معرفی فیلم Nomadland | یک شاهکار کاتارسیسی
به دور از هر گونه اضافه گویی Nomadland یک شاهار به تمام معناست. اثری درخشان که به جرئت میتوان آن را جزو ۱۰ فیلم برتر ۱۰ سال گذشته دانست.
اثری شاعرانه با روایتی نقادانه. این اثر قطعا به فرم رسیده و میشود بارها بدون خستگی آن را تماشا کرد. Nomadland یک تراژدی است. البته نه از آن نوع شکسپیری، بلکه تراژدی عصر ماشینی. داستان انسانهایی که دیگر قادر به تولید و بردگی در سیستم سرمایهداری نیستند و سیستم این افراد را از زندگی کنار میگذارد. Nomadland داستان زندگی افرادی است که علیه این سیستم مبارزه میکنند. مبارزه علیه ناملایمتهای زندگی. اثری بسیار درخشان و تماشایی که در بحث تصویر و میزانسن نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد. بنا به ویژه برنامه نوروزی، بنده قصد دارم تا این فیلم بسیار فوقالعاده که جزو فیلمهای مورد علاقهام است را به شما دوستان نیز معرفی کنم.
- نام فیلم: Nomadland
- نام فیلم به فارسی: سرزمین خانهبهدوشها
- ژانر: درام، جادهای
- سال تولید: ۲۰۲۱
- نویسنده و کارگردان: کلویی ژائو
- بازیگران: فرانسیس مکدورمند، دیوید استراترن، باب ولز
قبل از پرداختن به فیلم کمی از داستان Nomadland کمی از داستان را برایتان مینویسم. در سال ۲۰۱۱، فرن (شخصیت اصلی با بازی فرانسیس مک دورمند) پس از تعطیلی کارخانه یواسجی آمریکا در امپایر، نوادا شغل خود را از دست میدهد. او سالها بههمراه شوهرش که اخیراً فوت کرده در آنجا کار میکردند. فرن بیشتر وسایل خود را میفروشد و ونی را خریداری میکند تا در آن زندگی کند و در جستجوی کار به جاهای مختلف کشور سفر میکند. او بهعنوان کارگر فصلی در یکی از شعب بستهبندی آمازون در فصل زمستان مشغول بهکار میشود.
لیندا، دوست و همکار فرن از او دعوت میکند تا از یک گردهمایی بیابانی در آریزونا که در واقع یک سیستم پشتیبانی و اجتماعی برای بیخانمانهای دیگر بوده و توسط باب ولز ترتیب داده شدهاست، دیدن کند. فرن در ابتدا نمیپذیرد اما با سرد شدن هوا نظر خود را تغییر میدهد و برای یافتن کار در این منطقه تلاش میکند. در آنجا، فرن با افراد بیخانمان دیگر ملاقات میکند و مهارتهای اولیه زندهماندن و خودکفایی در جاده را میآموزد.
هنگامیکه لاستیک ون پنچر میشود، فرن از یکی از بیخانمانهای دیگر بهنام سوانکی میخواهد تا با ونش برای خرید یدکی به شهر بروند. سوانکی، که پرچم دزدان دریایی را بر روی ون خود نصب کرده تا کسی مزاحمش نشود، فرن را بهدلیل آماده نبودنش سرزنش میکند و از او میخواهد تا مهارتهای بیشتری برای زنده ماندن در جادهها بیاموزد و اینگونه آنها تبدیل به دوستان خوبی میشوند. سوانکی به فرن در مورد تشخیص سرطان و کوتاه شدن طول عمرش و برنامههای خود برای رقم زدن خاطرات خوب در جاده بهجای دور ریختن باقی عمرش در بیمارستان میگوید. آنها سرانجام از هم جدا میشوند.
فرن بعداً در اردوگاهی در پارک ملی بدلندز بهعنوان میزبان اردوگاه مشغول به کار میشود، جایی که با دیو، بیخانمان دیگری که در گردهمایی بیابانی ملاقات کرده بود، برخورد میکند.
پس همینطور که میبینید داستان این فیلم درواقع یک داستان جادهای است. کسی که خانه و زندگی خود را از دست داده و اکنون در یک ون کوچک زندگی میکند. اما درون همین داستان به اصطلاح ساده، چیزهای زیادی وجود دارد. همانطور که در ابتدای مقاله نوشتم این فیلم اثری نقادانه است. نقدی بر جوامع سرمایهدار غربی. فرن و دوستانش تمام عمر خود را کار کردهاند. کاری از خود بیگانه و سخت که آنها را از خود دور کرده. اکنون سالها گذشته و سیستم سرمایهداری هیچ نیازی به این افراد ندارد چرا که آنها پیر شدهاند. این نیاز نداشتن با یک نوع دور ریختن نیز همراه میشود. دوست فرن که یک پیرزن با رگه سرخپوستی است در یک صحنه بسیار درخشان و در قالب دیالوگ به فرن میگوید: «من تموم زندگیم رو کار کردم. از سیزده سالگی. روزی نبوده که کار نکنم، حتی وقتی که مریض بودم. اما وقتی که درخواست بازنشستگی دادم، اونها به من گفتن که ماهی سیصد دلار بهم میدن. این ارزشیه که من دارم سیصد دلار در ماه؟»
به راستی این صحنه غوغا به پا میکند. در قالب همین دیالوگ خیلی چیزها را میشود فهمید. نکته قوت دیگر Nomadland در این است که در سبک نئورئالیسم ساخته شده و استفاده از نابازیگران بومی به اثر روح بخشیده. همین پیرزن سرخپوستی که این دیالوگ فوقالعاده را ادا کرد به راستی یک کارگر بوده و تمامی عمر خودش را کار کرده است. از طریق همین پیرزن جنگجو نیز به یک سوال مهم میشود رسید: چه خواهد شد اگر من روزی برای سرمایهداری هیچ چیزی تولید نکنم؟ مرا دور خواهند ریخت؟ همچون یک دستگاه تولید که دیگر کهنه شده؟ یعنی انسان در حد ماشین پایین آمده و میشود او را دور ریخت؟
بی هیچ شک و تردیدی Nomadland یک فیلم کمونیستی است. کمونیست در عنصر به عنصر اثر قابل مشاهده است. البته نه آن کمونیست شوروی و استالینمحور که میلیونها انسان را به کام مرگ فرستاد. این کمونیستی که در Nomadland وجود دارد، کمونیستی است نقادانه، درست مثل نقدهای خود مارکس. در قسمتی از فیلم که فرن به کمپها میپیوندد، این امر کاملا مشهود میشود. غذا برای همه هست، هرکس هرچیزی که نیاز دارد را از کسی که نیاز ندارد میگیرد. محیط برای همه هست و همه با یکدیگر رفتار انسانی دارند. رفتاری فارغ از جنسیت، سواد، پول و مقام. کمپ درون Nomadland مواجه انسان با انسان است.
مسئله مهم دیگر که در Nomadland قابل بحث است، مسئله کار است. دوستان چپ همواره این ادعا را داشتهاند که تنها تفاوت انسان با دیگر حیوانات “کار” است. آنها میگویند: “انسان موجودی است که کار میکند.” همین موضوع در Nomadland بازتاب داشته است. البته نه از آن بُعد روشنفکری و پُر مدعا، در Nomadland صرفا مسئله، مسئله کسی است که در این موقعیت خاص سوبژکتیوی زندگی میکند. نیاز فرن در فیلم، کار است. او برای زندگی نیاز به کار دارد اما برای او هیچ کاری نیست مگر کارهای بسیار پیش و پا افتاده که آنها نیز دائمی نیستند. حال سرنوشت فرن و امثال او چه خواهد شد؟ پول بازنشستگی کم است. برای او کار نیست و کسی به غیر از پول جواب سلام آدم را هم نمیدهد؛ حال چه باید کرد؟ درست که Nomadland هیچ پاسخی برای این سوال ندارد، اما آنقدری جرئت داشته که در سرزمین کاپیتالیسم یعنی آمریکا، این سوال مهم را مطرح کرده است.
شاید عمده موفقیت فیلم مدیون شخصیت فرن و بازی فوقالعاده فرانسیس مکدورمند باشد. کاراکتر او چنان دقیق و زیبا ساخته شده که از همان ابتدا میشود همراه وی شده و با او همذات پنداری کرد. فرن سالها با سربلندی زندگی کرده و اکنون خانه خود را از دست داده است. به قول خودش او بیخانمان نیست بلکه خانه ندارد. حس غربت را میشود در چشمان و رفتار او دید. هر جا که میرود حس غربت را با خود میبرد. به نوعی طرد شده است. اما چیزی که فرن را اینقدر خاص میکند مبارزه او با جهان است. به تنهایی مقابل سرمایهداری ایستاده. درست است که پیروز نمیشود اما شکست را هم قبول نمیکند. کارگردان با دقت بسیاری میزانسنها را ساخته است. طبیعت و جاده درون فیلم فوقالعاده است. دوربین همهچیز را درست گرفته است. نحوه قرار گرفتن فرن در کادر نیز عالی است. خانم کارگردان به خوبی طبیعت را میفهمد و توانسته آن را در فیلم خود به فرم برساند. با Nomadland به طبیعت میرسیم. طبیعتی زیبا با حس غربت و تنهایی. عنصر سرما نیز در این بحث وجود دارد. کارگردان اثرش را چنان ساخته که منِ مخاطب سرما را تا استخوانهایم حس کردم. به راستی کارگردانی کلویی ژائو فوقالعاده است.
شاید این بخش کمی شخصی به نظر برسد اما نیاز است که بنویسم. در عنوان، این فیلم را یک اثر کاتارسیسی معرفی کردهام. بگذارید قبل از به اتمام رساندن مقاله درباره این موضوع نیز توضیح دهم.
درست است که ما عادت داریم از طریق مرگ به کاتارسیس برسیم. اما برای من پالایشی اتفاق افتاد که شاید خیلی شخصی باشد. به هنگام تماشای این فیلم و با توجه به عدم داشتن پول کافی مجبور شدم خانه خود را ترک کنم. با تماشای Nomadland در من پالایشی عجیب اتفاق افتاد. نوعی تخلیه روانی. خودم را در Nomadland دیدم. گویی در این جهان که کسی مرا نمیخواست، درون Nomadland برای من جایی وجود داشت. بعد از اتمام این فیلم نسبت به موضوع تخلیه خانه قویتر شدم. حالم بهتر شده بود. به قول ارسطو چیزی را حس کردم که شبیه بود به «پایان بخشیدن به نیروهای عاطفی.»
در پایان میشود گفت که Nomadland یک شاهکار است. اثری بسیار خاص که سینما دوستان جدی میتوانند از آن چیزهای زیادی بیاموزند. Nomadland در بحث فرم، بازیگری، دوربین، کارگردانی و مهمتر از همه در بحث طبیعت سرد و زیبای خود، بسیار بسیار جلوتر از زمانه خود است و لایق هر اسکاری بود که گرفت. پیشنهاد من به دوستان سینمایی مخصوصا دوستان گیمفایی این است که به پیشنهاد بنده Nomadland را ببینند و بدانند که سینما چیست و چه کارهایی میتواند انجام دهد.
پر بحثترینها
- ۱۰ بازی ویدیویی با گیمپلی عالی و داستان ضعیف
- ویدیو: Marvel’s Spider-Man 2 در حالت Fidelity ویژه PS5 Pro با نرخ فریم ثابت ۶۰ اجرا نمیشود
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
- بازی چندنفره Horizon احتمالاً در سال ۲۰۲۵ منتشر خواهد شد
- کار ساخت STALKER 2: Heart of Chornobyl به پایان رسید
- ۱۴ دقیقه از گیمپلی Indiana Jones and the Great Circle را مشاهده کنید
- گزارش: ایکس باکس درحال آمادهسازی پیشنمایشهای South of Midnight است
- مایکروسافت همچنان به دنبال خرید و تصاحب در گیمینگ است
نظرات
هسته اصلی فیلم بدون شک فرانسیس مک دورمند یکی از پنج زن زنده برتر سینما تو تاریخ هست . بازی فوق العاده گیرا که تو فیلم های فارگو و تیری بیلوبردز … هم فقط لفظ شاهکار میتونه بازیش رو یدک بکشه
نومدلند از اون دسته فیلم های خال خوب کن هست که قطعا بعد دیدنش حس میکنید بهتون یه چیزی اضافه شده ( بالغ تر شدید ) و دیگه آدم قبل نیستید
ممنون از نقدتون آقای کریمی
👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👍🏻💚
👏🏻👍🏻
خسته نباشید 🌸
آقای کریمی ریز بین بگه شاهکار یعنی دیگه واقعا شاهکار 😂
شما ببین نظرت رو به من بگو
شاید اتفاق نظر داریم
دیدم رفیق جان 😁 شاهکار
پس پی بُردی که من تنها حقیقت رو میگم😁
ما همیشه مجذوب نقد های حق بار شماییم رفیق جان
لطف داری رفیق. عزیزی.
اسم این فیلمه چی بود همونی که یه خانم با بچه اش توی کانتینر اقیانوس گیر میکنن ؟؟
Nowhere 2023
مرسی.
من دنبال یه سریال انیمیشنی میگردم حدود ۰ سال پیش دیده بودمش سریال جوری که شخصیت ها داخل یجور ماشین های هستن که از یجور سوراخ های بزرگ که بجای جاده هستن رانندگی میکنن یه صحنش رو یادمه یه پیرمردی که انگار بزرگ یا باس این مشاین ران هاست یه کابوسی میبینه که یه زنی همه این راننده هارو کشته خیلی دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم میتونی راهنمایی بکنی
منو مشتاق تماشاش کردین
کسایی که دیدن فیلمو بنظرشون ارزش تماشا داره و جذابه؟