سفر به اعماق Yharnam | بررسی روند داستانی Bloodborne
برخلاف بسیاری از بازی های ویدیویی، Bloodborne بیشتر داستان بازی را در صحنه های سینماتیک فاش نمی کند. گرچه این صحنه ها بسیار چشم نوازند و به شما سرنخ های مهمی برای حل معما می دهند، اما این ها تنها قطعات پازل داستان بازی نیستند. اطلاعاتی وجود دارند که در توضیحات یک آیتم، جزئیات محیطی، دیالوگ های شخصیت ها و موارد دیگری مدفون شده اند که یک فرد باید به آن ها با دقت توجه کند تا بتواند از داستان شهر Yharnam گره بگشاید.
اگر می خواهید داستان بازی را برای شما لو نرود، بیش از این به خواندن این مطلب ادامه ندهید. در ادامه اسپویلرهایی وجود خواهد داشت. با این وجود، حجم عظیمی از داستان نیز وجود دارد که در این مقاله آورده نشده است پس می توان گفت که داستان بازی کاملا لو نخواهد رفت، اما میزان نسبتا کمی از آن فاش خواهد شد.
برای فهم آن چه که در Yharnam می گذرد، شروع کردن از زاویه دید شخصیتی که بازی شما را از آغاز در آن قرار می دهد دشوار می نماید. تمامی وقایعی که شما در Yharnam تجربه می کنید در گذشته ای پهناور پیش بینی شده است. پس اگر واقعا می خواهید Bloodborne را درک کنید بهترین محل برای شروع، بازگشت به گذشته های بسیار دور در خط زمانی بازی می باشد، که زمانی نیست جز زمان The Great Ones.
The Great Ones، تکامل ورای بُعد سوم
قدیمی ترین موجودات هشیار قلمروی The Great Ones ،Bloodborne می باشند. این موجودات مرموز به طور کامل شناخته نشده اند، اما یکی از منحصر به فرد ترین ویژگی هایی که داستان برملا می کند این است که آگاهی و وجود یک Great One ورای زمان، مکان و مرگ می باشد. برخلاف انسان ها، دانسته های آن ها سه بعدی نیست بلکه در سطحی از حدود بالاتر قرار دارد.
” استاد ویلم به دنبال موجوداتی از حدود بالاتر برای راهنمایی می گشت و قصد داشت ذهنش را با چشمانش در یک راستا قرار دهد تا بتواند افکارش را به مراتب بالاتر برساند.”
به دلیل این که بازیباز در حین بازی با تعداد اندکی از Great One ها می جنگد و آن ها را به هلاکت می رساند، می توان استنباط کرد که این موجودات دارای نوع خاصی از وجود فیزیکی می باشند. اما موضوع همیشه این طور نیست.
“محافظانی که به Great One های خفته رسیدگی می کنند، زندگی جاوادنه به دست آورده اند…”
“The Queen مرده است، اما ضمیر موحش او تنها به خواب رفته و با حرکاتی نگران کننده در جنبش است.”
اگر ملکه و نگهبانان می توانند از مرگ فراتر بروند، پس احتمال دارد که Great One ها وجود آگاهانه ی خود را به فراتر از حدود زندگی و مرگ، آن گونه که ما این دو مقوله را در بُعد سوم درک می کنیم، به تکامل رسانیده باشند.
جام Great Pthumeru Ihyll فاش می کند که “…Pthumerian های قدیم تنها محافظانی دون پایه برای Great One های خفته بودند…” از این نوشته این گونه بر می آید که تا حدی، آن ها با Pthumerian ها با هم در یک زمان وجود داشته اند. ممکن است که واژه ی “خفته” بدین معنا باشد که Great One ها بدن های خود را در این دنیا ترک کرده تا بدن هایشان در اینجا به خواب برود در حالی که ذهن هایشان به حدود و مراتب بالاتر می رسد.
آن گونه که در نوشته ی augur of Ebrietas به ما نشان داده می شود، تنها تعداد اندکی از Great One ها باقی مانده یا رها شده اند، “از phantasm ها استفاده کنید، این بی مهرگان به نهان بینانِ Great One ها شُهره اند، تا بخشی از Ebrietas طرد شده را احضار کنند. اولین برخورد نقطه ی آغاز جستاری در جهان از درون هزارتوی قدیم بود و به تاسیس Choir ختم شد.”
هم چنین توضیحات لباس choir نیز حاکی از این موضوع می باشد،”اعضای Choir کشیش های بلند مرتبه Healing Church و محققانی هستند که کاری را که در Byrgenwerth شروع شده بود را ادامه می دهند. با هم با Great One هایی که باقی مانده اند، آن ها به آسمان ها می نگرند به دنبال نشانه های اختری که ممکن است آن ها را به کشف مجدد عظمت واقعی رهنمون شود.”
اما پیش از درک Healing Church و Choir ، مشکلی حل نشده وجود دارد. زمانی که Great One ها عروج کردند، Pthumerian ها نیز همراه با آن کسان/ آنچه که باقی مانده بود رها شدند.
Pthumerian Queen در آیین تولد خون شرکت می کند
علی رغم این حقیقت که Queen Yharnamمدت ها پیش در زمان Pthumerian ها مرده است، او چندین بار در داستان بازی حضور پیدا می کند. یکی از مکان هایی که Queen Yharnam در آن ظاهر می شود به عنوان یک باس در آخرین مرحله ی سیاه چال پیاله ای شکل Great Pthumeru Ihyll است. بکشیدش و او سنگ Yharnamرا می اندازد که بر روی آن نوشته شده:
” ملکه مرده است، اما ضمیر موحش او تنها به خواب رفته و با حرکاتی نگران کننده در جنبش است.”
اگر برای ضمیر ملکه ممکن است که از مرگ فراتر برود ، این نشان می دهد که او در پروسه ی آیین تولدِ مربوط به یک Great One دخالت داشته است. وقتی Queen Yharnam در بازی ظاهر می شود لباسی بر تن دارد که به نظر می رسد لباس عروسی سفید باشد که در ناحیه ی شکم پاره و خونین شده است. این نشانگر مشکلاتی در طی پروسه ی تولد می باشد و پرسش مهمی را بی جواب می گذارد. نوزاد Queen Yharnhm چه کسی است یا بوده است؟ آیا یک Great One بوده؟ یا آیا لکه های خون نمایانگر مرگ یک انسان است؟
با این که هنوز مشخص نیست که چرا او لباس عروسی بر تن دارد، حلقه ی نامزدی ممکن است حاوی سرنخی باشد، چرا که بر روی آن حک شده، “در زمان Great Ones، ازدواج یک پیمان خون بود و تنها به کسانی اجازه داده می شد که برای بارور شدن فرزندی خاص انتخاب می شدند.” لکه های خون بر روی لباس به نظر می رسد نمایانگر به دنیا آوردن یک “فرزند خاص” یا شاید یک Great One باشد، که به حدی از نظر فیزیکی فعال بوده است که Queen Yharnam جانش را در این پروسه از دست داده است. هرچند به گونه ای، ضمیر او از مرگ گذر کرده است.
تمدن Pthumerian سقوط می کند
جام به ما می گوید ” هزارتوی قدیمی توسط Pthumerian ها ساخته شده است، موجودات فرا انسانی که گفته شده حکمت اسرارآمیز Truth را گشوده اند. “با این که Truth اسرار آمیز مستقیما در اختیارمان گذاشته نشد، اما سرنخ های بسیاری به ما داده شد، که یکی از آن ها نشانِ چشم نگهبان جهان هستی بود:
“نشان یک عضو Choir، پیشگامان Healing Church. این چشم نمایانگر همین جهان است. Choir تصادفا به این بینش و ادراک ناگهانی برخورد کرده است، بسیار پیش بینی نشده و بسیار اتفاقی. حال ما در اینجا ایستاده ایم، پاها کاشته شده در زمین. اما آیا امکان دارد که جهان به ما خیلی نزدیک باشد، تنها بر فراز سرمان؟”
می توان استنباط کرد که بینش Choir همان Truth اسرارآمیز مخفی است که بر Pthumerian ها شناخته شده بود. هرچند این فرضیه که ” آسمان و جهان یکی هستند” ممکن است در اولین نگاه بی معنا به نظر برسد، اما این قطعا هسته ی مخفی بازی است و بدون درک آن، بازی هزارتویی بی پایان است.
راز این است که Great One ها، که در ابتدا از نظر Pthumerians و Yharnamites خدایانی از بهشت بودند که باید پرستیده می شدند، در حقیقت اصلا خدا نیستند. Great One ها ضمیرشان را به مراتبی بالاتر از هستی رساندند و برای انسان ها نیز ممکن است که همین کار را انجام دهند. آن بینش این بود که بدون شک ابعاد دیگری وجود دارند که می توان از آن ها گذر کرد، و اگر این ابعاد جایی است که خدایان مورد پرستشِ آنان از آنجا آمده اند، پس احمق بودند که به جای آن که به دنبال عروج خود به عظمت باشند، خدمتگذاری آن ها را می کردند.
“با این که Pthumerian های قدیم تنها محافظان دون پایه ی Great One های خفته بودند، آیندگان آن ها خود را محق انتخاب یک رهبر برای خودشان می دانستند.”
هرچند که تمدن Pthumerian در زمانی که Pthumerian های قدیم “صرفا محافظانی دون پایه” بودند رو به زوال نرفت.این نابودی زمانی آغاز شد که Pthumerian ها با شروع حفر هزارتوی قدیمی و ساختن سیاه چال های پیاله ای شکل جامعه شان را در معرض خطر قرار دادند. گفته شده است که تلاش های Pthumerian ها برای کنترل عناصر، احضار Great One ها، گذر از ابعاد، کسب اشکال برتری از ضمیر و قدرت از عواملی بوده که به نابودی آن ها منتهی شده است.
می توانیم در اینجا خاطر نشان شویم که Pthumerian به طرز عجیبی شبیه به سومریان می باشد که یکی از اولین تمدن های انسانی بوده است. آیا ممکن است میازاکی با رسم یک موازی سعی در ارائه تفسیری از دنیا و جامعه ی ما داشته یا فقط از این اسم استفاده کرده است؟
انسان ها سیاه چال های پیاله ای شکل را کشف می کنند و ویلم Byrgenwerth را بنیان می نهد
پس از سقوط تمدن Pthumerian نوبت به ظهور تمدن انسان می رسد. با قضاوت از روی پوشش و تکنولوژی آن ها، خط زمانی انسانی احتمالا به شیوه ای شبیه به خط زمانی ما تکامل یافته است. هرچند انسان ها در Bloodborne هزارتوی باستانی Pthumerian سیاه چال های پیاله ای شکل را کشف کرده اند.
در سیاه چال های پیاله ای شکل انسان ها بقایایی از همه نوع ساخته های آیینی عجیب پیدا کردند. مواد عجیب و غریب برای استفاده در مراسم های مذهبی که شامل بقایای Great Onesو Pthumerians بوده است. انسان ها شیفته ی یافته های خود شده و نیاز داشتند آن چه را که یافته بودند مطالعه کنند. برای انجام این کار، یک مدرسه باید تاسیس می شد.
کاربردی ترین اطلاعات در بازی درباره این که داستان Yharnam از کجا شروع شده است احتمالا از صحبت های شخصیت غیرقابل بازی Alfred می باشد. وقتی اولین بار با او در نزدیکی ورودی Old Yharnam برخورد می کنید، او این را می گوید:
“Byrgenwerth یک مکان قدیمی برای یادگیری است و هر شکارچی ای باید به مقبره خدایان که در زیر Yharnam حفر شده آشنا باشد. خوب، یکبار گروهی از محققان جوان Byrgenwerth زمین مقدسی را در اعماق مقبره کشف کردند. این کشف به تاسیس Healing Church و برقراری blood healing منتهی شد. به این مفهوم که هر چیز مقدسی در Yharnam ریشه در Byrgenwerth دارد.”
Byrgenwerth اساسا یک کالج است که به درک و فهم رازهای ساخته هایی که در هزارتوی قدیمی Pthumerian سیاه چال های پیاله ای شکل کشف شد اختصاص داده شده است. رئیس این کالج همانگونه که توسط عنوان استاد یا ناظم دانشکده اش مشخص است، ویلم بوده است.
در حالی که مردم آزادند که نظرات خود را راجع به استاد ویلم شکل دهند، برادری Madman سرنخی از طبیعت جنون به ما می دهد:
“حقیقت معمولا شبیه جنون است، غیر قابل دسترس برای افراد کُند ذهن. آن هایی که دیوانه می شوند صرفا ارواح متفکری هستند که به هیچ نتیجه ای نرسیده اند.”
در بازی استاد ویلم از نظر بعضی یکی از عاقل ترین دانشمندانی می باشد که تا به حال وجود داشته است و از نظر بقیه به عنوان یک احمق تصور می شده که به واسطه ی تحقیقاتش دیوانه شده است.
استاد ویلم Truth اسرارآمیز را کشف می کند
احتمال دارد که استاد ویلم دیوانه نشده باشد بلکه Truth اسرارآمیز را کشف کرده باشد. آن هایی که اطرافش بودند متوجه نشدند که چه اتفاقی برای او افتاده چرا که آن ها به معنای واقعی کلمه فاقد چشم برای فهم آن بودند. در مطالعاتش استاد ویلم متوجه می شود که Great One ها در ابعادی موازی بر حدود بالاتر از واقعیت و ضمیر فعالیت می کرده اند همانطور که توسط حکمت Great One تایید شده که می گوید، “در Byrgenwerth، استاد ویلم بینش و ادراکی ناگهانی پیدا کرد: «ما در پست ترین حد فکر می کنیم. چیزی که ما نیاز داریم، چشم های بیشتر است.» “
در تعقیب آن چشم ها، ویلم به دنبال ارتباط با Great One ها از طریق مراسم های مذهبی مخفیانه بود تا بتواند یک سوم از بند ناف را به دست بیاورد که به ما می فهماند که، “استاد ویلم به دنبال بند بود تا با در یک راستا قرار دادن مغزش با چشمانش، وجود و افکارش را با وجود و افکار Great One هم تراز کند. او می دانست که برای رسیدن بشر به عظمت آن ها این تنها گزینه است.”
هنگامی که استاد ویلم به حکمت و بینشی که به دنبالش بود دست یافت، به این نتیجه رسید که تحمل این Truth اسرارآمیز و وحشتی که در میان بشریت القا می کند باید ممنوع شود. با کمک رُم Vacuous Spider، خویشاوند به جا مانده از Great One ها، استاد ویلم مراسم مذهبی ای اجرا کرد تا Truth اسرارآمیز را از تمام کسانی که اطرافش بودند به دور نگه دارد و هم چنین جدایی بین ابعاد را بیشتر کند. پس از این واقعه او گوشه نشین شد و از به اشتراک گذاشتن رازهایش با پیروانش سر باز زد.
یکی از پیروانش که Laurence نام داشت به حدی از استاد ویلم نامید شده بود که تصمیم گرفت او و Byrgenwerth را ترک کند تا Healing Church را تاسیس کند. این کلیسا در صحنه ی پس از نبرد باس با کشیش آملیا نشان داده می شود.
لارنس Healing Church را پایه ریزی می کند
در یک نوشته در کلیسای جامع نوشته است، “دستتان را بر روی پوشش مقدس محراب بگذارید و ضرب المثل استاد لارنس را بر روی جسم خود حک کنید.” عنوان استاد او نشانگر این است که وی نه تنها یک عضو بلند مرتبه از Healing Church است بلکه به احتمال بسیار زیاد رئیس و بنیان گذار آن نیز می باشد.
از لباس choir این را می دانیم که ” اعضای Choir کشیش های بلند مرتبه Healing Church و محققانی هستند که کاری را که در Byrgenwerth شروع شده بود را ادامه می دهند. با هم با Great One هایی که باقی مانده اند، آن ها به آسمان ها می نگرند به دنبال نشانه های اختری که ممکن است آن ها را به کشف مجدد عظمت واقعی رهنمون شود.” اگر این باعث ایجاد ظن در انگیزه های واقعی ارگانی که تصمیم می گیرد خود را کلیسای شفا بنامد نمی شود، پس گویا ما باید توضیحات کلاهِ سفیدِ کلیسا را مورد بررسی قرار دهیم. در این توضیحات آمده:
“پوشش پزشکان ویژه ی کلیسا. این پزشکان مقام بالاتری نسبت به شکارچیانِ سیاهِ پیشگیری کننده دارند و در روش درمان با خون(blood ministration) و شکنجه ی هیولا متخصص می باشند. آن ها بر این باورند که دارو روشی برای درمان نیست بلکه روشی برای تحقیق است، و این که بعضی دانش ها را فقط می توان با در معرض بیماری قرار دادن یک فرد کسب کرد.”
نگران کننده ترین بخش آن توضیحات این است که: ” بعضی دانش ها را فقط می توان با در معرض بیماری قرار دادن یک فرد کسب کرد.” در واقع این تمام پایه و اساس یک تئوری توطئه است. در توضیحات آیتم پادزهر آمده است:
“قرص های دارویی کوچک که برضد سم عمل می کنند. برای درمان خونِ خاکستری استفاده می شده اند.خون خاکستری بیماری مرموزی است که مدت ها پیش Old Yharnam را ویران کرد. این قرص ها فقط تسکین کوتاه مدتی به ارمغان می آورد. خون خاکستری در نهایت باعث شیوع بیماری beastly scourge شد.”
این توطئه درباره ی میزان دخالتی که Healing Church در شناخت بیماری یا حتی ایجاد بیماری داشته است می باشد، هم چنین در رابطه با این که آیا Healing Church علی رغم آگاهی از این که مقابله با خون خاکستری با روش درمان با خون باعث تبدیل مردم به هیولا می شود از این روش استفاده کرده است یا خیر. با این که عامل محرک دقیق این بیماری مشخص نیست، اما تنها چیزی که مشخص بود این بود که پس از شیوع beastly scourge، نیاز مبرمی به شکارچیان وجود داشت.
Gehrman کارگاهی برای شکارچیان می سازد
Gehrman به طور وسیعی به عنوان اولین شکارچی شناخته می شود، اما او از کجا آمده است؟ یکی از تنها سرنخ هایی که بازی به ما درباره ی این سوال بسیار مهم می دهد اندک کلماتی است که از جانب خود Gehrman بیان می شود که این کلمات را وقتی در رویایی شکارچی به سر می برد زمزمه می کند:
“آه، لارنس… استاد ویلم… یک نفر به من کمک کند… لطفا یک نفر مرا از قید و بند آزاد کند… من به اندازه ی کافی از این رویا کشیدم… شب تمام مناظر را مسدود می کند…آه، خواهش می کنم یک نفر کمک کند…”
از آن خط، می توانیم حدس بزنیم که Gehrman نه تنها با لارنس و ویلم آشنایی دارد، بلکه دوست قدیمی آنان نیز می باشد. به این معنی که احتمال دارد Gehrman هم مثل لارنس یکی از اولین محققان Byrgenwerth بوده باشد. این نقل قول بینشی از حس واقعی Gehrman ، علی رغم صدای شادش هنگامی که با بازیباز صحبت می کند، به ما می دهد. مدت ها قبل، Gehrman کارگاه شکارچی را به منظور مبارزه با beastly scourge پایه گذاری کرد. با این که می دانست این هیولاهایی که دارد به هلاکت می رساند قبلا از شهروندان Yharnam بوده اند، Gehrman شجاعت لازم برای انجام کاری که باید انجام می شد تا زندگی برای بقیه مردم شهر امن شود را داشت.
Gehrman رویای شکارچی را خلق می کند
هشدار: اسپویلر پایان داستان Bloodborne در ادامه وجود دارد.
به نظر می رسد که Gehrman از گذراندن تمام زندگی اش به عنوان یک شکارچی راضی نبوده است. بازیباز در Abandoned Old Workshop یک سوم بندناف را پیدا می کند که روی آن نوشته است:
” یک یادگار عالی، به بند چشم (Cord of the Eye) نیز معروف است. هر Great One نوزاد این را پیش از بند ناف دارد. هر Great One که فرزندش را از دست می دهد، بعد از آن برای داشتن جانشین حسرت می خورد. سومین بند ناف مواجهه با ماه کم نور را تسریع کرد، که شکارچیان را فراخواند و رویای شکارچی را خلق کرد.”
اگر Gehrman یک سوم بند ناف را در اختیار داشته است پس مشابه استاد ویلم، وی نیز به دنبال آن بوده که ضمیرش را به حدود بالاتر برساند و به صورت بالقوه به یک Great one تکامل یابد. شاید Gehrman، در حین آن که مهارت های شکارچی بودنش را تقویت می کرده به یک بینش و ادراک ناگهانی عظیم دچار شده است. در یکی از نوشته های داخل بازی آمده است که، ” وقتی ماه سرخ پایین برود، مرز بین انسان و هیولا محو می شود.” Gehrman ممکن است متوجه این ارتباط شده و به عنوان راهی دائم برای توقف چرخه ی ماه خون سرخ، به دنبال کشتن Moon Presence بوده باشد.
برای فهمیدن نقش Gehrman، ما باید چندین پایان بازی را در نظر بگیریم. اگر بازیباز به سه سوم بند ناف ها دست نیابد، Gehrman پیشنهاد می دهد که بازیباز را بکشد. اگر بازیباز پیشنهاد را قبول کند، صحنه ای به نمایش درمی آید که در آن خورشید برفراز Yharnam طلوع می کند. اگر بازیباز پیشنهاد را قبول نکند، Gehrman دشمن او می شود. پس از مرگ Gehrman بازیباز با Moon Presence تعامل می کند که همانگونه که در نوشته ای در داخل بازی به آن اشاره شد به ماه کم نور یا Paleblood نیز معروف می باشد: ” moon presence بی نامِ فراخوانده شده توسط لارنس و همکارانش، Paleblood.”
Moon Presence بازیباز را انتخاب می کند، که ظاهرا باعث ایجاد نوعی فلج یا ضعف در او می شود چرا که در صحنه ای نشان می دهد که شکارچی به جای Gehrman روی ویلچر نشسته است. در سخنان قبلی اش، Gehrman فاش می کند که در رویای شکارچی زندانی شده است، واقعیت جایگزینی که هم اکنون تبدیل به کابوس او شده است. در این پایان مشخص می شود که Gehrman نیز توسط Moon Presence فلج شده و در رویای شکارچی به عنوان زندانی، حیوان خانگی یا کودک جانشین گرفتار شده است.
در پایان سوم و حقیقی، بازیباز سه قسمت بند ناف را به دست می آورد. سپس بعد از کشتن Moon Presence، Gehrman قادر به فلج کردن و یا ناتوان کردن بازیباز نیست. در حقیقت نور سفیدی از بازیباز خارج می شود و Moon Presence را به عقب می راند. سپس بازیباز Moon Presence را می کشد و پیامی در بازی به نمایش در می آید، “کابوس به هلاکت رسید” و بازیباز به عنوان Great One نوزادی در دستان عروسک بیدار می شود.
در این گزاره، نقش شخصیت به عنوان منجی است. Gehrman می دانست که برای شکست Moon Presence شما نه تنها به ثبات روانی برای پرده برداری از رازهای Yharnahm بدون آن که دیوانه شوید احتیاج دارید ، بلکه باید توانایی فیزیکی برای کشتن Moon Presence را داشته باشید. رویای شکارچی در اصل یک آزمون/آرزوی مرگ ساخته شده به دست Gehrman بوده است که قصد داشته در آن جاودانه باشد تا زمانی که فردی آنقدر عالی پیدا کند که بتواند Moon Presence را از پای دربیاورد. این موضوع، علت وجود قبرهای بیشمار در رویای شکارچی و هم چنین به یادآوردن رویا توسط شکارچیان در Yharnam را توجیه می کند. به آن ها نیز پیشنهاد و فرصت مشابهی توسط Gehrman داده شده است اما آن ها موفق به چیرگی بر چالش ها نشدند.
پر بحثترینها
- ۱۰ بازی ویدیویی با گیمپلی عالی و داستان ضعیف
- ویدیو: Marvel’s Spider-Man 2 در حالت Fidelity ویژه PS5 Pro با نرخ فریم ثابت ۶۰ اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
- بازی چندنفره Horizon احتمالاً در سال ۲۰۲۵ منتشر خواهد شد
- کار ساخت STALKER 2: Heart of Chornobyl به پایان رسید
- ۱۴ دقیقه از گیمپلی Indiana Jones and the Great Circle را مشاهده کنید
- گزارش: ایکس باکس درحال آمادهسازی پیشنمایشهای South of Midnight است
- مایکروسافت همچنان به دنبال خرید و تصاحب در گیمینگ است
نظرات
عالی بوود :yes: :yes:
بازیش عالی بود ولی حیف که باگ زیاد داشت
کی گفته باگ داشت؟؟؟؟ 😐
بازیش خیلی خوبه ولی با سلیقه همه جور نیست :yes:
»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
آقا شرمنده باگ نداره
عزیزم آر پی جیه ها البته من خیلی باگ ندیدم ولی خب باگ توش بود
بسیار عالی بلودبرن حرف نداره
چقدر این بازی قشنگ ساخته و طراحی شده فوق العاده است و عجب داستان توپیم داره این بازی محشره
اصن یه چیز عجیبیه این بازی
خیلی عالی بود خسته نباشید :yes:
بازی قشنگی هست واقعا دستتون درد نکنه… :yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
دوستان بلادبورن به دارک سولز ربطی داره یا نه؟
ربطش اینه هر دو رو فرام سافت ور ساخته و سبک و محیط داستان شبیه هم هستند.
از نظر داستان منظورم بمود
خب داستانشون جداست.
نه ربطی نداره…..بازیش خیلی عالی بود.
دستتون درد نکنه توروو خدا مطلب هرچی راجبه بلاد بورن دارین بزازین دارم بازیش رو میرم اشکم درومدهه من که منتظرهه کمک هستم از طرف گیمفا که راهنمایی بازی رو بزارهه
بدبختی اینجاس اینترنت درست حسابیم ندارهه سمته خونمون باید افلاین بازی کنم
دوتا باسه اول رو کشتم به اون قصرهه رسیدم
فقط یه بدی دارهه بازیش واسه ادمایی که قلبشون ضعیفه به درد نمیخودهه مخصوصا من که دست پام میلرزهه موقه باس فایت
به یه جایی میرسین که جون کارکتر رو جونه خودتون میدونید
مرسی از همتون :inlove:
مقاله عالی بود
مرسی بازی واقعا قشنگیه ها …
ولی حیف ک بازم الان مثه ویچر ۲ و اسکایریم نمیدونم باید چیکار کنم
Mission بعدی چیه خدا داند …
با خوندن این مطلب هم گیج تر شدم فک کنم کلا اشتباه بازی کردم
برادر من پیشنهاد میکنم کلا بیخیال سبک RPG بشی پس خخخخخخخخ :))))
خدایی بازی عالی و با عظمتی بود من که حال کردم و از یه چیز بازی که خوشم اومد این که چیز های مخفی زیاد توش بود 😀
با این تفاسیر بازیش فک کنم یه بعد عرفانی و از این جور چیزا داره با این که از این سبک بازیا خوشم نمیاد باید تجربش کنم راستی بچه ها برا تابستون چند تا بازی مشتی جز gta v بگید که انلایناش بتونه کل تابستونو سرگرمم کنه
والا من که هیچی نفهمیدم!! 😮 😮 :silly:
بازی قشنگیه.داستان غنی و گیم پلی زیبایی داره.
بهترین RPG که تا حالا بازی کردم Reckoning هستش.من با این بازی زندگی کردم :giggle: :shy: 😀
Rpg فقط hack and slash بقیه به نسبت خوبن… 😎
Salam ye soal dashtam dar morede bazi .Man koja mitonam bloodtowins(II) baraye upgrade aslaham peyda konam khaheshan harki midone javab bede.???????????
مقاله ی بسیار خوب و جامعی بود
با تشکر از خانم درستکارفر
بلادبورن تو سبک خودش شاهکاره و باعث شده استاندارد های این سبک خیلی بالاتر بره…یه بازی اصیل و سرسخت که تموم کردنش گاو نر میخواهد و مرد کهن 😉
دوست من دارک سولز ۲ رو با همه تروفی هاش تو سه روز تموم کرد به جز دی ال سی هاش
اگه پی اس فور داشت اینو هم حتما تموم می کرد.
بازی ای نیست که نتونه تموم کنه، بازی تومب رلیدر آندر ورلد منو گیج کرد طوری که گذاشتمش کنار بعد دو روز ازش پرسیدم مهرداد تومبو چیکار کردی گفت تمومش کردم.
داداش دوستت رو بیار تو سایت به ما معرفی کن
من با ترینر دارک سوال ۲ که از one hit kill استفادهه کردم (ینی هر باس و هرموجودی با یه ضربه بمیرهه)بازی ۲۵ ساعت طول کشید اون بعد چطوری تونسته انقد سریع تموم کنه
هر کسی که من و تو نمیشه هر کسی سره یه چیزی استعداد داره بازی های ویدیویی کار هر کی نیست هوش میخواد و عکس العمل و اشتیاق 😉
لابد دوست شما همون مرد کهنه 😉
دیگه باورش به خودتون بستگی داره
فقط یه نکته، اونم اینکه ترجمه متن چندان روان نیست..من که به سختی فهمیدم
باقیش عالی بود :yes:
رفته بودم بازی بگیرم دیدم یکی همونجا تو مغازه نشسته داره برا همه لاف میزنه که بله من این بازی رو تو یه روز تموم کردمو اونقدرا هم که میگن سخت نیستو کسایی که میگن بازی بلد نیستنو و…….. 😐 آبودانی بود فک کنم :rotfl:
داستان در لایه دوم فلسفیه و اولین بازیه که دین و خدا و فلسفه را به شکل هنرمندانه ای هدف قرار داده . این بازی بسیار مهمه برای دنیای بازی های ویدیویی
ممنون.
مقاله سنگینی بود، هر جمله را چند بار باید خواند.
هنوز هم بعضی قسمت ها برای من مجهول هستند.
?:-) من بازیش نکردم چه جوریه؟
فوق العاده زیبا و فوق العاده سخت
اگه ps4 داری از دستش نده به نظرم.همچین بازی هایی کمتر تکرار میشن
یکی از زیباترین بازی هایی که بازی کردم
هنوز توی Youtube و سایت های مختلف چیزهایی جدیدی یاد میگیرم
فراتر از تصوره
مانند ویچر و بتمن و متال لایق گوتیه
بابت مقاله ممنون عالی بود
استاد ویلم پس دانشمند خوبی بود
من نمیدونستم زدم کشتمش 😐
ممنون بابت خبر :yes:
کارت خیلی باحال بود
کسایی که بلاد بورن بازی کردن میدونین برای رسیدن به پایان سوم باید چیکار کرد؟ینی میدونین بند ناف ها کجاست
بخاطر اسپویلر شدن نخوندم بالاخره یه روزی این شاهکار سونی و فرام سافت ور تجربه میکنم :yes:
متا ۹۲ بیخود نگرفته
با این که هیچی از متن نفهمیدم ولی خوب بود 😀 😀
مقاله بسیار حرفه ای و خوبی بود… انصافا شرح داستان چنین عنوانی خیلی کار دشواریه ولی این کار در این مقاله به خوبی صورت گرفته بود :yes:
کاش جوری متنو نگارش میکردین بقیه ای ک از بازی نمیدونن یا تا ب حال بازی نکردن بفهمن چی میگین
بعضی جاها واقعا فهمش سخته…
ولی در کل ممنون
یکی از مسخره ترین چرت ترین و بیخود ترین بازی های عمرم بود واقعا الکی بود یعنی ارزش هزار تومنم نداره بخدا اصلا با دارک سولز قابل قیاس نیست دارک سولز ۲ رو من تموم کردم واقعا بازی خوبی بود ولی این رو واقعا شک دارم که فرام سافتور ساخته باشه تا ۲ روز پیش هم فکر میکردم بازی خوبیه ولی واقعا بازی الکی هست و اصلا به دوستان پیشنهادش نمیکنم اگه سبک rpg دوست دارید یا دارک سولز بگیرید یا ویچر سازنده های بازی فکر کردن با بیمارای روانی طرفن این بازی بدرد ادمای روانی میخوره نه گیمر
حالا خودت چقدر ازش دفاع کردی تو پست فروش ایکس باکس…….
متاسفانه منم گول نمره بالاش رو خوردم ولی وقتی خودم بازی کردم فهمیدم بازی بیخودی هست
میدونی با جمله آخرت به چند نفر توهین کردی؟ این بازی برای گیمرا ساخته شده با این حرفت نشون دادی گیمر نیستی…
دکتر ps4
مرسی از بابت حرفاتون الان مثلا من شدم روانی….؟
داداش من خوشت نمیاد بازی نکن چرا به دوستایه دیگت که ps4 خریدن و دارن بازی میکنن توهین میکنی
برخلاف تو از نظرهه من این خیلی قشنگ تر از دارک سول ۲ بخاطرهه لذت بیشتر گیم پلیش رو میگم
من نگفتم شما روانی هستی من گفتم شرکت سازنده فرض کرده اینایی که بازی میکنن روانین انقدر سخت ساختتش
حالت عادیش جزو دسته گیمر میشه حساب کرد ولی new game+ رو واقعا باید توی دسته روانیا گذاشت!!!
خیلی ممنون نگار جان مقاله جامع و کاملی رو آماده کردی
بسیار عال بود :yes: :yes: :yes:
خیلی عالی بود ممنون :yes: این بازی واقعا برام لذت بخشه. همین سخت بودنش لذت بخشش میکنه. به داستانشم تاحالا اهمیت نداده بودم.
چه اسمای سختی گذاشتن براشون.Byrgenwerth.Pthumerian
نیم ساعت باید یاد بگیری چطور بخونیش فقط.
در کل من خیلی دوستش دارم ولی دیگه باید گیمریو بذارم کنار
سامان تازهه اول نسلیم واسه چی بزاری کنار
اگه سرت خیلی شلوغه فقط یه ساعتایه بخصوص بازی کن به کارتم برس;-)
+new game بازی ناجور سخت میشه من که یه باز تمومش کردم از این مقاله سر در نیاوردم 😀 😀 :laugh: 😮 😮 ولی ۳ تا بنده نافارو پیدا کردم
بند ناف ببخشید از غلط املایم 😉
میشه بگم کجان بند ناف ها؟؟
این بازی عجب داستان خفنی داشت ممنون بابت مقاله عالی بود :yes: :yes: :yes:
من که با دارک سولز ۲ واقعا حال کردم!!حتما اینو میگیرم .امیدوارم بتونه مثل دارک سولز سرگرمم کنه
نمیدونم چرا اسامی به کار رفته در این بازی شامل اسامی مکان ها وعکس ها و البته خیلی چیزای دیگه منو یاد اسکایریم میندازه کاشکی برای PC هم میومد که افرادی که مثل ما پول ندارند هم بتونند بازی کنند 😐
بابت مقاله هم ممنون اما نمیدونم چرا نتونستم با سبک نوشتنتون ارتباط برقرار کنم یه جوریه انگار 😀
من خودم ۱۶۰ هزار تومن دادم این بازی و واقعا پشیمونم اصلا حسرت این بازی رو نخورین همون dark souls خیلی جالبتره
۱۶۰ تومن کارکرده خریدی؟
اره
۱ ماهی میشه بازی رو دارم و هنوز توی باس فایت اولش گیر کردم من از سبک rpg خیلی خوشم میاد و زیاد بازیهای این سبک رو بازی میکنم ولی اصلا نتونستم با بلادبورن ازتباط برقرار کنم بنظر من علی رغم نمرات خوبش اصلا بازی خوبی نیست و فروشش این موضوع رو ثابت میکنه توی این سبک dark souls و witcher واقعا بازیهای جالبتری هستن
همین نظر نشون میده که هنوز حتى بازى هم نکردیش.کسى که دارم سولز رو دوست داره و بازى کرده امکان نداره توى باس اول بلاد یک ماه گیر کنه و همچین حرفى بزنه.
توی باس اول گیر کردی دیگه گیمری رو بزار کنار
اسون ترین باسه
والا ما به هر کی میگیم میگن خیلی آسونه ولی پای عمل که میشه اصلا به باس هم نمیکشن همون اولای بازی میمیرن
من cleric beast رو کشتم از کسی پرسیدم گفت اون mini boss بوده و باس اصلی یه چیز دیگس اگه cleric beast رو هم باس اصلی خساب کنین من باس دوم هستم
تفاوت این بازى با باقى بازى ها مثل تفاوت فیلم پرتقال کوکى کوبریک با مرد عنکبوتى توى دنیاى سینماست.
اه مردیم کی amazonاینو برای pcلیست میکنه
البته لیست کرد باید منتظرش برا pcباشیم 😥 😥
ولی درکل حال کردم با توضیحاتتون
یه سوال؟آیا استاد ویلم دربازی عاشق میشه یا نه؟.
ممنون از مطلب زیباتون
دوست من این بازی انحصاریه پلی استیشن ۴ هست شما انتظار داری واسه pc لیست بشه احیانا چیزی زدی لرد اف دارکنس؟
خیلی دوست داشتم این عنوان رو تجربه کنم اما حیف که پی سی ددارم …
واقعا حیف نیست یکی مثل من ۴ میلیون خرج سیستمش کنه بعد نتونه بلادبورن یا آنچارتد بازی کنه ؟! :struggle:
خب داداش عوضش شما داری با گرافیک بازی ها حال میکنی…
شما هم بازی های انحصاری خودتون رو دارید…
*هر* پلتفرمی خوبی ها و بدی های خودشو داره و هر مخاطب با توجه به نیازش میره سمت اون دیگه…
و هیچکدوم بهترین نیستن چون هر کدوم بالاخره ایراداتی دارن…
آره pc هم انحصاری داره ولی متاسفانه اکثرشون سبک استراتاژیک هست که به شخصه باهاش حال نمی کنم یعنی خوبه ها ولی خب آنچارتد و بلادبورن اصن یه چیز دیگه ان میدونم مقایسه چرتی کردم ولی ….
آفرین دادا دقیقا همینطوره..بدم میاد از تعصب بیجا واسه هر پلتفرمی…الکی مثه خروس جنگی بهم میپریم
یا جده سید سکینه میشه این بازیم مثه GTA V چند وقت دیگه واسه پیسی ام بیاد با جزییات بیشتر؟
نه این بازی انحصاری Ps4 هستش
دوستان من خودم دست به پلی این بازی نشدم ولی گیم پلی خیلی خسته کننده به نظر میرسه… ولی داستانش آنچنان مسخره هم نیست.
😐
Meta : 92
*خسته کننده*؟ *داستان انچنان مسخره نیست*؟ 😐
خبب هر کسی نظری داره . هر چی هم بگین نمیشه منکر این شد که بازی انحصاری ps4 میتونست بهتر از این باشه…
Meta : 92 😐
نظر شما محترم ولی گفتید داستان بهتر از مسخره و گیمپلی خسته کننده! این نظر نیست
نظر میشه که بگی من خوشم نیومد… نه اینکه بازی نکردم اما گیمپلی چرته 😐
**اسپویل**
بازی از اول تا آخرش بنظرم یه رویای بد بود یه کابوس شبانه ، وقتی اول بازی قبل بیدار شدن تو کلینیک یوسفکا اون مرده که معلوم نشد کی بودبهت میگه همه چی ممکنه یه کابوس بد بنظر برسه ، خود اسم هانترز دریم و اینکه تو پایان گرمان میخواد از این کابوس ازادت کنه ، وقتی میکولاش از باسهای اخری بازی رو میکشی و تو نفس اخر فرساد میزنه که وای از خواب پاشدم حالا همه چی یادم میره ، وقتی گرمان میگه از خواب بیدار میشی اگه بمیری و همه چی یادت میره ، وقتی تو پایان اول ، عروسکه میگه امیدوارم تو دنیای بیداری ارزش خودتو پیدا کنی ، اون قبرها بنظرم نشونه بقیه هانترایی بود که از رویا بیدار شدن ، من ترجیح دادم از این رویای بد بیدار شم و صبح یارنام رو ببینم ، برا من بهترین پایان همون اولیه بود گرچه فک کنم اگه بازی نسخه دوم داشته باشه بر اساس پیان سوم ادامه بدن
یکی از بی سر وته ترین مقالاتی بود که تا به حال خوندم تقریبا سه بار مطالعه کردم تا متوجه گره های نامبرده بشم به این دلیل که نویسنده ی عزیز به درستی نتوانست وجوه داستان و مقدمه و انتهای دنیای بازی را در غالب جملات بیان کند به شکلی که من خواننده و فاعلی که چند بار این بازی را تجربه کردم متوجه حق مطلب و دلیل نگارش متن نشدم!!!
به طور کلی این مقاله بین حرفه ای بودن گفتار به جهت نقد داستان و ساده بودن به جهت درک کسانی که از داستان بازی اطلاعی نداشتند گرفتار شده.
به امید موفقیت نویسنده عزیز
نمیشه نویسنده رو مقصر دونست
چون همونطور که بازی کردید این بازی کلن مرموزه و با اینکه هر چیزی پشتش ی داستان و معنی داره اما جواب برای اکثرشون نیست و بیشتر حدسن…
هر قسمت شهر yharnam داستان خودشو داره و دلیلی برای تلسم و هر باس محافظ از چیز خاصی هست… برای مثال Father Gascoigne خودش ی هانتری هست که اگر نکشنیش میتونید از کمکش برای کشتن باس اول بازی Cleric Beast کمک کنی اما وقتی که میری سراغ خودش که از Tombs رد شی دیوونه شده و دشمنت میشه و میکشیش… اکثر باس ها هر کدوم ی دلیلی دارن که هستن ولی بیشترشون فهمیدنشون تسلط کامل رو بازی رو میخواد…
باور کن همین چند خط توضیح داستان از زبان شما خلاصه تر و مفیدتر از کل مطلب بود!
منم هم عقیدم با شما داستان بازی رو من به یک استخر یک در یک که هزاران متر عمق دارد تشبیه میکنم بازیباز میتونه گذرا از داستان عبور کنه و بر عکس!
اما عرض من چیز دیگری است دوست من!!!
مقاله ناقص نگارش شده به اعتقاد کسی که حداقلی از دنیای این عنوان رو تجربه کرده.
بله دوست عزیز تا حدودی مقاله بعضی جاهاش منحرف شده و اصن ادم نمیفهمه چی هست تازه منی که بازی کردم چه برسه کسی که بازی هم نکرده…
اما سر نوشتنش زحمت زیادی کشیده شده…
کاملن درست میگید این بازی داستانش اصن خود رازه…
خیلی کامل و غنی هست…
موفق باشید :yes:
دقیقن در مورد سه پایان درست گفته شده
تنها کسی که دیوانه نشه و بتونه خودش رو کنترل کنه توی کابوس و از بیدار شدن توی اونجا خسته نشه و مو به موی Yharnam رو بگرده و بتونه هم قدرت پیدا کنه هم ۳ بند ناف رو پیدا کنه و ازشون استفاده کنه تا بتونه خود کابوس رو از بین ببره…
ساده ترش اینطوره که :
پایان اول : نمیشه گفت ادم ترسو اما کسی که خسته شده و میخواد فرار کنه
پایان دوم : ادمی که تلاشش رو کرد که کابوس رو از بین ببره اما نتونست بخاطر نداشتن توان و گیر کرده برای همیشه تو کابوس و منتظر یک هانتر دیگه ای هست که اونو نجات بده!
پایان سوم : نجات بخشی برای تمام کسایی که تو کابوس گیر کردن با قدرت و دانش زیاد و از بین برد خود کابوس!
ممنون بابت مقاله مشکلاتی داشت اما از بس بازی پیچیده س نمیشد بهتر از این هم گفت :yes:
ali sepehr من بخاطر بودجه این حرفو زدم.از۲۰۱۳ دیگه سیستمم بازیارو نکشید 🙂 🙂 🙂 🙂
من که این بازی رو اجرا نکردم و زیاد چیزی ندارم بگم ولی به نظرم شخصیت مبهمی داره :shy: :cute:
نویسنده دستت درد نکنه ولی خداییش من ۲ درصد از این مطلبو فک کنم فهمیدم عاشق فلسفم ها ولی میگن بری سمتش …خل و روانی میشی گذاشتم کنار 😐
اقا پستتون غیب شد یا من چشم بینا دارم یا داستان چیه ؟
یه پست گذاشتین همکاری مارول و telltale چیشد اون 😐
با تشکر بابت این مقاله ی زیبا. من این بازی رو انجام ندادم ولی وقتی این مقاله رو خوندم واقعا عاشقش شدم. امیدوارم بتونم یک روزی این بازی رو تجربه کنم.
بعد کلی تحقیق و فکر کردن بالاخره بازیشو خریدم با اینکه از عکسای بازی خوشم نیومد ولی وقتی بازیشو بالا اوردم تازه فهمیدم چرا انقدر دوستان از این بازی تعریف میکنن.واقعا بی نظیره.فوق العادست.خیلی واقعی و خیلی سخته.ادم وقتی بازی میکنه تخلیه میشه.هیچ بازی ای انقدر به من حال نداده بود