مرگ خیمه شب باز و قیام عروسکها | بررسی داستان و تئوریهای بازی Five Nights at Freddy’s
در طول روز اینجا مکانی برای شادی و تفریح است؛ ولی تو قرار نیست که در طول روز اینجا باشی
_می تونی خودت رو به عنوان یک انسان توصیف کنی؟
_بله، من نفس می کشم، قلبم میتپه و بقیه چیزها.
_روح یا وجدان داری؟
_بله هم روح و هم وجدان دارم، ولی چه اهمیتی داره که بقیه درباره من چی فکر می کنند؟ من نباید هیچ کسی رو می کشتم؛ من نباید از اونجا سرقت می کردم، ولی مسئله اینجاست که این کار رو کردم.
در ۱۹ دسامبر سال ۱۹۹۳ میلادی، جوان رنگین پوست ۱۹ ساله ای به نام نیتن دانلاپ (Nathan Dunlap)، چهار نفر را به قتل رسانده و یک نفر دیگر را زخمی کرد آن هم زمانی که در حال سرقت از یکی از شعبه های رستوران Chuck E. Cheese بود. وی در ساعت ۹ شب وارد رستوران شد، چیزی سفارش داد، مدتی وقت را با انجام بازی های آرکید کشت و در ساعت ۹:۵۰ دقیقه درون دستشویی رستوران مخفی شد. پس از بسته شدن رستوران در ساعت ۱۰ و شروع شیفت شب کارکنان، وی در ۱۰:۰۵ دقیقه از دستشویی خارج شده و به پنج کارکن رستوران شلیک کرد. پس از سرقت از دخل رستوران که مبلقی بالغ بر ۱۵۰۰ دلار بود، از رستوران گریخت. یکی از کارکنان که به فک وی شلیک شده بود و هنوز زنده بود، با تظاهر به مردن، توانست به پلیس اطلاع دهد و نیتن ۱۲ ساعت پس از سرقت، بازداشت شد. حال کمی به عقب بر می گردیم. هفت ماه پیش از سرقت، نیتن در همان رستوران مذکور کار می کرد. وی به دلیل ممانعت از کارکردن در ساعات اضافه، از آنجا اخراج شد. پس از اخراج شدن، وی با لحن شوخی مانند به سایر کارمندان گفت که به زودی انتقامش را می گیرد. در روز تیراندازی، نیتن مشغول بازی بسکتبال با دوستانش بود و به آن ها گفت که قرار است به Chuck E. Cheese برود، همه را کشته و پول ها را بردارد. نیتن در طول دوران راهنمایی، به دلیل داشتن مشکلات روانی، چندین بار دست به خودکشی زده بود و سابقه کار های خلاف نیز در پرونده وی به چشم می خورد.
داستانی که برایتان تعریف کردیم، یکی از چندین و چند تئوری و گمان هاییست که پشت عنوان ترس و بقا و کلیک اشاره ای Five Nights at Freddy’s خوابیده است. اولین نسخه از بازی مذکور در سال ۲۰۱۴ به صورت مستقل توسط اسکات کاتون (Scott Cawthon) طراحی و منتشر شد و بر خلاف روال همیشگی بازی های مستقل، سر و صدای زیادی در بین بازیکنان و فضای مجازی به پا کرد. هدف اصلی بازی این است که بازیکن ۵ شب درون پیتزا فروشی Freddy Fazbear سر کرده و تلاش کند تا رد عروسک های درون رستوران را توسط دوربین های مدار بسته زده و همینطور هم سعی کند تا با پیروی از استراتژی های به خصوصی، توسط آن ها کشته نشود. پس از موفقیت های متعدد نسخه اول، سازنده بدون مکث نسخه دوم را کلید زد و در ۱۱ نوامبر سال ۲۰۱۴ دومین نسخه از سری تحت عنوان Five Nights at Freddy’s 2 بر روی استیم عرضه شد. روند موفقیت آمیز این سری با نسخه سوم در دوم مارچ سال ۲۰۱۵ و نسخه چهارم در ۲۳ جولای سال ۲۰۱۵ ادامه پیدا کرد. محبوبیت Freddy و دوستانش در بین عوام آنچنان گسترده شد که حتی یک رمان بر اساس داستان بازی در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۵ بر روی وبسایت آمازون عرضه شد؛ تبلیغات تلویزیونی در رابطه با رستوران هایی مشابه با رستوران درون بازی شروع به گسترش درون فضای مجازی کردند و چندین بازی با گیم پلی شبیه به Five Nights at Freddy’s توسط طرفداران ساخته شد. اولین بازی جانبی رسمی در سری که عنوانی نقش آفرینی بود با نام FNaF World در ۲۱ ژانویه سال ۲۰۱۶ عرضه شد و مراحل نوشتن دومین و سومین رمان نیز تایید شدند. حتی اخباری مبنی بر ساخت یک اقتباس سینمایی از سری توسط کمپانی برادران وارنر (Warner Bros) منتشر شدند. در همین حوالی، پنجمین نسخه رسمی از سری، تحت عنوان Five Nights at Freddy’s: Sister Location در ۷ اکتبر سال ۲۰۱۶ عرضه شده است. در لاس وگاس (Las Vegas) یک نمایش عروسکی زنده در تاریخ ۳۰ سپتامبر تا اکتبر با نام Five Nights at Freddy’s: Fright Dome اجرا شد. همه و همه نشان دهنده یک ایده عالی هستند که به خوبی جواب داده و با پتانسیل بالایی که دارد توانسته حسابی در دل مردم بنشیند. اما چه ماجرایی پشت ظاهر ساده بازی مخفی شده است؟ آیا ماجرا های رستوران Freddy Fazbear پیشینه ای تاریک و پیچیده دارند و آیا سازنده نماد های متعددی را درون بازی های خود مخفی کرده است؟ برای گرفتن جواب تمامی سوال ها، با ما همراه باشید تا سفری داشته باشیم به طول و عرض اولین نسخه از سری بازی های Five Nights at Freddy’s.
برای شروع چطور است به ادامه داستان نیتن و حادثه تیراندازی شهر Aurora در ایالت کلورادو (Colorado)، بپردازیم؟ اما قبل از آن بیایید تا پیش زمینه ای از تمام آنچه درون بازی با آن برخورد می کنیم را مرور کنیم:
به شغل تابستانی خود در پیتزا فروشی Freddy Fazbear خوش آمدید. مکانی برای کودکان و بزرگسالان تا هم از غذای بی نظیر اینجا لذت برده و هم کلی سرگرم شوند. جاذبه اصلی رستوران ما ربات مکانیکی مشهورمان یعنی Freddy Fazbear به همراه دو دوست رباتیک خود است که برنامه ریزی شدند تا به جمعیت خدمت کنند. رفتار ربات ها در شب کمی غیر قابل پیش بینی است؛ با این حال برای کمپانی ارزان تر تمام می شود که یک نگهبان شب را برای مراقبت از آن ها استخدام کند تا اینکه برای تعمیر ربات ها، دست به دامان تعمیر کاران گران قیمت شود. وظیفه شما آقای مایک اشمیت (Mike Schmidt) این است که از طریق دفتر کار کوچک خود، با دقت دوربین های مدار بسته را که در سرار رستوران نصب شدند تماشا کنید. شما مجازید تا به مقدار محدودی الکتریسیته برای فعالیت های شیفت کاری خود دسترسی داشته باشید (از مشکلات کاهش بودجه شرکت های بزرگ همین است دیگر!)، که بدین معنی است که پس از به پایان رسیدن سقف میزان برقتان، نه در های امنیتی کار می کنند و نه چراغ ها. اگر مشکلی وجود داشت، یعنی اگر Freddy و دوستانش در جایگاه همیشگی خود نبودند، شما باید از طریق مانیتوری که نمای دوربین ها را نشان می دهد، آن ها را پیدا کنید؛ و در صورت نیاز از خودتان محافظت کنید! وظیفه محافظت از رستوران به مدت پنج شب به شما واگذار شده است. آیا می توانید ۵ شب در رستوران Freddy دوام بیاورید؟
گیم پلی بازی بسیار ساده و در حد چند کلیک عادی می باشد. تنها کاری که شما می کنید چک کردن دوربین ها و ردیابی موقیت عروسک هاست که هر آن ممکن است از جایی به جای دیگر بروند و لحظه به لحظه به موقعیت شما نزدیک تر شوند. پس از اینکه کار از کار گذشت و عروسک ها را در نزدیکی خود حس کردید، آن وقت است که در های امنیتی به کمک شما می آیند و با استفاده از آن هاست که می توانید از ورود عروسک ها به دفتر خود جلوگیری کنید. البته فراموش نکنید که انرژی محدودی در اختیار دارید و باید در مصرف آن صرفه جویی کنید. برای رد کردن هر شب در بازی باید از ساعت ۱۲ شب تا ۶ صبح (که ۸ دقیقه و ۳۷ ثانیه در نسخه رایانه های شخصی و ۴ دقیقه و ۳۰ ثانیه در نسخه تلفن های هوشمند طول می کشد) دوام بیاورید.
در کل ۴ عروسک رباتیک اصلی در نسخه اول وجود دارند، به همراه یک عروسک مرموز که به شرح حال هر کدام می پردازیم:
Freddy Fazbear
چیزی که جالبه اینه که خود Freddy زیاد روی صحنه نمیاد. شنیدم که اون تو تاریکی خیلی بیشتر فعال می شه، پس فکر کنم الان یه بهونه خوب داری که الکتریسیته رو هدر ندی!
_فرد پشت تلفن در حال توصیف Freddy در بازی اول، شب دوم
وی یکی از چهار عروسک رباتیک اصلی بازی است. او یک خرس عروسکی است که همانند باقی عروسک ها، در شب به حرکت در آمده و هر آن ممکن است قصد جان شما را کند. Freddy خواننده اصلی گروه اش است که متشکل از خودش و باقی عروسک های رباتیک است. او در ابتدای بازی در کنار ۳ دوست خود در اتاق نمایش مستقر است و پس از حرکت کردن، از مسیر زیر خود را به دفتر شما می رساند:
اتاق نمایش » غذاخوری » دستشویی » آشپزخانه » سالن شرقی » گوشه سالن شرقی » دفتر
بر خلاف باقی عروسک های رباتی، Freddy بیشتر در تاریکی حرکت کرده و اگر متوجه چشم های درخشان وی در تاریکی نشوید، ممکن است که کلاً او را نبینید. بر اساس صحبت های فرد پشت تلفن، به این دلیل است که او در تاریکی فعال تر است.
Bonnie
این شخصیت ها، تو قلب بچه ها مکان بخصوصی دارند و ما هم باید بهشون یکم احترام بذاریم، مگه نه؟
_فرد پشت تلفن در بازی اول، شب اول
Bonnie یکی دیگر از چهار شخصیت منفی اصلی بازی می باشد. وی یک خرگوش بامزه است که عاشق کودکان بوده و گیتاریست بند موسیقی Freddy می باشد. به هر حال از ۱۲ شب تا ۶ صبح وی نیز به همراه دوستان خود از حالت دوست داشتی خارج شده شروع به پرسه زدن در رستوران می کنند.
محل شروع حرکت Bonnie همانند بقیه، اتاق نمایش بوده ولی با این تفاوت که وی می تواند به تمامی اتاق های سمت چپ رستوران برود و مسیر حرکت مشخصی ندارد.
Chica
Chica مرغی مهربان و خواننده پشتیبان بند Freddy است که همیشه در سمت راست می ایستد. زمانی که وی از اتاق نمایش خارج می شود، ممکن است که به آشپزخانه، دستشویی، غذاخوری و سمت شرقی رستوران برود. حرکات وی اکثراً تصادفی بوده ولی همیشه در سمت راست رستوران حرکت می کند.
Foxy
یادت باشه که هر چند وقت یک بار پشت پرده تو پناهگاه دزد دریایی رو هم چک کنی، چون شخصیتی که اونجا مخفی شده اگه سایه دوربین رو حس نکنه، بیش از پیش فعال میشه. فکر کنم که دوست نداشته باشه کسی تماشاش کنه، راستش خودمم نمی دونم…
_فرد پشت تلفن در حال توصیف Foxy در بازی اول، شب دوم
فاکسی چهارمین شخصیت منفی بازی بوده که بر خلاف دوستانش، از اتاق نمایش حرکت خود را شروع نمی کند و برای اولین بار وی را در مخفیگاه دزد دریایی و در پشت پرده مشاهده می کنید. اگر به اندازه کافی حواستان به وی نباشد، با حداکثر سرعت، مسیر خود را به سوی دفترتان باز می کند.
Golden Freddy
یه نسخه یدکی اون پشت هست که زرد رنگه؛ یکی ازش استفاده کرد، حالا همشون عجیب و غریب رفتار می کنند
_فرد پشت تلفن در شب ششم
Freddy طلایی (با نام خرس زرد هم شناخته می شود) یک شخصیت مخفی خاص و جزوی از عروسک های رباتیک بازیست که ماهیت مشخصی ندارد و نسخه زرد رنگ Freddy Fazbear می باشد. حضور وی از شب سوم به بعد در بازی قطعی می شود و محل خاصی برای حرکت ندارد و هر آن ممکن است سر و کله اش پیدا شود.
حال بیایید نگاهی بیاندازیم به داستانی که پشت رستوران Freddy Fazbear مخفی شده است. ماجرا از این قرار است که پیتزا فروشی Freddy Fazbear زمانی یک مکان معروف و دوست داشتنی بود که با گم شدن ۵ کودک در رستوران، وارد دوران سختی شد. عامل این حادثه مردی بود که لباس عروسکی حیوانات را پوشیده بود و در طی این ماجرا نیز دستگیر شد، ولی جسد کودکان هرگز پیدا نشد. رستوران نیز به دلیل سابقه بد، کم کم مشتری های خود را از دست داده و در نهایت بسته شد. حال بیایید داستان را همینجا قطع کرده و به سرعت سراغ داستان تیراندازی و ماجرای نیتن دانلاپ برویم. پس از اینکه مدیریت رستوران Chuck E. Cheese یعنی خانم مارگارت کلبرت (Margaret Kohlbert) شیفت شب را با چهار کارمند شیفت شب خود یعنی کالین اوکانر (Colleen O’Connor)، سیلویا کرال (Sylvia Crowell)، بنجامین گرانت (Benjamin Grant) و بابی استیونز (Bobby Stevens) آغاز می کند، هر کس سر پست خود رفته و مشغول کار می شود، ولی گویا علاوه بر این پنج نفر، شخص دیگری نیز در رستوران است. باقی داستان را هم که می دانید؛ نیتن از دستشویی خارج شده و به ترتیب سیلویا، بن و کالین را به قتل می رساند؛ وی سپس به آشپزخانه می رود، جایی که بابی استیونز قرار دارد و یک گلوله به سمت وی شلیک می کند؛ گلوله ای که از روی خوش شانسی به آرواره بابی برخورد کرده و باعث مرگ او نمی شود. در نهایت نیتن به بالای رستوران رفته و با وارد شدن به دفتر مارگارت و دریافت پول ها، او را نیز به قتل می رساند. حال می خواهید بدانید که داستان تراژیک این حادثه چه ارتباطی به بازی Five Nights at Freddy’s دارد؟ پس بیایید تا شواهد را در کنار هم قرار دهیم:
اول از همه می دانیم که بدون شک رستوران Freddy Fazbear، یک نمونه خیالی از رستوران Chuck E. Cheese می باشد. از حیوانات عروسکی خواننده تا نام رستوران ها که از اسم یکی از شخصیت ها می باشند.
پس از آن تاریخیست که Five Nights at Freddy’s در آن جریان دارد. تاریخ دقیقی در طول بازی ها ارائه تایید نمی شود، ولی سرنخ هایی در این میان وجود دارد که با کنار هم قرار دادن آن ها می توانیم به نتایجی دست پیدا کنیم. اول اینکه رستوران های زنجیره ای Five Nights at Freddy’s رشد سرسام آور و زیادی در اواخر دهه ۸۰ میلادی و اوایل دهه ۹۰ داشته اند؛ درست در همان بازی زمانی که دستگاه های آرکید و کنسول های خانگی در حال ورود به زندگی روزمره مردم بودند. حال این سرنخ را به خاطر داشته باشید تا به سراغ جزئیات بیشتری برویم. نکته قابل تاملی دیگری که می توان به آن اندیشید در چک تسویه حساب شخصیت اصلی بازیست که پس از به پایان رساندن ۵ شب دریافت می کند. هر شب شما ۶ ساعت در مجموع ۵ شب در رستوران کار می کنید که مجموعاً ۳۰ ساعت شده و دست مزد دریافتی نیز ۱۲۰ دلار است و به صورت کلی شما ۴ دلار در ساعت دریافت کرده اید. شاید پیش خود فکر کنید که این ارقام با عقل جور در نمی آیند و این روز ها کسی برای یک ساعت کار ۴ دلار دریافت نمی کند! بله حق با شماست پس بیایید ببینیم نرخ حقوق کارمندان در طول این سال ها چه قدار بوده است:
در ۲۰۱۴ مقدار پرداختی به کارمندان در هر ساعت ۷٫۲۵ دلار بوده و این مقدار در سال ۱۹۹۰ به ۳٫۸۰ دلار کاهش پیدا می کند. با ورود به ۱۹۹۱، این مقدار به ۴٫۲۵ می رسد و در ۱۹۹۶ شما تقریباً ۵ دلار برای هر ساعت کاری دریافت می کردید. پس بازی به طور میانگین باید بین سال های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۶ جریان داشته باشد و داستان نیتن دانلاپ نیز در سال ۱۹۹۳ به وقوع پیوست.
حالا بیایید به مهم ترین سرنخ موجود بپردازیم: قربانی ها. در بازی ۵ کودک قربانی بودند و در داستان واقعی نیز ۵ قربانی وجود داشتند.
تئوری های زیادی وجود دارند که بر اساس آن ها رابطه ای بین جسد های گمشده بچه ها با تعداد عروسک های رباطی برقرار است؛ و این فرضیه ها اینگونه مطرح می شوند که جسد کودکان درون عروسک ها مخفی شده است. گویا این فرضیه ها به گونه ای درست باشد زیرا برای صداگذاری شخصیت های Bonnie و Chica از صدا های کودکنانه و ریزی استفاده شده است؛ گویا که در حال کشیدن آخرین نفس های خود درون لباس های عروسکی هستند. صدا های دیگری هم که توسط ربات های عروسکی تولید می شود، فقط نسخه آهسته شده خنده و جیغ کودکان است. بر اساس نامه هایی که در طول بازی مشاهده می کنید، اشاره شده که لباس ها آغشته از خون بوده و کم کم شروع به پوسیدن کرده اند، گویا لباس ها نمادی از چیز دیگری هستند که مستقیم به آن ها اشاره نشده است.
خوب پس ۵ جسد و ۵ قربانی داریم که کاملاً با هم مطابقت دارند؛ ولی اگر دقت کنید هیچ جا در بازی گفته نشده که بچه ها به قتل رسیده اند، بلکه گفته شده که آن ها گم شده و هیچ وقت پیدا نشدند و همینطور شخصیت Golden Freddy نیز بدون هیچ پیشینه ای از معما های حل نشده بازی می باشد.
برای یافتن جواب این سوال بیایید به داستان واقعی نیتن دانلاپ برگردیم. بله درسته که به ۵ قربانی در آن شب تیراندازی شد و این موضوع با داستان فردی مطابقت دارد، ولی از آن ۵ نفر یکی موفق به زنده ماند شد، بابی. بابی آشپزی بود که از سر خوش شانسی بر اثر شلیک گلوله به آرواره اش، کشته نشد. پس از آنکه بابی بر اثر شلیک، به زمین افتاد، با تظاهر به مردن توانست قاتل را گول زده تا باری دیگر به وی شلیک نکند؛ و این دقیقاً همان توصیه ایست که در شب سوم بازی توست فرد پشت تلفن به شما می شود.
سعی کن ادای مرده ها رو در بیاری، می دونی که چی می گم، عین یه موش مرده شو
این نکته را حتماً در نظر بگیرید که ما نمی خواهیم با انطباق دادن الکی،سعی در ساخت فرضیه های قلابی کنیم، ولی حتماً متوجه شدید که شباهت هایی میان بازی و داستان تیراندازی وجود دارد؛ و دیگر چه چیزی در بازی برای گول زدن شما خود را به موش مردگی زده و ادای مرده ها را در می آورد؟ بله درست است: Golden Freddy. اگر دقت کرده باشید درون تمامی اتاق های رستوران که توسط دوربین های مدار بسته پشتیبانی شده اند، یکی همیشه سیاه بوده و چیزی را نشان نمی دهد و آن دوربین دقیقاً در کجا بنا شده است؟ آشپزخانه، که بر اساس خیلی از تئوری ها، جاییست که Golden Freddy در آن مخفی شده است و البته دقیقاً همان جاییست که بابی در آن پنهان شده بود و خود را به مردن زد. پس آیا هنوز هم فکر می کنید که همه این ها تصادفی است؟
حالا که ماجرای بابی را با شخصیت Golden Freddy تطابق دادیم، چطور است که به شباهت هایی میان باقی شخصیت های بازی و قربانی های دنیای واقعی بپردازیم؟ Bonnie در اکثر مواقع در اتاقی سر و کله اش پیدا می شود که لوازم نظافت و کمدی پر از طی ها و سطل های تمیز کننده زمین در آن وجود دارد و اگر بدانید که بن (دومین قربانی) نیز وظیفه تمیز کردن رستوران را بر عهده داشت، به شباهت میان این دو پی می برید. Foxy همیشه پست پرده ای که انگار اتاق مخصوص به خود را دارد مخفی شده و گویا در حال انجام کار مهمی است و نمی خواهد کسی مزاحمش شود، درست مانند مارگارت (مدیر رستوران) که در دفتر خود در حال انجام کار های اداری بود. سیلویا از بقیه به دستشویی نزدیک تر بوده و در زمان حمله در حال تمیز کردن میزی بوده است. Chica نیز همیشه از کنار دستشویی عبور می کند و پوششی مانند کارکنان رستوران دارد. و در نهایت Freddy آن چنان شباهتی با موقعیت کالین در رستوران ندارد ولی در اکثر مواقع در دستشویی بانوان ظاهر می شود که با توجه به مذکر بودنش کمی عجیب به نظر می رسد. این موضوع می تواند نشانگر این باشد که کالین در زمان حمله در دستشویی مخفی شده بود.
خوب حالا بیایید پس از مرور داستان بازی و داستان تیراندازی، با در نظر گرفتن تمامی شواهد و نکاتی که در این میان وجود دارد، یک نتیجه گیری کلی از این تئوری بکنیم. به راستی همه این ها چه معنی ای می دهد؟ این برداشت ما از تمامی این هاست: شما یعنی مایک اشمیت در واقع همان نیتن دانلاپ قاتل هستید. در داستان واقعی، نیتن به دلیل کار نکردن در ساعات اضافه و در بازی نیز به احتمال زیاد، مایک به دلیل مراقب نکردن درست از عروسک ها از کار اخراج شد. شاید اصلاً مایک دلیل اصلی رخ دادن حادثه گم شدن بچه ها باشد و در قابل نیتن که به فکر انتقام بود، مایک نیز بچه ها را با یک لباس عروسکی گول زده، آن ها را به پشت رستوران برده و می کشد و جسدشان را درون لباس عروسک ها مخفی می کند، سپس انتظار می کشد که رستوران بسته شود و در نهایت می رود. هیچ گاه در روزنامه های بازی گفته نمی شود که یک کارکن بوده که مسئول گم شدن بچه ها بوده ولی حتماً باید یک فَردی بوده باشد که به بخش لباس های عروسک ها دسترسی داشته، مگرنه ؟ پس از دستگیر شدن مایک (و نیتن) وی مجبور بود که باقی عمرش را در ترس و لرز زندگی کرده و تمامی قضیه گشت شبانه و مراقبت از رستوران در کنار حمله عروسک ها، تنها کابوس هاییست که وی را رها نمی کنند. در طی بازی گاهی اوقات شاهد یک جمله کوتاه خواهید بود که به سرعت بر روی صفحه آمده و می رود و چیزی که آن جمله می گوید، می تواند جوابی باشد برای تمامی سوال هایمان: “این منم”. فقط یه مقدار که بهش فکر کنید می بینید که با منطق کاملاً مطابقت دارد. تمامی حوادث عجیب و غریبی هم که در طی بازی برایتان اتفاق می افتد، مانند حرکت و غیب شدن ناگهانی عروسک ها نمایی از کابوسیست که تا ابد شما را دنبال می کند و این کابوس حتی پس از پایان بازی نیز شما را رها نمی کند. زمانی که بازی به پایان می رسد شما چک تسویه حساب خود را دریافت می کنید که به شما می گوید که کار خود را به خوبی انجام دادید و “هفته بعد می بینیمتان“.
شما هرگز نمی توانید از این وحشت فرار کنید و تصاویری که از دوربین های مدار بسته می بینید، تماماً تداعی کننده اتفاقاتی هستند که برایتان رخ داده اند.
قاتلان، عروسک ها و باقی مخلفات سری بازی های Five Nights at Freddy’s همانند تار های عنکبوتی به هم تنیده شدند و ما هر چقدر هم که بخواهیم از میان داستان این سری منطق خالص بیرون بکشیم، بیشتر در تار گیر می کنیم. دنیای این سری پیچیده تر از آن است که تنها با چند کلمه بتوانیم آن را شرح دهید و مانند میخی در انبار کاه، نیازمند دقت به تک تک جزئیاتیست که در طول بازی با آن ها برخورد می کنیم. فرضیه سازی برای نسخه اول بازی همینجا به پایان می رسد و نسخه های بعدی بازی حتی پیچش های بسیار گیج کننده تری دارند که شرح آن به هیچ وجه ساده نخواهد بود؛ پس ممکن است به پرونده آن را همینجا بسته و دیگر پی آن را نگیریم و یا اینکه ممکن است باری دیگر به کند و کاو درون دنیای عجیب و غریب Freddy و دوستانش ادامه دهیم. پس تا آن موقع بهتر است خودتان قدم به این دنیای تاریک و درهم گذاشته و بلکن توانستید نتایج بهتری حاصل کنید؛ فقط مراقب باشید که ارواح سرگردان بازی شما را هم به تسخیر خود در نیاورند!
پر بحثترینها
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- فیل اسپنسر: تولید کنسولهای ایکس باکس در نسلهای آینده متوقف نخواهد شد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- فیل اسپنسر: STALKER 2 یکی از مدعیان بهترین بازی سال است
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- مایکروسافت: هر دستگاهی میتواند یک ایکس باکس باشد
- بازی چندنفره Horizon احتمالاً در سال ۲۰۲۵ منتشر خواهد شد
- گزارش: Final Fantasy 16 روی PC تنها ۲۸۹ هزار نسخه فروخته است
نظرات
ممنووون از مقاله زیباتون اقای کسری کاظمی :-)) 😀 :laugh:
حالا که کسی نمی گه من میگم 😐
به outlast 2 و RE7 نمیرسه 😀
🙁
به کسی که بازی های مولتی پلتفرم و نسل هشتم رو با بازی های اندروید مقایسه میکنه نمیشه چیزی گفت …
پس شما را دعوت می کنم به بازی های five night of freddy’s
۴ و VR(help wanted)
ترسناک ترین بازی های تاریح و ریختن فوری پشماتون
پ.ن : شرمنده فن بازی در میارم ولی خوب ری*دی
در عین سادگی بسیار خوفناکه 😀 مخصوصا وقتی این عروسکا یهو میپرن جلو چشم آدم
اقا کسری خسته نباشی بررسی جالبی بود لذت بردم :yes: :yes:
جالب و ترسناک بود! خسته نباشید :yes:
حاجی نمیدونم چی بود ولی هرچی بود خیلی ترسناک بود مخصوصا بعضی وقتت میدیدی ک نگات میکنن
واقعا جالب بود. خیلی بازی خوبی بود
ممنون بابت مقاله
سلام دوستان یه سوال داشتم اگه میشه کمک کنید
توی بازی بلادبورن یه جا یه وورک شاپ داره که میشه سلاحتو تعمیر یا تقویت کنی ولی میگه یه toolمیخواد و الان من سلاحم خیلی ضعیف شده و نمیدونم چی کار کنم یا اونtoolرو پیدا کنم اگه کسی اطلاعی داره لطفا کمک کنه ?:-)
😐
تا جایی که من یادم میاد تعمیر کردن ی سلاح tool خاصی نمیخواد تو همون وورک شاپ گزینه repair کارتو راه میندازه
خداییش نگا کبا بازی میکنن حداقل یکم زبان بلد باشین 😐
If any body knows please help if you don’t know how to help, being silent is recommended
یه مشت بچه تازه به دوران رسیده اینجان فقط
واقعا که 😐
بازی کردن چه ربطی به زبان داره اصلا
چند سالته عمویی؟
ربطش اینه یکم بلد باش مث خر تو گل نمونی کوچولو
چقدر مقاله جالبی بود کسری جان من وقتی این بازی رو انجام میدادم اصن در مورد این داستانا نمیدونستم، خیلی جالبه که یه داستان جنایی رو اینجوری به یه بازی تبدیل کردن
مقاله زیبایی بود
توهم توطئه
برو تو این ۲ تا کانال که فرق توهم توطئه با تئوری رو بدونی
Game theorists
Film theorists
داستان این بازی به شدت پیچیده ست و حدس های زیادی هم راجع بهش زده میشه. دیگه سیستر لوکیشن که اوج داستانه …
این هم یکی از فرضیاته و به نظرم جالبم بود. گرچه از این خفن تر هم تئوری هایی دیدم. در کل این بازی هم در سبکش نواوری داشت و جالب بود هم از داستان جالبی استفاده میکنه.
بابت ترجمه ممنون خیلی از کسایی که به منبع دسترسی ندارن میتونن فیض ببرن
برای کسایی که دسترسی دارن ویدیو اصلی داخل game theorists داخل یوتیوب هست کانالش عالیه
مرسی جالب بود 🙂
😀 هان و هان که این بازی سادگی در عین پیچیدگیست…
از همان وقتی که عرضه شد ترس عکس بازی مرا از تجربه اش منع کرد و الان هم سمتش نمیروم چون بازهم میترسم 😀 اما این دلیل نمیشود که باقی دوستان را از فیض بردن بی نصیب بگذارم و برای همین فایل نصبی بازی را برای تلفن های همراه هوشمند گیر آورده و هریک از دوستان را که پس از ۱۰ شب بیدار بودند از بازی بهرمند میکردم :evilgrin: :-(( نمیدانم چرا در دیدار بعدی با فحـش و ناسـزا مرا که شاهکاری را برایشان رو کرده بودم استقبال میکردند :-((
به هر حال چون تجربه اش ننموده ام نظری نمیدهم ولی جالب است دیگر بازی کنید و فیض ببرید من هم میروم دنبال سوپر ماریو ی خویش 😀 :rotfl: :silly:
خیلی خوب میشد اگر درباره داستان و تئوری های Inside هم مینوشتید
ممنون از مقاله هایی بود که واقعا ریز به ریز خوندم و لذت بردم واقعا برام جالب بود این نگاه
گلدن فردی عجیب بود عکسشو تویه اتاق میدیدی فاتحت خونده بود یکی گلدن یکی شدو فردی برام جالبن
واقعا بازی خوبیه
خواهش می کنم حسین جان خوشحالم که خوشتون اومده
بازی ترسناک و سختیه.من ک نهایتا یک شب دووم آوردم :sweat: 😀
بابت مقاله ممنون آقای کاظمی. :yes: :yes: :yes:
لطفا یک مقاله از بازی The Path رو هم بزارید.اونم بازی عجیبی بود :hypnotized:
خوشحالم که خوشت اومد حمید جان
چشم اونم میذاریم تو پروسه :heart:
اصلا فکرشو نمیکردم که همچین داستان هایی پشت این ظاهر گول زننده و ترسناکش داشته باشه .
واقعا عالی بود و خسته نباشی 😀
لطفا قسمت های بعدی رو هم پست کنید شخصا واقعا درگیر داستان فنف شده بودم و هیچ منبع کاملی نداشتم مرسی که این مقاله رو نوشتید ….
منتظر قسمت بعدی هستم :inlove:
خواهش می کنم مهدی جان
سعی می کنم قسمت های بعدی رو هم پیش ببرم :heart:
داستان تو این مقاله اشتباهه قاتل مایک اشمیت نیست ویلیام افتن بود
حتی خوندن این مقاله هم ترسناکه چه برسه به بازی کردنش
بند آخرتونو نشنیده میگیریم ،لطفا قسمت های بعد هم بزارین
جالبه الان آهنگه فاز سنگین صادق در حال پخش شدن توو هدفونه و تنها توو پارک نشستم که یهو زد به سرم که بیام گیمفا و همزمان با پخش شدن آهنگه دارم این مقاله رو میخونم و خیلی وحشتناک میشه .
ساعت ۲۲:۵۱ چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۵ آی لاو یو پی ام سی .
راستی میدونم که بالا نظرم زمانشو نوشته ولی مهم نیست
مقاله عالى بود دوست من.خسته نباشى اقاى کاظمى
واقعا عالی بود احساس میردم توی فیلم جناییم و یه پرونده قتل جلومه
خدایی از game theory اسکی می رید
برید از خدا بترسید
پ.ن: برید اینجا بفهمید کل بازی چه خبره
https://www.youtube.com/playlist?list=PLOl4b517qn8jl4Lw8H8cDrDkGwf1FtC7I
اطلاعات غلط رسوندی. مایک اشمیت بدبخت کسی رو نکشت.
ویلیام افتن بود که بچه ها رو میکشت.
مساله تیراندازی مفید بود.