تیر خلاص بر پیکر طرفداران | ناامید کنندهترین بازیهای نسل هشتم
نا امیدی حس بسیار بدی است. مهم نیست که چرا و به کدام علت ناامید میشوید، مهم این است که حس ناخوشایند ناشی از ناامیدی تا مدتها در وجودتان رخنه میکند و به سختی هم رخت میبندد. گاهی در دنیای بازیهای کامپیوتری نا امید میشویم، گاهی به خاطر فیلمهای سینمایی، گاهی هم به علت مسائل روزمره زندگی. سختترین نوع ناامیدی اما زمانی است که شما امید زیادی به موفقیت دارید، به طور مثال شما میدانید که فلان بازی قرار است همه را مدهوش کند، حداقل نمایشهای آن بازی که چنین میگویند، اما پس از عرضه بازی متوجه میشوید که محصول نهایی دقیقاً بر خلاف آن چیزی است که انتظارش را داشتهاید، آن وقت است که از فرط ناراحتی (که ناشی از همان نا امید شدن است!) زمین و زمان را به هم خواهید دوخت. در نسل هشتم بازیهای کامپیوتری هم چنین اتفاقی برای بسیاری از بازیبازان رخ داد. در مطلب پیش رو، قصد داریم به بررسی نمونههایی از این دست بازیها بپردازیم. البته، توجه داشته باشید که بازی ناامید کننده خیلی با یک بازی ضعیف و بد تفاوت دارد، این به معنا است که بازیهایی که قصد داریم به آنها بپردازیم عناوین ضعیفی نیستند، بلکه شاید خوب هم باشند، اما با این وجود نتوانستهاند انتظارات طرفداران را برآورده کنند. در ادامه با ما همراه باشید تا به ناامید کنندهترین بازیهای نسل هشتم نگاهی بیندازیم.
توجه: بازیها بر اساس تاریخ انتشار، از قدیمیترین به جدیدترین مرتب شدهاند.
Ryse: Son Of Rome
نسل هشتم از لحاظ بازیهایی که همزمان با انتشار کنسولها به بازار عرضه شدند (اصطلاحاً عناوین لانچ) اصلاً خوب عمل نکرد و این بازیها بیشتر به مانند یک پارچ آب سرد بر سر هواداران ریخته شدند. نه سونی و نه مایکروسافت هیچ یک نتوانستند از این لحاظ آن طور که انتظار میرفت خوب عمل کنند و در آن اوایل نسل، شوک بزرگی به افرادی که دست به خریداری کنسولها زده بودند وارد شد. یکی از بازیهای ناامید کننده در آغاز نسل هشتم، عنوان انحصاری Ryse: Son Of Rome بود که استودیو خوشنام کرایتک (Crytek) وظیفه توسعه آن را بر عهده داشت. داستان این بازی در مورد فرماندهای رومی به نام ماریوس (Marius) است که در خلال جنگ بربرها با رومیها، به نجات دادن پادشاه کمک و سپس داستان زندگیاش را برای پادشاه تعریف میکند. داستان بازی در فلشبکهایی که به گذشته ماریوس زده میشود و همچنین جنگ رومیها با بربرها خلاصه شده و جذابیت چندانی نداشته و بسیار کلیشهای و نخ نما جلوه میکند. در کنار داستان نه چندان جالب، گیم پلی بازی نیز وضع چندان مناسبی ندارد. گیم پلی بازی در مبارزه با دشمنان و گاهاً رهبری ارتش رومیها خلاصه شده و مبارزه با دشمنان نیز پس از مدتی بسیار تکراری میشود. مهمترین نکته مثبت بازی، گرافیک بسیار زیبا و چشمنواز آن است که حتی اکنون که نزدیک به ۳ سال از زمان عرضه بازی میگذرد هم هنوز فوقالعاده به نظر میرسد و بسیاری از بازیهای نسل هشتم توانایی رقابت با آن را ندارند. Ryse: Son Of Rome تبدیل به یکی از ناموفقترین و ناامید کنندهترین بازیهای نسل هشتم شد و باعث شد تا هم مایکروسافت و هم کرایتک هر دو متحمل ضرر بسیاری شوند. کرایتک مدتی پس از عرضه این بازی به وضع نامناسبی دچار شد و اعلام کرد که دیگر بر روی بازیهای AAA کار نخواهد کرد و تمرکز خود را بر روی بازیهای Free 2 Play خواهد گذاشت. همچنین مشخص شد که مایکروسافت برای آن که منتقدین به این بازی نمرات بالایی دهند، به برخی از سایتها همچون Machinima رشوه دادهاند. میزان پولی که مایکروسافت به هر سایت داده بین ۱۵ تا ۳۰ هزار دلار تخمین زده شده است. البته، با وجود این کار باز هم بازی نمرات جالبی دریافت نکرد و تبدیل به یکی از بازیهای بسیار ناموفق نسل هشتم شد.
Thief
هنگامی که اولین بار بازی Thief معرفی شد، طرفداران این سری قدیمی بسیار خوشحال و شادمان شدند و برای عرضه بازی و دیدار دوباره با گرت (Gareth) قهرمان معروف این بازی لحظه شماری میکردند. حدوداً ۱۰ سال بود که گرت به خانه طرفداران سر نزده بود دل همه حسابی برای او و ماجراهایش تنگ شده بود. بازیبازان قدیمی با سری Thief خاطرات زیادی داشتند و به همین علت، انتظاراتشان از نسخه جدید بالا بود. آخرین نسخه از سری Thief برای اولین بار در سال ۲۰۰۹ معرفی شده بود ولی عرضه آن تا سال ۲۰۱۴ به تعویق افتاد. در نهایت Thief جدید به بازار عرضه شد اما اصلاً شبیه به محصولی نبود که طرفداران انتظار آن را میکشیدند. بازی همچون گذشته در آن شهر خیالی که معماری آن گوتیک و منطبق بر عصر ویکتوریایی است جریان دارد و داستان آن در مورد درگیر شدن گرت در یک ماجرای خطرناک و خارقالعاده دیگر است. البته، داستان بازی از جذابیت زیادی بر خوردار نبوده و پس از مدتی رنگ میبازد، تا جایی که در اواخر بازی هیچ جذابیتی برای بازیبازان نخواهد داشت. البته خوشبختانه فضاسازی و اتمسفر بازی بسیار خوب و گیرا است و هر کسی را در خود غرق خواهد کرد. فضای رازآلود و دلهره آور شهر که سایهای شوم را بر زندگی مردم افکنده است در گوشت و پوست بازیبازان رخنه میکند. همچون نسخههای قبلی، Thief هم در سبک مخفی کاری طبقه بندی میشود. در Thief اگر مخفی نمانید، زنده نخواهید ماند و گرت در مبارزه تن به تن با دشمنان بسیار آسیب پذیر است و باید برای از میان برداشتن دشمنان از تیر و کماناش استفاده کند. در یک بازی مخفی کاری هوش مصنوعی دشمنان نقش بسیار مهمی را ایفا میکند. متاسفانه، Thief در این زمینه عملکرد افتضاحی دارد و مشکلات ریز و درشتی در سیستم هوش مصنوعی دشمنان وجود دارد. زمان بارگذاری نیز در بازی بسیار بالا است و به کرات با صفحه بارگذاری رو به رو خواهید شد که این مسئله بسیار زجرآور است. از لحاظ گرافیکی هم بازی تعریف چندانی ندارد، چرا که از موتور گرافیکی Unreal Engine 3 برای توسعه بازی استفاده شده که موتوری تاریخ مصرف گذشته است. در بازی باگها و ایرادات فنی بسیاری نیز وجود دارد که به تجربه بازیبازان لطمه خواهد زد. در مجموع، آخرین نسخه Thief نتوانست به اندازه نیاکاناش موفق باشد و شروعی ناامید کننده برای این سری در نسل هشتم به شمار میرود.
Watch Dogs
پدیده نمایشگاه E3 2013 بدون شک IP جدید یوبی سافت یعنی Watch Dogs بود که به لطف نمایش خیره کننده خود و گرافیکی که مرزهای نسل هفتم را درنوردیده بود، خیلی زود بر سر زبانها افتاد و تبدیل به همان بازی مورد انتظار همگان شد. همه چیز داشت درست پیش میرفت، نمایشهای بازی بسیار خوب بودند و نوید که بازی خارقالعاده را به طرفداران میدادند، یوبی سافتیها هم که حسابی با مقوله “هایپ کردن طرفداران” مانوس هستند دوباره انتظارات را تا بیشترین حد ممکن بالا بردند و همین مسئله هم بیش از هر چیز دیگری به Watch Dogs ضربه زد؛ بله درست است، اگر یوبی سافت کمتر وعده پوچ و توخالی به طرفداران میداد Watch Dogs تبدیل به همان لُعبتی میشد که طرفداران انتظارش را داشتند اما افسوس که اینگونه نشد. Watch Dogs داستان زندگی ایدن پیرس (Aiden Pearce) یک هکر حرفهای را روایت میکند. او در شهر شیکاگو زندگی میکند و به دنبال اتفاقاقی تصمیم به انتقام جویی میگیرد. گیم پلی بازی بیشتر بر روی هک کردن وسایل الکترونیکی مختلف به وسیله تلفن همراه هوشمند ایدن، مبارزه با دشمنان و گشت و گذار در شهر شیکاگو مانور میدهد. از لحاظ گرافیکی نیز سازندگان به خاطر ورود به نسل جدید، سنگ تمام گذاشته بودند و با وجود آن که گرافیک نهایی بازی در حد نمایشهای آن نبود، ولی باز هم فوقالعاده به نظر میرسید. مشکل اصلی Watch Dogs اما یکی بالا بردن بیجهت انتظارات طرفداران بود و دیگری، مشکلات گرافیکی ریز و درشت (مخصوصاً در پلتفرم رایانههای شخصی) که حتی گاهاً بازی را غیر قابل تحمل میکردند. انگار یوبی سافت هیچ گاه در بهینه سازی بازیهایش نمیتواند عملکرد در خور توجهی داشته باشد و بسیاری از بازیهای این شرکت به همین علت مورد انتقاد قرار میگیرند. شاید در میان دیگر بازیهای این لیست، Watch Dogs عملکرد بهتری نسبت به بقیه از خود نشان داده باشد ولی این مسئله باعث نمیشود که آن را “ناامید کننده” نام ندهیم.
Driveclub
یکی از بازیهایی که سونی در نسل هشتم روی آن حساب زیادی باز کرده بود، Driveclub نام داشت که عرضه آن با تاخیر هم مواجه شده بود و به خاطر نسخه رایگانی که قرار بود در اختیار کاربران PS PLUS قرار بگیرد. در نبود سری Gran Turismo تنها امید سونی برای مقابله با Forza همین بازی Driveclub بود ولی بازی به هیچ وجه نتوانست در حد انتظارات عمل کند. به نظر فشار سونی روی تیم سازنده باعث شده بود تا بازی به طور ناقص به بازار عرضه شود و از لحاظ محتویات، Driveclub در زمان عرضه بسیار تهی به نظر میرسید. از طرفی تعداد خودروهای موجود در بازی بسیار کم به نظر میرسید و از طرف دیگر بخش تک نفره بازی هم از لحاظ مسیرها اصلاً در وضعیت خوبی قرار نداشت. البته خوشبختانه گرافیک و گیم پلی بازی در سطح مطلوبی قرار داشتند، خصوصاً گرافیک بازی که هنوز هم از آن به عنوان یکی از برترین گرافیکهای مربوط به بازیهای Racing در نسل هشتم یاد میشود. البته سازندگان پس از عرضه بازی پشتیبانی خوبی از آن به عمل آوردند و مدام با عرضه به روز رسانیهای مختلف بازی را بسط میدادند، ولی نسخه اولیه بازی در هنگام عرضه بسیار ناقص بود و به همین علت بازی طرفداران بسیاری را ناامید کرد. اگر تصمیم به تهیه این بازی گرفتید، حتماً اینترنت خود را آماده کنید چرا که چندین و چند گیگابایت به روز رسانی در انتظار شماست! شما میتوانید از طریق این لینک به نقد و بررسی این بازی دسترسی پیدا کنید.
Assassin’s Creed: Unity
اولین نسخه از سری پرطرفدار Assassin’s Creed که منحصراً برای نسل هشتم به بازار عرضه میشد، پتانسیل تبدیل شدن به یک نسخه انقلابی در این سری را داشت! اما حیف که این طور نشد. این نسخه ماجراهای جوانی به نام آرنو (Arno) را روایت میکند، کسی که در اصل فرزند یک اساسین است اما به علت کشته شدن پدرش نزد یکی از مقامداران فرقه تمپلارها بزرگ میشود. او کم کم با فرقه اساسینها آشنا میشود و به آنها میپیوندد. ماجراهای این نسخه در پاریس رقم میخورند. داستان بازی و شخصیتها به خودی خود از جذابیت قابل قبولی برخوردار بودند و از این نظر بازی مشکل چندانی نداشت، هر چند که تمرکز زیاد از حد برروی زمان حال به مذاق عدهای از طرفداران خوش نیامد. یکی از نکات مثبت این نسخه طراحی عالی شهر پاریس بود که تحسین زیادی را به همراه داشت. سازندگان توانسته بودند یک شهر پویا و بزرگ که کاملاً منطبق بر پاریس قرن هجدهم است را خلق و توجه زیادی را به خود جلب کنند. گیم پلی این نسخه نیز با وجود تغییراتی که به خود دیده بود، همچنان وفادار به نسخههای پیشین بود. سیستم پارکور نیز در این نسخه شامل تغییراتی شده بود. از لحاظ گرافیکی نیز بازی عملکرد فوقالعادهای داشت، هر چند که این فوقالعاده بودن صرفاً دورنمای گرافیک بازی است! گرافیک بازی با وجود خارقالعاده بودن، مشکلات بسیار زیادی را نیز به همراه داشت. بازی پر بود از باگها و ایرادات گرافیکی مختلف. آن قدر این مشکلات زیاد بودند که تا مدتها یوبی سافت به دنبال حل آنها بود. کار تا جایی پیش رفت که حتی یکی از بستههای الحاقی بزرگ بازی با نام Dead Kings به طور رایگان در دسترس همه قرار گرفت تا شاید طرفداران اندکی مشکلات بازی را فراموش کنند. شاید اگر این ایرادات آزار دهنده در بازی نبودند، اکنون از این بازی به عنوان یکی از بهترین نسخههای این سری نام میبردیم، اما افسوس که چنین نشد.
The Crew
باور کنید نه توطئهای در کار است و نه با یوبی سافت خصومتی داریم! ولی آن قدر بازیهای یوبی سافت در نسل حاضر ناامیدمان کردهاند که به راحتی سه بازی از این شرکت در لیست ما قرار میگیرد. البته وضعیت The Crew اندکی با Watch Dogs و Assassin’s Creed: Unity متفاوت است، چرا که حداقل سازندگان این بازی خیلی کمتر از دو عنوان بالا هواداران را هایپ کردند و انتظارات را آن قدرها هم بالا نبردند. بازی The Crew با هدف خلق یک دنیای عظیم برای بازیبازان مراحل ساخت خود را دنبال کرد. در این بازی کل کشور امریکا شبیه سازی شده و به همین علت نقشه بازی بسیار وسیع و بزرگ بود. همین بزرگ بودن نقشه بازی یکی از نکات مثبت آن بود و بسیاری آن را ستودند. این بازی تمام آنلاین بود و به نوعی اولین تلاش یوبی سافت در زمینه خلق یک بازی تمام آنلاین در نسل هشتم بود. همین تمام آنلاین بودن بازی نیز ضربه مهلکی به بازی زده بود و مشکلات سروری زیادی گریبان گیر بازی بود. البته در بازی یک بخش تک نفره نیز وجود دارد اما برای تجربه آن هم باید به اینترنت متصل باشید. بخش تک نفره هم از داستان و شخصیتهای چندان مطلوبی بهره نمیبرد. یکی دیگر از مشکلات اساسی بازی وجود قابلیت پرداخت درون برنامهای (Microtransactions) منفور و مانور بیش از حد بر روی آن است. به هر حال وقتی برای تجربه یک بازی ۶۰ دلار میپردازید، انتظار دارید که بدون پرداخت هزینه بیشتر بتوانید از همه امکانات بازی بهره ببرید و وجود چنین قابلیتی به اصل تجربه بازی لطمه نزند. گرافیک بازی نیز در وضعیت چندان مطلوبی قرار نداشت و نسبت به رقبای خود (چه انحصاریها و چه مالتی پلتفرمها) چندین و چند گام عقبتر بود. این مسائل دست به دست هم دادند تا The Crew نتواند آن طور که باید و شاید از پتانسیل سرشار خود استفاده کند و در سطح انتظارات نباشد.
The Order: 1886
یکی دیگر از بازیهای انحصاری سونی که اصلاً نتوانست در سطح انتظار ظاهر شود و به نوعی یک شکست کامل تلقی میشود، The Order: 1886 است که علی رغم ظاهر پر زرق و برق و تبلیغات فراوان اصلاً نتوانست به عنوان یک بازی خوب یا حتی قابل قبول در دل طرفداران جا خوش کند. داستان The Order: 1886 مربوط به شوالیهای به نام گالاهاد (Galahad) است که باید از شهر لندن در مقابل حمله جهش یافتههایی به نام Half – Breeds محافظت کند. در این میان ماجراهایی پیش میآید و گالاهاد خود را در میان یک توطئه مییابد و … داستان و روایت بازی در خود اشکالاتی دارد و همین مسئله باعث شد تا بازی از لحاظ داستانی نتواند آن طور که باید و شاید طرفداران را راضی کند. گیم پلی بازی در مبارزه مسلحانه (و گاهاً تن به تن) با دشمنان و جست و جو در محیط بازی خلاصه میشود و از لحاظ گیم پلی نیز بازی میتوانست بسیار بهتر عمل کند. بدون شک مهمترین نقطه قوت The Order: 1886 گرافیک بینظیر آن است که هنوز هم از آن به عنوان یکی از برترین گرافیکهای نسل هشتم نام برده میشود. گرافیک بازی در یک کلام خارقالعاده است و سازندگان به خوبی توانسته بودند از قدرت پلی استیشن ۴ در خلق یک گرافیک شگفت انگیز استفاده کنند. یکی از ایرادات اساسی که به بازی وارد شد کمبود محتویات به نسبت قیمت آن بود. بازی با تمامی میان پردهها در عرض کمتر از ۷ ساعت به پایان میرسد که از این مقدار حدود ۵ ساعت آن گیم پلی مفید بازی است. بسیاری از خریداران سازندگان را به خاطر این مسئله مورد سرزنش قرار دادند. در کل The Order: 1886 یکی از بازیهایی بود که نتوانست آن طور که انتظار میرفت عمل کند و طرفداران سونی را به شدت ناامید کرد.
Battlefield Hardline
یک نسخه فرعی از سری محبوب Battlefield که توسط استودیو ویسرال گیمز (Visceral Games) توسعه داده شده بود، Battlefield Hardline به کلی ریشههای این سری را کنار گذاشته و مسیر نو و جدیدی را برگزیده بود. داستان این نسخه در مورد مامور پلیسی به نام نیک مندوزا (Nick Mendoza) بود که در شهر میامی وظیفه برخورد با عاملان فروش و پخش مواد مخدر را بر عهده داشت. روایت داستانی این نسخه به شیوه سریالهای تلوزیونی بود و به صورت قسمت به قسمت و اپیزودیک روایت میشد. بازیبازان و منتقدان اصلاً روی خوشی به داستان و روایت داستانی این نسخه نشان ندادند. بازی اصلاً به ریشههای سری Battlefield وفادار نبود و به همین جهت طرفداران سرسخت این سری نتوانستند چندان با این سری ارتباط برقرار کنند. البته بخش چند نفره بازی مثل همیشه خوب بود و شامل ۵ حالت مختلف میشد. به بیان دیگر تنها بخش چند نفره بازی بود که توانست همگان را راضی کند. شاید اگر بازی به ریشههای خود وفادار میماند میتوانست عملکرد بسیار بهتری داشته باشد اما این طور نشد.
Need For Speed
هنوز حسرت چشیدن طعم خوش یک Need For Speed به یاد ماندنی در نسل هشتم به دل طرفداران مانده است. نه Need For Speed: Rivals و نه Need For Speed هیچ کدام نتوانستند آن طور که باید و شاید عمل کنند و یاد و خاطره نسخههای قدیمی این سری را زنده کند. آخرین نسخه از این سری نیز که سال گذشته به بازار آمد یک بازی تمام آنلاین بود و همین مسئله یکی از دلایلی بود که خشم بسیاری را برانگیخت. البته گرافیک بسیار خوب بازی تحسین بسیاری را برانگیخت و همچنین وجود قابلیت شخصی سازی خودروها بعد از چندین نسخه یکی از نکات مثبت بازی بود. البته هوش مصنوعی رقبا اصلاً پایدار و متعادل نبود و سیستم چرخش شب و روز نیز در بازی وجود نداشت و تنها از شب تا سحرگاه میشد در بازی به مسابقه پرداخت. شما میتوانید از طریق این لینک به مطالعه نقد و بررسی کامل این بازی بپردازید.
Quantum Break
آخرین ناامیدی بزرگ مربوط به بازی انحصاری مایکروسافت یعنی Quantum Break میشود که علی رغم انتظارات طرفداران و کمپین تبلیغاتی گسترده بازی، اصلاً نتوانست آن طور که انتظار میرفت عمل کند. البته بازی از لحاظ مختلف همچون هسته اصلی گیم پلی، گرافیک و صداگذاری مورد توجه قرار گرفت ولی وجود مشکلاتی در گیم پلی بازی باعث شد تا پایینتر از حد انتظارات باشد. از لحاظ داستانی نیز نظرات ضد و نقیض و فراوانی در مورد بازی وجود داشت. در ابتدا این بازی قرار بود تا تنها برای پلتفرم اکس باکس وان منتشر شود اما پس از مدتی بازی برای رایانههای شخصی نیز تائید شد که البته، نسخه رایانههای شخصی در یک کلام افتضاح به تمام معنا بود و پر از مشکلات ریز و درشت بود. این بازی هم بیشتر به دلیل انتظارات فوقالعاده طرفداران نتوانست آن طور که باید و شاید عمل کند و تبدیل به یکی از ناامید کنندهترین بازیهای نسل هشتم و اولین بازی ناامید کننده بزرگ در سال ۲۰۱۶ شود.
پر بحثترینها
- مایکروسافت به سازندگان خود هشدار میدهد که از طراحی شخصیتهای زن با اندام اغراق شده خودداری کنند
- تعداد بازیکنان Horizon Forbidden West روی PC حدود ۵۰ درصد کمتر از نسخه قبلی است
- تعداد بازیکنان همزمان Horizon Forbidden West در استیم از ۴۰ هزار نفر عبور کرد
- ویدیوی اختصاصی: گیمپلی و معرفی بازی Rise of the Ronin
- ویدیو: تریلر جدید بازی Hellblade 2 را مشاهده کنید
- عملکرد خوب استودیوی Nixxes در پورت PC بازی Horizon Forbidden West
- احتمال عرضه Final Fantasy 16 برای پلتفرمهای دیگر وجود دارد
- فیل اسپنسر: اخراجها در اکتیویژن برای کسب سود ضروری بود
- گزارش: Xbox در مقطعی اکثر عناوین خود را برای PS5 منتشر خواهد کرد
- تاریخ عرضه و قیمت کنترلر جدید Xbox فاش شد
نظرات