چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا
چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا
چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا
چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا

چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی

شاهین غمگسار
۱۲:۰۰ ۱۳۹۵/۰۹/۲۱
چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا

با توجه به اینکه تقریبا تمام اقتباس‌های سینما از عالم بازی‌های ویدئویی (از دهه ۹۰ میلادی تا کنون) در نگاه منتقدان جایگاهی نداشته و با نقدهایی بسیار ضعیف روبرو شده‌ است، اما فروش فوق‌العاده فیلم‌هایی همچون Warcraft و Angry Birds که آخرین ساخته‌های هالیوود با قرض گرفتن از دنیای Gameاند، توانسته میلیون‌ها دلار به جیب سازندگانش سرازیر کند، تا همچنان آز و انگیزه لازم را به کمپانی‌های حریص فیلم‌سازی بدهد، و در شرایطی که سینمای غرب (خاصه هالیوود) با بحران قصه‌گویی و داستان مواجه است، از دنیای بازی های ویدئویی که بلوغ و گسترشی روز افزون دارد، وام می گیرد. هر چند در این امر و در خلق موفقیت‌های یک بازی، پایش می‌لنگد، که به علت هایش خواهیم پرداخت. از طرفی در آستانه اکران فیلم Assassins Creed هستیم که با اقتباس از یکی دیگر از فرنچایزهای محبوب و پرطرفدار و موفق صنعت Game، راه خود را به سینما باز کرده است و از هم‌اکنون می‌توان حدس زد که حالا حالاها قصد دارد بر پرده نقره‌ای بدرخشد و هواداران را به سالن ها بکشاند. آیا این فیلم هم نسخه ای آبکی با فروش خارق العاده از آب در خواهد آمد؟ به همین سبب فرصتی دست داده است تا درباره چند و چون بده بستان سینما با صنعت بازی، و علل ناکامی هایش سخن بگوییم.

الحق که سینما همه دنیاها را در خود می آمیزد. از همه هنرها یاری می جوید و پرده نقره ای را رنگین و رنگین تر می کند تا خود را به توفیق برساند. (این توفیق، سال هاست که رابطه مستقیمی با درآمد و پول پیدا کرده و ابعاد هنری آن، به شیوه های گوناگون و کیفیت های مختلف، در خدمت همین درآمدزایی ست) از ادبیات استمداد می طلبد، از زندگی مشاهیر کمک می گیرد، از وقایع حقیقی نوش می کند و از یافته های علمی سود می جوید. در این میان، دنیای بازی (هنر هشتم) هم از قاعده عاریه گرفتن (اقتباس) هنر هفتم از همه چیز مستثنی نیست. سینما به عنوان یکی از قوی ترین صنعت ها و ابزارهای دنیای جدید، بیش از ۲۰ سال است که ظرفیت های صنعتی را در کنار خود می بینید که آبشخور داستان های خوبی برای فیلم شدنند. داستان هایی که هرچند در راه فیلم شدن، بی قدر و ارزش و خام نوشته می شوند، اما پول خوبی را نصیب فیلم سازان می کند و این خود دلیلی محکم برای صنعت پول پرست سینماست تا همین طریق کج و کوج را پی بگیرد!

اجازه بدهید تعریفی ساده از بازی های رایانه ای و ویدئویی هم بدهیم. بازی های رایانه ای آن دسته از بازی هایی هستند که بر روی PC اجرا می شوند و بازی های ویدئویی آن گروه از بازی ها هستند که علاوه بر کامپیوتر شخصی، بر روی دستگاهی مستقل یا کنسول هم بازی می شوند. اما از آنجایی که معنی واژه Video در لغت نامه های انگلیسی ضبط و تولید تصاویر متحرک است، پس می توان از این ترکیب (بازی های ویدئویی) برای تمام بازی ها استفاده کرد. چرا که بازی های PC هم بر روی دیسک ضبط و پخش می شوند. در باب اقتباس هم باید گفت که به تعبیر ارسطو، هنر محاکات است. و محاکات یعنی تقلید. تقلید از هر چیزی و خاصه از طبیعت که با جلوه های گوناگونش (اعم از ارتباط آدمی با آن و زندگی خود او در دلش) به همراه قوه تخیل از مجرای هنر مجال بروز پیدا می کند. اقتباس هم یعنی اخذ کردن و گرفتن چیزی از جایی. بنابراین فرایند اقتباس امری بدیهی ست که ایده ای از جایی دیگر گرفته شود و بازپرورده شود و ارائه شود. چراکه نفس هنر، خاصه سینما، همین و همین است.

super mario bros movie 003 1280x720

Super Mario Bros با همین هیولای مضحک راهی سینماها شد!

اولین بازی که پا به سینما گذاشت

نخستین بازی که تبدیل به فیلم شد، Super Mario Bros از نینتندو بود که در سال ۱۹۹۳ به روی پرده رفت. نگاه منتقدان به آن به هیچ روی خوشایند نبود. اما توانست بیش از ۲۰ میلیون دلار فروش کند که در آن سال ها فروش بسیار خوبی به حساب می آمده است. این فیلم در سایت Rotten Tomatoes (سایتی معتبر در دنیای سینما که نمره هایش را به صورت درصدی اعلام می کند. یعنی بر حسب ارزش دیده شدن) نمره ۱۵% را از ۱۰۰ به دست آورد. همچنین در سایت imdb هم نمره ۴ از ۱۰ را گرفت. که در واقع یعنی فاجعه. – توجه داشته باشید که عیار بنده برای سنجیدن کیفیت این فیلم ها صرفا عددی نیست که سایت ها ارائه می کنند. بلکه این اعداد نشانی ست برای طرح مساله. کما اینکه مخاطب حرفه ای سینما هم چندان وقعی به این آثار اقتباسی نمی گذارد. یعنی گمان نمی کنم دیدن فیلم هایی که از روی بازی ساخته می شود، اثر چندان عمیقی بر بیننده بگذارد و یک فیلمباز آن را به دوستش پیشنهاد کند – از آن پس هالیوود مدام در حال عاریه گرفتن داستان ها، از دنیای بازی ست. تا آن اندازه که سال ۲۰۱۶ تعداد فیلم های ساخته شده از روی بازی (با احتساب اکران Assassins Creed در همین سال) به ۵ فیلم می رسد. Ratchet & Clank, The Angry Birds Movie, Warcraft و Assassins که بازیگر نقش اولش یعنی مایکل فاسبندر هم از طرفداران بازی ست و هم در جمع تهیه کنندگانش. به علاوه آخرین فیلم یعنی Resident Evil: The Final Chapter که در آخرین روزهای سال ۲۰۱۶ روی پرده خواهد رفت. (توجه داشته باشید که فیلم Deadpool بر اساس داستان های کمیک شرکت Marvel ساخته شده، نه از روی نسخه Game آن) همین سهل گرفتن فیلم سازان در برخورد با داستان بازی ها، سنگ بنای چیزی را بنیان نهاد که تا اکنون گریبان گیر سینما و دوست داران بازی هاست. یعنی اقتباس های خام دستانه و ناشیانه از بازی هایی که موفقیت های بزرگی را به دست آورده اند.

تنها نخستین فیلم ساخته شده از روی بازی Mortal Kombat در سال ۱۹۹۵، توانست متای ۵۸ را از سایت Metacritic بگیرد، و هیچ فیلم دیگری که ساخته شده از روی بازی های ویدئویی باشد، نتوانسته امتیاز و مقبولیتی بیشتر از این (۵۸) در میان منتقدان به دست بیاورد. – این مساله را به عنوان یک میزان در نظر بگیرید – قضیه صرفا امتیاز و متا نیست. بلکه نقل کردن درست و هنرمندانه داستان بازی ها هم هست. نحوی از روایت که بیننده فیلم را به تماشای اثری ارزشمند مجاب کند. به همراه مسائل گوناگون دیگری از جمله وفاداری به داستان بازی یا شخصیت های بازی که در هر اثر اقتباسی محل بحث است. اینکه شخصیت های روی پرده، هویتی شبیه به هویت شخصیت های مثبت و منفی در بازی داشته باشند. و تقابل این اشخاص در دل داستان، منطقی و در پی روابطی علت و معلولی نشان داده شود. به علاوه توانایی ها و قدرت هایشان، پی رنگی داشته باشد و توضیحی برایشان وجود داشته باشد. (آنچنان که کریستوفر نولان شخصیت بتمن را دوباره در سینما جان داد و برای تمام توانایی ها و شخصیتش پی رنگ و توضیحی داشت) اینها را فیلم نامه نویسان باید بدانند و کارگردان باید حذاقت در آوردن فیلم خوب را داشته باشد. در ادامه به این مساله هم خواهیم پرداخت.

photo 2016 12 06 13 49 22

آنجلینا جولی با شخصیت Lara Craft بسیار جور در می آمد. هم از نظر ظاهر و هم هویت لارا! اما دو فیلمی که جولی بازی کرد، بسیار بسیار خام تر از بازی بودند

اینکه چرا هالیوود دوست دارد از روی بازی، فیلم بسازد واضح و ساده است: سود. از طرف دیگر صنعت هالیوود آن چنان که رابرت مک کی در کتاب داستان، ساختار، سبک و اصول فیلم نامه نویسی می گوید، دچار بحران قصه گویی ست. به همین خاطر پس از دست به دامن شدن شخصیت های کمیک چند صفحه ای و اساطیر یونان و اسکاندیناوی و مصر و حتی آدم های معمولی (داستان واقعی) یاری گرفتن از بازی های موفق، روند و رفتاری عادی محسوب می شود که روسای کمپانی ها را برای دست یابی به سود بیشتر، وسوسه می کند تا با نهیبی بر سر فیلم نامه نویس قلم شکسته، بگویند: بنویس! به نقل از همان کتاب مک کی، ارسطو برای داستان اهمیت بسیار قایل است و می گوید جامعه ای که نتواند داستان خوب بگوید، جامعه ای مرده است. آیا هالیوود که توانایی قصه سرایی مبترکانه و پرکشش ندارد، رو به احتضار و مرگ است؟ یا شاید هم اکنون مرده است!

شاید در نگاه اول خیلی ها بگویند به این خاطر فیلم های اقتباس شده از روی بازی ها موفق نمی شوند، چون که سازندگان فیلم بازی باز نیستند. یا Game بازی نمی کنند. اما به نظر می آید ایراد کار بسی ساختاری تر از آنچه باشد که به نظر می آید. هر چند مساله داستان، و برخورد کلیشه ای با سوژه، معضل امروز و دیروز هالیوود نیست. و دهه هاست که هالیوود به همین طریق، با خطوط داستانی نخ نما و از پیش معلوم، به حیات خود ادامه می دهد. پر بی راه نبود که فرانسیس تروفو، کارگردان موج نویی سینمای فرانسه، کارهای بیلی وایدر را در میان کارگردانان آمریکایی می پسندید. چرا که تمام فیلم نامه هایش را خودش می نوشت و به اصطلاح با امر خلاقه سر و کار داشت. از مساله دور نشویم. دلایلی که بر سر راه اقتباس های سینمایی از بازی ها وجود را بر خواهیم شمرد و کمبودها و عوامل بازدارنده در توفیق این فیلم ها را از نظر می گذرانیم.

heather heads to leonards cell

Silent Hill: Revelation، آخرین حضور بی جان ایده های وحشت آور کیشیرو تویاما بر پرده سینما بود

یک بازی موفق، ضامن فیلمی خوب نیست

فرایند اقتباس از یک بازی از جایی آغاز می شود که مشخص شود کدام بازی ارزش سینمایی شدن دارد. این روش به ساده ترین شکل ممکن متکی به آن است که یک بازی چقدر فروخته است. و این دقیقا جایی ست که فیلم های اقتباسی از Game شکست می خورند. چرا که یک بازی موالفه های فراوانی برای موفقیت دارد که فیلم نامه نویس از پرداختن به آن عاجز است. یعنی موالفه هایی در فیلم شدن یک بازی هرس می شود که به سبب ماهیت سینما ناگزیر است. از جمله بخش داستانی خوب (Campaign یا Storyline)، (فیلم نامه نویس تنها می تواند روی همین بخش کار کند و داستان یک بازی را دراماتیزه کند) طراحی هنری، چگونگی هدایت شخصیت و در آخر Gameplay که بازی باز را قادر می سازد تمام دنیای بازی را کنترل کند. موارد گفته شده مهم ترین دلایل محبوبیت یک بازی در میان بازی بازان به شمار می رود. این ها چیزهایی ست که دست فیلم نامه نویس از آن کوتاه است. برای مثال Bullet-time و Gun-Fighting بازی مکس پین، یا مخفی کاری بازی Metal Gear Solid، یا نحوه کاور گیری بازی Gears of War. اینها در فیلم ها آنچنان که در بازی های موجود است، لحاظ شدنی نیستند. چراکه به سخن دیگر در Format سینما نمی گنجد. مثلا از فیلم هایی که ساخته شده، شمشیری که جری بروکهایمر، تهیه کننده فیلم اقتباسی Prince of Persia خواسته در فیلم بگنجاند (Dagger of Time) بسیار ضعیف تر از شمشیری ست که در بازی وجود دارد. (این تنها ضعف فیلم نیست) یا سری فیلم های Silent Hill آنچنان در ابعاد روانکاوانه اثر غور نکرده اند. سری فیلم های Resident Evil که از سال ۲۰۰۲ با بازی میلا جو وُویچ، مدام ساخته می شود و محبوبیت بسیاری هم دارد، هرگز آنچنان که باید، ابعاد دلهره آور این بازی را بر پرده نمایش نداده است.  موالفه هایی وجود دارد که سینما در فرایند اقتباس از بازی ها هرگز نمی تواند آنچنان که در صنعت بازی رواج دارد، به آن بپردازد یا اینکه آنها را مغفول می گذارد. سینما یک پرده نقره ای دارد و داستان، که به بدترین شکل هم نوشته می شود! دنیای بازی خود را به شما وا می گذارد و ساعت ها زیستن با آن و استفاده از مکانیزم های خاص خود برای پیشرفت و پیشبرد قصه.

mv5bmtk4nzuzotk0of5bml5banbnxkftztcwndk1ode5na v1 sy1000 cr0014101000 al

مارک والبرگ انتخاب بسیار خوبی برای نقش Max Payne بود، اما یک گام همه مسیر را طی نمی کند

هدایت کردن محتویات بنیادی

برخی بازی ها بر روی چند کنسول قابل اجرا هستند و ممکن است چندین سال هم به حیات خود ادامه دهند. اما فیلم سازان تنها با قصه سر و کار دارند و نهایتا ۱۲۰ دقیقه زمان، تا هم بازی بازان و هم منتقدان و هم فیلم دوستان را راضی کنند. از آنجایی که این اقتباس ها بر روی راضی کردن چندین گروه، به همراه طرفدارانی محدود  (گیمرها) متمرکز شده، اصلی ترین مهم از یاد می رود. یعنی تعریف کردن داستانی متقاعدکننده و منسجم. در سال ۲۰۰۱ فیلم Lara Croft: Tomb Raider با بازی آنجلینا جولی ساخته شد که در خانه بزرگش مشغول تمرین دادن ربات هایی مرگ آور است و ناگهان در مقابله با گروهی متجاوز درگیر حرکات آکروباتیک و بند بازی می شود. پرش ها و تیراندازی ها و جلوه های بصری این فیلم شاید بتواند هواداران لارا کرافت را خشنود کند، اما همه اینها کمکی به بهتر فهمیده شدن داستان نمی کند. در حقیقت آنها مهم ترین اصل شخصیت لارا را از یاد برده اند. اینکه لارا کرافت باستان شناسی گنج یاب است. ظاهرا سازندگان سری فیلم های لارا کرافت به این نکته پی برده اند و در نسخه بعدی این فیلم که در سال ۲۰۱۸ اکران خواهد شد، قصد لحاظ کردنش را دارند. (تا ببینیم)

عامل گم شده

با این اوصاف و جدا از زمانی که فیلم نامه نویسان برای قصه می گذارند و شخصیت هایی که دست اندرکاران برای فیلم انتخاب می کنند تا با پرهیب قهرمان قصه جور در بیاید، همیشه یک مساله از یاد برده شده است؛ و آن نحوه تصمیم گیری ست. در فیلم ها پیشبرد داستان “معلول تصمیم شخصیت هاست”. یعنی شخصیت یا قهرمان یا ضد قهرمان فیلم، بنا به بستری داستانی تصمیم هایی می گیرد. پی رنگی وجود دارد و اشخاص پیرو آن، داستانی می سازند. (جنایتی رخ داده است و شخصت اول ناگزیر از پیگیری ماجراست) اما بازی این اجازه را به شما می دهد تا حرکت “بعدی” را انجام دهید که در نهایت نرمشی ست برای کنترل همه بازی. وقتی یک بازی اجرا می شود، به تصمیم شما پروسه داستانی اش را نقل می کند و جلو می رود و دنیایش کنکاش می شود. این یعنی شما پیرنگ بازی را می سازید. (هرچند از پیش نوشته شده باشد) اما این شمایید که ایفاگر و هدایت گر بازی هستید. که یعنی شما حرکاتی که در آینده اتفاق خواهد افتاد را انجام می دهید. تا زمانی که شخصیت را به جلو هدایت نکنید، اتفاقی نخواهد افتاد. (بر خلاف سینما که از دقیقه ابتدایی فیلم، درگیر روند بدون توقف قصه گویی ست) در بازی شما توانایی انتخاب دارید و این چیزی ست که بازی را تبدیل به Mediaیی خاص می کند. می توانید از یک اتاق بیرون بروید و مرحله تمام شود و Achievement بگیرید، یا اینکه از راه دیگری بروید و Easter Egg بیابید. به همین دلیل و برای اینکه بازی به شما اجازه می دهد تا در دنیایی تخیلی غوطه ور شوید، از نظر ماهوی، سیر رخدادها در بازی به گونه ای متفاوت از سینما اتفاق می افتد. در حالی که فیلم ها تنها یک شانس به شما می دهند تا وارد مسیر آخرین قصه Harry Potter یا دنیای پساتمدنی Mad max شوید. روند خلق دنیاهای باز یا Open World از زمانی که بازی های Side-Scrolling و آرکید در دهه ۹۰ وجود داشتند، در حال گسترش بود تا در ابتدای قرن جدید، با بازی هایی همچون GTA III و GTA: Vice City  و Spider-Man 2 تقریبا به کمال رسید و شما می توانستید در شهرها بچرخید و بگردید و ماجراجویی کنید و از آزادی عمل خود لذت ببرید. که خود این فرآیند به انواع قصه گویی جدید منجر شد. قصه هایی که در حین گشت و گذاری آزاد در دنیای بازی تعریف می شدند. و نقش شما را تا مقام خدایی منحصر به فرد، ارتقا دادند.

movies 2 1

هواداران Warcraft چند سال منتظر این فیلم ماندند؟! آیا انتظاراتشان را برآورد؟ در جلوه های بصری بله اما غیر از آن…

هرچند در مبحث دنیای باز و آزاد Game، می توان این گونه پنداشت که در نهایت همه تصمیم ها از پیش گرفته شده اند و بازی باز فقط انتخاب ترجیح داده شده را بر می گزیند. اما این ایراد باز هم محدودیت سینما را برای مخاطب از میان بر نمی دارد. و این شکاف میان داستان اقتباس شده از بازی، در فیلم ها وجود دارد. به سخن دیگر سینما هرگز گزیری از اینکه داستانی را جویده باشد و جلوی تماشاگر بگذارد، ندارد.

آیا موفقیت برای فیلم های اقتباسی از بازی، امکان پذیر است؟

برای پاسخ دادن به این سوال نباید از یک امر مسلم غافل ماند. اینکه سینما و بازی دو گستره (Format) متفاوتند. یکی تنها داستان و جلوه های بصری را در اختیار دارد و دیگری، هم داستان و جلوه های بصری و هنری و آزادی پیشبرد قصه و هم Gameplay را. با در یاد داشتن این تفاوت بنیادین، به عقیده نویسنده هرگز یک فیلم ساخته شده از روی یک بازی موفق، نمی تواند در حد و اندازه های بازی، مقبولیت و کامیابی به چنگ آورد. مگر تنها اِلمان باقی مانده را به حدی از پروردن و سنجیدگی برساند، تا مبدل به فیلمی کامل شود. و آن اِلمان هم داستان است. داستانی یگانه که به نحو مطلوبی دراماتیزه شده باشد. دست کم تا اندازه ای که آن را فیلمی مسخره و نخ نما ننامیم.

برای مثال، چندین نسخه از فیلم های Hitman از روی بازی های این عنوان ساخته شده. اما چرا یکی از دیگری افتضاح تر و مسخره ترند؟ چه چیز باید در تار و پود چنین فیلمی تنیده شده باشد تا قلب هواداران بیشمار این بازی را تسخیر کند؟ پاسخ داستان است. مگر فیلم می تواند همه مخفی کاری ها و لباس مبدل پوشیدن های این عنوان را نشان دهد و تعلیق موجود در گذر از مراحل را نمایش دهد؟ خب نه، نمی تواند. پس مساله برای چنین عنوانی، داستان است و بس. بلایی که بر سر سری Resident Evil یا Silent Hills آمده است، برای سازندگان منفعت داشته اما نام این بازی ها در عرصه سینما مخدوش شده است. در حالی که هر کدام از آن ها صنعت Game را متحول کرده اند. فیلم جنون سرعت جز هیبت زیبا و صدای اگزوز  شنیدنی موستانگ GT 500، که عاملی بیرونی ست و به لطف شرکت Ford ساخته شده، چه چیز دیگری داشت؟ آیا همین اتفاق برای ردیف درازی از بازی های دیگر هم که در آستانه ساخته شدند خواهد افتاد؟ آنچارتد و چرخ دهنده های جنگ و آخرینِ ما…

دست اندرکاران ناشی، پاشنه آشیل فیلم های اقتباسی از بازی های ویدئویی

با وصف تمام این حرف ها، امری قابل توجه وجود دارد. اینکه با وجود برخی از بازیگران بنام و توانا، هیچ یک از عوامل تولید فیلم هایی که از روی بازی ها ساخته شده اند، نه فیلم نامه نویسان نامی بوده اند و نه کارگردانان صاحب سبک و شناخته شده ای. این مساله به راحتی دلیل بزرگی را در ناکامی فیلم های اقتباسی از روی بازی شرح می دهد. تنها نام Duncan Jones در مقام کارگردان فیلم Warcraft قدری خود نمایی می کند، که با فیلم هایی همچون Moon و Source Code نامی برای خود دست و پا کرده بود. البته با Warcraft کامیابی حاصل نکرد. شاید اگر شخصیت های پخته تر عالم سینما و فیلم نامه نویسان قوی قلم روی خوش به دنیای بازی و ظرفیت های آن نشان می دادند، و شرکت های تولید و پخش هم کاربلدان را برای این پروژه ها به کار می گرفتند، چنین کارنامه مضحکی از اقتباس های سینمایی از بازی تهیه نمی شد. آیا دومین همکاری Justin Kurzel (کارگردان فیلم Assassins Creed) با مایکل فاسبندر و ماریو کوتیار، پس از فیلم Macbeth، می تواند نوید یک اثر مقبول را بدهد؟ اگر به خود زحمت دهید و کارنامه کارگردانان و عوامل تولید فیلم های اقتباسی از بازی را ببینید، تایید خواهید کرد که از دست آدم خام دست، خامه نمی توان گرفت! اگر ایده هایی که از بازی به سینما تزریق شده اند، در حد و مرزهای فیلم های میان رده هم پرورده شده بود، هرگز نیازی به نوشتن این مقاله احساس نمی شد.

۷ ۳

ماجرای گالوم لینچ در نقش Assassin چگونه روایت خواهد شد؟ خیلی ها به این فیلم امید بسته اند

هواداری که سر و دست می شکند!

مساله آخر استقبال هواداران بازی ها از این فیلم هاست. وقتی Prince of Persia توانست ۳۳۶ میلیون دلار بفروشد، (آن هم ۶ سال پیش) مهر تاییدی بود بر نیت سازندگانش. بر ادامه روند وام گرفتن داستان از بازی ها و ادامه دار بودن تولید فیلم هایی بی مایه از بازی. – وقتی می گویم استقبال هواداران تایید بی مایگی آن فیلم است، پیکان سخنم با روحیه ای در درون عامه مردم است که باعث حیات هر سیستم سودجویی می شود – حال بماند که ایرانی های مقیم خارج بیشترین بینندگان فیلم بودند، یا هواداران جیک جلینهال و جما آرتنتون. آنگاه دیگر مهم نیست که منتقد چه گفته باشد. یا یک سینمادوست حقیقی فیلم را پسندیده باشد یا نپسندیده باشد. تهیه کننده می گوید: مهم آن است که هواداران رفته اند و فیلم را دیده اند. گور پدر منتقدها، بیایید پیروزمستانه عکسی به یادگار بگیریم. هر قدر هم که فیلم آبکی در آمده باشد، منتفع شدن سینما از این بازی انجام گرفته است. و این سوی تلخ مساله است که کاریش هم نمی توان کرد. و این می شود منطق. منطقی قرص تا کاسه همان کاسه باشد و آش همان آش. البته از حق هم که نگذریم، جان گرفتن شخصیت های بازی بر روی پرده سینما، آن هم با بازی سوپراستارهایی خوش سیما، برای طرفداران دو آتشه آن، شیرینی دیگری دارد که چنان فوج فوج راهی سالن هایشان می کند. شیرینی یی که فقط یک هوادار می فهمد. و منتقد با آن رابطه برقرار نمی کند. اینکه عیار برخورد با اثر، در چشم هوادار و منتقد یا هر آن کس که در پی سنجیدن سره از ناسره است، دوگونه باشد، مساله را پیچیده نمی کند. بلکه هیجان های هوادار بودن را در ارتزاق چنین فیلم هایی نمایان می کند. مجرایی که صنعت سینما آن را خوب می شناسد. ذائقه مردم پسند را می داند و صرفا شما را به دیدن فیلمی پاپکورنی دعوت می کند که هیچ تکانه ای را در ذهن و روحتان قلقلک نمی دهد. و از بد حادثه، درباره فیلم هایی که از بازی ساخته می شوند، این اتفاق به نازل ترین شکل می افتد.

اگر از این منظر نگاه کنیم، باید گفت، علف به دهن بزی شیرین نشسته است! و هواداران از این فیلم های اقتباسی، خشنودند و استقبال هم می کنند. احتمالا اگر از هواداران بازی Warcraft بپرسید که فیلم را چگونه دیده اند، بگویند: خیلی هم عالی! کما اینکه کاربران سایت Metacritic به این فیلم نمره ۸،۳ را داده اند. این یعنی رضایت کامل و پسندیده شدن این اثر سینمایی. (اینجا هم نمره، گزاره ای ست برای پرداختن به موضوع مرتبط) شاید معیار، منتقدها و موالفه های سینمایی نباشد. و همین شیفتگی هواداران از دیدن شخصیت های محبوب بازیشان در فیلمی، بس باشد. اگر فیلم را نپسندیده بودند، ۴۳۳ میلیون دلار نمی فروخت. اما اینکه فیلم در مدیوم سینما دچار ضعف است، پوشاندنی نیست و مشکل به جای خود باقی ست. و هرگز فروش فیلم تاییدی بر کیفیت و محتوایش به عنوان اثری هنری نیست. حتی اگر به مذاق بازی بازان خوش آمده باشد. همچنان که فیلم Avengers فیلمی توخالی و بزن بهاردی بود، اما “موفق” شد ۱،۵ میلیارد دلار بفروشد. و این موفقیت را مدیون همان روحیه ای ست که درون عامه مردم است. چیزی که، شاید از اعم دلایل سهل گرفتن آثار سینمایی تولید شده از روی بازی های ویدئویی هم باشد.

با آنچه سخنش رفت و منظرهای گوناگون در اقتباس های سینما از بازی هایی ویدئویی، و بدون در نظر گرفتن این مساله که Assassins Creed فیلم خوبی از آب در خواهد آمد یا نه، یقینا آنقدر خواهد فروخت که جناب یوسافت (!) را به نان و نوایی دیگر برساند. اما آیا عناصری که Gameplay این بازی، و داستان پر از راز و ابهام های تاریخی اش را در میان بازی بازان یگانه کرده است، در فیلم باز تابانده خواهد شد؟ آیا اساسا سینما قادر است همه محتویات یک بازی را در فیلم بگنجاند؟ (کنترل شخصیت، مکانیزم کنش و واکنش ها در بازی، طراحی هنری محیط و مراحل و…) آیا وجود Casting (دست اندرکاران) نامی، می تواند در موفقیت اثری اقتباسی از یک Game موثر باشد؟ از آنجا که دانستیم، بزرگ ترین ابزار در دست سینما داستان است، آیا تعریف کردن داستانی خوب و متعالی برای هالیوود آنقدر سخت است که بگوییم چون نمی تواند داستان نابی بگوید، مرده است؟ آیا باز هم پاشنه اقتباس های سینمایی از دنیای بازی روی همین در خواهد چرخید؟

مطالب مرتبط سایت

تبلیغات

چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا
چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا
چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا
چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا
چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

  • فیلم ساختن از رو بازی اشتباه ولی برعکس اشتباه نیست
    بعد پیدا کردن بازیگر برای شخصیت های درون بازی خیلی سخته بازی مثل پرنس با اون ابهت به یه فیلم بچه گانه تبدیل کردند همون نسازند بهتره

    • :/ گفت:

      هیچ کدوشمون اشتباه نیست سازنده میتونه بازی یا فیلمی که میخواد از روش بازی یا فیلم بسازه( :silly: ) رو تغییر بده ولی باید خودش رعایت کنه که با جو و داستان و … اون بازی یا فیلم ( 😐 ) جور دربیاد وگرنه مردم باهاش مخالفت میکنن

    • hadi گفت:

      کلا فیلمای ناموفق بسیاری از بازی ها ساخته شدن و بازی های ساخته شده از فیلم هم میتونیم بگیم نصف به نصف خوب و بد داره
      یکی از ارزوهای من اینه بتونن واکینگ دد رو بسازن.
      شاید بگین ساختن اما
      بازی شاهکار تل تیل که بر مبنای داستانش پایه گذاری شده بود
      اکتیویژن هم که گند زد تو بازی با اون ساختنش
      الانم فقط این بازی اخریه مونده که نمیدونم چجوری از اب در میاد

    • Amir sy گفت:

      اینجوری هم نیستاا
      یک نمونه هیتمنه هم تو فیلم موفقه هم توی بازیاش

  • به نظرم مهم ترین دلیلش عظمت دنیای گیم و روایت مخصوص داستان تو این صنعته که هالیوود هیچ جوره نمیتونه بسترشو مهیا کنه. المان هایی مثل زاویه دوربین حرکات و استایل مخصوص قهرمانای بازی محدود بودن فیلم تو طراحی و… همشون باعث میشه که نتونه جا پای بازی های موفق بذاره. از طرفی اونچه که تو یه بازی داستان غنی محسوب میشه لزوما تو فیلم هم به همون شکل نیست و چه بسا نسبت به صنعت فیلم که بسیار داستان محور و منتقدان جدی تو این صنعت داره یه تکرار بچه گانه محسوب بشه.

    • hadi گفت:

      داداش با تیکه اولش که میگی المان ها تو سینما کم ترند یه کمی مخالفم .
      ولی اون تیکه اخری که در مورد داستان بازی ها و فیلم ها گفتی دقیقا زدی تو خال

    • INSIDE 1990 گفت:

      خیلی قشنگ گفتی داداش دقیقا بزرگترین تفاوت سینما و گیم توی همینه که گیم به واسطه ی اینکه خود گیمر رو توی شرایط قرار میده باعث میشه یه داستان متوسط هم عالی جلوه کنه و گیمر راحت تر توی اتمسفر گیم قرار میگیره و خودشو وقف میده باهاش(البته مدت زمان بیشتر گیم هم خودش دخیله)

  • بعضی بازی ها ماموریتی هستند مثل اساسین که بعد از مراحلی به خواسته ات میرسی چه جوری این بازی رومیخوان فیلم کنند یا بازی توم ریدر که بر اساس کشف و ماجراجویی و حل معما است

    • lovegame2016 گفت:

      بازی هیتمن هم ماموریتیه.ولی داخل فیلمش نه قیافه شبیهش بود نه شخصیتش.آخه ۴۷ کی نشسته رو مبل میخوابید یا حرکات آکروباتیک بلد بود؟؟؟؟!!!!!! ?:-)

      • pro gamer2017 گفت:

        خب معلومه که فیلم،گیم پلی نیست و اینی که شما میگی ربطی نداره.عناصر مهمی که باید داخل فیلم هایی که از بازی ساخته میشن رعایت بشه داستان و شخصیت پردازی و کارگردانی خوب صحنه هاست.مثلا ما نمیتونیم انتظار داشته باشیم که شخصیت اصلی داخل فیلم اساسین مثل بازیش بره اینور و اونور و ماموریت انجام بده،بلکه به یه داستان خوب و روایت عمیق در فیلم نیاز داریم

  • ........ گفت:

    بسیار مقاله عالی بود آقای غمگسار.
    مضوع اینه که کارگردانان بسیاری درک درستی از گیم ندارند. بنظرم کسی میتونه به عمق یک اثر گیم پی ببره که خودش قبلاً گیمر بوده.
    استیون اسپیلبرگ خودش قبلا در صنعت گیم حضور فعالی داشت
    جورج لوکاس هم در ساخت سری اساسینز کرید حضور داشت
    هیدئو کوجیما خودش فارغ التحصیل رشته سینماست.
    رفن خودش یک گیمر هست و رفیق کوجیماست.
    اینها کارگردانانی هستن که بسیار حاذق و مجرب بوده و همچنین عمق بازی ها رو درک کردند. اگر این ها بخواین گیم بسازند قطعا میتونند از این پتانسیل استفاده کنند

  • به نظرم بعضی بازی ها موفقند ما رو از دنیای واقعی بیرون ببرند و مارو به دنیای درون بازی ببرند پس بازی ها یه دنیا دارند در حالی که فیلم هایی که از روی بازی ساخته میشه نمیتونه شمارو به دنیای درون بازی ببره

  • farshadx گفت:

    واقعا مقاله فوق العاده ای بود اقای غمگسار تشکر از شما.گیم فراتر از سینماست(مخصوصا بازیهای پی سی)به خاطر همین اونا نمیتونن درک کنن

  • metallmind گفت:

    ی بحث کاملا مشخصه تو گیم شما بجای شخصیت اول بازی میکنی(چه بسا تو بعضی از گیم ها شخصیت دوم و سوم هم دست شماست ) اما تو فیلم شما فقط یک تماشاچی هستی و تو بهترین حالت تو بعضی از صحنه ها همزاد پنداری میکنی.
    شاید بهتر باشه فیلم سازان از بازی ها فقط ایده داستانی بگیرن تا اینکه همون بازی رو بخوان بصورت فیلم دربیارن

  • این کار مثل خلاصه کردن رمان ۳۰۰ صفحه ای توی۰ ۲صفحه است فقط داستان مهم نیست طراحی شخصیت و لباس و محیط و ارتباط شخصیت های درون بازی با هم و تأثیرشان بر داستان تاثیر انتخاب ما بر داستان تاثیر محیط بازی بر تصمیم گیری ما بسیار پیچیده تر از اونه که بخواد درون فیلم جای بگیره

  • HannaH گفت:

    من فکر مى کنم مشکل اصلى یا دستکم یکى از مشکلات اصلى نوع حضور مخاطب در گیم و سینماست. در مورد سینما، در بهترین شرایط یک تماشاگر غیر قراردادى (یعنى غیر مذکر، غیر سفید و غیر دگر ج.ن.س خواه) فقط مى تونه توى ساختار غیر خطى یا با پایان هاى باز همراه بشه (که مشخصاً در فیلم هاى ساخته شده از بازى امکانش نیست) اما مخاطب بازى در ساخته شدن محتوا نقش بسیار کلیدى و اساسى داره. در واقع این مخاطب هست که با کندوکاو در اطراف محیط داستان بازى و شخصیت قهرمان رو شکل مى ده.
    اضافه کنیم که سینما، اگر ساختار تولید ایدئولوژى رو متوقف کنه (نه اون ایدئولژى که عموم معنى مى کنن، ایدئولوژى در معناى حقیقى اش، یعنى تولید تفکر غیر واقعى و قبولاندنش به بخشى از مردم/مخاطب) عملاً چیزى براى عرضه نداره (در واقع آپاراتوس/دستگاه سینما فقط توى دل همین متن/کانتکس کار مى کنه) اما دنیاى بازى برعکس سینما، بسیار آزادتر هست و فعالیت در ساخت معنا درش بسیار عمیقه (حتى بازى اى مثل سیمز). همین نکته قدم اول فاصله افتادن بین سینما و بازى هست. یعنى تجربه جمعى و تجربه انفرادى که براى هر گیمرى منحصر به فرد هست.
    بحث بعدى به نظر من عمق داستان هست. یک فیلم چند لایه و پیچیده به این دلیل که صرفاً در زمان خطى قابل تماشاست، براى تفسیر مخاطب عام بسیار طاقت فرساست (مثل فیلم فوق العاده سایلنت هیل که مخاطب غیر گیمر به شدت اون رو پس زد و فیلم بسیار بد دوم نتیجه اش شد) اما در دنیاى بازى به دلیل فرصت کافى براى پرداخت به مباحث جانبى در زمان بازى (از طریق فروم ها یا چت روم ها و دوستان) فراهم هست و مخاطب مى تونه بازى پیچیده و چند لایه اى مثل سایلنت هیل ٢ یا دموى سایلنت هیلز رو موشکافى کنه و در عین حال لذت هم ببره.
    در نهایت به نظر من حجم و اجازه نمایش خشونت هم موضوع مهمى هست. صحنه هاى دردناک و بسیار خشن بازى هایى مثل خداى جنگ یا دووم یا مکس پین، در سینما جاى خودشون رو به نسخه تین ایجرى مى دن که با بازى اصلى میلیونها کیلومتر فاصله داره. در این زمینه میزان فروش هم در نظر گرفته مى شه. یک بازى در بهترین شرایط (مثل جى تى آ) مى تونه ۵ میلیون مخاطب داشته باشه. این تعداد توى دنیاى سینما مخاطب سه روز اول یک بلاک باستره. همین محدود کردن خشونت و پذیرش بیشترین مخاطب رو لازم مى کنه. اضافه کنیم چرخه عمر چند ساله یک بازى در مقابل جرخه چند هفته اى یم فیلم سینمایى و محدودیت هاى بوجود آمده.
    این بحث رو مى شه مدت ها ادامه داد. من این زیاده گویى ام رو قطع مى کنم و در نهایت یک تشکر از نویسنده این مقاله مى کنم که این بحث مهم رو شروع کرد. جدا خسته نباشید و دست شما درد نکنه.

  • xLucif3rBKlyn گفت:

    مقاله بسیار عای بود آقای غمگسار :yes: :yes:
    من خیلی به فیلم AC امید دارم اما بازم احساس میکنم نتیجه نگیره و در بهترین حالت به نظرم در حد فیلم POP ظاهر میشه

  • ali_msi گفت:

    بازی و صعنت گیم تعاملی تر هست تا سینما که ما کنترل نداریم راستی گیم فا بازی سنتر چه بیکارای داره همینطوری ریختن یکی نیست یه کنسول به ما هدیه کنه ؟

  • Dc گفت:

    ممنون بابت مقاله فقط فکر کنم انیمیشن Sly Cooperهم امسال میاد در حالی که شما گفتین:سال ۲۰۱۶ تعداد فیلم های ساخته شده از روی بازی به ۵ فیلم می رسد.
    اگه slyهم حساب کنیم میشه ۶تا

  • 4maxpayne گفت:

    mad max واقعا ترکوند…یه اکشن تمام عیار بود

  • 4maxpayne گفت:

    از tlou هم فیلم بسازن ١٠٠٪‏ فروش نجومی خواهد داشت ..
    .
    mad max هم واقعا ترکوند…یه اکشن تمام عیار بود

  • vergil2max گفت:

    بنظر منم وقتی یک فیلم خوب از بازی ساخته میشه که یا خود سازندگان نقش اصلی ساخت فیلم را بر عهده داشته باشن و صرفا هدف اصلیشون پول نباشه و یا ادمهای کاربلد دست به ساخت فیلم بزنن کسانی که گیم را درک کرده باشن.یا اینکه کلا بازی و فیلم راهشون را از هم جدا کنند و ایدهای بهتری که مناسب فیلم باشه به کار ببرن مثل ددپول.
    مثلا فیلم مکس پین را اگه خود سم لیک کارگردانی میکرد و یا حداقل در حد کارگردان قدرت میداشت حداقل بهتر از این فیلم ضعیف ساخته میشد.یا اگه خود بلیزارد دست به ساخت فیلم وارکرفت میزد خیلی فیلمش بهتر میشد.امیدوارم بلیزارد فیلم اورواچ را بسازن البته انیمیشن را میگم خیلی خوب میشه.
    ادم های کاربلد مثل اسیون اسپیلبرگ حتی میتونم از استاد کوجیما و رفیقش کارگردان پسر جهنمی هم نام ببره و ..
    ولی بنظرم در اینده شاید فیلمهای بهتری خواهیم بود چون صنعت گیم دیگه داره غولی میشه برای خودش و سازندها جدی تر میگرنش.
    فیلمهای خوبی که از بازیها دیدم فیلم های دووم و تام رایدر و رزیدنت و سایلنت هیل و یکی دو تا دیگه بود.البته به بازیهاشون نمیرسیدن اما سرگرم کننده بودن.البته پرندهای خشمگین هم خوب بود.
    بدترین فیلمهای که دیدم مکس پین و وارکرفت بود.

  • farshadx گفت:

    به به به به عالی بود اقای شاهین دنبال چنین مقاله ای می گشتم :yes: تشکر از شما.چون فیلم سازا می ترسن بازیها فراگیر بشه و جای فیلم و بگیره به خاطر همین فیلمهایی که از بازیها میسازن رو عمدا بد میسازن تا مردم فک کنن بازیها بد هستن

  • meeeeeeeetal گفت:

    خسته نباشید شاهین جان.
    به نظر من فیلم هایی که از روی بازی می سازند فقط برای پول پرستی و سو استفاده از اسم اون بازی هست و هر کس که اون فیلمو دیده همه خاطراتش از بازی خراب شده .به قول دوستامون فیلم ساختن از روی بازی مثله فشرده سازی میمونه و بر عکس بازی سازی از روی فیلم مثله پرورش شخصیت اون فیلم میشه و بر محبوبیتش افزون میکنه و اگه تحریفی به وجود بیاد هیچ کس انتقادی نمیکنه و تازه تشویق هم میکنند ولی فیلم نه برای مثال سری بازی بتمن که با اینکه نسخه اخرش کلا یه داستان جدید بود ولی نمرات عالی گرفت یا بازی های تل تیل که عمدتا از روی فیلم هستند

  • pro gamer2017 گفت:

    ممنون آقا شاهین.شدیدا برای افزایش اطلاعاتمون به همچین مقاله ای نیاز داشتیم که خدا رو شکر با قلم توانمند شما نوشته شده

  • Demon Killer گفت:

    اگه داستان وارکرافت رو به اون افتضاحی تغییر نمیدادن عالی میشد.
    و انتخاب بازیگرا و گریم هم افتضاح بود.

  • mas گفت:

    این کارو بدید دست کریستوفر نولان با داشش
    یه فیلمی از رو بازی میسازه که از خود بازی بهتر بشه

  • mohrez گفت:

    خب وقتی میخوان از رو فیلم بازی بسازن قضیه خیلی فرق داره روند داستان بازی رو میدونن شخصیت هارو هم میتونن شبیه ب افراد توی فیلم بسازن. اما برعکس دو راه جلوی فیلم ساز میزاره اینکه همونطور ک مخاطب دوست نداره بازی جدیدی ک میاد تکراری باوشه فیلم رو هم از دید ی بازی بسازه و داستان جدیدی رو بهش بده یا اینکه بیاد از نسخه بازی الگو بگیره و همانند سازی کنه در قالب فیلم ک در هر دو صورت مشکلات خودش رو هم داره مثل شباهت شخصیت ها و… 😀

  • sam snake 47 گفت:

    نظر من فیلم ساختن از روی بازی بخصوص بازیای داستان محور کاری بشدت سخته. چون خودبازی همه چیو گفته و تموم کرده و چیز دیگه ای نمونده. مگر اینکه بیان حالت اسپین اف واری بسازن. ینی داستان جانبی ک توی خود داستان بازی نبوده و اینا بهش پرداخت میکنن. مثلا هیتمن میتونه ی فیلم خیلی خوب داشته باشه ک داستان کلی هیتمن شدنش رو بگه و کلی صحنه ترور خفن طراحی کنن ن اینکه طرف خواهر داشته باشه و عاشق بشه و… اینا ک کچل ادم کش بی عاطفه نیس که!!! یا مثلا آنچارتد! زوده واسه نظر دادن ولی اخه چیشو میخان بسازن؟ بازی ک خودش بهترین داستان سرایی رو داره. یا همین وارکرافت؛ خود بازی دیگه اخر داستان گفتنه با اون انیمیشنای خفنش فیلمش چی بود دیگه؟!!!
    در کل برای ساختن همچین فیلمایی باید ی فیلمنامه خوب داشت و خود داستان بازی هم کششو ظرفیت داشته باشه. لین شتاب زدگی ناشی از طمع فروش هم هیچ ارزش هنری ای نداره و فقط خاطرات خوب ما رو از اون بازی خراب میکنه…

  • sam snake 47 گفت:

    فقط بدونم واس چی رفتم بررسی!!!…. ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-)

  • AminTSL گفت:

    بودجه همین !! و البته کارگردان نادرست

  • بازی سازی یک هنر و یک هنر ناب است…..طی سالیان دراز که هنر پیشرفت میکرد به مرور هنر ها ترکیب میشود و عامل هایی خلاقانه به ان اضافه میشود و ان هنر را به سطحی بالاتر میرود مثلا فیلم هنر عکاسی بود به به ان جان بخشیده بودند و بعد با هنر هایی دیگر چون داستان نویسی و بازیگری ترکیب شد و سینما به وجود امد همین روند درباره انیمیشن هم برقرار است…عامل و عنصر خلاقانه ای که بازی را از فیلم و انیمیشن و هنر های سطوح پایین تر برتر و فراتر میبرد ((تعامل با کاربر است)) …داستان،فیلم،نقاشی که ما توش نقش داریم تصمیم میگیریم و بنا به روحیات و شخصیت ما تغییر میکند…فیلم و سینما به هیچ وجه نمیتواند این عامل را درون خود جای دهد و ما هر کاری کنی و حتی اگر بهترین فیلم را بسازیم همانگونه که در متن مثال زده شد اثرات روانی و داستانی و… بازی را ندارد…..مثلا ایا حتی میشود فیلم ویچر را تصور کرد؟؟

  • supergamer گفت:

    مشکل اینجاست که یا فیلمسازها گیمر نیستند مثل فیلم ساز فیلم مکس پین یا سوژه فیلمها یی که دو ساعت بیشر نیست، برای ساخت یک بازی حداقل ۱۲ ساعته مناسب نیستش… .

  • SEPEHR EZIO گفت:

    با مقاله کاملا موافقم
    ولی به نظرم بر عکس این حالت امکان پذیره
    مثلا فکرشو بکنید سریع و خشن رو بازی کنید و بتونید بین تمام شخصیتا سوییچ کنید :inlove: :inlove:

  • farshad1376 گفت:

    سلام
    کرک جدید CPY
    Batman Arkham Knight-CPY
    منتشر شد

  • skysecret گفت:

    به نظر من یه بازی شامل داستان و گیم پلی و خیلی چیزا هست و گیمر علاوه بر فیلم های که در هر مرحله میبینه میتونه خودش هدایت اون شخص به عهده بگیره و این هست که دنیای بازی های ویدویی را دلچسب میکنه برای نمونه یه بازی خوب مثال میزنم که هم طرفدار زیادی داره و هم فروش زیادی کرده چون شما میتونی کنترل کننده اون شخص در بازی باشی برای شما دلنشینه در نظر بگیرید قسمت هدایت بازی از شما بگیرن و فقط بگن ببین خب همه لذت از بین میره و دیگه به اون نمیشه گفت بازی .من فکر میکنم ۱- چون یه گیمر قبلا اون بازی ازادانه بازی کرده و تجربه کرده حال براش سخت که فقط بیننده باشه شاید این همه ماجرا نباشه ولی این فقط از نگاه یک گیمر هست چون دو طرف ماجرا را دیده هم گیم و هم فیلم۲-فیلم کامل از اون بازی برداشت نمیشه و خیلی جاها فرق میکنه و به همین خاطر که ممکنه یه اثر در قالب بازی تفاوت زیادی با اثر سینمایی اون داشته باشه و ۳- در نظر بگیرید تعداد فیلم ها و تصاویر یه بازی به مراتب کمتر از یک فیلم سینمایی و بخش عمده بازی گیم پلی اون هست و ساخت فیلم از روی بازی پیچیدگی و طراحی خاص خودش را میخواهد. ولی در این بیین فیلم هایی بودن که از بازی و بر عکس ساخته شوند و قابل قبول باشند.صنعت گیم و صنعت سینما میتوانند در خیلی جهات مکمل هم باشند با کمی نو اوری

  • skysecret گفت:

    در ادامه حرفام بگم ممکنه شخصی که تا حالا اون بازی X بازی نکرده و تازه فیلم میبینه زاویه دیدش نسبت به گیمری که بازی دیده و تجربه کرده و فیلمم میبینه تفاوت داره.

چرا سینما نمی‌تواند از بازی‌های موفق، فیلم‌های خوب بسازد؟ کند و کاوی درباره ناتوانی سینما در بازسازی کامیابانه بازی‌های ویدئویی - گیمفا