لارا کرافت، قیامی برای افسانه شدن | نقد و بررسی بازی Rise of the Tomb Raider 20 Year Celebration

اگر خوب یادم مانده باشد درست ۱۰ سال پیش بود که به طور اتفاقی و خیلی عجیب با دختری برخورد کردم که حتی اسمش را هم نمی دانستم، آن زمان، با همه کودکی ام هم فهمیدم که این دخترِ جذاب و خیلی خیلی خاص قدم در راهی گذاشته که چندان برایش معمولی نیست و شاید، شاید بعد ها بتواند تبدیل شود به یکی از اولین ها در دنیایی که ما همیشه اولین ها را خوب یادمان می ماند. لارا کرافتِ آن سال ها با اینی که حالا می شناسیم اش تفاوت فراوانی دارد، آن زمان ها لارا خیلی بزن بهادر تر بود، راستش هنوز هم یادم هست که با چه موجودات عجیب و غریبی مبارزه می کردیم و چه کارهایی که نمی کردیم! لارا اما از همان ابتدا، قدم در مسیری گذاشته بود که حداقل در بازی های رایانه ای برای زن ها چندان هموار نشده بود، ژانر ماجراجویی را ما با دکتر جونز و سفر هایش می شناختیم و فکر می کردیم همیشه باید همراه یک مرد عضلانی و گنده بک که البته خیلی خوب هم بلد است حرف بزند(!) و از مار هم بترسد به ماجراجویی برویم. اما در همان زمان کودکی لارا با ماجراهایی دهشتناکش ثابت کرد که، آقایان! ما خانم ها هم می توانیم ها!
لارای جذاب ما اما بیشتر از اینکه یک دختر ماجراجو باشد، همانطور که سازنده ها می گویند، در طول ۲۰ سال گذشته با همه ماجرا ها و بلاهایی که سرش آمده، نماد و آیکونی برای جنبش های طرفداری حقوق زنان بوده است، لارا را می شود بیشتر از یک شخصیت، یک آرمان دانست، زنی که بر خلاف موج های فرهنگی زمانه اش همیشه سعی داشته دیوار ها را بشکند و از مرز ها عبور کند، لارا به عنوانِ آرمانِ برابری حقوق زنان و مردان در بیست سال گذشته هر کاری که تصورش را بکنید کرده، مقبره کشف کرده، تعداد بیشماری مرد را سلاخی کرده و تا دلتان بخواهد با موجودات عجیب و عریب و مسائل ماورایی برخورد کرده، کارهایی که شاید نیتن دریک افسانه ای هم چندان با آن ها آشنا نباشد. البته قطعا اینجا بحث ما مقایسه این دو شخصیت نیست بلکه فقط قصد داریم بگوییم که قدمتِ زمانی شخصیت لارا و تعداد بازی هایی که با محوریت او ساخته شده اند بیشتر از نیتن است. همین و بس!

نمادی برای ۲۰ سال

لارا به عنوان یک شخصیت در یک بازی رایانه ای شاید فقط دختری ماجراجو و سخت جان باشد، اما وقتی پایش را از مرز های بازی هایش فراتر بگذارد، می تواند به مثابه یک موضوع اجتماعی مورد بررسی قرار بگیرد. با همه محدودیت های زمان عرضه بازی، لارا همچنان موجودی جذاب و دوست داشتنی بود که کارهایی خارق العاده می کرد، این موضوع باعث می شد که سری بازی ها تومب ریدر مخاطبانِ تضمین شده ای بین مردان داشته باشند و از طرفی با رسمیت دادن به شکل شخصیت ماجراجوی زن، مخاطبان زن بسیاری را به خود جذب کند مخاطبانی که هم به عنوانِ یک قهرمان از او یاد می کردند و هم از او الگویی می ساختند برای زندگی در جامعه، به این ترتیب می توانیم تقریبا مطمئن باشیم که بسیای از افراد یا با لارا آشنا هستن و یا حداقل آوازه اش به گوششان خورده است. این شهرت اما دلیل اصلی پدیده شدن لارا بود، او به عنوان یک زن، و یک شخصیت ماجراجو در ابتدا کهن الگو های ثابت در ژانر و سبک را از میان برد و با رفتاری منحصر به فرد تبدیل به الگویی جدید شد، الگویی که باعث ایجاد شدن واکنش های بسیاری در جامعه و مخصوصا در میان زنان شد. لارا تنها یک شخصیت ساده نبود که از کوه ها بالا برود و پرده از راز های تاریخی بردارد، او دختری مستقل و محکم بود که هیچ کجا ضعف نشان نمی داد و مخصوصا به کمک چندانی نیاز نداشت، استقلالی که لارا در ماجراهایش از خود نشان می داد شاید، همان موضوعی بود که جنبش های فمنیستی به دنبالش بودند و همین موضوع باعث می شد که از او و ماجراهایش نمادی بسازند برای نشان دادن توانایی زنان در عرصه جامعه! این نماد سازی باعث شد که لارا علاوه بر قدرتی که در عرصه بازی های رایانه ای به واسطه بازی های خوبش داشت، قدرت و توانایی بسیاری در رسانه ها و مخصوصا مباحث مربوط به جامعه و حقوق زنان داشته باشد. و شاید همین موضوعات متفاوت بودند که باعث شدند دختر شجاع قصه ما هنوز هم پس از گذشت بیست سال از اولین ماجراجویی اش، نام و آوازه بسیاری بین جامعه گیمر ها و البته رسانه ها داشته باشد. و حتی در تولد بیست سالگی اش هنوز هم با شنیدن نامش مو برتن بسیاری از ما سیخ شود چرا که باز قرار است پا به پای لارا عزیزمان برویم سراغ مقبره های باستانی، حتی اگر بار ها قیافه اش عوض شده باشد. از تمام این بیست سال گذشته می توان نتیجه گرفت که لارا نه تنها برای همه ما خاطره سازی کرده و باعث شده که درس های زیادی بگیریم، بلکه در تمام این مدت به شکل یک نیروی فکری فعال در کنارمان بوده و تلاش می کرده که ثابت کند زنان هم می توانند. او را می توان به هر جهت هم به عنوان نمادی فراموش نشدنی در صنعت بازی های رایانه ای شناخت و هم آیکونی ثابت و ماندگار در عرصه مسائل اجتماعی و حقوق زنان. لارا در تمام عمرش بدون اینکه خودش بداند، بیشتر برای زنان تلاش کرده تا یافتن گنج های باستانی، او پروتاگونیستی است که همیشه باعث جا به جایی مرزها شده و حالا هم بعد از گدشت مدتی تقریبا یک ساله، سراغ یکی از قدیمی ترین دوستانش را می گیرد. به پلی استیشن خوش آمدی لارا!

فقط به آسمان نگاه کنید

به نام پدر

تقریبا یک سال پس از وقابع مربوط به نسخه ریبوت شده سال ۲۰۱۳، جایی که لارا اولین ماجرایش را از سر می گذراند، لارا با موضوع عجیبی برخورد می کند، او متوجه می شود که پدر مرحومش (!) در حال تحقیق بر موضوعی خاص بوده که حساسیت بسیار زیادی هم داشته است. به گفته اطرافیان پدر لارا چنان خودش را در موضوع تحقیق جدیدش غرق کرده بود که باعث دیوانگی و در نهایت خود کشی او شده است. لارا که باور ندارد مرگ پدرش خود کشی بوده باشد، پی گیر موضوع می شود و در می یابد که پدرش شواهدی مربوط به وجود پیامبری موسوم به پیامبر قسطنطنیه (Constantinople) یافته بود. به عقیده پدر لارا این پیامبر و یارانش راه یافتن شهر باستانی و افسانه ای کیتژ (Kitezh) را بلد بوده اند. لارا برای دنبال کردن تحقیقات پدرش و برای اثبات این موضوع که مرگ او بسیار شک برانگیز و دور از ذهن است، سفری به سوریه ترتیب می دهد تا مقبره پیامبر قسطنطنیه را بیابد. لارا امیدوار است که  Divine Source (منبع الهی) را در مقبره پیامبر بیابد. قطعه ای باستانی که بنا به تحقیقات پدر لارا می تواند باعث جاودانگی شود و تمامی درد و رنج ها را از انسان دور کند. هرچند که لارا مقبره را می یابد اما قبل از اینکه موفق شود به درستی در آن جست و جو کند با سربازان نیرویی شبه نظامی روبه رو می شود که خودشان را Trinity (سه گانگی) می نامند. این گروه هم در پی یافتن منبع الهی هستند، لارا موفق می شود از مقبره بگریزد و سرنخ های بیشتر از شهر باستانی کشف کند. اما ترینیتی موفق می شود یکی از مهم ترین سرنخ های او که یک کتاب است را بدزدد. این موضوع باعث می شود که لارا علی رغم اصرار های بسیار همسر پدرش، آنا، برای منصرف کردنش، همراه جوناس یکی از دوستان قدیمی اش راهی سیبری شود تا راز شهر باستانی روس ها و همینطور منبع جاودانگی را کشف کند.
اما پس از رسیدن به سیبری است که او با چالش اصلی ماجراجویی خود خواسته و جدیدش مواجه می شود، ترینی هم در سیبری حضور دارد و با تمام امکاناتی که در اختیار دارد به دنبال منبع جاودانگی می گردد. در اولین برخورد هایتان با نیرو های ترینیتی متوجه خواهید شد که رهبر این گروه فردی مغرور و محکم به نام کنستانتین (Konstantin) است. لارا در ماجراهایش موفق می شود دوستانی از میان مردم محلی بیابد که در راه مبارزه با ترینیتی و محافظت از شهر باستانی به او کمک می کنند. با کمی گشت و گذار در محیط و خواندن نامه ها و اسنادی که می بابید می توانید به سادگی دریابید که ترینیتی در واقع فرقه ای باستانی و مذهبی است که از سال های بسیاری دوری در پی یافتن پیامبر قسطنطنیه و یارانش بوده است. همچنین این فرقه در تمام جهان، در حال جست و جو برای یافتن مسائل ماوراالطبیعه و سو استفاده از آن ها در راه های به اصطلاح مذهبی است.

جزییات، نور پردازی و یک لارا دوست داشتنی

داستان بازی با روایتی زیبا و حیرت انگیز همراه می شود که با دیالوگ هایی زیبا و به یاد ماندنی زینت داده شده است، پرداخت شخصیت ها به خوبی انجام شده و انگیزه هایشان در طول داستان برای مخاطب کاملا قابل درک است، به طوری که حتی با شخصیت های شرور در بازی هم همذات پنداری خواهید کرد و علت تقریبا تمامی رفتار هایشان را درک خواهید کرد. این شخصیت ها همگی در کنار هم، کلی را شکل می دهند که به درستی داستانی ماجرایی را برایتان تعریف می کنند که تمامی عناصر منطقی و لازم ژانر و سبک را در خود دارد. از طرفی هم در طول داستان این نسخه، ما سیر تحول شخصیت لارا را شاهد هستیم، دخنری که برخلاف قسمت قبلی اینبار با اراده خودش درگیر ماجرا شده و قصد دارد به فردی بزرگ در تاریخ تبدیل شود. او شاید در ابتدا هنوز هم شک و تردید هایی داشته باشد. اما در طول بازی و با تحول درست و پرداخت شده شخصیت اش ما هم همراه خودش می کند و تبدیل به فردی شجاع، خیر خواه و البته قدرتمند می شود که به سبک قدیم، رهبری شایسته و مقتدر هم هست. لارا در خیزش مهاجم مقبره به درستی همان قهرمانی است که در طول بیست سال گذشته می شناختیم اش، اما بر خلاف گذشته این بار ما را هم همراه خودش بزرگ می کند و تنهایمان نمی گذارد.
اما این روایت زیبا و به یاد ماندنی ضعف هایی را بطن در خودش پنهان کرده که به شخصه من را دچار شوک کرد، موضوعاتی در داستان وجود دارند که گویی فقط و فقط  نوشته شده اند تا تیم نویسنده را از مخمصه ای که خودشان برای خودشان ساخته اند، رها کند! شاید اشاره به این موضوعات منجر به لو رفتن بخش مهمی از داستان بازی می شود، اما حتی با وجود داشتن بخش های داستانی بسیار قوی هنوز هم نمی توان از این ضعف و وصله نچسب به داستان چشم پوشی کرد. برای اشاره کافی است بگویم که هویت واقعی جیکوب و توانایی هایش حتی با وجود داشتن آن همه عنصر جادویی و فانتزی در داستان، همچنان به مانند دیوس اکس ماشیناست، چرا که به طور معجره وار و بدون دلیل منطقیِ محکم، تکرار می کنم محکم و زیبا، بسیاری از گره های غیرقابل حل داستانی را باز می کند. انگار که نویسنده ها با کمبود ایده مواجه شده اند و دست به چنین کاری زده اند.

با تیر و کمان، با دل و جان

و اما گیم پلی! برای توصیف گیم پلی این بازی باید از کلمه ای شبیه به کامل و یا بی نقص استفاده کرد که در کنارِ عبارت “بسیار لذت بخش است” بنشیند. در ابتدا اجازه بدهید از موضوعی که به مذاق خودم بسیار خوش آمد بگویم، این بار وقتی وارد محیط های باز مراحل می شوید، با موضوع جالبی مواجه خواهید شد. بر خلاف بازی های قبلی محیط های خیزش تومب ریدر به نوعی شبیه به بازی های محیط باز اما در ابعادی کوچک تر طراحی شده اند، با ورود به هر مرحله شاهد نقشه ای به مراتب گسترده هستید که پر است از مکان های مخفی، گنج های ارزشمند، حیوانات و حیات وحش زنده برای شکار و از همه مهم تر؛ شخصیت هایی غیر قابل بازی که ماموریت های فرعی به همراه دارند. این محیط های نسبتا باز با راز و رمز های بسیارشان پذیرای یکی از لذت بخش ترین عناصر این بازی هستند. مقبره های باستانی! در این شماره ما شاهد مقبره های باستانی ای هستیم که معمولا راه های ورودی مخفی و سری دارند که پیدا کردنشان هم چندان آسان نیست. اما به محض این که وارد این مقبره ها می شوید، متوجه خواهید شد که تلاش هایتان برای یافتن آن ها ارزش داشته اند. در وصف مقبره ها باید بگویم که حیرت آورند!
با ورود به هر مقبره با معماری منحصر به فرد، طراحی مرحله فوق العاده و معماهای منطقی دوست داشتنی مواجه می شوید. این مقبره ها به لطف تلاش های سازنده ها واقعا خوش ساخت هستند و تجربه بی نظیری در اختیارتان می گذارند. هر کدام از مقبره ها طراحی منحصر به فردی دارند و داستانی برای بازگو کردن، با گشت و گذار در آن ها می توانید گنج پیدا کنید و با به پایان رساندنشان به جایزه ای بسیار دوست داشتنی می رسید. در آخر باید بگویم تجربه این مقبره ها یکی از لذت بخش ترین قسمت های بازی بود.

نور پردازی بازی عالی است

به طور کلی اما گیم پلی این بازی، نسخه بهبود یافته و پیشرفت داده شده بازی قبلی است، لارا همچنان بیشتر از هر آدم زنده ای می پرد و به خوبی از پس خودش بر می آید، مخفی کاری و طی کردن مراحل به صورت مخفیانه نسب به بازی قبلی بهتر شده و امکانات بیشتری در اختیارتان می گذارد، سلاح ها، ابزار ها و ارتقا های به مراتب بیشتر و بهتری در اختیارتان قرار دارد و تجربه بازی را واقعا بهتر کرده اند. تجربه مخفی شدن و از بین بردن مخفیانه دشمنان واقعا لذت بخش است و جزییات بسیار زیادی دارد، البته با اضافه شدن سیستم پویا آب و هوا و چرخه شب و روز بیشتر از همیشه قادر به برنامه ریزی و بررسی نقشه هایتان هستید. سلاح همیشگی لارا یعنی کمان وفادارش در این نسخه هم همراه اوست و به لطف سیستم ساخت و ساز کارآمد بازی قادر هستید انواع و اقسام تیر های سمی، انفجاری و … بسازید. سیستم زیبای کرفتینگ و ساخت و ساز با وجود محیط بازتر این نسخه به شدت کارآمد تر و سرگرم کننده تر ظاهر می شود، چون علاوه بر ساخت سلاح ها و ابزار ها اینبار می توانید لباس های مختلفی برای لارا بسازید که مواد اولیه خاصی را می طلبند و برای یافتن آن ها مجبور به گشت و گذار در محیط و شکار حیوانات هستید. بازی ماموریت های فرعی زیبا و بسیاری را شامل می شود که با توجه به محیط های نسبتا بزرگ اش واقعا لازم بودند، این ماموریت ها در اکثر مواقع طراحی خوبی دارند و خرده داستان های زیبایی را روابت می کنند، اما وای به حالتان اگر با ماموریت بد قلقی رو به رو شوید، گاهی پیش می آید که بازی توضیح درستی در مورد هدف این ماموریت ها نمی دهد و شخصیت های قابل بازی هم چندان نمی دانند که از شما چه می خواهند، اینجاست که برای مدتی طولانی سر در گم خواهید شد. اما به صورت کلی وجود این ماموریت ها و محیط های بزرگ پر جزییات باعث شده اند که بازی به هیچ وجه خسته کننده جلوه نکند. چون هر محیط پر است از رمز و راز و راه های مخفی، به طوری که باید بگویم برای کامل کردن محیط ها قطعا زمان زیادی صرف خواهید کرد.
مبارزات هنوز هم به زیبایی نسخه قبلی هستند و هیجان بسیار زیادی دارند، سلاح های لارا قابل ارتقا هستند و با قطعاتی که در طول ماموریت ها و یا در محیط می یابید می توانید دست به ساخت نسخه هایی بهبود یافته تر از آن ها بزنید! این سیستم شبیه به همان سیستمی است که در بازی قبلی مدام کمان بهتر و پیشرفته تری در اختیارتان قرار می داد. علاوه بر این سیستم ارتقا شخصیت لارا هم بهبود پیدا کرده، در این بازی هم همانند نسخه قبلی می توانید توانایی های لارا را در سه بخش متفاوت بهبود ببخشید اما اینبار این توانایی ها کار آمد تر و قابل لمس تر طراحی شده اند و به درستی در گیم پلی خودشان را نشان می دهند.

مبارزه تن به تن با یک خرس

بازی گیم پلی بسیار دوست داشتنی و سرگرم کننده ای دارد، اما در طول مراحل به موضوعی برمی خورید که قطعا توی ذوق می زند و آن هم نبود حسِ بقاست، لارا در طول بازی آنقدر سلاح، منابع و البته توانایی در اختیار دارد که حتی می تواند به نبرد تن به تن با یک خرس برود، این موضوع باعث شده که به صورت ملموسی از هیجان بازی کاسته شود، البته با همه این ها نمی توان وجود نداشتن این حس را ضعف به حساب آورد چرا که در همه بازی های ماجرایی ما می توانیم به طور کامل به توانایی های قهرمانمان تکیه کنیم و به نظر می رسد سازنده ها قصد داشته اند در این عنوان هم چنین حسی را برای بازی کننده ها ایجاد کنند.

راز زیبایی جهان

گرافیک ! گرافیک و گرافیک. شاید مهم ترین و قابل اتکا ترین بخش بازی ها در نسل هشتم به لطفِ توجه بی مورد خود ما بازی کننده ها همین بخش باشد. گرافیک هایی که به طرز غیرقابل باوری در حال پیشرفت هستند و حتی شرکت های بزرگ را مجبور می کنند کنسول های میان نسلی تولید کنند تا به این نیازِ بی مورد گیمر ها پاسخ دهند. در تومب ریدر جدید کافی است چشم هایتان را باز نگه دارید تا حیرت زده شوید، حتی با توجه به این که بازی حدود یک سال پیش منتشر شده بود، اما همچنان هم چندان از قافله عقب نمانده و جز معدود بازی هایی خاص (!) نتوانسته اند گرافیک فنی ای بهتر از این بازی ارائه دهند. نور پردازی و فیزیک بازی به زیبایی طراحی شده اند و مشخص است که سازنده ها در کریستال داینامیکس زحمت زیادی برا آن کشیده اند، کافی است به بافت برف و تعداد ذرات معلق در هوا دقت کنید تا به توانایی های فنی سازنده ها پی ببرید، عناصر مختلفی مثل باد، باران، آتش، برف و حتی خون با فیزیک مناسب خود جلوه های چشم نواز و زیبایی در بازی دارند که به هرچه باورپذیر تر کردن محیط زنده بازی کمک می کنند. در کنار گرافیک فنی زیبا و مثال زدنی شاهد طراحی بسیار زیبایی محیط ها هستیم که پر شده اند از عناصر داستانی، راز ها و رمز های مختلف که به درستی و با زیبایی خاصی در محیط قرار گرفته اند، تبلیغات مربوط به ارتش اتحاد جماهیر شوروی و اطلاعیه های آن ها هنوز در محیط ها باقی مانده و خرده داستان های زیبایی برایتان تعریف می کنند. همچنین وجود مونولیث ها و زبان های متفاوت در محیط، حیات وحش پویا و زنده و طراحی بی نظیر مقبره ها هم شاهدی هستند بر توانایی بسیار سازنده های بازی . گرافیک هنری بازی قابل ستایش و تحسین است چرا که توجه به جزییات از جانب سازنده ها در طراحی محیط هایی به مراتب متنوع مثال زدنی است. محیط های بازی آن قدر متنوع و دارای جزییات هستند که قطعا برای اولین بار شما را حیرت زده خواهند کرد، از سوی دیگر وسعت آن ها نسبت به بازی های دیگر در این سبک به مراتب بیشتر است.

تعداد لباس هایی که می توانید در بازی به تن کنید زیاد است

و اما صداگذاری! صداپیشه ها کارشان را به نحو احسن انجام داده اند و صدای شخصیت ها همره با جزییات مثال زدنی چهره ها باعث می شوند که تک تک شخصیت های داستان باورپذیر تر و واقعی تر جلوه کنند. همچنین انیمیشن های شخصیت ها و مخصوصا لارا زیبا و دوست داشتنی ساخته شده اند، کافی است در برف های عمیق راه بروید تا درک کنید چه می گویم، لارا در برف عمیق به سختی راه می رود، نمی تواند مبارزه کند و تقریبا سخت تر نفس می کشد. همه این جزییات باعث شده اند که تجربه ای زیبا و حیرت آور مقابل چشم هایتان به وقوع بپیوندد.

نسخه جشن ۲۰ سالگی علاوه بر بازی اصلی شامل سه محتوای قابل دانلود است، محتوای اول با نام Baba Yoga: The Temple of the Witch روایتگر داستان ماجراهای تحقیق لارا در معادن قدیمی اتحاد جماهیر شوروی است، جایی که لارا با دختری به اسم نادیا همراه می شود تا پدر بزرگش را که در مقبره جادوگر یوگا بابا گم شده است را پیدا کند، لارا با کشف راز هویت واقعی بابایوگا (که چندان هم غیر قابل پیش بینی نیست) به ماجرا پایان می دهد .

محتوای قابل دانلود بعدی ماجرای ورود لارا به یک انبار متروکه اسلحه متعلق به اتحاد جماهیر شوروی است، اینبار ترینیتی با منتشر کردن ویروسی خاص در منطقه باعث شده که مردم تبدیل به موجوداتی شبیه به زامبی شوند! به نظر می رسد که این ویروس توسط دانشمندی روس برای ساخت ابر سرباز ها اختراع شده بوده، لارا به همراه نادیا و سوفیا به منطقه می روند و سعی می کنند تا با دست پیدا کردن به منبع آلودگی از گسترش آن به روستای مخفی جلوگیری کنند.
هر دو محتوای قابل دانلود قبلا منتشر شده بودند و اینبار به صورت یکجا و در قالب نسخه بیست سالگی بازی منتشر شده اند. هر دو محتوا مناطق جدیدی به بازی اضافه می کنند اما المان های گیم پلی جدیدی در خود ندارند و فقط تجربه بازی را به مراتب طولانی تر می کنند. از طرف دیگر در این نسخه بر خلاق نسخه Xbox One امکان همکاری چند نفره در بخش Endurance mode وجود دارد که واقعا تجربه ی زیبا و جذابی است.

راه رافتن در برف های عمیق کار راحتی نیست

به طور کلی نسخه بیست سالگی تفاوت چندانی با نسخه یک سال قبل ندارد و بیشتر سعی سازنده ها برای نوعی معذرت خواهی از طرفداران کنسول سونی به علت تاخیر طولانی مدت بازی است. اما در هر حال خیزش تومب ریدر یکی از زیبا ترین و بهترین بازی ها در سبک ماجراجویی است که می توانید تجربه کنید، در بازی آزادی عمل مناسبی وجود دارد و عناصر کوچک نقش آفرینی باعث می شوند بازی کننده ها حس نزدیک تری نسبت به لارا داشته باشند، همچنین داستانِ درگیر کننده بازی و طراحی بی نظیر محیط هایش باعث می شوند که با تجربه ای منحصر به فرد و خاص رو به رو شوید که قطعا ارزش امتحان کردن دارد.