره گرفتم چی شد نگاه کرد ببینه اون زنه nicole بار میاد یا نه که متوجه شد دیگه نابود شده و نیومد :laugh:
این بازی به معنای واقعی درگیر کننده بود مخصوصا نسخه دومش.ea نسل پیش عجب بازیایی ساخت
آقای کاظمی مقاله عالی بود….یادم میاد تو یکی از مراحل نسخه دوم یه مکانی بود که اسباب بازی بچه اون جا بود و صدا بچه هم می یومد و برق ها هم خاموش و روشن می شد و منم حسابی ترسیده بودم و فقط هم ۳ گلوله داشتم 😀 ….نسخه سوم رو هم بازی کردم واقعا عالی بود فقط یه مشکلی داشت این بود که بیشتر اکشن شده بود و بر خلاف نسخه دوم که بیشتر ترسناک بود…الان هم برم نسخه اول رو بازی کنم ببینم چطوری هست 😀
خوشحالم که خوشتون اومد سینا جان
حتماً تجربه کن نسخه اولو صد در صد ارزششو داره
چه مقدمه و چه نقد زیبایی :yes:
یکی از بهترین بازی های عمرم :yes:
ممنون از شما :yes:
خیلی ممنون علی جان :heart:
با اینکه نسخه ی سوم خیلی ضعیف تر از دو عنوان دیگست ولی ارزش بزی کردن برای یک بار را داره ای اکش شماره بعدی هم بسازند
ممنون آقای کاضمی بابت این نقد زیبا خیلی از چیزهایی که نمیدونستم رو الان فهمدیم با این مقالتون
من ۱۶ سالم بود که بازیش کردم دفعه اول به تخمم نبود یه هفته گذشته از شدت ترس تب گرفتم گفتم شاید از فصل سرماست بعد یه ماه دوباره شروع کردم از اول دوباره تب گرفتم!!!!!! یه کم که بهتر شدم گفتم تمومش می کنم آقا زدیم با کلی ترس و لرز رفتیم تا تهش اونجا که رسیدیم تمام آتیشا از گور دانشمند ایرانی بود بچه بودم از داستان سر در نمیاوردم به کشتی فضایی نجات که رسیدم میدوسنتم اخرش دیگه طاقت نیاوردم پاکش کردم خیلی روی رویحه و اخلاق و زندگیم تاثیر گذاشته بود داشتم روانی می شدم بعدها داداشم قسمت دوش رو ادامه میداد گفتم چجوره من یکشو بزور رفتم دادشم گفت دارم کال اف دد رو بازی میکنم تا دد اسپیس اما بعنوان یک دنباله عالی کار شده قسمت سوم رو اصلا یه تریلر هم نگرفتم چه برسه بازیش کنم
البته داداشم طاقت نیاورد ولش کرد گفت دیگه زیادی ترسناک شد :evilgrin: :evilgrin:
ببخشید آقای کاظمی :evilgrin: :evilgrin:
بی سوادیه وهزار جور دردسر :evilgrin:
UNESISM عزیز،
این کامنت شما رو خوندم، غوطه ور شدم در خاطرات! 😉
یادش به خیر، برادر بنده این بازی رو گرفت اون موقع ما اصلا درکی از رده بندی سنی نداشتیم معتقد بودیم اینا فقط برای سوسولای غربی هست! 😀 😐
گفتید تب کردید! باید بگم این یکی از عوارض بازی هست، بعد از تمام کردن بازی با کلی تاخیر تا مدت ها دچار توهم شده بودم و فکر می کردم در اعماق تاریکی یک نکروموف وایساده و چشم تو چشم بهم زل زده و بعضی وقتا سایه ای می دیدم! 😯 :pain:
البته بماند که فهمیدن داستان بازی بسیار وابسته بود به دیدن، شنیدن و خواندن گزاریش های ویدپویی، صوتی و متنی!! که اون موقع به دلیل ضعف زبان یا نمی فهمیدیم یا دچار کج فهمی می شدیم!! :struggle:
باریکلا همه چیزو میگین اینجا با خیال راحت
البته ۱۶ ساله بچه محسوب نمیشه😅، من خودم ۱۵ سالم بود بازیش کردم و تقریبا نزدیکای تولدم تمومش کردم، انصافا در طول تجربه نسخه دومش قلبم تند تند میزد و فک کنم لحظه ای نبود که نترسیده باشم، یه سری صحنحاشو پدرم دید و بعدش بهم گفت، ((خدا به شما جوونا عقل بده)) خودش اون قسمتارو که دیده بود حالش بد شد🤣، همین استرس و اظطراب خیلی خیلی لذت داشت واسم، لذتی که دیگه بعد از تجربه این بازی هیچ بازی بهم نداد. مگه اینکه ریمیک یکش دوباره اون حس و حال ناب رو تزریق کنه.
بعد از outlast و resident evil 3 این ترسناک ترین بازی عمرم بود .یک فضای مریض گونه ای داشت که منو یاد بازی the suffering مینداخت :yes: نمیدونم چرا دیگه تو این سبک نمیسازن
اخ گفتی the suffering منو یاد نسخه دومش انداختی
چقدر جو ترسناکی داشت
ولی اخرش چرت تمومش کردن
چی میگی؟!!این بازی واسه من ترسناک تر از evil 3 بود.من با این بازی خیلی بیشتر حال کردم.حتی از شخصیتش بیشتر خوشم اومد تا اون جیل ولنتاین نچسب.البته هر کی سلیقه ای داره
اولین بازی ای بود که با ترس بازی کردم و همینطور تنها بازی ای که منو خیلی ترسوند البته فقط نسخه یکش
واقعا از هرلحاظ این بازی تو سبکش فوق العاده هست میحیط و اتمسفر بازی که دریک کلام شاهکاره مخصوصا نسخه اول که توی نسخه دوم به اوج خودش رسید فقط نسخه ۳ به نظرم ترسناک نبود نسبت به بقییه ولی بازم فضاش خیلی خیلی عالی کار شده بود با گرافیک بازی به نظرم dlc awakened ترسناک تر بود تانسخه اصلی بازی امیدوارم ea تو e3 بعدی معرفی کنه نسخه بعدی بازی رو مخصوصا با موتور فراست بایت که میتونه فوق العاده باشه واسه این بازی .
نقد بسیار زیبا و عالیی بود،یه هدفون بزاری تو گوشت صداشو هم تا ته ببری بالا بعد بشینی این بازی رو بازی کنی اونوقت مفهوم ترس واقعی رو میفهمی
جای خالیش تو نسل۸ خیلی معلومه 🙁 یکی از بهترین بازی های عمرم هست
ممنون آقای کاظمی.دد اسپیس سومین سه گانه برتر عمرمه.از بین همشون همین نسخه اول رو بیشتر از همه دوست داشتم.جدا از گرافیک فوق العاده ای که زمان خودش داشت،صداگذاری بازی تو همه موارد عالی بود و همچنین ترس خاصی تو بازی موج میزد.پیشنهاد میکنم اگه کسی هنوز این شاهکار رو بازی نکرده فورا بره سراغش
آقا دستت درد نکنه چه نقد عالی ای نوشتید، من بشدت علاقمند این سبک هستم و در مورد این بازی باید بگم بشدت منتظرم یک نسخه جدید ازش معرفی شه
اولین بازی که توی نسل ۷ تونست منو بترسونه.یکی دو ساعت اول و اخرش بدجور ترسناک بود.نسخه یکش فوق العاده بود.باس اخریش از لحاظ وحشت برام برابر نمسیس بود البته کمی پایینتر.وقتی این باسها را میدیم الفرار.
بنظرمن از لحاظ ترس و داستان و موسیقیو صداگذاری نسخه یکیش بهترین بود بعدش شماره دوم.
گرافیک قسمت دوم.تنها از لحاظ گیم پلی نسخه سه کمی بهتر از دو نسخه دیگه بود اونم بخاطر اسلحها و چند مورد دیگه.با تشکر
اقای اقابابایی منو از بررسی خارج کن دیگه عههههههههههههههه
نظرمو تایید میکنید بعد جوابی نمیدید؟
اگه mass effect 3 رو هم بازی کرده باشین و همون سیو اولشو داشته باشین براتون تو ۳ یه لباس جدید باز می کنه
بیشتر شاهکارها سال ۲۰۰۸ اومدن یکی از شاهکارهای survival horor
خدا کنه نسخه ی بعدیش ۲۰۱۷ معرفی بشهههههههههه
مقدمه اش خیلی خوب بود.
چون شخصیت اولش لال بود با بازی ارتباط زیادی نمیشد بر قرار کرد.
نسخه یک رو هنوژ بازی نکردم،که امروز با حوندن این نقد زیباتون زدم برای دانلود.
نسخه ۲ فوق العاده بود و چند بار بازی کردمش.نسخه ۳ رو هم با این که نسبط به ۲ضعیف تر بود باز دو بار تا اخرش رفتم.مشکلش بیتر اکشن شدنش بود.نسخه ۲ ولی ادمو یه جاهایی وحشت زده میکرد :reallypissed:
خوشحالم که باعث شدم بری سراغ این بازی زیبا محمد جان
امیدوارم لذت ببری :heart:
بابت مقاله ممنون، من کلٱ با هر ۳ شماره زندگی،شبا هم فقط بازیگش مکردم صداش هم رو باند ۳D پخش میکردم واقعا ترسناک بود،یادش بخیر 😐 :inlove:
سلام دوستان خواهشا داخل ایکس باکس وان اگر کسی باتل فیلد ۱ داره ایدی بده باهم تیم بزنیم
از بهترین های ترس و بقا
بازی پر از خلاقیت و نوآوری بود که هر جای بازی میشد دید
از لباس و سلاح و نمایشگرها و سیستم ارتقا و محیط و داستان و گرافیک و ….
بازی به شدت جو سنگین و ترسناکی داره و صامت بودن آیزاک هم به این جو کمک می کنه و شمارو با یک بازی به شدت رعب آور و دلهره آور روبه رو می کنه
هر سه نسخه رو بازی کردم و قطعاً از سردمداران سبک ترس و بقاست و استودیو سازندش رو بخاطر معرفی این همه مکانیزم های خلاقانه باید تحسین کرد
عاقا من صداشو قطع میکردم بازی میکردم ارزششو داشت
یادش بخیر نسخه ی دوم! عالی بود. یادمه لامپ دکمه ی Caps lock کیبردم خراب بود و بدون اینکه اطلاع داشته باشم اکثر بازی رو Aim mode رفتم.
من این بازی رو با توجه با تعاریفی که ازش شده بود، هر چند خیلی دیر ولی امسال بازی کردم، ینی خدا وکیل اسیرش شدم، اتمسفر و ترس ناتمام بازی به کنار، پایان بندی بازی وحشتناک خوب بود.خیلی منتظر انتشار نسخه جدیدشم
منم مثل شما بی صبرانه منتظر نسخه جدیدشم.بهترین بازی بود که تا حالا انجام دادم