نقد و بررسی فیلم مست عشق | عشق یا تکلیف؟
سر انجام فیلم پر سروصدا و پرحاشیه مست عشق که با همکاری مشترک ایران و ترکیه قرار بود در سال ۱۳۹۹ اکران شود، به تازگی و از ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳در سینماهای کشور اکران شد.
اصولا در سینمای کشور ما کمتر پیش آمده که از روی یک داستان تاریخی-فرهنگی و از یک شهیر فرهنگی-هنری فیلم بسازند. نگاهی به آثار سینمای ایران نشان میدهد که تاکنون اثری درباره یک شاعر -غیر معاصر- نداشتیم. این خودش انتقادی جدّی را نسبت به سینمای کشور وارد میسازد که با وجود پتانسیل بالایی که زندگی بسیاری از هنرمندان نامی، شعرا و آثارشان دارد (از جمله فردوسی و منبع اقتباس بی نظیرش، شاهنامه) اما تا کنون در این سالها یک اثر سینمایی هم به آنها تعلق نداشته است! پس پیش از قضاوت اثر پیش رو باید ظرفیت و پیشینه سینمای ایران را به یاد بیاوریم و بدانیم که ساخت چنین اثری درباره یکی از بزرگترین چهرههای فرهنگی تاریخ ایران، به خودی خود اقدامی قابل تحسین و قابل دفاع است که در این سینما، اتفاقی کم سابقه محسوب میشود.
حال با وجود اقدام مثبتی که اتفاق افتاده است؛ عدهای با ادعای اینکه برخی از نکات فیلم با اسناد تاریخی، مطابقت ۱۰۰ درصدی نداشته است، انتقادات فراوانی را نسبت به فیلم وارد کردهاند! لازم است به این دوستان یادآوری کرد که سینما، کلاس درس تاریخ، هنر و فلسفه نیست و در صورت نیاز به چنین چیزی، میتوانند به خواندن کتابهای متعددی که در این زمینه نوشته شده است روی بیاورند! اساسا کار سینما این نیست که یک شخصیت و داستان تاریخی را با مطابقت دقیق تاریخی ارائه دهد و اگر هم فردی به دنبال چنین چیزی در قالب فیلم است باید به تماشای مستند بنشیند! نکتهای که حرف بنده را در این زمینه کامل میکند این است که حسن فتحی –کارگردان- به درستی در آغاز فیلم، پس از آن متن کوتاهِ کلّی درباره مولانا و شمس، اشاره کرده است که این فیلم «برداشتی آزاد از حکایت مولانا و شمس» است! در سینما وقتی فیلمساز خودش ادعایی درباره تاریخی و مستند بودن فیلم نمیکند؛ درست نیست که به دلیل یک سری تفاوتهای تاریخی، فیلم را تخریب کنند. چه بسیارند فیلمهای تحسینشده در سینمای جهان، که موضوع حساس تاریخیای را دستمایه خود قرار داده و کارگردان روایتی نسبتا شخصی از آن موضوع را ارائه داده است.
حال با این مقدمه و ردّ انتقادات غیرسینمایی، در ادامه سعی میکنم به شکلی عادلانه و در حد توان، فیلم «مست عشق» را بررسی کرده و نقاط ضعف و قوت آن را بیان کنم.
شناسنامه فیلم:
- نام فیلم: مست عشق (Intoxicated by Love)
- کارگردان: حسن فتحی
- نویسندگان: حسن فتحی، فرهاد توحیدی
- تهیه کنندگان: مهران برومند، حسن علیزاده
- بازیگران: پارسا پیروزفر، شهاب حسینی، ابراهیم چلیکول، هانده ارچل، بنسو سورال، هالیت ارگنچ، حسام منظور، بوران کوزوم، سلما ارگچ
- آهنگساز: فاهیر آتاک اوغلو
- مدیر فیلمبرداری: مرتضی پورصمدی
- تدوین: میثم مولایی
- مدیر تولید: صابر احمدی
- صداگذاری: علیرضا علویان
- مدیر جلوههای بصری: ییت اوزترک
- طراح صحنه: سیحان اونور
- طراح گریم: ایمان امیدواری
- خواننده: علیرضا قربانی
- مدت زمان: ۱۰۵ دقیقه
درست است که در آغاز فیلم «مست عشق»، آمده است که فیلم، برداشتی آزاد از حکایت مولانا و شمس است، اما به وضوح میتوان دید که کتاب «ملّت عشق» نوشته الیف شافاک منبع اقتباس قابل اعتنایی برای فیلمساز و نویسندگان بوده است؛ به گونهای که حتی چندین جا در دیالوگهای خود فیلم هم به «ملّت عشق» اشاره میشود. البته ذکر این نکته لازم است که خود کتاب «ملّت عشق»، از منظر تاریخی چندان کتاب مستحکمی نیست! ولی همانطور که اشاره کردم، فیلمساز مختار است طبق پیش فرضی که ارائه میدهد و با رعایت یک سری چارچوبهای کلّی، داستان دلخواهش را ارائه دهد. بنابراین بنده در ادامه به نقد و بررسی جنبههای سینمایی اثر خواهم پرداخت. ناگفته نماند که از منظر استانادات تاریخی هم این فیلم مطابقت قابل قبولی با حقیقت دارد و به هیچ وجه شخصیت شمس و مولانا را تحریف نمیکند و پرواضح است که سازندگان تلاش خود را کردهاند که تا جای ممکن به واقعیت وفادار بمانند.
یکی از مهمترین دلایلی که فیلم «مست عشق» را به اهمیت فعلی رساند؛ کست سنگین و پرستاره فیلم است. تیم بازیگران فیلم که متشکل از ۲ ستاره سینمای ایران و گلچینی از ستارگان ترکیهای است. بازیگرانی که هر یک به تنهایی به قدری محبوب و مهم هستند که میتوانند ستاره هر فیلمی باشند؛ اینجا همگی در مقابل دوربین حسن فتحی قرار گرفتهاند. اما به بررسی عملکرد تک تک این ستارگان پر نام و نشان میبپردازم تا ببینیم هر یک از این ستارگان، چقدر در ایفای نقش خود موفق بودهاند.
پیش از هر بازیگر دیگری، نام پارسا پیروزفر در نقش مولانا به چشم میخورد. شکی نیست که ایفای نقش انسان خاصی مثل مولانا، کار بسیار سنگینی است. اما حقیقتا نقش آفرینی پیروزفر در قالب این شخصیت، آن شور و حال را ندارد. البته نقش آفرینی پیروزفر در یک سری از سکانسها خوب درآمده است. پیروزفر در سکانسهایی که مربوط به مولانای اولیه –پیش از خو گرفتن با شمس تبریزی- است نقش آفرینی خوبی ارائه داده است و به لطف گریم و طراحی لباس قدرتمند، به شکلی کاملا باورکردنی در قالب یک زاهد و عالِم دینی ظاهر شده است. اما پیروزفر نتوانسته بازی درستی از شخصیت متحول شده مولانا ارائه دهد و او نمیتواند صحنه را مال خود کند. در حالی که شخصیت مولانا باید در فیلم به قدری جذاب و خاص به تصویر کشیده میشد که از او به عنوان مهمترین ویژگی فیلم یاد شود! البته تمام این شکست تقصیر پیروزفر نیست و پیش از هر چیز، فیلمنامه غیرمتمرکز فیلم این اجازه را از او گرفته است. فیلمنامهای که مولانا تا ۴۰ دقیقه ابتدایی، حضور دارد و سپس تا دقایق پایانی تقریبا از فیلم حذف میشود!
یکی دیگر از بازیگرانی که تماشایش در قالب شمس تبریزی بسیار مورد انتظار بود شهاب حسینی است. بازیگری توانا که بارها توانایی خودش را در بازیگری به رخ کشیده است و سابقه همکاری با حسن فتحی، در سریال محبوب و پربیننده «شهرزاد» را هم داشته است. نقش شمس تبریزی هم به مانند مولانا نقشی دشوار و سخت محسوب میشود که البته شهاب حسینی با قدرت بازیگری خودش توانسته به شکلی قابل قبول این کاراکتر را در بیاورد. در واقع حسینی توانسته از شمس، تصویر یک عارف متمایز ارائه دهد که نسبت به رویکرد زاهدان و علمای دینی، انتقادات فراوان دارد و راه رستگاری را عشق میداند. البته در همین زمینه هم باز ضعفی در شخصیت پردازی فیلمنامه دیده میشود؛ چرا که نقش آفرینی مصمم و قاطعانه حسینی، در برخی از سکانسها شکلی قلدرمأبانه به او داده است و در برخی از سکانسها بیننده حس میکند با شخصیتی به شدت از خود راضی و متکبر روبهرو است! (علیرغم دیالوگهای پرمغزی که برای او نوشته شده است.) در ضمن شاید میشد با صداگذاری، اتفاق بهتری را برای این کاراکتر رقم زد چرا که صدای شهاب حسینی، چندان به این نقش نمیآید و در برخی صحنهها از کاراکتر بیرون میزند!
ستاره فیلم بدون هیچ شکّی ابراهیم چلیکول است. نقش آفرینی چلیکول در فیلم دیدنی است. از آنجایی که شخصیت اسکندر یکی از شخصیتهای اصلی فیلم محسوب میشود، و بهترین آرک داستانی هم مربوط به همین کاراکتر است، میتوان مجموعا شخصیت و شخصیت پردازی او را در این فیلم بهترین دانست. البته در زمینه شخصیت پردازی این کاراکتر هم به مانند شخصیتهای دیگر، ضعفهایی وجود دارد ولی نقش آفرینی چلیکول به قدری خوب است که بیننده کاملا با او و عواطفش و تصمیماتش همراه میشود و او را درک میکند. در آغاز فیلم، اسکندر به شکل یک ماشین جنگی بی رحم به تصویر کشیده میشود که در جنگ با مغولان حضور داشته و اکنون هم فرمانده نظامی شهر قونیه است. اما پس از رودررویی او با مریم و در ادامه آشناییاش با شمس و مولانا، شخصیت او دچار تغییر و تحول میشود و در نهایت به شخصیتی تبدیل میشود که آن پایان بندی تماشایی را رقم میزند. (درباره پایان بندی فیلم که یکی از بزرگترین نقاط قوت فیلم است، در ادامه مفصلتر صحبت خواهم کرد.) چلیکول به خوبی توانسته است خشم، نفرت و جنگ طلبی اسکندر را به تصویر بکشد و به شکلی روان و حرفهای تغییرات این کاراکتر را به تصویر بکشد. همچنین دوبله این کاراکتر بسیار خوب انجام شده است و صدای فارسی کاراکتر به شخصیت او نشسته است. نکته مهم در نقش آفرینی درخشان چلیکول، این است که او از همان ابتدا، علیرغم اینکه به خوبی اسکندر را به عنوان شخصیتی بسیار خشن به تصویر میکشد اما به شکلی زیرپوستی و تماشایی، با چشمان خود حسی را به بیننده منتقل میکند که گویی در قلب این آدم، رگههایی از عطوفت و عشق وجود دارد و همین مورد به باورپذیر بودن آرک داستانی اسکندر کمک شایانی کرده است.
نقش آفرینی بازیگران زن نامدار ترکی هم در این فیلم خوب است. هانده ارچل علیرغم نقش نسبتا کوتاهی که دارد، خوب ظاهر میشود و میتواند از کیمیا خاتون زنی معصوم به تصویر بکشد. همچنین بنسو سورال را میتوان بهترین بازیگر زن فیلم نامید. آرک داستانی او هم به شکلی قابل قبول تکمیل میشود و زوجی که او با اسکندر میسازد به تنها زوج عاشقانه فیلم که دارای پرداخت مناسب است، تبدیل میشود. او هم به خوبی توانسته است احساسات گوناگون کاراکتر مریم را به تصویر بکشد که اوج آن در پایان بندی فیلم نمود پیدا میکند.
عمدهترین مشکل فیلم «مست عشق» آشفتگی آن است. «مست عشق» از تعدد شخصیتهایش ضربه خورده و نمیتواند وقت کافی برای پرداخت شخصیتها بگذارد. تعداد کاراکترهای فیلم بیش از حدی هستند که بتوان آنها را در یک فیلم سینمایی کمتر از ۲ ساعته جا داد. حقیقتا فیلم «مست عشق»، فیلمی راجع به زندگی مولانا و شمس نیست بلکه فیلمی درباره مسلک آنها و تاثیرشان بر روی اسکندر است. پرداخت شخصیت اسکندر و مریم ،به لطف نقش آفرینی قدرتمند ابراهیم چلیکول و بنسو سورال، و به لطف زمان خوبی که از نیمه دوم فیلم به آنها تعلق میگیرد خوب است و بهترین پایان بندی ممکن را برای این اثر رقم میزند.
نیمه اول فیلم به آشنایی مولانا و شمس میپردازد که بعضا سکانسهای خوبی ساخته شده است (مثل سکانس نشستن مولانا در کنار شمس در مجلس، یا سکانس گفتگوی میان شمس و مولانا در خلوتگاه) اما فیلم به نوعی از نیمه دوم، آنها را کاملا به حاشیه میبرد و همین مورد باعث آشفتگی میشود.
البته که به نظر من با توجه به مضمون فیلم که میتوان آن را انتخاب عشق در دوراهی عشق یا تکلیف دانست؛ علاوه بر مولانا و شمس، حضور زوج مریم-اسکندر و پرداخت آنها تصمیمی کاملا درست و منطقی بود چرا که فیلم توانسته از طریق آن زوج، تاثیر مولانا و شمس را بر روی انسانها به نمایش در بیاورد. اما مشکلی که باعث آشفتگی فیلم میشود؛ حضور کیمیا خاتون و عشق پرداخت نشده میان او و شمس و حتی مثلث عشقی آنها با علاءالدین (پسر مولانا) است که هم زمان زیادی از فیلم را تلف میکند، هم تمرکز فیلم از روی شمس و مولانا را بر میدارد و هم اینکه از جنبه معنوی و کاریزماتیک شمس میکاهد. این بخش از فیلم را میتوان بزرگترین اشتباه سازندگان در نظر گرفت. از آنجایی که طبیعتا وقتی برای پرداخت عشق میان شمس و کیمیا خاتون (دخترخوانده مولانا با نقش آفرینی هانده ارچل) نیست؛ این عشق به بخشی غیرضروری و اضافی در فیلم بدل میشود که هیچ کارکرد مفیدی برای فیلم ندارد و به فیلم آسیب زده است. ما چیز خاصی از پیدایش این عشق نمیبینیم، چیزی از زندگی این ۲ نفر در کنار یکدیگر نمیبینیم و صرفا پایان عشق این دو را در فیلم میبینیم که اتفاقا سکانس مرثیهوار طولانیای در همین باب در فیلم قرار دارد که به نظرم وقت فیلم را هدر میدهد و میشد از چنین وقتی برای پرداخت بیشتر شخصیت مولانا و تاثیر شمس بر روی او استفاده کرد.
اما یکی از نکات مثبت فیلم، نوع روایت آن است. فتحی به خوبی روایتی درگیرکننده را از این داستان به مخاطب ارائه میدهد که باعث درگیری فکر و ذهن مخاطب از ابتدای فیلم تا انتهای آن میشود. فتحی روایت را با ناپدید شدن شمس و احتمال قتل او توسط مظنونان مختلف آغاز میکند که سوالات متعددی را در ذهن بیننده ایجاد میکند و با فلش بکهای متعدد به پرداخت این داستان و پاسخ این سوالات میپردازد. بنابراین به نظر من نه تنها نوع روایت فیلم، آشفته نیست بلکه بیننده را درگیر میکند. اما در این میان یک سری از کاتهای فیلم بسیار بد است و تماشای چنین کاتهایی در این اثر سینمایی غیر قابل باور است. شکی نیست که فتحی و تدوینگر (میثم مولایی) میتوانستند کار را به مراتب بهتر مدیریت کرده و جلوی برخی کاتهای بد فیلم را بگیرند و نسخهای منسجمتر را ارائه کنند اما مشخصا فیلم از بابت حذفیات لطمه خورده است و شاید اگر آن حذفیات نبود، با تدوینی به مراتب بهتر و تمیزتر طرف بودیم. با جستجویی در وبسایت IMDb میتوان فهمید که مدت زمان فیلم اصلی ۱۱۸ دقیقه بوده است و این در حالی است که نسخهای که پیش روی ما قرار دارد ۱۰۵ دقیقه است و این یعنی ۱۳ دقیقه از نسخه رسمی فیلم حذف شده است! البته به نظر من این حذفیات لطمه خاصی به داستان فیلم نزده و هر نقطه ضعف و قوتی که بوده، با اضافه شدن آن ۱۳ دقیقه محذوف هم همچنان پابرجا خواهد ماند، اما بدون شک در کاتهای فیلم و تدوین آن مشکل ایجاد کرده است و چه بسا باعث بههم ریختگی ذهن مخاطب شده است.
البته تمام مشکلات تدوین، به حذفیات بر نمیگردد و کاتهای صحنههای نبرد بسیار بیشتر از حد نرمال و غلط است. برای نمونه در یکی از سکانسهای فیلم که درگیری بین اسکندر و مرد قلدر پیش میآید، تعداد کاتها به شدت بالاست و همین مورد باعث سردرگمی مخاطب میشود و از باورپذیری آن میکاهد.
طبیعتا یکی از موارد مورد انتظار در فیلم، نقش شعر و سخنان شمس و مولانا است. دیالوگهای رد و بدل شده مابین شمس و مولانا پس از آشنایی آن دو، به شکل جذابی نوشته شده است و بیننده را با اثری جدی روبهرو میکند. یا حتی دیالوگ و چالشی که مابین شمس و علمای دینی شهر شکل میگیرد خوب درآمده و در راستای مضمون فیلم است. اما شعر در این فیلم جایی پیدا نکرده است. کافی است که سکانس ابتدایی فیلم را به یاد بیاورید. اهالی قونیه پس از خبر ناپدید شدن شمس، حسابی با یکدیگر درگیر شده و در حال کشتن یکدیگر هستند. در چنین شرایطی و در آن غوغا مولانا میآید و با حالتی بسیار آرام این بیت را میخواند:
«دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر // کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست!»
بی شک یکی از بدترین سکانسهای فیلم است که این بیت قدرتمند از مولانا را در موقعیتی نامناسب و به شکلی مضحک تلف کرده و عجیبتر آن است که مردمی که تا لحظاتی پیش در حال کشتن یکدیگر بودند، ساکت میایستند و شعر او را میشنوند و آرام به خانههای خود باز میگردند!
سینماتوگرافی فیلم مجموعا خوب است و از نظر بصری با فیلم جذابی طرف هستیم. طراحی صحنه به خوبی انجام شده است، طراحی لباسها جذاب است. همچنین گریمِ ایمان امیدواری جزو نکات مثبت فیلم است. امیدواری ۲ سیمرغ بلورین را هم در کارنامه خود دارد و در اینجا هم توانسته چهره پردازی خوبی را انجام دهد. همچنین زندهیاد مرتضی پورصمدی چندین قاب جذاب را ثبت کرده است که به فیلم فضایی شاعرانه داده است.
موسیقی متن فیلم برعهده فاهیر آتاک اوغلو است. موسیقی متنوعی که بسیار غنی است و ترکیبی از موسیقی ایرانی و ترکی است. آتاک اوغلو موسیقیای شاعرانه ساخته است و در پایان بندی، فیلم را به اوج میرساند و حقیقتا موسیقی متن او، مستِ عشق است!
هنگامی که برای بار اول فیلم را دیدم، در یکی از سکانسها برایم سوال شد که چرا باید در فیلمی که درباره مولاناست از موسیقی سبک غربی استفاده شود؟! در بار دوم این نکته برایم آشکار شد که از آن موزیک برای معرفی شخصیت مریم، که شصخیتی مسیحی بوده، استفاده شده است و این بیانگر آن است که آتاک اوغلو یک موسیقی متن قدرتمند و با تمهای گوناگون خلق کرده است!
هشدار اسپویل: و در پایان به یکی از بزگترین نقاط قوت فیلم اشاره میکنم که بدون شک پایان بندی آن است. اسکندری که حالا پس از دیدار با شمس و آگاهی از سرگذشت مریم، متحول شده است به سراغ مریم میرود و آن گوشوارههای نمادین را به او پس میدهد. سکانسی که به لطف فضای برفی، نقش آفرینی قدرتمند چلیکول، موسیقی بی نظیر و کارگردانی خوب حسن فتحی به نقطه اوج فیلم تبدیل میشود. نکته جالب سکانس پایانی این است که حتی یک دیالوگ رد و بدل نمیشود و ۷،۸ دقیقه پایانی تماما سینما است. رقص سماع هم به شکلی درست در پایان فیلم گنجانده شده است و رهایی انسانها را به تصویر میکشد. علیرغم تمام ضعفها و آشفتگیهایی که وجود داشت و موجب وارد شدن انتقادات جدی و البته درست به این فیلم سینمایی شد، واقعا حیف بود اگر «مست عشق» سریال میشد و ما چنین سکانسی را در یک فیلم سینمایی نمیدیدیم!
پر بحثترینها
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- ناراحتی کارگردان Black Myth: Wukong بابت نبردن جایزه بهترین بازی سال
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- ظاهراً تریلر معرفی Intergalactic: The Heretic Prophet به تاریخ عرضه آن اشاره دارد
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- نکات مخفی تریلر بازی جدید ناتی داگ، Intergalactic، که شاید متوجه آنها نشده باشید
- گپفا ۲۵؛ تریلرهای مورد علاقه شما از مراسم The Game Awards 2024
- منبع داخلی: دوران عناوین انحصاری ایکس باکس به پایان رسیده است
نظرات
یه قدم هر چند کوچیک اما درست برای سینمای ایران
همین امروز برای اولین بار توی آزمون نمونه دولتی با شعر انگورش اشنا شدم که رسما چند دقیقه از آزمون رو سر تفکر دربارش از دست دادم
این بشر رسما ۵۰۰ سال از زمانش جلوتر بوده
قدم درست؟؟ همین الانم ترکیه داره مولویو از چنگ مون در میاره. بعد بیای یه فیلم خیلی مضخرف برای این شاعر بزرگ بسازی که همه بازیگرا و زبان اصلیش ترک باشن. خود مولویو ببری توی حاشیه بازیگرای ترکی. بد ترین اتفاق ممکن برای سینمای ایران همین فیلم بود. همکاری با کشورای دیگه در فیلم سازی عالیه ولی توی این موضوع حساس که اهمیت ملی خیلی بالایی داشت نباید همچین همکاری مضحکی اتفاق می افتاد
با فیلم و تحریف تاریخ نمیشه چیزی رو از کشوری گرفت .
توی یونسکو به عنوان مشاهیر ترکیه ثبت کردنش
اون قبل فیلم بوده
نه فقط ترکیه نیست . به عنوان مشاهیر ایران و ترکیه و افغانستان به صورت مشترک ثبت شده . بخاطر اینکه در افغانستان به دنیا اومد در ایران شعر سرود و در ترکیه دفن شد.
یعنی چون تو گوست اف سوشیما انگلیسی حرف میزنن به ژاپن توهین شده
بهتر نیست به جای اینکه هی بگی فلانی کجایی بود فارس بود ترک بود لر بود ،راهش رو ادامه بدی؟!اشعارش رو بخونی .به اعتقاداتش پایبند باشی؟! این همه تاکید بر اهل کجا بودن و نژاد چه بدرد میخوره. ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست
از نظر ادمای بی هویت و وطن فروشی مثه تو این جوریه. ولی ادمای نرمال براشون مهمه این چیزا
فقط امیدوارم نخوان برای بردن جایزه کن گند بزنن بع اعتقادات شدید مولانا به دین
مولانا که تقریبا همه اشعارش معنویه حتی مولانا شعر گفتن رو هم یک وسیله برای نشان دادن اعتقاداتش میدونه (رستم از این بیت تغزل ای شه سلطان ازل ) ولی این فیلم زیاد بر معنویت ایشان تأکید نکرد.
بههههه😂
ابراهیم چلیکول و هانده ارچل و بنسو سورال
ستاره های ترکیه در سریال باشند؟ 😂
این کی قابل خرید و دانلود میشه؟؟ الان فقط تو سینماست
یه فیلم فاجعه س حالا میخواد از تاریخ و فرهنگ ایران باشه یا نه تا وقتی فیلم ساز ایرانی فیلم ساختن یاد نگیره کل سینماش مافیا و فساد بگردونه مهم نیست از چه موضوعی میسازه یا بودجه دولتی چقدر میگیره (که همونم اشتباهس باید بودجه رو افراد خصوصی بدن) بازم هیچ گام درستی برداشته نمیشه
من دوبار رفتم سینما دیدمش با اینکه حذفیات خیلی زیادی داره اما خیلی قشنگه حتما برین ببینینش♥️
واقعا باید تاسف خورد برای عوامل این فیلم.
بری به کی بگی فیلمی که در مورد دوتا از مشاهیر ایران زمین ساخته شده بعد توش هیچ صحبتی از ایرانی بودن این افراد نمیشه اونم توی این زمان که کشورایی مثل ترکیه میان دست میزارن روی مشاهیر ایران زمین و میگن مولانا یکی از مشاهیر ترکیه هست. واقعا افسوس.
حالا شما تصور کن این فیلم رو سینمای ترکیه میساخت چپو راست اهل ترکیه بودن مولانا رو میکرد توی چشم مخاطب.
یکی از پدیدههایی که در فضای نقد فیلم ایران وجود داره، اینه که هرکسی فکر میکنه اگر خلاف فراستی حرف بزنه، یعنی نقد منصفانه و خوب انجام داده.
خیلی جالبه.
میایم یه نقد منفی از یه فیلم میریم امثال شما میاید تو کامنت میگید همتون یاد گرفتید کپی فراستی نقد کنید و همگی شدید فراستی و سینما گیمفا فقط بلده نقد منفی بنویسه!!
بعد میایم یه نقد نه منفی نه مثبت از فیلم مینویسیم، میاید میگید فقط بلدید هر چی فراستی میگه برعکسش رو بگید!!!
البته که من طبق نظر فراستی و یا فلانی نقد و بررسی نمینویسم. طبق نظر خودم و علم سینمایی خودم (هرچند محدود) نقد و بررسی مینویسم. شما هم هر نظری خواستید بدید محترمه. ولی کاش اول یه نگاه بندازید به نقدها و بعد بیاید انتقاد کنید.
من کاری با نقد مثبت و منفی ندارم. به هر حال هر منتقدی سلیقه و اولویتهای خودش رو در نقد لحاظ میکنه. منظور من اون قسمتی از متن شما بود که گفتید بعضی منتقدین نقد غیر عادلانه و غیر سینمایی انجام دادن ولی نقد خودتون عادلانه و سینمایی هست. دلایلی هم که برای غیر عادلانه بودن اونها آوردید، مشخص بود که به صحبتهای مسعود فراستی اشاره میکنید.
کاملا منظورم رو اشتباه برداشت کردید دوست عزیز.
من به هیچ وجه منظورم آقای فراستی نبودش. منظور من اون دسته از مردم و یا نویسندگان بود که فقط به خاطر اینکه مولانا و شمس در فیلم اون چیزی که انتظار داشتن نبود، فیلم رو بی مصرف خطاب کردند! در طول نقد خود من کلی اشکال سینمایی از فیلم گرفتم. ولی خطاب من اون دسته از دوستان بودش که با حرفهای غیرسینمایی فیلم رو تخریب کرده بودند. وگرنه ایرادات سینمایی فیلم اتفاقا به وفور دیده میشه.
والا امثال شما رو خیلی دیدم ، البته بر عکستون هم وجود داره ، اونا میگن چون نظرت با فراستی یکی بود پس در نتیجه تو هیچ چیزی برای ارائه نداری و کل مطلبی که داری دربارش انتقاد میکنی کپی پیست فراستیه ، در صورتی که نظر هر کس به محدوده دانش سینمایی اون شخص بستگی داره با چاشنی علاقه و دل گرفتن ، پس منطقی نیست از ین حرفا بزنی دوست عزیز
منم با شما هم نظرم که هر منتقد علاقه و سلیقه خودش رو در نقد اعمال میکنه، ولی نباید بگیم که نقد من منصفانه و درسته و بقیه غیر عادلانه و غیر سینمایی نقد کردن.
واقعا حیف این همه شاعر و حکیم و عارف بزرگ توی تاریخ عظیم کشورمون که چند تا فیلم درست درمون ندارند، ما میتونیم خیلی راحت از روی شاهنامه فردوسی یک فرنچایز سینمایی مثل مارول بسازیم و کل جهان را با ایران و شاهنامه و پهلوان های ایرانی آشنا کنیم اما به جای ساختن این آثار میرن یک مشت فیلم و سریال عاشقانه چرت و مزخرف میسازن که مفت نمی ارزن…
واقعا حرفتون درست هست به عنوان کسی که شاهنامه رو خونده به جرات میگم شاهنامه داستان های خیلی خیلی زیادی داره که هر داستان پتانسیل خوبی داره و میشه یک فرنچایز بزرگ تر و بهتر از فرنچایز ساخت
ببخشید مارول رو جا انداختم
هعی. یه دنیای سینمایی در حد ماول میشه از روش ساخت. یه بازی در حد گاد آف وار میشه از روش ساخت. یه رمان اقتباسی با زبون ساده و نسل جدید پسند در حد هابیت و ارباب حلقه ها میشه از روش ساخت. ولی فعلا سینمای ایران افتاده دست فسیل ها و تگزاس سه ها …😕
کسایی که به عرفان و معنویات،مولانا وشمس علاقه دارن،سریاله مولانا جلال الدین رو ببینن یک سر و گردن بهتره و یچیزه دیگس
این فیلم متاسفانه مثل یک فیلم عاشقانه معمولیه.
Ezio( در شوک و عظمت فروش بیشترش از تگزاس ۳🗿)