زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا

زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore !

آقای زرشـــــک
۱۴:۱۸ ۱۳۹۲/۰۶/۰۲
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا

معمولا تو زندگی،‌ همه چیز باید خیلی خوب باشه تا یه اتفاق بد بیاد و کلا از بین ببرتش. درست مثل اینکه با زحمت زیاد یه قلعه‌ی ماسه‌ای خیلی خوشگل درست کنی و یه بچه‌ی کله خر و نفهم، بیاد همینجوری پاش رو بذاره روش و رسما صیغه‌های مختلف «آب قطعه رو» بر روی کار زیبای شما صرف کنه. شما در اون لحظه‌ی خاص، اگر خیلی با مرام و مهربون باشید، بچه رو کنار خودتون می‌نشونید و به اون یاد می‌دید برای کار دیگران احترام قائل باشه. اما قریب به یقین بعد از سه ساعت که شما مجددا بر روی قصرتون کار می‌کنید این بچه‌ی زبون نفهم دوباره صیغه‌های «میتونم، می‌…» رو بر روی قصر ماسه‌ای شما صرف می‌کنه.

این دفعه شما دیگه نمیتونید از در مهربونی وارد بشید. می‌گیریدش همچین می‌زنیدش که صدای ماکیان بده. البته بعدا شما به خاطر کودک آزاری زندانی می‌شید و با خودتون عهد می‌بندین که دیگه قصر ماسه‌ای نسازید. چون که همیشه کنار ساحل بچه‌های زبون نفهم زیادی هستن که به قصر‌های ماسه‌ای شما هرچند هم زیبا لگد بزنن و کارتون رو خراب کنن. این اتفاق برای همه‌ی این عزیزان هنرمند میفته و کم کم در ساحل‌های دریامون به جای قصر‌های ماسه‌ای زیبا، فقط پوست بستنی‌هایی رو می‌ّبینیم که اتفاقا ساعت نه شب دم در خونه گذاشته نشدن. و در عین ناباوری همه‌ی اون هنرمندایی که در کنار شما مشغول به ساختن قصر‌های ماسه‌ای بودن تو زندان آب خنک می‌خورن و همه‌ِی اون بچه‌های فسقلی که کنار ساحل در حال لگد کردن به قصر‌های زیبا بودن تریپ روشنفکری بر می‌دارند و از ظاهر ساحل انتقاد می‌کنن.

بله… امروز بنده، آقای زرشک، پسر خان قلی خان زرشک فروش راسته‌ِی بازار زرشک فروشان اعلی، خواستم شروع مقاله رو کمی بر خلاف همیشه جدی تر مطرح کنم. موضوع اصلی ما رو هم که امروز متوجه شدید. ما می‌خوایم به طور دقیق به نقد اون دسته از بچه‌های نق نقو و زبون نفهمی بپردازیم که هیچوقت انتقاد سازنده‌ای ندارند و تخریب رو بهترین روش برای پیشبرد اهدافشون می‌دونن.

خدمت اون دوستانی هم که انتظار دارند جوک بخونند و فقط بخندند باید عرض کنم این نوشته‌های بنده جوک نیست و بر خلاف شماره‌ی اول، طنز حساب میشه و تا حد امکان می‌خوایم از لودگی فاصله بگیریم. اگه دستمون رو بگیرین که دمتون گرم، اگر هم نه … لا اقل آشغال هاتون رو همیشه ساعت نه شب دم در بذارید. ممنون.

قبل از اینکه به بحثمون بپردازیم، لازم میدونم یه نیم نگاهی به شماره‌ی قبل داشته باشیم.

ما یه مقاله نوشتیم درباره‌ی … باورتون میشه من خودم یادم نمیاد موضوع اصلی مقاله‌ی قبلیم چی بود؟! (خواستم بگم خیلی سرم شلوغه!) حالا درباره‌ی هرچی، بعضی از دوستان ما رو تشویق کردن که دستشون رو می‌فشاریم و بعضی دوستان هم گفتن که واقعا چرا باید همچین مقاله‌ی روی سایت باشه که دست اون‌ها رو هم می‌فشاریم. اما یک عده اومدن و گفتن که باید طنز مقاله‌ات بیشتر باشه آقای زرشک! ما هم در جواب گفتیم اصولا طنز زیاد باعث میشه که در سایت تخته شه! حالا اگه شما واقعا دلتون می‌خواد ما از تمام قوه‌ی طنزمون استفاده کنیم و همه‌ِی سوژه‌ها رو در این مقاله بگنجونیم که خودش هم یه جور هنره، باید انتظار تخته شد در سایت رو هم داشته باشیم. به هر حال کاره دیگه! امکان داره یهو در سایت اتوماتیک وار تخته شه.

577224 694732223877525 2117137377 n

حالا ما هم ادعایی نداشتیم. بنده یه آقای زرشک خیلی ساده‌ام. عبید زاکانی نیستم که انتظار معجزه داشته باشید. من تمام تلاشم رو می‌کنم که بدون استفاده از بسیاری از تحفه‌های خدادادی جناب عبید زاکانی مطلبی قسمتی طنز تا نیمه طنزی تنظیم کنم تا شما هم از اون لذت ببرید.

عضو گروه طنزیم کننده‌ها هم نیستم و هرگز در اون حد نخواهم شد. من ادبیات خاص خودم رو در دنیای گیم دارم و تمام سعی‌ام رو می‌کنم تا یه مقاله‌ی مفید رو به زبان طنز بنویسم.

درباره‌ی اون موضوع هم که ما اسم چندی از دوستان رو آوردیم و از زبون اون‌ها نوشتیم باید بگم هیچ قصد و توهینی نبوده و همه‌ی اسم‌ها به طور ناگهانی به ذهن این بنده‌ی حقیر رسیده! (باور نمی‌کنید؟! خودمم باور نمی‌کنم!)

  حالا از این حرفا بگذریم و بچسبیم به بحث شیرین خودمون.

البته قبل از اون لازم میدونم که این مسخره بازی‌ها رو تموم کنم. در زمینه‌ی هویت شناسی و اعلام کنم که من، قاسم نجاری هستم و این مقاله‌ها رو می‌نویسم. (تعجب کردین نه؟) یه صحبتی هم با اون نوابغی دارم که بنده رو خانم پیشبینی کردن! خب عزیزان دلم، اون «آقای» زرشک که کشک نیست که! بـــعــــلـــه…

577224 694732223877525 2117137377 n

 و اما بحث خودمون…

ما توی این سایت، مقاله‌های زیادی داریم که بچه‌های تحریریه زحمتش رو می‌کشن و اون‌ها رو روی سایت می‌ذارن. بعضی‌ها خوبن و بعضی‌ها متوسط هستن و بعضی‌ها هم ضعیف! اما زیر همه‌ی این مقاله‌ها همیشه میشه انتقاد‌های مخرب و بی دلیل و بی ارزش رو ردیابی کرد.

به عنوان مثال یکی از اعضای تحریریه یک هفته روی موضوع «تاثیر بازی‌ها بر روی شیردهی گاو» تحقیق و بررسی می‌کنه و اون رو روی سایت می‌ذاره. نزدیک به ۳۰۰۰ کلمه می‌نویسه و اولین نظر زیرش چیه؟! بله:

اصغر ژیواگو: اول!

اصغر بوفالو: خبر(!) خوبی بود!

اصغر یه تکون: واقعا هدف از این مقاله‌های تو خالی چیه؟! من چند تا گاو داشتم که بعد از بازی کردن کشته شدن!

این‌ها بعضی از نظرات بی محتوایی هستن که وجود دارن. نظر‌های بی محتوا و مخرب به سه دسته تقسیم می‌شن:

۱-    نظر‌هایی که بی محتوای بی محتوا هستن.

۲-    نظر‌هایی که با محتوای با محتوا نیستن.

۳-    نظر‌هایی که ساعت نه شب آشغال‌هاشون رو دم در خونه نمی‌ذارن.

ما با این سه دسته هیچ کاری نداریم. چون اصولا دسته‌ی اول اون کسایی هستن که می‌خوان خودی نشون بدن. اصولا این آدم‌ها همونایی میشن که تو خیابونا وقتی چهار نفر رو می‌بینن میزنن زیر آواز و خنده‌های بلند که همه‌ی نظر‌ها رو به خودشون جلب کنن.

دسته‌ی دوم اون دوستانی هستن که مقاله رو خوندن و از اون استفاده کردن. ولی غرورشون اجازه‌ی تعریف از این مقاله رو نمی‌ده و اون رو می‌کوبونن. مثلا از نقطه‌ها و ویرگول‌ها ایراد می‌گیرن و گاهی اوقات هم تریپ روشنفکری بر می‌دارن و با بدترین ادبیات ممکن به جای کمک به پیشرفت نویسنده‌ها اونارو می‌کوبنن تا دیگه دست به قلم نبرن. (البته شما فکر کنید واسه تحریریه‌ِی ما یه درصدم این نظرا تاثیر داشته باشه!)

دسته‌ی سوم هم که اه اه اه… اصلا دوسشون ندارم. ماشین لباسشویی خونه‌شون رو هم خودشون روشن می‌کنن،  نه نه نه نه … کار بدیه… (بعد بگین این مقاله بد آموزی داره و نکات آموزشی نداره!)

البته قصد توهین ندارم.

577224 694732223877525 2117137377 n

در همه‌ی زمینه‌ها دممون گرم این طوری هستیم. همه‌مون. کلا دوست داریم خودمون رو دسته کم بگیریم. مثلا بازی‌های ایرانی. مدام انتقاد می‌کنیم. اکثر انتقاد‌هامون هم مربوط به تقلیدی بودن بازیه. هیچوقت نمیایم تو انتقادمون راهکار بگیم. یه راهکار عملی.

اوج خلاقیتمون برای بروز یه راهکار اینه که بگیم «درباره‌ی گاو ننویسین. تاثیر بر روی شیردهی گاو رو قبلا تو یه سایت خارجی دیده بودیم! شما درباره‌ی تاثیر بازی بر روی شیردهی کرم ابریشم توضیح بدید!»‌

این خودش یه انتقاد بی محتوا و نا بخردانه است.

ما ها دور هم جمع میشیم و کالای ساخت کشور خودمون رو میذاریم وسط و شروع می‌کنیم قاه قاه بهش می‌خندیم. دقیقا عین همون بچه‌ی زبون نفهمی که قصر ماسه‌ای که اونقدر واسش زحمت کشیده بودیم رو لگد می‌کرد!

بعد همه‌ی سازنده‌های داخلیمون میرن و کفش دیگران رو واکس می‌زنن چون صنعت تو مملکتمون پایه و اساسش به هم میریزه. حالا این پایه و اساس چیه؟

استعداد؟ خلاقیت؟

ولی نه…  پایه‌ی این صنعت‌ها تو مملکتمون تشویق و حمایته. نه تمسخر و خود برتر بینی مسخره‌ای که یه دیپلمه داره و از مهندس ایرانی که تو مملکت خودش مونده و داره به کشورمون خدمت می‌کنه انتقاد بی‌خود می‌کنه.

577224 694732223877525 2117137377 n

بله… ما توی سایت خودمون آدمای زیادی داریم که همه‌ی کارشون انتقاده. اصغر بی سواد‌های زیادی که با اسم مهندس و دکتر میان و بدون اینکه علمی از برنامه نویسی و بازی سازی و سخت افزار و نرم افزار داشته باشن با ژستی عجیب و غریب همه چیز رو تخریب می‌کنن و فکر می‌کنن عالم ترین آدمای روی زمین هستن و این اجازه رو دارن که همه‌ِی آبادی‌ها رو خراب کنن و به همه بگن خودشون بهترینن!

به هر ترتیب من، آقای زرشک به این دوستان میگم، شما همون بچه‌های نق نقو و زبون نفهمی هستین،‌که اگه تا صبح باهاتون مثل آدم رفتار کنیم و خیلی راحت و مهربانانه بهتون بگیم اشتباه می‌کنید، حرف حالیتون نمیشه. درست مثل همین الان!

ولی چه کنیم؟ ما هم حال و حوصله‌ی پشت میله‌ی زندون رفتن رو نداریم… داریم؟ نه… پس باید در کنار این دوستان بمونیم و وقتی بچه‌ی زبون نفهمی پاش رو روی قصر ماسه‌ای قشنگمون گذاشت بی تفاوت از کنارش رد شیم و اون قصر رو از نو بسازیم و فقط آرزو کنیم یه روزی… دیگه این بچه‌های زبون نفهم رو نبینیم و اون‌ها برای قصرمون هرچند که شاید از قصر غربی‌ها کپی برداری شده باشه احترام قائل بشن و جای لگد کردنش بهمون کمک کنن.

زرشکی این هفته: آقای پاپیون
ایشون کمک جدید بنده هستن. قرار بود از شماره‌ی سوم شروع کنن به نوشتن بخش‌ کوتاه طنزی در این مقاله که به علت سردرد شدید مادر همسرشون باید به زیمباوه می‌رفتن و قارچ سفید رو از عمق غار بزغاله‌ی آبی می‌چیدن. به امید روزی که آقای پاپیون خوش قول تر باشه و مادر همسرش رو به نوشته‌ی من ترجیح نده.

طلایی این هفته: تحریریه‌ی سایت
خیلی سخته اسم تک تکشون رو ببرم. ولی خب این روزا تلاش زیاد و شبانه روزی اونا برای پوشش کامل Gamescom‌ باعث شد که ما از زیر و بم این جشنواره که تو آلمان برگزار می‌شد با خبر بشیم و گاهی اوقات هم نظر‌های بیهوده و البته اسپم بدیم.

در آخر هم لازم میدونم به اون دسته از عزیزانی که الان گارد گرفتن که برن و نظر بدن مقاله‌ات باید بیشتر از اینا طنز باشه باید بگم که شبکه‌ی سه سیما یه برنامه داره به اسم خنده بازار… میتونید برید اون رو به جای خوندن این مقاله ببینید و بخندید. خیلی هم اتفاقا طنز غنییی داره!!!

 577224 694732223877525 2117137377 n

با تشکر از شما و وقتی که گذاشتید.

آقای زرشک.

یکِ شِشِ هزار و چهارصد و پنج !

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا
زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • حالا زرشک جان من که دقسق میدونم کی هستی باید چیکار کنم؟

    منی که نمی تونم راز نگه دارم تو دلم؟

    یه جوری من رو متقاعد کن که این کار رو نکنم

    😀

  • تو آمپاس شدیدی منو گذاشتی
    هی انقورت میای می گی من قاسمم بعد می گی رسول
    رسول .. رسول … فاسم… رسول به گوشم
    حرفاتم خیلی شائبه‌داره
    قُمپُز هم نیا

  • کیا دوست دارن دانیال با پشت دست بــــــــــکـــــــــوبـــــــــــه تو دهنه مستر زرشک پخش شِ تو دیوار با فشار آب شیلنگ کارواش پاکش کنن؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    یــــــــنـــیـــــــــــــــــــــــــــــــــآ…!!! 🙂

  • pich گفت:

    اوووووه قاسم توییی ؟؟؟ منم پیچ می شناسی؟
    فکر نکنم بشناسی؟
    خوب قاسم جون دیدم خیلی عصبانی شدی گفتم یه خورده باهات صحبت کنم شاید اروم شی!! خوب هنوز بچه های احمق و تخس توی ساحل هستن! کلا چش چش می کنن که یه قلعه ای چیزی ببین بزنن بترکوننش جدیدا گزارش شده این بچه های شرور در شمال کشور عزیزمون دیده شدن البته مطمینا از هم وطن ها عزیزمون نیستن!!!! فکر کنم این ها رو کشور های دیگه وارد می کنن مثل جزایر گالاپاگوس یا یه چیزی مثل اینا!!! ولی این گار قضیه از ساحل هم گذاشته طبق خبری که به دستم رسیده بود این بچه ها به یه مغازه که بازی قلعه رو (از نوع شرکتی که توش می گه سرباز عرب) رو داشته بعد اون بچه ها رفتن رو مغازش!!!! البته نمی دونم چرا این بچه ها از قلعه این قدر خاطره ی بدی دارن!! شاید بر می گرده به خاطره توی زمان خیلی خیلی کودکیشون!! من چند تا حدس رو اودم حالا نمی دونم کدومش درسته.
    حدس اول:
    حدس اولم اینه که فکر کنم پدر خانواده اصلا کله خانواده قبلا در قلعه زندگی می کرده که یه خانواده ای کلا یه ایلی چیزی بعد از حمله به اون ها و نابود کردن زندگی اون ها اون بچه قصم خورده شده که تمام قلعه های پیشرو رو خراب کنه!!!

    حدس دوم:
    حدس دومم شاید واقعا قصد خراب کردن قلعه رو نداشت باشن از اون جایی که این بچه های عزیز به زبان شیرین پارسی اشنا نیستن و از کشور های بیگانه اومدن برای بار اولی که قلعه رو به طور اتفاقی خراب می کنن می بینن که با اون ها مهربانی شده و نوازشو….. اتفاق افتاده شاید بنده خدا فکر می کنه کار خوبی کرده!!!

    حدس سوم:
    واقعا شاید اسکاریس داره که با نام علمی animos lamusuyan خوانده می شه که سریعا باید به پزشک معالج مراجه کنن!!!

    حدس چهارم:
    شاید با نظریه جهان بینی ۲ گانه محض اشنا نیستید؟؟؟ بعله با شمام !!بله شاید شما اشنا نیستید!!توی این نظریه می گه هر انسانی جهان رو به شکلی می بینه که خودش در ذهنش ساخته مثلا من سیب رو یه چیزی می بینم که قرمز و گرد البته خیلی ها الان می گن همه قرمز و گرد می بینیم که ادامه نظریه می گه ما با گوش هایمان هم چیز دیگه می شنویم!!!
    یعنی شاید من می گم عجب میوه ی : جیتی غالپوزه ی خوب الان شما نمی فهمید جیتی غالپوز چیه ولی این برای من خومشزه و قرمز معنی شده!!!

    حدس پنجم:
    واقعا شاید شما به سیاره ی اونا اومدین!! و با زبان ان ها اشنا نیستین!!!
    مطمینید مسیر رو درست اومدین؟؟؟؟

    حدس شیشم:
    اقا قاسم کدوم ساحلی؟؟ خوب سال های کره جنوبی یا ژاپن یا کشور های چشم بادومی از فرط بادومی شدن چشم ها شاید دیگه بنده خدا ها نمی تونن ببینن!! دست خودشون نیس!

    حدس هفت:
    حدس هفتم بحثی فلسفی هستش ببینید از این حدث هایی که گفتیم استفاده می کنیم! (از هر ۶ تاش)

    اون بچه ی بدبختی که دوران سختی داشته و دارای اسکاریس با نام علمی animos lamusuyan و چشم بادومی هستش و کلا نمی تونه ببینه داره راه می ره و شما در حال درست کردن قلعه هستید همون طور که گفتم این سیاره اصلا سیاره شما نیس و شما اصلا نباید نفس بکشید چون اجازشو ندارید حق کلا با اون بچه اسکاریسی هستش و همون طور که از روی نادانی دارید قلعه می سازید (با نیگا به حدس ۴) اون بچه با اینکه کور هستش شاید قلعه شما براش یه اهنگی چیزی یا یه جومینی گال (که این کلمه برای من معنی می ده شما رو نمی دونم) رو می بینه یا می شنوه و به سمتش می یاد و این اتفاق می افته!!!

    خلاصه شما اصلا حق هیچ گونه شکایتی ندارید!!!!

    واقعا نمی دونم این همه چرت و پرت رو از کجام اوردم!! ولی قاسم جوون ناراحت نشو بازم میام.

  • clever-gamer گفت:

    سلام!قاسم جان خسته نباشی !احسنت به خاطر قلمت و بیان شیوا و رسایی که داری!من خیلی از مقاله و طرز بیانت خوشم اومد!معلومه که آدم باسواد و تحصیل کرده ای هستی!فقط یه ایراد کوچولو دیدم ازت!اونم اینه که خیلی زبانت تنده!بچه ها هم اشاره کردن!انتقاد یا تذکر باید به گونه ای باشه که مخاطبت احساس نکنه داره خورد میشه!نباید به شخصیت یک نفر اینجور توهین شه!باید غیر مستقیم گفته بشه!طوری که مخاطبت آروم آروم متوجه شه که کارش اشتباهه!طوری باشه که مخاطبت فرصت فکر کردن به نواقصش رو داشته باشه!وقتی به یکی اینجور تذکر بدی که کارت اشتباهه،مسلما گارد میگیره!از خودش دفاع میکنه!احساس میکنه که شما قصد خورد کردن شخصیتش رو داری نه ارشادش!ولی خداییش من خیلی از مقاله ات خوشم اومد!ببخشید اگه زیاد وراجی میکنم!
    امید وارم موفق باشی قاسم جان!
    بازم ادامه بده! :yes: :yes: :yes: :-*

  • Amirreza 13 گفت:

    مستر زرشک چرا دو هفتست که نمی دی زرشک نامه رو؟چی شد؟ :idk: 😥

زرشک نامه‌ِی شماره‌ی سه | Walk Out the door,just turn around now,cause you’re not welcome anymore ! - گیمفا