به یاد ماندنیترین نقلقولهای هایائو میازاکی
هایائو میازاکی یکی از موسسین استودیوی ژاپنی و نامدار جیبلی است که آثار پرطرفداری مثل Spirited Away ،Porco Roso و The Secret World of Arietty را تولید کرده و مخاطبین سنین مختلف عاشق داستانگویی عمیق و خلاقیت انیمیشنهای این استودیو هستند.
شاید غافلگیر شوید زمانی که بفهمید هایائو میازاکی، مردی که پشت تمام این داستان هاست، با چیزی که تصور میکردید متفاوت است. میازاکی پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه گاکوشین در سال ۱۹۶۳، وارد استودیوی انیمشینسازی Toei شد. در این استودیو افرادی را ملاقات کرد که در ادامه جزوی از همکاران طولانی مدت او شدند؛ تاکاهاتا ایسائو، دیگر موسس استودیوی جیبلی، و اوتا آکِمی که با او ازدواج کرد. همچنین این کارگردان ۸۳ ساله اخیرا جزو لیست ۱۰۰ فرد تاثیرگذار سال ۲۰۲۴ در مجلهی Time قرار گرفت.
آخرین اثر هایائو میازاکی یعنی The Boy and the Heron نیز توانست تا جایزهی بهترین انیمیشن را در آکادمی اسکار کسب کند. شاید این جمله را شنیده باشید که میگوید هنر یک فرد، جلوهای از درون اوست؛ اما هایائو میازاکی شاید از این قائده مستثنی باشد. در این مطلب با نقلقولها و سخنانی از او آشنا میشویم که جنبههای تاریک، طنزآمیز و هوشمندی این هنرمند را نشان میدهد و باعث میشود تا او را بیشتر دوست داشته باشیم.
۱۰- «اینجا صندوقی هست که امیدها و آرزوهایم را در اون نگه میدارم. داخلش خالیه.»
مناظر چشمنواز و عجایب کودکانه هر مخاطبی را وادار میکند که از واقعیت فرار کند و به همراه شخصیتهای دوست داشتنی پا به دنیای ماجراجویی بگذارد. انیمیشن Whisper Of The Heart یکی از دستکمگرفتهشدهترین آثار استودیوی جیبلی است که در سال ۱۹۹۵ پخش شد و توسط میازاکی کارگردانی نشده است. داستان درباره دختر جوانی است که آرزو دارد در بزرگسالی یک نویسنده شود. پس از اینکه میفهمد پسری به اسم سیجی آماساوا قبلا تمام کتابهایی را که او از کتابخانه امانت گرفته، امانت گرفته بود عازم سفر میشود تا آن پسر جوان را پیدا کند.
این نقلقول طنز و تلخ میازاکی تا حدودی خلاف معنا و مفهوم آثار این هنرمند است. Whisper of the Heart که براساس مانگایی به همین نام است مثل خیلی از آثار دیگر استودیوی جیبلی دربارهی کشف ناشناختهها و دنبال کردن رویاهاست.
۹- «از او خواستم که با من ازدواج کند، نمیتوانستم پا پس بکشم.»
یکی از آثار ضد جنگ استودیوی جیبلی The Wind Rises است که در سال ۲۰۱۳ پخش شد و دربارهی پسر جوانی به اسم جیرو هوریکوشی بود که دلش میخواست خلبان شود. او در رویاهایش با کنت کاپرونی ملاقات میکند که یکی از پیشگامان صنعت هوایی ایتالیا است و او را تشویق میکند تا مهارتهای خودش در مهندسی را تقویت کند. او در تابستان با یک دوست قدیمی به اسم نائوکو ملاقات میکند که عاشقش میشود و میخواهد با او ازدواج کند.
در آثار استودیوی جیبلی همیشه شاهد روابط عمیق بین شخصیتها بودیم، اما هیچکدام قابل مقایسه با داستان تراژیک و غمناک جیرو و نائوکو نیست. جیرو احساسات خودش را به نائوکو ابراز میکند اما نائوکو به بیماری سل مبتلا است. نائوکو اصرار میکند که پس از درمان با یکدیگر ازدواج کنند، اما در نهایت او تسلیم بیماری میشود. روابط عاشقانهی عمیق و قابل لمس آثار میازاکی شاید نشاندهندهی این باشد که خود میازاکی نیز آدم رمانتیکی است، اما نقلقولهای خندهدار او در این رابطه شاید خلاف این را ثابت کند.
۸- «بیشتر دنیای ما آشغاله»
با اینکه بعضی از نقلقولهای میازاکی به شدت با احساساتی که آثارش در مخاطب ایجاد میکند تضاد دارند، اما بعضی از آنها نمونهی کاملی از مفاهیمی است که در آثارش منتقل میکند. Princess Mononoke یکی از شناختهشدهترین و بهترین آثار استودیوی جیبلی است که در قرن چهاردهم روایت میشود و دربارهی آشیتاکا است که به دنبال یک درمان است. در طول سفرش، او شاهد خرابیهایی که انسانها در جنگل به بار آوردهاند هست که باعث خشم خدای گرگ و پرنسس مونونوکه شدهاند.
فیلمها و سریالهایی که برای مخاطبان جوانتر ساخته میشود همیشه نگاه تجاری دارند؛ برای داستانهای خوب و معنادار دنبالهها و بازسازیهایی ساخته میشود که فاقد داستان و شخصیتهای عمیق است. با اینحال استودیوی جیبلی بارها و بارها ثابت کرده که میتوان مفاهیم پیچیده و عمیقی مثل محافظت از زمین، طبیعت و حیات وحش را در آثار کودکانه بیان کرد و این انیمه نمونهی بارز آن است.
۷- «مشکلات از لحظهای که به دنیا میآییم شروع میشوند. ما با بینهایت فرصت به دنیا میآییم، فقط برای اینکه یکی پس از دیگری از آنها دست بکشیم.»
نشان دادن مشکلات دنیای واقعی از منظر یک دنیای فانتزی این امکان را به مخاطب میدهد تا از دنیای واقعی فرار کند و با ذهنی تازه و ایدههای جدید برگردد. با اینحال، تمام آثار میازاکی پایان خوشی ندارند، انیمهی Porco Rosso در ایتالیای دهه ۳۰ میلادی روایت میشود و دربارهی یک خلبان سابق جنگ جهانی اول است که به طرز عجیبی در طول جنگ به یک خوک تبدیل میشود و باید آمادهی نبرد با گروهی از دزدان آسمانی شود که به کشتیهای تفریحی ثروتمند حمله کردهاند.
پس از یک نبرد طاقتفرسا، پورکو روسو در ماموریت خود موفق میشود. پیش از اینکه تیتراژ پایانی پخش شود، مادام جینا به او این انتخاب را میدهد که قبل از اینکه برای همیشه برود، میتواند در محل مورد علاقهشان، یک آلاچیق رو به اقیانوس، او را ملاقات کند و احساساتش را به او ابراز کند. اما درنهایت آلاچیق خالی میماند و صدای هواپیمای او از دور شنیده میشود. بار دیگر میازاکی مخاطبان را با یک پایان واقعگرایانه غافلگیر میکند، پورکو روسو با وجود تلاشهای مادام جینا، به وجود عشق باور ندارد.
۶- «اگر دردسرهای زندگی ناپدید شوند، دلت میخواهد که دوباره برگردند»
یک کلاهساز مؤدب به اسم سوفی هاتر با هاول که در قلعهای جادویی ساکن است دوست میشود و این قلعه توسط کالسیفر، یک دیو آتشین، کنترل میشود. پس از رهایی سوفی از نفرینی که توسط جادوگر اعمال شده بود، هاول کشف میکند که او همان دختری است که از دوران کودکی به دنبال او بوده است. در ادامه سوفی به او کمک میکند تا قلبش را پیدا میکند و نتیجهی آن یکی از زیباترین دیالوگهای این انیمه است: قلب بار سنگینی است.
بیشتر آثار میازاکی داستانهای پیچیده و غمناکی دارند و میتوان به Grave of the Fireflies و From Up on Poppy Hill اشاره کرد. هرچند در Howl’s Moving Castle میازاکی به مخاطبین یادآوری میکند که بعضی از مشکلات زندگی ارزشش را دارند. هاول که قلبش را پس از چندین سال پس میگیرد، وزن سنگینی را در سینهاش حس میکند، سوفی به او یادآوری میکند که چیزهایی که عمیقترین احساسات را در انسان برمیانگیزند، چیزهایی هستند که ارزش پایبند بودن به آن را دارند.
۵- «محدودیت تواناییام را هرروز میتوانم حس کنم»
یکی دیگر از موضوعات معمول در آثار غمناک استودیوی جیبلی بیماری است، در The Wind Rises دیدیم که یکی از شخصیتها به علت بیماری درگذشت، انیمهی The Secret World of Arietty به مشکلات پزشکی کودکان میپردازد. آریتی یک نوجوان ریزه میزهای است که در شکاف خانهای زندگی میکند و با پسری به اسم شون مواجه میشود که مشکل قلبی دارد.
درحالی که شون به جراحی میرود، آریتی و خانودهاش باید برای همیشه خانهشان را ترک کنند. در نسخهی ژاپنی نشان داده نمیشود که آیا شون زنده میماند یا خیر اما در نسخهی انگلیسی مونولوگی از شون در چند سال آینده اضافه میشود که نشان میدهد او از جراحی زنده مانده است. با اینکه بیشتر آثار میازاکی فضایی فانتزی دارند، اما دارای واقعیتهای دردناکی هستند که محدودیتهای انسانی را در شخصیتهایش نشان میدهد.
۴- «آینده مشخص است، همه چیز از هم خواهد پاشید»
با اینکه انیمهی Grave of the Fireflies در زمان جنگ جهانی دوم روایت میشود، اما مفهوم آن دربارهی نابودی انسان برای دنیای امروز نیز همچنان صدق میکند. این انیمه دربارهی سِیتا و سِتسوکو در دوران بمباران ژاپن توسط آمریکا است که از والدین خود جدا شدهاند و برای بقا تلاش میکنند.
اینکه پایان یکی از انیمیشنهای جیبلی خوش باشد تقریبا چیز کمیابی است و این انیمه نیز دارای یکی از غمانگیزترین پایان هاست؛ سِیتا و سِتسوکو تک و تنها در یک ایستگاه قطار از گشنگی میمیرند و قربانی یکی از وحشتناکترین درگیریهای تاریخ شدند. با اینکه بعضی از طرفداران استودیو جیبلی ممکن است فکر کنند که آثار میازاکی تنها داستانهای سرگرمکنندهای برای فرار از واقعیت هستند، اما او با درکی که نسبت به دنیا دارد نشان میدهد که آثار او تنها برای سرگرمی نیستند.
۳- « زندگی مدرن سطحی و مصنوعی است. منتظر این هستم که توسعهدهندگان ورشکست شوند، ژاپن فقیرتر شود، و علفهای هرز همهجا را فرا بگیرد.»
جدای از داستان، به نظر میرسد که هرکدام از آثار استودیوی جیبلی در مکانی سرسبز و زیبا جریان دارند که روح و جان طبیعت در آن جریان دارد. Spirited Away یکی از آثار استودیوی جیبلی میباشد که به لحاظ بصری بسیار چشمنواز است، این انیمه درباره دختری ۱۰ ساله به اسم چیهیرو است که در یک پارک متروکه وارد سرزمین ارواح میشود. زمانی که والدین او به خوک تبدیل میشوند، چیهیرو با یک روح رودخانه به اسم هاکو همراه میشود تا آنها را نجات دهد.
درنهایت چیهیرو میتواند روح بیچهره را مهار کند و بر حیلههای یوبابا غلبه کند. چیهیرو تواناییهای واقعی خود را پیدا میکند و به دنبال کشف زیباییهای سرزمین ارواح میرود. مخاطبین در تمام سنین از طریق آثار میازاکی میتوانند تا دوباره با طبیعت و شوق کودکانه ارتباط برقرار کنند که شاید فقط بشود با آثار استودیوی جیبلی آن را تجربه کنید.
۲- «باید آنقدر به خودتان فشار بیارید تا از دماغتان خون بیاید.»
آثار استودیوی جیبلی تنها برای سرگرمی نیستند و از آنها میتوان درسها و پیامهای خوبی دربارهی زندگی یاد گرفت. انیمهی Kiki’s Delivery Service در سال ۱۹۸۹ پخش شد و دربارهی ساحرهی جوانی است که به اجبار خانهاش را ترک میکند تا مهارتهای جادویی خودش را کشف کند. در این زمان او یک سرویس پیک هوایی را ایجاد میکند و همه چیز برای او به خوبی پیش میرود تا اینکه با زندگی شخصیاش تداخل پیدا میکند.
به علت تحویل دادن بستهها، ساحرهی جوان مهمانی دوستش تامبو را از دست میدهد؛ بار مسئولیتهایش روی او سنگینی میکنند، او به شهر آمده بود تا استعدادهایش را کشف کند اما واقعیتهای تلخ خودکفایی باعث شده تا او اشتیاقش را از دست بدهد و از همه چیز زده شود. در ادامه کیکی با یک نقاش محلی به اسم اورسولا ملاقات میکند که به او کمک میکند تا بفهمد که شور و اشتیاق از درون خود فرد میآید. آثار میازاکی هنرمندان و مردم را تشویق میکند که برای رویای خود تا جایی که میتوانند تلاش کنند.
۱- «فیلمسازی فقط باعث عذاب است، باورم نمیشود که دلم میخواهد یکی دیگر هم درست کنم»
میازاکی بارها و بارها اعلام کرد که بازنشسته شده است؛ بار اول در سال ۱۹۹۷ پس از ساخت Princess Mononoke، بار دوم در سال ۲۰۰۱ پس از ساخت Spirited Away، بار دیگر در سال ۲۰۱۴ پس از ساخت The Wind Rises و در آخر در سال ۲۰۲۳ پس از ساختن آخرین انیمهی خود یعنی The Boy and the Heron. میازاکی با هربار اعلام بازنشستگی طرفداران خود را میترساند، اما پس از چهار بار اعلام بازنشستگی سخت است که باور کنیم که او دیگر انیمهای نخواهد ساخت.
میازاکی بار دیگر از بازنشستگی درآمد و یکی از شخصیترین آثارش را با عنوان The Boy and the Heron ساخت که توانست جایزهی بهترین انیمیشن را در جشنوارههای مختلف کسب کند. انیمهی The Boy and the Heron شامل موضوعاتی همانند وظایف خانوادگی میباشد و به نظر میازاکی این اثر را برای عذرخواهی از پسرش ساخته است. با وجود مضامین سنگین و عمیقی که آخرین اثر او دارد، بدیهی است که فیلمسازی و ساخت انیمیشن، پروسهای سخت و چالشبرانگیز برای میازاکی بود.
در حالی که بعضی از هنرمندان سعی میکنند آثاری خلق کنند که بازتابی از خودشان باشد، میازاکی این فرض را به چالش میکشد و اثری را میآفریند که نه از این دنیا، بلکه از دنیایی که میتواند وجود داشته باشد، نشأت گرفته است. مخاطبین از طریق داستانهای آثار استودیوی جیبلی میتوانند برای مدتی از مشکلات خود فرار کنند، از این آثار تاثیر بپذیرند و دوباره برگردند تا دنیای خود را به جای بهتری تبدیل کنند. شاید به همین علت است که هایائو میازاکی هربار برمیگردد تا یک شاهکار دیگر خلق کند، حتی با وجود اینکه میداند باعث رنجش او خواهد شد.
منبع: ScreenRant
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
نظرات
چرا اینقدر این بشر افسردس؟
احساس میکنم دنباله یه زندگیه قرن های ابتداییه که مورد ۳ اثباتش میکنه
لامصب دیگه چرا از دنیا مایه میزاری
شدید تأثیرگذار بود مخصوصاً از شماره ۸ به بعد
اگر دردسرهای زندگی ناپدید شوند، دلت میخواهد که دوباره برگردند
میشه نشست و ساعت ها عمیق بهش فکر کرد
حقیقت متاسفانه 😶 …
دیوونه کننده
Anime was a mistake💀
یکی از بهترین دیالوگ ها در آثارش برای من در باد برمیخیزد هستش.
در قسمتی که شخصیت اصلی در رویا با شخص ایتالیایی صحبت میکنه و ازش میپرسه چرا همش اینجا؟(در رویا هستی) پاسخ میده: “چون اینجا همه کار میشه کرد. ( شاید میازاکی خطاب به خودش)
” ترجیح میدم یه خوک باشم تا یه فاشیست ”
این جمله بهتری برای پورکو روسو بود
” اگر بتوانم سقوط تمدن را قبل از مرگم ببینم عالی می شود”
استاد♥️
مقالع جالبی بود ممنون 🙏🙏
اما grave of the fireflies و whisper of the heart کار میازاکی نیست
راستی اگه خاستید یه کار باحال و فان از جیبلی ببینید کار My Neighbors the Yamadas اثر تاکاهاتا رو ببنید 😍😍
این ساخته اخرشو دیدم اولش مرموز و عالی پیش میرفت ولی هرچی جلو تر رفت مسخره و مسخره تر شدمیخاست شبیه Spirited Away پیش بره ولی اصلا تو سطحش نیس من بخام نمره بدم از ۱۰ بهش ۵ یا ۴ میدم
این داشمون تمام خاطره ایرانیا از انیمه رو ساخته (اسم مدفن کرم های شب تاب رو که میشنوم دلم میخواد بشینم غصه بخورم)
grave of the fireflise رو وقتی دیدم دیگه هیچوقت اون آدم قبلی نشدم
غمگین ترین انیمه ای که تا حالا دیده بودم با اختلاف
زندگی مدرن سطحی و مصنوعی است.
چقدر خوب اینو میفهمم…
و منی که توی بچگی مدفن کرم های شبتاب دیدم و افسرده شدم
واقعا خیلی ناراحت کننده بود
هنوزم با دیدنش گریه میکنم
مدفن کرم های شب تاب اشک منی که به زور سر بعضی صحنه های احساسی گریه میکنم رو درآورد. خصوصا اونجایی که سیتا داشت خواهرش رو خاک میکرد و بعدم پیکرش رو سوزوند .
ولی هیچوقت اون زنه که به خاطر اخلاق بدش سیتا و ستسوکو از خونش اومدن بیرون و بعد بدبخت شدن رو نمیبخشم 🫠
داداش خب جنگه قحطیه ادم باید زحمت بکشه کار کنه ، سیتا فک میکرد چون حالا لباسا و ترشیای مادرشو داده همون اول دیگه نباید دست به سیاه و سفید بزنه در صورتی که کاملا در اشتباه بود و زنیکه درسته اخلاق بدی داشت ولی این غرور و تنبلی سیتا بود که خودشو و خواهرشو عذاب داد حاضر شد گشنگی بکشه خودشو خواهررو زجر بده ولی حاضر نشد یخورده لطمه احساسی بخوره از غرورش بشکنه بره پیش عمش دستشو ببوسه معذرت خواهی کنه
عالیه