چرا Shattered Memories یک بازی منحصر به فرد در سری Silent Hill است؟
طی این مقاله به عنوان Silent Hill: Shattered Memories پرداخته و مروری خواهیم داشت بر خصوصیاتی که باعث شد این اثر برای همیشه در فرنچایز خود متمایز باقی بماند.
احتمالا همگی از تاریخچهی پر فراز و نشیب فرنچایز Silent Hill با خبر هستید و داستانهای مختلفی از گوشه و کنار جامعهی گیمینگ به گوشتان خورده است. زمانی که مجموعه به دست بازیسازان غربی افتاد تقریبا میتوان گفت Silent Hill در برزخی که سالها پلیرهایش را در آن غرق میکرد گم شد و برای سالیان سال در همان جا باقی ماند، زمانی که عنوان Homecoming روح و Downpour هویت این فرنچایز را به حراج گذاشتند و اثری همچون Book of Memories به کلی به بیراهه کشیده شد اما این مسیر همیشه اینقدر سیاه نبود، یا حداقل میتوانم بگویم در نگاه من اینقدر سیاه نبود.
در ادامهی این مقاله نه تنها قصد یاد کردن از یکی از آثار آندرریتد فرنچایز را دارم بلکه قصد دارم همراه با شما نگاهی عمیقتر به این اثر و کارهای درستی که در قبال نامش انجام داد بیاندازیم و ببینیم چطور یک استودیوی غربی توانست با درکی درست تجربهای را در این فرنچایز خلق کند که در عین آشنایی بسیار متفاوت بود.
از فرقهی مذهبی به یک ایدئولوژی کلی
امروزه از هرکس بپرسید که Silent Hill چیست درصد بسیار بالایی وجود دارد که توضیحاتی که ارائه میدهد کاملا بر پایهی ایدئولوژی باشد که SH2 آن را پایهگذاری کرده است چرا که آنقدر این اثر بزرگ و تاثیرگذار بود که باعث شد بسیاری فراموش کنند قبل و بعد از این نسخه آثاری وجود داشتند که رویکرد بسیار متفاوتی نسبت به سوال «Silent Hill چیست؟» داشتند! البته این لزوما یک مسئلهی منفی نیست اما باید در نظر بگیرید که SH2 در آن زمان اثری کاملا منزوی در این مجموعه محسوب میشد که قوانین، سمبلها و مفاهیم خاص خودش را به کلیت قالب این مجموعه تعمیم میداد و همین مسئله آن را از تمامی آثار دیگر فرنچایز متمایز میکرد.
اما پس مدتی این ایدهی منزوی به کلی خودش را در پوشش مفهوم اصلی این فرنچایز قرار داد و همین غالب شدن ایدهای که SH2 سعی بر به تصویر کشیدنش را داشته و تعمیم آن به هویت کلی مجموعه در نیمهی دوم زندگی این فرانچایز نقش بسیار پررنگی را ایفا میکرد. محبوبیت زیاد قسمت دوم باعث شد زمانی که این سری به دست توسعهدهندگان غربی رسید همگی سعی داشتند SH2 2.0 را بسازند و اگر بررسی دقیق الگو و رویکرد روایی Homecoming، Downpour و حتی Origins بپردازید به راحتی این مسئله را متوجه میشوید.
همچنین این مسئله باعث شده بود برخی از سازندگان دچار دوگانگی شده و بعضا درک اشتباهی از برخی ابعاد مجموعه پیدا کنند که نمونهی این دست از تناقضات در Silent Hill: Origins به وضوح قابل مشاهده است هر چند که شخصا حساسیت زیادی روی این مسائل در این تجربه نداشته و آن را اثری قابل احترام در این مجموعه مینامم. اما در بین تمام عناوین غربی این مجموعه اثری وجود داشت که با وجود پیروی از کلیات مفاهیم SH2 راهی کاملا متفاوت را در ابعاد روایی، سمبلیک و حتی گیمپلی خود پیش میگرفت و به نظر من نه تنها نزدیکترین تجربهی غربی در این مجموعه به مبحث روایی، فضاسازی و اتمسفر عناوین اورجینال است بلکه یکی از متمایزترین آثار فرنچایز چه در بعد مکانیکال و چه در بعد روایی محسوب میشود.
اما قبل از اینکه به اصل مطلب برسیم اجازه بدهید از پیشزمینه و ارتباط خودم با این اثر برایتان بگویم؛ به یاد دارم در فصل زمستان بودیم، هوا سرد و شب بلند بود و از قضا من در یکی از همین شبها به جشن تولد یکی از دوستانم دعوت شده بودم. پس از گذراندن یک شب طولانی و تجربهی بازیهای چند نفره مختلف روی کنسول PS2 زمان باز کردن هدایا فرا رسید. هدیهها یکی پس از دیگری باز میشدند و همگی مشتاق بودیم ببینیم هدیه بعدی چه چیزی است؛ نوبت به یک هدیهی مکعب مستطیل شکل رسید که شخصا میدانستم قرار است یک بازی PS2 باشد.
زمانی که این هدیه باز شد و بازی را از دوستم گرفتم تا ببینم چه بازی هدیه گرفته است که ناگهان در کمال شگفتی گفتم Silent Hill!! در آن زمان نزدیکترین چیزی که شخصا به یک اتصال اینترنت داشتم یک Dial Up بسیار کند و کارتهای اینترنتی بود که حقیقتا هرگز متوجه نشدم چطور باید از آنها استفاده کنم از همین رو برخلاف امروز لزوما اطلاع دقیقی زمان عرضه دقیق بازیها نداشتیم از همین رو شخصا اطلاع نداشتم یک نسخهی جدید از SH عرضه شده است.
لحظهی مشاهدهی باکس آرت این اثر را هرگز فراموش نمیکنم، یک پس زمینهی برفی که حس نسخهی ابتدایی را القا میکرد و دخترکی یخ زده روی یک تاب، این تصویری بود که برای مدتها ذهن مرا درگیر خود کرده بود!
شاید در نوشتار، آن چنان مسئلهی خاصی جلوه نکند اما نمیتوانم بگویم چقدر این باکس آرت حس غریب و ناامنی را به من القا میکرد مخصوصا زمانی که به چشمان سفید و بیروح Cheryl خیره میشدم از همین رو میتوان گفت تقریبا روند تاثیرگذاری و گیرایی این اثر برای من از همین نقطه آغاز شد به طوری که حتی تا همین امروز نیز هرگاه به جعبهی این بازی در کتابخانهی بازیهایم نگاه میکنم سرمای خاصی از پس گردنم میگذرد.
زمانی که پس از مدتی شخصا موفق به خرید و تجربهی این اثر با کنسول PS2 شدم دلایل زیادی برای غوطهور شدن در روند این بازی پیدا کردم. چندی پیش مجددا به پای تجربهی این بازی اما اینبار روی کنسول Wii یعنی پلتفرم مقصد این اثر نشستم و میتوانم بگویم این غوطهوری برای من چندین و چند برابر شد در حدی که تصمیم گرفتم طی یک مقالهی اختصاصی به پای مرور این اثر بنشینم و از این بگویم که چطور به عنوان یک نسخه از Silent Hill توانست هویتی مستقل را بر پایهی قوانین کلی مجموعه بسازد.
خاطراتی که به چالش کشیده میشوند
همانطور که احتمالا میدانید Silent Hill: Shattered Memories در واقع یک بازسازی برای نسخهی ابتدایی این فرنچایز محسوب میشود اما باید گفت این بازسازی بیشتر به یک ریبوت شبیه است تا یک بازسازی وفادار از قسمت اول چرا که تنها چیزی که این بازی از آن اثر به ارث میبرد برخی کاراکترهای نام آشنا و یک موضوع کلی برای داستانش است. شما در این عنوان باز هم در نقش Harry Mason قرار گرفته و در حالی که در یک شب برفی همراه با دختر خود Cheryl در ماشین حضور دارد کنترل آن از دستش خارج شده و به تصادف ختم میشود.
زمانی که Harry بهوش میآید متوجه میشود Cheryl در ماشین حضور نداشته و از همین رو مسیر او برای یافتن دخترش در شهرک Silent Hill آغاز میشود و میتوان گفت اشتراکات این بازی از لحاظ روایی در این نقطه از بازی که حدود در پنج دقیقهی ابتدایی این اثر است به پایان میرسد.
مسئلهای که در ارتباط با مبحث روایی این بازی وجود دارد آن است که استودیوی Climax از همان ابتدا به پلیر نشان میدهد که این بازی نه یک بازسازی مستقیم بلکه یک روایت کاملا متفاوت، در دنیایی متفاوت از کاراکترها، وقایع و اتفاقات آشنا است و شخصا این ایده را بسیار دوست داشتم چرا که این اثر به جای آن که سعی کند داستانی را روایت کند که سالها پیش به بهترین شکل در قسمت اول تعریف شده است و این ریسک را بوجود بیاورد که در طی این راه با تغییرات و یا اعمال ایدههای شخصی به ابعاد مختلف داستان آسیب برساند تصمیم میگیرد با برخی ابزار آشنا یک روایت کاملا تازه را خلق کند که از قضا داستانی بسیار درگیر کننده و پر پیچ و خم لایق نامی است که آن را یدک میکشد.
حتی پسوند Shattered Memories نیز عنوانی دو پهلو است که از یک سو به کلیت مبحث روایی بازی اشاره میکند و از سوی دیگر اشارهای مستقیم به پلیر و خاطرات آنها از اثر قدیمی است.
اما بگذارید از برخی از خصوصیات برجستهی این بازی در مبحث روایی صحبت کنیم که اولین آنها مبحث تستهای روانشناسی است که توسط دکتر Kaufmann به شما ارائه میشود و حقیقتا تا همین امروز هم اثری را پیدا نکردم که به چنین روش جذابی پلیر را به دنیای بازی خود متصل کند. در واقع تمامیت تجربهی این اثر در راستای خاطراتی ارائه میشود که شما در مطب Kaufmann در حال روایت و مرور آنها هستید و این مسئلهای است که از همان ابتدای بازی آغاز میشود و تا لحظهی پایان آن ادامه دارد.
پلیر در طول روند تجربهی خود پس از گذراندن یک میزان مشخصی از داستان با Kaufmann در مطبش در حالت اول شخص حضور پیدا خواهید کرد و او از شما تستهای مختلف روانشناسی میگیرد! این تستها گاهی در قالب سوالهای تستی و گاهی در قالب یک تصویر برای رنگآمیزی به شما ارائه میشود و مسئلهای که این آزمونها را بسیار جذاب میکند آن است که پاسخهای شما به آنها مستقیما بر دنیای Silent Hill در این بازی تاثیرگذار است و میتوان گفت در واقع تصویری که شما آن را به خاطر میآورید را شکل میدهد.
بنابراین میتوان گفت شما به عنوان پلیر حضور مستقیم در روند این بازی دارید و آن را تغییر میدهید و حتی در پایان بازی با توجه به تمامی پاسخهایتان نتیجهی روانشناسی خود را دریافت میکنید. جالب است بدانید که اخیرا که دوباره به پای تجربهی این اثر نشستم و به راستی سعی کردم جوابهایی که به آنها باور دارم را در آزمونهای Kaufmann بدهم در نهایت شگفتزده شدم چرا که نتیجهی نهایی برخی توصیفات صحیح از شخصیت کلی من داشت!
اما به طور کلی این مکانیزم لزوما عمق بسیار زیادی ندارد و مسلما نمیتواند به راستی همچون یک آزمون روانشناسی دقیق عمل کند اما نحوه ارائهی آن و همچنین تاثیری که بر دنیای بازی داشت بسیار خلاقانه بود و میزان غوطهوری این بازی را چندین برابر میکرد.
علاوه بر این تستها، یکی دیگر از راههایی که شما به عنوان پلیر توانایی تاثیرگذاری بر دنیای بازی را داشتید صرفا به نگاه شما بازمیگشت به طوری که بازی دائما این مسئله را زیر نظر داشت که در طول تجربهی خود شما به عنوان پلیر به چه چیزهایی بیشتر نگاه و دقت میکنید.
این نگاهها میتوانست برخواسته از شهوت، پاکدلی یا مسائل دیگر باشد و با توجه به این مسائل ظاهر کلی کاراکترها و حتی هیولاهای بازی را تغییر میداد که در واقع نشان از نگاه کلی شما و چگونگی ظاهر شدن این کاراکترها برای شما است. میتوان گفت Silent Hill: Shattered Memories به راستی سعی داشت یک تجربهی روانشناختی تمام عیار باشد که تا حد زیادی پلیر را در روند کلی خود دخیل کرده و او را به چالش میکشید.
در واقع بسیاری از مباحث سمبلیک این عنوان به جای آن که برگرفته از جهنم شخص دیگر و یا گناهان شخصیت اصلی بازی باشد مستقیما برگرفته شده از ذهن پلیر بوده و در واقع Silent Hill در این نسخه به اعماق ذهن پلیر نفوذ کرده و آنها را به واقعیت تبدیل میکند!! همین ایده به تنهایی این اثر را به شدت ارزشمند و بسیار قابل احترام میکند چرا که این اثر به جای آن که بخواهد پا جای پای قسمت دوم فرنچایز بگذارد سعی دارد با بهرهگیری از برخی ایدههای کلی آن عنوان تجربهای متمایز خلق کند که در واقع این پلیر را بیش از پیش در روند دنیاسازی خود دخیل کرده و در واقع روان او را به زمین بازی خود تبدیل میکند.
Silent Hill: Shattered Memories روایتی مشترک از مغز شما و خاطراتی است که در طول بازی از کاراکتر Harry در حال مرور و روایت هستند که به نحوی بسیار خلاقانه و اما وفادار به ماهیت کلی فرنچایز روی بعد روانشناختی بازی تاکید میکنند و همراستا با این روند، داستانی بسیار جذاب و مرموز آرام آرام گشوده شده، کاراکترها معنا پیدا کرده و در نهایت روایت کلی به بلوغ میرسد.
قدم زنی پازل محور به سبک Silent Hill
اگر در گذشته این اثر را تجربه کردید که احتمالا میدانید اما اگر تجربه نکردید شاید برایتان جالب باشد که بدانید پیش از آن که P.T قالب شبیهساز قدم زنی را به این فرنچایز تعمیم دهد عنوان Silent Hill: Shattered Memories سالها قبل این الگو را پیادهسازی کرده و به نظر من در این زمینه بسیار موفق عمل میکند. کسانی که مرا میشناسند و یا تا به حال با من دربارهی Silent Hill صحبت کردهاند میدانند که یکی از بزرگترین لذتها برای من نه تنها در ژانر وحشت بلکه در کلیت تجربههای این صنعت قدم زدن در Silent Hill است!
شاید با خودتان بگویید این مسئله که موضوع بسیار سادهای است اما در واقع ابعاد مختلف و مهمی هستند که تجربهی «قدم زدن» در Silent Hill را به یک روند تاثیرگذار و منسجم تبدیل میکنند که چالش خاص خود را داشته و لازم به ذکر است که آثاری همچون Homecoming حتی در این زمینه هم به خوبی عمل نمیکنند. Silent Hill: Shattered Memories اثری است که تمامیت تجربهی آن حول قدم زدن در اطراف شهر یخ زدهی Silent Hill در جستوجوی Cheryl خلاصه میشود بنابراین نیاز دارد که به کمک ابعاد دیگر خود، این روند قدم زدن را لذتبخش و تاثیرگذار جلوه بدهد و شخصا فکر میکنم به خوبی از پس این کار برآمده است.
قبل از هر چیزی باید گفت که سازندگان درک بسیار خوبی از چگونگی طراحی Silent Hill داشتند و از طرف دیگر این اولین باری بود که از زاویه دید سوم شخص و دوربین روی شانه در حال مشاهدهی این شهرک بودیم. به نظر من تاثیرگذاری روند کلی بازی و لذت بردن از آن به راستی در هنگام تجربهی آن با کنسول مقصد اصلیاش یعنی Wii نمایان میشود چرا که به لطف کنترل حرکتی آن شما پویایی بسیار بیشتر در گشتوگذار در شهر احساس خواهید کرد.
حس قدم زدن در خیابانهای برفی و تاریک این شهر هنگامی که با دستان خود نور چراغ قوه را به گوشه کنارههای این خیابانها میتابانید بسیار غوطهور کننده است. همچنین به لطف حضور Akira Yamaoka و هنر عجین شدهی او با این فرنچایز گاها یکی از قطعه موسیقیهایش شما را در این روند همراهی میکنند که به شدت منطبق بر جو کلی بازی هستند و گاها اگر این موسیقیها نباشند آمبیانس کلی بازی و همچنین سکوت کر کنندهی شهر به خوبی حس ناخوشی را در پلیر بوجود میآورند.
یکی دیگر از اعمالی که سازندگان در راستای درگیر کنندهتر شدن این روند گشتوگذار انجام دادند توجه ویژه و تکتک نقاط دنیای این بازی است که حقیقتا بارها مرا شگفتزده کرد چرا که تقریبا تمامی نقاط این بازی مملو از Assetهای با کیفیت و پر جزئیات است! عموما در آثار آن دوره سازندگان تنها روی جزئیات Assetها و اجسامی تمرکز میکردند که پلیر یا به نوعی از آنها استفاده و یا اطلاعات از آن دریافت میکند از همین رو بسیار پیش میآمد که شما با بخشهایی از محیط روبهرو شوید که از عمق و جزئیات بخشهای اصلی آن برخوردار نیستند.
Silent Hill: Shattered Memories به طور شگفتانگیزی اثری پر جزئیات است به طوری که حتی نوشتههای کاملا بلا استفاده و یا حتی پوسترهای تبلیغاتی پشت شیشههای مغازهها در بخشهای مختلف محیط هم به صورت کاملا واضح طراحی و پیادهسازی شدند. یکی از دلایلی که شخصا بسیار به آثار گذشته باز میگردم و آنها را تجربه میکنم داشتن نگاهی تازه و دقت بیشتر به مسائل جزئیتر بازی است و در طی تجربهی Shattered Memories به خوبی توانستم مسائلی را در ابعاد کیفی این بازی بیابم که در تجربههای پیشینم از این اثر به آنها بیتوجهی کرده بودم.
یکی از آنها همین عمق ظاهری تحسین برانگیز بازی است به طوری که سازندگان به جای آن که تمرکزشان را روی مسیر اصلی بگذارند به راستی سعی کردند شهری باور پذیر و محیطی عمیق را طراحی کنند که دائما پلیر را در غوطهور نگه دارد و یکی از این عوامل همین مسئله است که به هر گوشهی این شهر که نگاه بیاندازید میتوانید جزئیات مختلفی را مشاهده کنید که میتوانند تعاملی ثانویه بین شما و محیط بازی برقرار کنند.
اما پازلها نیز بخش گستردهای از تجربهی این اثر هستند که باز هم بهترین شکل تعامل با آنها از طریق ویموت Wii است چرا که در طول این بازی شما دائما در راستای حل پازلهای مختلف و البته برخی معماهای محیط محور از تلفن همراه Harry بهره میبرید. در راستای حل بسیاری از پازلهای بازی شما میتوانید سرنخهای خود را از پیامهای صوتی مختلفی دریافت کنید که به تلفن Harry ارسال میشود و مسئلهی جذاب آن است که این صدا از میکروفون ویموت بخش میشود بنابراین شما درست همچون یک تلفن همراه باید ویموت را به گوش خود نزدیک کرده و سعی کنید سرنخها را از آن فایل صوتی خارج کنید. این مسئله نه تنها حل این پازلها را تعاملیتر میکند بلکه جذابیت بیشتری هم حداقل برای شخص من به آنها میبخشد.
همانطور که احتمالا تا الان متوجه شدید Silent Hill: Shattered Memories برخی از برجستهترین خصوصیات SH را به عنوان محرک اصلی روند خود قرار داده و سعی دارد یک تجربهی وحشت صرف باشد تا یک اثر وحشت بقا اما با این حال ما شاهد برخی سکانسهای تعقیب و گریز در این بازی هستیم که در واقع هیولاهای بازی و تغییرات اعمال شده روی آنها در راستای تستهای روانشناسی شما را وارد عمل میکنند.
اگر از میزان جنبوجوش در هنگام تجربهی این بخشهای بازی در ورژن Wii این اثر فاکتور بگیرم، این سکانسها شخصا برای من به کلی وضعیت Pacing بازی را بر هم میزدند و شاید تنها اشکال بزرگی است که میتوانم از این بازی بگیرم، البته چند تعقیب و گریز ابتدایی بازی به راستی دلهرهآور بود ولی از نقطهای به بعد صرفا به روندی اعصابخوردکن و بعضا گیج کننده تبدیل میشوند و جالب است که عنوان Short Message هم تا حد زیادی از همین رویکرد تعقیب و گریز الگوبرداری کرده بود!
البته نمیتوانم منکر این مسئله شوم که دیدن تغییر و تحولات هیولاهای بازی بر اساس آزمونهای من بسیار جذاب بود اما در بعد مکانیکال این بخش تا حد زیادی یک روند خسته کننده بود که پس از مدتی حس و حال تحمیلی پیدا میکرد تا اینکه همچون بسیاری دیگر از بخشهای این بازی هدفمند جلوه کند.
آها! فکر کنم فراموش کردم به این مسئله اشاره کنم که این تعقیب و گریزها تنها بخشهایی از بازی هستند که شما مستقیما وارد Otherworld میشوید که با بهرهگیری از تم برفی بازی چهرهای بسیار متمایز و جذاب را بوجود میآورد که هم راستا با رویکرد فضاسازی کلی بازی است. همچنین ورود به این دنیا و دیدن تغییر محیط بازی در لحظه بسیار جذاب است.
به یاد دارم اولین باری که در این اثر شاهد ورود به Otherworld بودم هم بسیار استرس داشتم و هم از نحوه انتقال لحظهای به آن شگفتزده شده بودم چرا که خیابانها در حال تغییر و یخ زدن بودند و دنیای اطرافم در لحظه در حال در هم پیچیدن و انتقال به Otherworld بود چیزی که در گذشته بدین شکل در فرنچایز به نمایش گذاشته نشده بود. این بازی به راستی خصوصیات کیفی تحسین برانگیزی در دوران خودش داشت که البته همچنان هم اگر به سراغ تجربهاش بروید به خوبی قابل مشاهده هستند.
البته این بدان معنا نیست که Silent Hill: Shattered Memories اثری بینقص بود چرا که همچنان برخی رویکردهای طراحی و پیادهسازی سوال برانگیزی در آن یافت میشود اما به طور کلی در بین تمامی عناوین غربی این اثری است که سعی دارد به راستی اورجینال و خاص جلوه کند و به نظر من تا حد زیادی در این راستا موفق عمل کرده است.
سخن پایانی
Silent Hill: Shattered Memories عنوانی بود که توانست راهی جدید برای تجربه، روایت و ارائهی یک داستان را در دنیای Silent Hill به تصویر بکشد و در دورانی از فرنچایز که همهی سازندگان غربی سعی بر اقتباس مستقیم قسمت دوم و رویکردهای داستانسرایی و ایدئولوژی آن در جزئیات را داشتند Climax Studios سعی کرد اثری را خلق کند که به راستی تجربهای تازه در این مجموعه محسوب میشد. از تاکید مستقیم بر مسائل روانشناختی گرفته تا طراحی محیط پر جزئیات و فضاسازی عالی به لطف مکمل موسیقی و صداگذاری همگی عواملی هستند که مرا به این باور میرسانند که این اثر لایق تحسین بسیار بیشتر از چیزی است که دریافت کرده و یا همچنان میکند. در نهایت این اثر حداقل برای من یکی از به یادماندنیترین سفرهایم به شهرکی بود که در عجیبترین خوابهایم میدیدمش.
اگر شما جزو افرادی بودید که در زمان عرضهی این بازی شانسی به آن ندادید از ته دل از شما درخواست میکنم به پای تجربهی آن بنشینید چرا که فکر میکنم این بازی از خصوصیات خاصی برخوردار است که جامعهی SH مخصوصا امروزه میتواند بسیار از آنها بهره و لذت ببرد، همچنین پیشنهاد من آن است که برای دریافت برترین و تعاملیترین تجربه از این اثر اگر برایتان امکان پذیر است حتما آن را روی پلتفرم اصلیاش یعنی Wii تجربه کنید. اگر هم در گذشته این اثر را تجربه کردید مشتاقانه از شما درخواست میکنم نظر و خاطراتتان از آن را در بخش نظرات با من و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
پر بحثترینها
- فیل اسپنسر: هیچ خط قرمزی برای انتشار عناوین ایکس باکس روی پلی استیشن وجود ندارد
- فیل اسپنسر: تولید کنسولهای ایکس باکس در نسلهای آینده متوقف نخواهد شد
- کار ساخت بازی جدید ناتی داگ از سال ۲۰۲۰ آغاز شده است
- فیل اسپنسر: STALKER 2 یکی از مدعیان بهترین بازی سال است
- Red Dead Redemption 2: آیا آرتور مورگان رستگار شد؟
- بازی چندنفره Horizon احتمالاً در سال ۲۰۲۵ منتشر خواهد شد
- گزارش: Final Fantasy 16 روی PC تنها ۲۸۹ هزار نسخه فروخته است
- رسمی: بستههای الحاقی، ریمیکها و ریمسترها میتوانند کاندید بازی سال در The Game Awards شوند
- مایکروسافت: هر دستگاهی میتواند یک ایکس باکس باشد
- ۱۴ دقیقه از گیمپلی Indiana Jones and the Great Circle را مشاهده کنید
نظرات
بازی خوبیه
بعد از ۴ نسخه اصلی سری این نسخه بنظرم بهترین هس.
تجربش کنید پشیمون نمیشید…
نسخه ۵ام بدک نبود بی انصافی نکن
بی انصافی چیه😐 بنده عرض کردم ک: بعد از ۴ نسخه اصلی سری این نسخه بنظرم بهترین هس.
درباره بد یا خوب بودن نسخه خاصی صحبت نکردم من
میگم بگو ۵سری نگو ۴سری 😐😐
عزیز اصا تو میخونی من چی مینویسم؟؟؟؟ من دارم رتبه بندی میگم.
برا من بعد از نسخه های ۲، ۱، ۳ و ۴، شترد مموریز بهترین نسخه سری هس برام.
کل حرفم این بود
کلا سایلنت هیل ها خیلی خوبن.
قبلا رقابتی بین رزیدنت اویل و سایلنت هیل بود حیف که دیگه سایلنت هیل نیست.
بهترین نسخه فرعیه سری
بازی اندرریتدیه
الان اینو دیدم یهویی یاد بچگیم افتادم دوباره. هی هی احساس میکنم بیشتر بچگیم پشت ویترین مغازه ها بودم چقدر اسم و کاور سایلنت هیل برام پشت شیشه مغازه جذاب بود همیشه میخواستم ببینم چیه ولی نه سیستم داشتم نه کنسول
منم بچه بودن یکی سایلنت هی و یکی رزیدنت اویل ۳ تا یدونه موجود ترسناک میدیدم سریع دکمه خاموش کنسول رو میزنم از ترس یادش بخیر 😅🤦
سر سایلنت هیل هیچ چیزی نبود و بعد نیم ساعت گشت زدم یهو یچیزی میومد و خاموش. 😅🤦
رزیدنت اویل هم نمسیس لعنتی میمومد خاموش 😅🤦
یعنی بعد از ۲ بهترین نسخه سریه؟
خسته نباشید 🌸
مطلب دلنشین و جذابی بود و نوستالژیک
واقعا که حس بازی های نسل شیش و هفت دیگه تکرار نمیشه
این بازی عاااالیه
موسیقی اخرش 👌
چقدر رو psp بازیش میکردم 🤩
صحنه هایی که تو ماشین
به نظرم الن ویک باید از اینا الهام میگرفت به جای نشون دادن یه کاتسین
بینش داستان تعریف کنن یا یه چیزیو توضیح بدن
از شاهکار های سم بارلو
بهترین نسخه بعد از چهار تای اصلی
متاسفانه بخاطر پلتفرم بازی قادر نشدم این اثر جذاب رو تجربه کنم، بنظر که نسخه بشدت ارزشمندی از این سری محسوب می شه
سری بازی سایلنت هیل تاثیر عجیبی روی بازی ها و حتی فیلم ها گذاشت و خیلی از اونها از این سری الهام گرفتن راستی حسی که شما از کاور این بازی احساس می کردید من از نسخه اول می گرفتم، لامصب کاور بازی هم تم روانشناختی داشت 😅🤦
چون این نسخه یه طورایی بازسازی نسخه ۱ با تغییرات زیادی در داستان بود
ایول، با احترام به نسخه دوم ولی من با نسخه اول بیشتر حال کردم،
من از نسخه ۱ تا ۸ که downpure بود رو بازی کردم
نسخه ۱ تا ۴ عالی بود
نسخه ۸ کار قشنگی کرده بود ساید میشن داشت حتی تو شهر وارد یکی از خونه ها که میشدی متوجه میشدی این همون خونه ایه که تو نسخه ۴ شخصیت اصلی توش زندگی میکرد
و پازل هاش جالب بود یادمه تو شهر برا خودم میچرخیدم و با خودم هی میگفتم چرا انمی تو شهر نیست بعدا متوجه شدم چون یکی از پازل های سخت بازی رو تو اداره پلیس حل کرده بودم این حالت پیش اومده بود
این که اشاره به بقیه شخصیت ها می شه داخل بقیه نسخه ها هم هست مثلا داخل نسخه دوم داخل روزنامه راجب والتر سالیوان نوشته بود خیلی خفنه
با شبیه ساز PS2 با نام Aethersx2 روی موبایل های میان رده هم میتونی پلی بدی
فقط سراغ نسخه PSP نرو روی شبیه ساز اجرا نمیشه
دسخوش، مرسی واقعا 🌺
یه پلی استیشن دو بخر.بازیشم تو اینترنت سرچ کنی پیدا میشه
ایشالا اگه فرصت شد می خرم، من از بچگی pc گیمر بودم و باعث شد یسری بازیهای ناب مثل همین نسخه رو از دست بدم
من این بازی رو رو psp بازی کردم خیلی خوب هم رو psp پورت شده بود میشه گفت یکی از بهترین های این سری هست پایان خیلی احساسی و غافلگیرکننده ای هم داره
من این نسخه رو اون زمان تو psp بازی کردم شاید بالای ۴ بار تمومش کرده باشم با پایان های مختلف
بعضی از تست های روانشناسی رو که تغییر میدادی کلا خط داستانی و محیط تغییر میکرد که همین مسئله باعث شد چندین و چند بار تمومش کنم یکی از پایان های مخفی و جالب بازی این بود که باید از چندتا بشقاب پرنده عکس میگرفتی
psp
هعی روزگار
سایلنت هیل
چرا واقعا کونامی گند زد به ریمیکش؟
البته حالا معلوم نیست ولی از تریلر پشیمون شدم
این بازی فقط رو پی اس پی بود یا اشتباه میکنم؟ یادش بخیر چه لذتی میداد شبا با پی اس پی. هندسفری توگوش، اوج هیجان و استرس و تجربه کردم
Ps2 و psp و wii
فکر کنم برای کنسولای نسل ۷ هم ریمستر شد
تنها کار مثبت تام هیولت تو این سری
ممنون از یک مقاله ی جالب توجه دیگر از آرمان عزیز .
من ۶ نسخه از سایلنت هیل رو تجربه کردم که فقط ۳ تاشونو موفق شدم تموم کنم (بر اساس مقتضای سنم در اون دوران و کنسول مربوطه)
راستش برای من نسخه ی Homecoming اولین عنوانی بود که منو شیفته ی این دنیای مه آلود کرد . گیم پلی نسبت به نسخه ی قبل به لطف کنسول انقلابی نسل هفت متحول شده بود و موزیک های بازی واقعا ستودنی و روح نواز بودن . (باور نمی کنید قطعه ی witchcraft رو گوش بدید و ببینید آکیرا یاماوکا چطور با این آهنگ استادانه قصه گویی کرده)
خلاصه که شاید اشتباه کنم چون تمام عناوین این سری رو تجربه نکردم اما به نظرم عنوان Homecoming این سری هم یکی از آندرریتید های این مجموعه ست .
B منم با Home coming عاشق این سری و صد در صد موافقم این بازی به شدت آندرریتید هست از گیم پلی بازی که بگذریم که یمقدار مشکل داشت بنظرم ولی معما های بازی جزو بهترین ها بودن، موسیقی عاالی و تم بازی به شدت دارک بود
و داستان خیلی خفن و فریکی
من وقتی Ps2 داشتم دو بار سایلنت هیل گرفتم یکی همین یکی هم ۴ هر دو تا هم همون اولش گیر کردم یعنی نمیدونستم باید چیکار کنم، خدا کنه این ریمیک ۲ خوب باشه طلسم سایلنت هیل بازی نکردن من بشکنه
این بازی گاده گاد حتما تجربش کنید