معرفی شرورانی که اهدافی غیرشرورانه داشتند | قسمت اول
در دنیای سرگرمی شاهد خلق شروران و به اصطلاح آدمهای بدی هستیم که اگر نسبت به اهداف آنها تامل نماییم، میتوان نیت غیرشرورانه و حتی منطقیشان را درک نمود.
در تمام مدیومهای دنیای سرگرمی از فیلم و سریال گرفته تا بازیهای ویدیویی، مهمترین عاملی که میتواند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، به قدرت نویسندگی خالق داستان مربوط میشود که میتوان شرورهایی را به تصویر بکشد که شاید بر روی کاغذ اهدافی بیرحمانه را در سر داشته باشند اما اگر روی خواستهها و نیاتشان متمرکز شویم، میتوانیم متوجه شویم که چندان هم شرورانه به نظر نرسیده و حتی میتوان درکشان کرد و با آنها همراه شد.
اصولاً قهرمان داستان در اکثر مواقع کلیشه به نظر میرسد. قهرمانی که برای نجات دنیا و یا عزیزانش توسط شرور داستان به چالش کشیده شده و پس از تحمل سختیها و مشقتهای فراوان میتواند به عنوان ناجی ظاهر شده و با شکست دشمن خود، مورد تحسین و تشویق قرار گیرد. با این حال کمتر کسی به شرور داستان توجه میکند؛ کسی که اگر داستان و شخصیت پردازی درست و ارزشمندی حول محور او روایت شود، میتواند مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و برخلاف قهرمان کلیشهای، تا ابد در یادها باقی بماند.
این افراد حتی برای نجات جان عزیزانشان نیز برخلاف قهرمان داستان، در مسیری قدم میگذارند که فارغ از اعمال و رفتارهای کلیشهای بوده و حتی بیرحمیهای آنها برای تحقق اهدافشان نیز در صورت نویسندگی درست میتواند منطقی و قابل درک جلوه نماید. به همین منظور در مقالهای ۲ قسمتی به سراغ معرفی ۳۰ شرور از گوشه و کنار دنیای سرگرمی رفتهایم که میتوان حق را به آنها داد و شرارتهایشان را درک کرد. در ادامه با بخش نخست این مقالات با ما همراه باشید.
۳۰. کنت دوکو
کنت دکو یکی از قدیمیترین شرورهای فرنچایز جنگ ستارگان محسوب میشود که در جناح سیثها دست به اعمالی وحشتناک و بیرحمانه زده است.
با این حال کمی شخصیت او را مورد کنکاش قرار داده و با سرگذشتش آشنا شوید تا با مردی در هم شکسته و دردمند روبرو شوید که باور و ایمانش برای او چیزی جز نابودی و ناامیدی به همراه نداشته است. با تماشای یکی از قسمتهای Tales of the Jedi متوجه میشویم که نیروهای جدای شاید در سمت خوب داستان ایستاده باشند اما هویت و اصل خود را فراموش کرده و صرفاً پیرو آرمانهای کلیشهای هستند که هیچ نفعی برای کهکشان نداشته است. این مسئله زمانی برای کنت دوکو بدتر میشود که شاهد مرگ شاگردش بوده و آنجاست که تمام و کمال اعتقاد خود را به جدای از دست داده و به نیروهای سیث میپیوندد تا با راه انداختن جنگ کلونها، زمینه را برای تضعیف و در هم شکست جدایها فراهم نماید.
۲۹. جونا رابرت اسکینر
انیمیشن راتاتویی نه تنها به عنوان یکی از بهترین ساختههای تاریخ سینما محسوب میشود، بلکه نمایانگر دوران اوج استودیو پیکسار نیز میباشد که امروزه کمتر میتوان المانهایی نظیر آن را در ساختههای جدیدشان مشاهده نمود.
در حالی که رابطه رمی و آلفردو لینگوئینی کلیت انیمیشن راتاتویی را تشکیل داده اما بد نیست تا نگاهی به شخصیت بد داستان یعنی جونا رابرت اسکینر داشته باشیم که مخاطبین در هنگام تماشای این اثر بارها و بارها نسبت به او خشم و نفرت پیدا میکنند. جونا رابرت اسکینر به عنوان سرآشپز یکی از مشهورترین رستورانهای جهان وظیفه دارد تا نظم را در میان کارکنان خود برقرار کرده و غذاهای لذیذی را برای مردم آماده نماید. اینجاست که سر و کله پسری از ناکجا آباد پیدا شده که عملاً هیچ چیزی از خود برای ارائه نداشته و تنها به لطف یک موش میتواند آشپزی نماید. شما جای جونا رابرت اسکینر بودید چه واکنشی نسبت به یک آشپز آماتور دروغگو و موشی در آشپزخانه رستورانتان بروز میدادید؟
۲۸. مارلین
در وصف قدرت نویسندگی نیل دراکمن نسبت به خلق دنیای آخرین بازمانده از ما باید تنها گفت او شخصیتی به نام جوئل را خلق کرده که همزمان میتوان از او تنفر داشت و در عین حال دیوانهوار دوستش داشت.
در بازی ویدیویی/مجموعه تلویزیونی آخرین بازمانده از ما با رهبر گروه فایرفلایها به نام مارلین آشنا میشویم که جوئل را مامور میکند تا دختری به نام الی را از یک سمت آمریکا به سمت دیگر آن منتقل نماید. دختری که به عنوان آخرین و تنها راه نجات بشر در دنیایی نابود شده توسط قارچی ویرانگر شناخته شده و علیرغم این که مارلین دوستی نزدیکی با مادرش داشته اما نجات بشریت را ارجعیت داده و بر احساسات خود غلب کرده است. او میداند که برای ساختن پادزهر این قارچ وحشتناک چارهای جز کشتن الی و بررسی جزء به جزء بدنش ندارد؛ مسئلهای که شاید به شکلی احمقانه و به سبب ایجاد رابطه پدر و دختری، جوئل نمیتواند آن را درک نماید و نجات جان الی را به نجات جان هزاران پدر و دختر دیگری که میتوانند در امنیت و آرامش به زندگی بپردازند را ترجیح داده و در اقدامی بیرحمانه مارلین را به قتل میرساند.
۲۷. آگاتا هارکنس
یکی از معدود پروژههای باارزش و آبرومند دنیای سینمایی مارول پس از آغاز فاز چهارم به مجموعه تلویزیونی WandaVision مربوط میشود که شروری جدید به نام آگاتا هارکنس را به عنوان یک جادوگر چند صد ساله به ما معرفی میکند.
در حالی که سیر شخصیت پردازی واندا ماکسیموف و تراژدیهای پرتکرار و دردناک زندگی وی سبب شده تا خواه یا ناخواه رفتارهای او را درک نماییم اما نباید از یاد ببریم که او در فیلم Doctor Strange in the Multiverse of Madness مسبب مرگ چندین و چندنفر از انسانهای بیگناه بوده و تیم ایلومیناتی را تمام و کمال به خاک و خون کشیده است. آگاتا هارکنس تنها کسی به شمار میرود که از چنین وقایعی خبر داشت و میدانست که واندا ماکسیموف با تبدیل شدن به اسکارلت ویچ میتواند دست به چه جنایات وحشتناکی بزند و به همین منظور نیز سعی داشت تا قدرت وی را جذب کرده و تا حد ممکن نابودش نماید. خوشبختانه میدانیم که آگاتا هارکنس زنده بوده و به لطف سریال Agatha بیش از پیش میتوانیم با او آشنا شویم.
۲۶. پرومتئوس
مجموعه تلویزیونی ارو از شبکه CW یکی از جذابترین آثار ژانر ابرقهرمانی دوره و زمانه خود محسوب میشود که شخصیتهای دیسی را به جان یکدیگر انداخته است.
در فصل پنجم این سریال با شروری به نام پرومتئوس آشنا میشویم که کینهای شخصی از الیور کوئین داشته و به همین سبب علیه او وارد میدان میشود. در نخستین روزهایی که الیور کوئین نقاب کماندار را بر چهره زد و به برقراری عدالت در شهرش پرداخت، شخصیتی بیرحم داشت که دشمنانش را بدون کوچکترین رحمی از بین میبرد. یکی از این افراد پدر پرومتئوس بود که در خونسردی تمام کشته شد و این مسئله سبب گشت تا پرومتئوس کینهای عمیق بر دل گرفته و قسم بخورد که عامل قتل پدرش را نابود نماید. مسئلهای که میتواند احساسات مخاطب را جریحهدار کرده و به شخصیت به اصطلاح بد فصل پنجم کمان حق داد و او را درک نمود.
۲۵. تانوس
شرور بزرگ فازهای ۱ تا ۳ دنیای سینمایی مارول که نصف موجودات زنده کهکشان را نابود کرد و گروه انتقامجویان را به زانو درآورد کسی نیست جز تانوس، تایتان دیوانهای که توسط جاش برولین نقش آفرینی شده است.
برخلاف دنیای کمیک که که شیفته مرگ شده و هرکاری انجام میدهد تا او را راضی نگه دارد، در دنیای سینمایی هویت تانوس متحول شد و حال و هوایی به خود گرفت که میتوانست مخاطب را به فکر فرو ببرد. او تمام زندگی خود را صرف پیدا کردن سنگهای بینهایت کرد تا بتواند به واسطه آنها بقا را بر روی تک تک سیارات به امری ممکن تبدیل نماید. تانوس اعتقاد داشت که جمعیت بیش از حد میتواند به هرج مرج و نابودی منجر شود؛ اتفاقی که برای سیاره مادریاش افتاده بود و به همین سبب نیز در امری بیرحمانه سعی داشت تا نصف جمعیت موجودات زنده کل کهکشان را از بین برده تا نصف دیگر باقی مانده شانس بیشتری برای زندگی داشته باشند. حتی این نظریه وجود دارد که او این قتلعام را انجام میداد تا از سیارات در برابر هجوم سلستیالها محافظت نماید. هدف او هرچقدر بیرحمانه و غیرقابل تصور اما در نهایت به نفع موجودات زندهای بود که میتوانستد از منابع بیشتری برای ادامه زندگی برخوردار باشند.
۲۴. والتر سیمونز
در فیلم Godzilla vs. Kong شاهد رویایی حماسی و دیوانهوار میان ۲ تا از تایتانهای مشهور سینما یعنی گودزیلا و کینگ کونگ بودیم که لحظاتی ناب و هیجان انگیز را به ارمغان آوردند.
با این حال تهدید اصلی و نهایی فیلم به مکاگودزیلا مربوط میشود که توسط مردی به نام والتر سیمونز خلق شده است. در دنیای مانسترورس کمپانی لجندری شاهد هستیم که تایتانها از اعماق زمین بیدار شده و عین آب خوردن میتوانند شهرها و ساکنینش را در کسری از ثانیه با خاک یکسان کنند. اینجاست که بشر به فکر افتاده و توسط والتر سیمونز هیولایی دست ساز را خلق میکند تا بتواند سدی برای محافظت از بشر در برابر هیولاهای چند ده متری باشد. در حالی که هدف او به نفع بشر و انسانها میباشد اما فکر اینجا را نکرده بود که بهره گیری از مغز گیدورا میتواند برایش گران تمام شده و عملاً کنترل مکاگودزیلا را از دست بدهد.
۲۳. استارو
یکی از بهترین فیلمهای دنیای سینمایی سابق دیسی The Suicide Squad نام دارد که توسط جیمز گان نویسندگی و کارگردانی شده است. اثری که برخلاف جذابیتهایش اما آنطور که میبایست دیده و تحویل گرفته نشد.
در این فیلم تیم جوخه انتحار وظیفه پیدا میکند تا به صورت مخفیانه به یک جزیره نفوذ کرده تا دیکتاتور آنجا را از بین ببرند. ماموریتی که در اصل هدف متفاوتی داشته و آنها مجبور میشوند تا به رویارویی بر علیه یک موجود بیگانه بسیار عظیم الجثه همچون ستاره دریایی به نام استارو بپردازند که سالهای بسیار تحت تحقیق بوده و شکنجه و آزار دیده است. با این حال او فرصت پیدا میکند تا از زندانش فرار کرده و وارد شهر شود تا بالاخره طعم آزادی را بچشد. در حالی که استارو خرابیهای بسیاری به بار آورده و کشتار دیوانهواری را رقم میزند اما موجودی در بند بوده که تنها و تنها میخواسته آزاد باشد و زندگی خود را به صورت شناور در فضا سپری نماید. اینجاست که جاهطلبی انسان باری دیگر به معرض نمایش گذاشته میشود و شاهد موجود بیگناهی هستیم که سر هیچ و پوچ کشته میشود.
۲۲. دارث ماول
جهان فرنچایز جنگ ستارگان به حدی گسترده و غنی است که شخصیتهای متعددی را میتوان پیدا کرد که ذهن مخاطب را نسبت به مفهوم خیر و شر به چالش بکشد.
یکی از این شخصیتها دارث ماول نام دارد که نخستینبار در فیلم Star Wars: Episode I – The Phantom Menace به مخاطبین معرفی شد و سپس در Star Wars: The Clone Wars شخصیت پردازی وی متحول گشت. دارث ماول یکی از قدرتمندترین نیروهای سیث بوده که با ظاهری وحشتناک، لرزه بر اندام بینندگان میانداخته است. با این حال متوجه میشویم که او از مدتها پیش نسبت به سقوط آناکین اسکایواکر به سمت تاریکی اطلاع داشته و از آسوکا میخواهد تا به وی پیوسته و کمکش نماید. عدم اعتماد آسوکا به دارث ماول و پس زدن دست کمک وی سبب میشود تا دارث ماول در مسیر تاریکی قدم گذاشته و به شخصیت خبیثی تبدیل شود که سعی داشته تا آناکین را نابود نماید.
۲۱. چاک مکگیل
یکی از به یاد ماندنیترن شخصیتهای مدیوم تلویزیون، سال گودمن/جیمز مورگان مکگیل نام دارد که در سریالهای Breaking Bad و Better Call Saul حسابی خوش درخشیده است. شخصیتی که از برادری خبیث بهره برده است.
چاک مکگیل به عنوان وکیل بسیار موفقی به تصویر کشیده میشود که کسب و کار خودش را راه انداخته و اصطلاحاً در پول غلت میزند. با این حال به طرز بیرحمانهای به برادرش اجازه نمیدهد که وارد حرفه وکالت شود و بارها و بارها برای او مانع تراشی میکند. علیرغم این که در ظاهر این مسئله میتواند خشم مخاطب را برانگیزد اما متوجه میشویم که چاک مکگیل از روحیات برادرش خبر داشته و میداند که او در هر مسیری که قدم میگذارد، به کلاهبرداری و منافع خودخواهانه روی میآورد و به همین دلیل تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا اجازه ندهد که وکالت نیز با کلاهبرداریهای سال گودمن به فساد و تباهی کشیده شود. امری که منطقی جلوه کرده و میتوان رفتارهای بیرحمانه وی را نسبت به برادرش درک نمود.
۲۰. اریک کیلمونگر
یکی از مهمترین دلایلی که در محبوبیت فیلم Black Panther از دنیای سینمایی مارول تاثیر به سزایی داشت، به ایفای نقش مایکل بی. جردن در قامت اریک کیلمونگر مربوط شده است.
او کسی بود که در کودکی مرگ پدرش را تماشا کرد و برای سالهای بسیار از حق و حقوق اصلیاش بیبهره ماند و در انزوا مجبور به زندگی فلاکتباری شد که خود را سزاوار آن نمیدید. آن هم در شرایطی که تیچالا و خانوادهاش مشغول زندگی بیدغدغهای در امپراتوری پرزرق و برقی بودند که اساساً فقر و بدبختی برای آنها معنا و مفهومی نداشت. مسئلهای که خشم و کینهای درونی را برای اریک کیلمونگر به همراه داشت و پس از سالها برنامه ریزی و طرح نقشه وارد عمل شد تا از عاملین قتل پدرش انتقام گرفته و برای نشستن بر تخت امپراتوری بر علیه تیچالا اعلان جنگ نماید. اگرچه که رفتارها و متد وی بیش از حد خشونت آمیز جلوه میکند اما حتی اگر شما هم جای او بودید نیز راه و روش مشابهی را در پیش میگرفتید تا بتواند چنین کینه دیوانهواری را به نتیجه برسانید. همچنین نباید از یاد ببریم که او برای تمام آفریقاییهای سراسر جهان نیز نگران بود و اعتقاد داشت که ثروت و تکنولوژی واکاندا میبایست در دسترس تمام مردم قرار گیرد.
۱۹. دکتر دووم
یکی از محبوبترین شخصیتهای دنیای کمیک دکتر دووم نام دارد که طرفدارانش برای حضور وی در دنیای سینمایی مارول لحظه شماری میکنند.
شخصیتی بسیار قدرتمند، پیچیده و غیرقابل پیش بینی که برخی از به یاد ماندنیترین وقایع کتابهای کمیک مارول را رقم زده است. نکته جالب شخصیت پردازی او در این است که با وجود تمام شرارتها و اعمال بیرحمانهاش اما میتوان المانهای اشرافزادگی و درستکاری را در او مشاهده کرد؛ زیرا او خود را به عنوان یک ناجی میبیند که به واسطه تسلط بر جهان میتواند قانونمداری را گسترش دهد. بارزترین ویژگی شخصیتی دکتر دووم که در داستان Doctor Strange and Doctor Doom: Triumph and Torment از او متوجه میشویم در این است که عشقی بی حد و اندازه نسبت به مادرش داشته و برای نجات روح وی حتی حاضر است تا با موجود قدرتمندی همچون مفیستو نیز شاخ به شاخ بشود. مسائلی که امیدواریم در دنیای سینمایی مارول حول محور دکتر دووم به تصویر کشیده شود.
۱۸. روی بتی
فیلم Blade Runner 2049 شاید در بسیاری از زمینهها نسبت به اثر اصلی جذابتر ظاهر شده باشد اما در بحث نمایش آنتاگونیست حتی به گرد پای ساخته سال ۱۹۸۲ میلادی نزدیک هم نمیشود.
جایی که ما با شخصیتی به نام روی بتی آشنا میشویم که میتوان او را یکی از بهترین شخصیتهای شرور آثار علمی تخیلی تاریخ سینما خطاب کرد. کسی که در برابر خالقش یعنی انسان قد علم کرده و بابت موجودیت خود اعتراض دارد. موجودیتی که حق زندگی را از وی سلب کرده و زمان محدودی را در اختیارش قرار داده تا بتواند با دنیای اطرافش تعامل داشته باشد. در نهایت ما آندرویدی زخم خورده، معصوم و بیچاره را میبینیم که تمام خواستهاش در این بوده که بتواند به مانند خالق خود زندگی کرده و طعم خوشی را بچشد. خواستهای که جاهطلبی و بیرحمی بشریت مانع از آن شده و او را به عنوان یک شرور به جهان معرفی کرده است.
۱۷. آزیمندیس
دنیای Watchmen ساخته تحسین برانگیز آلن مور یکی از منحصر به فردترین روایتهای ابرقهرمانانه تاریخ را به تصویر کشیده که توسط زک اسنایدر به طرز ارزشمندی مورد اقتباس سینمایی قرار گرفته است.
این فیلم تعریف متفاوتی از مفهوم خیر و شر ارائه میدهد که با تمام دانستههای پیشین ما من باب روایتهای کتابهای کمیک تفاوت دارد. در دنیای این کمیک ما با مردی به نام آزیمندیس روبرو میشویم که اگرچه در ابتدا خود را یک قهرمان معرفی میکند اما به مرور رفتارها و عقایدی را به معرض نمایش میگذارد که جهان را بر علیه اش کرده و دوستان سابقش را روبروی او قرار میدهد. با این حال شرارت وی بیدلیل نبوده و تمام سعی و تلاش آزیمندیس در این بوده که بتواند راهی پیدا کرده تا جهان را برای رویارویی با تهدیدی بسیار بزرگ آماده نماید. زمانی که جهان به حرف و هشدارهای وی گوش نمیدهد، مجبور میشود تا حملهای را به شهر نیویورک ترتیب داده تا بدین شکل کشورهای جهان را مجبور به ایجاد یک اتحاد جهانی نماید. رویکردی که شاید شما را به یاد شخصیت پردازی دکتر دووم بیندازد.
۱۶. سیندرم
یکی از ویژگیهای بارز انیمیشنهای پیکسار نسبت به باقی استودیوهای سازنده در این مدیوم به نمایش شخصیتهای شروری میباشد که میتواند ذهن مخاطب را به چالش کشیده و چه بسا سبب شود تا آنها را درک کنیم و برایشان دلسوزی نماییم.
نخستین انیمیشن شگفتانگیزان روایت متفاوتی از ژانر ابرقهرمانی را حول محور یک خانواده با تواناییهای فرابشری به تصویر میکشد که دغدغههای روزمرهشان موجب خلق سکانسهای جذابی شده است. در این انیمیشن ما شاهد شکل گیری شروری به نام سیندرم هستیم که در ابتدا یکی از طرفداران پر و پا قرص آقای شگفت انگیز بوده و در نهایت رفتار بیرحمانه جامعه نسبت به او سبب میشود تا به سمت خباثت قدم بردارد و از هوش خود بهره گرفته تا امپراتوری مخفیانهای را برای خود دست و پا نماید که تنها هدفش به راه انداختن هرج و مرج و گرفتن انتقام از قدرتمندان بوده است. سیندرم نمونه بارز افرادی محسوب میشود که توسط جامعه طرد شده و به انزوا و تنهایی روی میآورند. شاید که اگر رفتارها نسبت به چنین افرادی متفاوت جلوه نماید، از بروز جنبه خبیثانهشان نیز جلوگیری خواهد شد.
منبع: CBR
پر بحثترینها
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- فیل اسپنسر: تولید کنسولهای ایکس باکس در نسلهای آینده متوقف نخواهد شد
- فیل اسپنسر: STALKER 2 یکی از مدعیان بهترین بازی سال است
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
- بازی چندنفره Horizon احتمالاً در سال ۲۰۲۵ منتشر خواهد شد
- گزارش: Final Fantasy 16 روی PC تنها ۲۸۹ هزار نسخه فروخته است
- رسمی: بستههای الحاقی، ریمیکها و ریمسترها میتوانند کاندید بازی سال در The Game Awards شوند
- مایکروسافت: هر دستگاهی میتواند یک ایکس باکس باشد
- ۱۴ دقیقه از گیمپلی Indiana Jones and the Great Circle را مشاهده کنید
نظرات
دید متفاوتی به ویلن شگفت انگیزان داشتم و واقعا راست بود بنده خدا گناه داشت
ولی ویلن رتاتاتویی باید بمیره که یه موش ازش بهتره
ولی بنظرم کنت دوکو باید جایگاه بهتری میگرفت حداقل بالا تر از دارت مال . طرف بیشتر از ۸۰ سال داخل فرقه جدای ها بوده و فاسد بودن رپابلیک رو به خوبی درک میکنه و بارها میتونسته جون آناکین و اوبی وان رو بگیره ولی اینکارو نکرد
جالب بود هرچند شرور های خودخواه رو بیشتر دوست دارم
چه مقاله جالبی،دست مریزاد
《شرورانی که اهدافی غیر شرورانه داشتند》
سوس ماس، جواد خیابانی😂😂
ولی ایده خلاقانه ای بود ایده این مقاله، عالی💪🏻
احتمالا نتیجه ترجمه به زبان فارسیه. احتمالا تیتر انگلیسیش تو cbrیچی تو مایه های این بوده
Villains who didn’t have evil intentions
خلاصه اینه که یه ویلن و یه اویل رو داشته و اگه اویل رو شیطانی ترجمه میکردن جالب نمیشد
(شرورانی که اهداف غیر شیطانی داشتن)
شاید اینطور باشه
مهم درون مایه مطلبه البته اینم صرفا شوخی بود
شماره ۱۶ و ۲۹ کجا اهداف غیرشرورانه داشتند؟! کلا فقط فکر منافع خودشون بودن و حاضر بودن براش بقیه هم نابود کنن این کجاش غیرشرورانه بود؟! یکیش نمی خواست رستوران را به وارث واقعیش بده و حتی اگه طرف هم هر چه قدر آشپز بدی بوده باشه باز هم این کارشو توجیه نمی کنه، خصوصا موقعی که طرف داشت داخل فقر زندگی میکرد. از اون طرف هم سندروم خیلی رک گفت می خوام اختراعات ام را بفروشم و بعدش ملت بگیرن همدیگه را باهاش تکه تکه کنن. بعد توی مقاله گفتید جامعه نسبت بهش بیرحمی کرده و این باعث میشه باهاش دلسوزی کنیم، میشه دقیقا بگید چه بیرحمی شده؟! طرف رفت ماموریت آقای شگفت انگیز را خراب کرد و با این کارش زد کار و زندگی همه ابرقهرمان ها را از بین برد و حتی این براش کافی نبود و رفت که جونشون هم بگیره. الان یکی بیاد به من بگه چرا باید با همچین کسی دلسوزی کنم و اصلا کجای اهدافش غیرشرورانست؟
داداش تو الان داری با زاویه دید خودت سیندرم رو قضاوت میکنی ، اولش که ما هیچ چیزی از خانواده اش ندیدیم و فقط دیدیم که چقد عاشق آقای شگفت انگیزه و حتی یه اختراع کرده بود فقط برای اینکه دل اونو خوشحال کنه و تو ماموریت بهش کمک کنه ، در عوض آقای شگفت انگیز چیکار کرد ؟ بجای اینکه کنترلش کنه و بگه اوکی این ماموریت با من بعدا خودم باهات کار میکنم میشم مربیت یا یه همچین چیزایی ، پسره رو خورد کرد ، حتی به خاطر اینکه میخواست تلاش کنه هم هیچ تشکر خشک و خالی ای نکرد ، پس پسره عصبانی شد ، دنبال انتقام رفت و همه کسایی که مثل این مرده رفتار کردن رو نابود کرد ، نمیگم غیر شرورانه نیست ، ولی از اونطرف یه هیرو باعث شد همچین آدمی خلق بشه در صورتی که سیندرم میتونست بجای ویلن حتی یه هیرو باشه
گل سر سبد
سوپرمن در اینجاستیس
Dr doom چون کمیکش رو در نظر گرفتید شرور نیست بلکه انتی هیرو هست میدونم منبع cbr هست ولی واقعا شخصیتش بد نیست علی رقم اینکه اذیتش زیاد کردن.
شخصیتش هم کلا یه استحاله داره رو به خوب شدن به مرور زمان
Amon ، از انیمیشن لجند آف کورا ، هم میتونست تو این لیست باشه که هدفش نمردن انسان های بیشتر بود ، واقعا فاز ساید خوبا رو نفهمیدم ، مرده هیچ کار بدی انجام نداد و هیچ کسی رو نکشت فقط قدرتشونو میگرفت بعد باهاش مثل یه قاتل رفتار میکردن
از قدیم گفتن “هدف، راه رسیدن بهش رو توجیح نمیکنه”. شاید برخی از این شخصیتها هدفشون (در نگاه خودشون) هدف خوب و درستی باشه، ولی قطعاً راه رسیدن بهش راهی شرورانه، ظالمانه و بی رحمانه بوده. مثلاً در Watchmen شخصیت آزیمندیس میخواست از جنگ هسته ایی بین بلوک شرق و غرب جلوگیری کنه و برای اینکار میاد و میلیون ها آدم بیگناه رو قربانی میکنه.
هیچکدومشون واقعا اهداف خوبی نداشتند تانوس و آزیمندیس توی ظاهر اهداف خوبی داشتند مگرنه در باطن دنبال آروم کردن خواسته های خودشون بودن و خب این مشکل نیست ویلنی که قرار باشه واقعا آدم خوبی باشه یجورایی عجیب بوده همیشه برام و هیچوقت ازشون خوشم نمیاد چون تو بیشتر اونجور آثار خیلی تلاش میکنند که بگه همه میتونند خوب یا بد باشند و درنهایت تو دام شعار زدگی میوفتند و پروتاگونیستشونو فدای این موضوع میکنند و درکل اکثر لیست خوبند مخصوصا روی بتی که بنظرم بهترین شخصیتیه که تا الان از آثار علمی تخیلی تو هر ژانری حداقل اونایی که من تجربه کردم بیرون اومده آزیمندیس خیلی ویلن محشریه(هرچند تو فیلم اسنابدر یکم گوفیه که خب اسنایدره کاریش نمیشه کرد) تانوسم دوباره توی کمیک بهتره دلی توی فیلماهم خیلی خوبه سیندورم یه ویلن پرفکت برای کانسپت شگفت انگیزان بود دکتر دووم خوبه هرچند بنظرم جزو ۵تا ویلن برتر مارولم نیست و آشپزه توی راتاتوییم پرفکته تو اثر خودش
سائورون😢
کاش پیتر جکسون یچی میساخت با عنوان
اگر سائورون پیروز میشد
چه محیطی می شد
تا حالا نسبت سر آشپز راتاتویل این دید رو نداشتم🤔
تانوس هم خب به واقع حق داشت که جمعیت زیاد مشکل سازه هر چند تلخه
چه جالب به خاطر کمبودای بچگیم منم میرم تروریست میشم بعدش واسم دل بسوزونید
چاک مک گیل خودش بارفتاراش وحسادتش باعث شد برادرش دوباره به راه خلاف بیوفته جونا رابرتم به شدت خودخواه و خود شیفته بود سیندرم فوق العاده عقده ای و عوضی بود.تانوسم واسه رسیدن به هدفش کلی راه های منطقی تری وجودداشت ولی رو اورد به قتل عام ووحشیگری.بقیه شونم نمیشناسم
هی ، دوکو واقعا کاراکتری بود که خیلی ظلم بهش شد دست کم گرفته شده 😐
داخل Tales of empire هم گذشته مورگان السبث بود اونم خیلی بهش ظلم شد
تانوس واقعا هدفش بد نبود راهش اشتباه بود
هان؟!
مارلین؟شرور؟!
چطوری یکی از قهرمانا رو میشه به اسم شرور رد کرد؟ پس لابد جوئل قهرمان حساب میشه با این وضع!
دوستان، بهتره آنتاگونیسم با شرور یکی نکنیم
تو مورد ۲۵ خط پنجم دوتا که پشت هم گذاتشید
مایکل مککین در قالب چاک مکگیل چه هنرنمایی ماندگار و بهیادماندنی کرد.
کاشکی التران جز لیست بود . تازه توی دکتر استرنج ۲ ربات های دکتر
X man هم می گفتن فرمانده التران و اصلا هدف اصلیش حفاظت از زمین بود