چرا ساخت بازی از روی شاهنامه اهمیت و پتانسیل زیادی دارد؟
ایده را میتوان مهمترین و ویژهترین فاکتور گیرایی یک پدیده دانست. اینکه یک رخداد یا جهان را دستخوش پردازش قرار داده و از دل آن داستان و شخصیتها را پدید آورد، فرآیندی بس سرنوشت ساز و پیچیده است که میتوان آن را وزنهای دانست برای سنجش کیفیت پایانی کار؛ بنابراین میتوان گفت درگیر کننده بودن هر پدیده در هر مدیومی، آبشخور ایدهای است که ساختمان ساخته بر آن استوار میگردد. در اینجا اما باید نکتهای را آویزه گوش کرد که وجود یک ایده گیرا به تنهایی برای پدید آوردن پدیدهای شایسته بس نیست و درست به کار بستن و کارگزاری آن ایده نیز در خوب بودن دستاورد پایانی بایسته است. بارها و بارها دیده شده که ایدهای ناب با پیکری تراشنخورده نمود پیدا کرده و همه پتانسیلها و ارزشهای موجود در درونمایه خود را بر باد داده است.
و اما این ایدهها از کجا میآیند؟ در ذهن پدید آورندگان و نویسندگان چه میگذرد و چگونه بستری برای سرایش داستان خود میآفرینند؟ پاسخ به این پرسش آرمان نوشتار نیست ولی برای درک هرچه بهتر چرایی برگرفتن ایده از روی شاهنامه، به خاستگاه ایدهها خواهیم پرداخت.
رخدادهای زندگی: زندگی سرشار از داستانهایی است که بیشتر آنها هرگز بازگو نمیشوند. کلنجار رفتن با سختیها و زمختیهای زندگی، قهرمانان و شروران بسیاری میسازد که فراتر از جزئیاتی هستند که واژگان تلاش میکنند آن را بازتاب بدهند. همین داستانها و آدمها، یکی از مهمترین سرچشمههای زایش ایدههاست. نویسندگان با نگاه به سرگذشت خود و گاه با به تماشا نشستن زندگی و آنچه گذشت دیگران، داستانها را مینویسند.
رویاها، الهامات و سیر درونی: تجربههای متافیزیکی و ورود به حالات روحی ویژه، از آن دسته زمینههای پدید آمدن ایدههاست که همگان با آن دست به گریبان نمیشوند. در خلسه فرو رفتن، برخی خوابهای ویژه همچون رویای آگاهانه و برخی بیماریها مانند صرع میتوانند نمونههای از آن باشند. چنین رخدادهایی به دلیل یکسری واکنشهای پیچیده در مغز، ایدههای نابی به ارمغان میآورد. مردان بزرگی در گذر تاریخ با چنین چیزهایی دست و پنجه گرم میکردهاند که در نویسندگی میتوان از داستایفسکی و در زمینه هنری میتوان از ونگوک نام برد.
وامگیری از دیگر مدیومها: وام گرفتن یک ایده از دیگر زمینهها نیز یکی دیگر از خاستگاه ایدههاست، برای نمونه بارها دیده شده که فیلمی از روی داستانی ساخته شود. در این شیوه گاهی ایده آغازین بدون کم و کاست و گاه با ویرایش و پیرایشهایی همراه میشود.
جهانگردی و سفر: در میان نویسندگان و سرایندگان هستند کسانی که باور دارند بدون گشت و گذار در این جهان، نمیتوان نوشت. بسیاری از ایشان بخش زیادی از زندگانی خود را در سیر و سفر گذراندهاند تا بتوانند آموختهها و اندوختههای خود را به زبان واژگان بنویسند.
رخدادهای اجتماعی و روزمرگی: فراز و فرودهای جامعه و چالشهای سیاسی میتوانند سوژههای خوبی برای داستاننویسی باشند. بسیاری از قصهها و رمانهای برجای مانده، پیرامون رخداد و یا جریان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نگارش شدهاند که بر مردمان آن روزگار تاثیر گذاشتهاند.
پرسشهای فلسفی و دوراهیهای اخلاقی: اندیشیدن درباره هستی و چیستی آن و یا درنگ کردن درباره ارزشها، اخلاقیات و نیک و بد، داستانها و سناریوهای پیچیدهای در ذهن پدید میآورد. پرداختن به روان آدمی و پرسشهایی که با آن رو به روست میتواند داستانهای درگیرکنندهای بیافریند.
تاریخ و متالوژی: سیر کردن در گذشته و خواندن تاریخ و متالوژی کشورها، آدمی را با شمار بیشماری از مردان و زنان بزرگ آشنا خواهد کرد که هرکدام داستانی برای گفتن دارند. متالوژی و اساطیر هر کشور آینهای است که همه ارزشها، باورها و فلسفه مردمان آن را بازتاب میدهد. از این رو پرداختن به تاریخ و شخصیتهای تاریخی و خدایان، همواره کشتزاری پررونق برای پرورش ایدهها بوده است.
امروز در کنار یکدیگر به شاهنامه و پتانسیلهای نهفته در آن خواهیم پرداخت و بایستگی چرایی ساخت بازی ویدیویی از روی این شاهکار ادبی جهان را بازگو خواهیم کرد. سالی که گذشت Black Myth: Wukong توانست در کنار پیروزیهایی که به دست آورد، متالوژی چین را نیز به جهانیان بشناساند و تلنگری تلخ به ما ایرانیان بزند که به تاریخ و فرهنگ خود، ارزش بیشتری بگذارید. در آغاز بهتر است اندکی شاهنامه را بیشتر بشناسیم و ببینیم آبشخورهای این کتاب چه هستند و این پرسش پاسخ داده بشود که آیا داستانهای شاهنامه سراسر به دست فردوسی بزرگ نوشته شدهاند؟
سرچشمهها و آبشخور شاهنامه
فردوسی در دیباچه شاهنامه به سرچشمه کار خود میپردازد و از خداینامه نام میبرد. خداینامه تاریخ و سرگذشت شاهان ایرانی است که با افسانهها، اساطیر و ایزدان ایرانی آمیخته و در زمان شاهنشاهی ساسانی، نوشته شده است. واژه خدای در پارسی به معنای شاه بوده است که در گذر زمان، کاربرد و درونمایهاش دگرگونی یافت و به همین دلیل، فردوسی کتاب خود را شاهنامه نامید. بنا بر دادههای تاریخی، خداینامه در زمان شهریاری یزدگرد سوم پدید آمد. یکی از رازهای سر به مهر تاریخ ایران، نگارنده خداینامه میباشد که نامش در کشاکش تاریخ و پیچ و قوسهای آن، به فراموشی سپرده شده است. فردوسی از این مرد فرهیخته با نام دانشور دهقان یاد میکند. نسخه نخستین و اصلی خداینامه از میان رفته و کتابی که فردوسی از آن برای نوشتن شاهنامه بهره برد، برگردانی است از خداینامه که این یادگار کهن را از زبان پهلوی به پارسی برگردانده است. محمد عبدالرزاق، سپهسالار توس بنا به پیشنهاد و کوشش دستور خود به نام بو منصور معمری، دستور داد خداینامه به پارسی برگردانده شود. پس از این رخداد، داستانسرایان بسیاری از سراسر ایران به توس فراخوانده میشوند تا داستانهایی که سینه به سینه از گذشتگان فراگرفتهاند را بازگو کنند؛ این داستانها به شاهنامه بومنصوری افزوده شدند. شوربختانه بخش زیادی از شاهنامه بومنصوری از میان رفته و تنها بخش آغازین آن به جای مانده است. دلیل این که تنها این بخش به ما رسیده، به کار بردن آن در دیباچه شاهنامه فردوسی میباشد. به هر روی شاهنامه با سرچشمه گرفتن از خداینامه و شاهنامه بومنصوری سروده شد و فردوسی با نامهایی همچون نامه خسروان و نامه باستان از آنها یاد کرده است.
یکی نامه بود از گه باستان فراوان بدو اندرون داستان پراگنده در دست هر موبدی ازو بهرهای نزد هر بخردی یکی پهلوان بود دهقاننژاد دلیر و بزرگ و خردمند و راد پژوهنده روزگارنخست گذشته سخنها همه بازجست
پتانسیلها
سراسر شاهنامه پر شده از داستانهایی که آمیخته با حماسه، تراژدی و درام میباشند. شاهنامه را میتوان سه بخش توصیفی دانست.
بخش نخست: اساطیری
این بخش از آغاز کتاب تا روزگار فریدون را در بر میگیرد. در این برهه فرهنگ و تمدن ایران پایهگذاری میشود و چگونگی هویدا گشتن آتش، جداسازی و بهره برداری از آهن، به میان آمدن ریسندگی، بافندگی و کشاورزی بازگو میشود. جنگهایی که در این دوره رخ میدهند بیشتر درونی هستند و از میان بردن ناگواری دیوان و سرکوب ایشان، نگرانی همیشگی ایرانیان است. در همین برهه یکی از بزرگترین شخصیتهای منفی شاهنامه یعنی ضحاک ماردوش و تازی، به تخت مینشیند. این اهریمن بدسرشت هزار سال بر اورنگ شاهی میماند و در گذر این ده سده، از هیچ جور و ستمی بر مردمان ایران فروگذاری نمیکند. مارهای او از مغز سر جوانان ایران خوراک میخورند و فردوسی با نمادسازی هوشمندانه، سرانجام چیرگی بیگانگان بر سرزمینی را هشدار میدهد: نابودی اندیشه و نیروی جوانان. پس از هزار سال از دل مردم ایران قهرمانی به نام کاوه آهنگر به پا میخیزد و سرانجام، بنیاد اهریمنی را برمیچیند و فریدون را به شاهی میرساند. این خیزش و سرکوب هزار ساله در کنار تیرگی آسمان آن روزگار ایرانیان به دلیل سرخوردگی و کشتار گسترده، میتواند دستخوش یک برداشت درست و گیرا در راستای ساخت بازی ویدیویی شود.
بخش دوم: پهلوانی
این بخش از خیزش کاوه آهنگر تا مرگ رستم جهانپهلوان را در برمیگیرد. از پشت کاوه، دودمانی پدید میآید که همگی پهلوانان ایرانزمین هستند. اوج پدید آمدن خانوادههای پهلوانی به گرشاسپ بسته است. از تخمه او پهلوانانی همچون نریمان، سام، زال، رستم و سهراب پدید میآیند. رستم بزرگترین پهلوان ایرانی میباشد که بخش بزرگی از شاهنامه به داستان نبردها و پیکارهای او با دیوان، اژدهایان و بیگانگان میپردازد. بهترین و تراشخوردهترین داستانی از رستم که میتواند ایدهای برای یک بازی ویدیویی باشد، هفت خوان اوست. یل تاجبخش برای آزاد کردن شاهنشاه ایران یعنی کیکاووس، راهی سرزمین مازندران میشود. در این گذر او با یگانه یاورش رخش به سوی دیوان میشتابد. نخستین خوان شیری درنده است که رخش او را از پای در میآورد. دومین خوان بیابانی بسیار خشک و سوزان است که رستم با پایمردی و هوشیاری از آن جان به در میبرد. او میشی را دنبال میکند تا به آبشخور او میرسد و بدین سان خود و رخش را از تشنگی نجات میدهد. خوان سوم پیکار با اژدهاست؛ رخش رستم را از اژدها آگاه میکند و در حالی که از دهان اژدها آتش زبانه میکشد، رستم با او گلاویز میشود. نبرد بسیار نزدیک و پایاپای است و رخش به کمک رستم میشتابد و یل ایران با ضربه شمشیر سر از تن اژدها جدا میسازد.
خوان چهارم جادوگری پر فریب است. رستم در راه خود سفرهای مییابد که پر شده از خوراکهای خوشمزه و می ناب. او بزم و آوازخوانی را آغاز میکند و نمیداند که این می سرخ نیرنگی است به رنگ خون. در همین زمان جادوگر با چهره زنی زیبا به نزد او میآید. رستم از دیدن زن شادمان میگردد و یزدان را سپاس میگوید. جادوگر با شنیدن نام یزدان به پیرزنی ژولیده بدل میگردد و رستم او را به کمند کشیده و با خنجر، او را به دو نیم میکند. خوان پنجم نبرد با مرزبانی به نام اولاد است. رستم در دشتی میخوابد و رخش را به چرا آزاد میگذارد. دشتبان آن سرزمین از چرای رخش آزرده میگردد و در خواب به رستم یورش میبرد. رستم گوشهای او را بریده و رهایش میکند. دشتبان به سوی اولاد میرود و او با لشکری به رستم یورش میآورد و شکست میخورد. رستم او را به بند میکشد و در گرو راهنمایی کردن او در پی یافتن دیو سپید، از جان او میگذرد. خوان ششم کشتن ارژنگ دیو میباشد. رستم با راهنمایی اولاد خیمهگاه ارژنگ را مییابد و سحرگاه به او یورش برده او را میکشد و لشکریانش را فراری میدهد. خوان هفتم رستم نبرد با دیو سپید است، رستم به غار دیو سپید میرود و با این دیو بدسرشت که با سنگ آسیاب، کلاهخود و زره آهنی بسیج شده، میجنگد. در نبردی نزدیک و نفسگیر رستم دیو را میکشد و جگر او را از دل بیرون میکشد تا چشمان کیکاووس را درمان کند.
همانگونه که دیدید، هفت خوان رستم آماده است تا یک بازی شود. داستانی سر راست، جهانی سرشار و شخصیتهایی کاریزماتیک که در یادها خواهد ماند از ویژگیهای این بخش شاهنامه میباشد. این ایده به اندازهای تراشخورده است که حتی باس فایتهای آن نیز آشکار هستند.
بخش سوم: تاریخی
این بخش از پادشاهی بهمن درازدست آغاز میشود و با فروپاشی شاهنشاهی ساسانی و ایرانشهر، پایان میپذیرد. شاید تراژیکترین داستان این بخش، نبرد رستم فرخ هرمز با بیگانگان و جان سپردن این فرمانده دلیر در راه میهن باشد. این داستان به خودی خود غمانگیز است و جادوی واژگان فردوسی آن را بیش از پیش تلخ میکند. فروپاشی ایرانشهر و بر باد رفتن تاج و تخت شهریاران ایران زمین با این گفتار جگرسوزتر میشود. (گزیدهنویسی از نامه رستم فرخ هرمز به برادرش) :
بر ایرانیان زار و گریان شدم ز ساسانیان نیز بریان شدم
دریغ این سر و این داد و تخت دریغ این بزرگی و فر و بخت
کزین پس شکست آید از تازیان ستاره نگردد مگر بر زیان
که من با سپاهی به سختی درم به رنج و غم و شوربختی درم
رهایی نیابم سرانجام ازین خوشا باد نوشین ایران زمین
شاید بپرسید از میان این همه پیروزیهای پرشکوه و مردان پیروز چرا باید داستان شکست رستم فرخ هرمز بازگو شود؟ تاریخ همچون قهوه هوشیار کننده است و تنها کسانی به این هوشیاری و آگاهی دست مییابند که تلخی را به جان بخرند. سراسر بخشهای شاهنامه پر شده از داستانهای تلخ و شیرینی که هنوز دست نخورده ماندهاند و این بکر بودن، امتیازی است که سازندگان را آزاد میگذارد تا آنگونه که میخواهند این داستانها را به تصویر بکشند. داستانهای بازگو شده تنها بخش کوچکی از پتانسیل شاهنامه هستند.
بایستگیها
پاسداری از هویت و فرهنگ ایرانی: هر کشوری که از فرهنگ و ریشههای خود دور بماند سرانجامی جز نابودی و یکی شدن با دیگران ندارد. جهان امروزی و جریان مدرنیته با پیشبرد راهبرد دهکده جهانی، همه مردمان جهان را یک ریخت کرده اما این پیوند پرشتاب و همهجانبه با اینکه آگاهی میبخشد ولی خرده فرهنگها و حتی فرهنگها را نیز به سوی نابودی میکشاند. بنابراین میتوان گفت فرهنگ به یک دیدگاه بدل شده و در راستای شناخت از آن بهره میگیرند و نه به عنوان روشی برای زندگی و عمل کردن؛ از اینرو فرهنگ نیروی خود را از دست داده است.
به دور از هیچگونه خودستایی باید گفت که فرهنگ ایران و باور مردمان ما نقشی پررنگ و کارا در پدید آمدن مدنیت و تمدن بشری داشته و دارد. شوربختانه در این برهه زمانی، هجمههای بسیار زهرآلود و خندهآوری از درون و بیرون به فرهنگ ایران وارد میآید. کار به جایی رسیده که گروهی به ظاهر فرهیخته چنین میگویند که باید هر آنچه فرهنگ ایرانی نامیده میشود به فراموشی سپرده شود! ایشان گویی نمیدانند که هرگاه در کارزاری شکست خوردهایم با تکیه بر فرهنگ خود توانستهایم بر دشمن چیره شویم. در این برهه زمانی در کشورمان کتابخوانی به فراموشی سپرده شده و جوانان کمتر با ادبیات و تاریخ درگیر میشوند. از این رو ساخت یک بازی ویدیویی میتواند ایشان را با گذشته خود آشنا کرده و افزون بر آن، دیگر مردمان جهان را با تاریخ و فرهنگ ایران آشنا کند.
جلوگیری از تاراج سرمایههای ملی و ادبی: نپرداختن به داستانها و گذشته زمینه را برای به یغما رفتن سرمایههای ادبی فراهم میآورد. در سالهای گذشته برخی کشورها که سنشان از پدربزرگهای ما کمتر است تلاش کردهاند پسافکند چند هزارساله نیاکان ما را غارت کنند. کوتاهی در این زمینه به هیچروی شوخی بردار نیست و چوب این کمکاری را آیندگان خواهند خورد همانگونه که ما تاوان نابخردی گذشتگان خود را پس میدهیم. مردم تا دو نسل دروغ را باور نمیکنند ولی پس از آن هرچه تلاش کنید راست و درست قضیه را به آنها بگویید نخواهند پذیرفت چرا که داستان دروغین، در آنها نهادینه شده است. باید چارهای اندیشید و با پاسبانی آگاهانه، از به تاراج رفتن هویت ملی خود پیشگیری کنیم.
پتانسیل بازیهای ویدیویی: بازیهای ویدیویی با به ارمغان آوردن تجربهای تعاملی و با تکیه بر غوطهوری، میتوانند یکی از بهترین شیوهها برای ترابرد اندیشهها و فرهنگ باشند. بحران کم شدن سرانه مطالعه، ایرانیان را با فرهنگ خود بیگانه کرده است و مدیوم ویدیو گیم میتواند با بازگو کردن داستانهای کهن ایران از این ناگواری جلوگیری کند. افزون بر این و با توجه به گستردگی طیف بازیبازان، یکی از بهترین راههای آشنا کردن دیگر ملتها با افسانهها و فهنگ ایرانی همین بازیهای ویدیویی است. از سویی دیگر یکی از دلایل ناشناخته ماندن ادبیات ایران، سختی در برگرداندن سرودهها و شعرها به زبانی دیگر میباشد؛ در این فرآیند بسیاری از زیباییهای زبانشناختی از میان میروند و آنگونه که باید و شاید به دل نمیشینند. بازیهای ویدیویی با تکیه بر المانهایی چون غوطهوری، ارائههای بصری و جهانسازی میتوانند از بر باد رفتن پتانسیلها جلوگیری کنند.
افزایش میهندوستی و همبستگی ملی: کشور ما در یک پیچ تاریخی به سر میبرد و شوربختانه همبستگی ملی ما رو به افول است. پرداختن به گذشته پرشکوه و به تصویر کشیدن ایرانیان همدل و پیروز بر بیگانگان، میتواند روحیه میهندوستی را نیرو ببخشد و به ما گوشزد کند که جز بر هممیهن نمیتوان تکیه کرد. سرافرازی ایران در گرو کنار هم ماندن ماست.
جان سخن
شاهنامه تنها یک داستان تاریخی-اساطیری نیست، این کتاب مانیفست فرهنگ ایرانی و سرگذشت سیاسی یک ملت میباشد. آشنایی هرچه بیشتر با فرهنگ ایرانی در گرو خواندن این کتاب و دنبال کردن داستان زندگی پهلوانان آن است. رستم با اینکه در میدان نبرد هیچ هماوردی ندارد ولی هیچگاه مغرور نیست، همواره و در هر شرایطی از ژرفای وجود و بدون هیچ آلایش و چشمداشتی به یاری سرزمین و هممیهنان خود میشتابد و منش جوانمردی خود را در برابر دشمنان نیز به کار میگیرد. نگارنده کتاب نیز دشمنان ایران را هرگز سراسر زشت و بیخرد به تصویر نکشیده و حتی در برخی موارد از ایشان به نیکی یاد کرده است. خواندن این داستانها و کنکاش مرام پهلوانی ایرانی، آدمی را به افسوس و درنگ وامیدارد.
داستانهای یاد شده در بخش پتانسیلها تنها بخشی از دریای بیکران داستانهای پندآموز شاهنامه بوده و به راستی که این کتاب رهنمونی است برای زندگی. پرداختن به شاهنامه و تاریخ ایران سوژهای است نه تنها گیرا و جذاب بلکه از نان شب واجبتر چرا که تاریخ ما با شتابی سرسام آور،رو به فراموشی میگذارد. آشنایی با گذشته بسیار سرنوشتساز بوده و برای ساخت آینده باید از آن بهره برد. تیری خواهد توانست دوردستها را پیمایش کند که به خوبی عقب کشیده شده باشد.
توجه: در نوشتار به این اشاره شد که شاهنامه از نظر توصیفی دارای سه بخش میباشد؛ میان کارشناسان و شاهنامهپژوهان درباره بخشبندی شاهنامه سه دیدگاه وجود دارد که عبارتند از:
- توصیفی: به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی بخشبندی میشود.
- تاریخی: به چهار بخش بخشبندی میشود: ۱- پیشدادیان ۲- کیانیان ۳- اشکانیان ۴- ساسانیان
- توصیفی-تاریخی: به سهبخش بخشبندی میشود: ۱- تاریخ اساطیری ۲- تاریخ دینآوری ۳- تاریخ روایی
دیدگاه شما درباره پرداختن به شاهنامه و ایدهپردازی بر پایه این کتاب جاویدان چیست؟ به باور شما کدام داستانهای شاهنامه میتوانند بستر خوبی برای پردازش یک بازی ویدیویی باشند؟
پر بحثترینها
- رسمی: Forza Horizon 5 بهار امسال برای PS5 عرضه خواهد شد
- گزارش: بازی بعدی God of War با محوریت اساطیر مصر در دست ساخت قرار دارد [بهروزرسانی شد]
- کارگردان Ori: پلی استیشن بهزودی استراتژی چندپلتفرمی ایکس باکس را دنبال خواهد کرد
- شایعه: Halo: Infinite به پلی استیشن خواهد آمد
- منبع داخلی: Halo: The Master Chief Collection به PS5 میآید
- سیستم مورد نیاز Marvel’s Spider-Man 2 مشخص شد + تریلر نسخه PC
نظرات
ما شاهکاری به نام رستم در سرزمین دیو ها داریم
دیگه چی میخواید از شاهنامه بسازن ؟
تعداد زیادی از ژانرهای بازی سازی هست که میشه از شخصیت های شاهنامه برای ساختنشون استفاده کرد
اما
من نظرم رو گفتم طرف کامنت میزاره میگه نه این ژانر چون من دوست ندارم نباید هیچ وقت ازش بازی ساخته بشه واقعاً آدم باید خیلی مغرور باشه که اینطوری نظر بده فقط کسایی که لایکتون میکنن مطمئن هستید شماها پلیر هستین ؟
تو فرایند تولید محتوا نحوه اجرا و پیاده سازی یک اثر به مراتب از ایده خام مهم تره
سلام
۱_به نظرم میشه یه بازی کارتی خفن از شاهنامه داد بیرون مثل اونی که توی بازی ویچر سه به عنوان فعالیت جانبی وجود داشت به یه سری کارکتر دوست داشتنی هم نیاز داره البته میشه داخلش برای زبان فارسی از شعر های داخل شاهنامه هم استفاده کرد
طراحی بسیار مهمه :تاکارکتر زیبایی وبا ابهت نداشته باشه ابزار توی دستش جلوه آنچنانی نداشته باشه نمیتونه توجه جلب کنه به تعدادی طرح مفهومی خوب نیاز داره به تصاویر رستم در مقاله توجه کنین کدوم رو دوست دارین کارکتربازی یا فیلم و…باشه مال من اونه که زیرش شعر(جهانآفرین تا جهان آفرید سواری چو رستم نیامد پدید)هست
۲_انیمیشن سریالی باکیفیت هم میشه ازش ساخت که خیلی جوابه نیازی هم نیست کپی پیست شاهنامه باشه
میشه کمی تغییر در داستان و پایان ها داد بازم طراحی کارکتر بسیار مهمه چیزی باشه که هرکس دید بگه ایول.
۳_بازی توی مایه هایbaldurs gate_الدن رینگ و ویچر و داینستی واریور هم چیز جالبی میشه اگه نقاط ضعف اونا رو هم درست کنن که دیگه عالی میشه
با یک شعر متن رو پایان میدم
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم به دین پارسی
نمیرم ازاین پس که من زنده ام که تخم سخن راپراکنده ام
((درود بر جناب فردوسی))
شکست یک قهرمان ، انگیزه ای برای تمام جنگجو ها.
برادر مهم تلاش است تا نتیجه ، اهمال کاری و کمال گرایی آفت هر عملی است
اولین چیزی که لازمه برای حرکت هر حرکتی امید و امیدوار بودنه اگه این نباشه هیچ حرکتی انجام نمیشه هیچی
امید رو باید ساخت و به دنبالش رفت ، انتظار کشیدن برادر ناامیدیه
به هر شکلی هم که بخاد یک بازی براساس شاهنامه و کلا اساطیر ایران ساخته بشه، اون بازی نباید سولز لایک باشه به هیچ وجه
بیشتر باید یک چیزی شبیه به Witcher و یا Skyrim باشه، فقط به این شیوه میتونه یک چیزه خارق العاده از آب دربیاد
چرا نه؟ البته اگه قرار باشه شخصیت اصلیش رستم یا یه شخصیت قوی دیگه باشه باهات موافقم.
منم دقیقا به همون منظور گفتم، چون طبیعتاً شخصیت همون رستم و یا یکی از پهلوانان قدیمی خواهد بود
بنظرم همچین افسانه هایی اصلا با فلسفه ی سولز جور درنمییاد. باید یه آر پی جی مثل ویچر ازش دربیارن، یا اگه قرار بود شخصیت صامت باشه مثل الدر اسکرولز
من از سولز لایک خوشم نمیاد ولی چیزی که بیشتر ازش خوشم نمیاد آدم هایی هستند که بخوان حرف مفت بزنن . چرا نباید تو ژانر سولز لایک بازی ساخته بشه؟ سولز لایک یه سبک بازیه نقاط قوت و ضعف داره سولز لایکی که مد نظر شماست دارک سولز و دیمن سولز و الدن رینگه این بازی ها کلی نقطه ضعف دارن من گفتم شبیه اونا نگفتم کپی پیست همین سبک سولز اگه گیم پلی فوق العاده ای داشته باشه و داستان و شخصیت خوب گرافیک هنری عالی پاداش های متنوع و( سختی که بشه با خلاقیت بازیکن ازش عبور کرد) به جای فارم کردن ارواح در سولزلایک اونوقت میفهمی چی میگم
درست میگه
نباید سولز لایک باشه
فقط نظرت رو بگو
اینکه باید یا نباید رونمیتونی تعیین کنی
چرا میتونم بایدی هم هست
اگر سولز لایک باشه باید بارها و بارها با صفحه مرگ روبرو بشه اون موقع پهلوان بزرگ رستم دستان چ فرقی با یک شوالیه عادی دارک سولز داره؟
بالاییت
از لحاض فلسفی گفت ب سولز نمیخوره
ک درست هم گفت اما دلیل اصلیش اینی ک من میگم
بعدم در روایت سولز لایک ما اصلا داستان نداریم لور داریم
اون بالا نوشتی بدم میاد آدم حرف مفت بزنه
خودت بیشتر از بقیه حرف مفت زدی
قبل تز دادن یکم سبک سنگین کن ببین شرایط اون چیه شرایط این چیه بعد اُرد بده
گفتم فقط نظرت رو بگو منم همین کارو کردم.
راستی
(چرا میتونم بایدی هم هست) راجب این لطفاً یه توضیح بده چطور میتونی؟کجاش بایدیه؟
چون تو دارک سولز ها یی که بازی کردی داستان نبوده
کسی بخواد داستان داشته باشه بازیش باید از شما اجازه بگیره؟
کی گفت قهرمان داستان رستم باشه شاهنامه میدونی چیه کلی آدم توش هستن .یکی پایین نوشته اگه شبیه گاد بسازن خوبه منم لایک میدم بهش چون نظر داده
حرف مفت هم اینه مقاله نوشته (((دیدگاه شما )))درباره پرداختن به شاهنامه و ایدهپردازی بر پایه این کتاب جاویدان چیست؟به همین دلیل حرف رایگان زدین
با همون منطقی که صحبت کردین جواب دادم و گرنه من گردنم از مو باریکتره اگه اشتباهی کنم سریع میرم برای جبرانش.
“کی گفت قهرمان داستان رستم باشه شاهنامه میدونی چیه کلی آدم توش هستن”
یعنی این همه هزینه کنیم انرژی و وقت بزاریم ی بازی بزرگ بسازیم اما آخرش از روی رستم یا یک پهلوان نام دار نسازیم؟
خب اگر تا الان هم حرف مفت نزده بودی دیگه الان قطعا زدی
“(چرا میتونم بایدی هم هست) راجب این لطفاً یه توضیح بده چطور میتونی؟کجاش بایدیه؟”
مگه کامنت منو اون بالا نخوندی؟
همون بالا دلیلش نوشتم
“کسی بخواد داستان داشته باشه بازیش باید از شما اجازه بگیره؟”
اون موقع ک دیگه اسمش سولز لایک نیست
یکی از چندین نشانه های سولز بودن روایت لور محوره
” با همون منطقی که صحبت کردین جواب”
والا هیچ منطقی توی جوابت نبود
اول سوالی پرسیدی ک جوابش قبلا داده بودم
بعد کلا ماهیت سولز لایک بردی زیرسوال
بعد گفتی بعد این همه دردسر برای ساخت بازی آخرشم از یک پهلوان نام دار نسازیم
تعریف از حرف مفت چیه؟
تعریف من یعنی دقیقا همین کامنت تو
الان به نظرت جواب دادی؟
🫤
تو کامنتم گفتم اگه اشتباهی کنم میرم برای جبران
ولی اشتباهی نکردم و باعث افتخارمه با افراد مغرور با غرور رفتار میکنم
شبیه خدای جنگ باشه بهتره
به هر حال شبیه هر چی بشه ، قطعا شاهنامه پتانسیل یک شاهکار در حد بازی های روز جهان رو داره
قطعا همینطوره
کسی نگفت باید سولز لایک باشه و حتی اثری جهان باز با المان های rpg مثل skyrim و Witcher که شما میگی هم نباید باشه، یک چیزی مثل GOW 2018 براش مناسبه
هیچ بازیسازی تو ایران نمیتونه همچین اثری خلق کنه، مگه اینکه منظورت این باشه توسط یک استودیو مطرح بازی براساس شاهنامه ساخته بشه که طبیعتا هیچوقت اون اصالت رو به خودش نمیگیره
باید شبیه گاد آف وار باشه
یه چیزی مثل ووکانگ خوب میشه.
شدیدا پتانسیل فیلم و سریال سازی و مخصوصا بازی سازی داره ولی افسوس صد افسوس که … حیف نمیشه خیلی چیزا رو اینجا گفت . 💔
پتانسیل که فراوان داره اما داخل کشور که استودیویی به اون شکل نیست که بتونه بازی درخور نام شاهنامه بسازه اگه هم یه استودیوی خارجی بخواد بسازه معلوم نیست چه تغییراتی توش اعمال کنن
میگویم اگر در توان AAA نیست ، دوبعدی بسازید اگر هم کمتر ، بازی کارتی بسازید با داستان شاهنامه
مهم اینه که نمیسازند اونم به هر کیفیتی
گل گفتین
خواهشمندم
عرض ادب من تعارف نکردم واقعا گل گفتین پیشنهاد خوب و درستی دادین
امیدوارم بازم از این نظرات ببینیم
هعی….🙁
از هفت خان رستم میشه یه بازی سولز لایک درست کرد که کسی اهمیت نمیده
موندم این یوبیسافت تو هر کشوری رفته یه اساسین ساخته بعد تو ایران که اصل اساسین از اونجاست درست نکرده الان رفته تو ژاپن درست کرده😶
یه چیزی بگم؟ از نظرم رستم رو تو سولزلایک ببینیم یکم تضاد ایجاد میشه بین شخصیت پردازی رست که قدرت منده و ذات گیم پلی.
رستم از تو شکم مادرش شاخ غول میشکونده؟چرا آنقدر سطحی نگر هستی رستم تا بشه رستم کلی دهنش صاف شده تو دنیای واقعی که اینطوریه دنیای شما رو نمیدونم میشه پیش درآمد رستم رو هم درست کنن از زمانی که متولدمیشه تا وقتی که رستم میشه.
آخه بازیای که قراره با محوریت رستم ساخته بشه به احتمال زیاد در دوران اوج رستم روایت میشه.
سولز لایکم آرزوست.اما خب باید قبول کرد واسه یه گیم با کیفیت نیازمند سرمایه گذاری ۱۰ ۲۰ میلیون دلار کف کف هست.میشه هم تو سبک کیندام کام یه گیم واقع گرایانه آر پی جی ساخت از حمله مغول یا اعراب یا افغان واقعا ایران و تاریخش پتانسیل بسیار بالایی واسه ساخت گیم و فیلم داره
اگه بخواد تو سبک سولز لایک باشه باید نقاط ضعف اون رو نداشته باشه (محیط های زشت وسمی _خشک بودن گیم پلی مخصوصاً مبارزات_حرکات ساده _عدم انعطاف در مبارزه و حرکات_روش پیشرفت دربازی که بیشتراوقات فقط با فارم کردن میشه این کار رو کرد_محیط بسیار تاریک و فاقد نور و زیبایی_داستان و شخصیتها) همین الان توی سایت طرف آنقدر از سولز لایک بدش میادمیگه نباید در این ژانر بازی ساخته بشه نمیگه در چه ژانری باید ساخته بشه فقط و فقط میگه این ژانر نه شما یه بازی ردیف با برطرف کردن نقطه ضعف هاش بساز امثال اینا با کله میخرنش
یه چیز جالب بگم؟
چند تا انیمیشن سینمایی نسبتا قوی( نسبت به سینمای ایران واقعا قوی) از روش ساخته شده
یه انیمیشن سریالی کوتاه و چندتا انیمیشن و فیلم که از شخصیت های این کتاب وام گرفتن هم در داخل ساخته شده
یه ده تایی سینمایی هم خارج من میدونم از روی شاهنامه ساختن
جالبیش اینه اکثرا هم شکست های وحشتناک اقتصادی خوردن
دلیلش؟ خب چرا من دلیلشو بگم نزدیک ۲۰ تا اثر اشاره شد اسم ۲ تاشو شما ک دوست دار ساخته شدن فیلم و سریال از روی شاهنامه اید میدونید؟ ن
حالا بگم ده تا فیلم از اساطیر یونان و رم حتی چین و ژاپن حتیییییییی هند و اسکاندیناوی و … بگید از هر کدومش ۱۰ تا هم اضاف تر میگید
خنده داره کلا ، دشمنمون خودمونیم و داریم با فرضیا میجنگیم(همین منی ک الان فاز گرفتم ترکونده باشم ۷ تاشو دیدم که از اون ۷ تا ۶ تاشو پایرت کردم)
دلیلش اینه که مارو به صورت خیلی سیستماتیک از فرهنگ خودمون بیزار کردن! بذار توضیح بدم؛ رسانه به اصطلاح ملی ما، آثاری رو دهه هاست داره به خوردمون میده که هیچ ربطی به فرهنگ و تاریخ ما ندارن. ژانر غالب و جدی در سینمای ایران یه سی سالی هست که ژانر «اجتماعی» هست! حتی از اون اکشن های دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی هم که فرامرز قریبیان و… بازی میکردن هم دیگه خبری نیست!
دریچه آشنایی خیلی از بچه های ایرانی با تاریخ و فرهنگ خودشون، کتاب های درسی مدارس هست که بخاطر جو مسموم و افسرده کننده و ناامید کننده اون مدارس و اخلاق بد معلم ها (که اون هم میتونه دلایل خودش رو داشته باشه از جمله اینکه حقوق کافی بهشون نمیدن و اینکه طرف از شغل خودش بدش میاد و از سر اجبار اومده تدریس و غیره…) کسی خاطر و دل خوشی نداره مگه اینکه فرای اون، از طریق خانواده و غیره علاقش به فرهنگ تقویت شده باشه.
جریان های سیاسی و اجتماعی ما هم در نقد همه چیز خیلی افراط و نگاه تک بعدی و کمالگرایانه دارن؛ شما حتی یه سریال مثل شوگان رو امکان نداره در ایران بسازی و صدای خیلی ها در نیاد! بعد حالا تصور کن بزنن تو کار فانتزی و افسانه و فولکلور قومی و اسطوره ملی و…
در بهترین حالت یه عده مسخره میکنن، در بدترین حالت قیامت میشه!!!!
مثلا هندی ها یه فیلم RRR ساختن که دوتا از شخصیت های مبارز ضد استعماریشون رو تبدیل به ابرقهرمان کردن و جهان غرب این فیلم رو با آغوش باز پذیرفت و معروف شد اونجا. امکان اینکه یه فیلم مثل اون اینجا بسازن اصلا در مخیله آدم نمیگنجه چه برسه به اینکه بخواد معروف بشه!
بعد ما آدم معروفمون در سطح سینمای جهان اصغر فرهادیه که چپ و راست و حکومتی و غیر حکومتی ازش بیزارن!
تو این بساط شما به من بگو که چرا یه نفر نباید همون بچسبه به فانتزی های فرار از واقعیت مثل بتمن و اسپایدرمن و انتقام جویان و کریتوس و…؟!
درمورد گیم ما چون زیرساخت و تجربه و پیشینه ژاپن رو نداریم؛ بهترین امیدمون این هست وقتی جو سیاسی آروم شد، ابتدا استودیوهای خارجی برامون بسازن و تا جایی که میشه به ریشه اثر وفادار باشن و بعد خودمون شروع کنیم و مثل کره جنوبی که لایز او پی ساخت، ما هم از روی داستان های اونها بسازیم
هرچقد بگردم هیچ جای حرفات ایراد عمده ای بهش وارد نیست
ولی اینکه ما میگیم (چرا هیچ اثری از شاهنامه و فرهنگ ایران نمیسازن) در کنارش وقتی میسازن خودمونو میزنیم به کوچه علی چپ تا یه وقت ۵۰ تومن مجبور نشیم براش هزینه کنیم( یا به شکل عمده تر فقط این حرف رو میزنیم و هیچ وقت دنبال اثرهایی ک ساخته شدن نمیگردیم)
رفتار جالبی نیست ، یه پوچی شخصیتی رو داخل فرهنگمون نشون میده یه جوری که انگار واقعا خیلی دنبال چیزی نیستم ولی همه جا داد میزنیم بهش نیاز داریم
وقتی از چیزی می نالیم و در تلاش نیسیم برای درست کردنش ، ناله کردنمون بیجاست و نشون دهنده چیز دیگه ایه ک من درکش نمی کنم
ساختنی که روس ها ۱۰ تا فیلم ساختن ، هند ۳ تا سینمایی قوی ساخته و ایران بالای ۳ تا انیمیشن و ۵ تا گیم با این موضوع داره حتی ژاپن دوتا از قوی ترین سریالای بیس تاریخش درباره ایرانه
فرانسه کف کف ۲۰ تا گیم با محوریت افسانه های ایران و زرتشت ساخته و هیچکدوم ، هیچکدومو ما حمایتی نکردیم بخاطر اینکه درباره ایران بودن ،نهایت لطفمون این بوده چون اثر فاخری بوده بدون اینکه پولشو بدیم استفادش کردیم
خنده داره ن؟
(کتاب که کلا نمی خونیم وگرنه بالای ۱۰۰ تا شاهکار داریم مرتبط با ایران)
«منظور هم از ما ، شخص کلیه جامعه هس اگه تو دیدگاهمون جامعه رو بشه شخص حساب کرد البته»
پوچیه بزرگیه خیلی بزرگه وقتی فقط همه جا داد میزنیم شاهنامه ، خلیج پارس ، ایران و عملی نداریم
حس اینو میده که همه کارامون فقط ظاهریه ، برای نشون دادن یه موضوع به بقیه
یه چیزی که درکش سخته
ولی فهمیدن اینکه اشتباس راحته.
میگیری؟
💯💯💯
تیری خواهد توانست دوردستها را پیمایش کند که به خوبی عقب کشیده شده باشد…. فوق العاده بود. این قدر حماسه های خودمون دور شدیم که بعضی نوجوونا علائم و نمادهای آلمان نازی رو بکار میبرن :/ نتیجه نداشتن هیچ تصور ذهنی از فرهنگ و بوم ایران ….. به امید جلوه گری دوباره فرهنگ اصیل ایران بزرگ 🙂
احساس میکنم انقد شما از تاریخت دور شدی که نمیدونی همون نمادا نمادای ایرانی آریایی هستن.از سلامش تا صلیب چهار گوشش
تاریخی: به چهار بخش بخشبندی میشود: ۱- پیشدادیان ۲- کیانیان ۳- اشکانیان ۴- ساسانیان …. یعنی در شاهنامه خبری هخامنشیان نیست؟!
بهمن نام برده شده در شاهنامه رو منسوب به کوروش میدونند ….
ولی نه حرفی از هخامنشیان و ایلامیان و مادی ها نیست اونم بدلیل نابودی و نبود اطلاعات …
صنعت گیم انحصاری و ریسکیه
در مورد اساطیر خیلی کشورا از جمله نورس و یونان و مصر و…. خودشون نتونستن بازی درخور بسازن و همین شرکتای انحصاری بازی ساختن که دیگه انتخابش دست خودشونه. چین بعد از اینکه چندین ساله اقتصاد برتر جهانه تازه یک بازی درخور اسطوره هاش ساخته.
ریسکی هم از این جهت که یک شرکت ایرانی بیاد صدها میلیارد خرج بکنه اخرم معلوم نیس کیفیت چی باشه و سخت تر از اون ایا به سود دهی برسه یا نه.
پس فعلا اصلا به فکرش نباشین.
مرد اینجا ایرانه ایرانی اگه کاری بخواد میتونه انجام بده فقط راه و روش داره همین باید امیدوار بود
حیف پتانسیلی که داره هدر میره و ازش استفاده ای نمیشه 💔
اصلا فردوسی طوری شخصیتا و داستان های رستم و بقیه شخصیت ها رو خلق کرده که انگار خودشم میخواسته در اینده ازشون بازی بسازن ، انقد مناسبن برای ساخت بازی .
تاریخ ایران پتانسیل خیلی زیادی داره ولی چه فایده که ازش استفاده نمیشه
وقتی دولت نمیخواد و سعی ای درِش نمیکنه چه انتظاری میره. این که هیچی…
شنیدم یه سازی که کاملا ایرانی هست و چون دقیق مطمئن نیستم چه سازی اسم نمیدم تا اطلاعات غلط نباشه.. شنیدم که یه کشور دیگه رفته به صورت جهانی اون ساز رو به نام خودش ثبت کرده.! و ملت هم بیخیال… . بماند که لعضی مردم ایران هم به چپشون نیست فرهنگشون و هیچی از تاریخ نمیدونن… فکر میکنن مهم نیست.
نمیدونن که مثلاً اتاق مستر(توی اتاق خواب دستشویی باشه) قبلا بی احترامی بوده … و الان دارن به عنوان اپشن به ما میدن!(یه ذره تامل کنید میفهمید چه قدر این موضوعات مهمن)
یا اینکه توی مساجد بخش زنونه رو کاملا با رنگ های بنفش و … زیبا می کردن و در جاهای مختلف جاهای مخصوص برای دختران بود و حالا یه معمار که هیچی از تاریخ کشورش نمیدونه میاد همینجوری یه مسجد میزنه( انگ فمینیستی نزنید این وسط حالا)
یا بعضی مردم که از هرچی حمایت میکنن جز کشور شون، وقتی یه کمکی به سازمان های محافظت از محیط زیست میکنه جار میزنن، نمیدونن همین شرکت ها باعث لکه شدن توب نقشه در اقیانوس مثلا ارام! برای اینکه متوجه بشید این زباله هایی که ساخته میشه حداقل سه چهار برابر مساحت کشور فرانسه است!(فکر میکنم خیلی بیشتر از این حرفها ولی مطمئن نیستم)
نباید واسه خودمون زندگی کنیم ما در قبال کشورمون مسئولیم..
ولی وقتی خود مسئول و ملت اهمیتش رو متوجه نیستن چه توقع از مردم…
چه میشه کرد داداش وقتی خود مردم کشور به سنت، تاریخ و فرهنگ خودشون احترامی نمیزارن انتظار داری کشور های دیگه بزارن؟ همین ترکیه اومد ابوعلیسینا رو به نام خودش زد کسی هم اصلا براش مهم نبود.
یه قانونی هست که میگه ماشین های مسافربری به ازای تاخیر بالای ۴۰ دقیقه برای رسیدن به مقصد معین باید پول بلیط رو به تمام مسافران پرداخت کنه و درصورت پیگری و شکایت از طریق سایت و تماس و پیامک ،راننده جریمه میشه . اگه همه مردم اینکار رو کنند نتیجه میشه : صرفه جویی در سوخت ، کاهش استهلاک ماشین ، کاهش خستگی ، افزایش وقت….
.
.
چرا انجام نمیدهیم ، چون نمیدونیم ، بدونیم هم امیدی نداریم ، امیدی داشته باشیم اطمینانی به نتیجه نداریم و بدتر از همه اینه که با هم متحد نیستیم وگرنه هر کاری با همدیگه نتیجه زیادی داره
متاسفانه از بس یکسری موارد مسخره توی فرهنگ داریم که اون ها باعث ایجاد زمینه های خود فساد میشه و دلیلی میاره برای یک عده ای بخاطر همین مردم الانه از اصل فرهنگ فاصله گرفتند وگرنه خود فرهنگ مشکل نداره اون چیز هایی که در قالب گذشته و فرهنگ بهش اضافه شده به صورت زورکی که نسل جدید هم باور کنن اونها واقعی بودند اشکال داره.
مثلا یکبار نشد ما بریم شمال کشور ولی طبیعت رو بدون زباله ببینیم یک جا رفتم همینطوری برای گشت زدن نزدیک جاده توی فضای سبز بود دیدم کیلویی مردم زباله ریختند بعد با خودم گفتم همین یک کیلو زباله رو باید بریزی توی خونشون تا بفهمن دارن چه غلطی می کنند ولی حالا اگر این مورد درباره پوشش و حجاب باشه آقایون مثل میگ میگ جلوت احضار میشن و سریع میان جمعش می کنند.
اتفاقا توی همین شاهنامه درمورد پوشش و حیا بسیار صحبت شده شما نخوندی ، و اتفاقا حکومتی ایرانی هست که به پوشش مردمش اهمیت بده و نزاره شبیه غربی ها بشن چون پوشش میتونه فرهنگ عوض کنه و هر لباسی میتونه شخصیت یک فرهنگ وارد اون کشور کند و مسئله بسیار مهمی برای هویت یه ملت هست ، میگ میگ ما ندیدیم و همه توی ایران هرچی خواستن پوشیدن کسی هم کاریشون نداشته و وضعیت امروز هم که فاجعه است انواع مد های غربی که حتی بنظرم توی خود اروپا هم مردمش کمتر میپوشن اینجا تن هر پسر و دختری میبینی …