۱۰ دیالوگ برتر مجموعه انیمیشن Toy Story
در سال ۱۹۹۵، یک استودیوی نسبتا ناشناخته به نام پیکسار انیمیشنی به اسم Toy Story را خلق کرد و اولین فیلم بلند انیمیشنی محسوب میشد که به طور کامل توسط کامپیوتر ساخته شده بود. این انیمیشن هم از نظر منتقدان و هم از نظر مالی موفقیت بزرگی کسب کرد و دوران جدیدی را در انیمیشنها آغاز کرد. داستان این انیمیشن در دنیایی اتفاق میافتد که در آن اسباببازیها بدون اطلاع صاحبانشان میتوانند زنده شوند و روی عروسک گاوچرانی به اسم وودی تمرکز دارد.
دیزنی و پیکسار با ساختن دنبالههای بیشتر از این انیمیشن به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کردند و این که سری پنجم این انیمیشن در دست ساخت است، نشان میدهد که این سری هنوز محبوب است. این مجموعه به دلیل داستان دلانگیز، شخصیتهای به یاد ماندنی، صداپیشههای معروف و دستاوردهای فنی توانسته تا در نسلهای مختلف خاطرهسازی کند و تقریبا هر کسی این انیمیشن را دیده یا حداقل میشناسد. در ادامه با دیالوگهای برتر مجموعه انیمیشنهای داستان اسباببازی آشنا میشویم.
۱۰- «چنگک!» – عروسکهای آدم فضایی
باز لایتیر یک دستگاه فروش خودکار را با یک سفینه واقعی اشتباه میگیرد و وودی که کلافه شده، مجبور میشود به دنبال او برود. وقتی وارد دستگاه میشوند، با گروهی از موجودات فضایی سبز رنگ و سه چشم روبرو میشوند. آنها به وودی و باز “چنگک” را معرفی میکنند که برای آنها حکم یک خدا را دارد.
مردان کوچک سبز همانند آهنربا به چنگک جذب میشوند و آن را میپرستند، البته خوشبختانه این ویژگی آنها باعث نجات خودشان و دیگر عروسکها در داستان اسباببازی ۳ شد؛ درست زمانی که به نظر میرسد وودی، باز و گروه دوستان در شرف سوختن و نابودی هستند، آدم فضاییها با یک چنگک صنعتی بزرگ، جان آنها را نجات میدهند.
۹- «چیزیش نمیشه، بانی چیزیش نمیشه.» -باز لایتیر
در سری چهارم، وودی را در سفری احساسی قرار میگیرد تا جایگاهش را در دنیا پیدا کند. آیا میتواند به محیط جدیدش به عنوان یکی از اسباببازیهای بانی سازگار شود؟ آیا او به اندازهی دیگران مورد محبت قرار میگیرد؟ یا باید با عشق گمشدهاش بماند؟ همهی اینها در انتها به یک تصمیم بزرگ از سوی وودی منتهی میشود.
در طول داستان اسباببازی ۴، وودی تلاش زیادی میکند تا از فورکی محافظت کند و بانی را خوشحال نگه دارد؛ اما پس از اینکه دوباره بو پیپ را میبیند و دنیایی از امکانات جدید را فراتر از داشتن یک صاحب کشف میکند، اوضاع برایش عوض میشود. زمانی که بهترین دوستش، باز، به او اطمینان میدهد که به جای رها کردن بو، میتواند بانی را رها کند، چون این همان چیزی است که وودی واقعا میخواهد. این جمله به تنهایی یک نقطه عطف بزرگ در مسیر داستانی وودی است و لحظهای مهم در مجموعه داستان اسباببازی است.
۸- «به نظر می رسد در اینجا هیچ نشانهای از حیات هوشمندانه وجود ندارد.» – باز لایتیر
اسباببازیهای اندی نسبت به باز لایتیر کنجکاو بودند، در برخورد اول او نگاهی به اتاق میاندازد و فکر میکند که بر یک سیارهی عجیب سقوط کرده و میگوید که نشانهای از حیات هوشمند نیست. در صحنهای که شبیه به فیلمهای وسترن کلاسیک است، وودی بیرون میآید و باز او را به عنوان موجودی متهاجم اشتباه میگیرد.
این دیالوگ نه تنها یکی از اولین دیالوگهای بامزهی این انیمیشن میباشد، بلکه میمهای زیادی از آن ساخته شده است. همچنین در داستان اسباببازی ۲ این دیالوگ دوباره گفته میشود؛ زمانی که رکس مشغول بازی کردن با ویدیوگیم باز لایتیر است.
۷- «تو جون ما رو نجات دادی، تا ابد ازت ممنونیم.» – عروسکهای آدم فضایی
وقتی که باز و دوستانش برای نجات وودی حرکت میکنند، یک ماشین تحویل پیتزا را میدزدند که عروسکهای آدم فضایی بهعنوان تزئینات، در آن آویزان هستند. در طول یک تعقیب و گریز ماشین پرتنش اما خندهدار، آقای سیبزمینی آدم فضاییها را از پرتاب شدن به بیرون از پنجره نجات میدهد و آنها نیز تا ابد از او سپاسگزار خواهند بود.
پس از آن، آدم فضاییها وفاداری بیپایان خود را به آقای سیبزمینی که چندان علاقهای به این موضوع ندارد، اعلام میکنند اما خانم سیبزمینی بیشتر از همه مشتاق است و حتی آنها را بهعنوان پسران خود میپذیرد.
۶- «ما اسباببازیها همه چیز رو میبینیم، پس درست بازی کنید.» – وودی
در دنیای داستان اسباببازی، هیچ اسباببازی نمیخواهد که صاحبش بداند آنها میتوانند زنده شوند، اما هیچ اسباببازی هم نمیخواهد صاحب بدی مثل سید داشته باشد. در داستان اسباببازی، وودی و باز خود را گرفتار در خانه همسایهی اندی میبینند که به آسیب رساندن به اسباببازیها شهرت دارد و همین باعث میشود تا وودی و باز مشکلاتشان را کنار بگذارند و همکاری کنند.
سپس وودی نقشهای بزرگ برای فرار از خانه سید و نجات باز با کمک اسباببازیهای سید طراحی میکند. در این مسیر، وودی از این فرصت استفاده میکند تا درس ارزشمندی به سید بدهد و او را متوجه کند که باید از اسباببازیها مراقبت کند. در لحظهای خندهدار اما تا حدودی ترسناک، وودی به سید نشان میدهد که اسباببازیها موجودات آگاه و زندهای هستند. این لحظه همچنین برای همه کودکانی که داستان اسباببازی را تماشا میکنند، تاثیرگذار به نظر میرسد و به آنها یادآوری میکند که از اسباببازیهایشان مراقبت و با آنها با مهربانی بازی کنند.
۵- «مثل باد بتاز بولزآی» – وودی
وودی چندین تیکه کلام معروف مثل “یک مار در چکمهی من است” دارد که با کشیدن نخی که در کمرش است گفته میشود، اما این تیکه کلامش به این شکل گفته نمیشود. در داستان اسباببازی ۲، وودی متوجه میشود که شخصیت اصلی برنامهی تلویزیونی قدیمیای به اسم Woody’s Roundup است و اسب با وفایی به اسم بولزآی دارد.
عبارت «مثل باد بتاز بولزآی» را وودی در آن برنامه زمانی میگفت که میخواست حمله و مبارزه را شروع کند؛ بهیادماندنیترین استفاده از این عبارت زمانی است که وودی و باز برای نجات جسی به دنبال هواپیما میروند. این صحنه همچنین یادآور این است که وودی واقعا چه شخصیتی دارد، یک قهرمان بیشتر از هر چیز، به کسانی که دوستشان دارد اهمیت میدهد و برای نجات آنها حاضر است هر کاری بکند.
۴- «تو مرد کوچک، غمگین و عجیبی هستی، دلم برات میسوزه. بدرود.» – باز لایتیر
بعد از اینکه وودی متوجه میشود که به دلیل جا ماندن در پمپ بنزین توسط اندی، حالا یک اسباببازی گمشده است. در عین حال که از دست باز و ماجرای فضانورد واقعی او خسته شده، همه خشم فروخوردهاش را بیرون میریزد و باز را سرزنش میکند که زندگیاش را خراب کرده و جای او را به عنوان اسباببازی محبوب اندی گرفته است. سپس به باز یادآوری میکند که او در واقع یک اسباببازی است، وسیله بازی یک کودک. در مقابل، باز به روش متفاوتی پاسخ میدهد و به آرامی به وودی این دیالوگ را میگوید.
اگرچه وودی درست میگوید، اما باز روش درستتری را انتخاب میکند و با آرامش و اعتماد به نفس او را سرزنش میکند. این دیالوگ باز و این صحنه نیز در میمهای زیادی استفاده شده و در اینترنت محبوب بوده است.
۳- «این پرواز نیست، این یک سقوط با کلاسه» – باز لایتیر
در مجموعه انیمیشنهای داستان اسباببازی، ارجاعات زیادی به دیالوگها و اتفاقات گذشته میشود. یک نمونهی آن زمانی است که باز لایتیر تازه به میان اسباببازیها آمده و وودی به او حسادت میکند چرا که باز میتواند پرواز کند؛ وودی هم که اوقاتش از حضور باز تلخ شده، پرواز او را سقوطی با کلاس تفسیر میکند.
در پایان سری اول داستان اسباببازی، باز بالهایش را باز میکند تا خودش و وودی را درست قبل از اینکه موشک منفجر شود فراری دهد؛ آنها در هوا سر میخورند و به نظر میرسد که باز واقعا در حال پرواز است، اما باز با اطمینان به وودی میگوید که این تنها یک سقوط با کلاس است. باز در نهایت پذیرفته است که او یک اسباببازی است، در حالی که وودی بالاخره به این درک میرسد که باز چقدر شخصیتی خوب و باحال است.
۲- «بدرود، رفیق.» – وودی
عدهی زیادی تصور میکردند که داستان اسباببازی ۳ آخرین سری از این مجموعه خواهد بود، اما در سالهای بعد مشخص شد که اینگونه نیست. در این سری اسباببازیها برای آخرین بار با اندی زندگی میکنند و از آنجایی که اندی باید به دانشگاه برود، اسباببازیهایش را به بانی میدهد. پایان این انیمیشن بسیار غمناک است و لحظات آخر آن، مثل آخرین نگاه وودی به اندی، احساسات را برمیانگیزد.
اگرچه باز، جسی و بقیه اسباببازیها متوجه شدند که نمیتوانند برای همیشه با اندی بمانند، اما برای وودی این کار بیشتر سخت بود. بخشی از رشد شخصیتی وودی این است که یاد میگیرد رها کند، زیرا این بهترین کار برای اندی بود. وودی یک بار دیگر فرصتی پیدا میکند تا با او بازی شود و از آن خوشحال است، این موضوع به خط پایانی فیلم معنای بیشتری میبخشد. وقتی او این دیالوگ را میگوید، به این معناست که او هرگز آن لحظاتی که با هم داشتند را فراموش نمیکند و همیشه از آنها خاطره خوبی خواهد داشت.
۱- «تا بینهایت و فراتر از آن» – باز لایتیر
از هر کسی بپرسید اولین جملهای که از داستان اسباببازی به ذهنش میرسد را بگوید، چه پاسخی خواهند داد؟ “تا بینهایت و فراتر از آن!”. البته به عنوان یک فضانورد ماجراجو که در حال محافظت از کهکشان در برابر تهدیدات بیگانگان است، باز لایتیر باید یک عبارت مشهور داشته باشد، و این جمله کاملا مناسب شخصیت اوست.
این دیالوگ یکی از به یادماندنیترین دیالوگهای این مجموعه است. یکی از بهیادماندنیترین لحظات زمانی است که وودی و باز در حال پرواز هستند و این وودی است که این جمله را میگوید و باز را بهعنوان اسباببازی اندی و یک دوست میپذیرد. این جمله بهعنوان یکی از بزرگترین میراث داستان اسباببازی در یادها خواهد ماند و طرفداران همچنان آن را دوست خواهند داشت.
منبع: Colldier
پر بحثترینها
- واکنش ایلان ماسک به اظهارات نژادپرستانه کارگردان Avowed
- شایعه: پورت PS5 بازی Forza Horizon 5 آماده است اما تاریخ عرضه مشخصی ندارد
- ۱۰ بازی که در نیمه دوم خستهکننده میشوند
- مدیرعامل ناتی داگ: بازی بعدی هیجانانگیزترین پروژهای است که روی آن کار کردهایم
- تحقیقات جدید FTC علیه مایکروسافت آغاز شده است
- رسمی: فروش پلی استیشن ۲ از ۱۶۰ میلیون واحد عبور کرد
- سهگانه Batman Arkham؛ آغاز، اوج و پایان یک افسانه
- تئوریهای طرفداران درباره GTA 6 باعث خنده اعضای راکستار میشوند
- گزارش: نام رمزی بازی بعدی ناتی داگ Jordan است
- تماشا کنید: Light of Motiram معرفی شد، کپی بیشرمانه از Horizon Zero Dawn
نظرات
دیالوگ “تا بی نهایت و فراتر از آن” واقعا مورد علاقمه و خیلی دوسش دارم
همش مزخرف بود 🥱 دیالوگ برتر تاریخ بشریت میگه… وحشی ترین حیوان انسان است!
وحشیترین حیوان
حضورت و عرایضت چه ربطی به این پست داره؟
وقتی از فیلمی خوشت نمیاد
تو پستش نرو بیبی
ok my baby
سس ماست بگین یوقت ضرر نده.
هر وقت یاد گرفتی چطوری صحبت کنی بیا نظر بده
دقیقا دلیل فشار خوردنت چی بود؟
مقالات کولایدر هر روز دارن عجیب تر میشن
خدایی دیگه ازشون نیارید
اون یدونه نقل قول نسخه چهارم رو حذف کنید توهین به این فرنچایز. در ضمن با توجه به این که بیشتر ما این فرنچایز رو دوبله دیدیم، دقیقا اونا تو ذهنمونه؛ به جای بولزآی، میگیم تک تاز و دیالوگ آخر هم به سمت بی کران و فراتر از آن. نسخه چهارم که خیلی حال گیری بود احتمالا پنجمی از اون هم ضعیف تر باشه.
اولـیـن و خـاطـره انـگـیـزتـریـن دوبله فارسی برای صداوسیما هست که توش میگه: “تا بینهایت و فراتر از آن” و “مثل باد برو بولزآی”.
با تمام احترام و علاقه ای که به تیم دوبله صدا و سیما دارم ولی به نظرم همانطور که گلوری برای فیلم مناسب نبود بلکه صدا و سیما هم برای بسیاری از انیمیشن ها خروجی پایین تری نسبت به گلوری داشت و بعضی وقت ها تصمیمات عجیبی گرفته میشد!
مثال: صداپیشگی استاد والی زاده در نقش ایبی در فیلم Hop 2011 که بسیار عجیب شده بود! و در کل به شخصه در موارد غیر عجیب هم مثلا برای رنگو، من خیلی بیشتر صداپیشگی امین قاضی به دلم نشست تا مرحوم جلیلوند.
نسخه دوبله مشهور اسباب بازی ۲ دوبله ش با صدا و سیما بود که میگفت بولزای دوبله گلوری که جدید تر بود میگفت تک تاز. حتی دیالوگ آخرم منوچهر والی زاده میگفت به سوی بی نهایت و فراتر از آن.
یادش بخیر
نیومده تو پست گفتم به سوی بی نهایت و فراتر از آن اوله.
دوبله معروف نسخه یک شماره ۶ آخرش میگه «…پس بچه ی خوبی باش» شماره ۳ هم «…یه سقوط آزاد ماهرانه بود»
داستان اسباب بازی تو اکثر نظرسنجی ها بعنوان بهترین انیمیشن شناخته میشه و بین این و شرک همیشه رقابته که کدوم بهتره
آره واقعا من یک فامیل دهه نودی دارم گاهی انیمیشن میذاریم میبینم همش میگه شرک، اسباب بازی و… که بیشتر متعلق به دوران ما بود سر تر از انیمیشن جدیداس.
فقط اونجا که تو نسخه اول ، رو تخت خواب وایمیسته و میگه : زمین کمی نرمه😆😆
آره 😂 نمیدونم کدوم دوبله دیدی یا زیرنویس دیدی. دوبله ای که من دیدم میگه خاک اینجا یکم نرمه
دوبله فارسی همون معروف و رسمیه.آره آره دقیق ترش همین بود
این جملاتی هم تو این پست نوشته شده ، همه از دوبله فارسیه
من یادمه گفت: زمین کمی شل بنظر میاد
عجب مجموعه شگفت انگیزی 👌👌
قسمت های ۱ تا ۳ رو بالای ۱۰۰ بار دیدم ، شاید بگید اغراق می کنم ولی یه زمانی هر ماه حداقل ۵،۶ بار میدیدمش
یادمه چقدر برای قسمت چهارم منتظر بودم و ذوق داشتم ولی الان کلا ۱۰ درصدشو یادم مونده شایدم کمتر ( قسمت ۴ رو میگم ) چون فکر کنم فقط یکبار دیدمش ، موقعی که تازه اومده بود
به زودی دوباره میبینمش
به نظر من برای قسمت پنجم ایده خوبی دارن و موفق میشه ( البته باید ببینیم چطوری بهش می پردازن و چه داستانی براش در نظر میگیرن )
همونطور که برای inside out 2 ایده خوب نوجوونی رو داشتن و موفق شد
یه مار تو چکممه 🤠
ما فقط اسباب بازی هستیم
به سوی بینهایت و فراتر از ان 🙂
شاهکار بزرگ پیکسار
اون دیالوگ ( بدرود رفیق ) توی دوبله فارسی انیمیشن بنظرم خیلی قشنگ تر بود وودی به جای بدرود رفیق گفت: خداحافظ اندی کوچولو. اصلا من اون سکانس اشک تو چشام جمع شد انقدر که اون سکانس زیبا بود
*هشدار اسپویل*
دیالوگ (تا بیکران و فراتر از آن) برای پایان Toy story 4 و خداحافظی وودی و باز به علاوه بقیه اسباب بازی ها کاملا به جا و مناسب بود
یکی از خاطره انگیز ترن انیمیشناست که یه عالمه خاطره به یاد ماندنی برامون ساخت
یه مار تو چکممه نیست پس کلا کنسله