یک قهرمان بزرگ بدون یک ضدقهرمان به همان اندازه جذاب، معنای چندانی ندارد؛ و در تاریخ سینما همواره شاهد حضور آنتاگونیستهای شگفتانگیزی بودهایم. از بالادستیهای سادیست تا دیوانههای خونریز، شخصیتهای منفی سینما در اشکال و اندازههای مختلف ظاهر شدهاند؛ تاریکی درونی و انگیزههای حسابشدهی آنها فیلمها را زنده کرده و لحظات پرهیجان و نفسگیر خلق کرده است. در بسیاری موارد، ضدقهرمانها بازتابی تیره و وارونه از شخصیت قهرماناند؛ حتی گاهی آنتاگونیست بیش از خود قهرمان در فرهنگ عامهی جریان اصلی ماندگار میشود.
بسیاری از بهترین فیلمهای تاریخ به واسطهی حضور همین شخصیتهای منفی تحسین شدهاند؛ شخصیتهایی که با ماهیت آزاردهنده و در عین حال جذاب خود، مخاطبان را وادار کردهاند تا اخلاقیات و باورهایشان را زیر سؤال ببرند. از نگاه بازیگری نیز ایفای نقش یک ضدقهرمان اغلب جذابتر است، زیرا طبیعت تباهشده و روشهای پنهانی آنها ماجرا را هیجانانگیز نگه میدارد. درست است که در نهایت معمولا قهرمان نجات دهنده است، اما این ضدقهرمانها هستند که از نظر میراث و جذابیت ماندگار، واقعا پیروز میدان باقی میمانند.
۱۵. پرستار رچد- One Flew Over the Cuckoo’s Nest (1975)

پرستار بدجنس و کینهتوز، «میلدرد رچد» (با بازی لوییز فلچر)، ضدقهرمان اصلی فیلم One Flew Over the Cuckoo’s Nest بود؛ شخصیتی با روشهای پزشکی سرد و استبدادی که به طرز تکاندهندهای شریرانه جلوه میکرد. او بهعنوان سرپرست پرستاران در بیمارستان ایالتی «سیلم»، از تحمیل قدرت و اقتدارش بر بیماران درمانده لذت سادیستی میبرد. هرچند رچد در برابر مجرم غیرقابلپیشبینی و حیلهگر، «رندل مکمورفی» (جک نیکلسون)، رقیبی سرسخت پیدا کرد، اما رفتار کنترلگرانهاش در نهایت باعث شد به جای تحمل یک بیمار سرکش، حکم به لوبوتومی او بدهد.
فلچر با اجرای خیرهکنندهاش، تصویری باورپذیر و ترسناک از «شر روزمره» ارائه داد و به همین خاطر جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را از آن خود کرد. پرستار رچد از همان زمان به نمادی از مستبدان بیرحمی بدل شد که با قدرت بوروکراتیک خود زندگی دیگران را به جهنم بدل میکنند. هرچند ریشههای این شخصیت بعدها در سریال پیشدرآمد Ratched ساخته رایان مورفی روایت شد، اما نسخهی قطعی و فراموشنشدنی این ضدقهرمان همان است که فلچر در اقتباس سینمایی رمان کالت «کن کیسی» جان بخشید.
۱۴. فردی کروگر- A Nightmare on Elm Street (1984)

کمتر شخصیت منفی در ژانر وحشت توانسته به اندازه «فردی کروگر» از کابوس در خیابان الم جایگاهی در فرهنگ عامه پیدا کند. این روح پلید، که در گذشته یک قاتل زنجیرهای کودککش بود، قربانیانش را در تنها جایی شکار میکرد که راه فراری نداشتند: رؤیاهایشان. همین شیوهی منحصربهفرد و هراسانگیز باعث میشد حتی اگر بارها شکست میخورد، باز هم راهی برای بازگشت پیدا کند و زندگی جوانان شهر «اسپرینگوود» را به کابوسی پایانناپذیر بدل سازد.
فردی با کلاه فدورا و تیغههای تیغمانندش به سرعت به شخصیتی نمادین و قابلشناسایی تبدیل شد. پیشینهاش بهعنوان «فرزند نامشروع صد دیوانه» که در نهایت توسط والدین قربانیانش زندهزنده سوزانده شد، او را به دشمنی واقعا هولناک بدل ساخت. با بازی درخشان «رابرت انگلاند» در طول این فرنچایز طولانیمدت، فردی و کابوس در خیابان الم پردهای تاریک از وحشتهای ناگفتهی ناخودآگاه انسان را به تصویر کشیدند.
۱۳. انی ویلکز- Misery (1990)

آثار «استیون کینگ» پر از شخصیتهای منفی فراموشنشدنی است، اما انی ویلکز (با بازی خیرهکننده «کیتی بیتس») شاید واقعیترین و هولناکترین آنها باشد. او در ابتدا بهعنوان یک طرفدار وفادار نویسنده، «پل شلدون» (جیمز کان)، ظاهر میشود و پس از تصادف رانندگی، جان او را نجات میدهد. اما خیلی زود این نجات به کابوس بدل میشود؛ جایی که انی او را در خانهی دورافتادهاش زندانی میکند و وادارش میسازد تا رمانهای عاشقانهاش را مطابق میل او بازنویسی کند.
آنچه انی را ترسناک میسازد، نه قدرتهای ماورایی، بلکه واقعی بودن و جنون انسانیاش است. خشمهای ناگهانی، رفتارهای روانپریشانه و بیرحمیهای شوکهکنندهاش او را به شخصیتی غیرقابل پیشبینی و بهشدت تهدیدآمیز بدل کرده است. بیتس برای این نقش نمایشی درخشان ارائه داد و بهحق برندهی جایزه اسکار بهترین بازیگر زن شد.
۱۲. فرانک بوث- Blue Velvet (1986)

کمتر بازیگری توانسته بهاندازهی دنیس هاپر شخصیتهای روانپریش و بههمریختهی ذهنی را به تصویر بکشد. نقشآفرینی او در قالب فرانک بوث در مخمل آبی نقطهی اوج همین تیپ بازیهاست؛ شخصیتی که بهعنوان یک قاچاقچی خشن مواد مخدر، خانوادهی «دوروتی والنز» (ایزابل روسلینی)، خوانندهی کلوپ شبانه، را گروگان میگیرد تا او را به برده خود تبدیل کند. بوث با شخصیتی دوگانه و توانایی انفجار در هر لحظه، وحشتناکترین بُعدش همان غیرقابلپیشبینی بودن او بود.
گذشتهی تراژیک فرانک شامل کودکآزاری شدید و رابطهی بیمارگونهی ضمنی با مادرش، او را به یکی از منحرفترین و هولناکترین شخصیتهای سینما بدل کرده است. او در میان تمام جهان سوررئال دیوید لینچ، همچنان یکی از عجیبترین و تکاندهندهترین کاراکترها باقی میماند. هرچند سبک فراواقعگرای مخمل آبی در زمان اکران اولیهاش برخی تماشاگران را پس زد، اما هیچ شکی نیست که فرانک بوث یکی از دیوانهترین و آزاردهندهترین ضدقهرمانهای تاریخ سینماست.
۱۱. نابودگر- The Terminator (1984)

سایبورگ قاتل T-800 یا همان «ترمیناتور» بدون شک یکی از توقفناپذیرترین شرورهای تاریخ سینماست؛ نقشی که نقطهی عطفی در کارنامهی آرنولد شوارتزنگر شد. اگرچه در دنبالهی مشهور ترمیناتور ۲: روز داوری این ماشین بیرحم به هیئت یک قهرمان بازمیگردد، اما در نسخهی اصلی ساختهی جیمز کامرون، او تجسم بیامان یک مأموریت تکبعدی بود: کشتن «سارا کانر» و جلوگیری از تولد پسری که روزی علیه «اسکاینت» برمیخاست تا بشریت را از نابودی نجات دهد.
ترمیناتور با اندام ورزیدهی هولناک، عینک دودی و کت چرمی، نوعی کاریزمای تهدیدآمیز داشت که حتی جملاتی همچون «من برمیگردم» با لهجهی غلیظ اتریشی شوارتزنگر به افسانههای سینما بدل شد. او یک اسکلت روباتیک پوشیده در بافت زنده بود که بیرحمیاش را دوچندان میکرد. مقاومتش در برابر گلوله و تقریبا هر حملهای، او را به کابوسی شکستناپذیر بدل ساخت؛ نمادی از درندگی سرد و حسابشدهی تکنولوژی.
۱۰. دلوریس آمبریج- Harry Potter (2001 – 2011)

دلورس آمبریج از مجموعه فیلمهای هری پاتر نمونهای کمنظیر از شرارت پنهان در قالب یک چهره به ظاهر معصوم است؛ شخصیتی که خاطرهی روزهای سخت مدرسه را با تمام تلخی و ترسش زنده میکند. ایملدا استاونتون با بازی در نقش این معلم مستبد هاگوارتز، چنان تصویری از خشونت پنهان در پس لبخندی ظاهرا مهربان خلق کرد که از همان حضورش در هری پاتر و محفل ققنوس، بسیاری او را حتی رقیبی جدی برای لرد ولدمورت دانستند؛ چراکه در تعصب، بیرحمی و خودخواهی چیزی کم از او نداشت.
آمبریج با باورهای متعصبانه، عملا همهی ویژگیهای مرگخواران را داشت، بیآنکه رسما یکی از آنها باشد. او پس از شدن به عنوان بازرس عالی وزارت سحر و جادو، به کابوسی برای دانشآموزان و معلمان هاگوارتز بدل شد و با مشت آهنین، کنترل و سرکوب را بر مدرسه حاکم کرد. به گفتهی جی. کی. رولینگ، نویسندهی این مجموعه، میل سیریناپذیر آمبریج به «کنترل، تنبیه و رنج دادن، آن هم در قالب قانون و نظم» به همان اندازهی شرارت آشکار ولدمورت «نفرتانگیز و غیرقابل تحمل» است.
۹. هانس گروبر- Die Hard (1988)

در حالی که بازی بروس ویلیس در نقش جان مککلین انقلابی در سینمای اکشن به پا کرد و یکی از ماندگارترین قهرمانان تاریخ سینما را به جهان معرفی نمود، موفقیت جانسخت بدون حضور آلن ریکمن در نقش هانس گروبر هرگز کامل نمیشد. گروبر بهعنوان مغز متفکر جنایتکار و رهبر بیرحم یک گروه تروریستی آلمانی، نقشهای حسابشده برای گروگانگیری در برج ناکاتومی و سرقت اوراق قرضه به ارزش ۶۴۰ میلیون دلار طراحی کرده بود؛ نقشهای که اگر دخالت مککلین نبود، میتوانست به جنایتی بینقص بدل شود.
هانس گروبر یکی از نمادینترین ضدقهرمانان تاریخ سینما است؛ شخصیتی پیچیده و هوشمند که ظرافت رفتاری و شوخطبعی تاریکش او را همزمان ترسناک و به شکلی عجیب دوستداشتنی میکرد. هرچند گروبر در پایان جانسخت به سرنوشت محتومش رسید، محبوبیت او آنقدر زیاد بود که در فیلم سوم این فرنچایز، جانسخت: با انتقام، برادرش سایمون گروبر (با بازی جرمی آیرونز) بهعنوان یادگار و ادامهدهندهی میراث او وارد داستان شد.
۸. جان دو- Se7en (1995)

فیلم Se7en به کارگردانی دیوید فینچر یکی از هیجانانگیزترین آثار دهه ۱۹۹۰ بود و تأثیر زیادی بر سینما و تلویزیون پس از آن گذاشت. یکی از عوامل کلیدی موفقیت این داستان تاریک، جان دو (با بازی کوین اسپیسی) بود؛ شروری که با آرامش مرگبار و محاسبهی سرد خود، حتی با حضور کوتاه روی صحنه، به یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای شرور تاریخ سینما تبدیل شد.
با هالهای تقریبا اسطورهای و پیشروی تدریجی تا پایان شوکهکنندهی داستان، قتلهای سریالی جان دو بر اساس هفت گناه کبیره او را به جنایتکاری هوشمند تبدیل میکرد که اعمالش سرشار از نمادگرایی بود. بهعنوان شخصیتی شرور که جرمهایش بازتابی از فساد اخلاقی جامعه بود، انگیزههای جان دو برای اجرای عدالتی تحریفشده، او را به شخصیتی فوقالعاده جذاب و پیچیده تبدیل کرده بود.
۷. لوکی- Marvel Cinematic Universe (2008 – Present)

برادر شرور ثور، لوکی، ابتدا بهعنوان یکی از بزرگترین دشمنان در دنیای سینمایی مارول معرفی شد، اما محبوبیت او فراتر از نقش یک ضدقهرمان باقی ماند و به مرور به یک ضدقهرمان جذاب تبدیل شد. در حالی که MCU پر از شخصیتهای منفی جالب است، مانند فلسفهی انحرافی تانوس یا انگیزهی انتقامجویانهی کیلمونگر، داستان تحول و رستگاری لوکی باعث شد او به یکی از جذابترین ضدقهرمانهای این فرنچایز تبدیل شود.
با شخصیتی چندلایه، کاریزماتیک و بیپایان سرگرمکننده، اجرای تام هیدلستون توانست آسیبپذیری و طنز خاص لوکی را به نمایش بگذارد و او را به یکی از بهیادماندنیترین شخصیتهای تاریخ کمیک بوک تبدیل کند. از رقابتهای خانوادگی گرفته تا شیطنت و حیلهگری او، لوکی شخصیتی است که حتی وقتی شکست میخورد، مخاطب برایش دل میسوزاند و همیشه بازگشتش هیجانانگیز است. با گذر زمان، لوکی که زمانی یک شرور بود، در مسیر داستان و سریال Disney+ خود، به نوعی قهرمان مستقل تبدیل شد.
۶. نورمن بیتس- Psycho (1960)

در نگاه اول، نورمن بیتس مثل پسربچهی بیآزار همسایه به نظر میرسید که حتی یک مگس هم نمیکشد، چه برسد به اینکه یک قاتل روانی باشد. این قدرت بازی آنتونی پرکینز بود که با ظاهر بیگناه و رفتار آرامش، مخاطب را آرامآرام درگیر پیچیدگیهای روانی و شخصیت دوگانهی او میکرد. بیتس به تدریج شخصیت مادر مرحومش را در ذهن خود تجسم میکند و قربانیانش را به قتل میرساند.
نورمن بیتس تا حدی الهامگرفته از قاتل زنجیرهای واقعی، اد گین بود، کسی که همچنین الهامبخش خلق دیگر شخصیتهای ترسناک مانند لدر فیس در Texas Chain Saw Massacre شد. شخصیت نرمخو و مضطرب نورمن در آغاز فیلم، او را به فردی تا حدی قابلهمدردی تبدیل میکند و همین تضاد باعث میشود که افشای جنایاتش بسیار تأثیرگذار باشد. محبوبیت بیتس باعث شد یک فرنچایز کامل فیلم و حتی سریال پیشدرآمد Bates Motel ساخته شود، جایی که فردی هایمور شدت تاریک و طبیعت تراژیک اجرای اصلی پرکینز را به زیبایی بازسازی کرد.
۵. هانس لاندا- Inglourious Basterds (2009)

کریستوف والتز با ایفای نقش هانس لاندا، افسر نازی سادیست، یکی از بهیادماندنیترین اجراهای دوران خود را ارائه داد. داستان Inglourious Basterds شاید به خاطر پایان شوکهکنندهاش که ترور هیتلر را واقعا محقق میکند، در یادها بماند، اما حضور هانس لاندا باعث شد این فیلم به یکی از شاهکارهای تارانتینو در نگارش و شخصیتپردازی بدل شود.
لاندا با بیرحمی شوکهکنندهای که زیر نقاب نزاکت و رفتارهای مودبانه پنهان بود، شرارت خود را به شکلی سرد و مرموز نشان داد. از صحنهی ابتدایی که کشاورزی فرانسوی را بازجویی میکند تا خیانتهای زیرکانهاش به همقطاران نازی، مشخص بود که انگیزهی اصلی او فقط قدرت نیست، بلکه لذت بیمارگونه از بیرحمی است. شوخطبعی ظریف و گاهی طنزآمیز لاندا، ترسناک بودن او را حتی بیشتر میکرد. این شخصیت، شاید بزرگترین شخصیت خلقشده توسط تارانتینو باشد، و والتز برای اجرای درخشان خود برندهی جایزهی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.
۴. دارث ویدر- Star Wars Original Trilogy (۱۹۷۷–۱۹۸۳)

حتی قبل از آن که داستان تراژیک آنکین اسکایواکر و سقوط او به سوی جنبه تاریک نیرو در سهگانه پیشدرآمد بازگو شود، دارث ویدر یکی از ماندگارترین ضدقهرمانان تاریخ سینما بود. با زره سیاه، ماسک ترسناک و نفسکشیدنهای وحشتناک، حضور ویدر در سهگانه اصلی جنگ ستارگان غیرقابل فراموش بود. استفادهی بیرحمانهی او از قدرت علیه حتی کسانی که در کنار او بودند، او را به شخصیتی غیرقابل پیشبینی و بیرحم تبدیل کرده بود.
اما ویدر فقط یک حضور شرور نبود؛ افشای این که او پدر لوک اسکایواکر است، به شخصیت او لایهای از پیچیدگی و تراژدی بخشید. اگرچه در ابتدا به نظر میرسید که تجسم خالص شرارت است، انگیزههای ویدر بسیار پیچیدهتر بود و در نهایت او شخصی شکستخورده بود که در مسیر خود، اصول اخلاقیاش را از دست داده بود. دارث ویدر نمونهی هشداردهندهای است برای کسانی که اجازه میدهند خشم و کینه، آنها را در بر گیرد، و به همین دلیل او همچنان یکی از محبوبترین و شناختهشدهترین ضدقهرمانان تاریخ سینما باقی مانده است.
۳. جوکر- The Dark Knight (2008)

اگرچه بازیگران زیادی نقش جوکر را در طول سالها ایفا کردهاند، هیث لجر با اجرای شگفتانگیز خود در شوالیه تاریکی، همواره به عنوان معیار سنجش تمام اجراهای بعدی باقی خواهد ماند. بازآفرینی تاریک و واقعگرایانهی کریستوفر نولان از اساطیر بتمن، حس واقعگرایی و تلخی به این مجموعه که پیشتر کمی اغراقآمیز و کارتونی بود، اضافه کرد و در این نسخه از گاتهام، جوکر به موجودی بسیار شومتر تبدیل شد.
بهعنوان یک عامل آشوب مطلق که تنها میخواست «دنیا بسوزد»، اجرای لجر که منجر به جایزه اسکار شد، به طرز نگرانکنندهای واقعی به نظر میرسید، چرا که او خود را کامل در شخصیت غرق کرد و یکی از آخرین اجراهایش پیش از مرگ غمانگیز و زودهنگامش بود. جوکر با رفتار بیپروا و غیرقابل پیشبینیاش، نقطه مقابل فلسفه عدالتمحور و قانونگرایانهی بتمن شد. به عنوان شخصیتی که همیشه روی مرز عقل و جنون حرکت میکند، جوکر با بازیهای جک نیکلسون، مارک همیل، هیث لجر، جرد لتو و خواکین فینیکس، همچنان جذابیت و ماندگاری خود را حفظ کرده است.
۲. آنتون چیگور- No Country for Old Men (2007)

اجرای خارقالعادهی خاویر باردم در نقش آنتون چیگور، قاتل حرفهای و بیرحم، باعث شد اقتباس سینمایی کورمک مککارتی به یکی از برجستهترین فیلمهای دهه ۲۰۰۰ تبدیل شود. چیگور فراتر از یک قاتل معمولی بود؛ او مثل نیرویی غیرقابل توقف از مرگ عمل میکرد که تصمیماتش اغلب با نتیجه یک پرتاب سکه تعیین میشد. او شخصیتی بیوجدان، بیپشیمان و بیرحم است که خشنترین وجوه تاریک آمریکا را بازتاب میدهد.
با ظاهر ترسناک و سلاح منحصربهفردش، تفنگ میخزن صنعتی، چیگور قاتلی آرام و دقیق است که گذشته، انگیزهها و افکار درونیاش در هالهای از رمز و راز پنهان است. او بیشتر شبیه نمادی از تصادفی و خشونتآمیز بودن جهان است؛ بدون انگیزهای از انتقام، قدرت یا طمع، همین ناشناخته بودنش او را به شخصیتی گیجکننده، هولناک و در عین حال جذاب تبدیل کرده است.
۱. هانیبال لکتر- The Silence of the Lambs (1991)

وقتی صحبت از شرورهای سینمایی میشود، هیچ کس به پای آنتونی هاپکینز در نقش دکتر هانیبال لکتر نمیرسد. حتی با تنها حدود ۱۶ دقیقه حضور روی صحنه، لکتر شخصیتی بهشدت بهیادماندنی بود؛ آرامش مرموز، هوش فوقالعاده و ظرفیت ترسناک او برای خشونت او را در ردهای بیرقیب قرار داد. بهعنوان یک قاتل سریالی آدمخوار که حاضر است حتی پشت میلهها با کلاریس استارلینگ (جودی فاستر) صحبت کند، حضور او در هر لحظه مخاطب را میخکوب میکند.
با نگاه نافذ و حس بدخواهی زیر هر تعاملش، داستان لکتر در فیلمهایی مانند Manhunter, Red Dragon, Hannibal Rising و سریال تلویزیونی Hannibal ادامه یافت. هرچند بازیگرانی چون برایان کاکس و مدس میکلسن نیز نقش او را به خوبی ایفا کردند، اما این هاپکینز بود که او را به بزرگترین شرور تاریخ سینما تبدیل کرد. ترکیب فرهنگ و ذوق هنری او در موسیقی، هنر و ادبیات با شقاوت و فساد بیحد، بهطور کامل دوگانگی طبیعت انسان و ظرفیت ظالمانهی شر را به تصویر کشید.
منبع: SR













































تعریف و تمجید هایی ک از چیگور میشه رو کاملا درک میکنم اما اون تعریف و تمجید هایی ک از خود No Country for Old Men میشه رو اصلا درک نمیکنم، فیلم پر از پلات هول های مسخره، شخصیت پردازی های ضعیف، سوالات بی پاسخ و سرنوشت های مبهمه، اندینگشم ناقصه و عملا پایانبندی ای وجود نداره تو این فیلم؛ نمیدونم چطوری ی فیلم با اینهمه مشکلات نامزد اسکار شده و انقد ملت ازش تعریف میکنن، مگه اینکه بخاطر ویلنش باشه این تعریفا و چشم رو مشکلات بیشمارش بسته باشن
فیلم رو دوست داشته باشی یا نه نظرت قابل احترام هست
فقط بگم برادران کوئن تازه کار نیستن یهو فیلمشون الکی بولد بشه . قبل فیلم جایی برای پیرمردها نیست n تا فیلم گردن کلفت ساخته بودن
درود
میشناسم سازندشو اما من کاری ب تازه کار بودن یا نبودنشون ندارم، چیزی ک برام مهمه کیفیت اثره؛ من فیلمو دیدم و طبق تعریف ها توقع داشتم هم با اثر محشری طرف باشم هم خودم عاشقش بشم اما تهش با ی فیلم ضعیف و پر از مشکل روبرو شدم
همین الان میتونم خیلی از مشکلاتی ک بالاتر اسم بردم رو باز کنم و تک تک توضیح بدم، ی چیزایی رو یادم نیس قطعا و همه مشکلاتشو نمیتونم بیان کنم اما چون چندین بار با فناش بحث کردم(تهشم همشون قبول کردن حرفامو و گفتن کتابشو برم بخونم چون اون خیلی بهتره و تقریبا ۹۰ درصد مشکلات فیلمشو نداره) و اینارو بیان کردم براشون، ی عدشون تو ذهنم هک شده و میتونم الان بنویسم اگ کسی بخواد.
تو نقد فیلم هیچ عیبی نداره اگه واقعا فیلمی که حتی همه ستایشش کنن رو دوست نداشتی . همین که شجاعت گفتنش رو داشتی گفتی عالی هست
مثلا منم اینتراستلار نولان رو دوست ندارم یا باشگاه مشت زنی اونقد که جزو فیلم های برتر تاریخ باشه قبولش ندارم و… . کلی هم دلیل و مدرک برای دوست نداشتنش و مشکلاتش دارم
اون قسمت صحبتت که درباره مقایسه کتاب و فیلم گفتی کاملا به جا و درست بود . سینما هیچوقت نمیتونه به کاملی خود کتاب عمل کنه . مثلا همین فیلم های هری پاتر نسبت به کتابش واقعا ارزش بالایی ندارن . اقتباس های خوبی هم مثل مسیر سبز استیون کینگ داشتیم ولی اکثرا ناقصن . البته باید دید هدف اون فیلمساز چی بوده که اکثر مواقع میخاد متفاوت از کتاب عمل کنه یا رو چیزایی دیگه ای فوکوس کنه
زنده باشی، ن کلا جدا از اون من نظراتی ک میدم درمورد بازیا و فیلما همیشه جدا از مسئله دوس داشتن و نداشتن هس؛ خیلی اوقات بازی ای بود ک تجربه کردم و دوسش نداشتم اما نمره ۱۰ یا ۹ بهش دادم و کلی هم ازش تعریف کردم چون بنظرم لایقش بوده مث Journey مثلا ک زیاد علاقه ای بهش ندارم اما معتقدم یکی از بهترین بازی های تاریخه، گاهی اوقات هم بازیایی تجربه کردم ک عاشقش شدم اما بخاطر مشکلاتش مثلا بهش ۸ دادم و ازش انتقاد کردم نمونش Shotgun Cop Man هس ک امسال منتشر شد و من ۲ بار تمومش کردم و یبار هم dlcشو رفتم و الانم یبار دیگه دارم میرمش و واقعا عاشقشم اما بهش ۸ میدم چون ی سری مشکلات مث سیستم چک پوینت، تنوع پایین موسیقی، انمی و محیطی داره و نمره بالاتر بهش نمیدم چون بنظرم لایقش نیس اما همچنان با همه نکات مثبت و منفیش دوسش دارم؛ کلا همیشه سعی میکنم علاقه رو از نظراتم جدا کنم و سعی کنم با برآورد گرفتن از نکات منفی و مثبت ی اثر اون نمره ای ک بنظرم براش مناسبه رو بدم بهش.
تا اونجا ک شنیدم انگار کتابش خیلی از سوالاتی ک تو فیلم بیپاسخ میمونه رو توضیح میده و اتفاقات غیرمنطقی هم خیلی کمتر داره، مثلا دلیل اینکه چرا چیگور اول فیلم دستگیر شده بود کاملا بیپاسخ میمونه اما تو کتاب توضیحش دادن
فیلمش سلیقه ای هست
خودم دوستش دارم ولی نه بخاطر پایانش.بخاطر داستان خیلی خوبش هر چند بعضی جاها ریتم فیلم می افتاد اما از خوب بودنش کم نمیکنه
دقیقا همینه . زمون انتشارش الکی بولدش کردن . چند سال قبل به واسطه اسم و رسمی که همون زمان ازش شنیده بودم نشستیم با دوستان دیدیم.جز یه فیلم بیخود و بی سر و ته چیزی نبود. اینم شده مثل اون موز که با نوارچسب تو موزه رو دیوار چسبوندن و یه سری میان قیمت نجومی روش میزارن و میگن یه اثر هنریه که فقط باید هنرشناس باشی تا ازش سر در بیاری.
Se7en هم همینه
Se7en شاهکاره. شما قدرت درکشو نداشتی. Se7en نه پایان باز داره و نه داستان بی سَر و تَه. فقط برای بچه ها نیست. شما فیلم مناسب سن خودتو ببین.
یکی از مهمترین ضد قهرمانهای سینما رابرت پاتریک بود تو نابودگر ۲… شخصیتی که بعد از موفقیت اون شاهکار خیلی کم بهش پرداخته شد.. یک ضد قهرمان بسیار نیرومند، بدون حالات درونی انسانی (خشم، ناراحتی، دلسوزی، شادی) شیک و خوش اندام، باهوش، سریع، و کمی هم ترسناک
خودت میگی زد قهرمان زد قهرمان که ویلن نیست
شخصیت منفی یا همون ویلن تو فیلم ها تفاوت های زیادی با یه زد قهرمان داره
عه منم اینجام که 😂👋
تو که سایبورگ (ترکیب انسان و روبات) هستی. T-800 کاملاً روبات هست.
ایراد نداره مهم اینه که نصف دیگم روباتها 🗿🤝
سکانس و شات پایانی فیلم روانی هیچکاک یکی از ماندگار ترین لحظه های تاریخ سینما و قطعا بسیار مورمور کننده هست
چیزی که این ویلین رو بسیار تاثیرگذارتر و زهردار تر میکنه اینه که رفتارش تقریبا مثل یه فرد نورمال و عادی بوده و موقعی که هویت واقعیش برای بیننده محرض میشه صحنه خیلی میخ کوب کننده ای شکل میگیره
آنتونی پرکینز تو فیلم محاکمه اورسن ولز هم خوب درخشید و توانایی های زیادش رو نشون داد
دارث ویدر باید رتبه اول رو داشته باشه
اسپم
می خوام سه گانه ارباب حلقه ها رو ببینم ، دانلودش هم کردم ، هابیت لازمه یا نبینم مشکلی نداره ؟
درود
دیدن هابیت بیشتر واسه طرفدارای خود رمان تالکین میتونه لذت بخش باشه چون به طور پیوسته به لور رمان پرداخته میسه
ولی اگه به عنوان ی طرفدار فیلم و سریال میخواید سه گانه ها رو نگاه کنید سه گانه ارباب حلقه ها به خوبی براتون میتونه جذاب باشه اگرم خوشتون اومد هابیت رو هم از دست ندید برای من از ارباب حلقه ها همجذاب تره
بقیه دوستان رو نمیدونم ولی از نظر من خیلی آشغال بود، اصلا نبین.
ولی سریال حلقه های قدرت خوبه
معلومه که ساقیت اصلا نتونسته اون طور که باید جنس خوبی بهت بده
چی میگی واس خودت ارباب حلقه ها یه شاهکاره تو سینما که رو دستش نمیاد و نخواهد آمد
شیشه میکشی؟ منظورم از آشغال هابیت بود.
من موندم مگه اصلا کسی توی این دنیا پیدا میشه که بگه ارباب حلقه ها بده؟
هابیتم عالی بود تنها ایراداتی که بهش وارد شد کند بودن روایت تو قسمت اول بود که اونم به نظرم خوب بود و واقعا هابیتم خوش و ساخت و وفادار به کتاب ها بود
سه گانه هابیت هم فیلم خوب و قشنگی هست. قطعاً دیدنش خالی از لطف نیست. برای من که از خود ارباب حلقه ها جذاب تر بود.
برای فهمیدن داستان به نظرم سه گانه هابیت رو اول ببین بعد برو سراغ ارباب حلقه ها تا به طور کلی اطلاعاتی از دنیای تالکین به دست بیاری چون ارباب حلقه ها اتفاقاتش بعد هابیت هست و اشاره هایی تو فیلم به هابیت میشه ممکنه گیجت کنه نظر کلی من اینه اول هابیت رو ببین بعد برو سراغ شاهکار اصلی
بهترین ویلین ها توی فیلم ها امثال کرنیک تو روگ وان و جوکر تو بتمن هستن ، اینجور ویلین ها خیلی توی فیلم های اینچنینی میان ، متفکر ، شرور با برنامه و در همین حال تحت کنترل توسط شخصیت اصلی
اگه سونی knull رو وارد دنیای مارول کنه با قدرت کامیکاش 💀💀💀💀
*من وقتی جوکر هیث لجر فقید رو توی رتبه سه می بینم:
چطور می تونین این کارو باهاش بکنین رتبهاش باید بالاتر می بود.
*بعد از دیدن آنتون چیگور و هانیبال لکتر تو رتبه ۲ و ۱:
منطقیه، روز خوبی داشته باشید 👍🏼
حامی این بی انصافیه
جیسون ورهیز با اون همه عظمتو ابهت نیست بعد فردی کروگر که بعضی ها ناخن جیسون هن حسابش میکنن هست؟
نویسنده کیست؟
جیسون رو ولش
مایکل مایرز خدای همه اسلشرا
مایکل خوبه ولی آیا بنظر خودت به پای جیسون میرسه؟
خوبه که هیچ بهتر از جیسونه بنظرم
بالاتر بودن رتبه آنتون چیگور از هانس لاندا و دارث ویدر و جوکر اصلا حق نیست😐😐😐
شماره های ۳,۴,۷,۱۱ تصور میکنم بسیاری از افراد نه تنها اون هارو ویلن یا شخصیت منفی به معنای بد نمیدونن که حتی بر حق و طرف درست داستان میپندارن و همینطور دوستشون دارن
به شخصه بسیار علاقهمند به لرد دارث ویدر عزیز هستم
دارث ویدر واقعا قبل از پخش سه گانه پیش درآمد واقعا منفور بود فک کنم ، وقتی پیش درآمدا اومدن بیرون مخاطبا با ویدر ارتباط بیشتری گرفتن
هانیبال لکتر واقعا خفن بود اما جایگاه ۱ فکر کنم زیادی باشه
به نظرتون نورمن استنسفیلد (اولدمن) در فیلم لئون(حرفه ای) میتونست تو لیست باشه؟
یعنی هانیبال از آنتون چیگور و جوکر بهتر بود؟ نه بابا! تازه بگذریم که چرا رتبه لوکی نسبت به خیلی های دیگه اینقدر بالاست.
این مقایسه دقیقا بر چه اساسی بود؟ خیلی ناعادلانست
پس هوملندر کو؟
نوشته سینما
اون برای تلویزیون و سریاله، نه سینما و فیلم.
✅ شماره دو بیشتر ارزش داشت تا در جایگاه شماره یک قرار بگیره …
همون بگو لیست ناقصی زیادی دار
بی شک دارث ویدر باید اول میبود چند تا از شخصیت های دیگه انچنان منفی نیستن که به بخوان تو لیست باشن
سائوران ارباب حلقه ها هم میتونست تو لیست باشه
“سایبورگ قاتل T-800” کاملاً اشتباه هست. T-800 کاملاً روبات هست که یک لایه اورگانیک روی اسکلت روباتی داره تا شبیه انسانها بشه. ولی سایبورگ یعنی انسان با اندام روباتیک.
Tobin Bell فیلم اره جاموند