روزی روزگاری: مهندسی معکوس در صحرای بی آب و علف | نقد و بررسی بازی Mercenaries 2: World in Flames
در دنیایی که در آن زندگی می کنید، برخی فعالیت ها وجود دارند که گویا تنها و تنها درون بازی های رایانه ای، امکان انجام دادن آن ها وجود دارد؛ به عنوان مهم ترین مثال، می توان به کشتن مردم اشاره کرد؛ اما زمانی که از این موضوع فرا تر برویم، متوجه می شویم که حتی انجام برخی کار ها درون بازی های رایانه ای نیز ممکن نیست. درون بازی ها کشتن اشیای بی جان همیشه در زیر ذره بین قرار گرفته است. شما نمی توانید، لامپ های تزئیناتی، علامت های درون خیابان ها یا یک ساختمان را به قتل برسانید! اما زمانی که سازندگان پی به این نیاز شدید درون بازیکنان ببرند و شما نیز کلمه “کشتن” را با کلمه ای تمیز تر مانند “تخریب کردن” جایگزین کنید، آن موقع است که به پدیده جالبی دست می یابیم. اگر نگاه ساده و جزئی به تاریخ صنعت دوست داشتنی مان یعنی بازی های رایانه ای بزنید، متوجه خواهید شد که اتفاقات و وقایع جزئی و ساده ای وجود داشته اند که تبدیل به المان ها و نماد هایی شده اند که امروزه در بازی های مدرن شاهد آن ها هستیم. نکته ساده ای وجود دارد که می گوید: اگر نتوانیم به فردی به صورت مستقیم شلیک کنیم و دخل وی را بیاوریم، می توانیم با نابود کردن خانه اش شروع کنیم. اگر به اولین بازی های این صنعت مانند عنوان Spacewar نگاهی بیاندازیم، متوجه می شویم که این عنوان ارائه دهنده سیستمی است که در آن یک سفینه فضایی در تلاش است تا سفینه های دیگر را نابود کند. پس از رشد سریع و خیره کننده این صنعت، نیاز های بازیکنان نیز از نابود کردن اشیای دشمن و بیگانه، به نابود کردن چیز های بزرگ تر گسترش یافت. زمانی که عنوان Rampage در سال ۱۹۸۶ ساخته شد، وارد کردن خسارت به چیز های مختلف، تبدیل به هدف اصلی تمام این تجربه شد. شاید بسیاری از مردم پیش از این بازی، تلاش کرده بودند که در دنیای واقعی ساختمان ها را از جای خود در بیاوردند، ولی Rampage کمک بسیاری به کاهش خسارت های وارد بر شهر ها کرد! سیستم تخریب پذیری طی سال های گذشته تغییرات و تکامل های فراوانی را در خود مشاهده کرد و سازندگان نیز با ناراحتی شاهد این بودند که چگونه ساختمان ها و عواملی که به زیبایی درون بازی شان چیده بودند، توسط بازیکنان بی رحم نابود و با خاک یکسان شد! اگر به سال ۱۹۸۹ نگاهی بیاندازیم، عنوانی را می بینیم که بیانگر چیزیست که امروزه از آن به عنوان ساخت و ساز و تخریب پذیری در بازی ها یاد می شود. عنوان SimCity از اولین شبیه ساز های طراحی شهر و ساختمان در این صنعت می باشد و بازی دست شما را برای طراحی کامل یک شهر و همچنین به خاک نشاندن آن، به طور کامل باز می کند. با وجود این عناوین شما حال باید شاهد خراب شدن ساختمان ها و املاکی می بودید که ساعت ها برای به وجود آوردن آن ها تلاش کرده بودید، پس سازندگان فکر ها بهتری نسبت به این موضوع کردند.
طی سال ها پس از به وجود آمدن SimCity، بازی های زیادی با محوریت تخریب کردن به وجود آمدند، ولی هیچ یک از آن ها به طور کامل این رسالت را تکمیل نمی کردند و مفهوم تخریب پذیری، همچنان مجهول باقی مانده بود. از بازی های ساده ای که برای رایانه های شخصی طراحی می شوند تا Angry Birds معروفی که همگی با آن آشنایی دارید. اما همه چیز وارد فاز جدیدی شد، زمانی که صنعت بازی ها، به سمت اکشن های تیراندازی و سایر تسلیحات نظامی گرایش پیدا کرد. عناوین بامزه و سرگرم کننده ای مانند Worms که بخش بزرگی از آن ها به تخریب پذیری مربوط می شد، به نوبه خود به این سیستم جانی تازه بخشیدند، ولی همچنان کافی نبود. تخریب کردن محیط زیست در بازی های رایانه ای، راه طولانی و درازی را طی کرده بودند و نیازمند یک تکان اساسی نیز بودند. زمانی که بازیکنان قادر به شکستن اشیا، خراب کردن ساختمان بر روی سر دشمنان و سرنگونی آسمان خراش ها باشند، آن وقت است که تجربه بازی های رایانه رنگ و بوی تازه ای به خود می گیرد و لحظات مهیج و نابی در این میان به وجود می آید. قطعاً زمانی که بحث کلمه “تخریب کردن محیط زیست” به میان می آید، اولین نامی که در ذهن بازیکنان نقش می بندد، سری فراموش نشدنی Red Faction می باشد. عنوان اول در سری به شما این اجازه را می دهد که با مته و مواد منفجره، زمین را سوراخ کنید و درون آن چاله حفر کنید. اما زمانی که نسخه دوم عرضه شد، بازیکنان در مقابل خود چیزی را دیدند که پیش از آن نمونه ای برای آن وجود نداشت. Red Faction: Guerrilla عنوانی جهان آزاد و بزرگ بود که با در اختیار قرار دادن یک پتک به بازیکن و رها کردن او در محیط بزرگ بازی، وی را با بیشتری سرگرمی ممکن درون یک بازی رایانه ای رها کرد. آیا عنوانی را سراغ دارید که یک چکش بزرگ به دست شما بدهد که به وسیله آن بتوانید یک ساختمان را تنها با چند ضربه ساده، از پایه نابود کنید؟ و تازه این تنها راه خلاقانه جهت تخریب یک ساختمان نمی باشد. شما می توانید یک جیپ را رانده و با آن به دل یک ساختمان بزنید؛ یا از چند مین C4 نیز کمک بگیرید. توسعه دهندگان آنچنان بر روی فیزیک بازی کار کرده اند که آثار نتایج تخریباتی که بر روی ساختمان ها و اشیای بازی وارد می کنید، بر روی تمامی جهان بازی نیز تاثیر بگذارد! Red Faction: Guerrilla عنوانی انقلابی بود که در کنار داستان و ماموریت های متوسط و رو به پایینش، آنچنان در طراحی فیزیک و سیستم تخریب پذیری دقیق و بی مانند عمل کرد که می توان به راحتی به آن لقب بهترین و مهم ترین بازی رایانه ای با بیشترین میزان تخریب پذیری را داد. زمانی که به این دنیا وارد شوید و نابودی آن را از سر بگیرید، تا زمانی که تک تک دیوار های موجود در بازی را خرد و خاکشیر نکنید، آرام نخواهید گرفت.
تنها با ضربه مشتانتان، جهان بازی را زیر و رو کنید؛ این جمله بهترین و زیبا ترین شیوه برای روایت عنوانیست که از زمان عرضه تا به امروز توانسته سیستم بازی ها رایانه ای را از این رو به آن رو کند. اگر می توانید بسازید، پس این موضوض بدین معناست که همچنین می توانید یک عامل مخرب نیز باشید. این نکات همان چیز هایی هستند که عناوینی مانند Minecraft به ما می آموزند. تمام طول بازی این پتانسیل را دارد که با ضربات مشت شما تخریب شده و همچنین با جمع آوری عواملی که از تخریب محیط به دست آورده اید، می توانید دوباره ساخت و ساز را از سر بگیرید و از یک خانه ساده تا کوهستان های عظیم را با به کار گیری قدرت خلاقیتتان به وجود بیاورید. در Minecraft هیچ قانونی وجود ندارد و به هیچ وجه قرار نیست به تعقیب و گریز و کشت و کشتار مردم مشغول شوید؛ تنها کاری که باید انجام دهید این است که هر کاری که می خواهید انجام دهید! این آزادی کامل به بازیکنان در سراسر دنیا این اجازه را داده تا از خلاقیت خود به طور کامل بهره برده و دستاورد های عظیم و خلاقانه ای را خلق کنند. از خلق قلعه ها و قصر های عظیم، تا برج ها و مجسمه افراد معروف. در Minecraft حتی می توانید یک کشور ساخته و خودتان آن را مدیریت کنید. هیچ محدودیتی برای تخریب اشیا و سایر موجودات در Minecraft وجود ندارد؛ شما می توانید به جنگل رفته و تک تک درختان را نابود کنید یا به قتل و عام حیوانات مزرعه بپردازید. شما حتی می توانید زمین را آنقدر بکَنید تا مستقیم به جهنم برسید! زمانی هم که از این همه تخریب و نابودی خسته شدید، می توانی دوباره ساخت دنیا را از سر بگیرید تا باری دیگر بتوانید آن را با خاک یکسان کنید! اگر به مفهوم کلمه تخریب نگاهی سطحی بیاندازید، قطعاً انتظار نخواهید داشت که عنوای تنها با در نظر گرفتن این موضوع ساخته شده باشد ولی اشتباه می کنید! بازی The Incredible Hulk: Ultimate Destruction همانطور که از نامش مشخص است قرار نیست شما را به یک ماجراجویی ساده در شهر ببرد. بازی مذکور برای کنسول نسل ششمی پلی استیشن ۲ عرضه شده و با قرار دادن شما در نقش ابر قهرمان افسانه ای، یعنی هالک شگفت انگیز، میزان خشم و انگیزه شما را برای تخریب به چالش می کشد. زمانی که شما در نقش این هیولای شکست ناپذیر در شهری بزرگ به همراه تمامی امکانات یک شهر عادی (اعم از ماشین ها، تیر های چراغ و سار محتوایات) قرار بگیرید، پیش بینی اتفاقات آینده آنچنان سخت نخواهد بود و می توانید از خودتان انتظار داشته باشید که هیچ چیز سالمی را باقی نگذارید. شما می توانید اشیای فلزی را بلند کرده و به سمت سایر اشیا پرتاب کنید تا تپه ای از آهن قراضه را به وجود بیاورید و تمامی لذت نابود کردن چیز ها را در زیر پوست خود به خوبی حس کنید. ولی هنوز هم که هنوزه یک جای خال در این سیستم وجود دارد.
انجام بدل کاری هایی که اغلب در فیلم های اکشن بالیوودی شاهد آن ها هستیم، درون یک بازی رایانه ای و توسط بازیکن، لذت مخصوص به خود را دارد. پس اگر به انفجار های خیره کننده، ژانگولر بازی های فراوان و تخریب محیط ها علاقه مندید، Just Cause 2 برای شما ساخته شده است. کافیست محیط بازی را به مین های C4 مجهز کنید و گوشه ای منتظر انفجار بزرگ بایستید. در Just Cause 2 شما می توانید خلاقانه تر نیز عمل کرده و از هواپیما ها و سیستم پرواز نیز برای اهداف شومتان بهره ببرید. قرار دادن مین های انفجاری در پایگاه دشمن و سپس تماشای سوختن پایگاه به خودی خود زیبا و جذاب می باشد. تخریب محیط زیست راه درازی را در صنعت بازی های رایانه ای طی کرده و با نگاه به عناوین امروزی، آثار فراوانی را از این سیستم در بازی ها شاهدیم. از عناوینی مانند Rainbow: Six Siege که تقریباً به شما این اجازه را می دهد تا دانه دانه قطعات موجود در یک خانه را تخریب کنید و عنوانی مانند Battlefield Hardline نیز از این ویژگی به شکل گسترده ای بهره می برد. این ویژگی به این موضوع اشاره دارد که تکنولوژی تا چه حد می تواند جلو برود و باید خود را برای بزرگ ترین ها آماده کنید. به همین مناسبت، به سراغ عنوانی رفته ایم که نزدیک به ۱۰ سال پیش، پا به صنعت بازی ها گذاشت و با وجود اینکه نتوانست آن طور که باید و شاید به رسالتش برسد، ولی با این حال آنچنان در انتقال نوآوری ها و سیستم تخریب پذیری موفق و کامل ظاهر شد که بعید می دانیم طی سالیان بعد از این بازی به عنوان یک کلاسیک یاد نشود. پس کمربند های تان را ببندید که می خواهیم سفری داشته باشیم به طول و عرض بازی Mercenaries 2: World in Flames. بازی مذکور در سبک اکشن و ماجراجویی بوده و در سال ۲۰۰۸ توسط استودیوی Pandemic Studios توسعه یافت و توسط کمپانی بزرگ Electronic Arts نیز منتشر شد. بازی دنباله ای برای نسخه اول سری یعنی عنوان Mercenaries: Playground of Destruction بود. زاویه دید بازی تیراندازی سوم شخص می باشد و جهان بازی دنیایی آزاد (Open World) واقع در ناحیه ای خیالی در کشور ونزوئلا می باشد. در یک بازی معمولی با میزان تخریب پذیری معمولی، شما می توانید از نارنجک ها، موشک انداز ها و مین های C4 بهره ببرید و ماشین ها و ساختمان های کوچک را تخریب کنید؛ ولی در Mercenaries 2: World in Flames اوضاع کمی با سایر بازی ها متفاوت است. در این بازی به سادگی می توان گفت که هیچ چیزی سد راه شما نیست و در تخریب تک تک اشیای موجود در محیط بازی هیچ گونه محدودیتی وجود ندارد. با گیمفا همراه باشید تا نگاهی به بخش های مختلف موجود در بازی Mercenaries 2: World in Flames بیاندازیم.
عنوانی را تصور کنید که جهانی بزرگ برای شما در نظر گرفته و درون خود را پر از اتومبیل های خاص و عظیم الجثه کرده و برای شما حملاتی را آماده کرده که به وسیله آن ها می توانید به هر چیزی که دلتان بخواهد و اراده کنید، آسیب برسانید؛ حال به این بازی بی نظیر، اشکالات و باگ های فنی فلج کننده و هوش مصنوعی مرده ای را نیز اضافه کنید، سپس سیستم تیراندازی خشک و ساده ای را نیز برای بازی در نظر گرفته و در نهایت نیز داستانی آبکی و معمولی و ماموریت های تکراری را چاشنی این بازی کنید؛ اینجاست که با پدیده ای به نام Mercenaries 2: World in Flames مواجه می شویم. اگر قصدتان از تجربه یک بازی اکشن، تولید هرج و مرج و دیوانه بازی در جهان بازی باشد، بازی برایتان در مدت زمان کوتاهی می تواند لذت بخش باشد و بخش آنلاین و چند نفره بازی نیز مقداری چاشنی تندی را به بازی اضافه کرده است؛ اما در کنار این موضوعات، بازی Mercenaries 2: World in Flames بمبی ساعتی می باشد که در مدت محدودی تنها صدای بیب بیب آن آدرنالین شما را بالا می برد و زمانی که موقع انفجار بمب می شود، متوجه خواهید شد که در تمام این مدت خنثی بوده است. در ادامه نقاط ضعف و قوت بازی را دقیق تر بررسی می کنیم. در ابتدا، شما باید انتخاب کنید که می خواهید در نقش یکی از سه مزدور موجود، وارد جهان بازی شوید. هر کدام از این مزدوران خط داستانی جدایی دارند، با این حال داستان آن ها تا حد زیادی شبیه به یکدیگر است. داستان اصلی بازی روایت گر شماست که در پی یک انتقام پوچ از مردی هستید که شما را برای ماموریتی استخدام کرد، ولی دستمزدتان را نپرداخت. داستان بازی Mercenaries 2: World in Flames بسیار بد می باشد (درست مانند صدا پیشگی های بازی) و چون هیچ ارتباطی میان داستان و گیم پلی بازی وجود ندارد، در نتیجه نکته مثبتی در این میان به وجود می آید و آن هم این است که می توانید با خیال راحت میان پرده های بازی را رد کنید و نگران از دست دادن هیچ جزئیاتی نباشید. چند ماموریت ابتدایی بازی برای این طراحی شده اند تا به ساختار اکن سوم شخص بازی عادت کنید و پس از گذشت تقریباً ۳۰ دقیقه از گیم پلی بازی، شما از اسلحه های مختلفی استفاده کرده اید، ماشین های متفاوتی را رانده اید، نارنجک ها و C4 ها را به کار گرفته و پایگاه های مختلفی را تصرف کرده اید. پس از آن چند قرار داد که بازی در اختیار شما می گذارد، شما را سرگرم خواهند کرد و در نهایت مکانیک تخریب پذیری بازی تبدیل به یک پایه و اساس برای لذت برد از این عنوان شده است.
پس از گذشت یک ساعت از گیم پلی بازی می باشد که شما کم کم متوجه یک نکته بسیار بد خواهید شد: برای عنوانی که کاملاً درباره اسلحه ها و تیراندازی است، در واقع شلیک کردن آنقدر ها هم رضایت بخش نمی باشد. اسلحه ها احساس ضعف را به شما وار می کنند، شلیک به هدف های متحرک بسیار دشوار بوده و خسارات جانی که اسلحه ها به دشمنان وارد می کنند بسیار متناقض است. در واقع دزدیدن یک هلی کوپتر در حال پرواز یا یک تانک جنگی بسیار راحت تر از نابود کرد آن ها می باشد. اسلحه های بزرگ تر و سنگین تر مانند موشک انداز ها و نارنجک انداز ها، کمی بهتر هستند و می توانند تقریباً هر چیزی که با آن ها برخورد کنند را نابود کنند؛ ولی میزان مهمات (که برای برداشتن آن ها از روی زمین باید دکمه ای را فشار دهید!) آنقدر محدود است که در اکثر مواقع نمی توانید از آن ها استفاده کنید. همچنین بسیار ملال آور است وقتی که مجبورید به مغازه ای بروید، اسلحه ای سفارش دهید، به خارج از مغازه رفته و منتظر بمانید که به دستتان برسد؛ چرا سازندگان از همان ابتدا قابلیت خرید اسلحه درون مغازه را در بازی قرار ندادند؟ نسخه طراحی شده کشور ونزوئلا در بازی بسیار بزرگ می باشد؛ اما زمانی که از نظر تکنیکی و فنی قابل توجه است، سایز بزرگ بازی کاملاً به ضرر آن تمام شده است. کار های زیادی برای انجام دادن در بازی وجود ندارد و شما مجبورید تا برای سرگرم شدن، از خلاقیت خود برای نابود کردن ساختمان ها، ماشین ها و به وحشت انداختن شهر با تانک ها استفاده کنید. در حالی که این موضوع می تواد فریبنده باشد (و مقداری سرگرم کننده در چند ساعت اول) این موضوع ایده بسیار بدی می باشد اگر قصد سازندگان نیز از ابتدا برای بازیشان همین بوده باشد. نه تنها آسیب رساندن به مردم غیر نظامی، بلکه تنها شلیک یک گلوله ساده می تواند خشم تمام شهر را برانگیزد. مردم شهر منبع اصلی درآمد شما می باشند و برای پیش روی در گیم پلی و خط داستانی بازی بسیار به کارتان می آیند؛ ولی زمانی که شهروندان از دستتان عصبانی باشند (با توجه به دلایل گفته شده) آن وقت است که دست از پیشنهاد ماموریت به شما بر می دارند و اگر در دیدشان قرار بگیرید، به سمتتان تیراندازی می کنند. مشکل اساسی دیگری که جهان بزرگ بازی با آن دست و پنجه نرم می کند این است که دقایق ملال آوری را باید صرف رفتن از نقطه ای به نقطه دیگری کنید، مگر اینکه در شرایط مناسب استفاده از یک وسیله نقلیه باشید، در غر این صورت بازی به شکل تازه ای آزار دهنده خواهد شد. جاده های بدون هیچ هدف و ساختار مهندسی خاصی اطراف زمین کشیده شده اند، GPS در اکثر اوقات مسیر اشتباه را به شما اعلام می کند، سربازانی که تصادفی در مسیر می بینید، به شکلی خیلی دوستانه ماشین شما را منفجر می کنند و هلی کوپتران نیز در آسمان توسط موشک هایی که به ندرت خطا می کنند، منهدم می شود. اگر بخواهیم به نکات بدتری نیز اشاره کنیم، زمانی که شما کشته می شوید، به آخرین چک پوینتی که در آن ذخیره کردید، یعنی خانه و پناهگاهتان فرستاده می شوید، یعنی مجبورید تمام مسیر را به جایی که ماموریت ناقص ماند برگردید و دوباره آن را از سر بگیرید.
شما در نهایت قابلیت بهره برداری از خدمات مکانیک ها، خلبانان هلی کوپتر و خلبانان جت را کسب می کنید. خلبانان هلی کوپتر بسیار کارآمد هستند؛ آن ها برایتان امکانات و موارد مورد نیازتان را می فرستند و شما را به جایی که نیاز دارید بروید، می برند و در عین حال پول ها و سوخت هایی که برای حملات هوایی نیاز دارند را با خود می برند. خلبان جت که یک فرد روسیه ای مست و کلیشه ای می باشد، هر نقطه ای که شما مشخص کرده باشید را هدف گرفته و بر روی آن ناحیه بمب هوایی می ریزد. فقط ایکاش حملات هوایی خیلی محدودیت نداشتند و بیشتر می شد از آن ها بهره برد، زیرا بسیار کارآمد هستند. در بازی همیشه چیزی وجود دارد که شما ظاهراً باید از آن مراقبت کنید یا همیشه عاملی جلوی پیش روی شما را می گیرد، پس بهترین کار در مواقع خطر، پیاده شدن از خودرو و شلیک به تمام موجودات زنده می باشد. نقش مکانیک ها نیز بسیار بی ارزش و ساده می باشد؛ آن ها باید از قطعات مخفی که شما در طی گشت و گذارتان در جهان بازی یافتید استفاده کنند، ولی اگر شما به طور مستمر به دنبال این قطعات نگردید، زیاد نمی توانید آن را بیابید و مکانیک نیز چیزی فراتر از ماشینی که برایش بردی را برایتان فراهم نمی کند. عنوان Mercenaries 2: World in Flames وانمود می کند وقتی صحبت از گرفتن انتقامتان می شود، به شما همه جور آزادی عملی می دهد، ولی در اصل انتخابات شما بسیار محدود می باشند. بله درست است که مردم و گروه ای فراوانی در سراسر نقشه بازی وجود دارند که می توانند به شما ماموریت های مختلف بدهند، ولی در حقیقت تنها یکی از آن ها واقعاً برای پیشروی شما در داستان بازی مفید واقع می شود و شما ممکن است تا پایان بازی بروید، بدون اینکه مجبور شوید از گروهی به گروه دیگر بروید. بسیاری از قرار داد ها نیازمند این می باشند که شما پایگاه های مرزی یک جناح را به تصرف در بیاورید و به نفع یک جناح دیگر عمل کنید و زمانی هم که بازی به شما این شانس را می دهد که کاری متفاوت انجام دهید، تنها به اسکورت کردن افراد و ماموریت های خسته کننده حمل و نقل یا حتی مسابقات ماشین سواری خلاصه می شود. هر جناح اهدافی با ارزش های مادی بالایی در نظر دارد و شما می توانید با کشتن و عکس گرفتن از این اهداف، پول خوبی به جیب بزنید. این موضوع در چند بار اول جالب به نظر می رسد، ولی پس از مدتی متوجه می شوید که پول در آوردن ارزش این همه دردسر را ندارد. جناح ها همیشه عصبانی می شوند، وقتی که شما افراد و اعضای آن ها را به قتل می رسانید و سربازان عادی نیز همیشه فردی که شما در حال محافظت از وی هستید را می کشند. تصرف پایگاه ها بسیار تکراری است؛ حتی با این وجود که سایز و شکل این پایگاه ها ممکن است متفاوت باشد، با این حال شکلی که به آن ها حمله می کنید کاملاً مشابه یکدیگر است: کشتن افراد داخل پایگاه و تماس با خدمه جناح. این موضوع نیز به مانند تمام بخش های دیگر گیم پلی بازی، می تواند برای مدت کوتاهی شما را سرگرم کند ولی این سرگرمی به سرعت به سایر مشکلات بازی می پیوندد و باگ ها و خطا های فنی شروع به رو نمایی می کنند.
در یک کلمه می شود هوش مصنوعی بازی را شرح داد: وحشتناک! اگر توسط دشمنان زخمی شده اید، می توانید به راحتی به پشت یک ساختمان گریخته تا انرژی از دست داده تان را بازیابید و می توانید اطمینان حاصل کنید که سربازان دشمن به دنبالتان نخواهند آمد و در واقع زحمت پیدا کردنتان را هم به خودشان نمی دهند. آن ها حتی زمانی که بهشان نزدیک می شوید نیز ممکن است به سمتتان تیراندازی نکنند و تنها در یک نقطه می ایستند تا شما دخلشان را بیاورید. زمانی که شما ماموریت دارید تا یک قطعه مکانیکی خاص یا وسیله نقلیه ای را نابود کنید، ساده ترین راه این است که در کنار یا داخل آن وسیله منتظر بمانید و صبر کنید تا دشمنان شما، با شلیک کردن به آن وسیله، آن را با خاک یکسان کنند، انگار نه انگار که قرار بود تا از آن محافظت کنند! مشکلات همینطور ادامه دارند؛ هلی کوپتر ها زمانی که شما درونشان قرار دارید، ناپدید خواهند شد! برج ها در هوا شناور می شوند، مردمی که مثلاً قرار است تا نجاتشان دهید، خودشان با پای خودشان به سمت مرگ می شتابند و یا زمانی که باید سوار هلی کوپتر شوند، به جای استفاده از در، سعی می کنند تا از سایر نقاط هلی کوپتر وارد آن شوند و از همه بدتر اینکه متحدانتان نیز گاهی اوقات بدون هیچ دلیل قانع کننده به سمتتان شلیک می کنند. زمانی که پای مبارزه به میان می آید، بازی کمی وجهه طبیعی تر به خود می گیرید و مقداری سخت می شود، زیرا دشمنان شروع به تیراندازی به سمتتان کرده و کمی بیشتر از چند مشت ساده باید در این مسیر صرف کنید. هلی کوپتر ها اغلب لوازم کمکی را برایتان بر روی پشت بام ها رها می کنند که باعث گیر کردنشان در آن جا می شود و راه خارج شدن را بریشان مسدود می کند. سربازان دشمن حتی زمانی که شما یک پایگاه را به تصرف خود در آورده اید نیز ممکن است سر از آن جا در بیاورند. آن ها می توانند از درون دیوار ها شلیک کنند و حتی در هوا نیز شناور شوند! مردم غیر نظامی زمانی که در حال رانندگی هستید، جلوی ماشین شما می پرند و به اضای هر کدام که می کشید، ۵ هزار دلار روی دستتان خرج بر می دارند. خلبان هلی کوپترتان گاهی اوقات وقتی وی را خبر می کنید، خود را نشان نمی دهد و حتی ممکن است که محموله تان را جایی رها کند که دستتان بهش نمی رسد. اگر دیگر خیلی بد شانس باشید، ممکن است بازی درهنگام بارگذاری، در صفحه بارگذاری گیر کرده و کلا بالا نیاید. از دیگر خطا هایی که می شود به آن اشاره کرد، این است که ممکن است در حین اینکه مقداری جان برایتان باقی مانده باشد، نا خود آگاه بمیرید و مجبور شوید دوباره بازی را بارگذاری کنید. شما حتی ممکن است به دلیل عدم ذخیره سازی بازی، اطلاعات خود را از دست بدهید. اگر بخواهید لیستی از باگ ها و مشکلات بازی تهیه کنیم، به اعداد و ارقام سرسام آوری خواهید رسید.
شاید تنها سرگرمی مثبتی که بشود واقعاً از آن در Mercenaries 2: World in Flames لذت برد، تجربه چند نفره بازی به همراه دوستانتان به صورت آنلاین می باشد. شما می توانید در طی سفر های هوایی با دوستان گفت و گو کرده و زمانی هم که دوستانتان توسط یک دشمن نامرئی کشته شدند، آن ها را احیا کنید. شاید با گذاشتن فکرتان روی هم بتوانید چیزی خلق کنید که مقداری فضای خشک و بی روح بازی را جلا بدهد. اما حتی بخش چند نفره نیز داری مشکلاتی می باشد؛ اگر دوستتان کشته شود، حتماً باید وی را در طی مدت زمان محدودی که بازی در اختیارتان قرار می دهد، زنده کنید وگرنه بازی به پایان می رسد. این موضوع زمانی تبدیل به یک مشکل می شود که بفهمید دوستتان در ناحیه ای بسیار دور تر شما در حال انجام یک سرقت می باشد! دوستانتان همچنین می توانند شما را وارد دردسر عظیمی کنند اگر میزان خشم مردم از آن ها بالا باشد و دست به کشتن افراد بی گناه و غیر نظامی زده باشند. باگ های بخش آنلاین حتی از باگ های معمولی بازی نیز بیشتر هستند. حداقل این نکته را می دانید که بخش چند نفره بسیار راحت تر از بخش تک نفره می باشد و می توانید روی کمک دوستانتان نیز حساب باز کنید (بدون در نظر گرفتن دردسر هایی که مجبورید در این بخش تحمل کنید). جلوه های گرافیکی Mercenaries 2: World in Flames کمی نا پایدار هستند. نسخه های Xbox 360 و PlayStation 3 تقریباً مشابه می باشند، ولی در نسخه PlayStation 3 مقداری شاهد خطا های فنی بیشتری می باشیم. خودرو های بازی طراحی خوبی دارند و تعدادشان نیز زیاد می باشد. برخی مناطق بازی نیز بسیار جذاب و خوش ساخت می باشند و نواحی متنوعی (مانند کوه ها، صخره ها و دریاچه های زیبا) در بازی وجود دارد. متاسفانه همه چیز در رابطه با جلوه های ویژه بازی خوب نبوده و انفجارات بازی بسیار بی کیفیت هستند. در انفجار های بزرگ شاهد به وجود آمدن جلوه های آتش بی نظیری هستیم ولی در اکثر مواقع نا توان بودن انیمیشن های انفجار در انتقال یک انیمیشن به دیگری در زمان انفجار یک جسم به وضوح مشخص می باشد. ساختمان ها تنوع آنچنانی ندارد و برای منفجر کردن آن ها باید به ظاهرشان عادت کنید و مجبورید که همیشه یک نوع انفجار را شاهد باشید. زمانی هم که از دور به منظره دوردست خیره شوید، متوجه می شوید که همه چیز با جزئیات طراحی نشده است. این موارد آنچنان مشکل عظیمی به نظر نمی رسند؛ حداقل نه تا زمانی که بر روی زمین قرار دارید و از جای خود تکان نمی خورید. زمانی که در هوا و مشغول راندن هلی کوپتر ها هستید، تقریباً تمام محیط اطراف بی اهمیت شده، تار می شود، دچار لرزش و همچنین افت فریم می شود. ساختمان های تکراری و دشمنان یک شکل از آن بالا به خوبی به شما چشمگ می زنند و در نهایت یک رنگ مات خسته کننده نیز این بسته بندی را به رسالتش می رساند.
Mercenaries 2: World in Flames عنوانی است که پر شده از باگ ها و خطا های فنی متفاوت که غیر قابل قبول می باشند و حتی اگر این خطا ها و نکات فنی را در نظر نگیریم و از آن ها چشم پوشی کنید، باز هم نکات منفی فراوانی وجود دارند که اسم بازی را لکه دار می کنند. شاید بزرگ ترین این مشکلات جهان بازی باشد که حس خالی بودن و تهی بودن را از همان ابتدای ورود، به شما تلقین می کند. با این حال تخریب پذیری بالای محیط و توانایی تخریب اکثر عوامل گیم پلی، به همراه استفاده از خلاقیتتان در این میان، تبدیل به یک نکته تقریباً مثبت برای بازی شده است. با تمام این موضوعات، بهتر است بدانید که بازی های بهتری در سبک اکشن و جهان آزاد در بازار وجود دارند که می توانید با نادیده گرفتن Mercenaries 2: World in Flames به سراغ آن ها بروید و لذت ببرید. با این حال اگر همچنان به دنبال یک بازی می باشید که بدون به کار گیری ذهن خود و فقط برای منفجر کردن اشیا، می خواهید به سراغ آن بروید، پس بدانید که Mercenaries 2: World in Flames بازی شماست و توانایی سرگرم کردنتان به مدت زمان محدودی را دارا می باشد. حتی تجربه نسخه اول سری Mercenaries نیز می تواند شما را راضی از بازی خارج کند و بدانید که با تجربه نکردن این عنوان ناقص، آنچنان به کارنامه گیمینگ خود خیانت نکرده اید و چیز خاصی را هم از دست نداده اید.
پر بحثترینها
- بازیگر شخصیت اصلی Intergalactic نیل دراکمن را خدای بازیهای ویدیویی میداند و از همکاری با او هیجانزده است
- رکورد دیسلایک تریلر Concord توسط Intergalactic در یوتیوب شکسته شد
- رئیس ناتی داگ: تست بازیگری Intergalactic به اندازه انتخاب بازیگر نقش الی شگفتانگیز بود
- بازیهای انحصاری کنسولی بیشتری از پلی استیشن برای Xbox عرضه خواهند شد
- مدیرعامل ناتی داگ: Intergalactic دیوانهوارترین ماجراجویی ما است
- دیجیتال فاندری تریلر Intergalactic را از نظر بصری شگفتانگیز توصیف میکند
- سازنده بازی Black Myth: Wukong بابت برنده نشدن در مراسم The Game Awards 2024 گریه کرد
- گپفا ۲۶؛ مورد انتظارترین بازیهای شما در سال ۲۰۲۵
- مدیرعامل مایکروسافت: طرفدار Xbox بودن یعنی تجربه بازیهای آن روی تمامی دستگاهها
- این ۱۵ ویژگی منحصر به فرد GTA 6 را به یک تجربه خیرهکننده تبدیل خواهند کرد
نظرات
واقعا بدم میاد از این بازیهای بی سر و ته ک فقط چند دقیقه اول سرگرمی داره اونم کاذب
یادتون باشه هر بازی ارزش تلف کردن وقت با ارزش رو نداره
با بند بند این نقد موافقم
اما من پیش از اینکه با دنیای نقد و بررسی اشنا بشم و بدونم متا چیه
با بند بند این بازی خاطره داشتم
و با تمام وجود این بازی رو انجام میدادم و با همه چیزش لذت می بردم نه میدونستم باگ چیه نه میدونستم هوش مصنوعی چیه اصلا یادم نیست بگم ماموریتهاش واسم مهم بود که تکراری باشه چون گیم پلیش اینقد لذت بخش بود که متوجهش نمیشدم
واقعا یادم نیست تیراندازیش چجوری بود ولی اصلا سرش اذیت نمی شدم
اصلا این بازی تخریب پذیری بالای بازی تنوع خوب وسایل نقلیه و از همه جالبتر گروه های مختلف در بازی و نوع پشتیبانیش بازی رو واسم فان کرده بودند
شرط می بندم اگه از قبل با نظر منتقدان و متاکریتک اشنا بودم هیچوقت سراغ اسم این بازی نمیرفتم چه برسه به نصبش من و داداشم این بازی رو ۴ بار تموم کردیم و حتی واسش سیستممون رو ارتقاع دادیم
آه…..یاد روزگاری بخیر که با خود بازی ها بازی میکردیم نه متاشون
بسیار عالی بود.
در این که این بازی یک افتضاحه شکی نیست.متاسفانه باگ های گرافیکی زیادی هم دارد و در بعضی مناطق درخت ها کش خورده اند.بعضی اوقات با فرستادن حملات هوایی سرباز دشمن تو اسمون مثل یک خمیر کش خورده و شبیه طناب میشود.از هر ارتفاعی هم که بیفتیم طرف زنده میمونه!!!!
یک باگ مثبت هم داره اونم اینه که اگه به هر نحوه داخل زمین فرو بریم دوباره از ایمان فرود میایم!!!
در کل بازی بود که از پتانسیلش استفاده نشد و متاسفانه یا خوشبختانه سومین نسخه ان با عنوان No Limit کنسل شد،استودیوی Pandemic بخاطر این افتضاح از هم پاشید و بیشتر کارکنانش توسط دو استودیو از استودیوهای سازنده سری Call Of Duty یعنی Infinity Ward و Treyarch استخدام شدن.
بزرگترین نکته مثبت بازی بنظرم تنوع حملات هوایی در بازی است.
بدترین نکته هم بنظرم خسته کننده بودنشه .سلاح ها تقریبا تو بازی کاربرد انچنانی ندارن و پر کردن منابع سوخت همیشه رو مخه.کلا کسی که این بازی رو تجربه نکرده بهتره که تجربه نکنه.
ولی در زمان خودش بنظرم بازی خوبی بود و حتی بنظرم اون موقع Just Cause 2 خسته کننده تر بود.نمره ۵ گیم اسپات برازندشه و متای ۷۲ از سرش زیادی.
با مباحثی که کردی کاملا موافقم و اطلاعاتم بیشتر شد
Just Cause 2 سال ۲۰۱۰ اومده داداش و خیلی فانتر از این بود وجدا پیشرفت خیلی زیادی نسبت به نسخه اول داشت نسخه ۳ رو به دلیل گرافیک فنی افتضاحش تحمل نکردم اما گرافیک هنریش عالی بود
نقدتون خیلی شبیه گیم اسپات بود ولی نقد خوبی بود موفق باشید :yes:
من که هرچی از این بازی رو بازی میکردم خسته نمیشدم. همه جا تانک ریخته،همه با هم دارن میجنگن، اصلا یه وضعیه،
کاشکی نسخه سومش و میساختن
جناب مثلا نویسنده … یا نقد کننده
لازم نمی بینم فنی باهات صحبت کنم چون در مثلا نقدت مشخص شده انگیزه ای برای تجربه این بازی ندارید (می دونم الان نصبش کردی )
لطفا از بازی که خوشت نمیاد ، نیا چرت و پرت بنویس
در درک شما نیست مشکل خودته ، از تمام بازی ایراد دلخواه گرفت لامصب
از اینقدر بازی ۲۰۰۸ راهت بکش ی بازی دیگه نقد کن
واقعا فاجعه است یکنفر بدلخواه بازی خورد یا بزرگ کنه
سلام
بازی رو حدود ۱ سال پیش بازی و همچنین تموم کردم (روی کاراکتر اول و پی سی). اول از همه اینکه نقد یک اثر کاملاً رساننده نظر شخصی و تجربه یه فرده (خوده شما می تونی همین بازی رو نقد کنی و بهش نمره کامل بدی و یه نفر دیگه هم متوسط، منم بهش نمره پایین می دم) در نتیجه تجربه شخصی خود فرد رو هم که به کنار بذاریم، باید متوجه باشید که نام بردن از اشکالات و ایرادات یک اثر که وجود دارن و نمیشه ازشون اسم نبرد چون که مثلا خوشم میاد از بازی؛ آنچارتد هم مشکل داره، جی تی ای هم داره و به موقش از اون ها هم اسم برده شده و میشه؛ پس نتیجه می گیریم که خطی نگاه کردن و یه طرفه رفتن کارا رو یکم سخت میکنه
ممنون از اینکه نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتید
نقد شما مثل این هست که مثلا من تا حالا تجربه ای از gta3 نداشتم بعد با تجربه و فکر الان بازیش کنم خوب مشخصه تخریبش میکنم.شماره یک این بازی در زمان خودش شاهکار بود openworld تخریب پدیری بالا شماره دومش اوایل نسل ۷ اومد که گیم پلی لذت بخشی داشت فقط نسبت به شاهکار یکش افت کرد که اونم دلیلش EA بود که بعد خرید استیدیو Pandemic از شرکت LucasArts .وقت کافی به استیدیو مورد نظر نداد و بازی ناقص عرضه شد.ok :yes: