مالیخولیای شادی | پیش نمایش بازی We Happy Few
از پابلو پیکاسویِ نقاش نقل کردهاند که هر هنرمند یک دزد است! تکههایی از آثار هنری پیشین را میکَند، کنار هم میگذارد و اثری نو خلق میکند. این عمل دزدی که ما آن را با نام «الهام گیری» میشناسیم، معرف بسیاری از بزرگان تاریخ بوده. در حیطه هنر دستهای از هنرمندان هم هستند که از آثار دیگران سرقت نمیکنند. با دیدن صحنهای یا بهوجود آمدن جرقهای در ذهن، دست به ساخت یک اثر میزنند و اگر نتیجه موفقیتآمیز بود، ساختار شکنیِ بیبدیلی صورت میگیرد. تا جایی که این ساختار جدید تبدیل به عرف میشود و شاید پس از این تحول بهوجود آمده دیگران هم شروع به تقلید کنند و آن را رواج دهند. نمونه مبرم تغییراتی که یک «مولف» در حیطه کاریاش توانسته بهوجود آورد، تبلیغات به روش نود و نه سنتی است؛ با استفاده از این طریقه مشتری جذب کالا میشد و علاوه بر نو پنداشتن این روش تبلیغ، احساس میکرد خرج کمتری را هم متحمل میشود. این روش این روزها دیگر چیز جدیدی نیست ولی کاملاً باب شده است. به حتم میگویم هیچ فروشگاه بزرگ و بینالمللی نمیتوان یافت که از این روش استفاده نکند و آن یک سنت را از قیمت اصلی نکاهد.
صنعت بازیهای ویدیویی عمرش آنقدرها هم به درازا نکشیده که برایش مثالهای سبک فلان شخص خاص را بیاوریم یا بگوییم چنین ساختار بسیار خاص را پیش از این در فلان بازی دیدهایم. اگرچه معدود نمونههایی هستند ولی مطمئناً شهرتشان به پای مثالهای مشابه در هنرهای دیداری سینما یا معماری و… نمیرسد. کن لوین، از آن دست افرادی است که با اثر «بایوشاک» ساختاری جدید در بازیهای ویدیویی بهوجود آورد، فرم و قالبی که قبل از این بازی نظیرش در هیچ قاموسی نمیگنجید! بهنظر میآید پس از گذر زمانی نه چندان زیاد ولی قطعاً کافی، دیگر بازیسازان با الگوگیری از این شاهکار بلامنازع سعی در آفرینش تجارب جدیدی دارند؛ چند سال پیش «دیسآنرد» و حالا هم We Happy Few! این متن محفل قضاوت در مورد بایوشاک و اثر دگرگون کنندهای که بر دنیای بازیهای ویدیویی گذاشت نیست، ولی بهطور قطع باید در مورد تقلیدهایی که از آن میشود صحبت کرد؛ چون طرف مورد بحثمان هم دقیقاً چنین کاری کرده. البته اشتباه نکنید هیچ تلاشی در تشویش کردن پیروی از بایوشاک ندارم. چون همانطور که دیدید مقاله را با نقل قولِ دزد بودن یک هنرمند واقعی شروع کردم!
We Happy Few، با اینکه در شبیه بودن به بایوشاک گوی سبقت را از دیگر عناوین این چنینی ربوده، ولی باز هم سبک و سیاق مختص به خود را دارد. تاریک، ترسناک، منحصر به فرد؛ سه جملهای که میتوان در مورد این بازی گفت.
وقایع We Happy Few در سال ۱۹۶۴ و در شهری با جو بریتانیایی تاریک که آغشته شده به مقدار زیادی طراحی گوتیک است به نام «ولینگتون ولز» (Wellington Wells) رخ میدهد؛ شهری پر از رمز و راز و با حکومتی متفاوتتر از هر چه که دیدهاید، جایی خواندهاید یا تصور کردهاید. البته نمیتوان انکار کرد که سیستم امنیتی شهر و حکومت دیکتاتوری آن شباهت بی حد و حصری به شهر لندن سال ۱۹۸۴ در رمان ۱۹۸۴ دارد. حکومت مغز مردم را شسته است، همان چیزهایی را که میخواهد به اذهان آنها تزریق میکند، دروغهایی توسط تلویزیونهای تعبیه شده در سراسر شهر به مردم میخوراند و… همه اینها باعث شده تا پادآدمان شهر ولینگتون ولز در نزد مردم بیشباهت به آرمان شهری بهشتگونه نباشد.
در زمان جنگ جهانی دوم آلمان نازی انگلیس را تسخیر کرده و برای مدتها مردم را تحت استبداد گری خود قرار دادند. مردم ولینگتون ولز برای مقابله با رژیم نازیها یک مقاومت را تشکیل دادند، که بعدها با نام «کار خیلی بد شهروندان» بهیاد آورده میشود. این کار خیلی بد مردم باعث میشود تا حکومت به دنبال راه چارهای بیفتد و از این طریق قرصهای شادی را بهوجود آورند و میان مردم توزیع کنند. این قرص شادی باعث میشود که مردم خاطرات تلخ خود را فراموش کنند و شهرشان را زیباتر از همیشه ببینند. البته اینکه شما شهر را زیبا ببینید یا پر از کثافت و جنایت، بستگی به خودتان دارد. میتوانید از قرصهای شادیای که همه در شهر مصرف میکنند، مصرف کنید؛ همانگونه که از نام این قرصهای شگفتانگیز برمیآید، اگر مصرفشان کنید، دروغها و حرفهای زور حاکم مستبد که «عمو جک» (Uncle Jack) –مصداق بارز و کامل شخصیتی همانند «برادر بزرگ» در رمان ۱۹۸۴- نام دارد برایتان تبدیل به قصههای زندگی میشوند. این حرفهای تحریف شده و دروغ را عاشقانه قبول میکنید و سعی میکنید از ب بسم الله تا و والسلام آن را الگو و سرمشق زندگی خود قرار دهید. همه چیز زندگی در ولینگتون ولز بسته به انتخاب خودتان است؛ قرص را بخورید و خام یک رویای خیالی شوید یا قرص شادی را نخورید و باحقیقتی تلخ روبهرو شوید و شهر را غرق در کثافت سیاستمداران شهر و جنایاتی که لحظه به لحظه رخ میدهد، ببینید. بههرحال ضربالمثلی هست که میگوید «روبهرو شدن با یک حقیقت تلخ بهتر از زندگی کردن با هزاران دورغ شیرین است.»
ساختار و بنای داستان پر است از نمادگرایی و نکات مفهومی بسیاری که اگر به دور و برمان در عرصه بازیها نگاهی بیندازیم، قبل از هر عنوانی در بایوشاک نظارهشان میکنیم. از لحاظ مفهومی بودن، We Happy Few چیزهایی را به نمایش میکشد که به شکل سر تا پا متفاوتتری در بایوشاکِ لوین دیده بودیم یا حداقل اشارههایی به آن شده بود.
حکومت مستبدانه در ولینگتون ولز باعث دو دستگی جمعیت شده؛ دسته اول که اکثریت را تشکیل دادهاند و به قول معروف همان «دسته بدون فکر» (The Unthinking Majority) هستند، خام دروغهای عمو جک شدهاند و حرفهای وی را بر پیشانی خود به عنوان شعار درج کردهاند. دسته دوم که بسیار کم هستند و عموماً نباید توانایی تغییر دادن چیزی در این وضع نابهسامان را داشته باشند، همانهایی هستند که پس از مدتها و بالأخره توانایی رویارویی با حقیقت تلخ را پیدا کردهاند. همه چیز را فهمیدهاند؛ از اینکه عمو جک فقط چیزهایی میگوید که به صلاح دید خودش است نه برای کمک به مردم و سعادت آنها گرفته تا این نکته که متوجه شدهاند در کل زندگیشان در حال باور کردن دروغهای بسیار بودهاند؛ دروغهایی که بر حقیقت پوششی سخت گذاشته بود و همهچیز را وارونه نشان میدادند.
چشمهای نگهبانان عمو جک همیشه در حال تماشای شهر هستند و مردم را زیر نظر دارند تا دست از پا خطا نکنند. این نگهبانان همچنین مراقب هستند تا همه مردم شهر قرص شادیشان را بدون وقفه مصرف کنند و از فکر کردن به امورات شورشی یا ضد حکومتی خودداری کنند. اگر کسی هم دست از پا خطا کرد، یا به مدت مدیدی وارد زندان میشود یا اگر هم بشود سر به نیست میشود! قرص شادی در ولینگتون ولز همه چیز است؛ عمو جک با خوراندن این قرص به مردمش آنها را آنقدر شاد میسازد و درون کور میکند که حتی نمیفهمند چه زمانی گرسنه هستند یا چه زمانی به مشکلی حاد برمیخورند. در نگاه مصرفکنندگان و معتادان این قرص هیچ چیز نقص ندارد و زندگی بینظیر ادامه پیدا میکند! همه مکانهای بازی غمزده و رنگ پریده هستند ولی قرص شادی کاری میکند تا جمعیت آن را بسیار زیبا و رنگارنگ ببینند. در واقع هر چهقدر قرص بیشتری مصرف شود شهر از رنگ و رو رفته زیباتر بهنظر میرسد. در یک کلام میتوان گفت بدون این قرصها کار عمو جک زار است!
شخصیت اصلی بازی کسی است که همانند دیگران وقتش را صرف استعمال و مصرف قرصهای شادی نمیکند و خودش است. واقعیت را دیده، شناخته و حالا باید دنبال راهی برای نگه داشتن خود در حالت خنثی و معمولی باشد. جرقه به وجود آمدن این وضع در او زمانی اتفاق افتاد که مثل همیشه در حال جایگزین کردن اخبار ناراحتکننده با اخبار شاد کننده بود. «آرتور هستینگز» (Arthur Hastings) که یک منشی است با دیدن یک خبر، خاطرات تلخ گذشته را به یاد میآورد و مثل همیشه برای از بین رفتن این وضعیت باید یک قرص شادی بخورد اما او از این کار امتناع میکند. کمکم و پس از بین رفتن آثار قرص او واقعیت را همان چیزی هست میبیند و پس از آن سعی میکند از شهر خارج شود. هر راهی که باشد مسلماً توسط چشمهای بسیار عمو جک در سراسر شهر سرکوب خواهد شد. او کاملاً توسط افرادی با ماسک سفید که خندهای قلابی بر لب دارند محاصره شده. در میان لبخندهای قلابی، در میان افراد مالخولیایی که شادی را توهم زدهاند، راهی جز فرار کردن و خارج شدن از این جهنم نیست.
We Happy Few با چشمانداز و نوع دید اول شخص روایت میشود، اگرچه هیچگونه سلاح گرمی در بازی نیست و تماماً سلاحهای سرد مشاهده شده. برای پیش بردن بازی و بقا، بازی حق انتخاب را پیشروی شما میگذارد که از این رو شباهت بسیاری به عنوان دیسانرد پیدا میکند. شما میتوانید مستقیماً و در نبردی عادلانه دشمنتان را شکست یا بهگونهای آن را در خفا از صفحهی روزگار محو کنید. در بازی هیچگونه سیستم سیوی وجود ندارد، فقط یک قانون نوشته شده در این مشاهده خواهد شد؛ اگر مردید بازی از ابتدا آغوشش را بهرویتان بازی خواهد کرد.
بدون هیچ هدف خاصی در بازی رها خواهید شد، تنها چیزی که میخواهید خروج از دیوانه خانه ولینگتون ولز است. بدون داشتن یک هدف نسبتاً خاص، مهمترین چیزی که باقی میماند، بقاست! در این پادآرمان شهر که هر جایش را نگاه کنی به سربازان دشمن برمیخوری، باید همهچیز را در سطح امن نگه داشت؛ از میزان گرسنگی گرفته تا تشنگی. نگرانی اصلی در بازی کنترل گرسنگی و تشنگی و خوردن و نوشیدن است. ولی زیرکانهترین و واجبترین امر که ربطی به بقای جسمی ندارد، پیدا کردن ابزار لازم برای بقا و پیدا کردن راهی برای خارج شدن از این شهر نفر شده است تنها چیزی که میتواند ذهن را از قرصهای شادی در امان نگه دارد. حتی آب شهر هم مبتلا به این شادکنندههاست! به همین سبب نباید چندان به آبهایی که در بازی پیدا میشود اعتماد کرد، ممکن است نوشیدن چندین جرعه از آب مبتلا شما را تا مرز اوردوز کردن برساند. We Happy Few بازی سختی است، نمیتوان حاشا کرد ولی مطمئن باشید خارج شدن از این شهر پر از دروغ و کثافت آرزویی است که حاضرید ساعتها برای دستیابی به آن جان بکنید!
مرگ در We Happy Few ثابت و دائمی است؛ چنین چیزی ناگوار و خشن به نظر میرسد امّا تجربیات به دست آمده باعث شده تا درک کنیم که چگونه این خصوصیت در بازی پیاده سازی شده. در حالی که همه چیز بازی توسط «کامپولشن گیمز» (Compulsion Games) ساخته شده، سازمان و ساختار صنعتی ولینگتون ولز حالتی سمفونیک و شاعرانه دارد. از هنگام شروع بازی تا زمانی که میمیرید، لایه های شهر خود به خود تغییر میکنند؛ یعنی شهر دیگر همانند گذشته نیست. بازی به طور کامل از محیط پیرامونتان اطلاعات و دانش نمیدهد و شما همیشه با آن ناآشنایید. این باعث می شود فرار شما دستاورد و ارزش والاتری داشته باشد.
اینکه خودتان را زنده نگه دارید کار ساده ای نیست. عناصر بقا مثل گرسنگی، تشنگی و خستگی در هسته بازی جای داده شده اند و شما باید به طور بهینه ای از آن ها تا زمان تمام شدنشان بهره گیری کنید. هر چه قیافهای بهتر پیدا کنید و در جامعه با مردم ترکیب یا بهقولی همرنگ جماعت شوید، این گونه تعداد کمتری به شما مشکوک میشوند اگر مثل بقیه رفتار کنید. در بازی میشود تکههای لباسها را پیدا کرد و به منظور پنهان شدن در میان جمعیت پوشید که مزیت بزرگی است. تعدادی قطعات و ابزار فرعی انفعالی همانند یک کاتالیزگر هم در بازی هستند که اجازه میدهد در این ماموریت بقا کمی راحت تر بتوانید زنده بمانید. در بازی وسایل فلزی کوچکی وجود دارند که برای تنبیه ساخته شدهاند. اگر متوجه شوند که بدنتان مقداری کمتر از حد تعیین شده قرص شادی دارد به شما شوک وارد میکنند و بلای جانتان میشوند به طوری که حتی ممکن است مرگ را ملاقات کنید و در ضیاقتش مهمانی ویژه باشید. باید از دست این وسایل در امان ماند یا تا حد امکان از آنها دوری کرد، چراکه وقتی متوجه شوند شما قرص شادی مصرف نکردهاید، ممکن است بمیرید و از روز اول برنامه چیدن برای فرار برسید؛ روز از نو روزی از نو.
»جهل» در چشم مردم شهر مایهی سعادت و برکت است. وقتی که مردم سراسر شهر به هر دلیلی میمیرند، مکانی که جسدشان پیدا میشود، با اعضای آن نوشته شده «اینجا هیچ چیزی برای دیدن وجود ندارد.» مطمئناً هم همینطور است؛ دیگر کسی بدن او را سرهم و سالم نمیبیند! مردم بسیار خوشحال میشوند وقتی چیزی را ناراحت میبینند. هر چه عمیقتر و دقیقتر نگاه کنید دنیای بازی را هم غریبتر میبینید. بسیاری از اجزایی که در دنیای بازی میبینید مثل نشانه های روی دیوار، افکتهای صوتی همانند نوارها یا سخنرانیهای درون تلویزیون یا مکالمات و هر چیزی که تصادفی میشنوید، همگی دارای لایههایی از طنز و کنایهاند تا بازی به گمان خودش حالتی خوش رنگ و لعاب بگیرد. در صورتی که طبع خوفناک شهر در زیر همین طنزهای ظاهری پنهان شده است. با استفاده از این قوههای صوتی که در بازی ریخته شده میتوان در مورد گذشته شهر اطلاعات بسیار بهدردبهخوری به دست آورد و بدون اینکه از جریان بازی خارج شویم صحنههای دراماتیکی تجربه کنیم.
فرار کردن از ولینگتون ولز یک شبه اتفاق نمیافتد. باید برای بقا تلاش کنید و در کنار آن نقشهای برای خروج بچینید. شهر مناطق زیادی دارد که هر کدام از لحاظ معماری بناها با دیگری تفاوتهای فاحشی دارد. نقل مکان کردن از بین اینها کار سختی نیست ولی تغییری در این صورت مسئله که امنیت و کنترل اذهان در مناطق یکسان است، ایجاد نمیشود.
We Happy Few همچون یک دزد به نظر میرسد، البته دزدی باشرف و باشخصیت که آمده تا ویژگیهای به ارث رسیده از بایوشاک را با برخی نوآوریهای خودش تلفیق کند و در نهایت به موفقیت برسد. هنوز خیلی زود است که بخواهیم در مورد موفقیت یا عدم موفقیت آن صحبت کنیم زیرا عناوینی از این دست را تا قبل از تجربه کردن نمیتوان مورد قضاوت قرار داد، ولی حداقل تا کنون که همه چیز همچون یک معجون خوش طعم و وسوسه انگیز به نظر میرسد. این بازی از تاریخ ۲۶ جولای ۲۰۱۶ (برابر با ۵ مرداد) در سیستم ارلی اکسس (Early Access) استیم و اکس باکس پریویو (Xbox Preview) قرار خواهد گرفت.
پر بحثترینها
- بازی های جذابی که مورد بیمهری مخاطبین قرار گرفتند (قسمت اول)
- طرفداران GTA 6 حاضرند حتی بیشتر از ۷۰ دلار برای این بازی بپردازند
- چطور میتوان Starfield را به بازی بهتری تبدیل کرد؟
- شایعه: رئسای سابق استودیوی ۳۴۳ کمپین Halo Infinite را نابود کردند
- سونی ممکن است اجرای بازیها با نرخ فریم ۳۰ روی PS5 Pro را قبول کند
- سیستم مورد نیاز Ghost of Tsushima مشخص شد؛ اولین بازی که روی PC از تروفیها پشتیبانی میکند
- کنسول یا PC؟ مقایسه تجربه بازی و قیمت
- پیشنهاد رئیس سابق Blizzard به بازیکنان: پس از به پایان رساندن یک بازی به توسعهدهندگان انعام دهید
- محبوبیت بتای Sea of Thieves روی PS5 سرورها را مختل کرده است
- شایعه: در GTA 6 محدودیت حمل سلاح وجود خواهد داشت
نظرات