در دنیای سینما، پیشدرآمدها معمولاً شهرتی دوگانه دارند. برخی مانند X-Men: First Class موفق میشوند جهان و داستان موجود را غنیتر کنند، برخی دیگر همچون Hannibal Rising رمز و راز داستان اصلی را از بین میبرند و البته آثاری هم مانند سهگانه پیشدرآمد Star Wars وجود دارند که هنوز درباره کیفیتشان توافقی وجود ندارد.
اما در دنیای بازیهای ویدیویی، پیشدرآمدها عموماً عملکرد بهتری نسبت به همتایان سینمایی خود دارند؛ نمونه بارز آن عنوان تازه منتشر شده Mafia: The Old Country است. این بازی سفری جذاب به اوایل دهه ۱۹۰۰ است که سالهای شکلگیری امپراتوریهای جنایی آثار قبلی را روایت میکند.
بازیهای پیشدرآمد اغلب از مزیت فناوریهای نوین و ابزارهای توسعه پیشرفتهتر بهره میبرند و به همین دلیل هم از نظر بصری و هم از نظر فنی جلوهای چشمگیرتر از نسخههای اصلی خود دارند. اما یک پیشدرآمد واقعاً بزرگ تنها به خاطر گرافیک یا گیمپلی به یاد نمیماند؛ بلکه به این دلیل ارزشمند است که نگاه ما به بازیهای اصلی را دگرگون میکند و لایههای تازهای به داستانها میافزاید.
با در نظر گرفتن این نکته، انتخابهای این فهرست نه تنها به خاطر دستاوردهای فنی و مکانیکی، بلکه به این دلیل صورت گرفتهاند که توانستهاند برای همیشه شیوه درک ما از شخصیتها و دنیاهای محبوبمان را تغییر دهند. این فرصت دوباره برای گسترش و تعمیق آنچه از قبل دوست داشتیم، باعث شده برخی از بازیهای این فهرست حتی بهترین اثر در کل مجموعه خود به شمار آیند. در ادامه با ۱۰ پیشدرآمد برتر تاریخ بازیهای ویدیویی آشنا میشویم.
هشدار: این مطلب بخشهایی از داستان بازیها را اسپویل میکند.
۱۰. Batman: Arkham Origins

Batman: Arkham Origins با هدف کوتاه کردن فاصله بین انتشار Arkham City و Arkham Knight عرضه شد و بهعنوان داستانی از سال دوم سری توصیف میشود. داستان بازی در شب کریسمس و هشت سال پیش از اتفاقات بازی اول رخ میدهد.
این عنوان توسط استودیوی WB Montreal توسعه یافته و بتمن ۲۷ ساله را در مواجهه با هشت قاتل مرگبار گاتهام از جمله Bane ،Deathstroke و Deadshot به تصویر میکشد که همگی توسط Black Mask برای کشتن بتمن با مبلغ ۵۰ میلیون دلار استخدام شدهاند. همچنین این وقایع داستان آغازین جوکر را نیز روایت میکنند. این شخصیت برای اولین بار خود را به گاتهام معرفی کرده و قصد دارد شهر را با نوع خاصی از جنون جنایی آشنا کند.
بازی Arkham Origins در زمان انتشار تا حدی ناعادلانه با Arkham City مقایسه شد. اما این مقایسه کملطفی نسبت به Arkham Origins بود، چرا که این اثر در واقع بهعنوان یک پیشدرآمد فوقالعاده برای داستان دنیای Arkham عمل میکند و قصد ندارد نسخههای قبلی را به چالش بکشد. استودیو WB Montreal همه آن ویژگیهایی که بازیهای Rocksteady را متمایز میکرد، حفظ کرده و از آنها برای خلق داستانی جذاب از آغاز مسیر بتمن و جوکر در بازیهای این سری استفاده کرده است.
فراتر از آن، Arkham Origins زمینهساز سهگانه اصلی است و عناصر مهمی را معرفی میکند. از جمله TN-1، سرم Bane که بعدها پایهای برای ماده Titan میشود و پیامدهای گستردهای بر رویدادهای Arkham Asylum و Arkham Knight دارد.
۹. God of War: Chains of Olympus

با وجود عرضه برای یک کنسول دستی، God of War: Chains of Olympus روی PSP از نظر مقیاس داستانی چیزی کمتر از سهگانه اصلی God of War نداشت. این عنوان که پیشدرآمدی بر God of War 2005 است، بازیکن را همراه با Kratos و تیغههای معروفش به دنیای زیرین میبرد و داستانی هولناک را روایت میکند که نقطه آغاز نفرت او از خدایان را شکل میدهد.
استودیوی Ready at Dawn با شعلهور کردن این نفرت، نه تنها یک ورودی سرشار از داستان و افسانه را خلق کرد، بلکه با ظرافتی شبیه به جادو موفق شد یک بازی PSP را به شکلی جذاب و روان ارائه دهد. شاید Chains of Olympus از نظر بصری چشمگیرترین عنوانی باشد که روی اولین کنسول دستی سونی منتشر شده است.
سازندگان توانستند اکشن پرسرعت و ترکیبهای مخصوص سری God of War را از طریق یک کنسول دستی کوچک ارائه کنند و با وجود نبود آنالوگ دوم، تیغهها همان حس رضایتبخش را هنگام حرکت سریع به بازیکن منتقل میکردند. این بازی با اکشن کوتاه و پر از خشونت بیرحمانه، به خودی خود تجربهای کامل است و به عنوان پیشدرآمد برای یکی از برجستهترین سهگانههای پلی استیشن، حماسه خونین Kratos در اساطیر یونان را عمیقتر میکند.
۸. Super Mario World 2: Yoshi’s Island

پس از انتشار Super Mario World در سال ۱۹۹۰ و در آستانه انقلاب بازیهای سهبعدی، نینتندو به آخرین و بزرگترین بازی پلتفرمر ساید-اسکرولینگ ماریو برای SNES نیاز داشت. بنابراین، با تأیید شینجی میاموتو، شیگفومی هینو، خالق شخصیت Yoshi، چراغ سبز برای توسعه اثری با محوریت این دایناسور محبوب دریافت کرد. نتیجه کار، Super Mario World 2: Yoshi’s Island بود که به یکی از بزرگترین بازیهای پلتفرمر دوبعدی تاریخ تبدیل شد.
نینتندو معمولاً به دنبال رعایت زمانبندی داستانی و المانهای منطقی روایی نیست، اما Super Mario World 2 به عقب بازمیگردد تا داستان نجات بیبی ماریو توسط گروهی از یوشیها را روایت کند. این یک داستان آغازین دوستداشتنی است که توضیح میدهد چگونه یک لولهکش خردسال با یک دایناسور دوست شد، اما روایت داستانی واقعاً در اولویت نیست. هدف نینتندو با Yoshi’s Island، ساختن اثری ملایم و آرامشبخش بود که کاوش و اکتشاف را به جای پلتفرمینگ دقیق تشویق کند. برای رسیدن به این هدف، نینتندو محدودیت زمانی را حذف نمود تا بازیکنان بتوانند با سرعت خود پیش بروند و حرکات ویژه یوشی، مانند Flutter Jump، کنترل شخصیت را در هوا آسانتر کرد.
اما فراتر از تواناییهای منحصربهفرد یوشی، Super Mario World 2 یک خداحافظی نمادین برای دوران SNES است. سبک هنری زیبا و شبیه به نقاشی با قلم و جوهر بهصورت دستی طراحی و سپس بهصورت دیجیتال اسکن شده است و تم موسیقی Yoshi’s Island، اثر کوجی کوندو، به قدری گیرایی دارد که با هر بار گوش دادن، ناخودآگاه زمزمهاش میکنید. این بازی شاید برخی از اولین قدمهای بیبی ماریو را به ما نشان دهد، اما به عنوان یک مجموعه کامل، اوج مهارت تیم توسعهدهنده در زمینه طراحی بصری، صوتی و فنی در ژانر پلتفرمر دوبعدی است.
۷. Divinity: Original Sin

اگرچه Divinity: Original Sin از نظر فنی قدیمیترین نقطه در خط زمانی سری Divinity نیست (این مقام به Dragon Commander، تلفیقی غیرمعمول از نقشآفرینی و استراتژی تعلق دارد)، اما تنها بازی در این مجموعه است که واقعاً میتوان آن را یک پیشدرآمد دانست. داستان این اثر هزاران سال قبل از وقایع Divine Divinity رخ میدهد و سالهای اولیه جهان فانتزی کلاسیک Rivellon، ساخته Larian Studios، را به تصویر میکشد.
اما چیزی که Original Sin را خاص میکند، صرفاً داستان آن نیست. موفقیت این پیشدرآمد در نحوه بازتعریف سرنوشت سری Divinity نهفته است. Larian برای Original Sin یک سیستم نبرد نوبتی کاملاً جدید توسعه داد که مبتنی بر عناصر طبیعی است و به بازیکن اجازه میدهد تا اثرات مختلف را ترکیب کرده و نتایج هیجانانگیزی خلق کند؛ مثلاً با جادوی یخ مایعات را منجمد و دشمنان را مجبور کند روی خون ریخته شده سُر بخورند یا با کمی باران، صاعقههای شاخهای را تقویت نماید.
این سیستم، مبارزه را به تجربهای تاکتیکی و انعطافپذیر تبدیل میکند و همین دقت در جزئیات عناصر نقشآفرینی نیز اعمال شده است. با آزادی در انجام ماموریتها به هر شکلی که میتوانید تصور کنید، Original Sin قواعدی را پایهگذاری کرد که نه تنها برای دنباله آن، Original Sin 2، بلکه برای اثر تحسین شده Baldur’s Gate 3 نیز مسیر مفید و تاثیرگذار بود.
۶. Devil May Cry 3: Dante’s Awakening

Devil May Cry 3 چندین سال پیش از وقایع اولین بازی این سری جریان دارد و بازیکنان را با نسخهای جوانتر از دانته همراه میکند. بازگشت به گذشته، این فرصت را به کپکام داد تا شخصیتی را که طرفداران در نخستین بازی عاشقش شده بودند را دوباره به مرکز داستان بیاورند. همچنین این نسخه با بازنویسی بخشی از گذشته ورجیل، برادر دانته، نسخهای نوجوان از این شخصیت محبوب را وارد روایت کرد تا حضور او در رخدادهای Dante’s Awakening معنا پیدا کند.
این بازی وظیفه دشوار احیای اعتبار خدشهدار شده دانته را بر عهده داشت و به شکلی درخشان از پس آن برآمد. هرچند Devil May Cry 2 همچنان در خط داستانی رسمی جای دارد، اما Dante’s Awakening در عمل پایههای روایی تمامی قسمتهای بعدی را بنا میگذارد. این پیشدرآمد نهتنها انگیزههای مهم شخصیتها را توضیح میدهد، بلکه برخی حفرههای داستانی گذشته را نیز ترمیم میکند و به عنوان یکی از اثرگذارترین نقاط عطف سری شناخته میشود.
جدا از بازگرداندن دانته به ریشههای خود و همچنین احیای شخصیت ورجیل، Devil May Cry 3 با درجه سختی نفسگیرش طرفداران را شگفتزده کرد. برای درک بهتر این موضوع، کافی است بدانیم کپکام نسخه ژاپنی بازی را با درجه سختی بالاتر روانه بازار آمریکای شمالی کرد. در واقع حالت سخت در ژاپن، بهعنوان حالت نرمال در غرب عرضه شد. این تغییر برای برخی بازیکنان مانعی جدی بود، اما بسیاری دیگر از هواداران، به خصوص با توجه به محبوبیت بالای تغییرات ایجاد شده در سیستم مبارزات، از چالش بیشتر استقبال کردند.
هرچند دانته از ابتدا توانایی ترکیب سلاحهای سرد و گرم برای خلق کمبوهای متنوع و پرزرقوبرق را داشت، اما بزرگترین نوآوری این نسخه معرفی شکلهای مبارزه بود که نحوه کنترل شخصیت را به کلی تغییر میداد. بازیکنان میتوانستند روی سبکهای مختلفی تمرکز کنند: از جمله Swordmaster برای مبارزات نزدیک، Gunslinger برای حملات دوربرد، Trickster برای جاخالی و مانور، یا Royal Guard برای دفاع و ضد حمله. این سیستم به گیمرها اجازه میداد با سبک مورد علاقهی خود بازی کنند. این انتخاب در میان هواداران محبوب شد، زیرا به آنها اجازه میداد خیرهکنندهترین و پیچیدهترین کومبوها را روی دشمنان اجرا کنند.
۵. Halo: Reach

به مدت یک دهه، طرفداران در کنار مستر چیف علیه مهاجمان بیگانه موسوم به کاوننت جنگیدند و در نهایت شاهد پیروزی او بودند. اما استودیوی بانجی برای آخرین قسمت خود در مجموعه Halo، تصمیم گرفت عقربههای زمان را به روزهای ابتدایی جنگ کهکشانی، زمانی که بشریت به طور آشکار در موضع ضعف قرار داشت، بازگرداند.
بازی Halo: Reach که وقایع آن چند هفته پیش از رویدادهای Halo: Combat Evolved جریان دارد، بازیکن را در قالب یکی از اعضای Noble Team قرار میدهد. مأموریت این واحد اسپارتان ویژه جلوگیری از سقوط سیاره Reach به دست کاوننت است. این پیشدرآمد مستقل، در غیاب مستر چیف حالوهوایی آزادانهتر دارد و شخصیتهای متنوع اعضای Noble Team را نشان میدهند که چگونه میتوانند تفاوتهای چشمگیری با مشهورترین چهره فرنچایز داشته باشند.
ماموریت نهایی Noble Team هرچند از همان ابتدا محکوم به شکست بود، اما نقشی حیاتی در روایت Halo ایفا میکند. این تیم وظیفه دارد کورتانا را از یک آزمایشگاه در سیاره Reach تا ناو فضایی UNSC Pillar of Autumn اسکورت کند؛ مأموریتی که در نهایت سرآغاز رویدادهای قسمت اول، یعنی Halo: Combat Evolved، میشود. این لحظه نهتنها وداعی باشکوه برای بانجی است، بلکه حلقه کامل از روایت حماسی Halo را نیز تکمیل میکند.
با این حال، این پیروزی با تراژدی آمیخته است. اقداماتی که راه را برای مأموریت مستر چیف در نجات کهکشان هموار میسازند، هزینهای سنگین به همراه دارند. فداکاریهای اعضای Noble Team، بهویژه مقاومت و ایستادگی نهایی Noble Six روی سیاره در حال مرگ در برابر یورش کاوننت، به یکی از ماندگارترین لحظات تاریخ این مجموعه بدل شد. این تجربه تراژیک و باشکوه که سالها پیش از آنکه Star Wars به سراغ چنین روایتی برود، در بازیهای ویدیویی جاودانه گردید.
۴. Yakuza 0

سری Yakuza یکی از بزرگترین و شناختهشدهترین مجموعههای ژاپنی سگا به شمار میرود، اما محبوبیت جهانی آن تنها طی سالهای اخیر در غرب اوج گرفت. نقطه عطف این موفقیت، بدون شک Yakuza 0 بود؛ پیشدرآمدی که بار دیگر قهرمانان نمادین این مجموعه، یعنی Kazuma Kiryu و Majima Goro را به نسل جدیدی از بازیکنان معرفی کرد؛ نسلی که شاید در سال ۲۰۰۵ و هنگام عرضه اولین نسخه، تجربه آشنایی با دنیای یاکوزا را از دست داده بودند.
Yakuza 0 رویدادهای خود را نزدیک به دو دهه پیش از اولین نسخه این سری روایت میکند و در ظاهر با داستانی ساده آغاز میشود: یک زمین خالی کوچک که بهطرز غیرمنتظرهای پای بزرگترین خاندانهای جنایتکار کاموروشو را به یک جنگ بر سر قلمرو میکشاند. اما این مقدمه به سرعت به روایتی پرپیچوخم از رؤسای یاکوزا، ترورهای سازمانیافته و خیانتهای نفسگیر تبدیل میشود؛ روایتی که هر توضیح اضافهای دربارهی آن، بخش بزرگی از شگفتیهای داستان را لو میدهد. خوشبختانه، ماهیت پیشدرآمدی بازی باعث شده تا بازیکنان بدون نیاز به آشنایی با نسخههای قبلی، بتوانند به طور مستقیم وارد این دنیای پرآشوب شوند.
با این حال، چیزی که Yakuza 0 را فراتر از یک درام جنایی ژاپنی قرار میدهد، فرصت تماشای چهره جوانتر کازوما و ماجیما است؛ شخصیتهایی که در این دوران، فاصله زیادی با نسخه پخته و شناخته شده خود دارند. کازوما در این بازی جوانی تندمزاج و بیپروا است و هنوز به آن گنگستر آرام و سالخورده تبدیل نشده، در حالی که ماجیما به جای شخصیت دیوانهوار و آشوبگر سالهای بعد، چهرهای خونسرد و متین از خود نشان میدهد. تماشای این تحول و روند شکلگیری شخصیتهای اصلی، ستون روایت گسترده Yakuza 0 را میسازد و همین موضوع، این پیشدرآمد را به نقطه شروعی بینقص برای هر فردی که میخواهد وارد یکی از محبوبترین مجموعههای سگا شود، بدل میکند.
۳. Deus Ex: Human Revolution

بسیاری از طرفداران معتقدند که Deus Ex: Human Revolution بخش زیادی از آن آزادی عمل و انعطافپذیری افسانهای نسخه اصلی را کنار گذاشت و به تجربهای سادهتر و خطیتر تبدیل شد. اما با وجود این نقدها، بازی همچنان جایگاه خود را در میان آثار برجسته ژانر تثبیت کرد. دلیل آن پرداخت عمیقتر و شخصیتر به مضمون محوری فراانسانگرایی است که همیشه شالوده این فرنچایز بوده.
داستان این نسخه در مورد شخصیتی به نام آدام جنسن است. این کاراکتر در همان ابتدای بازی طی حادثهای دلخراش دستانش را از دست میدهد و به اجبار با پروتزهای مکانیکی جایگزین میکند. این جراحی ناخواسته نهتنها زندگی حرفهای او را نجات میدهد، بلکه او را بهطور ناخواسته وارد قلب یک جنگ فرهنگی میان نخبگان ثروتمند و برخوردار از تقویتهای سایبرنتیکی و طبقه محروم کارگر میکند.
داستان اصلی بازی همچنان مملو از تئوریهای توطئه و المانهای علمی-تخیلی است که نسخه اول را یادآوری میکند. با این حال، چیزی که Human Revolution را از سایر بازیها متمایز میکند، نحوه پرداخت آن به مسائل اجتماعی و اخلاقی یک جامعه پیشرفته است. هر شخصیت دیدگاه مخصوص خود را درباره بحران Augmentation دارد و همین موضوع، لایههای جدیدی از عمق روایی ایجاد میکند. حتی اگر استعارههای نژادپرستانه بازی گاهی بیش از حد بزرگ به نظر برسند، Human Revolution همچنان موفق میشود تصویری هشداردهنده از خطرات علم افسارگسیخته در سایه سرمایهداری ارائه دهد.
دنیای Deus Ex در زمان عرضه اولین نسخه، با رمزگذاریهای ماتریکسی و فناوری نانوییاش بیشتر شبیه به آیندهای تخیلی و دور از دسترس بود، اما گذر زمان نشان داد که این چشمانداز خیالی روزبهروز واقعیتر و ملموستر میشود. Human Revolution بهخوبی توانست شکاف میان نگاه طنزآمیز و کنایهدار نسخه اصلی و رویکردی جدیتر و آگاهانهتر را پر کند. نتیجه، خلق یک اثر دیستوپیای سایبرپانکی تأثیرگذار است که نهتنها به ریشههای مجموعه وفادار میماند، بلکه درک تازهای از آینده تکنولوژی بشر ارائه میدهد.
۲. Metal Gear Solid 3: Snake Eater

هیدئو کوجیما در Metal Gear Solid 2: Sons of Liberty یکی از عجیبترین کارها را در تاریخ بازیهای ویدیویی رقم زد. او برخلاف انتظار همگان، بهجای قهرمان محبوب سری یعنی سالید اسنیک، شخصیت تازهواردی به نام Raiden نقش اصلی را بر عهده گرفت. سه سال بعد، کوجیما بار دیگر با همان خلاقیت همیشگی دست به حرکتی مشابه زد. این بار در عنوان پیشدرآمد Metal Gear Solid 3: Snake Eater، داستان بهجای اسنیک، از دید Naked Snake روایت میشد. این شخصیت در آینده به Big Boss، آنتاگونیست اصلی مجموعه، تبدیل میشود.
Metal Gear Solid 3 از نظر گیمپلی و روایت داستانی به یکی از مهمترین بازیهای کل سری تبدیل شد. این بازی با قرار دادن نیکد اسنیک در دل جنگلهای باز و تحقق رویای کوجیما برای تجربهی یک Metal Gear در محیطی وسیع، ژانر مخفیکاری را متحول کرد. از نظر فنی، جنگلهای اتحاد جماهیر شوروی که روی سختافزار PS2 اجرا میشدند، گامی بزرگ بودند و سیستم استتار تطبیقی هوشمند جایگزین مکانهای مخفی ثابت مانند کمدها شد.
این طراحی نوآورانه باعث شد که تجربه مخفیکاری، مبارزات با باسها و تاکتیکهای نفوذ به پایگاهها در Metal Gear Solid 3 کاملاً متفاوت از بازیهای قبلی باشد و فرصت زیادی برای آزمایش روشهای مختلف شکست دادن باسها یا نفوذ به کمپ فراهم آورد.
اما جادوی Metal Gear Solid 3 تنها در نحوه نبرد با باسها نیست، بلکه در داستانی نهفته است که هر کدام روایت میکنند. رویدادهای Snake Eater پایه و اساس تمام اتفاقات قبل و بعد از خود را شکل میدهند. این بازی نه تنها ریشههای سازمان Patriots و دشمن نهایی سری را آشکار میسازد، بلکه منشأ تراژیک بیگ باس را نیز بازگو میکند. نتیجه رویارویی او با The Boss دید ما نسبت به این آنتاگونیست نمادین کوجیما را برای همیشه تغییر میدهد.
همزمان با پیشروی مأموریت، Naked Snake از یک جاسوس CIA به شخصیتی تراژیک تبدیل میشود؛ فردی که خیانت کشورش او را در مسیری قرار میدهد که همه بازیهای Metal Gear را در بر میگیرد و در نهایت به پایان Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots میرسد.
۱. Red Dead Redemption 2

چطور میتوان پس از خلق یک شاهکار، شاهکار دیگری ساخت؟ اگر شما Rockstar Games باشید، به سادگی با خلق یک شاهکار دیگر پاسخ میدهید.
راکستار با استفاده کامل از تواناییهای PlayStation 4 و Xbox One، یکی از گستردهترین و خیرهکنندهترین جهانهای باز را در Red Dead Redemption 2 خلق کرد. سطح جزئیاتی که استودیو در این بازی قرار داده، واقعاً حیرتآور است. شاید راکستار در زمینه واقعگرایی کمی افراط کرده باشد، اما همه اینها به هدف بازسازی کامل و دقیق غرب وحشی انجام شده است.
اما دستاوردهای فنی تقریباً در برابر داستان حماسی Red Dead Redemption 2 کمرنگ میشوند. این بازی داستان غرب وحشی در حال مرگ و آمریکای در آستانه ورود به یک قرن صنعتی جدید را روایت میکند. آرتور مورگان مردی است که زمان او رو به پایان است، نه به دلیل سبک زندگی جناییاش، بلکه به این خاطر که آمریکا در حال تغییر و مدرن شدن است و او به تدریج بلااستفاده میشود. عملکرد راجر کلارک در نقش مورگان واقعاً تحسینبرانگیز است. او ترکیبی از اعتماد به نفس و آسیبپذیری را در حالی به نمایش میگذارد که برخی همدستان، سبک زندگی و بدن خودش به تدریج به او خیانت میکنند.
آرتور در طول سالهای پایانی سبک زندگی جنایی خود، شاهد فروپاشی گروهش به دلیل سهلانگاری داچ ون در لیند، رهبر گروه است و این سقوط بستری قوی برای انتقال کاراکتر از آرتور به جان مارستون، شخصیت اصلی بازی اول، فراهم میکند.
Red Dead Redemption 2 تقریباً همه انتظارات شما از یک پیشدرآمد، از بهبود هر جنبهای از گیمپلی گرفته تا روایت داستانی که دنیای آن را به شکلی شگفتانگیز گسترش میدهد و برآورده میکند. همین دلایل باعث میشوند این بازی در صدر فهرست ما از بهترین پیشدرآمدهای تاریخ بازیهای ویدیویی قرار گیرد.












































ارکهام اوریجینز خیلی اندرریتده بنظرم به اندازه بقیه بازی های سری عالی بود باس فایت هاش بی نقص بودن حیف که برای نسل هشتم پورتش نکردن کاشکی حداقل یه ریمستر ازش میدادن که گنده سوساید اسکواد رو بشوره ببره
باس فایتا خیلی حال میدادن، با اون دث آستروک که مبارزه میکنی خیلی خیلی خفنه
برای منم سواله چرا کمتر از یک مانده به نسل هشت برای این پلتفرم ها عرضه نشد اونم به کنار هیچ پورتی ازش عرضه نشد ولی آشغالی به نام Gotham Knights رو ۱۰ هیچ می زنه ( راستی عکس پروفایل قبلیت یه چیز دیگه بود چون خودم عشق کیانو ریوز هستم می گم V هم قشنگه )
واقعا برای خودمم باعث تعجبه چرا برای نسل هشتم ندادن ولی بنظرم گاتهام نایتز خیلی هم بد نبود لاقل از سوساید اسکواد خیلی بهتر بود. پروف قبلیم کیانو ریوز نبود پروف اولم بود
MR V بابت دعوت نامه ممنون شرمنده ۲۱ روز یخچالم خرابه بخش موتور گاز تعمیرش ۱۰ میلیون خودش ارزشش ۱۰ میلیون خیلی ذهنم مشغول بود یه PC Very low داشتیم توش باهاش فیلم میدیدیم مادربورد خرابه اگه پیر دعوت نامت رو پذیرفتم شرمنده کلاس بابا نداشته بودم ذهن خودم خانوادم به لطف حکومت خیلی درگیره آبان یخچال حداقل از ۳۰ شروع میشه تا ۴۸۵ میلیون ولی خودت هم خوب میدونی همه موتور چینی نمی دونم چه برندی با قیمت ۷۰ میلیون خودت هم می دونم خیلی دغدغه داری ولی باز باید اینجا یهدکم از دنیا فاصله بگیرم حرف های خوب بزنیم
اشکال نداره دوست من خوشحال میشم تو گروه بهمون ملحق بشی
ممنون والا من اصلا دوست ندارم( نه اینکه منزوی باشم یه دوست داشتیم ۱۲ سال خوش حالش حرف هاش با دیگران ولی من هر موقع اونا نبودن فقط پیدا روی یه کافه تازه به حرفم هامم گوش نمی داد به بار گفت بازی خفن چی بخرم گفتم GOD OF WAR 2018 گفت نه من از نوع بازی ها دوست ندارم ولی چند ماه بعد رفت خرید گفتم چی شد خریدی گفت فروشنده گفته یه بازی داستان محور که پدر و پسری با گیم پلی عالی گفتم منم که خودم اینا بهت گفتم خودش رو زد به به نشنیدن دیگه من ۲ سال پیش باهاش قطع رابطه کردم) باز خیلی خوبه بعد دوسال می تونم با یکی دوستی کنم ندیده از یه اخلاق خوشم اومد هیچ وقت فن بوی بازی در نیاوردی حرف حق رو زدی این خودش خیلی ارزشمند هست چون خودم SERIES X دارم شما رو نمی دونم ولی الان الان Gears Halo هم داره برای Playstation می یاد ولی عوضش خیلی ها می تونن بدون هزینه کنسول اضافی شاهکار ها رو تجربه کنند این بچه دبستان ها فکر می کنند الان همه جای دنیا می تونند هم PC و Playstation XBOX رو با هم داشته باشن پس بجای دعوا حرف الکی از بازی ها لذت ببریم
یاکوزا زیرو بقدری فوقالعادست که بعد از ده سال هنوزم که هنوزه طرفدارا معتقدن هیچ نسخهای روی دست این نسخه نمیزنه
برای اولین بار ماجیما قابل بازی، گیمپلی متنوع و سیستم مبارزات و کمبو های گسترده
روایت دوگانه که به پیش بردن داستان و ایجاد یه پلات توییست زیبا کمک میکرد
و از همه مهم تر، (که اسپویل داره یکم) باس فایت های کوزه با موزیک معرکش
همه اینا در کنار هم باعث شد یاکوزا زیرو یه پیش درآمد قوی باشه
درکنار این، دویل می کرای ۳ هم یه بازی بینظیره که درکنار داستان خوبش یه گیمپلی جذاب رو هنوزم بعد از ۲۰ سال ارائه میده و تجربش هیچوقت تکراری یا قدیمی نمیشه
سلام
منم اولین بار با گیم پلی زیرو ارتباط نگرفتم پاکش کردم . دوباره رفتم سراغش دیدم چقدر این بازی جزییات گیم پلی و داستان قشنگی داره که کم کم به بازی تزریق میشه که باعث شد ۱ و ۲ kiwami و شماره ۶ برم .
میحواستم ۳ و ۴ و ۵ اسکیپ گنم برم سمت لایک دراگونا که شما میگی ۳ هم ارزش داره ؟ یا بایستم تا kiwami اونم بیاد یا کلا بیخیال شم برم نسخه جدیدا ؟
بله نسخه سوم با تمام مشکلاتی که داره قطعا ارزش تجربه داره.
پیشنهاد من اینه که هیچ نسخهای رو اسکیپ نکنید چون قطعا بعدا پشیمون میشید
ممنون از پاسخت ❤️
Arkham Origins واقعا یه جادوی نادیده گرفته شدس این بازی خیلی خوب تونست شروع مسیر بتمن و جوکر رو نشون بده، داستانش، شب کریسمس گاتهام، قاتلهای استخدام شده توسط بلک ماسک و… همه چیزش جذاب بود و حس واقعی قهرمانی و تراژدی داشت، واقعا بازی آندرریتدی بود و طبق اشاره ای هم که داخل متن شد بخاطر مقایسه با نسخه های اصلی ضربه خورد حیف که همچین استودیو (WB Montreal) با استعدادی به جای ادامه این بازی رفت سراغ Gotham Knights
یعنی کل کامنت درست هست( بازم هم می گم کل کامنت) نمی دونم چرا منتقد ها هی میگفتن گیم پلی تغییر پیدا نکرده دوستان این بازی برای خلع زمانی بین CITY KNIGHT عرضه شد تازه برای کنسول های نسل هفت خود Rocksyeady گفت ما بعد اتمام ساخت CITY و شروع Arkham knight فهمیدم دیگه نسل هفت نمی تونه اون گیم پلی مورد نظر و گرافیک فنی رو ارائه بده بعد بین Wb games طی دوسال بازی ساخت داستان عالی شخصیت پردازی ها عالی باس فایت ها همه عالی طراحی و چالشی بودن که نشون بدن بتمن تازه ۲ سال شروع کرده یه بتمن عصبانی و مغرور لحظات احساسی پایان بازی که که بروس میگه من حتی نتونستم از خونه خودم دفاع کنم یا بعد باس بین دعوا آلفرد و بروس واقعا نویسنده گیش عالی با طراحی عالی دوربین سینماتیک دوم Cut Scene صحنه جزو بحث تازه موسیقی متن فوقالعاده این جاست فقط اونجاش خنده دار بود منتقدان می گفتند چرا طراحی مبارزات تغییر پیدا نکرده آخه داداش اگه می شد که Arkham knight هم بین نسلی عرضه می شد به قول کارگردان بازی گفت ما دست به سیستم مبارزات نزدیم چون سیستمی داره عالی کاره می کنه چرا باید تغییر بدیم ولی یکی و دوتا حرکت اضافه کردن مثل وقتی با دست ۱۸۰ با پا به سمت عقب ضربه می زد خیلی حال می کردم حیف از یه پورت یا ریمستر شما هم با من هم نظر هستید که خیلی مواقع نباید به حرف منتقدین گوش داد راستی سن شما چنده من ۲۵ سالمه
«شما هم با من هم نظر هستید که خیلی مواقع نباید به حرف منتقدین گوش داد» صدرصد چون همیشه گفتم تجربه خود آدم مهمه چون منتقدها هم مثل ما در وهله اول گیمر هستن و سلایق خودشونو دارن کلا نقد یک بازی ۹۰ درصد براساس سلیقه، سیاست، تعصبه و فقط ۱۰ درصد براساس اصول و استانداردها بنابراین من هیچوقت به نقدها و نمرات اکتفا نکردم یعنی هیچوقت معیار انتخاب بازیم نبودن من به اطلاعات و تجربه خودم تکیه میکنم و از رو تریلرهای یک بازی متوجه میشم که قراره چه عملکردی داشته باشه مگه اینکه یک مورد استثنا باشه، در مورد سنمم من ۳۱ سالمه عزیز
با سلام یه مثال که یه بازی فوق العاده رو منتقدین باعث شکستش شدن ولی بعداً خیلی محبوب شد SPEC OPS THE LINE داستان عالی منتقدین چرا گیم پلی شبیه Gears هست اگه اینطور که همه نسخه های Forza Horizon فقط لوکیشن مسیر های مسابقه و مثل Forza 4 سیستم چهار فصل رو آوردن توی بازی که واقعا لذت بخش بود الان بخاطر هندلینگ ماشین باید ازش نمره کم کرد چون تغییر های خیلی محسوسی ایجاد نشده
سلام آقا مهرداد از روی تریلر میشه ۵۰ ۵۰ حساب کرد مثالش همین SPEC OPS THE LINE بود همه فکر کردن یه کپی از از میان CALL OF DUTY و GEARS هست ولی شاید گیم پلی شبیه Gears بود ولی داستان عالی بود الان هر بازی کاور گیری باید الکی بهش گیر داد ؟
قبول دارید تقریبا همشون به جز ردد و متال گیر ساید آندرریتد هستن
نه واقعا الان dmc3 تقریبا همه فنای هک اند اسلش شاهکار میدوننش شاید فقط نسخه ۵م و بایونتا اندازه این بازی توی هک اند اسلش اسم سنگین داشته باشه قطعا شاهکاره ولی به اندازه کافی ریت میشه
یاکوزا ۰ یا هیلو ریچم واقعا محبوبن یوشی و چینز آف المپیوس(بخاطر اینکه رو اون سخت افزار اینجور اجرا میشد انقدر جالبه مگرنه اگه استانداردارو ببریم بالا چیز خاصی نیست ولی بخاطر این شرایط خیلی احترام بهش میذارم) بنظرم آندرریتند. آرکام اورجینزم واقعا خوب نیست درمقایسه با بقیه آرکام ها کلا بخاطر فقط یه باس انقدر هنوز ازش تعریف میشه مگرنه از نظر کامبت و گجت ها حتی از آرکام اسایلمی که شروع کننده این سریه هم ضعیف تره (که همون آرکام اسایلم با وجود ابتدایی بودن کامبتش مثلا لول دیزاینش بهترین سریه آرکام اورجینز حتی لول دیزاینشم معمولیه یه دث استروکو ازش بگیرید هیچکس یادش نمیادش)
Halo: Reach امضای بانجی بر روی مجموعه HALO بود.
و البته شخصیتی رو معرفی کرد که برای فن بیس HALO بعد مسترچیف محبوب ترینه.
نسل هفتم بهترین نسلی بود که گیمینگ تجربه کرد
مایکروسافت و سونی رقابت برای بازی داستانی ناب داشتن
نمیدونم چیشد که اینجور شد.
جوابش یه کلمه هستش، سیاست های احمقانه مایکروسافت.
مقاله زیبایی بود خسته نباشید
پ.ن : Metal Gear Solid 3 Snake Eater واقعا شاهکار بود چه از نظر باس فایت ها و چه از نظر داستانی و شخصیت پردازی.
گاد او وار گوست آف اسپارتا واقعا یکی از دست کم گرفته شده ترین نسخه های سری گاد محسوب میشه و جاش به شدت توی لیست خالیه
ی داستان تکان دهنده با گیم پلی فوقالعاده
من بالای تختم پی اس پیم هست روزانه ۳۰ دقیقه قبل خواب باهاش بازی میکنم و این باعث شده گوست او اسپارتا رو بالا ۳۰ بار تمامش کنم
و چینز او اولمپوس رو ۱۸ بار
بهترین سلاح این دو بازی اون مشت اهنین نسخه چینز او اولمپیوس هست خیلییی خوبه
و گوست او اسپارتا به شدت زیباست
این سری چقدر شاهکار نسخه های دستیش شاهکاره
نسخه های پی اس ۲ شاهکاره
پی اس ۳ شاهکار
پی اس ۴ شاهکار
پی اس۵ شاهکار
این سری همه نسخه هاش شاهکارن شاید در بدترین حالت در نظر بگیریم عالی چقدر مبارزات زیبا هستن
به نظرم از لحاظ گیم پلی نسخه رگناروک به بلوغ میرسه ارزشش تکرارش بیشتره خیلی استراتژی های مختلفی میتونی انجام بدی
ولی بهترین طراحی مراحل اون بخش پیوسته گاد او وار یک هست که چقدر این پیوستگی اون مراحل اواسط بازی بی نقصه
گاد او وار به معنای واقعی هیچ سری روی دستش نمیزنه همه نسخه ها در بدترین حالت عالی داستان فوق العاده مخصوصا نسخه ۳ . ۲۰۱۸ . و بهترین داستان سری رگناروک
تاپ ۳ این سری برای من :
۱ گاد او وار رگناروک
2 گاد او وار ۱
3 گاد او وار گوست او اسپارتا
از دوران کودکی تا به همین لحظه سری بازیهی نبوده که منو قد گاد او وار مجذوب خودش کنه
چند وقت پیش اسنشن و تجربه کردم و در کمال ناباوری شیفته بازی شدم
حتی ضعیف ترین نسخه (از دید مخاطبین) بازی هم میتونه منو تحت تأثیر قرار بده
اسنشن به شدت برای من قابل احترام ریسک کرد و کار جدید کرد بی انصافی میکنن طرفدار ها اگه این ریسک کردن ها نبود خیلی از شاهکار هارو ندیده بودیم
اسنشن به شدت باس فایت های حماسی داشت و گیم دیزاین عالییییی داشت
خودم چند وقت پیش پی اس۳ خریدم پر از انحصاری که هیچ جای دیگه اومده حدود ۸ نسخه رچت اند که که دوتاشون اصلیه و ۶ تاشون فرعیه و به شدتتتتتتتت لذت بخش هستن اگه وقت کردی اینارو هم بزن که لذت بخش هستن و نسخه ۱.۲.۳ و گوریلا پی اس ۲ هم برای پی اس ۳ پورت شدن
و میتونیم بگیم برای پی اس ۳ حدود ۱۲ رچت هست
بسیار عالی دوست خوبم چقدر با شما هم نظرم و از گفته شما لذت بردم
🫂❤️
داش هر وقت پروفایلتو اگر غیر مستقیم نگاش گنم یاد اون گوسفنده تو برنامه کلاه قرمزی هست انگلیسی حرف میزد می افتم. قصد بی احترامی ندارم موفق باشی
بزرگواری عزیز
دلخوری چیه برادر چیزه بدی نگفتی که اتفاقاً هیچوقت از این زاویه بهش نگاه نکرده بودم 😂😁
منم حقیقت مثل دوستمون آقا عماد همیشه وقتی از دور نگا میکردم همین تصویر میومد تو ذهنم 😄
واقعا بازی های لیست عالی بود
dmc 3 جز بهترین هک اند اسلشای تاریخه که مثلشو بعید میدونم دیگه ببینیم مگر از خود کپکام
بتمن ارکام اوریجینز هم با اینکه از نسخه های اصلی ضعیف تره ولی بازم خوبه خصوصا باس هاش
dues ex hr هم شاید برا من بهترین نسخه از سری باشه
rdr2 و mgs 3 هم که شاهکارن
عظمت هیلو ریچ وقتی مشخص میشه که پیوندش با سه گانهی اول حس بشه
ریچ یکی از محشر ترین روایت هارو داره، هرچند که توی شخصیت پردازی بیش از حد از اکثر نسخه ها عقب تره ولی همچنان یک حماسه ی جذاب توی داستان کلی بازی حس میشه
در کل به نظرم ریچ بعد از هیلو ۳ بهترین نسخهی سری هست
HALO Reach برای خیلی ها بهترین نسخه سریه.
حماسه ای تکرار نشدنی بود، مخصوصا اینکه پلیر از اول میدونه نبرد پیروزیی نداره…
همین چند وقت پیش بتمن آرکهام اورجین رو بازی کردم و واقعا کیف کردم و بنظرم اصلا نمرهای که گرفته حقش نیست حتی باس های بهتری داشت نسبت به آرکهام نایت و هیلو ریچ هم واقعا عالی بود و یه سوال داشتم از هیلو فنهای عزیز اونم اینه که مسترچیف زمان اتفاقات ریچ کجا بودش کسی که خودش یه لشکر رو حریف بود چرا پیداش نبود توی اون اتفاقات ؟
🔥⭐🔥Dmc 3 و God of war 🔥⭐🔥
بازی شماره ۸ رو کمتر کسی بازی کرده ولی به شدت بازی خوش ساختیه حتی بعد این همه سال
من نسخه گیم بوی ادونس رو پلی دادم واقعا عالیه این بازی
سه گانه Devil May Cry از نسخه ۱تا ۳ به یک ریمیک اساسی بله ریمیک نه ریمستر، نیازی حیاتی دارد