تاریخ یک افسانه | تاریخچه سری The Legend of Zelda قسمت سوم (پایانی)
کمتر کسی است که با دنیای بازیهای ویدیویی آشنا باشد و تا به حال نام The Legend of Zelda را نشنیده باشد. این سری یکی از موفقترین فرنچایزهای شرکت نینتندو محسوب میشود که بیراه نیست اگر بگویم بعد از ماریو، موفقترین عنوان این شرکت محسوب میشود. این سری از دهه ۸۰ میلادی تاکنون تاریخچه پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است که در ادامه آن را بررسی خواهیم کرد.
The Legend of Zelda: Twilight Princess سال ۲۰۰۶
سازنده: Nintendo EAD | ناشر: Nintendo | پلتفرم: GameCube، Wii و WiiU
The Legend of Zelda: Twilight Princess اولین نسخه این سری بود که برای کنسولهای نسل هفت عرضه میشد. در ابتدا قرار بود بازی در سال ۲۰۰۵ برای GameCube عرضه شود ولی نینتندو ترجیح داد تا آن را با تأخیر منتشر کند تا بتواند آن را برای Wii نیز عرضه کرده و محتوای بیشتری نیز به بازی بیفزاید. Twilight Princess از جمله بازیهای لانچ و زمان عرضه کنسول Wii محسوب میشد و به واقع عنوانی بسیار شایسته بود. این بازی موفقیت بسیار بزرگی برای نینتندو تلقی میشود؛ میانگین نمرات نسخه Wii بازی به عدد ۹۵ میرسد و بسیاری از نشریات و سایتهای معتبر و بزرگ نظیر Game Informer آن را به عنوان بهترین بازی سال انتخاب کردند. استقبال بازیبازها از بازی نیز چیزی فراتر از فوقالعاده بود، این بازی چیزی بیش از ۸٫۸۵ میلیون نسخه به فروش رسیده است و موفقترین عنوان سری The Legend of Zelda از لحاظ فروش محسوب میشود.
داستان این نسخه چندین قرن پس از وقایع Ocarina of Time و Majora’s Mask به وقوع میپیوندد. جوانی به نام لینک مشغول کار در مزرعهای در روستای اردون (Ordon) است که ناگهان قبیلهای جنگجو به روستا حمله کرده و بچههای روستا را میدزدند. لینک آنها را تعقیب میکند تا به دیواری از جنگ شفق و گرگومیش (Twilight) برخورد میکند. ناگهان هیولایی او را به آن طرف دیوار به درون جنگلی که با این شفق احاطه شده میکشاند و لینک را تبدیل به یک گرگ میکند. لینک بعد از مدت اندکی توسط موجودی به نام میدنا (Midna) با شرط این که دستورات او را بی پرسش اطاعت کند، از حالت گرگ بودن آزاد شده و به پیش زلدا برده میشود. زلدا توضیح میدهد که Zant، پادشاه گرگومیش، به قلعه هایرول نفوذ و زلدا را وادار به تسلیم کرده است. حالا سرزمین در شفق فرو رفته است. لینک بعد از این درگیر ماجراهایی برای آزاد کردن این سرزمین از چنگ Zant میشود و در این مسیر متوجه میشود جریان پیچیدهتر بوده و همه کارها زیر سر گانوندورف است.
اما گیم پلی بازی؛ اصول اصلی گیم پلی تا حد زیادی شبیه Ocarina of Time بود و مکانیکهای جست و جو، پازلها و مبارزات همانند آن بودند. سیستم قفل کردن روی اهداف نیز همانند سایر نسخههای سهبعدی سری در این نسخه وجود داشت و به علاوه بازی از نظر سیستم کنترلی دکمهها، از سیستم محیط محوری که در Ocarina of Time استفاده شده بود، استفاده میکرد؛ یعنی یک دکمه بسته به وضعیت خاصی که در آن قرار دارید، عملکردهای متفاوتی دارد؛ مثلاً اگر جلوی افراد دکمهای را بزنید با آنها صحبت میکند ولی اگر یک سنگ در دست داشته باشید، با زدن آن دکمه سنگ پرتاب میشود. البته این سیستم در بازیهای امروزی و حتی زمان Twilight Princess سیستم مرسومی بود ولی پایه گذار اصلی این روش که اکنون بسیار متداول است، Ocarina of Time بود. مهمترین نکتهای که در مورد سیستم کنترلی بازی وجود داشت و شاید یکی از مهمترین آلمانهای بازی در نسخه Wii بود، استفاده از کنترلر حرکتی کنسول Wii یعنی Wii Remote است. مکانیکهای حرکتی شخصیت و… همگی به همان شکل مرسوم بودند ولی برای استفاده از شمشیر شما باید Wii Remote را درست مانند یک شمشیر واقعی حرکت میدادید. همین موضوع بدون شک یکی از مواردی بود که به شدت باعث جذابیت بازی شده بود و از جمله کارهای خیلی نوآورانهای بود که نینتندو برای اولین بار انجام میداد. البته نسخه GameCube هم ویژگیهایی مخصوص به خود داشت. مثلاً امکان تغییر موقعیت دوربین به صورت کاملاً آزادانه در آن وجود داشت ولی در نسخه Wii کاربر باید حالت Lookaround را فعال میکرد تا بتواند این کار را انجام دهد. با این حال برتریهای Wii بیشتر به چشم میآمدند زیرا علاوه بر قابلیت حرکتی، امکان حمل همزمان ۴ سلاح فرعی در نسخه Wii وجود داشت ولی این تعداد برای GameCube، به ۲ سلاح محدود میشد. چندین مورد دیگر نیز در زمینه گیم پلی وجود دارد؛ اول این که شاید این بازی همان اصول کلی سری را داشته باشد ولی باید توجه کنید که بازی از نظر ابعاد و اندازه بسیار بزرگتر از نسخ قبلی سری بود. عرضه بازی روی کنسول نسل هفتمی Wii فضای بسیار زیادی را از نظر حجمی در اختیار سازندگان قرار میداد؛ در عنوان Ocarina of Time سازندگان نمیتوانستند از حجمی بیش از ۳۲ مگابایت استفاده کنند ولی در این عنوان بیش از چند گیگابایت فضا در اختیارشان بود تا هم گرافیکی درخور را ارائه دهند و هم این که دنیای بازی را بسیار بزرگ بسازند که البته همین طور هم شد. بازی نُه Dungeon دارد که از نظر ابعاد فوقالعاده بزرگ هستند و این Dungeon ها نیز توسط یک Overworld بسیار بزرگ به هم مرتبط شدهاند و از این رو استفاده از اسب لینک که Epona نام دارد نیز بسیار ضروری به نظر میرسد. مورد دیگری هم که در مورد گیم پلی بازی وجود دارد این است که لینک با ورود به بخشهای دارای شفق به یک گرگ تبدیل میشود.
در این جا لازم میبینم نکتهای را در مورد نسل هفتم کنسولها ذکر کنم که البته بیربط به این سری هم نیست. در حالی که شاید اواخر نسل هفتم و سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴، طرفداران سونی و مایکروسافت سر این که کنسول کدامشان برنده نسل هفت است بحث میکردند اما این نینتندو بود که برنده نسل هفت شد. Xbox360 و PS3 هر کدام در حدود ۸۰ میلیون نسخه به فروش رسیدند و این در حالی است که Wii با اقتدار تمام و با ۲۰ میلیون نسخه اختلاف و فروش ۱۰۰ میلیونیاش هر دوی آنها کنار میزند. مایکروسافت و سونی تقریباً از اواخر نسل دستگاههای حرکتی خود را عرضه کردند که البته هیچ کدامشان به جز همان چند ماه اول نتوانست خیلی جلب توجه کند و بازیهایی هم که برای آنها عرضه شد، عمدتاً عناوین فرعی بودند. در همین حال نینتندو از همان اول نسل و با عناوین AAA خود نظیر همین Twilight Princess و پس از آن در Super Mario Galaxy و Super Mario Galaxy 2 و بسیاری عناوین مهم دیگر از کنترلر حرکتی استفاده کرد و توانست به موفقیت بسیار بالاتری از سونی و مایکروسافت دست یابد. در کنار این کنسولها DS، کنسول دستی نسل هفتمی نینتندو نیز با فروش بیش از ۱۵۰ میلیونیاش، به دومین کنسول پرفروش تاریخ بعد از PS2 تبدیل شد؛ بله نینتندو ریسک بیشتری کرد که از همان اول از کنترلر حرکتیاش استفاده کرد ولی با ارائه گیم پلی فوقالعاده و به دور از زرقوبرقهای گرافیکی عناوین دو کنسول دیگر با اقتدار تمام هر دوی آنها را شکست داد.
از بحث نسل هفتم که بگذریم، باید به این نکته نیز اشاره کنیم که نسخه HD این بازی نیز برای WiiU در سال ۲۰۱۶ منتشر شد. این نسخه با استقبال خوب منتقدان رو به رو شد و میانگین نمره ۸۶ را به دست آورد که در میان عناوین بازسازی شده نمره خوبی محسوب میشود. به طور کلی بیشتر تغییرات این بازی محدود به بهبود گرافیک، استفاده از Amiibo ها و همچنین بهره گیری از کنترلر تبلت مانند WiiU میشود. این نسخه توانایی استفاده از قابلیتهای حرکتی نسخه Wii را ندارد.
به هر حال و با تمام این حرفها، The Legend of Zelda: Twilight Princess به عنوان اولین عنوان نسل هفتمی این سری حضور بسیار موفقی داشت. بازی با استقبال بسیار بالایی چه از طرف منتقدان رو به رو شد و فروش بسیار فوقالعادهای هم در بازار داشت. بدون شک عرضه این بازی به طور همزمان با کنسول Wii تأثیر غیرقابل انکاری بر فروش Wii نیز گذاشته است. این بازی با گیم پلی خوب خود، گرافیک به مراتب بهتر از نسخههای قبلی سری و همچنین محیطهای فوقالعاده بزرگتر، یکی از بهترین عناوین این سری محسوب میشود.
The Legend of Zelda: The Phantom Hourglass سال ۲۰۰۷
سازنده: Nintendo EAD | ناشر: Nintendo | پلتفرم: DS و WiiU
The Legend of Zelda: The Phantom Hourglass چهاردهمین عنوان سری The Legend of Zelda است و دنباله مستقیم عنوان The Wind Waker محسوب میشود. همانند سایر بازیهای این سری استقبال بسیار خوبی از این بازی نیز انجام گرفت و این عنوان توانست میانگین نمره ۹۰ را در سایت Metacritic کسب کند. در کنار این موضوع، این بازی بیش از ۵ میلیون نسخه به فروش رسید و از این لحاظ نیز بسیار موفق تلقی میشود.
داستان بازی درست پس از وقایع The Wind Waker اتفاق میافتد. لینک و تترا موفق شدهاند گانون را شکست دهند و روی کشتی دزدان دریایی به سفر خود ادامه میدهند تا با یک کشتی ارواح رو به رو میشوند. تترا به درون کشتی میرود و به سرعت با جیغی درخواست کمک میکند. از طرف دیگر لینک میخواهد به او کمک کند که به اقیانوس میافتد و بعد از مدتی، لینک در جزیرهای توسط موجودی به نام سیِلا (Ciela) بیدار میشود. او در جزیره با پیرمردی با نام اشوس (Oshus) رو به رو میشود که میخواهد به لینک در پیداکردن کشتی ارواح کمک کند. لینک در جزیره یک ساعت شنی هم پیدا میکند که Phantom Hourglass نام دارد و نقش نسبتاً مهمی هم در گیم پلی ایفا میکند. در ادامه لینک میفهمد که به معبدی به نام معبد پادشاه اقیانوس (Temple of the Ocean King) برود تا بتواند کشتی ارواح را پیدا کند. در این راه او از کمک کاپیتانی به نام کاپیتان لاینبک (Linebeck) و کشتی او نیز استفاده میکند. بدین ترتیب بقیه وقایع داستان بازی رقم میخورند.
کلیت گیم پلی بازی شبیه سایر نسخ این سری و مخصوصاً The Wind Waker است. در بخشهایی از بازی بازیباز باید در جزیرهها به رفت و آمد و حل معما بپردازد و در بخشی دیگر نیز باید در میان دریا به کمک کشتی به اطراف حرکت کند. در هنگام سفر در دریا، در نمایشگر بالایی DS تصویر نقشه نمایش داده شده و در نمایشگر پایینی نیز تصویر محیط بازی. بیشتر کارهای این بازی از نظر کنترلی توسط قلم نوری مخصوص کنسول DS انجام میشود و همین موضوع یکی از مواردی است که باعث جذابیت این عنوان میشود. در کنار آن یکی از مواردی که برای اولین بار در این عنوان به سری اضافه شد، وجود Dungeonـی است که باید چندین بار به آن سر بزنید. در همه عناوین قبلی سری وقتی وارد یک Dungeon میشدید، تمامی بخشهای آن را انجام داده و دیگر برای ادامه دادن خط داستانی نیازی به سر زدن به این Dungeon نبود ولی در این عنوان لینک باید چندین بار به Temple of the Ocean King سر بزند و در این راه باید از Phantom Hourglass نیز کمک بگیرد. این مکان نفرینی دارد که به سرعت سلامتی لینک را از بین میبرد ولی لینک میتواند با استفاده از Phantom Hourglass برای مدت محدودی جلوی این نفرین را گرفته و در این مکان حرکت کند. بازی بخش چندنفره نیز دارد. در این حالت یک بازیکن نقش لینک را برعهده گرفته و دیگری نقش سه محافظ فانتومی (Phantom Guardian). لینک باید آیتمی را در محیط پیدا کرده و به مقر خود بیاورد و سه محافظ هم نباید به او اجازه این کار را بدهند. محافظان برای پیروزی یا باید لینک را دستگیر کنند و یا این که مدت زمان بازی تمام شود. در ضمن مبارزات از ۳ راند تشکیل شده که در هر راند نقش دو بازیکن عوض میشود. با این حال بخش زیادی از انتقادات بازی نیز به همین بخش چندنفره و به طور کلی گیم پلی بازی وارد بود که نسبت به نسخ قبلی سری ساده سازی شده بود. البته گیم پلی بازی همچنان کیفیت بالایی داشت ولی منتقدان انتظار گیم پلی بهتری را نسبت به نسخ قبلی سری داشتند.
به هر حال The Phantom Hourglass هم به عنوان دنباله The Wind Waker عرضه شد و هر چند از نظر نمرات موفقیت آن عنوان را کسب نکرد ولی از نظر فروش بسیار موفقتر از The Wind Waker ظاهر شد. نینتندو با استفاده درست از پتانسیل صفحه لمسی DS بازی بسیار خوبی را ارائه داده بود و نشان داد که به هر شکلی میتواند عناوین بسیار باکیفیتی از سری The Legend of Zelda بسازد.
The Legend of Zelda: Spirit Tracks سال ۲۰۰۹
سازنده: Nintendo EAD Group No. 3 | ناشر: Nintendo | پلتفرم: DS
The Legend of Zelda: Spirit Tracks پانزدهمین نسخه فرنچایز The Legend of Zelda است و دومین عنوان انحصاری این سری بر روی کنسول DS محسوب میشود. این بازی که ادامه دهنده داستان The Wind Waker و The Phantom Hourglass است، مانند دو نسخه قبلی با استقبال خوبی رو به رو شد. البته نمرات بازی به اندازه دو نسخه دیگر بالا نبودند و بازی میانگین نمره ۸۷ را به دست آورد ولی همچنان عنوان عالی و خوب محسوب میشود. فروش بازی نیز به اندازه دو نسخه قبلی بالا نبود ولی با این حال فروش بیش از ۲٫۵ میلیون نسخهای این عنوان به طور کلی فروش ضعیفی تلقی نمیشود.
همان طور که گفته شد، داستان بازی در ادامه The Phantom Hourglass قرار دارد؛ صدها سال از وقایع آن قسمت گذشته است و پادشاهی جدید با نام هایرول جدید (New Hyrule) بوجود آمده است. این پادشاهی را تترا مدتی بعد از وقایع The Phantom Hourglass تأسیس کرده است. در این عنوان لینک به عنوان شاگرد یک مهندس مشغول به کار است و آماده است تا به زودی تبدیل به مهندس قطار بشود. او به قلعه هایرول میرود تا مدرک خود را از پرنسس زلدا که یکی از نوادگان تترا محسوب میشود، دریافت کند. وقتی به آن جا میرسد متوجه میشود که صدراعظم سرزمین که کول (Chancellor Cole) نام دارد، سعی دارد جلوی اجرای مراسم اهدای مدرک را بگیرد؛ زیرا خطوط ریلی روحی (Spirit Tracks) که مسیر قطار را میسازند در حال ناپدید شدن هستند. زلدا به هر حال مراسم اهدای نشان را اهدا کرده و به صورت مخفیانه به لینک میگوید که نباید به کول اطمینان کرد. زلدا از لینک درخواست میکند که به او کمک کند تا از قلعه فرار کرده و به برج ارواح برود تا ببیند که جریان از چه قرار است. آنها با هم از قلعه فرار کرده و به همراه استادِ لینک به سمت برج به راه میافتند که در راه کول آنها را غافلگیر کرده و هویت واقعی خود را آشکار میکند. او روح زلدا را از بدنش خارج میکند، بدن زلدا را با خود برده و لینک را نیز بیهوش به حال خود رها میکند. لینک به شکلی نجات پیدا کرده و از قلعه هایرول سر در میآورد و در آن جا با روح زلدا ملاقات میکند و بدین ترتیب بقیه وقایع داستان شکل میگیرند.
اصول کلی گیم پلی بازی تقریباً شبیه The Phantom Hourglass است و استفاده از قلم نوری کنسول DS نقش اساسی در سیستم کنترل بازی دارد. با این حال چند بخش به این بازی اضافه شدهاند که باعث متمایز شدن آن از بازیهای دیگر سری میشوند. مهمترین اینها بدون شک استفاده از قطار است. بخشهای زیادی از بازی روی قطار سپری میشود و مکانیکهای مختلفی برای آن طراحی شده است. یکی از آنها امکان مشخص کردن مسیر روی نقشه با قلم نوری است که باعث میشود قطار در مسیر مشخص شده حرکت کند. دیگر مورد این است که باید هنگامی که حیوانات روی ریل قرار میگیرند با استفاده از سوت قطار آنها را بترسانید تا از سر راه کنار بروند، مورد سوم مربوط به این میشود که در طول بازی قطار به توپ نیز مجهز میشود تا بتوانید از آن برای شکست دادن افرادی که به قطار حمله میکنند، استفاده کنید. لینک یک دستگاه برای حمل بار و انتقال کالاها به شهرهای مختلف نیز به دست میآورد. دیگر مکانیک منحصر به فرد بازی نیز مربوط به فلوت میشود. در بازی لینک فلوتی را به دست میآورد که برای استفاده از آن بازیباز باید به میکروفون کنسول DS فوت کند تا فلوت به درستی کار کند. این مکانیک هر چند شاید خیلی سیستم پیچیدهای نداشته باشد ولی بدون شک باعث تنوع بازی میشود. این بازی از سیستم چند طبقهای نیز در Dungeon های خود استفاده میکرد و Dungeon های بازی از چند طبقه تشکیل شده بودند.
در نهایت باید گفت که هر چند از نظر نمرات این بازی در سطح بسیاری از نسخههای این سری نیست ولی همچنان عنوانی بسیار عالی و موفق است. داستان این عنوان نیز متنوعتر از سایر نسخههای سری است و دشمنان اصلی آن شخصیتهای همیشگی سری نیستند. مکانیکهای جالبی نیز در بازی معرفی شدند که همگی باعث جذابیت آن میشوند. با این حال تفاوت نه چندان زیاد این بازی نسبت به The Phantom Hourglass از جمله مهمترین انتقادات منتقدان نسبت به این بازی است.
The Legend of Zelda: Skyward Sword سال ۲۰۱۱
سازنده: Nintendo EAD | ناشر: Nintendo | پلتفرم: Wii
شانزدهمین عنوان سری یعنی The Legend of Zelda: Skyward Sword همانند دو نسخه Twilight Princess و Ocarina of Time یکی از موفقترین بازیهای این سری بود. این بازی توانست با ۸۱ نقد میانگین نمره ۹۳ را به دست بیاورد که نشان از کیفیت بسیار بالای بازی دارد. فروش بازی نیز بسیار خوب بود و این بازی در مجموع بیش از ۴ میلیون نسخه به فروش رسید. شاید اگر این بازی به جای سال ۲۰۱۱، در سال دیگری منتشر میشد میتوانست به موفقیت عظیمتری نیز دست یابد؛ زیرا سال ۲۰۱۱ سرشار از بازیهای سطح بالا نظیر The Elder Scrolls V: Skyrim، Batman Arkham City، Uncharted 3: Drake’s Deception، Gears of War 3 و بسیاری بازیهای دیگر بود و اگر Skyward Sword در سال دیگری منتشر میشد، شاید وضعیتش از نظر فروش حتی از چیزی که الآن هست نیز بهتر میشد.
از نظر داستانی Skyward Sword نقش خیلی مهمی در داستان سری ایفا میکند. از نظر زمان وقوع در خط داستانی اصلی سری، Skyward Sword اولین عنوان محسوب میشود و بسیاری از وقایعی که منجر به داستانهای نسخ دیگر شدهاند در این عنوان توضیح داده میشوند. در زمان وقوع داستان بازی هنوز گانون بوجود نیامده است و دشمن اصلی در این عنوان، Demise است که ریشه همه مشکلات در نسخ بعدی نیز او محسوب میشود. Demise برای به دست آوردن تریفورس ویرانیهای زیادی به بار میآورد و باعث میشود که هیلیا بخشی از سرزمین هایرول را به آسمان بفرستد تا در مقابل این شخص دفاع کنند و خود نیز در قالب شخصی به نام زلدا در میآید که زلداهای بقیه نسخهها نیز از نسل او هستند. لینک و زلدا در داستان این نسخه همگی در این سرزمین آسمانی که اسکایلافت (Skyloft) نام دارد زندگی میکنند. طی وقایعی زلدا به روی سرزمین متروکی روی زمین میافتد و لینک با کمک شمشیر افسانهای این سری که در ابتدا Goddess Sword نام داشت با همراهی روحی به نام فی (Fi) به روی زمین میرود تا زلدا را نجات دهد. در طول این بازی بسیاری از دلایل اتفاقاتی که در سایر نسخ این سری اتفاق افتاده توضیح داده میشود و به علاوه به بسیاری از موارد دیگر داستانی نظیر شیوه بوجود آمدن Master Sword که در این عنوان Goddess Sword نام دارد نیز اشاره میشود.
اما گیم پلی بازی؛ هر چند اصول کلی گیم پلی در تمامی عناوین سری افسانه زلدا ثابت است ولی با این حال دلیلی وجود ندارد که این سری تکراری شود. این نسخه نیز هر چند به همان اصول اولیه سری وفادار است ولی با داشتن دنیایی بسیار وسیع و گرافیک به مراتب بهتر نسبت به سایر نسخ این سری، تجربهای بسیار حماسی و بزرگ را برای طرفداران این سری به ارمغان میآورد. برای سیستم مبارزات بازی همانند Twilight Princess نیاز به استفاده از حرکات دستان خود دارید و برای این بازی باید کنترل Wii MotionPlus را نیز تهیه کنید. این کنترلر حرکات را با دقت به مراتب بهتری نسبت به Wii Remote به بازی منتقل میکند. به طور کلی سیستم کنترل حرکتی بازی نه تنها در این نسخه فراموش نشد، بلکه به مراتب کاملتر از Twilight Princess شده و ایرادات آن بازی در این زمینه را برطرف کرد. هر چند بخش اعظم بازی روی زمین سپری میشود، ولی قسمتی از آن نیز در اسکایلافت و جزیرههایی که در اطراف آن معلق هستند به وقوع میپیوندد و از این رو مراحل پرواز کردن نیز در بازی وجود دارند؛ پرندهای به نام لافتوینگ (Loftwing) وجود دارد که لینک در بخشهایی از بازی برای جا به جایی در میان ابرها سوار او میشود و همین موضوع باعث جذابتر شدن گیم پلی این عنوان میشود. روحی که لینک را همراهی میکند نیز صرفاً نقش داستانی ندارد و در طول گیم پلی بازی میتواند ویژگیهای شخصیتی و نقاط ضعف تکتک دشمنان را به لینک توضیح دهد تا لینک با آگاهی بیشتر با آنها مبارزه کند. علاوه بر همه اینها آیتمها و معماهای جدید و جذابی نیز برای بازی تهیه شدهاند که بدون پیشرفت تکنولوژی در طی این سالیان نمیتوانستیم شاهدشان باشیم.
The Legend of Zelda: Skyward Sword به خوبی توانست از نقاط قوت Twilight Princess استفاده کند و با بهبود آنها و ارائه گیم پلی گستردهتر و گرافیک بهتر، عنوانی شایسته و درخور را در این سری ارائه کند. این بازی یکی از مهمترین عناوین از نظر وقایع داستانی در این سری محسوب میشود و طرفداران لااقل برای مشخص شدن بخشهایی از داستان نیز باید آن را انجام بدهند. شاید اگر این بازی در سالی به جز سال ۲۰۱۱ عرضه میشد، به موفقیتهای عظیمتری نیز دست مییافت. به هر حال استقبال خوب از این بازی کلید ساخت The Legend of Zelda: Breath of the Wild که قرار است سال ۲۰۱۷ عرضه شود را زد.
The Legend of Zelda: A Link Between Worlds سال ۲۰۱۳
سازنده: Nintendo EAD | ناشر: Nintendo | پلتفرم: ۳DS
The Legend of Zelda: A Link Between Worlds هفدهمین عنوان این سری و اولین عنوانی است که تنها برای کنسول ۳DS منتشر شده است. این بازی که دنبالهای بر The Legend of Zelda: A Link to the Past محسوب میشود، همانند بقیه بازیهای سری با استقبال خیلی خوب منتقدان و مردم رو به رو شد. میانگین نمرات بازی در سایت متاکریتیک عدد ۹۱ را نشان میدهد و بازی نیز بیش از ۳ میلیون نسخه فروش داشته است که نشان از موفقیت بالای آن دارد.
داستان A Link Between Worlds جایی بین نسخه A Link to the Past و اولین عنوان سری قرار میگیرد. در ابتدا و قبل از توضیح داستان این نسخه باید توضیحی در مورد مکانهای وقوع داستان داده شود. همانطور که میدانید گانون در این سری کسی است که به دنبال به دست آوردن تریفورس است تا بر تمام سرزمین حاکم شود. با این حال در گذشته او توسط قهرمانی شکست میخورد و هفت نفر که به آنها هفت حکیم (Seven Sages) گفته میشود و در توضیح دلایل بسیاری از اتفاقات این سری نقش اساسی دارند، او را زندانی میکنند. تریفورس به سه قسمت تقسیم میشود، یکی از آنها به خاندان سلطنتی زلدا میرسد، یکی به آن قهرمان (لینک) رسیده و آخری نیز به خود گانون تعلق میگردد. در طول زمان، تریفورسی نیز وجود داشت که در سرزمینی به نام لورول (Lorule) قرار داشت اما به خاطر جلوگیری از جنگ مردم برای به دست آوردن قدرت از بین برده شد. بعد از این اتفاق سرزمین لورول رو به زوال گذاشته و تبدیل به خرابه شد. این سرزمین در واقع نقطه مقابل هایرول محسوب میشود و سرزمین تاریکی است. در حالی که زلدا به نوعی حاکم هایرول است، حاکم لورول فردی به نام هیلدا است. در ابتدای داستان این نسخه لینک که شاگرد یک آهنگر است در حال رساندن شمشیری به کاپیتان یک قلعه است که در راه با جادوگری به نام یوگا (Yuga) رو به رو میشود که یکی از نوادگان هفت حکیم را تبدیل به نقاشی میکند. لینک بیهوش شده و تاجری او را نجات داده و یک دستبند جادویی به او میدهد. لینک به زلدا گذارش این وقایع را میدهد و مطلع میشود که باید چگونه جلوی این اتفاقها را بگیرد ولی در راه برای به دست آوردن اشیای باستانی که جلوی این اتفاق را میگیرند، او با یوگا برخورد میکند. یوگا سعی میکند با طلسمش لینک را نیز به نقاشی تبدیل کند ولی به خاطر آن دستبند جادویی لینک این توانایی را پیدا میکند که هم در دنیای معمولی تردد کند و هم در دنیای نقاشی که همان دنیای لورول است و بدین ترتیب بقیه وقایع داستان شکل میگیرند.
در زمینه گیم پلی هر چند مانند سایر نسخهها تمرکز بر حل معماها و گشتن در Dungeon هاست ولی بازی ویژگیهایی دارد که باعث حفظ جذابیت آن میشود. اولین مورد مربوط به استفاده از قابلیت نمایش سهبعدی کنسول ۳DS میشود. سازندگان از این قابلیت نهایت استفاده را بردهاند و با ساخت مناظر بصری زیبا و جذاب برای بازی، نشان دادهاند که کاملاً از پتانسیل بالای این کنسول در این زمینه آگاهی دارند. مورد دیگر مربوط به قابلیت ترکیب شدن با دیوارها میشود. همانطور که گفته شد این بازی در دو دنیای هایرول و لورول جریان دارد که دنیای لورول به صورت نقاشیهای روی دیوار است. لینک از قسمتی از بازی امکان ورود به لورول را پیدا میکند. با ورود او به لورول، لینک به شکل دو بعدی در آمده و روی دیوار به صورت افقی و بدون حضور بعد سوم حرکت میکند. همین موضوع و خلق دو دنیای کاملاً متفاوت از نظر شیوه حرکتی در یک بازی به سازندگان امکان پیاده سازی معماهای بسیاری جذابی را در بازی داده است که بدون شک مهمترین نکته قوت بازی محسوب میشود. شایان ذکر است که بگوییم این بازی از قابلیت Play Coin و StreetPass کنسول ۳DS نیز بهره میبرد و این دو قابلیت باعث اضافه شدن بخشهایی به گیم پلی بازی میشوند. به همه این موارد باید این را هم اضافه کنیم که گیم پلی این عنوان با وجود سهبعدی بودن به صورت کاملاً روان و با نرخ فریم ۶۰ اجرا میشود تا بازی از نظر گرافیکی عنوان واقعاً خوبی برای کنسول ۳DS به شمار بیاید.
در کل این فرنچایز با A Link Between Worlds ورود موفقی به دنیای بازیهای ۳DS داشت. داستان این عنوان نیز فضای نسبتاً متفاوتی در مقابل سایر عناوین این سری داشت و در کنار آن استفاده خوب سازندگان از قابلیتهای پخش سهبعدی ۳DS و ارائه گیم پلی خاص و بدیع در این نسخه، باعث شدند که این بازی هم همانند اکثر بازیهای این سری تبدیل به عنوانی بسیار موفق شوند.
The Legend of Zelda: Tri Force Heroes سال ۲۰۱۵
سازنده: Nintendo EPD و Grezzo | ناشر: Nintendo | پلتفرم: ۳DS
The Legend of Zelda: Tri Force Heroes هجدهمین نسخه فرنچایز افسانه زلدا و شاید ضعیفترین آنهاست. بازی به نسبت نسخ دیگر سری نمرات پایینی را دریافت کرد و میانگین نمرات آن در سایت متاکریتیک ۷۳ از ۱۰۰ است. فروش بازی را نیز میتوان نسبتاً خوب ارزیابی کرد ولی با عناوین دیگر سری فاصله زیادی دارد؛ این بازی تنها بیش از ۱ میلیون نسخه به فروش رسیده است که نسبت به عناوین دیگر سری عدد خیلی بالایی محسوب نمیشود.
داستان این نسخه در سرزمینی به نام هیتوپیا (Hytopia) پیگیری میشود و از این رو این بازی از معدود عناوین سری محسوب میشود که در جایی به جز هایرول جریان دارند. پرنسس این سرزمین شخصی به نام استیلا (Styla) است. مردم این سرزمین به شدت درگیر مد و لباس و… هستند تا این که جادوگری که از آن با نام بانو (The Lady) یاد میشود، استیلا را نفرین کرده و لباسهای او را به شکل زشتی در میآورد. تاف پادشاه این سرزمین (King Tuff) که پدر استیلا است از این موضوع بسیار ناراحت شده و به دنبال قهرمانی میگردد که بتواند این مشکل را برطرف کند. بسیاری اعلام آمادگی میکنند ولی پادشاه مطمئن است این قهرمان باید کسی باشد که طبق پیشگوییها، سه قهرمان بزرگ را با هم متحد میکند. معلوم میشود که این فرد کسی جز لینک نیست. او به همراه دو تن عازم سفری برای نجات این سرزمین میشوند و بقیه وقایع داستان اتفاق میافتند.
گیم پلی بازی تمرکز زیادی بر حالت چندنفره دارد. تمرکز اصلی بازی روی انجام آن به صورت سهنفره است که بدین ترتیب سه بازیباز با همکاری هم از پس معماهای بازی برآیند. مهمترین مکانیک جدید بازی امکان این است که سه نفر روی سر هم قرار گرفته و یک ستون را بسازند و از این طریق معماهای بازی را حل کنند. بازیبازها از طریق یکسری آیکون روی صفحه میتوانند درخواستهای خود را به همدیگر اعلام کنند و همچنین بازی بخش چندنفره رقابتی نیز دارد. با این حال عمده ایرادات وارد به این بخش در سه موضوع خلاصه میشود؛ اول این که محیطهای بازی تنوع نسخ قبلی سری را ندارند و تکراری میشوند، دوم بخش تکنفره عنوان است که علیرغم حضور اصلاً بخش جذابی نیست و سوم نبود امکان انجام بازی به صورت دونفره است، بازی یا باید به صورت یک یا سهنفره انجام شود. نبود امکان انجام بازی به صورت دونفره مشکل اساسی است که باعث سختی انجام بازی به صورت چندنفره میشود؛ یعنی شما یا باید بخش تکنفره بازی که کیفیت خیلی خوبی ندارد تحمل کنید و یا به دنبال دو نفر باشید که با آنها همراه شوند و با یک نفر اضافه نمیتوانید بازی را انجام دهید. ایراد دیگری نیز در مورد بازی وجود دارد که البته به اندازه این سه مورد مهم نیست و آن هم داستان بسیار سطحیتر این عنوان نسبت به نسخههای قبلی است.
به هر حال نسخه Tri Force Heroes هر چند فروش بدی نداشت ولی اصلاً در حد و اندازه عناوین قبلی سری نبود. سازندگان خیلی نوآوریهای جدید را در این نسخه نسبت به عناوین قبلی سری پیدا نکرده بودند و به علاوه داستان سطحی این عنوان و همچنین کیفیت پایین حالت تکنفره و نبود امکان انجام بازی به صورت دونفره، از جمله مشکلاتی بودند که جلوی تبدیل این بازی به یک عنوان عالی را گرفتند. سطح Tri Force Heroes را در مقایسه با عناوین دیگر سری و در بهترین حالت تنها میتوان خوب ارزیابی کرد و نه بیشتر.
The Legend of Zelda: Breath of the Wild سال ۲۰۱۷
سازنده: Nintendo EPD | ناشر: Nintendo | پلتفرم: WiiU و NX
The Legend of Zelda: Breath of the Wild نوزدهمین نسخه سری The Legend of Zelda و یکی از مورد انتظارترین بازیهای سال ۲۰۱۷ میلادی است. بعد از گذشت ۶ سال از عرضه Skyward Sword نینتندو تصمیم دارد بالاخره سال آینده عنوان بزرگ بعدی سری را عرضه کند. در این چند سال هر چند دو نسخه دیگر از این سری عرضه شدند ولی هر دو عناوین بزرگ سری محسوب نمیشدند و مورد انتظارترین عنوان این سری، همین عنوان است که در زمان معرفی WiiU نمایش خیلی کوتاهی داشت و بالاخره در سال ۲۰۱۴ رسماً از آن رونمایی شد. البته در این میان باید به این نکته نیز اشاره کنیم که زمانی قرار بود این بازی انحصاراً زلدای WiiU باشد ولی حال میبینیم که این بازی برای NX نیز منتشر خواهد شد و طبیعتاً به دلیل ظرفیت بالاتر سختافزاری NX بازی کیفیت به مراتب بهتری نیز روی آن خواهد داشت. همین موضوع به خودی خود نشان دهنده اشتباهات نینتندو در عرضه WiiU است که برخلاف سایر کنسولهای خانگی مهم این شرکت، هیچ زلدای انحصاری برای آن عرضه نشده و با وجود عرضه کنسول NX، احتمالاً نخواهد شد.
در مورد داستان این نسخه اطلاعات خیلی زیادی در دسترس نیست. فقط میدانیم که لینک بعد از خواب عمیق صدساله، بیدار میشود و میبینید موجودی به نام Calamity Ganon سر و کلهاش پیدا شده و ویرانی را برای سرزمین هایرول آورده است. حال این وظیفه اوست که این مشکل را برطرف کند.
از نظر فنی بازی بسیار بهتر از سایر نسخههای این سری است. محیط بازی ۱۲ برابر محیط عظیم و وسیع Twilight Princess است و از نظر گرافیکی نیز با توجه به تریلرهای بازی با عنوانی فوقالعاده در این سری طرف هستیم که طرفداران همیشه آرزویش را داشتند. این بزرگی بازی از نظر فنی باعث بهبود بسیار زیادی گیم پلی آن شده است و حال با یک عنوان کاملاً Open World و پر از مکانیکهای متنوع طرف هستیم. بازی پر از سلاحها و آیتمهای مختلف است و از اجزای موجود در محیط نیز میتوان نهایت استفاده را برد. مثلاً از شاخههای درختان میتوان برای روشن کردن آتش استفاده کرد و از طرفی امکان پخت غذا هم روی آتش وجود دارد. لینک تکنولوژی خاصی به نام Sheikah Slate نیز در اختیار دارد که یک نقشه در اختیار او قرار میدهد و امکان بررسی وضعیت دشمنان را برای او فراهم میکند. از طریق پیدا کردن آیتمهایی در طول بازی این تکنولوژی ارتقا پیدا کرده و لینک قدرتهای مختلفی نظیر ساخت بمب، استفاده از مغناطیس و همچنین کند کردن زمان را در اختیار او قرار میدهد. بازی از Amiibo ها هم پشتیبانی خواهد کرد و Amiibo ی Wolf Link در بازی Twilight Princess HD قابل استفاده در این نسخه است. با استفاده از این Amiibo، شخصیت Wolf Link وارد بازی شده و به کمک لینک میآید و در عین حال سلامتی او به اندازه مقدار قلبهای سلامتی است که در بخش Cave of Shadows بازی Twilight Princess HD به دست آمده است.
یکی دیگر از تغییرات مهم این نسخه، وجود صداگذاری شخصیتها در آن است. تا به حال در هیچ یک از نسخههای سری صداگذاری خاصی برای شخصیتها انجام نشده بود و دیالوگها به صورت متنی به نمایش در میآمدند ولی بالاخره در این نسخه نینتندو حاضر شده تا برای شخصیتها صداگذاری نیز انجام بدهد. البته باید توجه کنید که لینک همچنان هیچ حرفی نخواهد زد و صداگذاری نخواهد داشت ولی بقیه شخصیتها دارای صوت و صدا خواهند بود.
به هر حال و با همه اینها، Breath of the Wild یکی از مورد انتظارترین بازیهای سال ۲۰۱۷ محسوب میشود. نینتندو در طول این مدت همواره در نسخ بزرگ سری The Legend of Zelda عنوانی بسیار باکیفیت را تحویل مخاطبان داده است که توانسته با استقبال فوقالعاده بالای منتقدان و بازیبازها رو به رو شود. حال بدون شک تصور دنیای بزرگ و غنی این سری با گرافیک و تکنولوژیهای فنی کنونی، سطح انتظارات را از این عنوان فوقالعاده بالا میبرد. امیدواریم نینتندو بتواند مانند همیشه کار خود را خوب انجام دهد و سال آینده، شاهد عرضه یکی از بهترین بازیهای فرنچایز افسانه زلدا باشیم.
نتیجهگیری:
بیتردید سری The Legend of Zelda یکی از بزرگترین فرنچایز های کل صنعت بازی است. این سری قدمتی بسیار طولانی دارد و در طول این همه سال و با عرضه ۱۸ نسخه از این سری، شاهد این هستیم که به جز یکی دو نسخه اندک، سطح کیفی این بازی همواره بسیار بالا بوده است و از نظر فروش نیز این عنوان از جمله بازیهای بسیار موفق نینتندو محسوب میشود. ضمن این که نباید فراموش کنیم بعد از گذشت ۱۸ سال از عرضه The Legend of Zelda: Ocarina of Time این عنوان همچنان از نظر میانگین نمرات در سایت متاکریتیک بهترین عنوان تاریخ بازیهای ویدیویی محسوب میشود. همین موضوع به خوبی سطح و جایگاه این سری را در صنعت بازیهای ویدیویی نشان میدهد. امیدواریم که سال آینده نیز نینتندو بتواند انتظارات را با عنوان Breath of the Wild برآورده کرده و باری دیگر عنوانی فوقالعاده از این سری را عرضه کند.
پر بحثترینها
- بازی Intergalactic ناتی داگ را زود قضاوت نکنید
- گزارش: بازی بعدی God of War با محوریت اساطیر مصر در دست ساخت قرار دارد [بهروزرسانی شد]
- رسمی: Forza Horizon 5 بهار امسال برای PS5 عرضه خواهد شد
- کارگردان Ori: پلی استیشن بهزودی استراتژی چندپلتفرمی ایکس باکس را دنبال خواهد کرد
- فیل اسپنسر: بازیهای بیشتری از Xbox برای پلتفرمهای دیگر عرضه خواهند شد
- شایعه: لیان کندی شخصیت اصلی Resident Evil 9 خواهد بود
نظرات
بابت مقاله ممنون اقای اقابابایی.لطفا یک مقاله هم درباره تاریخچه سری بازی های call of duty وmedal of honor هم بزارید عالی میشه. :-)) :-)) :yes:
اقا نویسنده اقیی نامجو هستش نه اقای بابابی. :laugh: :laugh: 😀 😀
نویسنده امیر محمد نامجو هستن نه آقای بابایی….
امیر مهدی نامجو 😀
.
مرسی بابت مقاله.
شرمنده 😀 😀
اقای نامجو ممنون بابت مقاله واقعا بازی خطره انگیزی هستش :yes: :yes: :heh: :heh:
بهترین فرانچایز قرن.
بهترین فرانچایز قرن از نظر شما البته
خیلی مقاله ی خوبی بود آقای نامجو
بلکه این مقاله ها بهتر شه تا بعضی از کاربران این سایت به عنوان تکه آشغال به نینتندو و بازیاش نگاه نکنن
خیلی علاقه دارم این سری را تجربه کنم 😥 😥 😥 😥 اما …
تشکر اقای نامجو مقاله عالی بود دست شما درد نکنه :yes:
خیلی دوست دارم این سری رو تجربه کنم ولی هنوز نتونستم :yes:
در کشور ما از نسل ۵ به بعد طرفدارای نینتندو خیلی محدود شدن میشه گفت زیر ۱۰ درصد هستن یا کمتر :smug:
خیلی عالی بود
امیدوارم شاهد مقاله های بیشتر در مورد بازیهای نینتندو باشیم