قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا

قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within

محمد حسین جعفریان
۱۰:۳۳ ۱۳۹۳/۰۸/۲۱
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا

چشمانش را باز می کند. این جا یک دنیای دیگر است. دنیایی که در آن زندگی می کرد، این شکل را نداشت. بوی خون همه جارا گرفته است. سباستین به خود می خندد. با خود می گوید چه خواب احمقانه ای…. خنده جایش را به ترس هدیه می کند. خواب می رود و باور می آید. این جاست که او می هراسد. گریه می کند. نا امید می شود. به خنجری که در برابر اوست دست فرو می برد. تصمیمش را می گیرد. نمی خواهد بمیرد. همین و بس. اما به راستی در این دنیا و در این مکان آیا امیدی به زندگی و زنده ماندن هست؟ نمی داند. علاقه ای هم ندارد که بداند. شیطان همیشه بوده است. همیشه اقامتگاهی داشت. همیشه آزار می داد. اما در هشتناک ترین حالت ممکن، شیطان از درون بر می خیزد و این است که ترس حقیقی را بیدار می کند و چه دهشتناک است این خیزش شیطان، این خیزش ترس…

ترس، پدیده ای عجیب! علتش!؟ نامشخص است.وجودش!؟ همیشه بوده است.باور کردنش!؟ چه بسا بارهای زیادی که باورش کردیم! اما علاقه به آن؟ این یک بحث دیگر است. این دنیایی متفاوت است. به راستی چه شد و چرا شد و چگونه شد که انسان از ترسیدن لذت برد؟ بدون شک علتش چیزی نبوده جز : دیوانگی انسان ها! به راستی چرا انسان از جیغ زدن خوشش بیاید؟ چرا به سمت بازی هایی مانند Outlast برود و فقط جیغ بکشد و فرار کند و… که چه؟

اما در دنیای بازی های ویدیویی بزرگانی هستند که می توانند ترس را با چیز هایی بی نظیر ترکیب کنند. این جاست که ترس اهمیت پیدا می کند. شکل می گیرد. باور می شود. جذاب می شود! آری همان ترس عجیب و غریب و آزار دهنده جذاب می شود. دقیقا در همین لحظه است که عنوانی به مانند Resident Evil متولد می شود. حال بعد از این همه سال که هیچ خبری از یک عنوان به سبک Survival Horror نبود که بتواند مخاطب را راضی کند، شینجی میکامی که به عقیده بسیاری پدر این سبک محسوب می شود به پا می خیزد و ساخت یک عنوان را شروع می کند. درست است که یک شاهکار به نام The Last of Us با این سبک به کل دنیا آمد و این تجربه شگفت انگیز را رقم زد اما باید پذیرفت که این عنوان از نظر داستانی این کلمه را یدک می کشید و به هیچ عنوان نمی توان بر رویش نام یک بازی “ترسناک” را قرار داد.

حال زمان آن است که با نگهای ژرف به این دنیا یعنی “شیطان درون” دریابیم که آیا این عنوان حقیقتا یک عنوان عالی در این سبک بی نظیر است یا خیر؟ آیا این دنیا و این سبک در حال زنده شدن است؟ آیا شینجی میکامی پس از ۹ سال یک شاهکار در این سبک عرضه کرده یا یک عنوان ساده؟ با ما و این نقد همراه باشید تا نگاهی ژرف کنیم در این دنیای ….

باکس آرت رسمی بازی

باکس آرت رسمی بازی

نام: The Evil Within

سازنده: Tango Gameworks (شینجی میکامی)

ناشر: Bethesda Softworks

سبک: Survival horror – Single-player – سوم شخص

پلتفرم: PC- XBOX ONE- XBOX 360 – Play Station 4- Play Station 3

تاریخ انتشار: 16 اکتبر سال ۲۰۱۴ میلادی

داستان این عنوان از جایی شروع می شود که “سباستین کاستیانوس” به همراه دو دستیارش “جوزف اودا” و “جولی کیدمن”، یک پیام در رابطه با شورش و بهم رخیتگی در یک تیمارستان، دریافت می کنند و حرکت به سمت این تیمارستان است که همه چیز را آغاز می کند. بعد از رسیدن به این تیمارستان است که ناگهان آن ها با یک منظره نابود شده در حیاط بیمارستان مواجه می شوند. قبل از ورود به درب اصلی، یک نفر را به عنوان مراقب به جا می گذارند و راه می افتند. سباستین از دیدن چنین منظره خون آلودی آزرده می شود. همه جا جنازه هایی پخش شده و محیط پر از خون است. سرعت تپش قلب سباستین بالا می رود. خود را کنترل می کند. به خود باور می دهد که این جا هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است اما محیط پیام دیگری دارد. او به همراه همکارش وارد اتاق کنترل دوربین ها می شود. به صفحه مانیتور خیره می شود. چند پلیس را می بیند که تکه تکه می شوند. به پشت خود نگاه می کند، آن کسی که آن ها را کشته بود را می بیند و بعد از آن هیچ چیز را نمی بیند.

چشمانش را باز می کند و به این دنیای وارونه می نگرد. این یک کابوس نیست. آغاز یک کابوس است. کابوسی که رهایی از آن کاری سخت و دشوار خواهد بود…

طراحی هنری در بازی بی نظیر است

طراحی هنری در بازی بی نظیر است……

داستان این بازی با یک ایده بسیار تکراری، یعنی ورود به یک تیمارستان آغاز می شود. کاملا مشخص است که سازندگان برای این که این عنوان را کاملا متمایز از نام هایی چون ” Resident Evil ” و “Silent Hill” کنند، از چنین ایده و چنین شکلی برای آغاز بازی استفاده کرده اند. اما در پایان همان بخش اول بازی، داستان سریعا خود را از شر تیمارستان رها می کند و وارد دنیای حقیقی می شود. دنیای خارج از این تیمارستان و این جاست که با این دنیای نابود شده، داستان شروع به پیشروی می کند. بازی به هیچ عنوان فوق العاده و یا عالی نیست. از شخصیت پردازی شخصیت های اصلی گرفته تا نحوه جلو رفتن داستان بازی اشکالاتی دارد که بازیباز را آزار می دهد اما بدون شک داستان این عنوان لایق کلمه “خوب” هست. یکی از علل خوب بودن بازی نحوه روایت آن است. نحوه روایتی که در هیچ جا و هیچ مکانی خسته کننده نمی شود و همیشه بازی را از کلیشه به دور نگه می دارد و بزرگترین حسن داستان بازی نیز در همین موضوع نهفته است.

فقط یکبار تجربه این بازی بی نظیری و مفهموم این تصویر هنری را نشان می دهد

فقط یکبار تجربه این بازی، بی نظیری و مفهموم این تصویر هنری را نشان می دهد.

یکی از نکات بسیار خوب نهفته در این عنوان،کیفیت ساخت محیط های مختلف است که چنین چیزی فقط از سازنده عنوان Resident Evil 4 بر می آید. اگر شما بخواهید یک عنوان Survival Horror بی نظیر و عاری از هرگونه ترس های اتفاقی و مسخره داشته باشید، نیاز به ساخت محیطی با طراحی هنری بالا دارید. کاری که id Tech 5(موتور گرافیکی این عنوان) و شینجی میکامی به خوبی به انجام رسانده اند. بازی از نظر طراحی گرافیکی به ۲ بخش ضعیف و قوی تقسیم می شود. بخش اول، طراحی هنری است که در رابطه با آن سخن گفتیم و در حوزه قوی قرار می گیرد. آنقدر محیط های بازی، چه در بخش های تاریک و چه در بخش های روشن، خوب و دلچسب ساخته شده که بازیباز هرگز از تجربه این عنوان و بودن در این محیط ها خسته نمی شود. اگر منصف باشیم باید پذیرفت که حتی در یک مکان هم بازیکن یک طراحی محیط تکراری را مشاهده نمی کند و این چنین چیزهاست که باعث می شود که بپذیریم این عنوان از نظر هنری، گرافیکی لایق گفتن کلمه”فوق العاده” را داراست. اوج طراحی هنری بازی را می توان در این معماری آزار دهنده محیط دانست. یک معماری بی نظیر که بازیباز در آن دائما احساس فشار و ترس از همه جانب را می کند. یکی از اصلی ترین دلایل ترس در بازی بودن در همین محیط و قدم زدن در آن است. به خصوص آن عمارت بی نظیر که به طور کامل از “فصر وینچستر” الهام گرفته شده است. بازی دارای یک طراحی هنری بی نظیر و بدون نقص است که در کمتر عنوانی به خصوص در این سبک به چشم می خورد. اما بخش دوم طراحی بازی، بخش فنی آن است. بخشی که هر چه قدر از ضعف آن بگوییم بازهم کم گفته ایم. از باگ های شدید این عنوان، به مانند فرو رفتن کامل سباستین یا یک دشمن در دیوار گرفته تا فریم ریت بازی که دائما بالا و پایین می شود برای پذیرفتن ضعف این عنوان در طراحی فنی کافی است. هر چه قدر که طراحی هنری فوق العاده بود، طراحی کیفی بازی ضعف داشت و این موضوع باعث افت نمره این بخش می شود.

در کل باید پذیرفت که ۲ بخش کاهنده نمره بازی، بخش های گرافیک و داستان آن هستند. اما نقطه قوت بازی، صداگذاری بی نظیر و گیم پلی جذاب آن است که در ادامه به آن ها می پردازیم.

در این دنیا قدم زدن هم جذابیت خودش را دارد

در این دنیا قدم زدن هم جذابیت خودش را دارد….

Resident Evil 4 را در نظر بگیرید. اشکالات موجود در گیم پلی بی نظیر آن را حذف کنید. داستان های غیرتکراری و جدید را در آن جایگزین کنید. در بخش هایی آن را ضعیف و در بخش هایی آن را قویتر از گذشته کنید. در آخر نام آن را به “شیطان درون” تغییر دهید و زمان انتشارش را ۹ سال جلوتر بیاورید. این دقیقا همان The Evil Within خواهد بود.

شینجی میکامی با ساخت عنوان Resident Evil 4 خدمتی بزرگ را به تمام بازی های دنیا کرد. خدمتی که هنوز هم که هنوز است در بسیاری از بازی ها اثرات آن دیده می شود. متای بی نظیر و ۹۶ عنوان “شیطان مقیم ۴” ما را به یاد تمام بزرگی های این بازی می اندازد. حال این ها را فراموش کنید. این بار شما با یک دنیای جدید طرف هستید. دشمنتان به جای “نمسیس” بی نظیر و بزرگ در قسمت سوم تبدیل به یک جوان به نام  “Ruvik” شده است و داستان تغییر کرده و همه چیز عوض شده است. همانگونه که گفتیم چیزهایی کم شده است و چیزهایی نیز افزوده شده است.

ترس، کلمه ای است که در بازی The Evil Within نسبت به عنوان Resident Evil 4 پر رنگ تر شده است. نه اشتباه نکنید. منظور این ترس های مسخره و یک لحظه ای نیست که با پریدن یک دیوانه به مقابل شما رخ می دهد. منظور یک دنیا ترس است. “یک ترس ناب”. ترسی که شکل دهنده اش، دنیای بازی است نه صحنه های آن. ترسی که شکل دهنده اش این طراحی محیط هنری بی نظیر است. ترسی که باعثش کمبود مهمات و سختی در بعضی قسمت های گیم پلی است. ترسی که باعثش یک دنیا موسیقی و صداگذاری دهشتناک است که به تنهایی انسان را به عمق ترس درونی فرو می برد. شینجی میکامی برای خودش یک استاد به حساب می آید و یک بازی را بی دلیل نامگذاری نمی کند. بارها باید در معنای ” The Evil Within” فکر کرد و هر بار نتیجه ای تازه از آن گرفت. شاید منظور او بردن انسان به درون ترس های ذهنی و قلبی اش است. چیزی که به وضوح در بازی مشاهده می شود و آن را شکل می دهد. وقتی شما با یک موجود ترسناک رو به رو باشید، تکلیفتان مشخص است. باید از او بترسید، باید با دیدنش جیغ بکشید و …. اما زمان هایی هستند که عنوانی که شما تجربه اش می کنید شما را محدود به خودش نمی کند. شما را مجبور به دیدن یک موجود نمی کند بلکه شما را وادار به قدم زدن در یک محیط تاریک، روی پله های یک عمارت، شنیدن صدای پاهایتان و شنیدن صدای خرخر موجودی که در یک اتاق در اوج تاریکی نشسته است می کند. شما هیچ تعریفی از آن ندارید. این موجود می تواند هر چیزی باشد، به یاد ترس هایتان می افتید. خودتان تصورش می کنید. خودتان باورش می کنید. خودتان طراحی اش می کنید و این جاست ترس از درون شما را فرا می گیرد. ترسی که فقط با بستن منوی بازی از بین نمی رود و در یادتان می ماند. این است که این عنوان را تبدیل به یک شاهکار در سبک مخصوصش می کند. نکته ای که هیچ کس نباید آن را فراموش کند.

نمی توانم در جمله و حرف بیانش کنم باید خودت به عمق این ترس فرو بروی

نمی توانم در جمله و حرف بیانش کنم. باید خودت به عمق این ترس فرو بروی…

صداگذاری بازی به طرز فوق العاده ای، فوق العاده است! در هر محیط، در هر لحظه،  در هر ثانیه موسیقی دقیقا به شکلی که لازم است طراحی شده است. گاهی دردناک است و گاهی ترسناک، گاهی دهشتناک است و گاهی فقط وحشتناک، مهم این است که هر جا لازم است، وجودش دقیقا به همان شکل دیده می شود. بعضی مواقع، موسیقی بازی آنقدر بی نظیر نواخته می شود که بازیباز به همراه سباستین به طور کامل وارد این دنیای تاریک می شود. تنهایی اش را درک می کند. به نا امیدی هایش پی می برد. امیدهایش را می فهمید. گریه هایش را با خنده هایش اشتباه می گیرد و این جاست که بازیباز رسما توسط موسیقی های این عنوان نابود می شود. صداگذاری شخص سباستین نیز توسط Anson Mount انجام شده است و بسیار خوب نیز به انجام رسیده است. وی بازیگر سریال شبکه AMC، یعنی Hell On Wheel است و به خوبی از پس صداگذاری “سباستین” بر آمده است. صداگذاری شخصیت جولی کیدمن نیز توسط بازیگر سریال Dexter یعنی Jenifer Carpenter انجام شده است و وی نیز در انجام کارش بسیار موفق بوده است.

در دنیای بازی صداها حرف های زیادی را برای گفتن دارند، همیشه هستند، گاهی صدای پا، گاهی صدای زنگ، گاهی صدای بدترین غول داستان. گاهی تو را به ترس فرو می برد و گاهی تنهایی هایت را بازگو می کند. مهم این است که تنهایت نمی گذارد. این صداها همیشه بر روان توست. آزارت می دهد. ترس هایت را نمایان می کند و به این دنیایی که تجربه اش می کنی جان می بخشد.

در این دنیای تاریک و نابود شده وی چه باید بکند کاش می توانست بمیرد و راحت شود

در این دنیای تاریک و نابود شده، وی چه باید بکند؟، کاش می توانست بمیرد و راحت شود…

گیم پلی یکی از بخش هایی است که در این بازی حرف اصلی را بیان می کند. مستحکم و عالی و بی مشکل ساخته شده است و کاملا هدف بازی را جلو می برد. در بازی هم سلاح گرم وجود دارد و هم سلاح سرد، اما تنها بودن سباستین در تمام محیط به همراه روش های بسیار جذابتر برای مبارزه باعث می شود که گیم پلی اصلا محدود به یک سری مبارزات از پیش تعریف شده نباشد. مرگ در بازی اتفاقی بسیار ساده و تکراری خواهد بود. هرگز تمام نخواهد شد. یک حرکت غلط، مرگ حتمی شما را رقم می زند. شما در این بازی مهماتی تعریف شده دارید. برای پیدا کردن این مهمات کم نیز لازم است به خوبی محیط های بازی را بگردید و صد البته ممکن در هر کدام از این محیط های سوت و کور به جای مهمات با یک دشمن بسیار وحشتناک مواجه شوید. در ۹۰ درصد زمان های بازی مخفی کاری حرف اول را می زند. در حقیقت بهترین راه ممکن است. اما در بسیاری از زمان ها شما نمی توانید از این استراتژی عالی استفاده کنید. بعضی مواقع مبارزه با سلاح سرد و بعضی مواقع مبارزه با سلاح گرم نیاز اصلی شما خواهد بود. بعضی مواقع مخفی کاری تنها امید شماست و بعضی مواقع باید به جمله راهنمایی کننده بازی دقت کرد:

“بعضی مواقع، فرار بهترین راه ممکن است!!!”

یکی از سکانس های

یکی از سکانس های ….

بازی پر از سلاح های ریز و درشت مختلف است. به عنوان یک بازی Survival Horror از تنوع سلاح بی نظیری برخوردار است و به طور کامل بازیباز را راضی نگه می دارد. اما هر چه قدر سلاح بهتر باشد، مهمات نیز برای آن سخت تر پیدا می شود. مکانیزم بازی بر اساس استفاده از تمام امکانات بنا شده است. به طور مثال در محیط بازی، تله های بسیار زیادی وحود دارد که دقت نکردن به یکی از آن ها می تواند بازیباز را به کشتن دهد. اما اگر از همین تله ها به درستی استفاده شود، می توان یک دشمن بسیار قدرتمند را با استفاده از همان ها بدون استفاده از حتی یک شلیک از پا در آورد. اما خب این تله ها همیشه هم در زمانی که به آن ها نیاز است حضور ندارند. این تله ها را خنثی نیز می توان کرد. در صورت انجام این کار با استفاده از چیز های به دست آمده بازیباز می تواند برای سباستین سلاح های ویژه ای همچون “گیوتین” بسازد. چیزی که در بعضی مواقع واقعا داشتنش یک آرزوست.

در تجربه اول بازی در دو درجه سختی قابل تجربه است. در انتخاب گزینه Survival ( حالت سخت تر) بازی به طور متوسط حدود ۱۵ ساعت از بازیباز زمان می گیرد. درون بازی معمای چالش برانگیز خاصی برای حل وجود ندارد و مشخص است که میکامی از هر کاری که ممکن است منجر به خسته شدن بازیکنان کند، احتناب کرده است. یکی از نکات جذاب بازی، قابلیت ارتقا دادن است که همواره باید با هدف انتخاب شود. ممکن نیست که یک نفر بتواند همه چیز را در یک دور تجربه به سرحد نهایی برساند، پس باید بر اساس سبک بازی خود از هر چیز استفاده کند.

leak4 wlegal

پس از پایان بازی، به یاد همان اویل های قدیم، یک تفنگ بی نظیر به بازیباز هدیه می شود. در دور دومی که شما بخواهید این عنوان را تجربه کنید( البته اگر بخواهید) با استفاده از این اسلحه بی نظیر همه چیز آسان خواهد شد.

گیم پلی این عنوان را نمی توان چیزی بدون اشکال خواند، اما مزیت های موجود در آن به اندازه ای است که می توان از بخش هایی کوچک که در آن ها مشکلاتی دیده می شود صرف نظر کرد. در کل این عنوان، در بخش گیم پلی یک تجربه تکرار نشدنی( حداقل در چند سال اخیر) را به گیمر ها هدیه می کند.

کلام آخر…

The Evil Within را باید در زمان نگاه کرد. نباید به گذشته و چندین سال پیش نگریست بلکه باید به حالا نگاه کرد. کافی است یک نگاه گذرا به دنیای بازی های ویدیویی در این ۱۰ سال اخیر بیندازیم تا دریابیم که این عنوان دارای سبکی بی نظیر و در نوع خود یک شاهکار است! این حرف را با دلایل زیادی که در این مقاله بیان کرده ام، می گویم. درست است که بازی کمبود هایی دارد ولی به یاد داشته باشید که هیچ نمونه شبیهی به این بازی در این ۱۰ سال اخیر ساخته نشده. یعنی این عنوان نظیر ندارد. یعنی بی نظیر است. یعنی در این لحظه و در این مکان برای طرفداران این سبک بدون شک یک شاهکار به شمار می رود. شاهکاری که باید آن را تجربه کرد. باید! آن را تجربه کرد….

theevil jad

BaBa Woss

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا
قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within - گیمفا