جیسون دووال (Jason Duval) و لوسیا کمینوس (Lucia Caminos)، دو شخصیت اصلی GTA 6، تنها یک زوج جنایتکار نیستند؛ براساس آنچه تا به الان دیدهایم، رابطه پرجزئیات و مملو از تنش آنها باعث شده که انتظار داشته باشیم شخصیتهایی چندلایه و عمیق با رابطهای ملموس به تصویر کشیده شوند که بعد انسانی جالبی به روایت بازی میبخشند.
همانطور که در اطلاعات رسمی بازی اشاره شده، جیسون در میان کلاهبرداران و خلافکاران بزرگ شد و با پیوستن به ارتش تلاش کرد از گذشتهاش فاصله بگیرد، اما در نهایت سر از دنیای خلافکاران فلوریدا درآورد. او مردی است که بین میل به نجات و فرار از گذشته، با واقعیت اجتنابناپذیر زندگی در حاشیه قانون دست به گریبان است و شاید ملاقات با لوسیا، نقطه عطفی در مسیر سقوط یا نجات او باشد. و باید بگوییم که همین جمله آخر باعث شده سوالات و تئوریهای جالبی در مورد سناریوهای احتمالی رابطه این دو شکل بگیرد.
در سوی دیگر، لوسیا اصالتاً اهل Vice City است؛ زنی که برای خانوادهاش جنگیده و همین مبارزه سرانجام او را راهی زندان کرده است. پس از آزادی، (همانطور که در تریلر دوم هم مشاهده کردیم) این جیسون است که به استقبالش میآید و از همانجا همکاریهای بزرگ آنها در زیر سایه رابطه عاشقانهشان آغاز میشود. در این میان، چند روایت فرضی، بیش از بقیه محتمل به نظر میرسند و در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
نخستین برداشت، ساده و سرراست اما عمیقاً قابل لمس است؛ جیسون و لوسیا زوجی عاشق و قانونگریز در سبک و سیاق بانی و کلاید مدرن در تلاشاند تا با انجام آخرین سرقت بزرگ خود، از زندگی مملو از تعقیب و گریز و خشونت فرار کنند. رابطه آنها که ستون داستان است؛ عشقی را نشان میدهد که زیر فشارهای دنیای جرم و جنایت، مدام در معرض فروپاشی قرار دارد. در چنین سناریویی، «تردید» نه فقط یک واژه، بلکه چاشنی بمب رابطه آنهاست که با کوچکترین اشتباه، ممکن است همه چیز را به نابودی بکشاند.

راکستار حتی میتواند این ایده را وارد گیمپلی کند؛ یعنی اعمال و انتخابهای بازیکن، میزان اعتماد میان شخصیتها را (شبیه به سیستم شرافت (Honor) در Red Dead Redemption) کم و زیاد میکند و داستان را به پایانهای متفاوتی میرساند. چنین مکانیزمی میتواند تاثیر مستقیم روی رویدادهای کلیدی داستان یا نحوه عملکرد شخصیتها در عملیات گروهی و سرقتها هم داشته باشد. این نسخه از داستان، میتواند نقدی تلخ به رویای آمریکایی هم باشد؛ روایت کسانی که در حاشیه سیستم متولد شدهاند و تنها راهشان برای رسیدن به موفقیت، خیانت، متوسل شدن به زور و چنگ زدن به کارهای خلاف است.
سناریوی مذکور منجر به ایجاد موقعیتهایی میشود که بازیکن را به سوی انتخابهایی احساسی و پیچیده سوق میدهد؛ برای مثال، فرار از صحنه جنایت با تنها یکی از این دو شخصیت و ارجحیت پول به نجات فرد مقابل. این سناریو، هرچند در ظاهر ساختاری کلاسیک و به شدت کلیشهای دارد و مشابه آن را پیشتر در برخی عناوین راکستار نیز تجربه کردهایم؛ اما نباید قدرت روایت این استودیو را دست کم گرفت. راکستار بارها نشان داده که توانایی بازآفرینی روایتهای آشنا با ظرافت، عمق شخصیتپردازی و پیچشهای غیرمنتظره را دارد؛ به گونهای که حتی سناریوهایی با چارچوبهای آشنا نیز میتوانند به تجربهای تازه، تاثیرگذار و غیرقابل پیشبینی تبدیل شوند.
اما در لایههای پیچیدهتر، تئوری دیگری شکل میگیرد که ساعاتی پس از پخش تریلر دوم مطرح شد. چه میشود اگر جیسون یک پلیس مخفی یا مامور فدرال باشد که ماموریت دارد با اغوای لوسیا و جلب نظر او به یک شبکه خلافکاری بزرگ نفوذ کند؟ در این داستان، او با نقاب یک تبهکار، به لوسیا نزدیک میشود و به مرور زمان میان وظیفه و احساساتش گیر میافتد. آیا در نهایت به وظیفهاش عمل میکند یا به زنی که باید دستگیر میکرد، وفادار میماند؟ این داستان بستر ایدهآلی برای ایجاد تنش در روایت و گیمپلی است. بازیکن ممکن است از راز جیسون مطلع باشد، یا شاید تا اواخر بازی از آن بیخبر بماند و در یک پیچش داستانی غافلگیر شود.
این مسیر میتواند هم از نظر دراماتیک و هم از نظر گیمپلی بسیار جسورانه باشد. تصور کنید بازیکن در برخی ماموریتها، ناچار باشد اطلاعاتی از لوسیا به FIB برساند، در حالیکه باید اعتماد او را هم حفظ کند. در این سناریو شاهد سیستم «ماموریت دوگانه» به عنوان یک مکانیزم روایی و گیمپلی هستیم تا بازیکن را در موقعیتی قرار دهد که باید به صورت همزمان نقشی دوگانه را ایفا کند. چنین سیستمی با ایجاد تضاد اخلاقی و برهم ریختن توازن مرز تصمیمات درست و نادرست، عمق بیشتری به تصمیمگیریهای بازیکن میبخشد و میتواند به پایانهای چندگانه و پیشبینیناپذیر منجر شود.
از سوی دیگر، امکان دارد که داستان از جنس انتقام باشد. تصور کنید که جیسون و لوسیا قربانی یک خیانت بزرگ توسط کارتلها، مقامات فاسد یا شریکان سابق خود بودهاند و این همان «شانس بد» لوسیا است که در تریلر اول بازی در پاسخ دلیل زندانی شدندش به آن اشاره میکند. در این سناریو، پس از این که لوسیا به زندان میافتد، زندگی جیسون تا مرز نابودی پیش میرود و حالا این دو نفر فقط با تکیه بر یکدیگر، مسیری خونین را آغاز میکنند تا انتقام خود را از تک تک دشمنان خود بگیرند. این سیر داستانی، با ساختاری خطیتر و ماموریتهایی هدفمند، میتواند تجربهای با ریتم مناسب ارائه دهد؛ جایی که هر اقدام این زوج پردردسر، گامی به سوی خشکاندن ریشه خشمشان است و در اینجا هم اعتماد به عنوان یک عامل بقای مشترک، عنصری کلیدی به شمار میرود.
اما راکستار معمولاً مسیرهای چنین سادهای را برای قصهگویی دنیای GTA انتخاب نمیکند. در واقع شاید نه جیسون پلیس مخفی باشد، نه یک فرد عاشقپیشه. یکی دیگر از سناریوهای قابل تصور، به طرز قابل توجهی میتواند بار احساسی و دراماتیک داستان را افزایش دهد و شباهتهایی به مامور مخفی بودن جیسون دارد. این داستان به گذشتهای عمیق میان جیسون و لوسیا باز میگردد، رابطهای شکل گرفته در دل خشونت، فقر و ناامنی، که با وجود تمام آشوبها نقطه روشنی در زندگی هر دوی آنها بوده است. با این حال، یک سرقت ناموفق منجر به دستگیری لوسیا میشود و او برای دریافت آزادی مشروط، پیشنهاد همکاری از سوی پلیس را قبول میکند. پیشنهادی که در مورد نفوذ به یک باند جنایتکار بزرگ است و در ابتدا او نمیداند که جیسون نیز عضوی از این باند شده یا شاید حتی بدتر، میداند و باز هم تصمیم میگیرد قبول کند، چون تنها راه خروج سریع از زندان، همین معامله است.
در این روایت، سوال معروف «اعتماد؟» که جیسون در تریلر اول از لوسیا پرسید، یک زخم قدیمی حاصل از رابطهشان است که هنوز التیام نیافته. آیا لوسیا میتواند میان وظیفه اجباری و احساساتش به درستی تصمیمگیری کند؟ آیا جیسون را از این موضوع خبردار میکند یا او بیخبر از همه جا، وارد تلهای شده که لوسیا برایش چیده؟ این سناریو با فراهم آوری بستر پیچیدگیهای اخلاقی، گذشته عاطفی مشترک و کشمکشهای درونی، پتانسیل تبدیل شدن به یکی از غنیترین روایتهای GTA را دارد. میتوانیم بگوییم این داستان در فضایی تیرهتر و تراژیکتر از سایرین قرار دارد؛ زیرا هیچ تصمیمی مطلقاً درست یا غلط نیست و تعاریف اخلاقی در خاکستریترین حالت خود قرار دارد. گفته میشود یکی از ایدههای اولیه داستان Grand Theft Auto VI شامل یک پلیس زن بود، اما راکستار شاید المانهایی از آن طرح را در قالب همین سناریو حفظ کرده باشد.
در پایان، شاید بد نباشد اشارهای هم به سه نسخه اولیه از داستان Grand Theft Auto داشته باشیم که طبق برخی شایعات و گزارشهای غیررسمی، توسط Take-Two رد شدهاند. نخستین طرح، یک داستان کارآگاهی پیچیده بود که حول محور سه شخصیت اصلی شکل میگرفت و توسعه آن تا اواخر سال ۲۰۱۶ ادامه داشت، اما به دلیل فضای بیش از حد تاریک و عدم انطباق با انتظارات ناشر، کنار گذاشته شد. نسخه دوم که پیشتر به آن اشاره کردیم، با دو کاراکتر قابل بازی روایت میشد که شامل یک پلیس زن و دیگری زیردست یک قاچاقچی مواد مخدر بود که تا حدودی به Trevor در GTA V شباهت داشت و رفتارهای دیوانهوار و بیثباتی از خود نشان میداد. سومین طرح داستان نیز روایتگر یک سرباز سابق آفریقایی-آمریکایی بوده که پس از رهایی از زندان، وارد دنیای خلاف در لئونیدا میشود و این نسخه در مارس ۲۰۱۹ لغو شد. گرچه هیچیک از این طرحها به نسخه نهایی راه پیدا نکردند و همچنان در حد شایعههای بیاساس باقی ماندهاند، اما نشان میدهند که مسیر شکلگیری داستان نهایی GTA 6 میتواند تا چه اندازه پر فراز و نشیب بوده باشد.




















یعنی احتمالش هست داستانش مثل سریالای ترکی باشه؟
جی تی ای کی داستان جالبی داشته که بار دومش باشه
واکنa صادقانه GTA IV
جی تی ای سن آندریاس و وایس سیتی دوتا داستان ساده ولی قشنگ دارن، همراه با شخصیت پردازی عالی.gta iv هم یکی از بهترین و عمیق ترین داستانارو داره. سری بعدی خواستی ترول کنی و مزه بریزی لاقل قبلش یه تحقیق کوچیک بکن چون میدونم سنت به اون بازیا قد نمیده و از نسخه v با این سری آشنا شدی برا همون فک میکنی کل نسخه هاش داستانشون مثل ویه
اوکی آقای دایناسور
” اوکی آقای دایناسور”
فازت چیه خدایی؟ ینی الان مثلا میخوای منکر شاهکار و درجه یک بودن داستان iv بشی؟ lol بیا برو همون انیمه تو نگاه کن جان خودت.
فکر کن داستانی که اوج پلات توییستش اینه که با یه دیالوگ مشخص میشه کاراکتری که از اول تو نقشش کلی قتل و خلاف انجام دادی چه آدم بی شرافتی بوده بعد همچین چیزیو شاهکار بدونی اون وقت صنعت انیمه رو که بزرگ ترین کارگردان ها و آرتیست های هالیوود ازش الهام میگیرن یا کپی میکنن بدون هیچ شناختی بکوبی
البته تو که زبونت درازه و هیچجوره تو بحث نمیخوای کم بیاری، ولی باید بهت بگم بازی که متاش ۹۸ شده و طبق نمره متا سومین بازی برتر تاریخه ینی تو تمام زمینه ها ترکونده و محشر بوده که همچین نمره ای گرفته که این شامل داستان و روایت هم میشه. حالا تو هی بیا چرت و پرت بگو! نمیدونم چی تو خودت دیدی که اومدی درباره سومین بازی برتر تاریخ طبق متا اینجوری حرف میزنی. درمورد عنیمه هم من که صنعت انیمه رو زیر سوال نبردم، صرفا گفتم برو همون انیمه تو بزن، منظورم این بود که نظرات گهربارتو تو حوضه انیمه که بهش علاقه داری نگه دار همین. حالا ببین دیگه چقد وضع انیمه خرابه که ناخودآگاه ذهنت یه همچین چیزی رو تمسخر و زیرسوال بردن انیمه میدونه lol. درنهایت اینم بگم که نظرات تو پشیزی برا کسی اهمیت نداره، منم اگه گاهی یه کوچولو جدیت میگیرم و باهات بحث میکنم صرفا چون میخوام یکم وقتم بگذره وگرنه کامنتایی که باقی دوستان برات گذاشتن میزان اعتبار خودت و حرفاتو مشخص میکنه. الانم دیگه ریپ نزن چون حوصله خوندنشو ندارم
خدای من… قبلاً از دلایل مخرب بودن سیستم امتیازدهی شنیده بودم الان داره بهم ثابت میشه اینکه چجوری بیسیک ترین آثار جریان mainstream رو راه میندازن و خیلی آثاری که سطح هنری بالایی دارن حقشون خورده میشه ولی اون یه مقوله طولانیه. فعلا برای سوزش بیشتر این فکتو دریافت کن که سازنده های جی تی ای خودشون اوتاکو یا به قول خودت انیمه فن هستن و تو بازیشون کلی رفرنس انیمه ای هست. مخصوصا درمورد رفرنس های جی تی ای به انیمه Initial D حتما سرچ و تحقیق کن. بوس بای :*
داداش وا نده v هم عالی بود، اینکه شما انقدر جدی میگیرید باعث میشه این بچه سالا بیان هیتای احمقانه بدن، کسی که کل عمرش با مانگا و انیمه دوزاری گذشته چه درکی از جی تی ای و داستان خوب داره
چه عجب باهات موافقم
آخرالزمان:
اخرالزمان زمانی شد که به تو دهه نودی گوشی دادن
چی میگه این؟
این هیتر راکستاره،بیخیالش شو😂
مگه خدای صنعت گیم هم هیتر داره؟🗿
خدایا شکرت
هیتر که نیستم فقط علاقه ندارم. تو نظرسنجی اورریتد ترین بازیا هم جی تی ای و رد دد جزو پر رای ترینا بودن
کدوم نظر سنجی؟ منبعشو بزار مام ببینیم! باز توهم زدی؟ زیاد شنیدم به لست بگن اورریتد، به رد دد هم کمو بیش شنیدم بگن ولی جی تی ای؟؟ lol شاید نظر سنجی بین کودکان عنیمه فن برگزار شده، چون تنها قشری که تابحال دیدم اومدن درباره gta چرند گفتن انیمه فنا و کودکانن
کودکان که بیشتر فنشن هرچی هفت هشت ساله تو فک و فامیلام دیدم جی تی ای پلی میکردن. از این نظرسنجی ها هم زیاد دیدم آخرینش تو اینستاگرام بود و یکی کامنت گذاشته بود GTA و بالای هزار تا لایک خورده بود جزو کامنتای تاپ بود
بعدا لست آف آس۲ اصلا اورریتد نیست.عجب!جی تی ای وی رو قبول دارم اورریتده اما ردد نه.اتفاقا ردد آندرریتد هم هست.ردد لیاقتش رو داشت پر فروش ترین بازی راکستار بشه اما جی تی ای وی بیشتر ازش فروخت.
نظرت راجب اینکه بیشتر بچه سالن پلیراش چون باک خورده بود تو این پیامت ریپلایی میزنم
اون موقع که جی تی ای وی ساخته میشد تو کامینگ سون بودی
بهتره بری لاکای آبی قرمزتو بزنی بنشینی گنشین پلی بدی
😂😂
کمتر چرت و پرت بگو سگ خوشگل فن.درسته GTAV داستان خوبی نداشت اما GTA IV یکی از بهترین داستان ها و روایت های ویدیو گیم هستش
Nty :*
وقتی یه بازی تو متاریک اکثر گیمای بالای ۹۲ هست یعنی این گیم از نظر همه چی بی نظیره
پس لطفا اینقدر 💩نخور
کیش کیش
تو که نمیتونی از نظرت دفاع کنی چرا میاییی نظق میکنی عزیزم
تو کامنتات به جز توهین چیزی ندیدم که بخوام جواب بدم :*
وقتی بی منطق صحبت میکنی انتظار بی احترامی هم داشته باش
امیدوارم یه سیستم اعتماد و روابط بین دوشخصیت مانند سیستم شرافت ردد داشته باشیم که با توجه به رفتارای پلیر کم یا زیاد بشه اینطوری خیلی خفن تر میشه حتی اگه همین سیستم در اندینگ بازی نقش داشته باشه مثل اون لیکی که گفته در اخر یکی از شخصیت ها اون یکی رو میکشه واقعا دیگه چیزی از این بازی نمیخوام
کاملا مشخصه لوسیا قهر میکنه میره با یک زن
جیسون قهر میکنه میره با یک مرد
فقط چون گیم پلی گرافیگ مثل لست اف اس ۲ شاهکاره کسب اه ناله نمیکنه
شما از کجای تریلرا و لیکا متوجه همچین چیزی شدید؟
نیاز نیست تو بدترین دوره داستانی تاریخ ویدیو گیم به سر میبریم لیکا نیاز نیست وقتی حقایق چند مدت دیگه از الان اشکاره
دیگه تخیلیش نکن.
اگه راکستار این کارو نکرد قول می دی اکانتت رو پاک کنی؟
اگر این کار کرد تو هم اکانتت پاک میکنی و دیگه برنمی گردی گیم فا
مشکل GTA V داستان بازی بود، داستانی خیلی ساده و قابل پیشبینی داشت، هیچگونه پیچش داستانی توش وجود نداره، هیچ المان غافلگیر کننده ای توی داستان نیست و توی هیچ جای بازی شما احساساتی نمیشی، کلا یک روند ثابتو از اول تا آخر داره که توسط سه شخصیت جذاب بقولی carry شده، ینی شخصیت پردازیا خوبن ولی خود داستان خیلی ساده ست، فکر کنم برای همین توی GTA VI یک شخصیت زن داریم و یک شخصیت مرد که بتونیم بطور احساسی هم با داستان درگیر بشیم و داستان شامل plot twist های بزرگی باشه.
اما داستانGTA IV واقعا شاهکار بود
Gta هیچ وقت بخاطر داستانش شناخته نشد
موافقید که بازی با توجه به تصمیمات پلیر دو پایان بندی داشته باشه؟ مثلا در یکی حتی ممکن باشه شخصیت مورد نظر از مرگ نجات پیدا کنه
هرچند این رو بعید میدونم و احتمال میدم اگر تصمیمات پلیر روی پایان بازی تاثیر داشته باشه در حد همون رد دد ۲ هست و شخصیت به رستگاری میرسه و نحوه اتفاق افتادن تغییر میکنه اما در خود اتفاق افتادن نقشی نخواهد داشت
چون اگر بشه یه شخصیت رو در پایان بازی از مرگ نجات داد باید تمام دیالوگ های ام پی سی ها کلی رکورد بشن تا در صورت زنده موندن ازشون استفاده بشه و این خیلی زمان بر میشه و برنامه نویسی بیشتری میطلبه
پس احتمالاً در نهایت تاثیر روی نحوه اتفاقات هست
و به احتمال زیاد یکی از شخصیت های بازی میمیرن
اگه چیزی از سانتا مونیکا یاد گرفته باشن میدونن پایان بندی خوش برای یه داستان اینچنینی اونقدر به مزاج مخاطب خوش نمیاد
در گاد رگنوراک همه انتظار داشتن کریتوس رستگار بشه و بمیره اما با یه پایان بندی خوش و مسخره تمومش کردن تا بتونن ادامش بدن
من به شخص دوست ندارم تصمیم گیری خاصی کنم مگر اینکه بدونم صد در صد تصمیم بهترین بوده
متاسفانه تو برخی از بازی ها تصمیم هم که می گیریم بر خلاف چیزی که نمایش داده می شه عمل می کنه
بعد از انتخاب تصمیم اشتباه هر چند کوچک خودم سرزنش می کنم
و اینکه کارگردان یه روایت خودش در نظر بگیره این بار استرس رو از بنده به شخصه دور می کنه
این هم محترم هست ، اره میتونه بهتر باشه که خود نویسنده همه چیز رو منسجم تر پیش ببره
و منی که اونقدر از اسپویل گیمای مهم میترسم که حتی نمیخوام تئوری پردازی کنم xD
ما کامنت میخونیم اسپویل میشم اینکه بماند
بازی می تونه به مرگ هر دو هم ختم بشه و ادامه بازی به دست فرزندشون جریان پیدا کنه
سناریو مثل ردد۱
تو این بینه می شه قهر و اشتی های شکل بگیره و یا توطئه هایی که این دو رو از هم جدا کنه
به هر حال وجود دو کارکتر زن و مرد و بار احساسی که دارن زمینه مناسبی هست که داستان غیر قابل پیش بینی هم بشه
از اون جایی که راکستار دیگه نشون داده تو داستان نویسی شاهکاره (red dead redemption ) از این بازی هم انتظاری کمتر از یه داستان شاهکار نمیره . بنوازید دن هوسر و مایکل انسورث که ببینیم چیکار میکنید
چه عجب یه مقاله از جی تی ای دیدم
داشتم کم کم نگران می شدم هر روز باید ازش مقاله باشه🤣
*۳۲۴ روز تا عرضه بازی*
بنظرم میشه به راکستار اعتماد کرد . اونا یه عالمه ایده مختلف داشتن که همه رو کنار زدن به هوای این پس قاعدتا ما با بازی ضعیفی از لحاظ داستانی به احتمال بالا روبرو نیستیم . فقط بحثی که میمونه اینه که چقدر بازی بهمون. در انتخاب پایان بندی ها با دست باز عمل میکنه . خودم شخصا حس میکنم بیشتر آزادی عمل بین نسخه های جی تی ای رو برای انتخاب شرایط تو این نسخه داشته باشیم با توجه به گستردگی بازی . از اینکه بخاد بازی جسارت کنه یه پایان خیلی غم انگیز بزاره بنظرم دور از ذهنه . ولی میدونم توی تاثیرگذاری کم ندارن . با هر تریلری که اومده بیشتر داریم متوجه میشیم یکی از دو شخصیت اصلی بازی با FIB ارتباط داره . بنظرم این تئوری که بازی حول محور دوگانگی شخصیت هاست از باقی قوی تره
صد در صد داستان غیرقابل پیش بینی هست. این تئوریا همشون در آخر توزرد از آب درمیان
بشخصه معتقدم این بازی چه از لحاظ تم داستانی و چه از لحاظ مکانیک های گیم پلی مثل فیزیک رانندگی و شوتینگ و … قراره یه چیزی بین نسخه v و iv باشه
تم تاریک شهر و داستان بی رحم iv با اون فیزیک بیش از حد واقع گرایانه در مقابل تم رنگی و داستان سرراست و ساده v با فیزیک بیش از حد آرکید و تم کژوال ، هر دو از یه طرف بوم افتاده بودن و بنظرم راکستار اینبار قراره حد وسط این دو تا رو بگیره
به اضافه ی مکانیک های جالب گیم پلی و جزئیات دیوانه واری که توی رد دد ۲ دیدیم
مثلا سیستم پلیس و تعقیب و گریز واقع گرایانه یا سیستم شرافت یا محدودیت حمل سلاح و داشتن وسیله نقلیه مختص هر کاراکتر که به دلخواه هم میشه عوضش کرد و غیره و ذلک
به اضافه ی گرافیکی که توی رد دد ۲ دیدیم که به خودی خود فک برانداز بود واسه اون سال و حتی همین الانش هم کمتر بازی نسل نهمی میتونه نزدیکش بشه
تازه انجین ریج از سال ۲۰۱۸ پیشرفت هم کرده و کیفیت بصری که روی آخرین تنظیمات قراره داشته باشه فوق تصوره
ترکیب این موارد با هم قند تو دل هر گیمری آب میکنه…
رد دد رو دارم بازی میکنم.همیشه چپتر دوم میذاشتم کنار.نمیگرفت منو.ولی الان که تقریبا ۵۰ درصد داستان رو جلو رفتم.واقعا بینظیر.قشنگ تکامل رو تو بازی های راکستار میبینید.مخصوصا اینکه GTA V شد رد دد ۲. وقتی رد دد رو میبینی صد برابر هایپ میشی که GTA IV میخواد چی بشه؟واقعا تکامل رو میبینیم تو بازی قطعا.
به نظرم این یکسال رو هم باید فقط رد دد رو بازی کنیم تا آماده GTA بشیم.
واقعا راکستار تو یه لول دیگه ایه.
ببین من تاحالا چندین بار RDR2 رو تموم کردم، قشنگ کل مپ، خط داستانی، کاراکتر ها و میشن هاشو حفظم میخوام بهت بگم که اصلا این بازی اولش خیلی یهویی وارد قضیه میشی، بعد از یه دزدی شکست خورده و بزرگه بعد حدودا تا اواسط چپتر دوم طول میکشه تا همه چی بیفته رو روال خط داستانی برای همین اصلا رها نکن این گیم رو چون تهش میفهمی حتی اون میشن ها و قسمت های مسخره هم تقریبا یه تاثیری داشتن
ولی RDR2 از اون بازیایی نیست که با یه بار تموم کردن، تموم بشه! چون میتونی تصمیماتتو عوض کنی و مهم تر از اون با شرافت بالا یا پایین بعضی از دمو ها و کاتسین ها تغییر میکنه که بنظر من حتما باید چند بار این بازی رو پلی بدی تا کامل بازی کرده باشی. بعد ایستراگ هایی که تو این مپ هست حتی بعد از صد درصد کردن بازی هم انقدر این ایستراگ ها جالبن که اصلا بازی خسته کننده نمیشه چون انگار هنوز ادامه داره و تموم نشده…
دیگه خیلی چیزا هست که توی این بازی میشه ازش لذت برد که دیگه من بخوام توضیح بدم خیلی طولانی میشه ولی آره تو این یکسال هم RDR2 بازی کنیم بهتره
هایپ صد از صد
بازی هایی از راکستار که درشون خیانت وجود داشت ( نه صرفا از عشق کاراکتر اصلی )
gta lll , gta vice city , gta san andreas , gta lcs , gta vcs , gta ctw , gta iv , gta v , gta advance , rdr1 , rdr2
غیر ممکنه که توی gta vi هم خیانت نباشه