داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا

داستان بازی Darksiders Genesis

کاظم حقیقی
۱۵:۴۱ ۱۴۰۲/۱۲/۲۶
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا

در اولین لحظات معرفی و رونمایی از Darksiders 1، بسیاری از گیمرها محو گیم‌پلی جذاب و شخصیت باابهت درون بازی شدند و زمانی که محصول عرضه گشت، متوجه شدند جهان و داستانی غنی برای روایت وجود دارد و از همان زمان طرفداران پروپاقرص زیادی برای این سری پیدا شد. امروز می‌خواهم داستان این بازی را نه از نسخه اول، بلکه حتی قبل‌تر از شروع داستان این فرنچایز برایتان بازگو کنم. برای درک کلیت داستان، اول از همه باید زمان هر نسخه را مشخص کرد. در آینده و هر مقاله داستانی از Darksiders، من داستان یک نسخه را برای شما بازگو خواهم کرد و تمام مطالب دقیق گفته خواهند شد.

از شروع نسخه اول تا پایان آن، بازه زمانی صد ساله‌ای وجود دارد که نسخه دوم و سوم بازی در این حین روایت می‌شوند و می‌توان گفت سه نسخه اول و دوم و سوم تقریبا هم‌زمان اتفاق می‌افتند؛ به این صورت که شروع بازی Darksiders 1 قبل از نسخه دوم و سوم است و پایان Darksiders 1 نیز بعد از نسخه دوم و سوم. داستان Darksiders Genesis قبل از شروع نسخه اول اتفاق می‌افتد؛ پس قبل از تمامی نسخه‌ها واقع شده. فرنچایز Darksiders شامل ‌کامیک و رمان هم می‌شود که داستان‌شان مربوط به قبل از Darksiders Genesis است؛ اما هیچ نگران نباشید؛ من امروز برای شما عزیزان از ابتدای داستان این فرنچایز را شرح خواهم داد.

داستان بازی darksiders genesis
چهار سوار آخرالزمان که تا ابد تعدادشان چهار خواهد بود؛ نه کمتر و نه بیشتر

خالق جهان در فرنچایز Darksiders، قبل از خلقت انسان، نژادی را خلق می‌کند به نام نِفِلِم؛ نژادی باستانی که قدرت‌هایی فراتر از انسان در اختیار داشت؛ اما به این دلیل که دچار فساد شدند، خالق تصمیم بر از بین بردن این نژاد گرفت. شورایی حتی باستانی‌تر از نفلم‌ها وجود داشت به نام شورای سوخته؛ شورایی فوق‌العاده قدرتمند که قدمت بیشتری از فرشتگان و شیاطین داشت. این شورا برای منقرض کردن نفلم‌ها از چهار فرد قدرتمند از نژاد خودشان استفاده کرد. انسان که موجود ضعیفی به شمار می‌رفت، در سرزمینی به نام Eden زندگی می‌کرد و نفلم‌ها می‌خواستند با از بین بردن نسل بشر این سرزمین را تصاحب کنند. پس شورا چهار نفلم را برگزید و لقب چهار سوار آخرالزمان را به آن‌ها داد تا با منقرض کردن نفلم‌ها توازن و تعادل قدرت را در جهان برقرار کنند.

این چهار سوار جنگ، مرگ، نزاع و خشم نام داشتند که البته در ادیان‌های غربی بیماری، جنگ، قحطی و مرگ هستند؛ اما در این بازی کمی متفاوت است. این چهار سوار آن‌قدر قدرتمند بودند که توانستند با قتل عامی وحشتناک تمامی نفلم‌ها را از بین ببرند و این‌گونه به دستور شورا، توازن را برقرار کردند؛ در حالی که نسل بشر به زمین منتقل شده بود. در این حین دستور دیگری از طرف شورا صادر شد: «شخصیت جنگ غیرقابل کنترل است. سه سوار دیگر او را به زانو در آورید و برای ما بیاوریدش». بدین سان بین چهار سوار نزاع در گرفت و جنگ، جنگید. او آن‌قدر قدرت داشت که توانست در برابر سه تن دیگر مقاومت نشان دهد. در لحظات آخر، شخصیت جنگ خشم را به کناری پرتاب کرد و شمشیرش را در بدن مرگ فرو کرد و فکر می‌کرد پیروز شده است؛ اما مرگ به این راحتی‌ها نمی‌میرد و جنگ فکر این جای کار را نکرده بود.

در حالی‌ که شمشیر جنگ در شکم مرگ گیر کرده بود، خشم شلاق خود را دور جنگ حلقه کرد و وی که دیگر نمی‌توانست حرکت کند دست خود را از دست داد. مرگ دست او را قطع می‌کند و جنگ به زانو در می‌آید. مرگ به او می‌گوید: «بدان که خرد و دانش موهبت پسندیده‌ای است». جنگ با خشم پاسخ می‌دهد: «نیازی ندارم تا از شما چیزی بیاموزم». وی را برای شورا می‌برند و شورا طی سخنرانی‌ای می‌گوید: «همه باید به وجود تعادل افتخار کنند؛ چه فرشتگان و چه شیاطین. همه باید به توازن سر فرود آورند؛ وگرنه مجازات خواهند شد. ما از هر خطری مصون هستیم و هرگز به چالش کشیده نخواهیم شد؛ نه با پیام‌رسان خودمان (خطاب به جنگ). گناهان نفلم‌ها با چهار سوار قسم‌خورده‌مان پاکیزه گشت. همه شما این تعهد را به یاد داشته باشید و تو جنگ … هیچ‌وقت بدون سلاح‌ات نباش». شمشیری به جنگ اعطا شد به نام روح‌خوار‌؛ شمشیری طلسم شده که شورا نمی‌دانست جنگ آن را مهار خواهد کرد یا این شمشیر او را از بین می‌برد.

داستان بازی darksiders genesis
دست بزرگی که جنگ دارد در اصل نوعی دستکش فلزی است؛ جایگزین دست خودش که قطع شد

داستان بازی Darksiders Genesis در همین نقطه آغاز می‌شود. درست بعد از نابودی نفلم‌ها و دستورات شورا مبنی بر حفظ توازن، لیلیث که نژاد نفلم‌ها از او شکل گرفته بود، در پی انتقام گشت. در اولین قدم با شیطانی قدرتمند به نام ساموئل ارتباط برقرار کرد و نقشه‌اش را بیان نمود؛ ولی ساموئل از او روی برگرداند؛ چون از خشم شورا می‌ترسید. لیلیث در تلاش بود تا او را وسوسه کند و گفت خواسته تو چیست ساموئل؟ و ساموئل در جواب می‌گوید: «سکوت تو ای زن». پس لیلیث به سراغ لوسیفر رفت و نقشه‌اش را بیان کرد. به لوسیفر توضیح داد که با ساخت وسیله‌ای باستانی به نام Animus می‌توانند ذهن تمامی نسل بشر را آلوده کنند و این نژاد را به تباهی بکشانند. البته مانع عظیمی سر راهشان بود. برای ساخت چنین وسیله‌ای به قدرت خیلی عظیمی احتیاج داشتند؛ قدرتی چندین برابر حتی لوسیفر. پس لیلیث و لوسیفر با پنج شیطان قدرتمند دیگر هم ارتباط برقرار کردند؛ ساموئل، مامون، بِلایِل، دِگان و مولاک.

البته برای بار دوم ساموئل از همکاری با آن‌ها خودداری کرد. پس آن‌ها شیطانی به نام مالگروس را جایگزین وی کردند. در این حین شورا از گوشه و کنار خبرهایی به دست آورده بود که لوسیفر در پی عملی کردن نقشه‌هایی شیطانی است. پس شورا دو سوار را مأمور بررسی شایعات کرد و دستور داد هر کس که به این جریان مربوط می‌شود را بکشند. در اولین اقدام همانطور که در کات‌سین آغازین بازی دیده می‌شود، جنگ و نزاع، مالگروس را می‌کشند. سپس برای تحقیقات بیشتر به سراغ ساموئل می‌روند و می‌بینند سرزمین و قلعه وی مورد هجوم نیروهای شیطانی مولاک قرار گرفته است تا مرزهای سرزمینش را گسترش دهد. آن‌ها ساموئل را ملاقات می‌کنند و وی به آن‌ها اطمینان می‌دهد که هیچ نقشی در نقشه‌های لوسیفر ندارد؛ اگرچه ممکن است یکی از شیاطین زیر دست‌اش به نام وولگریم سر نخ‌هایی از اتفاقات اخیر داشته باشد. دو سوار وولگریم را پیدا می‌کنند و وی می‌گوید به شرط برگرداندن کریستالی که متعلق به وی بوده و توسط لوسیفر دزدیده شده است، هرچه بداند می‌گوید. دو سوار کریستال را برای وولگریم می‌برند و مشخص می‌شود که این کریستال، زندانی برای شیطان زیردست وولگریم است.

داستان بازی darksiders genesis
بازی پس از کشته شدن مالگروس شروع می‌شود؛ یکی از شیاطین قدرتمند

با آزاد شدن شیطان خدمتکار وولگریم به نام Dis، وی دو شیء باستانی را مشخص می‌کند تا سواران به دست آورند و توسط قدرت فراوان این دو شیء، وولگریم برای دو سوار بتواند محل اقامت لوسیفر را به دست بیاورد. دو سوار شیء را برای وولگریم می‌برند و وی فقط می‌تواند مکان کسانی که به این جریان مربوط می‌شوند را به دو سوار بدهد. در ادامه، جنگ و نزاع متوجه می‌شوند سرزمین Eden هم به این جریانات مربوط است و بنابراین، نزاع نسبت به اهداف و عملکرد گذشته خودشان به شک می‌افتد. آیا عمل درستی انجام داده‌اند؟ آیا قتل عام و منقرض کردن هم نوع‌هایشان کار درستی بوده است؟ جنگ در پاسخ می‌گوید آن‌ها از دستورات پیروی کرده و توازن را برقرار کرده‌اند و جای شکی وجود ندارد.

نزاع می‌گوید باید همه‌چیز را زیر سوال برد تا حقیقت کشف شود و مشخص گردد که آیا شورا از آن‌ها سوءاستفاده کرده است یا نه. در ادامه، این دو سوار اولین شیطان قدرتمندی که موفق می‌شوند پیدا کنند مامون است؛ فرمانروای حریص شیطانی که هدایایی از لوسیفر در اختیار داشت. پس دو سوار او را از بین می‌برند و با توجه به سرنخ‌های به دست آمده به سراغ فرمانروای بعدی می‌روند؛ یعنی بِلایِل؛ فرمانروایی که او هم هدایایی از لوسیفر در اختیار داشت. این شیطان با توجه به هدایای لوسیفر آب‌های Eden را مسموم کرده بود. دو سوار وی را نمی‌کشند؛ چون بِلایِل در ازای بخشیده شدن جانش، کلید سرزمین Eden را در اختیار دو سوار قرار داد. البته جا دارد بگویم سال‌ها بعد در Darksiders 2، سوار مرگ بِلایِل را خواهد کشت؛ در این بین لوسیفر نیز به خاطر خیانتی که بِلایِل انجام داده بود، وی را شکنجه می‌کرد.

داستان بازی darksiders genesis
قلعه و سرزمین ساموئل که مورد حمله دیگر شیاطین قرار گرفته است

به محض رسیدن دو سوار به Eden، آن دو با شخصی به نام اِستارته مواجه می‌شوند که فرشته‌ای سقوط کرده به حساب می‌آید؛ فرشته‌ای یاغی و سرکش که با نکرومنسی تعدادی از نِفِلِم‌ها را زنده کرده است تا در رکاب او بجنگند. وی به دو سوار می‌گوید که لوسیفر مسیر تازه‌ای برای او نمایان کرده تا بتواند به جنگ پایان دهد. دو سوار با او می‌جنگند و پس از کشتن‌اش با فرمانده فرشته‌ها مواجه می‌شوند؛ یعنی اَبِدان. وی از دو سوار درخواست کمک می‌کند تا با شیطانی که در Eden ذهن فرشته‌ها را مسموم می‌کند بجنگند و این خطر را از بین ببرند. در ادامه، آن‌ها به ارباب دیگری از شیاطین می‌رسند؛ شیطان قدرتمند و اختاپوس‌شکلی به نام دِگان که درون آب زندگی می‌کند و قصد دارد تا Eden را پایگاه نیروی‌های خویش سازد.

دو سوار او را از بین می‌برند و سپس، شخصاً برای من یکی از زیباترین لحظات در فرنچایز Darksiders رخ می‌دهد. دِگان موجودی اختاپوس‌مانند با کلی شاخک است و در لحظات آخر عمرش به دو سوار می‌گوید شما باید منزه شوید و یکی از شاخک‌هایش را دور بدن جنگ می‌پیچاند تا وی را به درون آب بکشاند. جنگ به نزاع می‌گوید: «برادر کمکم کن». نزاع در پاسخ می‌گوید: «برایت بهتر است که حمام کنی». در این حین شاخک دیگری هم به دور پای نزاع می‌پیچد و هر دو به درون آب کشانده می‌شوند. زیر آب دِگان را می‌کشند و وقتی به روی سطح آب می‌آیند جنگ می‌گوید: «به نظرم پاک شدیم» و هر دو شروع به خندیدن می‌کنند.

داستان بازی darksiders genesis
در این قسمت پس از مشاهده بازی با کلمات، هر دو شخصیت جنگ و نزاع با هم شروع به خندیدن می‌کنند. دیدن خنده جنگ پس از این همه سال آن هم برای اولین‌بار، برای من بسیار دل‌نشین بود

در ادامه، دو سوار به سراغ آخرین فرمانروای قدرتمند شیطانی می‌روند. مولاک را هم شکست می‌دهند و سپس نقشه شیطانی و شوم لوسیفر برای دو سوار آشکار می‌شود. لوسیفر می‌دانست که انسان‌ها تحت مراقبت شورا هستند و هر تهدیدی که برای آن‌ها به وجود بیاید از بین خواهد رفت. پس لوسیفر فرمانروایان شیطانی را تهدید جلوه داد و خودش مخفی شد. آن هدایا برای جلب توجه بودند و لوسیفر آن‌ها را به شیاطین قدرتمند می‌داد تا دو سوار آن‌ها را از بین ببرند. بدین سان در تمامی این مدت اعمال دو سوار به نفع لوسیفر بوده است. وقتی دو سوار پیش ساموئل برمی‌گردند، وی می‌گوید از این ماجرا با خبر بوده و چیزی به آن‌ها نگفته. دو سوار از دست وی خشمگین می‌شوند؛ ولی ساموئل تاکید می‌کند که هیچ‌یک از قوانین شورا را زیر پا نگذاشته است و دروغی را به زبان نیاورده؛ فقط حقیقت را کامل نگفته و از این بابت خوشحال است که دیده دو سوار رقبایش را از بین برده‌اند. ساموئل به دو سوار می‌گوید: «دستان من پاک هستند. سواران، شما به دستورات شورا عمل کردید. من فقط شما را به مسیری که قرار بود طی کنید رهنمود ساختم. آیا می‌شود من را به خاطر اینکه می‌خواستم رقبایم را در طی مسیر نابود کنید سرزنش کرد؟».

داستان بازی darksiders genesis
جنگ و نزاع جان بلایل را از وی نمی‌گیرند؛ اما در نسخه دوم، مرگ وی را می‌کشد

دو سوار به زمین برمی‌گردند و متوجه می‌شوند لوسیفر Animus را بر سر بشر آوار کرده است و ذهن بشر به افکار منفی و خشم و اعمال زشت آلوده شده. دو سوار در حال تماشای این صحنه هستند و جنگ در پاسخ به سوال نزاع که می‌پرسد چه کنیم؟ پاسخ می‌دهد شورا مسئول سرنوشت بشر است و آن‌ها نبایند نگران باشند. در این حین لوسیفر بدن کودکی را تسخیر می‌کند تا با دو سوار صحبت کند. لوسیفر دو سوار را به سخره می‌گیرد و می‌گوید حالا نسل بشر برای او ارزشمند شده است. دو سوار انسان‌های اطراف را به امید اینکه بیماری گسترش پیدا نکند می‌کشند؛ ولی این عمل بی‌فایده است و نسل بشر به انسان امروزی تبدیل می‌شود؛ یعنی موجودی که توانایی گناه کردن دارد. شورا به فرشتگان و شیاطین دستور می‌دهد تا انسان و سرزمین‌شان را به حال خود رها کنند و از جنگیدن با یکدیگر دست بردارند تا روز موعود فرا رسد. این دستور در برابر هر چهار سوار و نماینده بهشت و جهنم صادر می‌شود. همچنین این حکم بر روی هفت نشان مهر و موم می‌گردد؛ شی‌ءهایی باستانی و قدرتمند که شکسته شدن‌شان آخرالزمان را برای انسان به ارمغان می‌آورد. سه نشان به فرشته‌ها تعلق گرفت و سه نشان به شیاطین. آخرین نشان را هم شورا پیش خود نگه داشت؛ شی‌ءهایی که شکسته شدنشان آغازگر جنگ میان فرشتگان و شیاطین است و احضارگر چهار سوار آخرالزمان.


در این مقاله داستان بازی Darksiders Genesis را با یکدیگر مرور کردیم؛ آخرین نسخه منتشر شده که دارای کهن‌ترین داستان مجموعه Darksiders است.

DMCMRKموز خندان(خدانگهدار👋👋)mrAAACEMahdi SamAlan WakeDARKSIRENاژدها چشم آبی🤘Mohsenj74بهنامKurosK1امیر حسینOrinPop_StarUnknownقاتل فنبوی1Darksiders/Cambyses The ThirdT.F_Aouroramore

ایرانیکارت

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا
داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

داستان بازی Darksiders Genesis - گیمفا