روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا

روزی روزگاری: خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی Rayman : Origins

محمدسعید خزایی
۱۱:۰۵ ۱۳۹۴/۰۳/۰۲
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا

اگر  با دیدی کلی به چند سال اخیر بازی های رایانه ای یا به طور دقیق تر سال های پایانی نسل هفتم نگاه نگاه کنیم، در خواهیم یافت با فاکتور گرفتن از چند سری بازی خاص در این صنعت می توان  گفت نسخه های جدیدی که از عناوین و مجموعه های مختلف منتشر شده نه تنها در حد انتظارات نبوده و به توقعات مخاطبین پاسخی مثبت نداده اند، بلکه ضعیف تر از نسخه های پیشین ظاهر شده و موفقیت چشمگیری چه از نظر رضایت بازیبازان و منتقدین و چه از نظر فروش نسیبشان نشده است. اما همانطور که بالا نیز اشاره شد سری بازی هایی بودند که با پیشروی در نسل هفتم به بلوغ و شکوفایی خود نزدیک شدند و توانستند علاوه بر هواداران قدیمی سری، مخاطبین جدیدی را به گرد خود جمع نمایند. یکی از این سری بازی ها سری Rayman  بوده است. مجموعه بازی که  بعد از مدت ها دو نسخه از آن  به ترتیب با نام های Origins و  Legnds منتشر شد که تواستند توجهات بسیاری را به خود جلب کنند. حال قصد داریم نگاهی بیندازیم بر عنوان Rayman: Origins ساخته ی استودیوی توانمند Ubisoft Montpellier که بدون شک پتانسیل بالای این ساخته ی Montpellier بود که سبب شد بعد از نسخه ی  Origins شاهد ساخت و عرضه ی نسخه ی بعدی این سری با کیفیتی به مراتب بالاتر باشیم.

سر راست و ساده:

مسلما نمی توان فردی را یافت که از یک عنوان در سبک دو بعدی Platformer انتظار یک روایت پر پیچ خم و داستانی سر شار از جزئیات که مخاطب برای درک درست آن ملزم به کنکاش فراوانی در جای جای بازی باشد را یافت. یعنی بهتر است بگوییم در سبک Platformer قاعده و اساس کار نیز همین می باشد و همین موضوع درست همان چیزی است که بازیباز از خط داستانی و روایات  انتظار  Origins دارد؛ یک روایت ساده و سر راست. در این عنوان قرار است باری دیگر شما کنترل قهرمان بدون دست و پا اما دوست داشتنی و با سابقه ای بلند بالا در دنیای بازی های رایانه ای یعنی ” ریمن ” در دست بگیرید. بازی شما را به جنگل آرزو ها می برد. جایی که ریمن و گلوباکس و تینسی ها یعنی شخصیت های  مختلف بازی لم داده اند و بر روی درختی در حال خر و پف کردن و استراحت می باشند!  اما امان از خمیازه ها و سر و صداهایی که این شخصیت های دوست داشتنی در خواب ایجاد می کنند، زیرا همین سر و صدا ها سبب می شود تا موجودات پلید از عمق تاریکی و زمین بیدار شوند و با عصبانیتی غیر قابل وصف  به دنبال نابودی سرزمین آرزو ها و به طبع نابودی ریمن و دوستانش مصمم شوند!

در این نسخه همانطور که در بالا نیز اشاره شد، علاوه بر ریمن شخصیت های دیگری نیز در بازی وجود دارند که قابل بازی بوده و هر کدام طراحی و سبک بازی خاصی خود را دارند که سبب ایجاد تنوع در گیم پلی بازی و حتی در پاره ای از مواقع باعث افزایش حس تکرار و تجربه ی مرحله ای از بازی با یک شخصیت دیگر می شود. این شخصیت ها گلوباکس  دوست قدیمی و به معنی واقعی کلمه بی کله ی قهرمان بازی، موجودی با شکمی بزرگ، بدنی انعطاف پذیر و صورتی چکش خورده به همراه تینسی ها با همان بینی بزرگ و قامت نه چندان رشیدشان که برای اولین بار در نسخه ی دوم سری شاهد حضور آنها بودیم، می باشند. که با قرار دادن قهرمان اصلی بی دست و پا و حتی گردن  Origins در کنار آنها می توان گفت تیم سازنده توانسته است به خوبی  در بخش داستان و شخصیت پردازی این عنوان سر بلند بیرون بیاید. همچنین در این عنوان شاهد گونه ای از موجوادت همواره خنده رو تحت نام Electoon  هستیم که شما برای پیشروی در بازی و رفتن به مراحل بعدی نیازمند آنها بوده و می بایست این موجوات همیشه خندان را که اغلب در بند گرفتار هستند را آزاد نمایید. افزون بر این شما برای تکامل قدرت های ریمن و از بین بردن تاریکی ها می بایست خواهران زندانی شده را نیز آزاد کرده و با بهره گیری از قدرت هایی که از سوی آنها به شما عطا می شوند در بازی پیشروی کنید. در یک جمع بندی برای این بخش باید گفت، به نوعی استودیو Ubisoft Montpellier به خوب معجونی قابل قبول از شخصیت های قبلی این مجموعه به همراه روایت داستانی مناسب برای چنین بازی را پدید آورده است که می توان به خوبی شما را راضی نماید.

72bzon2

تیم احمق ها:

گیم پلی Origins را می توان یکی از دل ربا ترین و دوست داشتنی ترین بخش های این بازی دانست. قسمتی که در زمان انتشار بازی به مدد کیفیت بالای طراحی و ساخت بازی به خوبی توانست نظر بازیبازان و مخاطبین بی شماری را به خود جلب نماید. در گیم پلی این عنوان با گستره ی مثال زدنی از تنوع مراحل و فصل های بازی مواجه هستیم. به گونه ای که در بخش اول بازی با یک محیط سر سبز و انبوه از گل و گیاه و آب  مواجه هستید و در بخشی دیگر از بازی به یک محیط یخ زده و قطبی که در طراحی بی نقص کار شده پای می گذارید و یا در بخشی دیگر به یک آشپزخانه ی سراسر خطر! سفری خواهید داشت. در کنار این تنوع بالای طراحی مراحل بازی که با قاطعیت می توان گفت خیلی سخت می شود بازی دیگری را پیدا کرد که حس لیز خوردن بر روی یک تکه یخ تراش خورده و یا دویدن بر روی یک تکه هندوانه ی قرمز رنگ و لیمو ترش های دوست داشنی را به مخاطب القا کند، شاهد ساخت و طراحی تنوع و گونه های مختلفی از دشمنان با توجه به اقلیم و مرحله ی بازی هستیم. به عنوان مثال می توان به دشمنان تک چشم و تیغ دار بخش اول، ماهی های گوشت خواری که در بخش سوم آماده ی پذیرایی با جان ودل از شما هستند! و یا سوسیس های زنده و آشپز های خطرناک مراحلی که در آشپزخانه یا بهتر است بگوییم جهنم رقم می خورد، قرار دارند، اشاره کرد که سبب می شود روشی که شما در طول بازی در پیش می گیرید در بخش های مختلف تغییر کند.

گذشته از دشمنان و چالش هایی که در جای جای بازی به خوبی طراحی شده اند، به هیچ وجه نباید از باس فایت های نهایی هر بخش غافل شد. زیرا طراحی این دشمنان  هر کدام منحصر به فرد بوده و کاملا متناسب با تم  بخش مربوطه می باشند. همچنین تیم سازنده با وجود منفی بودن درون مایه و هدف این باس ها شاهد هستیم این دسته از دشمنان طنز ملموسی بهره گرفته است و به نوعی می توان گفت حتی در مبارزات با این باس فایت ها ممکن است خنده بر لبانتان نقش ببندد. همچنین همانطور که پیش تر نیز اشاره شد با پیشروی در مراحل بازی و آزاد کردن پرنسس های زندانی شده، قدرت هایی به شما داده می شود که به واسطه ی آنها می توانید پرواز کنید، در آب شنا کنید، دشمنانتان را له کنید و… . حال که صحبت از آزاد کردن پرسنسس ها شد، لازم است اشاره ای به جعبه های جادویی  که دندان های پدر بزرگ مردمان سیاهی را در بر دارد نیز اشاره ای کنیم. در هر بخش از این عنوان بعد از کسب حد معینی امتیاز در بازی  شما می توانید به سراغ این مراحل رفته و صندوقچه ای که از شما گریزان است را بگیرید و با شکستن آن دندان پدربزرگ تاریکی ها را پس بگیرید! و او نیز در قبال این لطف شما بعد از تکمیل شدن دندان هایش اجازه دست یابی به یک مرحله ی مخفی یا بهتر است بگوییم مرحله ای که از ابتدا قابل دست رس نیست را می دهد. مرحله ای که در آن شما سفری خواهید داشت به سرزمین مردگان و ارواح فانتزی! که از طراحی و صد البته سختی خاص خودش بهره می برد و به خوبی می تواند توانایی های شما را به چالش بکشد.

شاید بتوان گفت اعتیاد آور ترین بخش Origins جمع آوری  Lum ها برای کسب مدال در پایان مراحل می باشد. زیرا ممکن است گاهی بازیباز برای دست یابی به هر سه مدال پایان مرحله، قسمتی از بازی را از ابتدا شروع کند و آن هم برای دست یابی به چند  Lum کوچک! همچنین بعد از به اتمام رساندن مراحل بازی بخشی برای شما باز می شود که در آن می بایست آخرین مدال هر مرحله یعنی مدال بخش زمانی را کسب نمایید. به این ترتیب که بازی برای قسمتی معین از مسیر آن مرحله زمانی را مشخص می کند که با رسیدن به مکان از پیش تعیین شده، در زمان مشخص جایزه ی خود را دریافت می کنید. گذشته از مجذوب کننده و دوست داشتنی بودن تجربه ی Origins به صورت یک نفره، لذت والای این عنوان در انجام مراحل آن به صورت چند نفره و با دوستانتان می باشد. زیرا در این ساخته ی Ubisoft Montpellier شما می توانید به همراه چند تن دیگر از دوستانتان مرحله را به اتمام برسانید و به نوعی همگی برای یک هدف یعنی اتمام مرحله با حداکثر  Lum و فتح مراحل فرعی تلاش نمایید زیرا در انتهای مراحل تمامی امتیازاتی که هر یک از شخصیت ها ( بازیباز ها ) کسب کرده است جمع شده و محاسبه می شود. اما همین لذت به حد و مرز نقطه ی تقابلی نیز دارد! و آن تجربه ی  Origins با فردی می باشد که سر رشته ی چندانی از دنیای بازی های رایانه ی نداشته باشد و یا به چنین سبک و عنوانی ( اگر پیدا شود! ) علاقه نداشته باشد. زیرا به هنگام سریع شدن ریتم گیم پلی عملا چنین فردی کند و ضعیف عمل کرده و این دنیای رنگارنگ را به کامتان سیاه می کند! همچنین می بایست به شخصیت های جدیدی که به واسطه ی امتیازات کسب شده توسط شما آزاد می شوند نگاهی بیندازیم. در این قسمت شاهد هستیم با کسب تعداد مشخصی مدال پس از آن شما قادر به استفاده از این  شخصیت های می شوید که در بین آنها می توان به کلوباکس قرمز رنگ، لباس های مختلف تینسی ها و… اشاره کرد که می تواند سبب ایجاد تنوعی در حس تجربه ی بازی برای شما شود.

ro screenshot crazybirdboss

در یک جمع بندی کلی برای بخش گیم پلی این عنوان می بایست گفت در Origins شما با یک گیم پلی دوست داشتنی و متنوع مواجه هستید که به خوبی هر چه تمام تر استودیو Ubisoft Montpellier توانسته است مراحل، دشمنان، جوایز، پیشروی و… را چینش کند تا به معنی واقعی کلمه از تجربه ی این بازی خسته نشوید و به لطف کمک شایانی که سطح گرافیکی این عنوان به خصوص در زمان انتشار بازی به این بخش از Origins انجام داده است، می شود گفت تمام لحظات این بازی برای شما چه به صورت انفرادی و چه به همراه دوستانتان خاطره انگیز می شوند.

دنیایی زنده و ملموس:

بی اغراق می بایست گفت اگر بازیباز یا منتقدی مصمم به گرفتن ایراد از بخش داستانی و گیم پلی بازی باشد انجام چنین کاری چندان دشوار نیست اما واقعیت این است که برای گرفتن ایراد و اشکال از زمینه ی گرافیکی، جلوه های بصری و طراحی محیط بازی کاری دو چندان مشکل را پیش روی دارد! زیرا با در نظر گرفتن سال انتشار بازی و مدتی که از عرضه ی این عنوان خوش ساخت گذشته است هنوز هم  Origins در این زمینه حرف هایی برای گفتن دارد و عظمت کار تیم سازنده با UbiArt در اینجا مشخص می شود. طراحی محیط بازی با وجود تنوع مناسب و قابل توجهی که در بالا نیز به آن اشاره شد بسیار عالی می باشد و حتی گاهی ممکن است دست از بازی بکشید و تنها به محیط بازی به خصوص در مناطق سرسبز، بخش سرما و یخ زده بازی و حتی دنیای زیر آب Origins خیره شوید زیرا کیفیت طراحی و ساخت بافت ها، اشیا و جزئیات بازی کم نقص بوده و در زمان انتشار بازی توانسته  مخاطبین زیادی را به خود جلب نماید. همچنین انیمیشن هایی که برای هر کدام از شخصیت های بازی در نظر گرفته شده است بسیار مناسب و متناسب با خلقیات و فیزیک آن می باشد و حالاتی که هر یک از شخصیت ها در لحظات مختلف به خود می گیرند گذشته از طنازی ملموسی که در آن پیداست جالب نیز بوده و به عنوان مثال کافیست به حالتی که گلوباکس دوست داشتنی یا ریمن به هنگام نشستن و جمع شدن بدنشان به خود می گیرند نگاه کنید تا این امر را بهتر درک نمایید.

همچنین کیفیت نور پردازی Origins در این سبک کم نقص و دوست داشتنی بوده است زیرا در شرایط مختلف چه در خشکی و چه در زیر آب شاهد تابش روح بخش نور خورشید به شکل هنرمندانه ای هستیم و اوج این هنر و نبوغ را می توان  در مرحله ( مراحلی ) که شما قدرت شنا کردن در زیر آب را به دست می آورید ملاحضه کرد. حال که صحبت از مراحل زیر دریای Origins شد خوب است اشاره ای به محیط های شلوغ و پر زرق و برق این عنوان نیز بکنیم. مثلا در همین مراحل ( زیر آب ) شاهد خیل عظیمی از ماهی ها هستیم که هر کدام یا بهتر است بگوییم هر گونه از آنها طراحی خاص خود را دارند و سبب سر شوق آمدن مخاطب به هنگام تجربه ی بازی می شود. زیرا نه تنها این ماهی های رنگارنگ بلکه سایر موجودات حاضر در دنیای بازی با حرکات نرمی که از خود به نمایش می گذارند به همراه موسیقی آرامش بخشی که شنیده می شود می توانند تا مدتها شما را به خود مشغول نمایند. برای یک نتیجه گیری در زمینه ی گرافیکی این عنوان تنها می بایست گفت تیم سازنده به خوبی توانسته  آن چه که شایسته ی این سری می باشد را به نمایش بگذارد و امروزه و با گذشت مدتی از نسل هشتم نیز جنبه های بصری Origins حرف هایی برای گفتن دارند.

20111130191931

 

موسیقی های شنیدنی:

همانند سایر بخش های این ساخته ی Ubisoft قسمت موسیقی و صدا گذاری آن نیز کم نقص و دوست داشتنی بوده و به خاطره انگیز تر شدن Origins کمک شایانی را کرده است. اگر متن را خوانده باشید متوجه شده اید که از طراحی و تنوع مراحل بازی ستایش و تمجیدی به حق صورت گرفته است که باید گفت که اگر این گستره از موسیقی های دوست داشتنی در بازی وجود نداشتند مسلما از تاثیر گذاری این محیط ها نیز کاسته می شد. موسیقی های بازی به خوبی با بطن و گیم پلی Origins آمیخته شده اند و در جای جای بازی سبب تغییر سبک بازی کردن شما به صورت غیر ارادی می شوند. زیرا در بخشی از بازی که قرار است در زیر آب و تنها با بهره گیری از نور ماهی هایی که حکم یک فانوس را برای شما دارند بدون برخورد با گونه های خاصی از ماهی ها به پیشروی در بازی بپردازید به لطف نوایی که شنیده می شود شما محتاط تر شده و آهسته تر از آن چه باید به پیشروی می پردازید و البته عکس این موضوع نیز در بازی وجود دارد زیرا در بخش های مختلف دیگر بازی که با سریع تر شدن گیم پلی حس تجربه ی بازی بهبود می یابد شما شاهد هستید با نواخته شدن موسیقی های سریع و صد البته مناسبی شما به دویدن و حرکت سریع تر وا داشته می شوید. در Origins  ما عملا شاهد رد و بدل شدن دیالوگ و شکل گیری صحبتی خاص میان شخصیت های مختلف بازی نمی باشیم اما صدا هایی که تیم سازنده برای رخ داد های مختلف این عنوان در نظر گرفته اند واقعا دوست داشتنی می باشند. و برای درک بهتر این امر کافی است یک بار صدای سیلی زدن! به همراهانتان و موجوات مختلف یا انتخاب یک گزینه در منوی بازی را به یاد بیاورید.

سخن پایانی:

در پایان باید گفت Rayman: Origins عنوانی است واقعا دوست داشتنی، بازی که با آن دنیای رنگارنگ و گرافیک بالایی که در اثر نهایی با توجه به زمان انتشار بازی ملاحضه شد به همراه گیم پلی دوست داشتنی اش و امکان تجربه ی Origins به همراه دوستانتان باری دیگر شرکت فرانسوی Ubisoft به همگان نشان داد که قهرمان دوست داشتنی و تا حدودی قدیمی بازی بازان فراموش نشده است و هنوز هم می تواند در اوج باشد و مخاطبین و منتقدین را به وجد بیاورد. همچنین کیفیت جنبه های شنیداری این عنوان نیز بسیار مناسب و با اندکی چشم پوشی و اگر نخواهیم خیلی نکته سنجی و کنیم و اشکال بگیریم مانند بخش گیم پلی بازی کم نقص بوده و با افزودن داستان سر راست و ساده ی بازی به آن می توان گفت تمجید ها و تحسین های مختلفی که از سوی بازیبازان و افراد مختلف از این عنوان صورت گرفته اشتباه نبوده است و اگر شما تا کنون موفق به تجربه ی این بازی نشده اید شک و تردید را کنار بگذارید و با خیالی آسوده به سراغ آن بروید.

jadval nomrerayman

mario🗿پدرت🗿 (چاقال کاورزن)

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا
روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

روزی روزگاری : خاطرات رنگارنگ | نقد و بررسی  Reyman : Origins | گیمفا