افسانههایی به یاد ماندنی | ۲۰ بازی داستانی برتر در بازیهای ویدئویی- قسمت اول

داستان را به جرات میتوان یکی از جذابترین بخشهای یک بازی دانست. بخشی که به بازیباز انگیزه ادامه بازی و یا تکرار آن را میدهد. اگر این بخش خوب کار شود، قطعاً عنوانی در خور توجه نتیجهاش خواهد بود. عناوین زیادی با داستانهای به یاد ماندنی و جذاب در صنعت بازیسازی وجود دارند. عناوینی که با داستانها و شخصیتهایشان زندگی کرده و آنان را سالها در یاد خود داریم. داستانهایی که ساده، پیچیده، احساسی و فلسفی هستند، هر کدام به نوبه خود توسط سازندگانی که میشود آنان را نابغه نامید ساخته و منتشر شدهاند. هر داستان، زیبایی خاص خود را داراست و تکرار آن نیز بر زیبایی و درک بیشتر بازیباز از آن میافزاید. عناوین زیادی سعی در به تصویر کشیدن داستانی زیبا و به یاد ماندنی داشتهاند و تعداد زیادی در این امر موفق بودهاند. البته منظور ما داستانهای اقتباسی نیست؛ منظور داستانهایی است که تماماً توسط ذهن نویسنده و سازنده نابغهشان خلق شدهاند. در این صنعت، سازندگان زیادی نیز وجود دارند که هر کدام با ارائه فرنچایز و یا عنوانی زیبا، داستانی را ارائه دادهاند که فراموش ناپذیر است و تا مدتهای فراوان در ذهن بازیباز باقی میماند. از این سازندهها میتوان به دیوید کیج (David Cage)، هیدئو کوجیما (Hideo Kojima) و کن لوین (Ken Levin) اشاره کرد. سازندگان نابغهای که با ارائه عناوینی با داستانهای فلسفی، احساسی و عمیق، شخصیتها و ماجراهایی را دل بازیبازان حک کردهاند که فراموش کردن آنها محال است. در این مقاله، به بررسی ۲۰ عنوان برتر داستانی میپردازیم. عناوینی که شاید شما نیز آنان را تجربه کرده و بر سر صحنههای آنان اشک ریخته، شاد شده و پند گرفتهاید.
توجه: انتخابها توسط گیمفا صورت گرفته است. سعی شده از هر شرکت یک بازی در لیست حضور داشته باشد. معیار انتخاب، داستان بازی است و بخشهایی همانند روایت داستان و …، مورد نظر نیستند. لیست به ترتیب عناوین است و سعی شده بازیهایی مطرح در زمینه داستانی انتخاب شوند.
۲۰- Batman Arkham Series

سری بتمن آرکام، سری که توانست بهترین بتمن را در بازیهای ویدئویی به تصویر بکشد. این سری، به غیر از به تصویر کشیدن کامل بتمن، در داستان سرایی نیز بسیار عالی عمل کرده است.
بتمن، یکی از مطرحترین ابر قهرمانان دنیای کمیک DC است. فردی که با پوشیدن یک ماسک، به سراغ تبهکاران و قاتلین میرود و آنان را به شیوه خود مجازات میکند. زمانی که استدیو راکستدی (Rocksteady) اولین نسخه از این سری را تحت عنوان Arkham Asylum منتشر کرد، پتانسیل بالای آن و انعطافی که سازنده در طراحی بازی به خرج داده بود،افراد زیادی را به سمتش کشاند. بتمن در تمام زمینهها به خوبی عمل کرده بود و در آن، ایراداتی بسیار اندک به چشم میخورد. روایت داستانی، ساخته سازنده بود و از کمیکها یا ماجراهای بتمن اقتباس نشده بود؛ داستانی کاملاً اصیل که ساخته ذهن نویسنده بازی است. بهترین داستان این سری را، میتوان متعلق به دومین نسخه آن، یعنی Arkham City دانست. نسخه دوم سری که بعد از عرضه، با موفقیتی چشمگیر روبهرو شد. داستان، ادامه نسخه قبلی بود ولی بسیار بهتر و تا حدودی پیچیدهتر از آن شده بود. داستان از این قرار بود که بروس وین، در مورد آرکام (منطقهای که جنایتکاران در آن رها شدهاند تا به دور از شهر به قتل و کشتار یکدیگر بپردازند.) در یک کنفرانس خبری صحبتها و نظراتی را ارائه میدهد که ناگهان افرادی مسلح او را دستگیر کرده و به شهر آرکام میبرند. شهر آرکام تحت کنترل و سرپرستی دکتر هیوگو استرنج (Hugo Strange) است. او میداند که بروس وین همان بتمن است و به او در مورد نقشه خودش برای نابودی تمام خلافکاران و افرادی که که در شهر آرکام وجود دارند، اطلاع میدهد و آن را پروتوکول ۱۰ مینامد. مشخص نیست که این کار چیست و به چه صورت انجام میگیرد. سپس وی بروس وین را در میان خلافکاران رها کرده و به او میگوید قبل از پایان شمارش معکوس برای پروتوکول ۱۰، پیدا کند که آن چیست و چگونه روی میدهد. در این بین، به غیر از داستان اصلی، داستانها و ماجراهای فرعی بسیار زیادی برای بتمن پیش میآید و او با افراد زیادی ملاقات میکند. خوشبختانه در این سری شخصیت پردازی به زیبایی کار شده و به جز یک نسخه فرعی تحت عنوان Arkham Origins که به بررسی و توضیح رخدادهای قبل از Arkham Asylum میپردازد؛ همه نسخهها در زمینه شخصیت پردازی عالی عمل کردهاند و شخصیت جنایتکاران، بتمن، بروس وین و متحدان وی، بسیار عالی و پر جزئیات است که کمتر مشکلی را در آن میتوان یافت. سورپرایزهای داستانی نیز به خوبی در تمام نسخهها عمل کردهاند و با فهمیدن آنان، معماهایی در ذهن شما حل میشود. داستان این سری، یکی از انگیزههای اصلی بازیباز برای ادامه و یا تجربه دوباره است. سری بتمن، با داستان زیبایی که دارند، در رتبه بیستم لیست جای میگیرند.
۱۹- Dishonored

داستان تاریک انتقام، در میان شهری پر از آشفتگی و هرج و مرج. مردی که با پنهان شدن پشت یک ماسک، به کابوس شبهای خائنین بدل گشته است.
انتقام، ایدهای در تکراری در بسیاری از صنعتها است. فردی که برای آن تلاش میکند و از زندگی خود گذشته است، چیز جدیدی نیست و میتوان آن را ایدهای کلیشهای نامید. این انتظاری بود که پیش از عرضه Dishonored از آن میرفت ولی این عنوان، فراتر از انتظارات و تصورات عمل کرد. این عنوان به غیر از انتقام، چهره شهری را به ما نشان میداد که فساد و آشوب، آن را به ویرانه تبدیل کرده و به تابوتی برای ساکنینش بدل گشته بود ولی در این میان، افرادی برای دستیابی به قدرت، دست به هر کاری میزدند. شخصیت اصلی، کورو آتانو (Corvo Attano)، محافظ شخصی ملکه و شخصیت اصلی عنوان Dishonored است. وی پس از بازگشت از سفری دور، شاهد ماجرایی نچندان خوشآیند و شکننده خواهد بود؛ ماجرایی که به زندگی وی به عنوان یک قاتل پایان میدهد و آن را به زندگی مردی که چیزی برای از دست دادن ندارد، تبدیل کرده است. ظرافت داستانی Dishonored، به تصویر کشیدن شخصیتهایی کامل و انتقامی بینقص، از ویژگیهایی بود آن را به عنوانی بسیار موفق و حائز اهمیت تبدیل کرد. البته Dishonored، به غیر از داستانی زیبا، یک شخصیت پردازی ناب نیز دارد. شخصیتها به خوبی کار شدهاند و بازیباز از هر کدام شناختی کامل به دست میآورد. حتی ممکن است از مرگ برخی از آنها غمگین نیز بشود. پیچشهای داستانی نیز مناسب است و در هر لحظه، باید انتظار هر چیزی را داشت. البته یکی از جالبترین بخشها، نامهها و نوشتههای مردگان است. زمانی که در خانهها یا در مجرای فاضلاب به گردش میپردازید، حتماً با اجساد بسیاری روبرو میشوید؛ برخی از آنها نامههایی نیز در همراه خود دارند که با خواندن آن اطلاعاتی در مورد وضعیت آنان قبل از مرگ به دست میآورید. گروهها و فرقههای متفاوت در داستان، هر کدام کار خاصی را انجام میدهند و وظیفهای دارند. البته شما از ابتدای بازی با گروه قاتلین مخالف هستید و آنان با مشاهده شما فوراً حمله میکنند. داستان بر روی انتقام تمرکز زیادی ندارد و تنها بخشی از آن شامل انتقام است که این را میتوان یکی از دلایل موفقیت آن و تکراری نبودنش نامید. داستان بیشتر بر روی شناخت شخصیتها، جو بازی و درک اعمالیست که برخی افراد انجام دادهاند. درست است در بازی شما در نقش کورو هستید، ولی احساسات و اعمال شخصیتهای منفی را نیز درک کرده و گاهی خود را جای آنان میگذارید! سورپرایزهای داستانی نیز عالی هستند و در بیشتر مراحل، سورپرایزهایی برای شما در نظر گرفته شده است. خوشبختانه Dishonored، با آنکه کسی انتظار زیادی از داستانش نداشت، نشان داد که میتوان با تکیه بر دیگر اجزاهای یک داستان، آن را به یکی از برترینها تبدیل کرد. عنوان Dishonored، با داستانی زیبا و شخصیت پردازی عالی، در رتبه ۱۹ این لیست جای میگیرد.
۱۸- Prince Of Persia Series

افسانه شاهزاده سرزمین پارس. افسانهای درگیر کننده و بسیار جذاب، داستانی پیچیده و عالی. تلاش برای نجات دنیا از تاریکی و شیاطین، آن هم به سبک ایرانی، داستانی بسیار متفاوت و جذاب را شکل داده است.
سری Prince Of Persia را قطعاً میتوان یکی از برترین عناوین ساخته شده توسط شرکت فرانسوی یوبیسافت (Ubisoft) دانست. سری که ما را در نقش شاهزاده ایرانی که اسمش مشخص نیست و تنها با لقب Prince (به معنای شاهزاده) صدا زده میشود، قرار میدهد. داستان هر نسخه با دیگری فرق دارد و حتی ممکن است شاهزادههایی که کنترلشان را در دست میگیریم نیز متفاوت باشند ولی داستان و پیش زمینه همه آنها، مبارزه با شیاطین است. در بیشتر نسخهها مبارزه با شیاطین شنی که در مقبرههای کهن سرزمین پارس دفن شدهاند و ناخواسته آزاد میشوند مبارزه کرد. البته همه آنها شیاطین شنی نیستند و این تنها به نسخه اول و پنجم خلاصه میشود. در نسخههای دیگر با دشمنان متفاوتی روبرو خواهید شد که انسانها نیز در میان آنان هستند. برترین داستان در سری را میتوان داستان نسخه چهارم که تحت عنوان Prince Of Persia عرضه شده و هیچگونه اسم دیگری ندارد نامید. این نسخه با دیگر نسخهها تفاوتهایی داشت که مهمترین آن، شخصیت اصلی آن بود. درست است که مانند نسخههای پیشین او نیز Prince خطاب میشد ولی شاهزاده نبود. مهارتهای فراوانی چه در مبارزه و چه در تصمیمگیری داشت ولی حتی مشخص نبود که چه کسی است و چرا به چنین مکانی آمده. داستان این نسخه، پیچیدهتر از بقیه و ترکیبی کامل از داستانی احساسی، حماسی و تا حدودی فانتزی بود. شخصیت پردازیها نیز خوب شکل گرفته بودند و مشکلی در آن دیده نمیشد. گرچه برترین نقطه قوت داستان نسخه چهارم، مربوط به سورپرایزهای داستانی بود. سورپرایزهایی بسیار عجیب که بازیباز با فهمیدن آنان، به کل تعجب میکند. البته داستان دیگر نسخهها نیز بسیار عالی است ولی نسخه چهارم، به دلیل سورپرایزها و تا حدودی پیچیدگی داستان، از دیگر نسخهها بهتر است. داستان این سری به افسانهها و قصههای سرزمین پارس نیز ربطهایی دارد و اینها، باعث زیباتر شدن آن، به خصوص برای ایرانیان، است. سری Prince Of Persia، با داستان زیبا و اقتباسیاش از سرزمین پارس و افسانههای کهن آن، در رتبه ۱۸ لیست جای میگیرد.
۱۷- Silent Hill Series

به سایلنت هیل خوش آمدید! جایی که وحشت را با اعماق وجودتان حس خواهید کرد. جایی که با برداشتن هر قدم، حس سردی گریبانتان را میگیرد و سرما و خوف را در دلتان فرو میکند.
سری Silent Hill، یکی از برترین سریها در سبک وحشت است. عناوین این سبک به خصوص در این نسل، بسیار کم شدهاند و عناوینی که موجودند کیفیت لازم را ندارند. سری Silent Hill، با انتشار اولین نسخه به همگان ثابت کرد که توانایی خلق وحشتی بینظیر و داستانی عاطفی را دارد. داستانی عاطفی که با وحشت، نگرانی و ناامیدی پر شده و کابوسوار است. داستان همه نسخهها متفاوت است ولی ربطهایی به هم دارد و گاه برخی شخصیتهای آشنا دیده میشوند ولی همه آنها به یک مکان ختم شده و در آن جریان دارند؛ سایلنت هیل (به معنای تپه خاموش). مکانی خوفآور که از بدو ورود به آن و مشاهده تابلوی خوشآمد، لرز را در اندام بازیباز میاندازد و حتی به زور توان ادامه آن را پیدا خواهید کرد! البته نگران نباشید داستان بسیار زیبای آن که در بیشتر نسخهها عاطفی و تا حدودی مرموز است، شما را ترغیب به ادامه بازی خواهد کرد. بهترین داستان سری را میتوان متعلق به نسخه ۲ دانست. نسخهای که هم از نظر گرافیکی و هم از نظر داستانی نسبت به اولین نسخه پیشرفت فراوانی داشت. داستان درباره فردی به نام جیمز است که ۲ سال پیش همسرش را از دست داده است. روزی در کمال تعجب او نامهای از همسرش دریافت میکند که با پیگیری آن متوجه میشود همسرش در سایلنت هیل است و برای یافتن وی راهی آنجا میشود. البته داستان به همین خلاصه نمیشود و پیچشهای فراوانی دارد که با پیشرفت در آن، متوجه خواهید شد. داستان این نسخه بسیار عمیقتر از نسخه یک است و شخصیتپردازیها نیز بهتر صورت گرفتهاند. البته این سری به صورت کلی از شخصیت پردازی خوبی برخوردار است ولی نسخه دوم از دیگر نسخهها به خصوص نسخههای آخر بهتر است. متاسفانه نسخههای آخر تا حدودی از ریشه سری دور شدهاند و جذابیت گذشته را ندارند. این سری را قطعاً میتوان یکی از برترین عناوین سبک وحشت دانست که با ارائه داستانی عاطفی و ترکیب آن با وحشت، شخصیتهایی به یادماندنی و …، تجربهای عالی را برای بازیبازان رقم میزند. البته بزرگترین نقطه قوت داستان سری را میتوان منطقه سایلنت هیل دانست. روایت داستان در این منطقه، برخوردها و اتفاقاتی که همگی در آنجا روی میدهند، باعث زیبایی داستان و خوفناکتر شدن آن گشته است. سری سایلنت هیل، در رتبه ۱۷ این مقاله جای میگیرد.
۱۶-Mass Effect Series

Mass Effect سری است که با معرفی شخصیتهایی فراموش نشدنی و داستانی جذاب، توانست به یکی از موفقترین عناوین نقشآفرینی بدل شود.
نجات زمین، تلاش برای نجات همنوعان و مبارزه با ماشینهایی بیروح و به سردی فلز؛ کلماتی هستند که پس از تجربه سری Mass Effect در ذهن بازیباز نقش میبندند. این سری، از سبک نقشآفرینی پیروی کرده و ما را در نقش فرمانده شپرد، یک جنگجوی زمینی قرار میدهد. فردی قدرتمند و با تجربه که همه به او احترام میگذارند. داستان این سری را میتوان به عنوان یکی از برترین داستانهای سبک نقشآفرینی دانست. داستان به مرور شکل گرفته و در نسخه سوم به اوج میرسد. بیگانگان فضایی، انسانهایی که برای طمع خود دست به قتل و غارت میزنند و …، از دشمنان موجود در بازی هستند. به مرور زمان، شما با بزرگترین تهدید کهکشانی مواجه خواهید شد. گونهای از موجودات فضایی به نام Ripper که کارشان پاکسازی کهکشان است و به هر تمدنی که برسند، با تمام قوا به آن حمله کرده و نابودش میکنند. شپرد شاهد قتلعامهای آنان است ولی کسی باور نمیکند که چنین موجوداتی وجود داشته باشند. آنها بر خلاف تمام گونههای فضایی عمل میکنند. هوش خاصی ندارند و تنها از هدفشان مانند کامپیوتری که برای کاری برنامه ریزی شده باشد، پیروی میکنند. داستان پیچیدگیها و جذابیت زیادی دارد. در طول داستان با دشمنان فراوانی مواجه میشوید که یا سعی میکنند از وضعیت موجود سودی ببرند و یا موجوداتی هستند که با قومی دیگر مشکل داشته و سعی میکنند هرجور شده آنان را بکشند. زیبایی این سری، به خصوص داستان را میتوان مدیون شخصیتهایش بود. شخصیتهایی که بیشتر آنها انسان نیز نیستند ولی بازیباز به خوبی درکشان میکند و مشکلی در این باره ندارد. حتی دشمنان نیز شخصیتپردازی منحصربهفرد و به عالی دارند که ممکن است از بعضی از آنها متنفر شوید و از عده دیگری از آنها خوشتان بیاید. شخصیتها چه انسان و چه غیر انسان، حتی یک هوش مصنوعی مانند EDI (هوش مصنوعی سفینه فرمانده شپرد.)، بسیار شخصیتپردازی کاملی دارند و بازی بدون آنان هرگز نمیتوانست داستانی در این حد را ارائه کند. برترین داستان سری را میتوان متعلق به نسخه دوم دانست. شخصیتهای فراوانی که با آنها آشنا میشوید و انتخابات جدید شپرد، همگی در این نسخه جذابتر، پیشرفتهتر و بهتر از نسخه اول میشوند. داستان نیز زیاد به اوج خود نرسیده است و در حد میانه قراره دارد پس وقت کافی برای روایت ماجراهای متفاوت موجود است. انتخابها بر داستان بازی، خصوصاً رفتار دیگر شخصیتها تاثیر دارد و اگر انتخاباتتان درست نباشد، ممکن است فردی را رنجانده و یا باعث شوید او از شما متنفر شود! در کل این سری، شخصیتهای به یادماندنی فراوانی دارد که بازیباز با هر کدام خاطرات فراوانی دارد. سری Mass Effect، با داستانی جذاب و شخصیتهایی بهیادماندنی، در رتبه ۱۶ این لیست جای میگیرد.
۱۵- Spec Ops: The Line

جهنم شنی دوبی، جهنمی سوزان و فراتر از آنچه تا به حال تصور کردهاید. جهنمی که سراسر آن درد و رنج است و افرادی که برای نجات آن میآیند، چیزی از درد و رنج کم نکرده و به آن اضافه نیز میکنند.
Spec Ops: The Line یکی از عناوین عرضه شده در سال ۲۰۱۲ بود. عنوانی که مانند تمام شوترها، معمولی به نظر میرسید و چیز خاصی برای گفتن نداشت. ولی تمام اینها به نظر میرسید! این عنوان تصمیم داشت بیشتر داستان منحصر به فردی را ارائه کند، تا یک شوتر فوقالعاده و رنگارنگ باشد. داستانی که واقعاً پس از پایان آن، کلمهای در وصفش پیدا نمیکنید! داستان درباره کاپیتان واکر (Captain Walker) است؛ روزی پیامی از دوست قدیمی وی که در دوبی بود میرسد که نشان از مشکلات، درگیریها و البته طوفان شن دارد. ولی سعی کرده بود گروهی از مردم را در جایی جمع کرده و از آنان در برابر طوفانهای شن محافظت کند ولی پیام به دلایلی نامشخص قطع شده بود. سرانجام کاپیتان واکر و تیمش برای بررسی وضعیت و خارج کردن افرادی که جان کانرد (John Connard) دوست قدیمیاش نجات داده است، وارد دوبی میشوند. آنها بدو ورود متوجه اتفاقات و هرج مرج موجود در آنجا شده و فوراً به آنان حمله میشود. بازی این گونه ادامه دارد و از ابتدا سوالات بسیاری را در ذهن بازیباز به وجود میآورد. پس از پیشروی جواب سوالات خود را خواهید یافت ولی آیا آنها جواب حقیقی هستند؟ با پیشروی در بازی حقیقت و دروغ را نمیتوانید از هم تشخیص دهید! زیرا هر واقعه به نحوی جوابی را رد میکند و جواب دیگری به سوال میدهد. داستان، حالتی روانشناختی دارد و ذهن بازیباز را تا انتها به بازی میگیرد. در انتها نیز متوجه خواهید شد که واقعیت کدام و دروغ کدام است. البته حتی آن زمان نیز به طور قطعی نمیتوان گفت رخدادها درست بودهاند. شخصیت پردازی نیز خوب عمل کرده است و شخصیت پردازی واکر و تیمش در حد عالی و مناسب قرار دارد. البته شخصیتپردازی واکر از بقیه بسیار عمیقتر است و گاهی او تصمیماتی میگیرد که اصلاً با شخصیتش و درکی که از وی دارید، همخوانی ندارد. در واقع هیچوقت نمیتوانید به دلیل حالت روانشناختی داستان درک کاملی از وی پیدا کنید و بازی نیز این اجازه را به شما نمیدهد ولی برخی کارهایش را میشود قضاوت کرده و درست یا غلط خواند. داستان این عنوان هیچگاه قابل به طور کامل قابل پیشبینی نیست و ممکن است چیزی که شما پیشبینی میکنید با چیزی که روی میدهد بسیار متفاوت باشد. گرچه بعضی صحنهها به خوبی قابل پیشبینی هستند ولی بازی به صورت کلی غیرقابل پیشبینی است و این به شما انگیزه زیادی برای ادامه آن میدهد. در پایان باید گفت که این عنوان نمونه بارز یک شوتر است که بیشتر از آن که شوتر باشد، یک داستان عالی است و چیزی که سعی در ارائه آن دارد، داستان است. عنوان Spec Ops: The Line در رتبه ۱۵ این مقاله جای میگیرد.
۱۴- Red Dead Series

داستان غرب وحشی. داستانی عاطفی که به المانهای وسترن آمیخته شده است. داستانی که تصویری کامل را از غرب وحشی و رنجهای آن، بیان میکند.
غرب وحشی، موضوعی که در صعنت بازیسازی به آن کمتر پرداخته شده و زیاد موردتوجه نیست. عناوینی که در راستای این موضوعاند، تعدادی انگشت شمار و کم هستند. گرچه بیشتر آنها بسیار عناوین زیبایی هستند و به خوبی ساخته شدهاند. قطعاً لقب برترین عنوان وسترن در بازیهای ویدئویی، متعلق به سری Red Dead است. سری که توسط سازنده ماهر و چیرهدست صنعت، یعنی راکاستار (Rockstar) ساخته شده است. این سری به غیر از آنکه برترین اقتباس از غرب وحشی است، داستانی بسیار زیبا و حائر اهمیت دارد. داستان این سری حالتی عاطفی دارد که با خشونت، جنگها و حوادثی که در غرب وحشی معمول است ترکیب شده و بسیار زیبا و متفاوت گشته است. قطعاً برترین نسخه این سری، نسخه آخر آن یعنی Redemption است. داستان در این نسخه به اوج عاطفی بودن و گیرایی خود میرسد و بازیباز را تا انتها با خود همراه میکند. داستان درباره جان مارستون (John Marston) است. فردی که در گذشته عضو یک باند جنایتکار بوده و کارهایی کثیف انجام داده است. اما الان او بازنشست شده و به دنبال تامین زندگی امن برای خانوادهاش است. دوست قدیمی او، درخواست میکند که با یکدیگر همکاری کرده و بقیه اعضای باند را به قتل برسانند. او با وعدههایی مانند پول جان را راضی به انجام کار میکند. در این راه شما با مشکلات فراوانی روبرو میشوید و باید از هر کدام به نحوی عبور کنید. داستان البته به همین سادگی نیست و پیچشهای فراوان و پایانی که به زندگی جان مارستون داده میشود، آن را تا حدودی پیچیده، و صد البته زیباتر از توضیح کوتاه آن میکند. پیچشهای مناسب داستانی و سورپرایزهایی کاملاً غیرمنتظره، داستان بازی را دچار تحولات فراوانی میکنند که آن بر روی زیباییاش نیز تاثیر گذاشته و آن را بهتر و کاملتر میکند؛ یعنی با مرور و پیشرفت شما در بازی، داستان مانند تکههای پازل گردهم میآیند. شخصیت پردازی به خوبی صورت گرفته و شخصیت پردازی جان، یکی از بهترینها است. برخی دیالوگهای وی بسیار زیبا و تاثیر گذاراند و کاملاً نشانگر شخصیت عمیقش هستند. جان فردی است که از غارت و قتل خسته شده و از روی مجبوری و تا حدودی رستگاری به آن روی آورده است. این به لطف شخصیتپردازی عالی، در بازی پیداست و کاملاً به چشم میآید. از طرفی دیگر نسخه اول کاملاً با Redemption فرق دارد. شخصیت اصلی آن رد هارلو (Red Harlow) است. داستان درباره پدر شخصیت اصلی نیت هارلو (Nate Harlow) است که با همکارش گنجی بزرگ را در کوهستان Bear پیدا میکنند. آن دو به خاطر پیدا کردن گنج، دستور ساخت دو اسلحه Revolver را میدهند و هر کدام یکی را برمیدارند. چندی بعد همکار نیت، گریف (Griff) توسط ارتش مکزیک دستگیر شده و دستور اعدامش صادر میشود. او به رئیس ارتش، ژنرال دیگو (General Diego) پیشنهاد میدهد در ازای بخشیدن و آزاد کردن وی نیمی از گنج موجود در کوهستان Bear را به او بدهد. دیگو رد میکند ولی بعدها فرد مورد اعتماد و دست راستش کلنل دارن (Colonel Daren) را برای کشتن نیت و تصاحب کامل گنج میفرستد. او نیت و همسرش را میکشد و دستش را توسط پسر نیت از دست میدهد. او همان شخصیت اصلی بازی یعنی رد هارلو است. او سالها بعد به یک جایزه بگیر تبدیل میشود و به سراغ کشتن باندها و خلافکاران معروف میرود. داستان این نسخه نیز به همین سادگی نیست و در انتها به انتقام ختم میشود. انتقام رد از گریفین به دلیل فروختن پدر و مادرش به ژنرال دیگو. این نسخه نیز یک وسترن عالی با چاشنی انتقام است که بسیار ماهرانه طراحی گشته و شروعی عالی برای سری افسانهای قلمداد میشود. شخصیتپردازی این نسخه نیز خوب است و بازیباز به خوبی با شخصیت اصلی ارتباط برقرار میکند. پیچیدگی داستان زیاد نیست و تنها به همین انتقام ختم میشود ولی آن نیز به خوبی شکل گرفته و برای بازیباز لذت بخش خواهد بود. داستان این سری با توجه به وسترن بودن آنان، بسیار عالی است و هر کدام بخشی از روایاتی که میتوان در یک وسترن شکل داد را برگزیده و آن را دنبال کردهاند. سری Red Ded، در رتبه ۱۵ لیست جای میگیرد.
۱۳- Fahrenheit: Indigo Prophecy
Fahrenheit، اولین عنوانی است که توسط استاد دیوید کیج ساخته شده است. عنوانی که با تغییر مرزهای داستان سرایی، ثابت کرد که داستان، قطعاً برترین بخش یک بازی است. این عنوان بیشتر به یک فیلم سینمایی شبیه است و روایتی مانند آنان دارد؛ ایدهای کاملاً جدید در صنعت بازیسازی که طرفداران بسیاری نیز پیدا کرد. تمرکز بر روی داستان، حتی بیشتر از گیمپلی، Fahrenheit را تبدیل به عنوانی منحصر به فرد و تازه در داستان سرایی و صعنت بازیسازی کرده است. این عنوان در باره لوکاس کین (Lucas Kane) است. فردی که به نظر میرسد دچار جنونها و مشکلات روانی باشد. ما او را در دستشویی یک رستوران میبینیم که با چاقو شروع به زخمی کردن دستهایش میکند. سپس پیرمردی وارد دستشویی شده و دست هایش را میشورد. لوکاس نیز از جا برخواسته و با چاقو به سراغ او میرود! او مرد را میکشد و سپس به خود میآید. قابل ذکر است در تمام این زمان در ذهنش تصویر یک جادوگر بود مانند اینکه جادوگر او را کنترل میکند. او به خود آمده و وحشت میکند. سپس سعی میکند خونها را پاک کرده و دستهایش را با دستمالی ببندد. او از دستشویی خارج میشود و سعی میکند طبیعی رفتار کند ولی نمیتواند و استرس زیادی دارد. پلیسی که آنجاست نیز به ترس لوکاس اضافه میکند. او هرجور شده از رستوران خارج میشود. در همان هنگام پلیس وارد دستشویی شده و متوجه جسد میشود و تحقیقات برای یافتن قاتل آغاز میگردد. شما به غیر از آنکه کنترل لوکاس را در دست دارید، کنترل سلامت روانی وی را نیز در دست دارید. اگر اتفاقی بیوفتد و شما شکست بخورید، دوباره تکرار نمیشود و لوکاس اگر از آن غمگین شود، ممکن است دست به خودکشی بزند! داستان بازی بسیار پیچیده و جذاب است و به صورت یک فیلم سینمایی روایت میشود. گرچه جاهایی که بازیباز کنترل را به دست میگیرد بسیار مهم است و اگر عملی ندانسته انجام دهید بر روی بازی تاثیر خواهد داشت. انتخابات شما نیز در بازی تاثیری بسیار اساسی دارد و شخصیت لوکاس را شکل میدهد. در واقع شخصیتپردازی و اعمال لوکاس را بازیباز شکل میدهد. شخصیتپردازی دیگر شخصیتها کاملاً مناسب است و مشکلی در آن یافت نمیشود. البته بیشتر شخصیتهای تحت کنترل شما که شامل لوکاس و ۲ نفر از کارآگاهان پلیس میشود را شما شکل میدهید. انتخابها، سخنان و موفق شدن در کاری، همه در دستان شماست. در اصل داستان توسط بازیباز شکل میگیرد و شما حتی ممکن است برای موفق نشدن در کاری بازی را از اول آغاز کنید! زیرا اگر سلامت روانی شخصیتها پایین بیاید، کوچکترین اتفاقی باعث خودکشیشان میشود. این عنوان ثابت کرد که با تکیه بر روی داستان، میتوان یک بازی را متفاوت ساخت و داستان، یکی از مهمترین بخشهای یک بازی است. روایت جدیدی نیز که در پیش گرفته بود، آن را به تجربهای تازه برای بازیبازان تبدیل کرد. عنوان Fahrenheit در رتبه ۱۳ لیست جای میگیرد.
۱۲- GTA Series

GTA، سری است که همه بازیبازان با آن خاطرات فراوانی دارند. سری که با ارائه داستانی مافیایی و زیبا، در کنار گیمپلی متفاوت و آزاد، همه را مجذوب خود کرد.
سری GTA، از پرطرفدارترین عناوین جهانباز است. عنوانی که آزادی کامل را به بازیباز میدهد و در بازی تقریباً هرکاری میشود انجام داد! این سری در کنار گیمپلی کاملاً آزاد، داستان مناسبی نیز دارد و در بیشتر نسخهها، داستان بازیباز را راضی میکند. داستان در یکی از جذابترین نسخههای این سری، یعنی نسخه IV، به اوج خود رسید. این نسخه داستانی کاملاً متفاوت و مناسب در سری را داشت که بازیبازان را بیش از پیش راضی کرد. داستان درباره نیکو بلیک (Niko Bellic)، یک فرد روسی تبار است. پسرعموی وی، رومان (Roman)، در لیبرتی سیتی (Liberty City) زندگی میکند و از زندگی شاد و مرفه خود به نیکو پیامهایی میفرستد و او را راضی به آمدن به لیبرتی سیتی میکند. اما زمانی که نیکو وارد لیبرتی سیتی میشود در مییابد که حرفهای رومان دروغ بوده و هیچکدام حقیقت ندارند. در واقع او فرد بسیار فقیری است و اصلاً چیزی ندارد. رومان از نیکو میخواهد که با هم پولدار شده و ثروت هنگفتی به دست بیاورند نیکو نیز چارهای جز قبول این پیشنهاد ندارد. داستان بعد از کمی پیشروی جدی شده و رنگ و رویی تازه به خود میگیرد. مهمترین چیزی که از ابتدای بازی برای شما سوال است، هدف اصلی نیکو از آمدن به لیبرتی سیتی است. درست است که یکی از هدفهای وی پول و زندگی راحت بوده است، ولی هدف اصلیش را نمیگوید حتی با آنکه رومان اصرار زیادی میکند. این در طول بازی مشخص میشود. داستان این نسخه بر خلاف بیشتر نسخههای سری، دارای پیشزمینهای تا حدودی احساسی، انتقامی است و با چاشنی همیشگی، یعنی یک زندگی مافیایی ترکیب شده است. گروههای مافیایی مختلف، جنگها و …، همگی در بازی وجود دارند و تمایلات نیکو برای همکاری و دشمنی با کدام یک بسیار جذابتر از پیش طراحی شده است. با پیشرفت در داستان نکات زیادی برای بازیباز آشکار میشود و انتخابهای متفاوتی میکنید که بر داستان، منافع خود و زنده ماندن برخی شخصیتها تاثیر میگذارد. بازی پایانهای مختلفی ندارد ولی زنده ماندن بیشتر شخصیتها در پایان را شما انتخاب میکنید. حتی ممکن است دو فرد به شما دستور کشتن یکدیگر را بدهند و این بازیباز است که تصمیم میگیرد کدام را کشته و با کدام متحد شود. داستان بسیار عالی است و شخصیتپردازیها نیز به خوبی شکل گرفته است. شخصیتپردازی نیکو از هر نظر کامل است و فردی را نشان میدهد که از جنگ، انجام کارهای خلاف و کشتار خسته شده و به دنبال زندگی شاد و آرام است. در طول بازی، بازیباز به خوبی با نیکو ارتباط برقرار کرده و تا حدودی احساسات وی را درک میکند. تصمیمات شما نیز تا حدودی بر روی شخصیت نیکو تاثیر دارد. داستان این عنوان داستانی کامل و زیبا است که سعی در به تصویر کشیدن زندگی مردی را دارد که از اعمال خود و دیگر انسانهای پول پرست و کسانی که برای منافع شخصی خود زندگی دیگران را فدا میکنند، خسته شده است و نمیخواهد دیگر شاهدش باشد. از طرفی دیگر عناوین سری نیز داستان زیبایی را به تصویر میکشند و هر کدام در مورد فردی سخن به زبان میآورند که به دنبال هدفی است. هدفی که برایش تلاش کرده و دست به هرکاری میزند و در آن راه با همکاران، دوستان، خائنین و دشمنانی روبرو میشود که بایستی سعی در نابودی آنان کنند. بیشتر سری از یک داستان مافیایی و فردی که عضو یک خانواده مافیایی شده و به ترتیب قدرتمند و معروف میشود پیروی میکند. سری GTA، با داستانی جذاب و مافیایی که در خور آن است، در شماره ۱۲ لیست جای میگیرد.
۱۱- Shadow Of The Colossus

Shadow Of The Colossus، عنوانی ناب و متفاوت در سبک خود. عنوانی که سعی در ارائه داستانی عاشقانه و ناب دارد. داستانی که بازیباز را تا انتها با خود همراه کرده و او را به گریه میاندازد!
عنوان Shadow Of The Colossus، یکی از برترین انحصاریهای سونی است. انحصاری که در نسل ششم، با گرافیکی بسیار عالی، گیمپلی مناسب و داستانی ناب و متفاوتتر از آنچه در صنعت بازیسازی ارائه شده بود، عرضه شد. داستانی عاشقانه، آن هم یک عاشقانه ناب که کمتر کسی میتواند از آن ایرادی بگیرد. داستان فردی که برای نجات عشقش، به هرکاری دست میزند! داستان با ورود شخصیت اصلی، واندر (Wander) و اسبش به منطقهای عجیب شروع میشود. همراه واندر جسد خدمتکاری به نام مونو (Mono) است. او شمشیری قدیمی و افسانهای را همراه خود دارد، شمشیری که توانایی نابود کردن کلوسی (Colossi) منطقه را داراست و قدرتی فراوان دارد. او به یک مقبره رسیده و چند مرد که شبیه سایه هستند به سوی او میآیند. او با ضربهای از شمشیر آنان را محو میکند و ناگهان صدایی مخوف که متعلق به دورمین (Dormin) است از بالای سر آنان، شنیده میشود. او از دورمین میخواهد که روح مونو را به بدنش بازگرداند. این در صورتی ممکن است که ۱۶ نگهبان منطقه که تحت نام کلوسی شناخته میشوند، با شمشیر نابود شوند. دورمین به واندر اخطار میدهد که در ازای زنده کردن مونو، ممکن است نیاز باشد که بهای سنگینی بپردازد. بازیباز در این مسیر واندر را همراهی کرده و او را در کشتن کلوسیها یاری میکند. داستان بازی از ابتدا شروع بسیار جذابی دارد و به مرور بسیار جذابتر میشود. واندر با رسیدن به هر کلوسی، سعی میکند او را کشته و به دنبال هدف پایانیاش باشد. پایان داستان، بسیار جذاب و عالیست و جوری به تصویر کشیده شده است که بازیباز را لبریز از احساسات کند و حتی او را به گریه بیندازد! شخصیتپردازی بازی بینظیر است و حتی کلوسیها که دشمناند، شخصیتپردازی کامل و عالی دارند! شخصیتپردازی هر کدام نیز متفاوت است و آنها اصلاً به یکدیگر شبیه نیستند. حتی ممکن است از برخی از آنها به قدری خوشتان بیاید که از کشتن وی پشیمان شوید! داستان صحنههای احساسی زیادی نیز دارد که آن را به سوی هرچند عاشقانه و احساسیتر بودن پیش میبرد. پیچشها، سورپرایزها و دیگر بخشهای داستان، بسیار عالی عمل کردهاند و در هنگام رویارویی با هر کلوسی، چیزهایی را از وی یاد گرفته و متوجه میشوید. شخصیتپردازی واندر نیز بسیار عالی است و مشکلی در آن یافت نمیشود. داستان پیچیدگی و زیبایی خاص و متفاوت خود را در دقیقههای آخر نشان میدهد؛ زمانی که واندر بر کلوسیها پیروز شده و در خیالش از زنده شدن مونو و زندگی شادشان، راحت است. ولی پاسخی که به پایان زحمات وی داده میشود، اصلاً پاسخ لایقی نیست. تفاوت Shadow Of The Colossus با بیشتر عناوین را میتوان در شخصیتپردازی بینقص آن که حتی برای کلوسیها نیز شخصیتپردازی مجزایی در نظر گرفته شده، و نیز پایان متفاوت آن دانست. پایانی که در کمتر عنوانی دیده میشود؛ پایانی که میتواند بازیباز را به گریه بیندازد! عنوان Shadow Of The Colossus را میتوان یکی از برترین انحصاریهای شرکت سونی و یکی از برترین عناوین ساخته شده برای کنسول پلیاستیشن ۲ دانست. این عنوان در رتبه ۱۱ این مقاله جای میگیرد.
۱۰- God Of War Series

“من المپیوس را به خاک و خون میکشم!” جملهای که در این سری، از حماسیترین و به یادماندنیترین دیالوگها است. دیالوگ پسری خشمگین که برای انتقام، به سراغ پدرش آمده است!
سری God Of War، از محبوبترین و معروفترین عناوین انحصاری سونی است. سری که با ارائه داستانی جذاب و زیبا و شخصیت اصلی بیمانند و قدرتمند، به موفقیتهای زیادی چه در زمینه داستانی و چه در دیگر زمینهها رسید. برترین داستان و اوج سری را میتوان نسخه سوم نامید. پایانی جذاب و حماسی بر داستان قهرمان قدرتمند، کریتوس (Kratos). در نسخه سوم، کریتوس پس از رها شدن توسط تایتانها (Titans)، و خشم بسیار زیادش از زئوس (Zeus)، توسط روح آتنا (Athena) راهنمایی میشود. آتنا به او میگوید که برای شکست دادن زئوس، دنبال چیزی به نام آتش المپیوس (Flame Of Olympus) باشد. او با تمام تایتانها و خدایان درگیر شده و به دنبال آتش المپیوس میگردد. داستان این نسخه بسیار جذاب و عالی است و اوج داستان و قدرت کریتوس را به نمایش میگذارد. کریتوسی که از خیانتها و دروغهای خدایان و نیز تبدیل شدن به مهرهای برای قدرت آنان خسته شده و قصد دارد انتقام خود را از تمام آنان، به خصوص پدرش زئوس بگیرد. داستان نسخههای قبل را بیشتر میتوان یک مقدمه برای این نسخه نامید. البته داستان آنها نیز درست مانند نسخه سوم بسیار عالی و جذاب است و بازیباز را به خوبی جذب خود میکند. مقدمهچینیها و سعی در درک زندگی کریتوس توسط بازیباز از بزرگترین نقطه قوتهای داستان این سری هستند. پایان نیز بسیار عالی است و به بهترین شیوه پرونده زندگی، انتقام و زجر کشیدن کریتوس را بسته است. شخصیتپردازی کریتوس به حدی عالی صورت گرفته است که بازیباز کاملاً با او ارتباط برقرار میکند. این را میتوان از مهمترین دلایل معروفیت این شخصیت دانست. شخصیتی که در نتیجه شخصیتپردازی بسیار عالی و داستانی عمیق، به یکی از بهیادماندنیترینها تبدیل شده و هیچگاه از ذهن بازیبازان بیرون نمیرود. دیالوگها و سخنان ماندگار وی نیز در اثر این شخصیتپردازی عالی است. تمام نسخهها سعی در ارائه داستانی ناب میکنند که بازیباز را تا تمام شدن جذب کرده و در یاد او باقی میماند. پیچشهای داستانی نیز عالی هستند و به مرور داستان پیچیدهتر و جذابتر میشود و بازیباز درک بیشتری از شخصیتها و اعمالشان خواهد کرد. سورپرایزهای داستانی نیز بسیار عالیاند و بازیباز را متعجب میکنند. در کل داستان این سری، از برترین داستانها میان عناوین انحصاری سونی است و شخصیت اصلی آن نیز یکی از برترین و جذابترین شخصیتهای اصلی در بازیهای ویدئویی است. در اصل جذابیت داستان، و حفظ گیرایی آن را در بیشتر مواقع شخصیت اصلی و اعمال وی انجام دهد و این، به بازی جذابیت فراوانی بخشیده است. سری God Of War، با شخصیت اصلی جذاب و به یادماندنی، داستانی بسیار زیبا و عالی و نیز شخصیتپردازی بیمانند، در رتبه ۱۰ این مقاله جای میگیرد.
این مقاله ادامه خواهد یافت…
پر بحثترینها
- جزئیات جدیدی از Intergalactic: The Heretic Prophet منتشر شد
- واکنش دراکمن به دو دستگی طرفداران در قابل The Last of Us 2 و رویکرد مشابه در مورد Intergalactic
- کارگردان Split Fiction: اگر دوباره جایزه بهترین بازی سال را ببرم خوشحال میشوم، اما با وجود GTA 6 رقابت سخت خواهد بود
- نیل دراکمن: ۵ سال از آغاز ساخت Intergalactic: The Heretic Prophet میگذرد اما هنوز درحال تغییر و تکامل است
- ۱۵ شخصیت با ابهت برتر در تاریخ بازی های ویدیویی
- شایعه: بازی The Last of Us Part 3 به طور مخفیانه در دست ساخت قرار دارد
نظرات
مطئنا متال رتبه یکو خواهد داشت اسم کوجیما که میاد منفجر کننده مغزها هم دنبالش میاد.
مطمئن نباشید.
متال رتبه اول نیست.
ممنون بابت مقاله به نظرم Journey هم باید تو لیست می بود 😉 :yes:
خواهش میکنم دوست عزیز.
عنوان ذکر شده زیاد معروف نیست. بیشتر گیمرا بازی نکردن. در لیست سعی شده عناوین معروف و به یاد ماندنی قرار داده بشه.
max payne از قلم نندازین یه وقت…
halo یا the legend of zelda یا bioshock رتبه یکند نظر شخصی
نظرتون محترمه ولی عناوین شایسته تری هم هستند.
دلاین رو گذاشتین ۱۵ 😐
im done
حداقل ۵ یا ۶ باید میبود
همین که گذاشتن خوبه.
Ac 2 رو اصن نذاشتن 😐
اون شاید تو ۱۰ تاست 😐
د لاین هم همین حقش بود
مقاله دو قسمتی 😐
شاید تو قسمت بعد باشه
اگر نگاهی به عناوین لیست بندازین می فهمین که داستان بهتری دارن.
AC هم در لیست نیست.
😐 😐 😐
پس تیتر مقاله رو بذار بهترین داستان ها از نظر نویسنده.
دوست عزیز شما احیاناً زحمت خوندن اینجا رو خودتون دادید؟:
توجه: انتخابها توسط گیمفا صورت گرفته است.
داستان ها از نظر بنده و دیگر دوستان انتخاب شده.
نظر شما اینه که داستان دیس آنرد از ac 2 بهتره 😐
I’m done too
بله نظر بنده و دیگر عزیزان این هست.
درسته شما به یه بازی علاقه دارید ولی این دلیل نمیشه برترین ساخته دنیا باشه. AC 2 خیلی عنوان جذاب و عالی هست ولی در این لیست جایی نداره.
معلومه که بهتره
با عباس موافقم
پ.ن:اشتباهی گزارش زدم :starving:
بهترین بازی ها
با این که Dishonored فقط یک قسمت داشت ولی عالی بود واقعا (قسمت دوم آبان میاد)
ممنون از آقای قهرمانی
خواهش می کنم دوست عزیز.
Dishonored خیلی بازی زیبا و جذابی هست.
Dishonerd اصن داستان نداشت گیمپلی اش خوب بود
داستان dishonerd داستانش کلیشه ای فقط و فقط اثبات بی گناهی 😐
بازی دیگه ای هم میمونه
میترسم مجموعه بتلفیلد رو هم برا کامل کردن تمام بازی ها بیارین .
عجب!
خیر دوست عزیز بتلفید داستانی در حد این لیست نداره.
عالی بود
از بین لیستی که بالا نوشته شده بود بازی های batman
Mass effect , Gta بنظر بنده شاهکار بود
قربان شما.
قسمت دوم عناوین زیباتری هم موجوده.
اقای قهرمانی خیلی خوب بود ولی پرنس باید رتبه های اول بود
ممنونم.
رتبههای اول بهتر از پرنس هستند.
واقعا متاسفم براتون .
وقتی بایوشاک تولیست نیست یعنی مقاله حتی ارزش نگاه کردنم نداره مگر اینکه تو قسمت بعدی باشه .
در ضمن این لیست بر چه اساسی طبقه بندی شده ؟؟؟ آخه shadow of the colossus غیر از یه پایان خوب چیز دیگه ای از نظر داستانی نداشت اون وقت شده رتبه ۱۱ ؟؟
اقا جان برادر من داداش من مقاله بخون نوشتن قسمت اول
shadow of the colossusداستان خوبی نداشتن چون سنت قد نمیده گلم
دوست عزیز شما زحمت خوندن تیتر یا جمله آخری رو به خودتون دادید؟؟ عنوان بایوشاک در مقاله موجوده و در قسمت دوم هست!
این لیست بر اساس نظر بنده طبقه بندی شده. عنوان Shadow Of The Colossus یکی از پیچیدهترین، عمیقترین و زیباترین عناوینی هست که بنده دیدم. نه فقط پایان، بلکه کل اجزای بازی به زیباترین شیوه ممکن بودن.
ممنون اقای قهرمانی بابت مقاله زیباتون
“معیار انتخاب، داستان بازی است و بخشهایی همانند روایت داستان و …، مورد نظر نیستند ”
حالا که روایت داستان مهم نیست امیدوارم بلادبورن یا دارک سولز هم تو لیست بعدی باشن چون واقعا داستان فوقالعاده ای دارن مخصوصا بلادبورن که بدجور عاشق داستانشم البته بعید میدونم تو لیست بیارینشون چون معمولا همه دنبال فهمیدن داستان این بازیها نمیرن
در کل خیلی دلم میخواد بدونم چه بازیهایی تو لیست بعدیتونه
قربان شما دوست عزیز.
خیر متاسفانه عناوین ذکر شده در لیست نیستند.
ببینید این دو عنوان برای درک داستانشون باید در محیط گشت! ولی کمتر بازی باز ها امروزه این کار رو انجام میدن.
بسیار بسیار ممنون بابت مقاله ی زیبا جناب قهرمانی.تو این لیست به ترتیب سری گاد آف وار-شدو آف کلوسوس و gta بهترین هستند برای من.امیدوارم پر افتخار ترین بازی انحصاری تاریخ(tlou) هم تو رتبه های اول لیست تون باشه
قربان شما دوست عزیز.
زیادی اغراق نکردید؟ پر افتخار ترین بازی تاریخ!
بله عنوان ذکر شده در قسمت دوم موجوده.
سامرند جان بنده نگفتم پر افتخاز ترین بازی تاریخ گفتم پر افتخارترین بازی انحصاری تاریخ 😉 یه نگاه به تعداد جوایز گوتی آخرین ما بندازین متوجه می شید با ۲۴۹ جایزه goty بالاتر و پر افتخار تر از هر عنوان انحصاری هست!البته دومین بازی پر افتخار تاریخ هم هست.بازم تشکر از مقاله ی جذاب
از این نظر بله. مشکلی نیست.
قربان شما خوشحالم لذت بردید.
ممنون بابت مقاله…منتظر قسمت دوم هستیم :yes:
به نظر من داستان ، مهمترین بخش یه بازیه و اکثر بازی ها با داستانشون شاهکار و خاطره انگیز میشن.
قربان شما. منتظر باشید انشاالله لذت خواهید برد.
بله داستان بسیار عنصر زیبا و مهم در یک بازی هست.
بسیار عالی بود سامرند. منتظر همچین مقاله ای بودم.
همه شون عالی بودن. یکی از یکی بهتر. فقط من GTA رو نمیدونم چرا قبول ندارم. gta بیشتر بخاطر گیمپلیش معروف شده. ولی به هر حال عااااالی! :-* :-*
قربانت علی اکبر جان.
GTA نسخه iv داستان به مراتب خیلی پیچیده تر و عمیق تری نسبت به دیگر عناوین داشت.
داستان GTA IV اونقدر عالی بود که من الآن … GTA V رو میبینم حس میکنم Downgrade شده نسبت به ۴! تا این حد زیباست
دقیقاً بنده هم همین احساس رو دارم!
GTA IV داستانش به شدت جذاب بود برای یه عنوان با اسم GTA.
تقسیم بندی خوب و بد بودن لیست زیاد مهم نیست مهم اینه که تجدید خاطرات میشه که بله یه زمانی بازیا داستان هم داشتن.
دقیقاً!
قصد از نوشتن این مقاله رتبه بندی و فلان عنوان و اینا نیست. فقط تجدید خاطرات و مرور عناوین عالی صنعت گیم اونم در زمینه داستان هست.
این عالیه که اینو شماها میدونین. من منتظرم که شماره بعدی بیاد و واکنش “بعضیا” رو از اینکه “بعضی” بازیا نیستن رو ببینم…