قیام شیطان | نقد و بررسی The Evil Within
چشمانش را باز می کند. این جا یک دنیای دیگر است. دنیایی که در آن زندگی می کرد، این شکل را نداشت. بوی خون همه جارا گرفته است. سباستین به خود می خندد. با خود می گوید چه خواب احمقانه ای…. خنده جایش را به ترس هدیه می کند. خواب می رود و باور می آید. این جاست که او می هراسد. گریه می کند. نا امید می شود. به خنجری که در برابر اوست دست فرو می برد. تصمیمش را می گیرد. نمی خواهد بمیرد. همین و بس. اما به راستی در این دنیا و در این مکان آیا امیدی به زندگی و زنده ماندن هست؟ نمی داند. علاقه ای هم ندارد که بداند. شیطان همیشه بوده است. همیشه اقامتگاهی داشت. همیشه آزار می داد. اما در هشتناک ترین حالت ممکن، شیطان از درون بر می خیزد و این است که ترس حقیقی را بیدار می کند و چه دهشتناک است این خیزش شیطان، این خیزش ترس…
ترس، پدیده ای عجیب! علتش!؟ نامشخص است.وجودش!؟ همیشه بوده است.باور کردنش!؟ چه بسا بارهای زیادی که باورش کردیم! اما علاقه به آن؟ این یک بحث دیگر است. این دنیایی متفاوت است. به راستی چه شد و چرا شد و چگونه شد که انسان از ترسیدن لذت برد؟ بدون شک علتش چیزی نبوده جز : دیوانگی انسان ها! به راستی چرا انسان از جیغ زدن خوشش بیاید؟ چرا به سمت بازی هایی مانند Outlast برود و فقط جیغ بکشد و فرار کند و… که چه؟
اما در دنیای بازی های ویدیویی بزرگانی هستند که می توانند ترس را با چیز هایی بی نظیر ترکیب کنند. این جاست که ترس اهمیت پیدا می کند. شکل می گیرد. باور می شود. جذاب می شود! آری همان ترس عجیب و غریب و آزار دهنده جذاب می شود. دقیقا در همین لحظه است که عنوانی به مانند Resident Evil متولد می شود. حال بعد از این همه سال که هیچ خبری از یک عنوان به سبک Survival Horror نبود که بتواند مخاطب را راضی کند، شینجی میکامی که به عقیده بسیاری پدر این سبک محسوب می شود به پا می خیزد و ساخت یک عنوان را شروع می کند. درست است که یک شاهکار به نام The Last of Us با این سبک به کل دنیا آمد و این تجربه شگفت انگیز را رقم زد اما باید پذیرفت که این عنوان از نظر داستانی این کلمه را یدک می کشید و به هیچ عنوان نمی توان بر رویش نام یک بازی “ترسناک” را قرار داد.
حال زمان آن است که با نگهای ژرف به این دنیا یعنی “شیطان درون” دریابیم که آیا این عنوان حقیقتا یک عنوان عالی در این سبک بی نظیر است یا خیر؟ آیا این دنیا و این سبک در حال زنده شدن است؟ آیا شینجی میکامی پس از ۹ سال یک شاهکار در این سبک عرضه کرده یا یک عنوان ساده؟ با ما و این نقد همراه باشید تا نگاهی ژرف کنیم در این دنیای ….
نام: The Evil Within
سازنده: Tango Gameworks (شینجی میکامی)
ناشر: Bethesda Softworks
سبک: Survival horror – Single-player – سوم شخص
پلتفرم: PC- XBOX ONE- XBOX 360 – Play Station 4- Play Station 3
تاریخ انتشار: 16 اکتبر سال ۲۰۱۴ میلادی
داستان این عنوان از جایی شروع می شود که “سباستین کاستیانوس” به همراه دو دستیارش “جوزف اودا” و “جولی کیدمن”، یک پیام در رابطه با شورش و بهم رخیتگی در یک تیمارستان، دریافت می کنند و حرکت به سمت این تیمارستان است که همه چیز را آغاز می کند. بعد از رسیدن به این تیمارستان است که ناگهان آن ها با یک منظره نابود شده در حیاط بیمارستان مواجه می شوند. قبل از ورود به درب اصلی، یک نفر را به عنوان مراقب به جا می گذارند و راه می افتند. سباستین از دیدن چنین منظره خون آلودی آزرده می شود. همه جا جنازه هایی پخش شده و محیط پر از خون است. سرعت تپش قلب سباستین بالا می رود. خود را کنترل می کند. به خود باور می دهد که این جا هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است اما محیط پیام دیگری دارد. او به همراه همکارش وارد اتاق کنترل دوربین ها می شود. به صفحه مانیتور خیره می شود. چند پلیس را می بیند که تکه تکه می شوند. به پشت خود نگاه می کند، آن کسی که آن ها را کشته بود را می بیند و بعد از آن هیچ چیز را نمی بیند.
چشمانش را باز می کند و به این دنیای وارونه می نگرد. این یک کابوس نیست. آغاز یک کابوس است. کابوسی که رهایی از آن کاری سخت و دشوار خواهد بود…
داستان این بازی با یک ایده بسیار تکراری، یعنی ورود به یک تیمارستان آغاز می شود. کاملا مشخص است که سازندگان برای این که این عنوان را کاملا متمایز از نام هایی چون ” Resident Evil ” و “Silent Hill” کنند، از چنین ایده و چنین شکلی برای آغاز بازی استفاده کرده اند. اما در پایان همان بخش اول بازی، داستان سریعا خود را از شر تیمارستان رها می کند و وارد دنیای حقیقی می شود. دنیای خارج از این تیمارستان و این جاست که با این دنیای نابود شده، داستان شروع به پیشروی می کند. بازی به هیچ عنوان فوق العاده و یا عالی نیست. از شخصیت پردازی شخصیت های اصلی گرفته تا نحوه جلو رفتن داستان بازی اشکالاتی دارد که بازیباز را آزار می دهد اما بدون شک داستان این عنوان لایق کلمه “خوب” هست. یکی از علل خوب بودن بازی نحوه روایت آن است. نحوه روایتی که در هیچ جا و هیچ مکانی خسته کننده نمی شود و همیشه بازی را از کلیشه به دور نگه می دارد و بزرگترین حسن داستان بازی نیز در همین موضوع نهفته است.
یکی از نکات بسیار خوب نهفته در این عنوان،کیفیت ساخت محیط های مختلف است که چنین چیزی فقط از سازنده عنوان Resident Evil 4 بر می آید. اگر شما بخواهید یک عنوان Survival Horror بی نظیر و عاری از هرگونه ترس های اتفاقی و مسخره داشته باشید، نیاز به ساخت محیطی با طراحی هنری بالا دارید. کاری که id Tech 5(موتور گرافیکی این عنوان) و شینجی میکامی به خوبی به انجام رسانده اند. بازی از نظر طراحی گرافیکی به ۲ بخش ضعیف و قوی تقسیم می شود. بخش اول، طراحی هنری است که در رابطه با آن سخن گفتیم و در حوزه قوی قرار می گیرد. آنقدر محیط های بازی، چه در بخش های تاریک و چه در بخش های روشن، خوب و دلچسب ساخته شده که بازیباز هرگز از تجربه این عنوان و بودن در این محیط ها خسته نمی شود. اگر منصف باشیم باید پذیرفت که حتی در یک مکان هم بازیکن یک طراحی محیط تکراری را مشاهده نمی کند و این چنین چیزهاست که باعث می شود که بپذیریم این عنوان از نظر هنری، گرافیکی لایق گفتن کلمه”فوق العاده” را داراست. اوج طراحی هنری بازی را می توان در این معماری آزار دهنده محیط دانست. یک معماری بی نظیر که بازیباز در آن دائما احساس فشار و ترس از همه جانب را می کند. یکی از اصلی ترین دلایل ترس در بازی بودن در همین محیط و قدم زدن در آن است. به خصوص آن عمارت بی نظیر که به طور کامل از “فصر وینچستر” الهام گرفته شده است. بازی دارای یک طراحی هنری بی نظیر و بدون نقص است که در کمتر عنوانی به خصوص در این سبک به چشم می خورد. اما بخش دوم طراحی بازی، بخش فنی آن است. بخشی که هر چه قدر از ضعف آن بگوییم بازهم کم گفته ایم. از باگ های شدید این عنوان، به مانند فرو رفتن کامل سباستین یا یک دشمن در دیوار گرفته تا فریم ریت بازی که دائما بالا و پایین می شود برای پذیرفتن ضعف این عنوان در طراحی فنی کافی است. هر چه قدر که طراحی هنری فوق العاده بود، طراحی کیفی بازی ضعف داشت و این موضوع باعث افت نمره این بخش می شود.
در کل باید پذیرفت که ۲ بخش کاهنده نمره بازی، بخش های گرافیک و داستان آن هستند. اما نقطه قوت بازی، صداگذاری بی نظیر و گیم پلی جذاب آن است که در ادامه به آن ها می پردازیم.
Resident Evil 4 را در نظر بگیرید. اشکالات موجود در گیم پلی بی نظیر آن را حذف کنید. داستان های غیرتکراری و جدید را در آن جایگزین کنید. در بخش هایی آن را ضعیف و در بخش هایی آن را قویتر از گذشته کنید. در آخر نام آن را به “شیطان درون” تغییر دهید و زمان انتشارش را ۹ سال جلوتر بیاورید. این دقیقا همان The Evil Within خواهد بود.
شینجی میکامی با ساخت عنوان Resident Evil 4 خدمتی بزرگ را به تمام بازی های دنیا کرد. خدمتی که هنوز هم که هنوز است در بسیاری از بازی ها اثرات آن دیده می شود. متای بی نظیر و ۹۶ عنوان “شیطان مقیم ۴” ما را به یاد تمام بزرگی های این بازی می اندازد. حال این ها را فراموش کنید. این بار شما با یک دنیای جدید طرف هستید. دشمنتان به جای “نمسیس” بی نظیر و بزرگ در قسمت سوم تبدیل به یک جوان به نام “Ruvik” شده است و داستان تغییر کرده و همه چیز عوض شده است. همانگونه که گفتیم چیزهایی کم شده است و چیزهایی نیز افزوده شده است.
ترس، کلمه ای است که در بازی The Evil Within نسبت به عنوان Resident Evil 4 پر رنگ تر شده است. نه اشتباه نکنید. منظور این ترس های مسخره و یک لحظه ای نیست که با پریدن یک دیوانه به مقابل شما رخ می دهد. منظور یک دنیا ترس است. “یک ترس ناب”. ترسی که شکل دهنده اش، دنیای بازی است نه صحنه های آن. ترسی که شکل دهنده اش این طراحی محیط هنری بی نظیر است. ترسی که باعثش کمبود مهمات و سختی در بعضی قسمت های گیم پلی است. ترسی که باعثش یک دنیا موسیقی و صداگذاری دهشتناک است که به تنهایی انسان را به عمق ترس درونی فرو می برد. شینجی میکامی برای خودش یک استاد به حساب می آید و یک بازی را بی دلیل نامگذاری نمی کند. بارها باید در معنای ” The Evil Within” فکر کرد و هر بار نتیجه ای تازه از آن گرفت. شاید منظور او بردن انسان به درون ترس های ذهنی و قلبی اش است. چیزی که به وضوح در بازی مشاهده می شود و آن را شکل می دهد. وقتی شما با یک موجود ترسناک رو به رو باشید، تکلیفتان مشخص است. باید از او بترسید، باید با دیدنش جیغ بکشید و …. اما زمان هایی هستند که عنوانی که شما تجربه اش می کنید شما را محدود به خودش نمی کند. شما را مجبور به دیدن یک موجود نمی کند بلکه شما را وادار به قدم زدن در یک محیط تاریک، روی پله های یک عمارت، شنیدن صدای پاهایتان و شنیدن صدای خرخر موجودی که در یک اتاق در اوج تاریکی نشسته است می کند. شما هیچ تعریفی از آن ندارید. این موجود می تواند هر چیزی باشد، به یاد ترس هایتان می افتید. خودتان تصورش می کنید. خودتان باورش می کنید. خودتان طراحی اش می کنید و این جاست ترس از درون شما را فرا می گیرد. ترسی که فقط با بستن منوی بازی از بین نمی رود و در یادتان می ماند. این است که این عنوان را تبدیل به یک شاهکار در سبک مخصوصش می کند. نکته ای که هیچ کس نباید آن را فراموش کند.
صداگذاری بازی به طرز فوق العاده ای، فوق العاده است! در هر محیط، در هر لحظه، در هر ثانیه موسیقی دقیقا به شکلی که لازم است طراحی شده است. گاهی دردناک است و گاهی ترسناک، گاهی دهشتناک است و گاهی فقط وحشتناک، مهم این است که هر جا لازم است، وجودش دقیقا به همان شکل دیده می شود. بعضی مواقع، موسیقی بازی آنقدر بی نظیر نواخته می شود که بازیباز به همراه سباستین به طور کامل وارد این دنیای تاریک می شود. تنهایی اش را درک می کند. به نا امیدی هایش پی می برد. امیدهایش را می فهمید. گریه هایش را با خنده هایش اشتباه می گیرد و این جاست که بازیباز رسما توسط موسیقی های این عنوان نابود می شود. صداگذاری شخص سباستین نیز توسط Anson Mount انجام شده است و بسیار خوب نیز به انجام رسیده است. وی بازیگر سریال شبکه AMC، یعنی Hell On Wheel است و به خوبی از پس صداگذاری “سباستین” بر آمده است. صداگذاری شخصیت جولی کیدمن نیز توسط بازیگر سریال Dexter یعنی Jenifer Carpenter انجام شده است و وی نیز در انجام کارش بسیار موفق بوده است.
در دنیای بازی صداها حرف های زیادی را برای گفتن دارند، همیشه هستند، گاهی صدای پا، گاهی صدای زنگ، گاهی صدای بدترین غول داستان. گاهی تو را به ترس فرو می برد و گاهی تنهایی هایت را بازگو می کند. مهم این است که تنهایت نمی گذارد. این صداها همیشه بر روان توست. آزارت می دهد. ترس هایت را نمایان می کند و به این دنیایی که تجربه اش می کنی جان می بخشد.
گیم پلی یکی از بخش هایی است که در این بازی حرف اصلی را بیان می کند. مستحکم و عالی و بی مشکل ساخته شده است و کاملا هدف بازی را جلو می برد. در بازی هم سلاح گرم وجود دارد و هم سلاح سرد، اما تنها بودن سباستین در تمام محیط به همراه روش های بسیار جذابتر برای مبارزه باعث می شود که گیم پلی اصلا محدود به یک سری مبارزات از پیش تعریف شده نباشد. مرگ در بازی اتفاقی بسیار ساده و تکراری خواهد بود. هرگز تمام نخواهد شد. یک حرکت غلط، مرگ حتمی شما را رقم می زند. شما در این بازی مهماتی تعریف شده دارید. برای پیدا کردن این مهمات کم نیز لازم است به خوبی محیط های بازی را بگردید و صد البته ممکن در هر کدام از این محیط های سوت و کور به جای مهمات با یک دشمن بسیار وحشتناک مواجه شوید. در ۹۰ درصد زمان های بازی مخفی کاری حرف اول را می زند. در حقیقت بهترین راه ممکن است. اما در بسیاری از زمان ها شما نمی توانید از این استراتژی عالی استفاده کنید. بعضی مواقع مبارزه با سلاح سرد و بعضی مواقع مبارزه با سلاح گرم نیاز اصلی شما خواهد بود. بعضی مواقع مخفی کاری تنها امید شماست و بعضی مواقع باید به جمله راهنمایی کننده بازی دقت کرد:
“بعضی مواقع، فرار بهترین راه ممکن است!!!”
بازی پر از سلاح های ریز و درشت مختلف است. به عنوان یک بازی Survival Horror از تنوع سلاح بی نظیری برخوردار است و به طور کامل بازیباز را راضی نگه می دارد. اما هر چه قدر سلاح بهتر باشد، مهمات نیز برای آن سخت تر پیدا می شود. مکانیزم بازی بر اساس استفاده از تمام امکانات بنا شده است. به طور مثال در محیط بازی، تله های بسیار زیادی وحود دارد که دقت نکردن به یکی از آن ها می تواند بازیباز را به کشتن دهد. اما اگر از همین تله ها به درستی استفاده شود، می توان یک دشمن بسیار قدرتمند را با استفاده از همان ها بدون استفاده از حتی یک شلیک از پا در آورد. اما خب این تله ها همیشه هم در زمانی که به آن ها نیاز است حضور ندارند. این تله ها را خنثی نیز می توان کرد. در صورت انجام این کار با استفاده از چیز های به دست آمده بازیباز می تواند برای سباستین سلاح های ویژه ای همچون “گیوتین” بسازد. چیزی که در بعضی مواقع واقعا داشتنش یک آرزوست.
در تجربه اول بازی در دو درجه سختی قابل تجربه است. در انتخاب گزینه Survival ( حالت سخت تر) بازی به طور متوسط حدود ۱۵ ساعت از بازیباز زمان می گیرد. درون بازی معمای چالش برانگیز خاصی برای حل وجود ندارد و مشخص است که میکامی از هر کاری که ممکن است منجر به خسته شدن بازیکنان کند، احتناب کرده است. یکی از نکات جذاب بازی، قابلیت ارتقا دادن است که همواره باید با هدف انتخاب شود. ممکن نیست که یک نفر بتواند همه چیز را در یک دور تجربه به سرحد نهایی برساند، پس باید بر اساس سبک بازی خود از هر چیز استفاده کند.
پس از پایان بازی، به یاد همان اویل های قدیم، یک تفنگ بی نظیر به بازیباز هدیه می شود. در دور دومی که شما بخواهید این عنوان را تجربه کنید( البته اگر بخواهید) با استفاده از این اسلحه بی نظیر همه چیز آسان خواهد شد.
گیم پلی این عنوان را نمی توان چیزی بدون اشکال خواند، اما مزیت های موجود در آن به اندازه ای است که می توان از بخش هایی کوچک که در آن ها مشکلاتی دیده می شود صرف نظر کرد. در کل این عنوان، در بخش گیم پلی یک تجربه تکرار نشدنی( حداقل در چند سال اخیر) را به گیمر ها هدیه می کند.
کلام آخر…
The Evil Within را باید در زمان نگاه کرد. نباید به گذشته و چندین سال پیش نگریست بلکه باید به حالا نگاه کرد. کافی است یک نگاه گذرا به دنیای بازی های ویدیویی در این ۱۰ سال اخیر بیندازیم تا دریابیم که این عنوان دارای سبکی بی نظیر و در نوع خود یک شاهکار است! این حرف را با دلایل زیادی که در این مقاله بیان کرده ام، می گویم. درست است که بازی کمبود هایی دارد ولی به یاد داشته باشید که هیچ نمونه شبیهی به این بازی در این ۱۰ سال اخیر ساخته نشده. یعنی این عنوان نظیر ندارد. یعنی بی نظیر است. یعنی در این لحظه و در این مکان برای طرفداران این سبک بدون شک یک شاهکار به شمار می رود. شاهکاری که باید آن را تجربه کرد. باید! آن را تجربه کرد….
پر بحثترینها
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- پلی استیشن ۵ پرو با قیمت نجومی وارد ایران شد
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- تماشا کنید: گیمپلی چندین بازی روی پلی استیشن ۵ پرو
- گپفا ۲۴؛ امتیاز شما به نیمۀ اول نسل نهم پلی استیشن
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- نقد و بررسی فیلم Joker: Folie à Deux | هیچ جوکری وجود ندارد
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
نظرات
بازم خیلی عالی بود و متاش خوب بود من که حال کردم شینجی منو یکم ترسوند
هان :chic:
دوستان ی سوال
میشه نوار سیاه بالا و پایین این بازی رو ps4 حذف کرد؟؟Off کرد؟؟
بله می شه .. فقط شما باید آپدیت ۱ این بازی رو از اینترنت دریافت کنی ..بعد از دریافت آپدیت یه گزینه تو قسمت Option بازی میاد به نام letherBox که باید اونو Disable یا Off کنی تا مستطیل سیاه بالا و پایین صفحه برداشته بشه :yes:
آقا دمت گرم :yes: :yes:
بازی قشنگی بود گیم پلی خوبی داشت ولی داستان بازی خوب نبود
من نصب کردم ولی سرم خییییییییلی شلوغه و فقط شب ها با هندزفری میرم ک خیلی ترسنااااک میشه. :sweat: :sweat: :sweat: :sweat: :sweat: :yes:
من قبل از اومدنش هم میدونستم ک شاهکار میشه. :yes: :yes: :yes: :yes:
همیشه رو سیبستمم نگه میدارمش :yes: :yes: :yes: :yes: :laugh: 😎 :yes:
سیستم :shy: :shy: :shy: :shy: :shy:
راستی دگ ۹۰ می دادین.تازگیا گیمفا سخت گیر شده 😕 😕 😕 😕 :heh:
:yes: :inlove:
اون مرد کله صندوقی از اون مرد گونی به سر resedint evil 5 ساخته شده بود و تمام قسمت های بازی رو اگه نگاه می کردید اثری از این مرد بود و زمین صندوقچه هایی وجود داشت که هربار اونا رو نگاه میکردم یا اون غول افتادم من هر بار میکشتمش ولی نمی مرد و دوباره از جایی دیگه دوباره پیدا میشد.
اون مرد که اره برقی داشت اشاراتی به RESEDINT EVIL 4 داشت.
آخرین مرحلش هم فکر کنم تو اون………. بود که باید یکی رو نابود می کردی و بایک سکانس دکمه زنی و نهایت با یه آرپیچی دشمن رو نباید میکردید.
ولی خدایی نور پردازش و ترس و دلهریش خوب بود ولی عنوانی ترسناک نبود.
ولی خوش ساخت بود و وقتی من هفته ها قبلی بازیش کردم تازه یه آپدیت امده بود که افت فریم و LATER BOX رو حذف می کرد.
درود بابت این نقد عالی!
زنده باشی عزیز
TEW ترسناک نبود حقیقتا، اما گیمر همیشه تو بازی استرس داشت (کلا با روان گیمر بازی میکرد)
امتیاز من به TEW از ۹/۱۰
عالی محمد حسین چه عجب برگشتی :cute: :cute:
این بازی منو یاد اویل ۴ میندازه بعضی جاهاش خیلی شبیه بود مثلا اون یارو که با اره برقی میاد. :yes: بابت نقد
نقد عالی نمره هم عالی
من که از بازی رضایت داشتم ولی خیلی ترسناک نبود :yes: :yes:
از بابت نقد ممنون
بازیش واقعا عالی بود.بعضی جاها مثلا بعضی تله ها شبیه فیلم saw بود.
در کل چیز جالبی بود
ممنون آقای جعفریان بابت نقد :yes:
دوستان کسی آخر داستان رو میشه توضیح بده ؟
لزلی کی بود ؟
من یه چند روزی هست دارم بازیش میکنم واقعا قشنگه :yes: :yes: :yes:
بازیش رو همین الآن تموم کردم – لامصب بازی سختی بود (رو درجه ی Survival که همون Normal میشه) که بعد اینکه تموم شد New Game+ باز شد و بهم یه اسلحه ی کلاشینکف (شبیه کالاشه) و یه بمب RPG داد ! – فکر کنم حالا آسونتر شده باشه!
بازیه اولاش خیلی خوب بود .. ولی به مرور یکم از حالت ترسناک در میومد و تا نصفه های بازی زیاد نمی تونست بترسونه!
ولی آخرای بازی خیلی قشنگ بود 😉
خیلی شبیه به بازی Resident Evil 4 بود! بعضی وقتا راحت می شد با این بازی مقایسش کرد!
از بازیهای طولانی خوشم میاد که اینم یکیش بود :yes:
بازی از مرحله ۹ ب بعد کمی ترسناک شد :yes: :yes:
در کل بازی روونی بود.تا حالا ۲ بار(نرمال و هارد)تمومش کرد با پلی ۳
بله همینطوره :yes:
شینجی همیشه عالیه only shinji mikami
:yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
رو این سیستم میتونم very low بازی کنم
ram:2
cpu:intel Celeron g1620
graphic:ati 5450
ای پدر این بی پولی بسوزه اگه پول داشتم یه ps4 یا xo میگرفتم :-((
شرمنده برای اسپم
باید بتونی
تشکر بابت نقد :yes:امیدوارم بازی های جدید رو سریعتر نقد کنید 🙂
گیمفا جان واقعا زحمت کشیدی شرمنده کردی روم به دیوار اصلا
میذاشتی سال دیگه نقدش میکردی به عنوان یادی از گذشته
حتما ۶ شش ماه دیگه نقد اساسین کرید و کال او شما رو میخونم و تا اون موقع منتظر میشینم
ممنون بابت نقد :yes: گرافیک بازی در حد نسل هفت بود. گیمپلی عالی بود ولی بعد از یه مدت کوتاه یکم خسته کننده میشد. باگ و افت فریم خیلی زیاد بود. صداگذاری محشر بود. به نظرم بازی زیاد ترسناک نبود و نوآوری خاصی نداشت. داستان بازی واقعا افتضاح بود اصلا سر و ته نداشت. آخرشم یه پایان مبهم. در کل اون چیزی نبود که من انتظارشو داشتم چون سازندش استاد سبک ترس و بقا شینجی میکامی بود انتظاراتم خیلی بالا رفته بود. میکامی هم که با دنیای بازی ها خداحافظی کرد :-(( اینجا فقط یه سوال میمونه : آیا سبک ترس داره نابود میشه؟
خیر
هنوز silent Hill مونده عزیز
بله میدونم ولی امیدوارم اون هم خراب نکنه. چون silent hills تنها امید این سبکه که میتونه نجاتش بده.
واقعا شرمنده بابت اسپم
بازیه bloodborne تاخیر خورد!!!
خسته نباشی آقای جعفریان
نقد خوبی بود :yes:
نقد فوق العاده ای بود واقغا کامل بود ممنون اقای جعفریان :inlove: :inlove:
هوایی شدم صد در صد برم بگیرمش :inlove: :inlove: :inlove:
با اونایی که میگن ما از بازی نمی ترسیدیم و نم نمی دونم ترسناک نبود زیاد حال می کنم ! :inlove:
چون من از ترس داشتم….. :hypnotized:
من فقط نیم ساعت اولشو بازی کردم شاید نظرم کامل نباشه.ولی منظور دوستان این بود که بجای ترس بیشتر هیجان داشت.واقعا من خودم یلحظه آدرنالینم رفت رو ۱۰۰۰! 😀 :laugh:
عالی بود. خسته نباشید :yes:
تشکر به خاطر نقد خیلی کامل بود :yes: :yes:
حیف پولی که بابت این بازی رو ps4 دادم بیشتر از دو ساعت نشد که تحملش کنم.
چند سالی میشه که بزرگان صنعت بازی دارن خراب میکنن.
نقد بسیار ضعیف و بیشتر از اون خیلی متعصبانه بود یه منتقد باید یه بازی رو منصفانه نقد کنه .
اخه چه طور ممکنه که یه بازی که متاش به ۸۰ نمیرسه و تو یه پلتفرم زیر ۷۰ تو این نقد نمره ۸۸ بگیره.
دوست گلم! IGN هم به این بازی ۸۷ داده! لابد اونم باید به متاش نگاه می کرد!!!
چرا متوجه نمی شیم که متای ملاک نمره دادن نیست؟
:yes:
شما به دل نگیرید 😐 اگه گیمفا می خواست به متای بازی نگاه کنه که دیگه یه سایت مستقل نبود !
هرکی یه طور نقد می کنه که البته من که بازی رو تموم کردم می گم که این نمره برازنده ی این بازیه نه کمتر و نه بیشتر!
نقد آقای محمد حسین جعفریان هم عالی بود دمش گرم :yes:
راستش من خیلی کند بازی میکنم!(ولی وقتی یه بازی رو تموم میکنم کل اچیومنتا و …رو حتما گرفتم)تا همین الان ۴-۵تا بازی رو خریدم و تو لیستن واسه بازی کردن!از کال آف و واکینگ دد و ولف امانگ آس و فرزا و فیفا و ریمن و بردرلندز و جی تی ای آنلاین و دیستینی و اساسین کرید روگ و یونیتی و.. 😀 فک کنم تا ۲ ماه دیگه بتونم اینو بازی کنم! :weep: :weep: :weep: :weep:
این بازی در مقابل Alien isolation از لحاظ ترس حرفی واسه گفتن نداش
ولی منم موافقم طراحی هنریش عالیه
قسمت آخر این بازی انقدر پیچیه بود کشتن او نزنه که باید برم پیش یه روان پزشک
اساب میگه میزاشت تا میخواستی آتشش بزنی غیب میشد بعد از پشت میامد بعد می مرد همه توی یک سانیه انجام میشود گیج شدم حسابی :silly: :silly: :silly: :hypnotized: :hypnotized: 😮
اساب=اعصاب :hypnotized:
:yes: :yes:
من زیاد نتونستم این بازی رو بازی کنم زود خسته شدم داستانش خیلی پیچیده بود
مثلا همون اول بازی چرا اون یارو تو اتاق کنترل سباستین رو نکشت مگه مرض داشت که گذاشت سباستین زنده بمونه!
هنوز تموم نکردم ولی تا اینجاش خوب بود :yes:
بچه ها تو ps4 میشه مثل ایکس باکس مانیتورو تلویزیون کرد؟؟؟
ببخشید برا اسپم
بله می تونی.. این بازی بیشتر به گرافیک فشار میاره تا Cpu !
در ۹۰ درصد زمان های بازی مخفی کاری حرف اول را می زند. در حقیقت بهترین راه ممکن است. اما در بسیاری از زمان ها شما نمی توانید از این استراتژی عالی استفاده کنید
تو این متنی که نوشتین بالاخره ۹۰ درصد بازی مخفی کاریه یا اینکه برعکس حرفتون تناقض داره ولی نقد عالی بودش سر جمع ممنون بابت نقد کسایی که میگین عنوان ترسناک نبودش و نترسیدم و بازی خوب نبود منو شما که سنمون از ۲۰ گذشته انتظار نداشته باشین از یه بازی بترسین من رزیدنت اویل رو وقتی سنم پایین تر بود بازی کردم با وجود اینکه ترسناک نبود میترسیدم سیستم رو خاموش میکردم 😐 الان همین بازی رو تو دوران نوجوانی تون بازی میکردین از ترس ….. 🙂 نکته بعدی هم اینکه چون شینجی میکامی کارنامش پر افتخاره و رزیدنت اویل ۴ رو تو کارنامش داره انتظاراتتون رفته بالا وگرنه این بازی از رزیدنت اویل ۴ هم خیلی سر تره نکته سوم هم اینکه کلا مقایسه کردن ۲ تا بازی با هم کاملا اشتباهه مخصوصا که جفتشون شاهکار باشن 😐 از میکامی تشکر میکنیم دمش گرم :yes: :yes: :yes: :yes:
دوست عزیز بزرگترین مشکل این بازی، داستانشه. :no:
گرافیکش هم بدردنخوره. :no:
روی PC هم اصلا خوب بهینه نشده. :no:
لودینگ هاش سرطانن :reallypissed:
کلا دستش درد نکنه :rotfl:
ولی از حق نگذریم خیلی بازی باحالی بود. :yes:
به قول بچه ها شاید زیاد ترسناک نبود ولی خیلی هیجان داشت :yes:
یکی نیست بگه silent hiills ترسناکه این یکی غریزه بقاست.
داستــــــــــــــــــــــــــــان بـــــازی :
همشون اول تو ماشین که بودن سردرد گرفتن به غیر از جولی کیدمن اونم با دکتر و اون پرستاری که توی اون اتاق می دیدین دستشون تو یه کاسه بود ، سباستین رو توی وان مخصوص که ذهن ها رو به هم Share می کرد انداخته بودن حالا خلاصه ی بازی ،
روبن ویکتوریانو متخلص به روویک یک بچه بود پدر روین مرد خیلی پولداری بود و صاحب بخش وسیعی از اراضی کریسمون سیتی بود. روبن از بچگی به جراحی علاقه داشت و این میل و علاقه منجر به آشنایی اون با دکتر جیمنز شد جمینز روبن رو تشویق به یاد گرفتن فنون و علوم جراحی کرد و علاقه اونو به این حرفه بیشتر میکرد اما در واقع برای روبن نقشه کشیده بود و میخواست تخقیقات و پژوهش های روبن رو به نام خودش منتشر کنه چون روبن در این حرفه خیلی پیشرفت کرده بود. یک روز روبن به همراه خواهرش لورا ویکتوریانو در حال بازی تو انبار غله بودند. اینطوری بگیم که پدر روبن عقاید مذهبی خواصی داشت به همین خاطر سعی داشت تا تعدادی از اهالی اون منطفه رو از زمین های خودش بیرون کنه اهالی روستا که از این کار ناراضی بودند سعی کردند تا اموال و دارایی های پدر روبن رو از بین ببرن و به همین خاطر انبار غله رو آتیش زدند در حالی که روبن و خواهرش لورا داخل اون در حال بازی کردن بودن. لورا با فداکاری جون روبن رو نجات داد و روبن زنده موند اما بدن و صورتش بد جوری سوخته بود به همین خاطر پدر روبن اونو برد تو زیرزمین عمارت تا مبادا کسی اونو با این وضع ببینه. تنفر و حس انتقام جویی از روستاییان تو روبن بیدار شده بود بعدا روبن فهمید پدرش تصمیم داره با سپردن اون به دست روستایی های عصبانی از دست روبن خلاص بشه. نه به خاطر اینکه صورت روبن سوخته بود احتمالا به خاطر یکسری عقاید و باور های مذهبی که به اونا اعتقاد داشت. بعد از این که روبن از این موضوع مطلع شد پدر و مادرشو کشت البته در مورد مادرش اشتباه فکر کرده بود مادرش عاشق روبن بود. روبن بدنهای بی جان پدر و مادرشو توی یکی از اتاق های عمارت پنهان کرده بود. زمانی که خانواده ی ویکتوریانو زنده بودند کمک های خیریه خودشون رو به بیمارستان دریغ نمیکردند. دکتر جمنز هم مدام از روبن در مورد انجام کمک های خیریه به بیمارستان سوال میکرد و اون تهدید کرده بود که اگه این کمک ها برای تامین احتیاجات مورد نیاز تحقیقشون بهش نرسه پرژه منقضی هست و به اون خاتمه میده. بعد از مدتی روبن جنازه پدر و مادرشو تو قایقی گذاشت و به طرف دریا رفت. بعد ها هم تمام دارایی های خانواده ی ویکتوریانو رو به ارث برد . زمان انتقام فرا رسیده بود روبن که حالا ثروت و حس کینه توزی پدرش رو هم به ارث برد بود با گرفتن و کشتن روستاییانی که لورا رو کشته بودن انتقام سختی از اونا گرفت. روین از اون از روستاییا به عنوان موش آزمایشگاهی استفاده میکرد و اعمال وحشتناکی رو روی بدن اونها انجام میداد روبن حتی انتقام خودش رو از اون عده از روستاییای مذهبی و خرافاتی که بره ها رو برای سگ نگهبان کلیسا قربانی میکردن و غذای اون سگ رو فراهم میکردن گرفت. روبن از دو تا بچه ی وقلو تازه متولد شده هم به عنوان تست سیستم STEM که ساخته بود استفاده کرد. دکتر جیمنز هم برای فراهم کردن مواد و مصالح مورد نیاز پروژه ها و تحقیقات روبن مردم دهکده رو میدزدید تا افکار اونا رو بوسیله ی سیستم STEM جمع آوری کنند. در مورد سباستین جوزف و جولی و همینطور لزلی بعد بصورت جداگانه پست میزارم.
(منبع یکی از دوستان خوب توی FB )
ممنون که کل داستان رو برای کسایی که هنوز بازی نکردن اسپوویل کردی رفت 😐
DeadTarget عزیز من نوشتم روی عنوان : داستان بازی ، اونی که دوست نداره اسپویل بشه نمی خونه دیگه ، عین ایم میمونه توی جاده با ماشینت داری میری جلوتر نوشته با تابلو راهنما جاده در دست احداث و خطر سقوط ، ایا از اون جا رد می شی ؟ :blush: :-))
دادا دمت گرم ، من خودم به ی چیزایی مثه این رسیده بودم البته خیلی ناقص ! میشه بگی این سباستین چرا درگیر ماجرا میشه ؟ چرا اینکارارو با سباستین میکنن منظورم اینه ! … بعدش این روویک مرده بود دیگه ؟ چون یه کارای عجیبی میکرد ! پس چطوری زنده بود و … اینا رو نمیفهمم اگه میتونی لینک منبع رو بده ممنون !
آخر بازی مشخص میشه دیگه معلوم میشه تمام این اتفاقای طول بازی توی ذهن کارکتر ها بوده. ریویک برای اینکه بتونه با استفاده از ذهن لزلی قدرت خودشو بیشتر کنه وارد ذهنش میشه که چون سباستین و جوزف و جولی وارد بیمارستان میشن و سعی میکنن از کار سر در بیارن ریویک ذهن اونا رو هم تحت قدرتش میگیره
بازی خیلی خوب و ترسناکیه
من که خوشم اومد :yes:
:yes: :yes:
دم شما گرم :rotfl: :yes: 😀
ممنون بابت نقد
من که بازیشو تموم کردم/حالا موندم رزیدت اویل بیاد چه شکلی میخوام بازی کنم/تا چن وقت حال و حوصله ی همچین بازی هایی رو ندرام :yes: :yes: :yes: :yes: :yes:
از این بازی حالم به هم می خوره
دادا از اسم کاربریت معلومه سلیقت 😀 😉
با:
RAM : 4gig
CPU : duel core 2.9 Ghz
VGA : 2gig gt 640
میاد؟؟؟ 😕
ببخشید بعضیا مثل من سیستمشون قدیمیه. :sidefrown:
با کیفیت medium و رزولوشن 720p و فریم ریت حدود ۲۵ می تونی اجراش کنی :yes:
اشغال
باور کنید در میون تموم سایتا زیباترین نقد و بررسی مال شماست
خیلی ممنون از نقد زیباتون
به جرات میتونم بگم بهترین بازی تو ژانر ترسناک همینه
البته منظور من از ترس این نیس که یه مشت دیوونه بریزن جلوت و تو ازشون بترسی
منظور “ترسی که فقط با بستن منوی بازی از بین نمی رود و در یادتان می ماند”
این جملات زیبایی که به کار برده بودید،زیبایی و بی نقصی نقد رو دو چندان کرده بود
من چون خودم این بازی رو تموم کردم و تجربه ای از ترس و دلهره رو کردم که دیگه هیچ وقت فکر نکنم که بتونم تجربش کنم این نظر رو میذارم
اصلا به قدری این بازی بی نقص بود که من واقعا خودم رو تو فضای بازی تصور میکردم و مثلا وقتایی که این غول اره برقی میخواست ضربه بزنه من خودم رو صندلی جا خالی میدادم به جای تو بازی!
و تنها مشکل و بزرگترین و آزاردهنده ترین ایراد بازی داستان بسیار مبهم اونه
مخصوصا آخر بازی که بنده رو خیلی ناراحت کرد
و به جرات میتونم بگم اگه THE LAST OF US نمیبود بی برو برگرد THE EVIL WITHIN بهترین بازی تو ژانر ترسناک و SURVIVAL میبود
بازم میخوام یه بار دیگه از نقد زیباتون تشکر کنم
واقعا دمتون گرم
عالی عالی عالی عالی عالی عالی خیلی عالی بود این بازی واقعا جذاب و ترسناک بود من که چپتر ۱۰ و ۵ و ۶ و ۲ رو خیلیییییی دوست داشتم اسپایدر لیدی هم که حرف نداشت البته هر وقت میدیدمش مو به تنم سیخ میشد ترسناک بود بهترین بازی ترسناکی بود که در طول عمرم انجامش دادم اگه تجربش نکردین بهتون پیشنهاد میکنم حتما حتما تجربش کنید بازی خیلی خوبی است :yes: 😀 😀 😀
این بازی یک شاهکار بی بدیل و یک بازی بی نظیر است.
به شخصه واقعن عاشق این بازی شدم.
اولش خیلی دنبال این بازی بودم تا زمانی که پیداش کردم، زمانی که این بازی را شروع کردم نمی دونم چرا و هنوزم به خاطر این اتفاق گیجم ولی اوسط chapter 2 از این بازی خسته شدم تا اینکه بعد از حدود یک ماه دوباره این بازی را شروع کردم ولی بعد از پایان chapter 2 چنان عاشق بازی شدم که تا تموم نشدنش دست از بازی کردنش برنداشتم.
داستانی که (البته از نظر من) بسیار عالی کار شده بود و البته شخصیت Ruvik شخصیت مورد علاقه من در بازی شد و من بی صبرانه می خوام DLC بازی یعنی The Evil Within: The Assignment رو بازی کنم.
با تشکر فراوان از کمپانی Bethseda (کمپانی مورد علاقه من), Tango Games و صد البته استاد Shinji Mikami.
و البته با تشکر از سایت عالی GameFa.
سلام. با تشکر از انتقاد بسیار عالیتون که من در هنگام نصب بازی مشتاق زودتر بازی کردن اون شدم.اما الان ساعت ۳ صبحه و همه خوابن و همین الان نصب بازی تموم شد و از تو خیابون صدای سگ میاد …. ایا بازی کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این بازی بیشتر از ترسناک بودن سادیستیه خشونت افسار گسیخته داره انگار کسی بخواد از روی فیلم کشتار با اره برقی گیم بسازه ملتم برن بازیش کنن حتما هم ترسناک میشه اما به چه قیمتی ! هرچند رزیدنت اویل ۷ به قدری فاجعه بود که اهریمن درون نسبت بهش یه بازی خوب ، جذاب و قابل بازی کردن به حساب میاد .
اما در کل از بابت ترسناکی فکر میکنم رزیدنت اویل ریمیک ، رزیدنت اویل ۳ ، سایلنت هیل ۱ و ۲ و همچنین siren blood curse ترسناکترین بازیهای ساخته شده تا امروز باشند
گرافیکش کاش کمی بهتر بود