نقد فیلم Vermiglio | خودکامگی تحمیلی با یک اَبروی خم شده
فیلم «ورمیلیو» (Vermiglio) محصول کشور ایتالیا که در فستیوال ونیز جایزه «بزرگ هیئت داوران» را از آنِ خود کرد و البته که کاندیدای جایزه «شیر طلایی» نیز بود. علاوه بر آن این فیلم کاندیدای جایزه «بهترین فیلم خارجی زبان» در آکادمی «گلدن گلوب» هم شده است و کاندیداتوریاش در بخش مشابه در جوایز آکادمی «اسکار» دور از ذهن نیست. کارگردان فیلم «مائورا دلپیرو» نام دارد و از بازیگران آن میتوان به «جوزپه د دومنیکو» و «توماسو راگنو» اشاره کرد.
فیلم، روایتگر یک خانوادهی سنتی و زخمتِ سردمزاجِ پرجمعیت در دل یک روستا به نام «ورمیلیو» در کشور ایتالیا در دوران جنگجهانی دوم را روایت میکند. روایتی که کارگردان که فیلمنامهنویس اثر هم هست سعی دارد روابط و اعمال و رفتارهای پنهان یا تابوی اعضای آن را در دل خانوادهای سنتی که پدر به عنوان رأس آن هست را نشان دهد. در واقع انتقاد کارگردان به وجه پدرسالارانهی آن دوران است و میخواهد از این طریق نشان دهد که چگونه اعضای یک خانواده در زیر بیرقِ پدرسالاری آن دوران امیال خاص خودشان را داشته و چگونه با سنت دست و پنجه نرم میکرده اند.
متاسفانه فیلم ریتم کُندی دارد و مخاطب به سختی میتواند تا به انتها پای تماشای اثر بنشیند. فیلمساز قصد دارد نمودی از آثار کارگردانِ زبردستی همچون برگمان را در فیلمش پیاده کند و حداقل در روابط انسانی و مکث های آن شباهت زیادی به آثار برگمان دارد اما روابط در برگمان آنقدر متمرکز و قائم بر ذات بود که در حین ظاهر کُندی که داشتند با کمی دقت، عمق کاراکترها را میشد درک کرد اما در این فیلم، ظاهرِ کند یا بر فرضیات استوار است یا نمود سطحیای در اثر دارد.
این خانواده شامل پدر خانواده که معلمِ روستا میباشد، مادر، سه دختر و سه پسر آن همراه با یک عمه و پسرش. فیلم سعی میکند تا حدی به اعضای این خانواده نزدیک بشود به خصوص سه دختر خانواده. تلاشهایی در این راستا میبینیم اما روابط فیلم به خصوص در قبال پدرِ فیلم لنگهایی اساسی میزند و آن جباریت و خودکامگیای که فیلمساز قصد دارد از جانب پدر بر اعضای خانواده تحمیل کند عمق و پرداخت لازم را ندارد.
ما از پدر صرفا یک عبوس بودن و سرد مزاجی میبینیم که این فرض را بر دوش مخاطب میگذارد که اگر خنده و نشاط و گرممزاجی در این خانواده نیست، علت پدر میباشد. در حالیکه ما باید به عینه خودکامگی پدر را به صورت یک عاملِ بازدارنده یا مجازاتکنندهی موثر و مستمر در این خانواده ببینیم که نمیبینیم و فیلم صرفا با عبوس بودن پدر میخواهد عمق را نشان دهد که طبعا از سطح فراتر نمیرود و نمیشود نهایتا با ارفاق پدر را از یک کاراکتر تیپیکال فراتر دانست؛
فی المثل رابطهی پدر یا پسر نوجوان بزرگش در چه محدودهای است؟ پسر چه میخواهد یا چگونه میخواهد باشد که پدر، سدِ محکمی بر سر راه او میباشد؟ صرفا یک نوشیدنی خواستن از پسر میبینیم و یک پسگردنی خوردن! از آنجایی که چگونه بودنِ پسر و امیالش در فیلم نمود پررنگی ندارد بنابراین آن سردمجزاجیِ پدر هم در قبال پسر نمیتواند به سردیِ این خانواده عمق ببخشد.
در واقع اعضای این خانواده یک جدی گرفتن تحمیلی را نسبت به پدرشان از خود نشان میدهند، برای مثال پسر کوچک خانواده به راحتی اجازهی پدر را برای از سر میز غذا بلندشدن میگیرد، یا دختر کوچک خانواده زمانیکه اولین عادت ماهانهاش را تجربه میکند تصمیم میگیرد که آن را با پدرش در میان بگذارد، ما واکنش پدر را نمیبینم اما طبیعتا واکنش منفیای در این مورد نداشته است پس این سردمزاجی خانوادگی نمیتواند یک عامل ژنتیکی داشته باشد و پای یک تحمیل با ظاهر عبوس (خم به ابرو آوردن) در میان است تا فیلمساز پدرسالارانگی مدنظر خود را از آن دوران بیرون بکشد و به خورد مخاطب بدهد.
رابطهی دختر بزرگ و فرد فراری از جنگ (پتیرو) از نقاط عطف داستان است و سردی و خجل بودن بینشان از نحوه آشنایی تا ازدواج و بعد جداییِ ناخواسته سیر قابل قبولی دارد. وابستگی دختر بزرگ به شوهرش بهخصوص بعد از ازدواج و فاصله بینشان و البته ناامیدشدنش و اقدام به خودکشی همه و همه از جانب مخاطب قابل پذیرش است و ما میتوانیم با دختر بزرگ سمپاتی پیدا کرده و همراه شویم زیرا که پیوستگی روایی از خلوتگاههایشان تا نگاه های منتظرانهی دختر بزرگ به خوبی در دل اثر نهادینه شده است و البته که تضاد خوبی نیز شکل گرفته است (دوشیدن شیر گاو در دو صحنه و حس حال متفاوت از جانب دختر بزرگ)
اما دختر دوم و وسطی هم در فیلم وجود دارد که در طول اثر در حد یک کاراکتر تیپیکال به ما نشان داده میشود. تیپیکال در این محدوده که با عذاب وجدان شخصی و امیال درونی مدام در تضاد و تقلا میباشد. توبه کردن های خاصش نیز اما عمق نمیگیرد زیرا ریشه ی این عذابِ وجدان پنهان و مفروض است؛ اینکه چرا عذاب وجدان سراغش میآید به روستایی بودن و پدر سردمزاجشان نسبت داده شده و فرض گرفته شده است. (فیلمساز از قبال او نقبی هم به جنبشهای اقلیتگرای روز نیز میزند)
دختر سومی نیز هست که در بازی و رفتار دوست داشتنی به نظر میرسد؛ کنجکاوی هایش در قبال خواهر هایش یا در اتاق پدرش، با سواد ترین فرد خانواده بعد از پدر نیز هست اما در مورد او هم کنجکاوی ها و پنهان گشتن ها در اتاق پدر به همان عبوس بودنِ دکوریِ پدر نسبت داده میشود. پدری که معلوم نیست چرا پنهانکاری های اتاقش همچون آن آلبوم ممنوعه را صرفا در کشوی خود نگهداری میکند! و کلیدش را به آسانی و تنها زیر فرش میگذارد!
درمورد سایر کاراکترها هم کم و بیش چیز چندانی نمیتوان گفت، و مثلا کاراکتر پوچی و صامتی همچون پسرعمهی دخترها که معلوم نیست در طول فیلم چرا افسرده و گرفته است و صرفا عوارض جنگ به آن نسبت داده میشود ابدا نمیتوان به او نزدیک شد.
اما در مجموع گل سرسبد فیلم که فیلمساز بیشترین پرداخت را حول او دارد همان کاراکتر پدر میباشد. سوای وجه عبوس در خانواده که خیلی نمود ها و کاراکترها را متاثر از او نشان میدهد، در بیرون از خانواده هم رفتار عبوسانه ای دارد اما از تناقض پرداختیاش نمیتوان چشم پوشی کرد؛ فی المثل در کافهی روستایشان به راحتی با جدیت با همروستاییهای خود مخالفت میکند یعنی که ابایی از فکر و نظرات آنها ندارد اما زمانیکه معلوم میشود دامادشان در واقع دامادفراری بوده و به قتل رسیده، در آن کافه در تمنای تحویل گرفته شدن از اهالی روستا میباشد! از طرفی رابطه اش با موسیقی که غذای روح عنوان میکند از آن معدود مواردیست که فیلمساز از تیرگی و سردی مطلق کاراکترِ پدر را خارج میکند یا سکانسی که از سربازان فراری دفاع میکند، لحظاتیست که خاکستری بودن این کاراکتر را میخواهد نشان دهد.
در کل فیلم «ورمیلیو» را اثری قابل تماشا اما یکی دوبار مصرف میتوان قلمداد کرد که اگر مخاطب با ریتم کند آن هم نتواند کنار بیاید حق دارد و نمیشود بر او خرده گرفت زیرا که فیلم مکث های بیمورد و طویلی بر لحظات خودش دارد، درست است که یک زندگی روستایی به کندی سپری میشود اما فیلمساز اگر لحظهگزینی متبحرانهای داشته باشد میتواند با هر پلان یا سکانس مخاطب را به کاراکترهایش نزدیک کند نه اینکه فهماندن آن ها را با مشکل مواجه سازد.
امتیاز نویسنده: ۵ از ۱۰
پر بحثترینها
- اینترگلکتیک، کانکورد، ناتی داگ؛ در اتاق فکر سونی چه میگذرد؟
- گزارش: طراحی سختافزار پلی استیشن ۶ برخلاف نسل بعدی ایکس باکس، به پایان رسید
- حساب توییتر پلی استیشن باعث ترند شدن دوباره Bloodborne Remake شده است
- یوشیدا: Horizon Forbidden West در حد انتظارم نفروخت
- یوشیدا: اگر خواهان بازی های انحصاری جدید PS5 هستید، بهتر است از ریمسترها حمایت کنید
- رسمی: سونی بازی سرویس محور God of War از بلوپوینت و پروژه جدید Bend Studios را لغو کرد
نظرات