۹ بازی ویدیویی فوقالعاده که مقدمه بحثبرانگیزی دارند
بسیاری از مردم بازی های ویدیویی را دوست دارند چرا که راهی برای فرار از زندگی روزمره و لذت بردن از یک چیز غیرعادی است. به این ترتیب، میتوان به راحتی از اثری که شما را درگیر خود نمیکند صرف نظر کرد، چرا که هیچکس نمیخواهد وقت آزاد خود را صرف انجام کاری کند که برایش جالب نیست.
در حالی که بیشتر بازیهای ویدیویی سعی میکنند شما را به سرعت جذب کنند، برخی از آنها از طریق مجموعهای از انتخابها مانع بزرگی در مسیر بازیکن ایجاد میکنند. این بازیها به علت بخش آموزش فوقالعاده دشوار، شروع کند، انتخاب یک داستان بحثبرانگیز یا طراحی ساده به بازیکنان ایده درستی ارائه نمیدهند و بسیاری را از خود دور میکنند. همه این بازیها ارزش وقت گذاشتن را دارند، اما تا زمانی که بتوانید از مقدمههای خستهکننده آنها عبور کنید.
۹. Metal Gear Solid 5: Phantom Pain
آخرین بازی سری Metal Gear Solid یکی از عناوین بحثبرانگیز این فرنچایز است. البته این نسخه به لطف رویکرد جهان باز و ارائه گیمپلی مخفیکاری بهبود یافته بازیکنان زیادی را به خود جذب کرد. با این حال، مقدمه بازی بسیار کند و آهسته پیش میرود.
آیا میخواهید به ماموریتهایی بروید و با آزادی به روشهای منحصربهفرد با دشمنان مقابله کنید؟ شما باید در ساعات ابتدایی در یک بیمارستان بخزید و انبوهی از لحظات سینمایی در اطراف شما اتفاق میافتد.
طرفداران قدیمی Metal Gear Solid شاید با مقدمه کند نسخه پنجم مشکلی نداشته باشند، اما این مورد بیشتر برای بازیکنان تازهوارد سخت و عذاب آور به نظر میرسد. با این حال پس از گذراندن بخش مقدمه روند بازی بهتر و بهتر میشود.
۸. Final Fantasy 13
اغلب بازیهای سری Final Fantasy به بازیکن بیش از حد زمان میدهند تا در ساعات ابتدایی این عناوین عاشق آنها شوند و احساس میکنید برای تجربه سایر قسمتهای بازی به استراحت نیاز دارید. در همین راستا، بازی Final Fantasy 13 یک مقدمه ۲۰ ساعته را ارائه میدهد.
Final Fantasy 13 یکی از بحثبرانگیزترین عناوین این سری است. با این حال موارد مثبت زیادی در این بازی وجود دارد که میتوان به سیستم پارادایم، شخصیتهای دوست داشتنی، دنیای منحصر به فرد و جلوههای بصری چشمگیر آن اشاره کرد. اما برخی از طرفداران سرسخت Final Fantasy به دلیل افتتاحیه ضعیف و خسته کننده از این نسخه متنفر هستند.
در واقع زمان زیادی طول میکشد تا داستان Final Fantasy 13 آغاز شود. عناصر ضروری یک بازی این سری، از جمله شخصیسازی پارتی، تنها چند ساعت پس از شروع بازی به شما معرفی میشوند. اگر کاری که انجام میدادید هیجانانگیز محسوب میشد، خیلی بد نبود، اما انتقال اولیه از ایست بازرسی به ایست بازرسی لذت چندانی ندارد. در اینجا لیستی از عناوینی وجود دارد که میتوانید انتخاب کنید و در مدت زمانی که برای شروع این بازی لازم است به پایان برسانید: Undertale، The Last of Us، Super Mario 64 و Hellblade: Senua’s Sacrifice. بازی Final Fantasy 13 اثر با ارزشی است، اما روندی کند و طولانی دارد.
۷. Okami
Okami یک اثر شایسته در بازیهای ویدیویی است. این بازی یک کاوش هنری عمیق و غنی از فولکلور و اساطیر ژاپنی به شمار میرود. اثر مذکور دارای گیمپلی سرگرمکننده و سبک هنری ویژه است که میتواند اشک شما را در بیاورد. این همان چیزی است که وقتی بازی را به پایان برسانید، احساس خواهید کرد، اما احتمالاً در اولین شروع به این فکر میکنید که یک بازی خستهکننده است.
این اثر کلاسیک PS2 متاسفانه به اندازه کافی مورد توجه قرار نگرفته است. بازی از یک بخش آموزشی برخوردار است تا شما را در این جهان راهنمایی کند. همه چیز خوب به نظر میرسد، اما مقدمه بازی نقطه ضعف آن است.
بازیکنان در بازی مجبور میشوند متنهای طولانی را بخوانند و این یک نکته غافلگیرکننده است. این اثر قرار است یک بازی سرگرمکننده باشد و نه یک تکلیف مدرسه. سوالی که مطرح میشود این است که چرا چیزهای زیادی برای یادگیری وجود دارد؟ طبیعتاً آن دسته از بازیکنان صبور که مایل بودند این مقدمه را به آرامی و با طمانینه طی کنند، پاداش زیادی دریافت کردند.
۶. The Last of Us Part 2
بازی The Last of Us Part 2 موافقان و مخالفان زیادی دارد، اما شکی وجود ندارد که این اثر جدا از بخش داستانی بحثبرانگیز، از جنبه گیمپلی، گرافیک و صداگذاری درخشان ظاهر میشود.
رابطه میان جوئل و الی هسته اصلی بازی اول را تشکیل میدهد اما سوال اینجاست که چرا نسخه دوم به جای پرداختن بیشتر به شخصیت این دو، با کشته شدن جوئل آغازی میشود؟ به جرات میتوان گفت که کشتن جوئل در بخش ابتدایی بازی اقدامی جسورانه بود. در واقع، این اقدام به قدری جسورانه بود که باعث عصبانیت و ناامیدی گسترده شد، زیرا بسیاری از گیمرها احساس میکردند به آنها خیانت شده است و نمیخواهند ادامه بازی را تجربه کنند.
کشتن جوئل ممکن بود با واکنش تند طرفداران روبهرو شود، اما این موضوع به عواقب اقدامات او اشاره کرد و باعث شروع مضامین اصلی بازی شد. با این حال، این یک راه مناسب و خوشایند برای شروع دنباله یک بازی مهم نیست.
۵. Days Gone
هنگامی که Days Gone را تجربه میکنید، احتمالاً تحت تاثیر مقدمه آن قرار نخواهید گرفت. این بازی از جلوههای بصری فوقالعادهای برخوردار است، اما در زمان عرضه با مشکلات فنی متعددی دست و پنجه نرم میکرد. ساعات ابتدایی برای ایجاد حس خاص انجام نمیدهند و فکر میکنید این فقط با یک بازی زامبی محور جهان باز معمولی مواجه هستید.
در حالی که Days Gone با شروع کند و ضعیفب همراه است، اما با این حال چیزهای زیادی در مورد آن وجود دارد که هرچه در بازی پیش میروید، بهبود مییابد و ارزش تجربه آن را بیشتر میکند.
پس از مدتی، داستان بازی به خصوص پس از اینکه به منطقه Lost Lakes میرسید، شتاب بیشتری میگیرد. موتور سواری و چالشها در کشتن زامبیها نیز لذتبخش است. Days Gone اثر کامل و بینقصی نیست، اما مطمئناً ارزش تجربه کردن را دارد.
۴. Armored Core VI: Fires of Rubicon
آخرین نسخه از سری Armored Core با استقبال خوبی از سوی طرفداران و همچنین منتقدین مواجه شد. با این حال، یک مورد بحثبرانگیز در خصوص Fires of Rubicon وجود دارد و آن بخش آموزشی سخت و طاقت فرسا است.
ماموریت آموزشی این بازی به عنوان یک مقدمه استاندارد برای مکانیکها و گیمپلی پیچیده آغاز میشود. این بخش لحظات چالش برانگیز خود را دارد اما بیشتر به آرامی و کندی طی میگردد. اما پس از آن، هلیکوپتر با نام AH12: HC ظاهر میشود که در واقع یک ماشین است.
این باس فایت لحظات سختی را برای بازیکنان رقم میزند. علاوه بر این، حملات شما کمترین آسیب را به زره آن وارد میکند و یک لغزش کوچک میتواند منجر به شکست بازیکنان شود.
با توجه به اینکه اکثر بازیکنان در این مرحله حتی به سختی به مکانیکهای بازی عادت میکنند، اما این باس اعتماد بازیکنان تازه وارد و حتی کهنهکار را از بین خواهد برد. Armored Core VI بدون شک اثر شایسته و ارزشمندی به شمار میرود، اما مقدمه آن برای اکثر افراد یک شروع عالی نیست.
۳. Starfield
بازی Starfield شروعی پر فراز و نشیب دارد و به طور کلی چند ساعت ابتدایی آن از لحاظ کیفی متوسط است. جذابیت امیدوارکننده یک دنیای بزرگ به منظور کاوش یک ویژگی قدرتمند محسوب میشود، اما این امر برای تجربه هر چیزی که حماسی به نظر میرسد، زمان میبرد و بیشتر آن شامل محیطها و گیمپلی ساده و نه چندان جالب است.
در نهایت به قابلیتی دسترسی پیدا میکنید که به شما دلیلی برای ادامه بازی میدهد. این قابلیت به شما این امکان را میدهد که به گونهای متفاوت با جهان بازی ارتباط برقرار کنید. با این حال، متأسفانه، بسته به تمایل بازیکنان به انجام ماموریتهای جانبی، بین ۵ تا ۱۵ ساعت طول میکشد تا به نقطهای برسند که بازی شبیه حماسه علمی تخیلی وعده دادن شده Bethesda شود. به این ترتیب، اگر به دنبال رضایت فوری هستید، این بازی برای شما مناسب نخواهد بود. با این حال، بازیکنان صبور مطمئناً از آنچه که Starfield برای ارائه دارد، قدردانی خواهند کرد.
۲. Driver
میتوانید از یک کودک نوپا بپرسید که مهمترین بخش آموزش بازیهای ویدیویی چیست و پاسخ مناسبی دریافت کنید. دانستن اینکه عملکرد یک مرحله مقدماتی این است که به بازیکن یاد دهد چگونه بازی کند، سخت نیست. با این حال، بخش آموزشی غیرمنطقی در برخی از بازیهای ویدیویی دیده میشود.
به عنوان مثال، بازی Driver بازیکن را در یک پارکینگ زیرزمینی قرار میدهد و فهرستی از ترفندهای رانندگی را به آنها میدهد تا بتوانند در یک محدودیت زمانی کوتاه انجام دهند. آیا توضیحی در مورد این ترفندها یا نحوه انجام آنها وجود دارد؟ البته نه! بنابراین، شما برای مدت زمان نامحدود در حال رانندگی هستید و هر چیزی را امتحان میکنید.
شما حتی از دیدن محیطهای زیبای چهار شهر موجود بازی لذت نمیبرید، زیرا در یک پارکینگ کوچک تیره و تار گیر افتادهاید. هیچ کدام از این موارد در خصوص جذب بازیکنان نکته مثبتی محسوب نمیشود.
۱. Deadly Premonition
مقدمه بازی Deadly Premonition به گونهای آغاز میشود که گویی یک اثر کسلکننده است. در مرحله اول، شما در میان جنگلی پرباران و پر پیچ و خم قرار میگیرید که از نظر بصری به اندازه یک آلونک قدیمی تخریب شده محرک است و با بازی را با مکانیکهای ضعیف شوتر آن تجربه میکنید.
زیرا در ابتدا چیز دیگری جز راه رفتن و تیراندازی در بازی وجود ندارد و حتی نمیتواند این کار را به خوبی انجام دهد. آیا داستان جالب است؟ در ابتدا به نظر نمیرسد. هر فردی که این مقدمه وحشتناک را پشت سر بگذارد، با دنیای شگفتانگیز و دلهرهآمیز مواجه میشود. جذابیت بازی هنگامی که زمان کافی را در آن صرف کرده باشید، به نقطه اوج خود میرسد زیرا شخصیتهای سرگرمکننده و اتفاقات غیرقابل پیشبینی فوقالعاده هستند.
پر بحثترینها
- ادعای مدیر سابق Sweet Baby: استودیوها سراغ ما میآیند تا داستان بازیهایشان را بهبود دهیم
- مشخصات کامل سختافزار پلی استیشن ۵ پرو فاش شد
- مدیرعامل پلی استیشن: طرفداران باید انتظارات خود را کاهش دهند، PS5 Pro یک کنسول نسل بعدی نیست
- سازنده سابق راکستار: مردم سالها از واقعگرایی GTA 6 صحبت خواهند کرد
- ۷ بازی مخفیکاری با پیشرفتهترین هوش مصنوعی دشمنان
- ادعای سازنده Concord: اثری ساختیم که تجربه فوقالعادهای را به گیمرها ارائه میدهد
- تهیهکننده Final Fantasy: اسکوئر انیکس میخواهد بازیهای آینده را همزمان روی Xbox منتشر کند
- نقد و بررسی فیلم Joker: Folie à Deux | هیچ جوکری وجود ندارد
- تماشا کنید: گیمپلی چندین بازی روی پلی استیشن ۵ پرو
- شمار بازیکنان همزمان Dragon Age: The Veilguard در روز عرضه به بیش از ۷۰,۰۰۰ نفر رسید
نظرات
Nice
میشه گفت مقدمه اصلی Metal Gear Solid 5: Phantom Pain در واقع Metal Gear Solid 5: Ground Zeros هست ؟
مشکل من با داستان لست دو مقدمش یا حتی مرگ جول و یا نحوه مرگش نیست. اتفاقا مرگ جوئل یکی از بخشای یونیک و طبیعی بازی بود چون جوئلم بهرحال آدم بود و یجایی باید تقاص کاراشو پس میداد. مشکل من با داستان لست دو حوادث و اتفاقات بی منطق و مسخره ایه که تو طول داستان اتفاق میافتن و ناشی از ضعف نویسندگی هستن. طرف با اون دختر حامله هه جلوی الی هستن ( اونجایی که الی ازشون میخواست جای ابی رو لو بدن) طرف حاضر بود جون خودش، مِل و نوزاد تو شکمش که متعلق به خودش بودو به خطر بندازه ولی جای ابی رو لو نده😂😂 الان نیاین بگین الی در هرصورت میکشتشون پس بهتر بود درگیر بشن که اصلا بهانه خوبی نیست، اونا که صدرصد مطمئن نبودن اگه جای ابی رو لو بدن بعدش چه اتفاقی میافته. یا اینکه اصلا همون اول میتونستن به الی بگن که مِل حاملس، اینجوری شاید لاقل بیخیال کشتن مِل و بچش میشد نه اینکه همینجوری خیلی ابلهانه باهاش درگیر بشه و جون خودش و فرزندشو تو ریسک صددرصدی قرار بده. ممکنه الان با خودتون بگین خب این که چیزی نیست یا مسئله بزرگی نیست درصورتی که همین مسائل و اتفاقای کوچیک خودشون تو نحوه پیشرفت داستان بازی و حوادث بعدی نقش مهمی دارن. این فقط یه نمونه بود. چندین و چند اتفاق مسخره دیگه تو طول داستان میافتن که ضعف واضح نویسندگی توشون موج میزنه و هیچ منطقی ندارن. فقط با هدف احساسی کردن مخاطب تو بازی قرار داده شدن ولی بدون منطق و اصول. درکل لست دو بازی بود که هدف خیلی والایی داشت و پیام واقعا خوبی رو میخواست به مخاطب انتقال بده ولی متاسفانه خیلی جاها نتونست خوب پیادش کنه. ینی اون بلند پروازی که تیم نویسنده داشتنو نتونستن تمیز، طبیعی، با منطق و بصورت یونیک پیاده کنن تو بازی و یه جاهایی ری**دن توش. برعکس بازی اول که تک تک حوادثی که اتفاق میافتاد اولا خیلی یونیک و طبیعی کار شده بودن و دوما پشت تک تکشون یه منطقی بود. از بُعد گیمپلی، گانپلی، هوش مصنوعی، لول دیزاین، گرافیک و اینجور چیزا اما جزو بی نقص ترین بازیای تاریخه