ارواح تاریک | پرونده Dark Souls II: Scholar of the First Sin
با سرعت و از ترس دشمنانی که در پشت سر شما در حال حرکت هستند، از پله های پیچ در پیچ و کم عرض شهر زیرزمینی Shulva پایین می آیید و به یک پل با دو سرباز مستقر بر روی آن می رسید. از روی ناچاری به سرعت به سمت آنان می روید و ناگهان در اوج ناباوری، سر و کله ی یک اژدها پیدا می شود و تمام پل و افراد روی آن را به آتش می کشد…اولین نسخه از سری بازی های Souls، با نام Demon’s Souls در سال ۲۰۰۹ به طور انحصاری برای کنسول PS3 عرضه شد. شاید آن موقع تصور نمی شد که این سری به دلیل سختی بسیار زیاد و شیوه ی جدید در میان عناوین نقش آفرینی تا این حد مورد استقبال قرار بگیرند ولی با عرضه این بازی همه چیز تغییر کرد و Demon’s Souls مخاطبان بسیار زیادی در سراسر جهان پیدا کرد و توانست نام Hidetaka Miyazaki را به عنوان یکی از بازیسازان صاحب سبک ژاپنی بر سر زبان ها بیندازد.
بعد از آن و در سال ۲۰۱۱، دومین نسخه از این سری که به نوعی دنباله معنوی Demon’s Souls بود، با نام Dark Souls عرضه شد. وظیفه انتشار این عنوان را Namco Bandai بر عهده داشت و به همین دلیل و برخلاف نسخه قبلی که انتشار آن بر عهده Sony بود، Dark Souls برای هر دو پلتفرم Xbox360 و PS3 منتشر شد و بعد از مدت زمانی نه چندان طولانی، بازی به خاطر درخواست های بالای طرفداران برای PC نیز عرضه شد. این عنوان هم همانند نسخه قبلی، با موفقیت های خیلی چشم گیری رو به رو شد و به دلیل عرضه برای هر دو کنسول شرکت های مایکروسافت و سونی، توانست بر تعداد طرفداران خود بیافزاید.
اما در سال ۲۰۱۲ و در طی مراسم Video Game Awards (VGA) نسخه بعدی بازی با عنوان Dark Souls II معرفی شد. بعد از آن اعلام شد که کارگردان دو عنوان قبلی، تنها ناظر بر ساخت این نسخه خواهد بود و دیگر در جایگاه کارگردان ظاهر نخواهد شد. همین موضوع نگرانی هایی را مبنی بر کیفیت بازی ایجاد کرد اما با عرضه بازی در ماه مارس سال ۲۰۱۴، این نگرانی ها برطرف شد و طرفداران سری، با یک عنوان با کیفیت و فوق العاده دیگر رو به رو شدند.
پس از عرضه Dark Souls II علیرغم این که قرار بود برای آن هیچ DLC عرضه نشود، اما بعد از مدتی سه DLC با نام های Crown of the Sunken King (تاج پادشاه غرق شده)، Crown of the Old Iron King (تاج پادشاه آهنی قدیمی) و Crown of the Ivory King (تاج پادشاه عاجی) معرفی شد و به ترتیب در طی چند ماه عرضه شدند. بعد از عرضه و موفقیت این دو عنوان، یک آپدیت با نام Scholar of the First Sin برای بازی معرفی شد که یک باس جدید به بازی اضافه می کرد. همه ی این موارد در کنار عرضه کنسول های نسل جدید باعث شد که From Software تصمیم به انتشار نسخه کامل این بازی برای پنچ پلتفرم PS3، PS4، Xbox360، Xbox One و PC بگیرد. ضمن آن که وعده گرافیک بهتر و پیشرفته تر برای نسخه های PC، PS4 و Xbox One داده شد. حال در ادامه به بررسی این عنوان می پردازیم تا ببینیم که تا چه حد توانسته موفق عمل کند.
تذکر: متن زیر، فقط برای نسخه Scholar of the First Sin نوشته نشده است و به نوعی بررسی دوباره کل بازی و داستان آن نیز می باشد و علاوه بر آن به بررسی و نقد تغییرات اعمال شده در نسخه Scholar of the First Sin نیز می پردازد.
از بحث مقدمه چینی های اولیه و تاریخچه بازی که بگذریم، باید به خود بازی بپردازیم. در ابتدا به بررسی داستان بازی می پردازیم. داستان در سری بازی های سولز، بخشی مهم و جدانشدنی از بازی است اما چیزی که داستان بازی را نسبت به بسیاری از بازی های دیگر متفاوت و خاص می کند، شیوه روایت آن است. مطمئنا همه ی طرفداران سری سولز با شیوه روایت محیطی بازی آشنا هستند؛ در این شیوه، بازی به طور مستقیم، اطلاعات خیلی زیادی از داستان به شما نمی دهد و فقط کلیات داستان را به شما نشان می دهد و بقیه ی ماجرا را باید خودتان از تجزیه و تحلیل دیالوگ های بازی، ظاهر محیط های بازی، توضیحات آیتم ها و… بفهیمد.
شخصیت های متعدد و فراوانی در بازی وجود دارند و هر کدام نقش خاص و مهمی را در داستان ایفا می کنند. بعضی ها تنها در نقش یک تاجر ظاهر می شوند و بعضی ها در نقش پیش برنده های داستانی بازی و یا یار های کمکی ظاهر می شوند. اما همه ی آن ها از شخصیت پردازی خاص خود بهره می برند و تفاوت های تفکری شخصیت های بازی را می توان به خوبی از روی رفتار آن ها شناسایی کرد. البته با این وجود در وجود همه ی شخصیت ها نوعی حس بی طرفی وجود دارد که در انتقال جو خاص بازی نقش مهمی ایفا می کند.
جو و اتمسفر بازی را باید یکی از مهم ترین عوامل کشش بازی برای ادامه ی آن دانست. اتمسفر و فضاسازی بازی به گونه ای است که علیرغم وجود شخصیت های متعدد، نوعی حس تنهایی خاص در بازی وجود دارد. این حس باعث می شود که بازیبازی که برای بار اول بازی را انجام می دهد، حتی با وجود سختی آن، سعی کند روند آن را یاد بگیرد تا در جریان داستان بازی قرار بگیرد تا با جلو بردن بازی، به علت وجود چنین حس خاصی در بازی پی ببرد و سر از داستان مرموز و موهوم بازی در بیاورد. چنین حسی را نمی توان چندان با کلمات توصیف کرد و باید خودتان در جو بازی و به خصوص در محیطی مانند ماجولا قرار بگیرید تا بفهمید که علیرغم وجود شخصیت های غیر دشمن و نسبتا دوست، احساس تنهایی عجیبی بر بازی حاکم است که البته موسیقی نیز در ایجاد این حس بی تاثیر نیست.
به همین دلایل است که داستان بازی از جمله مواردی است که مورد بحث تعداد زیادی از طرفداران بازی است. به همین علت در زیر می توانید به صورت اجمالی و با جزئیات نه چندان زیاد، داستان بازی را بخوانید تا از آن سر در بیاورید. البته این داستان تنها نظر نویسنده ی این مطلب است و هر چند در بسیاری از داستان های ذکر شده در اینترنت، چنین داستانی مورد تایید است اما با این حال، داستان قطعی بازی نیست و هر شخص می تواند برداشت های متفاوتی را از آن داشته باشد.
[خطر لو رفتن داستان]
مقدمه بازی Dark Souls:
«در عصر باستانیان، دنیا هنوز شکل نگرفته بود و توسط مه احاطه شده بود. سرزمین پرتگاه های خاکستری، درختان بزرگ (Arch-Trees) و اژدهایان ابدی. و سپس آتش بوجود آمد و با آتش، اختلاف هم آمد. گرما و سرما، زندگی و مرگ، و البته … روشنایی و تاریکی.
آنان از تاریکی آمدند و روح های اعظم (Lord Souls) را در میان شعله یافتند. نیتو (Nito)، اولینِ مردگان. جادوگر ایزالیث (Witch of Izalith) و دخترانِ آشوبش (Daughters of Chaos). گوئین (Gwyn)، پادشاه روشنایی آفتاب، به همراه شوالیه های وفادارش و یک موجود پست مخفی (Furtive Pygmy) که به راحتی فراموش شد.
با قدرت روح ها، آنان اژدهایان را به چالش کشیدند. تیر های نیرومند او فلس های سنگین آنان را کندند. جادوگر از طوفان های آتش بسیار قوی استفاده کرد و نیتو هم یک بخار از مرگ و بیماری منتشر کرد. سیث بدون فلس (Seath the Scaleless) به هم نوعان خود خیانت کرد و بعد از آن اژدهایی وجود نداشت. سپس عصر آتش شروع شد.
ولی به زودی، شعله ها محو خواهند شد و تاریکی باقی خواهد ماند. حتی حالا، تنها خاکستر باقی مانده و مردم نه روشنایی، بلکه تنها شب های تمام نشدنی را می بینند. در میان زنده ها، حمل کننندگان Darksign نفرین شده به چشم می خورند.»
در سرزمین لوردران (سرزمین نسخه اول Dark Souls) و درنگلیک (سرزمین Dark Souls II)، همه ی دارایی افراد به روح آن ها بستگی دارد و کسانی که روح های خود را از دست می دهند، کم کم تبدیل به موجوداتی بی اراده و پوچ (به نام Hollow که به نوعی Undead هستند) می شوند که کار قبلی خود را مدام تکرار می کنند و برای همین همه ی افراد در این سرزمین به نوعی به دنبال بدست آوردن روح هستند.
اما خود پیشینه اصلی بازی که در بالا هم تا حدودی گفته شد. هزاران سال قبل، چهار نفر توانستند روح های اعظم (Great Souls) را بدست بیاورند و به این ترتیب به قدرت بسیار بالا دست یافتند. یکی از آن ها Witch of Izalith بود. او از طریق این روح و قدرت های جادوگری اش، بنیانگذار جادوگری با آتش (پایرومنسی، Pyromancy) شد. نفر دیگر، Nito بود که اولین مرده محسوب می شود و برای همین به نوعی تبدیل به پادشاه مردگان و Undead ها می شود. نفر دیگر Gwyn، پادشاه روشنایی خورشید بود. او یک شاه مقتدر و بسیار قدرتمند بود و حکومتی بسیار وسیع داشت. اما آخرین نفر، یک موجود پست بود که کسی به او توجه نکرد. در مورد این که واقعا چه بلایی سر او آمد، به طور قطعی نمی توان نظر داد، به اعتقاد بعضی، او همان شخصیت اصلی بازی است که شما کنترل او را بر عهده دارید اما فرضیه اصلی این است که او کم کم، روح خود را به تاریکی آلوده کرد و تبدیل به تاریک ترین موجود این سرزمین شد؛ مانوس Manus)). از او به عنوان پدر مغاک (Father of the Abyss) یاد می کنند، Abyss جایی در اعماق سیاهی ها و زیر زمین است، جایی پر از تاریکی و پلیدی ….
بعد از مدتی و با قدرتی که آنان بدست آورده بودند، Gwyn شروع به جنگ با اژدهایان می کند و به همراه دو نفر دیگر، با آنان می جنگد. در این حین او با دادن بخشی از Lord Soul خود به اژدهایی به نام سیث بدون فلس، او را متحد خود می کند ( و البته بعدا بخشی دیگر را نیز به چهار پادشاه شهر New Londo می دهد) و این گروه با کمک هم، نسل اژدهایان را منقرض می کنند و به جز سیث، تنها یک اژدها در جایی در زیر زمین باقی می ماند که هرگز نمی تواند کاری بکند. به نظر می رسد یکی از مکان های نسخه اول بازی به نام Ash Lake، جزء مکان های نبرد با اژدهایان بوده است. این مکان پر از خاکستر است و آخرین اژدهای ابدی در آن جا زندگی می کند ضمن این که پر از درختان بی انتهایی است که بسیار بلندند و انتهای آنها دیده نمی شود و به نظر می رسد همان Arch-Treeها هستند.
اما بعد از این جنگ اتفاقات مختلفی می افتد. Nito و Seath و چهار پادشاه New Londo که تبدیل به یک مخروبه می شود به کار های خود ادامه می دهند. از طرف دیگر Witch of Izalith اقدام به خلق دوباره اولین شعله می کند اما در این کار ناموفق می ماند و باعث خلق موجودی پلید به نام Bed of Chaos می شود. این موجود عامل بوجود آمدن شیاطین (Demon ها) در سرزمین بازی می شود. سرنوشت خود او کاملا مشخص نیست و ظاهرا تبدیل به یک حشره آشوب (Chaos Bug) در زیر ریشه های شعله آتش می شود. اما دختران او ( به جز یکی که سالم می ماند) یا می میرند یا تبدیلی به موجودات زشت می شوند که نیمی از بدن آن ها تبدیل به عنکبوت می شود. تنها پسر او نیز تبدیل به موجود آتشینی پست، پر از مواد مذاب و بسیار بزرگ به نام Ceaseless Discharge می شود. اما Gwyn، به همراه تعدادی از شوالیه هایش، به محل اولین شعله می رود تا آن را دوباره قدرتمند سازد ولی قربانی آتش آن می شود و در آتش می سوزد و خود تبدیل به Gwyn, Lord of Cinder (به معنی ارباب خاکستر) می شود و شوالیه هایش هم در اثر سوختن تبدیل به شوالیه های سیاه (Black Knight) شده و در سرتاسر لوردران پراکنده می شوند.
در این میان اما مانوس به سرزمین Oolacile حمله می کند و یکی از چهار شوالیه اعظم Gwyn به نام Artorias، که البته در آتش نمی سوزد، راهی Oolacile می شود تا آن جا را از شر تاریکی مانوس خلاص سازد اما تاریکی و فساد او را نیز فرا می گیرد و تبدیل به یک موجود سیاه و پلید می شود.
شخصیت اصلی بازی در نسخه اول که شما کنترل آن را به عهده دارید، یک آندد منتخب (Chosen Undead) است. او وظیفه دارد که روح Seath، Four Kings، Bed of Chaos (Witch of Izalith) و Nito را بدست آورد تا بتواند به مکان اولین شعله برسد و با از بین بردن Gwyn، خود را سوزانده و شعله را دوباره شعله ور کند. البته او می تواند که این کار را نکرده و آنجا راترک کند و عصر تاریکی را حاکم سازد اما در اصل، پایان خوب و اصلی بازی، شعله ور کردن آتش است. در DLC نسخه اول، او وظیفه دارد که Manus را از بین برده و سرزمین Oolacile را آزاد کند.
اما بپردازیم به نسخه دوم بازی؛ در این نسخه از وقایع نسخه اول هزاران سال گذشته است و این سرزمین تغییرات زیادی داشته است. البته می توان این احتمال را هم داد که سرزمین نسخه دوم یعنی درنگلیک، یک سرزمین جدید است اما دلایل متعددی برای اثبات این که این مکان همان لوردران نسخه ی اول است، وجود دارد. یکی از این که شواهد، صحبت یکی از شخصیت های سنگ شده به نام Straid of Olaphis است. بعد از این که او را از حالت سنگ شده در می آورید، او با تعجب می گوید:”پس به این مکان درنگلیک می گویند.” و به خاطر نمی آورد که وقتی سنگ شد، این مکان چنین نامی داشته باشد. این خود نشان دهنده ی این است که درنگلیک، قبلا نام دیگری داشته است. ضمن این که شباهت های ظاهری بسیار زیادی میان این دو سرزمین وجود دارد، از جمله منطقه Heide’s Tower of Flame که پر از ساختمان های غرق شده و غوطه ور در آب است که شباهت بسیار بالایی به کلیساهای Anor Londo در نسخه اول دارند و حتی یک از باس های این منطقه (Old Dragonslayer)، عینا شبیه یک باس دیگر در نسخه اول (Dragonslayer Ornstein) است و حتی صفت Old نیز به قدیمی و پیر بودن این شخصیت اشاره دارد. علاوه بر آن حلقه ای که او بعد از مرگش Drop می کند و می توانید آن را بر دارید، Old Leo Ring نام دارد و جالب آن که حلقه Dragonslayer Ornstein در نسخه اول هم Leo Ring نام داشت.
شخصیت شما هم مانند نسخه قبلی، یک Chosen Undead است و قرار است که ابتدا چهار روح اعظم را از چهار باس بدست آورد، اما این باس ها که هستند؟
The Rotten:
یک موجود بزرگ، چندش آور و وحشتناک. او ترکیبی از اجساد مختلف است و تمامی بدنش از مجموعه ای از اجساد تشکیل شده است و حتی پاهای او، به نوعی مجموعه از اجساد هستند که روی زمین می خزند. همه ی چهار باس اصلی بازی در حالت New Game+ (NG+) یک روح اضافی نیز به شما می دهند. نام روحی که از Rotten در این حال Drop می شود، Old Dead One Soul (روح مرده ی قدیمی) که به وضوح به Nito در نسخه اول اشاره دارد که اولین مرده بوده است.
Old Iron King:
او یک موجود آتشین است و ظاهری شبیه به یک اژدها دارد (البته اژدها نیست). او یک قلعه بزرگ دارد و شوالیه های وفادار او (Alonne Knight) از او محافظت می کنند و در DLC بازی با فرمانده ی آنان که Sir Alonne نام دارد مبارزه خواهید کرد. روحی که او در حالت NG+ دراپ می کند، روح پادشاه قدیمی ((Old King Soul نام دارد. این روح می تواند متعلق به یکی از دو باس Gwyn یا Four Kings بوده باشد اما احتمال این که این روح به Gwyn تعلق داشته باشد، بیش تر است زیرا در توضیحات سلاحی که از این روح ساخته می شود، کلمه Sun آمده که به Gwyn که Lord of Sunlight بود اشاره دارد.
Duke’s Dear Freja:
او یک عنکبوت غول پیکر با دو سر است و رئیس بسیاری از موجودات عجیب و غریب مانند عقرب نما ها Manscorpion)) محسوب می شود. (در کل دو عقرب نما در بازی هست که یکی از باس های بازی است و دیگری برادر باس است و با شما دشمنی ندارد و می توانید در کشتن باس از او کمک بگیرید) روحی که او در NG+ دراپ می کند، روح اژدهای رنگ پریده ی قدیمی (Old Paledrake Soul) نام دارد که به وضوح به Seath the Scaleless و رنگ آبی روشن بدن او که رنگ پریده به نظر می رسید اشاره دارد. در صحبت های یکی از دو عقرب نما به نام Manscorpion Tark وقتی در مورد او و رئیسش حرف می زند کلمه Seethe را به کار می برد که می تواند اشاره به Seath داشته باشد. علاوه بر آن یکی از مکان هایی که در نسخه اول مربوط به Seath می شد، Duke’s Archives نام داشت و کلمه Duke در نام این عنکبوت نیز به چشم می خورد. البته این که آیا این عنکبوت موجودی است که خود روح سیث را بدست آورده یا این که یکی از موجوداتی است که توسط سیث ساخته شده است و بعدا روح سیث را بدست آورده، کاملا مشخص نیست.
The Lost Sinner:
او یک گناهکار است و به خاطر گناهان بسیار زیادی که کرده، خود را در یک زندان محبوس کرده و به بند کشیده است. برخلاف ظاهر و زرهش که به نظر می رسد یک شخصیت مذکر باشد، اما او مونث است. روحی که از او در NG+ دراپ می شود، روح جادوگر قدیمی (Old Witch Soul) نام دارد که به وضوح به Witch of Izalith و Bed of Chaos اشاره دارد. در ابتدای مبارزه هم در یک میان پرده، مشاهده می کنید که یک حشره آشوب (Chaos Bug) وارد زره او می شود و می تواند خود Witch of Izalith باشد که تبدیل به یک حشره شده است یا از آخرین حشره های بازمانده از Bed of Chaos بوده باشد. با این حال بعضی ها نیز احتمال می دهند که شاید او خود Witch of Izalith باشد و به خاطر اشتباهی که در اقدام به ساخت دوباره اولین شعله کرده، خود را زندانی کرد است، به علاوه که او در محیطی خاموش زندانی است و باید برای روشن شدن محیط، خودتان جداگانه و از بیرون نوعی روغن را به آتش بکشید تا این مکان روشن شود و همین موضوع می تواند به این اشاره داشته باشد که او واقعا Witch of Izalith و ایجاد کننده جادو های آتش است که به خاطر آشتباهش، جادو های آتش را کنار گذاشته و خود را در یک محیط بدون آتش زندانی کرده است.
اما بعد از شکست دادن این چهار باس، شما می توانید به Shrine of Winter وارد شده و از آن جا به قلعه درنگلیک (Dranglic Castle) دسترسی پیدا می کنید. جایی که سرچشمه همه ی آشوب ها در آن جاست. در این قلعه شما با ملکه سرزمین درنگلیک که ناشاندرا (Nashandra) نام دارد رو به رو می شوید و او به شما ماموریت می دهد که حلقه ی شاه (King’s Ring) را پیدا کنید. برای پیدا کردن این حلقه، شما باید به مکانی به نام Shrine of Amana بروید، جایی که گروهی به نام میلفانیتو از آن جای نگهبانی می کنند و به موجوداتی که با خود تاریکی به همراه داشته باشند، با نوعی جادو، اجازه ورود نمی دهند. البته آنان برای شما مشکلی بوجود نمی آورند و شما می توانید به راه خود ادامه دهید تا به دخمه آندد ها (Undead Crypt) برسید. در آن جا و بعد از طی مسیری و کشتن محافظ شاه، Velstadt، می توانید به کنار شاه برسید و او را در حالی که تبدیل به یک Hollow پست شده است و مشغول پرسه زدن در یک اتاق است، مشاهده خواهید نمود. از روی وسایل او، می توانید حلقه را بردارید.
بعد از آن شما ماموریت می گیرید که Ashen Mist Heart را بدست آورید. با استفاده از این آیتم می توانید با خاطرات موجودات مختلف سفر کنید. برای بدست آوردن این آیتم شما باید به آرامگاه اژدها (Dragon Shrine) بروید و برای این کار باید از قلعه ی آلدیا (Aldia’s Keep) عبور کنید. آلدیا برادر شاه است که بعد از مدتی و به دلیل آزمایشات خطرناکش، در خانه ی خود محبوس می شود. در این خانه انواع موجودات عجیب و غریب را مشاهده می کنید که در اثر آزمایشات او روی افراد مختلف بوجود آمده اند. ظاهرا او قصد داشته که یک اژدها بسازد و در طی آزمایشات مختلف، چنین موجوداتی ساخته شده اند. ظاهرا او به ساخت یک اژدها بسیار نزدیک شده است زیرا در انتهای خانه، شما یک موجود را مشاهده می کنید که بازی از آن با نام اژدهای نگهبان (Guardian Dragon) یاد می کند ولی این موجود در اصل یک وایورن (Wyvern) است (فرق اصلی وایورن با اژدها در این است که وایورن دو پا و دو بال دارد ولی اژدها دو پا، دو دست و دو بال دارد؛ یعنی اژدها دو دست از یک وایورن بیش تر دارد). این نشان می دهد که احتمالا او نتوانسته است که یک اژدهای واقعی را بسازد. به هر حال بعد از شکست این اژدها وارد آشیانه اژدها (Dragon Aerie) خواهید شد. مکانی پر از وایورن. بعد از عبور از این مکان، به آرامگاه اژدها می رسید و در راه با محافظان پر تعداد اژدها رو به رو می شوید که بعضی به شما کاری ندارند ولی بعضی به شما حمله خواهند کرد. در نهایت به یک اژدهای واقعی می رسید که Ancient Dragon نام دارد. بعضی ها قبل از عرضه نسخه Scholar of the First Sin این احتمال را می دادند که ممکن است این اژدها خود آلدیا باشد که تبدیل به اژدها شده ولی این طور نیست و آلدیا خود جدا از این اژدها حضور دارد. نکته عجیب دیگر هم این است که اگر این اژدها را بکشید، روح او را بدست نمی آورید و روحش را از خاطرات یک اسکلت اژدها در مکان مبارزه با Duke’s Dear Freja بدست خواهید آورد. اما به هر حال و جدا از پیشنه اژدها، او به شما Ashen Mist Heart را خواهد داد تا با استفاده از آن وارد خاطرات غول ها بشوید.
بعد از ورود به خاطرات غول هایی که در جنگل غول های از دست رفته (Forest of fallen Giants) وجود دارند، باید پادشاه غول ها را بکشید تا نشان خویشاوندی غول ها (Giant’s Kinship) را بدست آورید. اما بعد از بدست آوردن این آیتم، به بخش زیر زمینی قلعه ی درنگلیک خواهید رفت، بخشی که همه ی راز ها در آن جا نهفه است؛ Throne of Want. در این جا و بعد از کشتن محافظان تاج و تخت، با دشمن اصلی و تاریک خود رو به رو خواهید شد؛ Nashandra. او هرگز یک موجود پاک نبوده است و منشاء همه ی جادو های تاریک و نفرین ها، اوست. او خود نمی توانسته حلقه ی شاه را بدست آورد زیرا که یک موجود تاریک است و میلفانیتو ها به او اجازه ی ورود نمی دادند. در نتیجه شما را مامور این کار کرده تا همه ی این کار ها را انجام دهید تا در نهایت به تاج و تخت واقعی و اولین شعله دست پیدا کند. اما او نمی داند که شما چه قدرت عظیمی کسب کرده اید. بعد از شکست او، اما با چیز دیگری رو به رو خواهید شد. (از این بخش به بعد در نسخه Scholar of the First Sin به بازی اضافه شده است) شما Aldia را مشاهده خواهید کرد. او از همه فرصت طلب تر بوده و با این که خود تاریکی مطلق نیست اما می خواسته تا شما همه ی رقیبان تاج و تخت را کنار بزنید، تا خود به تاج و تخت برسد. شما باید او را هم شکست دهید ولی با این حال بعد از شکست دادنش، او از بین نمی رود و همچنان با شما صحبت خواهد کرد و سوال نهایی را از شما می پرسد:”تاریکی یا روشنایی؟” شما دو انتخاب دارید، یا این که به تاج و تخت برسید و اولین شعله را قدرتمند تر کنید تا باری دیگر، فرا رسیدن عصر تاریکی به تعویق بیفتد و یا این که اتاق را ترک کرده و عصر تاریکی را شروع کنید و در این صورت، شما دیگر یک Chosen Undead نخواهید بود بلکه تبدیل به یک ارباب تاریکی (Dark Lord) خواهید شد و در این بخش، این برعهده ی شماست که کدام کار را انجام دهید.
در این بخش داستان اصلی بازی تمام می شود ولی سوال های زیادی وجود دارد که تا حدودی می شود به آن ها پاسخ داد. مهم ترین سوال این است که Nashandra واقعا کیست؟ محتمل ترین احتمال ممکن، این است که او مانوس، یا تکه ای از مانوس باشد. از آن جایی که کسانی که روح های اعظم را دارند، هرگز به طور کامل از بین نمی روند، احتمال درست بودن این پیش بینی بالاتر می رود. نشانه دیگر نیز توضیحات آیتمی است که از روح او ساخته می شود در آن به کلمه Abyss اشاره شده و همان طور که می دانید، به مانوس، لقب Father of the Abyss داده شده بود. با قبول این احتمال، معلوم می شود که هدف اصلی مانوس، ایجاد عصر تاریکی بوده است و از آن جایی که در نسخه اصلی توسط آندد منتخب شکست می خورد، در قالبی دیگر ظاهر شده و بعد از سال ها دوباره تلاش می کند که عصر تاریکی را بر این سرزمین حاکم کند. او با فریب پادشاه وندریک، کم کم او را تبدیل به یک Hollow می کند و انسانیتش را از او می گیرد تا با خیال راحت بتواند به تاج و تخت و اولین شعله برسد اما به دلیل این که موجودات و غول هایی که کنار تاج و تخت هستند، فقط با Giant’s Kinship، به حرف او گوش خواهند کرد و او نیز به این شی دسترسی ندارد و نمی تواند حلقه پادشاه را بدست آورد، مدت ها منتظر می ماند تا Chosen Undead بعدی این کار را برای او انجام دهد تا او با خیال راحت به اولین شعله دست یابد و آن را برای همیشه خاموش کند.
با ورود به DLC های بازی و انجام آن ها، جدا از داستان، یک نکته در مورد Nashandra مشخص می شود و آن این است که او، خود مانوس نیست و یکی از قطعاتی است که بعد از از بین رفتن مانوس در نسخه اول به جا مانده است. در بسته یCrown of the Sunken King، شخصیتی به نام Elana, The Squalid Queen به عنوان باس حضور دارد که از نظر ظاهری شبیه ناشاندرا است و مانند او نسبت به تاریکی مقاومت بالایی دارد و در شیوه جنگیدن و سلاحی که از آن استفاده می کند نیز مانند Nashandra است. از روی شباهت نام نیز می توان این دو را خواهر یکدیگر دانست و علاوه بر آن در بسته Crown of the Old Iron King، نیز شخصیتی به نام Nadalia وجود دارد که باعث به تاریکی کشیده شدن Fume Knight شده است و همه ی این ها نشان می دهد که آن ها قطعات مختلف مانوس هستند که هر کدام در منطقه ای اقدام به پخش تاریکی کرده اند و به این ترتیب می توان منشاء اصلی تاریکی های بازی را Manus در نسخه اول دانست؛ شخصی که برخلاف دیگر کسانی که روح های اعظم را بدست آوردند، در ابتدا شهرت چندانی نداشت و همه او را فراموش کردند اما بعدا، تبدیل به مبدا تاریکی در دنیای این بازی می شود.
به هر حال و با تمام این ها، جواب بعضی از سوالات کاملا مشخص نیست و شاید تا نسخه ی بعدی یا زمانی که سازندگان بازی خودشان داستان بازی را به طور کامل منتشر کنند، جواب این سوالات مخفی بماند، پرسش هایی مثل این که مثلا “اگر باس The Last Giant با توجه به اسمش، آخرین غول باقی مانده است، پس دو غولی که در زیر یک راه مخفی در منطقه زیر زمینی Black Gulch قرار دارند، از کجا آمده اند؟ آیا غول ها بعد از حمله پادشاه وندریک به سرزمینشان و بعد از حمله آن ها به سرزمین وندریک و کشته شدن تقریبا همه ی آن ها، هنوز زنده مانده اند؟ آیا آنان می خواهند از زیر زمین به درنگلیک لشکر کشی کنند؟” یا حتی سوالاتی در نام گذاری بعضی از جاها نیز همچنان پا برجا هستند؛ مثلا “Bonefireی با نام Unseen Path to Heide وجود دارد که بر خلاف نامش، شما از Heide’s Tower of Flame به آنجا که راه ورود به یک بندرگاه به نام No Man’s Wharf است، می روید و نه از آن جا به Heide، پس چرا این مکان، مسیر دیده نشده به Heide نام دارد و نه مسیر دیده نشده از Heide؟ آیا از این مکان برای لشکر کشی گروهی از دزدان دریایی به Heide’s Tower of Flame استفاده می شده است؟” و هزار آیا و سوال دیگر…
[پایان خطر لو رفتن داستان]
به داستان بازی مفصلا پرداختیم و حال بهتر است به بخش های دیگر بازی برسیم. بیش ترین دلیل شهرت بازی سختی آن است. اگر بخواهیم واقع گرایانه نگاه کنیم، بازی نسبت به بسیاری از عناوین از سختی بیش ترین برخوردار است اما برخلاف صحبتی که بین بعضی رایج شده است، بازی به هیچ وجه غیر منطقی سخت نیست و در ادامه که گیم پلی بازی را توضیح دادیم، به سختی بازی نیز بیش تر خواهیم پرداخت.
در ابتدای ورود به بازی و بعد از این که داخل کلبه سه Fire Keeper شدید، باید نام و چهره ی شخصیت خود را انتخاب کنید. برای طراحی چهره امکانات زیادی در نظر گرفته شده است و به خوبی می توانید مکان و شکل ظاهری اجزای صورت شخصیت را مشخص کنید. بعد از آن نوبت به انتخاب کلاس می رسد. ۸ کلاس در بازی وجود دارد که هر کدام تا حد بسیار زیادی نسبت به دیگری متفاوت هستند اما این باعث نمی شود که نظیر بعضی بازی های نقش آفرینی، توانایی های کلاس شما محدود شود و امکان تبدیل به کلاس دیگری وجود نداشته باشد. شما می توانید در طول بازی با تغییر قدرت های شخصیت خود او را تبدیل به یک کرکتر با کلاسی متفاوت بکنید اما در این صورت مطمئنا تا زمانی که به قدرت بالایی نرسید، مشکلاتی خواهید داشت. اما این ۸ کلاس چه هستند؟
اولین کلاس Warrior است که امکان استفاده از سلاح های نسبتا خوبی را در ابتدای بازی دارد ضمن این که توانایی های آنان به صورتی است که می توانند در طول زمان، به حدی نسبتا خوبی برای اجرای جادو های ساده نیز برسند. این کلاس مناسب افراد تازه کار است. کلاس بعدی Knight می باشد. Knight از نظر توانایی، تقریبا شبیه Warrior است با این تفاوت که Knight سلامتی بالاتری داشته و برای کسانی که علاقه به ساخت یک شخصیت با HP بالا (تانک، Tank) دارند کلاس مناسبی است. البته Knight خیلی برای ساخت جادوگر در ادامه ی بازی مناسب نیست ولی همچنان یک کلاس خوب برای شروع بازی است. دیگر کلاسی که می توانید انتخاب کنید، Swordsman است. شمشیرزن برای افرادی که علاقه زیادی به حملات نزدیک و تن به تن دارند و همین طور توانایی جاخالی دادن و استفاده نکردن از سپر را دارا می باشند، مناسب است. این کلاس، برای حمل دو سلاح همزمان مناسب است و از این طریق می تواند صدمه زیادی به دشمنان برساند اما سلامتی بسیار پایینی دارد که می تواند در اوایل بازی دردسرساز باشد. کلاس بعدی، Bandit است. این کلاس توانایی فیزیکی بالایی دارد و در ابتدای بازی یک کمان هم به همراه دارد ولی عدم نیاز آنچنانی به کمان در ابتدای بازی، کمی وجود کمان برای کلاس راهزن را بی ارزش نشان می دهد ضمن این که در طول بازی و در همان اوایل، یک کمان رایگان نیز بدست خواهید آورد. البته این کلاس توانایی حمل وسایل زیادی را دارد ولی به هر حال، برای شروع بازی و مخصوصا برای افراد تازه کار، استفاده از این کلاس توصیه نمی شود. کلاس بعدی Cleric است. این کلاس از نوعی جادو که در بازی با نام معجزه (Miracle) شناخته می شود، استفاده می کند. باید توجه کنید که ما در بازی ۴ نوع جادو به نام های Sorcery، Miracle، Hex و Pyromancy داریم. این کلاس با توجه به قدرت بالایی فیزیکی و همین طور امکان استفاده از انواع Miracle یک کلاس بسیار خوب برای اوایل بازی است. ضمن این که آنان با دارا بودن جادوی Heal می توانند کمبود آیتم های سلامتی را هم در اوایل بازی جبران کنند. آنان با دارا بودن ناقوس (وسیله جادوی این کلاس) و یک گرز قوی، هم از نزدیک و هم از دور به دشمنان آسیب می رسانند ضمن این که در ادامه امکان استفاده از Hex که به نوعی نقطه مقابل Miracle است و یک جادوی تاریک به حساب می آید را هم بدست می آورند و قوی تر می شوند. کلاس بعدی Sorcerer است و همان طور که از نام آن نیز مشخص است، تخصص این کلاس در سحر و جادو (Sorcery) است. این کلاس به دلیل قدرت فیزیکی پایینش در اوایل بازی، کلاس دشواری است اما به تدریج و با بدست آوردن جادو های قوی تر، به یک کلاس بسیار قوی برای اواخر بازی تبدیل می شود که البته با این حال و برای بخش های پایانی بازی نسبت به Cleric کمی ضعف دارد. با این حال این کلاس برای افراد تازه کار غیر قابل بازی نیست ولی مطمئنا به کمی تمرین برای مهارت نیاز دارد. کلاس دیگر Explorer است. Explorer، اصلا کلاس مناسبی برای یک بازیکن تازه کار نیست. این کلاس از قدرت های چندان بالایی بهره نمی برد و برای همین هم اصلا انتخاب آن برای یک فرد غیر حرفه ای مناسب به نظر نمی رسد. تنها مزیت این کلاس، داشتن یک سری آیتم کمیاب در اوایل بازی است که به مرور زمان در طول بخش های مختلف به آن دسترسی خواهید داشت. البته این کلاس ۱۰ Lifegem اضافه بر ۱۰ Lifegem اولیه بازی (یعنی مجموعا ۲۰ تا) دارد که تا اندکی ضعف این کلاس را جبران می کند ولی در هر حال به هیچ وجه این کلاس را به افراد تازه کار توصیه نمی کنیم. آخرین کلاس نیز Deprived نام دارد. این کلاس مخصوص افراد حرفه ای است که می خواهند کاملا بر روی شخصی سازی شخصیت خود تاکید داشته باشند تا یک شخصیت خاص و مخصوص به خود بسازند و از موارد از پیش انتخاب شده بازی، استفاده نکنند. این کلاس از نظر لول و سطح، از همه ی کلاس های دیگر پایین تر است و همه ی قدرت های آن در حد ۶ است و از سلاح های خوبی هم در اوایل بازی استفاده نمی کند و ضمنا به زرهی به جز چند تکه لباس پاره ی اول بازی دسترسی ندارد. این کلاس فقط برای افراد خیلی حرفه ای است.
بعد از انتخاب کلاس هم نوبت به انتخاب Gift می رسد. در این بخش شما باید یکی از آیتم ها را انتخاب کنید تا علاوه بر آیتم های شخصیتتان، به آن آیتم هم در ابتدای بازی دسترسی داشته باشید که البته همه ی آن ها در طول بازی بدست می آیند اما در این میان آیتم های Pertified Something (که در همین اول بازی می توانید آن را با یک آیتم نسبتا ارزشمند معامله کنید) و Life Ring که در ابتدای بازی به آن دسترسی نخواهید داشت، می توانند مفید باشند. بعد از انتخاب Gift می توانید بازی را رسما شروع کنید.
مطمئنا بعد از منطقه ی Thing Betwixt و بخش آموزشی بازی، بعد از دیدن Majula، نفستان برای چند لحظه بند خواهد آمد. در این بخش به گرافیک هنری _و البته فنی بازی در نسخه Scholar of The First Sin_ فوق العاده بازی پی خواهید برد. مشاهده تلألو نور خورشید که از پشت کوه ها به چشم شما می تابد و بازتاب آن از سطح مواج دریا و مشاهده ی علفزار ها، هر بیننده ای را به لحظه ای مکث وادار خواهد کرد.
اما بعد از ورود به ماجولا، می توانید بفهمید که احتمالا HUB و محل اصلی حضور شما در بازی در این مکان است. بسیاری فروشندگان (Trader) و شخصیت های بدرد بخور بازی بتدریج در این مکان گرد هم می آیند و به علاوه چون تنها شخصی که می توانید شخصیت خود را پیش او Level Up کنید (Emerald Herald) در این جا قرار دارد، برای همین بار ها این مکان را مشاهده خواهید کرد.
اما صحبت از Level Up شد. سیستم Level Up بازی، یک سیستم بسیار کارآمد است که اگر نقش هر مورد را در آن بدانید، به راحتی می توانید با توجه به کلاس شخصیت خود، یک کرکتر با توانایی های بالا بسازید که در ادامه به طور مختصر به تاثیر هر عامل اشاره ای کوتاه می کنیم. Vigor که اولین مورد در این بخش است به طور عمده باعث بالارفتن میزان سلامتی شخصیت اصلی می شود. Endurance، باعث افزایش Stamina و توانایی های دفاعی فیزیکی شخصیت می شود. Vitality سبب افزایش توانایی های دفاعی فیزیکی و سقف مقدار بار قابل حمل می شود. Attunement بر روی تعداد جادو های قابل استفاده و سرعت آن ها اثر می گذارد. Strength بر روی توانایی و قدرت های حمله فیزیکی اثر گذار است و Dexterity نیز همین اثر را می گذارد اما چون یکی مورد به چابکی و دیگری مربوط به قدرت است، هر کدام بسته به سلاح خاص، بر روی ضربه اثر می گذارند. بدین صورت که سلاح ها مولفه ای به نام Strength Scaling و Dexterity Scaling دارد که بر اساس عدد قدرت این دو مولفه در ضریب تعیین شده توسط Scaling، بر میزان ضربه سلاح شما افزوده می شود. Adaptability بر روی میزان دفاع شخصیت در مقابل عواملی نظیر سم و نفرین اثر گذار است. Intelligence باعث افزایش قدرت ضربات جادویی (از نوع Sorcery و اصطلاحا Magic) و Faith باعث بالارفتن قدرت ضربات جادویی (از نوع Miracle و اصطلاحا Lightning) می شود و هر دو بر روی میزان ضربه جادوی تاریک (Hex یا Dark) اثر گذارند.
اما همین سیستم به ظاهر پیچیده، باعث ایجاد یکی از بهترین بخش های Level Up در میان بازی ها شده است. چون علیرغم پیچیدگی، می توان به راحتی با روش کار آن آشنا شد و از ارتقای شخصیت خود در جهت متناسب با او لذت برد. در مورد این سیستم حرف زدیم، ولی نگفتیم که چگونه می توان شخصیت را Level Up کرد. همان طور که در بخش داستان هم اشاره شد، روح در این عنوان به نوعی نقش پول را ایفا می کند و همه ی خرید و فروش ها و دریافت امکانات مختلف از این طریق میسر است و از این رو Level Up کردن هم به همین صورت است. شما باید بعد از رفتن پیش Emerald Herald که در همان اول بازی در ماجولا می توانید پیدایش کنید، با دادن روح به او، شخصیت خود را Level Up کنید و اصطلاحا ارتقا بدهید که به تدریج و با افزایش سطح شما، میزان روح برای رفتن به سطح بعدی هم افزایش می یابد.
اما بپردازیم به سه تا از دلایل اصلی سختی بازی _به جز دشمنان_ که نقش اساسی در گیم پلی ایفا می کنند؛ مدیریت نیروی شخصیت اصلی، سیستم ذخیره سازی و سیستم مجازات. اولین مورد مربوط به مولفه ی Stamina می شود. شما در این بازی مثل بازی های دیگر در حمله کردن آزاد نیستید و نمی توانید هر چقدر دلتان می خواهد تند تند ضربه بزنید. Staminaی شما با هر بار ضربه زدن بسته به سلاح و نوع ضربه، دویدن و حرکت سریع و یا استفاده از سپر و جاخالی دادن، مقداری کاهش می یابد و باید اندکی برای بازیابی آن صبر کنید. همین موضوع عامل اصلی سختی بازی است. زیرا شما در زمانی که استامینای کمی دارید، بسیار آسیب پذیر خواهید بود و اگر بی محابا رفتار کنید، به راحتی و در حضور ساده ترین دشمنان بازی هم کشته خواهید شد، همین موضوع باعث شده بسیاری از بازیبازان که از صبر کمی برخوردارند و می خواهند فورا و در چهار، پنچ ثانیه، ۲۰ دشمن را درجا از بین ببرند، از این بازی دلسرد شوند و با توجه به سخنانی که در مورد بازی و مبنی بر سختی آن وجود دارد، بازی را رها کنند.
عامل بعدی سیستم ذخیره بازی است. اول این که خود شما برای این که بتوانید از یک مکان به مکان دیگر به راحتی Fast Travel کنید باید Bonefire آن منطقه را روشن کرده باشید. با استراحت در کنار Bonefire هم آیتم سلامتی اصلی شما که Estus Flask نام دارد، پر خواهد شد و به علاوه می توانید با سوزاندن آیتم های خاصی به نام Bonefire Ascetic در Bonefire، درجه سختی آن منطقه را بالا ببرید و با سوزاندن Sublime Bone Dust در Bonefire ماجولا که The Far Fire نام دارد، می توانید قدرت Estus Flask خود را افزایش دهید. اما به دو دلیل این Bonefire ها کار را سخت می کنند، یکی فاصله ی آن ها که بعضی نسبتا از یکدیگر دورند و در این میان دشمنان زیادی وجود دارند و دومین عامل هم زنده شدن دشمنان (Respawn شدن) پس از استراحت در Bonefire است. به این ترتیب با هر بار مردن و برگشتن به مکان قبلی و…، باید همه ی دشمنان را از قبل بکشید و همین کار شما را سخت خواهد کرد. البته محدودیتی هم برای این اتفاق وجود دارد که بر روی کاهش سختی، هم اثر مثبت و هم منفی دارد. اثر مثبت از این جهت که بعد از حدود ۸ بار کشتن دشمنان، دیگر مشکلی در آن منطقه نخواهید داشت و دشمنی که کشته شده Respawn نخواهد شد و می توانید به راحتی از آن جا عبور کنید و اثر منفی از این جهت که کسانی که می خواهند در مناطق آسان، اقدام به بدست آوردن روح های فراوان و اصطلاحا فارم (Farm) کردن بکنند، نمی توانند تا ابد این کار را تکرار کنند.
عامل دیگر سختی بازی، سیستم مجازات آن است. در بازی ویژگی به نام انسانیت یا Humanity وجود دارد که در حالتی که Humanity داشته باشید، چهره انسانی خواهید داشت، میزان سلامتی شما کامل خواهد بود و می توانید افراد کمکی (یا حمله کننده به دنیای خود) که در اصطلاح بازی Phantom نامیده می شوند را احضار (Summon) کنید. این ویژگی هم توسط مصرف یک آیتم به نام Human Effigy بدست می آید که به تعداد محدود در بازی وجود دارد. اما بعد از هر بار مرگ، دو مجازات وجود دارد. اول از دست رفتن Humanity است و به همین دلیل شما به تدریج و در اثر مرگ های بیش تر به Hollow تبدیل خواهید شد و میزان HP شما تا حداکثر نصف مقدار اولیه کاهش خواهد یافت و به علاوه دیگر امکان Summon هم برای شما وجود نخواهد دشت. علاوه بر آن تمامی روح هایی که با خود حمل می کردید و مصرف نکرده بودید را هم از دست خواهید داد که البته یک شانس برای بازیابی آنان دارید تا با بازگشت به محل مرگ آنان را بازیابی کنید اما اگر در این کار موفق نشوید و قبل از رسیدن به آن جا دوباره بمیرید، تمامی روح های خود را از دست خواهید و شاید در میزان روح های کم، چندان آزار دهنده نباشد ولی اگر مقدار بسیار بالایی روح را که از کشتن دشمنانی بسیار سخت بدست آورده باشید، به این شکل از دست بدهید، مطمئنا آزار دهنده خواهد بود.
سه عامل بالا، دلایل اصلی سختی بازی بودند که البته تقریبا همه ی آن ها با دقت فراوان و صبر و شکیبایی بالا، قابل رفع و شکست دادن هستند اما اگر این دو ویژگی را نداشته باشید و بخواهید سرسری و به سرعت بازی را به اتمام برسانید، در انجام این کار موفق نخواهید بود.
البته نباید دشواری شکست دادن دشمنان بازی را هم در افزایش سختی آن بی تاثیر دانست. به خصوص باس های بازی که با دارا بودن HP بالا و قدرت حمله ی بسیار، می توانند بسیار درسرساز باشند. اما با این وجود بازی به هیچ وجه به طور غیر منطقی سخت نیست و همه ی باس های بازی، نقطه ضعف خاصی دارند که با استفاده از آن می توانید به راحتی آنان را شکست دهید؛ مثلا بعضی نسبت به Lighting ضعف دارند، بعضی نسبت به آتش و…. در این میان خطرات محیطی مختلفی هم در مبارزه با بعضی باس ها (نظیر سم) وجود دارد که آن ها هم با روش هایی مخصوصی قابل از بین بردن هستند و به همین دلیل هیچ باسی، بیش از اندازه سخت نیست.
وجود همین خطرات محیطی مختلف که نیازمند طراحی سیستم پیچیده ای هستند، نشان از طراحی مرحله فوق العاده ی بازی دارد. بدون شک طراحان مرحله این عنوان، کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام داده اند. محیط های خاص با طراحی های ویژه خود، طرز قرار گیری دشمنان و اجزا و قسمت های مختلف محیط، نوع اتصال بخش های مختلف بازی به هم و گستردگی آن … همه و همه حکایت از توانایی بالای طراحان مرحله این عنوان دارند.
در کنار این موضوع، طراحی مرحله بازی در نسخه Scholar of the First Sin دچار تغییرات فراوانی شده است. از جا به جایی آیتم ها گرفته تا تغییر مکان دشمنان. مثلا دیگر نمی توانید سه تا از آیتم Ring of Life Protection بدست آورید زیرا این آیتم به نوعی سختی بازی را به طور وحشتناکی پایین می آورد، زیرا بعد از هر بار مردن، دیگر شما Hollow نخواهید شد و روح خود را نیز از دست نمی دهید و با این که این حلقه می شکست ولی می توانستید با هزینه اندک ۳۰۰۰ روح آن را تعمیر کنید اما حالا دیگر نمی توانید این آیتم را به راحتی بدست آورید و هزینه ترمیم آن هم به ۱۵۰۰۰ روح رسیده است تا نتوان به طور بی جا از آن استفاده کرد.
در جهت حفظ جذابیت بازی برای افرادی که یک بار آن را قبلا تجربه کرده اند، مکان بسیاری از دشمنان هم عوض شده است و همین موضوع باعث ایجاد جذابیت در بازی برای انجام دوباره آن شده است. به این ترتیب حتی اگر نسخه اولیه Dark Souls II را چندین بار تمام کرده باشید، باز هم این عنوان برای شما جذابیت خواهد داشت و می تواند شما را سرگرم کند. در کنار این موارد و برای این که بازی برای افراد بیش تری قابل انجام باشد، در کنار بعضی از باس ها، تعداد Summon Sign های بیش تری وجود دارد تا در هنگام رویارویی با باس های سخت، بازیکن بتواند از افراد کمکی بیش تری استفاده کند. (منظور از Summon Sign، نشانه های Summonی است که خود بازی و برای NPC های داخل بازی قرار داده است، نه Summon Sign هایی که بازیکنان دیگر قرار می دهند)
از نظر سیستم آنلاین هم بازی بهبود داشته و جدا از بهبود سیستم Matchmaking بازی، حالا امکان حضور ۶ نفر به طور همزمان در یک جا وجود دارد و می توانند نبرد های حماسی را میان گروه های مختلف بازیباز ها خلق کند.
در این میان گرافیک بازی نیز در به جلوه آمدن طراحی مرحله بازی بی تاثیر نبوده است. گرافیک هنری بازی که یک شاهکار به تمام معناست و اجزای مختلف محیط به شکلی کاملا هماهنگ در گوشه گوشه بازی قرار گرفته و رنگ و نگار هر منطقه، حس حضور در آن منطقه را به شما منتقل خواهد کرد.
اما مطمئنا گرافیک فنی بازی را باید از جمله بخش های پیشرفت کرده در نسخه Scholar of the First Sin به حساب آوریم. از کیفیت بافت ها گرفته تا نرخ فریم بالاتر در نسخ کنسولی، اضافه شدن قابلیت اجرا با DirectX11 در نسخه PC، نورپردازی و سایه بهتر، نرم تر و Sharp شدن گوشه اشیا از جمله موارد بهبودی بخش گرافیک فنی بازی است. ضمن آن که رنگ بندی بازی نیز کمی تغییر کرده است و به این ترتیب چهره زیباتری به بعضی از مکان های بازی که در نسخه اولیه مرده به نظر می رسدند، بخشیده است. علاوه بر این طراحی تنها باس اضافه شده (علاوه بر DLC ها) به این نسخه نیز طراحی جالبی چه از نظر هنری و چه فنی دارد و به علاوه از نظر داستانی نیز با اضافه کردن یک پایان جدید، آن را گسترده تر کرده است.
موسیقی بازی، چه در این نسخه و چه در نسخه اولیه، از جمله نقاط قوت بازی است. موسیقی بازی، به شدت با حال و هوای هر مکان هماهنگی کامل دارد. در ماجولا یک آهنگ ملایم و آرامش بخش پخش خواهد شد و باعث می شود تا زیبایی مناظر بازی دو چندان شود و از طرف دیگر در هنگام مبارزه با باس ها یک آهنگ حماسی پخش خواهد شد که بر هیجان و استرس شما در حین مبارزه خواهد افزود.
نتیجه گیری نهایی:
سری Dark Souls را می توان از جمله بهترین نقش آفرینی های چند ساله ی اخیر دانست. این سری مخاطب خاص خود را دارد ولی این موضوع، هرگز باعث نشده است که از ارزش های این عنوان که در همه ی زمینه ها از جمله گرافیک هنری، موسیقی، داستان، طراحی مرحله و گیم پلی و همه ی موارد مربوطه، حرفی برای گفتن دارد، چیزی کاسته بشود. نسخه Scholar of the First Sin هم که به عنوان نسخه نهایی برای Dark Souls II عرضه شده است، هم یک فرصت برای انجام DLC های بازی برای افرادی است که آن ها را تجربه نکرده اند، هم فرصتی برای آشنایی افراد جدید با این سری. ضمن این که افرادی که قبلا به طور کامل بازی را تمام کرده اند هم می توانند با توجه به تغییرات بوجود آمده، دوباره بازی را تجربه کنند و کم تر احساس تکراری شدن بازی را بکنند.
پر بحثترینها
- فوری: سونی در حال مذاکره برای خرید کمپانی مادر FromSoftware است
- نامزدهای بهترین بازیهای سال مراسم The Game Awards 2024 مشخص شدند
- نقدها و نمرات بازی STALKER 2 منتشر شدند
- ۱۰ بازی سینماتیک که میتوانند با بهترین فیلمهای سینمایی رقابت کنند
- پلی استیشن برای ۱۰ سال متوالی نمایندهای برای بهترین بازی سال داشته است
- شایعه: حالت پرفورمنس بازی STALKER 2 روی Xbox Series X به خوبی اجرا نمیشود
- بازی Death Stranding Director’s Cut دومین بازی پرفروش ایکس باکس شد
- بدون اشتراک پلاس، امکان انتقال فایل سیو بازیها از پلی استیشن ۵ استاندارد به پرو وجود ندارد
- رسمی: شرکت مادر FromSoftware پیشنهاد خرید از سوی سونی را تایید کرد
- بازی GTA V با این هدف ساخته شد که از هر نظر بهتر از GTA IV باشد
نظرات
مقاله خوبی هست هنوز کامل نخوندم
ممنون بابت مقاله
همیشه واسم سوال بوده که دلیل سختی بیش از حد این بازی چیه؟البته به نظر من این نکته قوت بازیه اما نمیفهمم که آیا هدفش فقط متمایز کردن بازی از سایر هم سبک هاشه یا دلیل دیگه ای هم میتونه داشته باشه ?:-)
مقاله خیلی عالی بود اما بخش داستانش واقعا گیج کننده ست.من که چیز خاصی نفهمیدم 😕
دوستان تو این بازی حتی ما هممون با سختیه بازی میتونیم کنار بیام یه چیزی هست با اون نمیشه کنار اومد!!!!!!!!!
شما تو بازی blood born هر دفه که میمیرین از یه جایی بیداریشین مثه bonfire خودمون ولی اماااااااااا تو دارک سول۲ پس از هر بار مردن شما تبدیل به یک مردهه متحرک میشین واسه اینکه به انسانیت برگردین باید از یه چیزی به نام human efiggy (اگه درست نوشته باشم)استفادهه کنین تا بشین انسان!ینی شما تو این بازی حتی مردناتونم باید حساب شدهه باشه چون اگه human efiggy نداشته باشین اون وقت دیگه باید گفت فاتحه
پس از هر بار مردن که شبیه زامبی میشید قدرت شمشیر زدنتون و جونتون کم تر از دفه پیش میشه
من خودم واسه اینکه فقط طراحی باس فایت ها و مکان های عجیب غریبش رو ببینم رفتم یه ترینر گرفتم از one hit kill(ینی هر باس و هر موجودی تو ضربه اول بمیرهه) استفادهه کردم بازی پر از معماس و رفتم تو you tube کلی از معماهارو اونجا پیدا کردم و واسه این حالت one hit kill بازی ۲۵ ساعت طول کشید بازی خیلی خیلی سخت از تصورهع ماهاست :dazed:
از یه چیزهه دیگه ای هم لجم میگیرهه کع باید تو این بازی کاملا بی رحم باشید مثالش:عاقا تو این بازی blood born یه زنه تو یه کلیسا هست که ایتمی فک کنم بند ناف رو بهتون میدهه شما نباید اون زن رو بکشید چون اگه بکشید اون ایتم از دستتون میرهه
بچه ها دیشب تو بازی یه مردهه رو تو خرابه پیدا کردم که داشت خون
ادمایه مردهه رو میخورد و چشاش درومدهه بود و کور بود
التماسم کرد گفت یه جایه امن به نشون بدهه و گرنه من میمیرم خیلی التماس کردمنم دلم واسش سوخت جای کلیسا رو بهش نشون دادم
بچه ها چشتون روزهه بد نبینه اومدم تو کلیسا دیدم زنه رو کشته دارهه خونش رو میخورهه ینی انقد عصبانی شدم انقد به خودم فحش دادم که نگو
داداش psn id میدى؟ من تو بازى مشکل دارم 🙁
عزیز اسمه id هست alisepehrvt ولی نتم قط شدهه چن وقت ولی سوالی داشتی بهم پیام بدهه که کامل بهت بگم چیکار کنی
خدایی تو بازی bloodborn پس من اون مرد کورو میکشم 😀
دوست عزیز بهت حق میدم وقتی نسخه اولو بازی میکردم به فکر ترینر افتادم ولی دلم نشد در نهایت توی دو ماه و خوردی نسخه یکشو تموم کردم و نسخه دوم هم که بنظرم اسون تر بود توی همون دو ماه تموم شد تازه نه اونم کامل بتس اخریو کشتم در صورتی که توی bonfire کی میرفتی هنوز ۴ یا ۵ تا جهان کشف نشده بود ولی الان کل جهاناشو باز کردم
این بازی همه چی تکمیله الا گرافیکش واقعا دوس دارم نسخه سوم معرفی شه
وای بازی عالی هست من که فقط بلادبورنو تموم کردم اینم حتما میگیرم فقط من موندم این بلاد بورن این گیمش که دوباره دارم میرم با اینکه همه چیزاشم دارم سختیش از بار اولم بیشتره :yes: دم سازندهاش گرم عاشقشم :inlove:
اقا این بازی عالیه :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove: :inlove:
راستی من دوتا سوال دارم؟(کسانی که بازی رو تموم کردن جواب بدن)
من خیلی از باس های اصلی رو مثل:Duke’s Dear Freja و the last giant و old iron king کشتم وراهی برای ادامه بازی نیست. میشه چندتا راه برای ادامه بازی بگید؟(با ذکر مسیر یعنی از کجا شروع میشه و…)
2-از اون پل که بالای اون جنگل تاریک چه جور عبور کنم؟
ببخشید اون grin رو از متن حذف کنید و اون uke نیست duke هستش
داداش من تموم کردم با ترینر جاهاشم بلدم سوال داشتی بپرس ولی واسه اینکه کارت راحت تر بشه سرچ کن تو گوگل بزن map darksoul2 یه مپ از بهت نشون میدهه که از کجا باید بری و این حرفا
مپ هارو رفتم دیدم کمک خاصی جز چاهه به من نکرد
داداش یه لطف کن راه های اصلی بازی رو برام توضیح بده مثلا راه رسیدن به وندریک یا راه رسیدن به قلعه اصلی بازی.
و اون سوال دومی ام رو هم جواب بده.
دستت درد نکنه
داداش اول ازون پل بهت بگم که تو جنگل تاریکه تو اونجا دو راه داری راه اولت اینکه بری با باس بجنگی از رو پل رد نشی(باسش سوارهه اسبه) راه دوم اونه که اون پل تو اون جنگل یه دستگیرهه دارهه که کنارهه پله اون دستگیرهه رو بکشی پل پایین میاد و میتونی از روش رد شی
و راه رسیدن به قلعه اصلی بازی:عزیز شما باید بری majola
اگه یادت بیاد واسه اولین بار که اومدی majola از بین صخرهه ها رد شدی که برسیدی به اونجا داداش سمته اونجا رو پیش بگیر یه شکاف تو دیوار میبینی که یه راهی هست ولی شکاف دیوارهه اول بازی نیست اگه وارد اونجا باشی میرسی به یه سه راهی سمته چپت قلعه بازی هست اگه درست گفته باشم راهه وسطی یه راه مه گرفتس که تو رو میرسونه به یه جنگل و کلی ایتم اونجاس راه راستیش رو یادم رفته حقیقتا ولی فک کنم همینا بتونه کمکت کنه 😉
بابت راه دستت درد نکنه اما پل رو اشتب گفتی داداش
تو انجمن هستی ؟ چون کلی سوال ازت دارم
ارهه عزیز تو انجمن هستم ولی تا اونجایی که میدونم درست گفتم شاید یه جا دیگه فک کردی میگم حالا عزیز هر سوالی داشتی پیغام بدهه من تو انجمن هم هستم اسمم هستali sepeher یدونه e اضافه دارهه
سلام دادا من بازی رو ۴ بار تموم کردم سوالی داشتی بپرس.dark souls 1 رو هم ۷ بار تموم کردم اگه از اونم سوال داشتی بپرس.
لامصب من تشنه ی این بازیم، الان دارم نسخه ی یک رو نصب می کنم.
یکی از کامل ترین نقد هایی که دیدم :yes:
خیلی بازی قشنگی بود .
اصلا اتمسفرش واقعا جالب بود ، گیم پلی ، داستان ، این گرافیک فنی رم که گفتین چندان مهم نیست چون گرافیک هنریش خیلی خوب بود . خب یه همچین اتمسفر و گیم پلی و گرافیک هنری باگ خور ملسی داره ولی حتی باگ های خاصی من ندیدم . در کل سختی بازی رم شیرین بود نه اون طور که دیوانه کننده باشه. در کل فوق العاده :yes:
از نظر من سطح طراحی گرافیک و فریمی که این بازی به گیمر نشون میده متوسطه نه ضعیف…
داستانش هم جالب اما به ندرت بخاری و مبهم بود…
ولی مدال طلایی به گیم پلی تعلق میگیره که آس بود…
هر چقدرم شکست دادن باس ها سخت بود آدم اعصابش خورد نمیشد نمیدونم چرا!!!!
ولی لامصب باس هاش از سیستم در میومدن آدمو میخوردن…
تو نقد مگه ایرادی از فریم گرفتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اتفاقا تمجید شد
فریم ۶۰ تو کنسول ها داد
لطفا دقت فرمائید
بازی قشنگیه ولی یکم زیادی سخته :beatup:
ممنون آقا امیر مهدی.اطلاعات زیادی دستگیرم شد. 😉
بخاطرهه مقاله کاملتون هم ازتون متچکرم :inlove:
من این بازی رو با ترینر رفتم.
همه ی باس ها رو با یه ضربه میکشتم.
خیلی هم با حال بود.
خسته نباشی :laugh:
دارک سولز بازی محشره ایی حتما بازی کنید
من با ترینر نتونستم دارک سولز یک فتح کنم خیلی سخته
ترینر استفاده کردم مزه بازی پرید ضمنا من چون طلسم شدم جونم نصف شده خیلی وضعم خراب شد دیگه بازی ادامه ندادم
دارک سولز ۲ و بلاد بورن بازی نکردم عمری بود بازی میکنم :yes:
مقاله خیلی خوبی بود خسته نباشید
من با این بازی هایس که از حد نرمال خیلی بیشتر سخت ترن زیاد حال نمیکنم! تا bloodburn رو تموم کنم ، ۱۰-۲۰ بار تا مرز خورد کردن دسته پیش رفتم :laugh:
بله دوباره شاهد خیزش این بازی هستیم اونم با گرافیک عالی ولی باگ ها هم کم نشدن ولی در کل پیشرفت زیادی داشته :ZZZ:
دوستان باید بگم این بازی شاهکاره
این بازی مثه گاد اف وار نیس که بزنی بری جلو باید با فکر بازی کنی هر باس معمولا نقطه ضعفی داره و باید استراتژی بریزی تا باسا شو بکشی بعدم باید خودتو لول اپ کنی باید صلاح هایی که از همه بیشتر دمیج میشه رو ورداری باز باید بیای همون صلاح رو اپ کنی مجیکا تم همینتور حتی میتونی صلاح باس هم داشته باشی اگه مصموم میشی ایتم خاصی داره اگه جونت یهو نصفه شد ایتم خاص داره حتی ایتم هایی داره به اسم امبر که هر کدومشون صلاحتو کریستالی یا اتیشی یا اذرخشی میکنه که باعث دمیج بیشتر میشه در کل بازی گسترده ایه 🙂 منم اول همین مشکلارو داشتم الان ۱ رو تموم کردم حالا میخوام برم ۲ و هر کیم که دو نسخه رو بازی کرده میگه ۱ خیلی سختر از ۲
دوست عزیز اون هر کسیا هنوز به وسطا و آخرای بازی نرسیدن چون از وسطاش به بعد مورچه های بازی هم میتونن بکشنت(یعنی به اون حد سخت میشه)
عالیه اینجور که تعریف میکنن باید جذاب باشه این نسخه حتما میگیرمش
از بهترین بازی های عمرم دوتا دارک سولز هست واقعا دنیای گیم به اینجور بازیا احتیاج داره تا از یکنواختی در بیاد کاشکی شماره ی بعدی هم ساخته بشه زودتر
عجب پرونده ای داره لامصب. ممنون بابت مقاله :yes:
ali.m.h دوست عزیز اتفاقا اونایو که من میگم همه تموم کردن بازیو خودشونم گفتن که یک از دو سختره
مخصوصا باس اخر دو نسخه لرد سیندر از ناشاندرا سختره
مثلا یکی از این دوستان اینجا با نام کاربری sss3
ولی خب نظر شما هم مهترمه (موفق باشی) :yes:
دوست عزیز
بنده به نظر کسی بی احترامی نکردم
قبول دارم چندتا از باس های نسخه اول واقعا سخت تر از باس های نسخه دوم بودن
اما بنده واقعیت رو میگم که اگه نسخه ۲ سخت تر از نسخه ۱ نباشه حداقل راحت تر از اونم نیست
موفق باشی
بازی جهان ازاد دیگه مثل این کم پیدا میشه واقعا عالیه شدیدا توصیه میکنم کسایی که تجربه نکردن تجربه کنن خیلی ممنون به خاطر مقاله البته خودم یه چیزایی فهمیده بودم ولی با این مقاله خیلی چیزا دستگیرم شد بعد از ویچر میخوام این نسخه جدیدشو بازی کنم چون بسیار بازی قشنگیه و پر از ماجراجویی هست خیلی سرگرم میشی سخت ترین غولشم به نظر من old iron king هست خیلی سخت بود جونم به لبم رسید حدود یک هفته درگیرش بودم نامرد اخرا جونش میفتادم تو مواد مذاب حالم خراب میشد
old iron king که از راحت تریناش بود.
سخترینش baneful queen با poisen pool داداش.
عالی بود
:yes: :yes: :yes:
اولا از مقالتون تشکر میکنم مخصوصا قسمت داستانش.
می خواستم بگم این بهترین بازیه که من تو این ۲۰ و اندی سال بازی کردم.
من Dark Souls II رو ۳ بار رفتم آخرش:دفعه اول ۹۰ ساعت، دفعه دوم NG+ با ۳ تا DLCهاش ۶۰ ساعت، دفعه سوم نسخه Scholar of The First Sin هم ۳۳ ساعت طول کشید، که تعداد مردنام هم تقریبا:دفعه اول ۸۰۰ بار،دفعه دوم ۵۰۰ بار، و دفعه سوم ۱۳۰ بار (دیگه یاد گرفتم دفعه سوم).
ضمنا اینو بگم این بازی تنها بازی بود که باعث شد من DOTA رو برای مدتی کنار بذارم.
من دیگه حرفی ندارم، خودتون قضاوت کنید.
.Thank U From Software
دادا آی دی استیمت رو میدی من کلی سوال دارم ازت 🙂
amin_lion آی دی مه تو استیم .
تا جایی که بتونم کمکت می کنم
دادا همچین ID نداریم
ارور داره میده !
سرچ کن Lonefire عکس پروفایلم اسنیک متالگیر هستش.
البته پایینش اسممو زده امین
خیلی ممنون از مقاله ی خوب و زیباتون.
برای من این سری بازی محبوب ترین بازی تمام زندگیم بوده و ۳ تا سیوی که از این ۳ بازی دارم مجموعا حدود ۴ هزار ساعته. این ساعات رو با این سری واقعا زندگی کردم.
یادمه زمانی که داشتم برای پایان نامه ی دانشگاهم کار میکردم اولین بار دیمونز سولز رو گذاشتم که بازی کنم و بعد از ۱۰ دقیقه که همون اسکلت اول بازی منو میکشت بی خیال شدم و از بازی اومدم بیرون ولی بعد از مدتی اعصابم به هم ریخت که چطوری من نتونستم یه بازی رو حتی اولش رو رد کنم؟ دوباره اومدم توی بازی و بعد از اون بود که……. تا الان که چندین سال از درسم میگذره و سربازیم هم تموم شده و چند ساله مشغول کار هستم عهنوز هم که هنوزه به طور همزمان مشغول انجام دارک سولز ۲ و بلادبورن که جانشین به حق سری سولز هستش هستم.دوستان واقعا قدر این سری بازی رو بدونید و تجربه ی شیرین کشتن باس هاش رو از دست ندین.حسی مثل خوشحالی بچگی و انجام بازی های سگا و میکرو رو به ادم میده.
خوندن این مقاله برام خیلی لذتبخش بود چون تک تک شخصیتهای مختلف و نقششون توی داستان بازی که توضیح داده میشه انگار هرکدوم جلوی چشمام هستن.
تقریبا تمام این باس هایی که گفتی برا خود داستان اصلی بازیه! نه DLC! اصلا نامی هم از باس های Dlc ها نبردی که! مثلا old iron king که از نظر من قوی ترین باس بازی بود رو همینطوری که مقالخ رو نگاه کردم اسنی ازش نبردی!
iron king قویترین باس بازی بود؟؟!!
اگر جادو گر باشی میتونی با great lightning spear راحت بزنیش.
سگ ترین باس بازی smelter demon بود که البته زدنش برا warrior ها راحته.
خودم جادوگر بودم ولی بازم iron king پدرمو در آورد! تو محل مبارزه ۳ تا از دروازه ها رو میشد بست ولی یکی وا میموند همون اینقدر یار میودم دیونت میکرد! این smelter demon واسه من آب خوردن بود! اون یارای کمکی مشغولش میکردن من اسپل میزدم روش 😀
دوست عزیز اگه همه یارای کمکی و تو بازی پیدا می کردی که البته بعضیاش مخفی بودن نه تنها سه تا دروازه بسته میشدند بلکه یکی هم می موند تو باس فایت بهت کمک می کرد. 😀
درود به همه
تو دارک سولز یک بعد اینکه اون bell اول رو به صدا در آوردم باید کجا برم؟
دقیق یادم نیست ولی باید بیشتر از ۲ تا BELL رو به صدا در آری
Bell اول بعد از باس gargoyles هست. واسه bell 2 باید کدوم منطقه برم؟
کسی نیست به من بگه :-((
با سال ها تأخیر در ریپلای …باید بلایت تاون بری و کویلاگ بکشی
عالی خیلی ممنون بابت توضیح داستان بازی :yes: :yes: :yes:
واقعأ عالیه.
یه تحلیل عالی.
دستتون درد نکنه.
ولی من که این بازی رو بازی کردم و نابود شدم.
1 ساله دارم بازی می کنم و هنوز بازی رو تموم نکردم.
یکی از سخت ترین و وحشتناک ترین بازی هایی بود که تا حالا بازی کردم.
ولی از نظر گرافیکی شاهکار بود.
بازم دستتون درد نکنه تحلیله عالییه.
ولی به کسی پیشنهاد نمی کنم که این بازی رو بازی کنه.
همه چیزش خوبه ولی اصلا نمیشه با شخصیتش ارتباط برقرار کرد و معمولا بازی اروم و سردیه و مثل سفردر زمانه و همه جا ساکته
کجای کیفیتش پیشرفت نکرده به نظر من که خیلی هم پیشرفت کرده